-
احساس تنهایی شدید و احساس سردی روابط بعد از دوران نامزدی و عقد
سلام خوشحالم که با سایت همدردی آشنا شدم
امیدوارم در اینجا بتونم با کمک شما به زندگی که دوست دارم برسم
تقریبا هفت ماه قبل با خانمم ازدواج کردم ما در یک دبیرستان با هم آشنا شدیم اختلاف سنی ما هم چیزی حول و حوش 9 سال است من 25 سال سن دارم اوایل علاقه خیلی شدیدی بهم داشتیم و یه لحظه دوری همو نمیتونستیم تحمل کنیم اما جدیدا با باز شدن یه سری مسایل پیش پا افتاده از طرف خانواده اونا باعث شد کارمون به دعوا و ....کشیده بشه
خانواده اونا گفته بودن دیگه نمیتونیم پیش هم باشیم من روزی 12 ساعت کار میکنم یعنی سه هفته کار و یک هفته استراحت قبلا به خانمم گفته بودم دوس دارم هفته استراحتم رو کاملا پیشم باشه اون قبول کرده بود اما بعدش زد زیرش و گفت از طرف خانواده اجازه نداره و دعوای ما سر همین موضوع شروع شد
خلاصه جر و بحث ما به گذشته ختم شد اونم یه خواستگار داشت که به من بله گفت خلاصه اون شبی که دعوامون شد بهم گفت؟
حرفات همه تکراریند؟
قولات قول نیست؟
تو دلمو داری میشکنی؟
تو اون آدمی که من میخواستم و فکرشو میکردم نبودی ؟
خلاصه الان حس میکنم روابطمون بشدت سرد شده فکر میکنم خانمم دیگه از ازدواج با من راضی نیست اما نمیخواد و یا نمیتونه بهم بگه البته اینو اضافه کنم که من شدید دوستش دارم
اینا هم مشکلاتی هست که حس کردم یعنی دارم میبینم
1-بشدت احساس تنهایی میکنم قبلا هم تنها بودم اما فک میکردم با ازدواج تنهایی ام فروکش میکنه اما اینگونه که نشد هیچ بلکه بیشترم شد
2-با این همه حرف و حدیث اما بازم خانمم دوست دارم و بشدت ازش خوشم میاد؟
3-بشدت برا همسرم نگرانم نگران؟(ترس از دست دادن او بنا به هر دلیل؟)
4-وقتی کنار همدیگه هستیم بیشتر اوقاتمون با سکوت میگذره؟ بهش میگم بیا بریم تفریح و یا بیرون اما میگه حوصله نداره؟ چاره چیه؟
5-یه شب رفتم پیشش بهش گفتم بریم بیرون بهم گفتش اگه حوصلت سر رفته برو خونه خودتون تا منم بگیرم بخوابم
6-کمتر با کسی می پره اما من خیلی دوس دارم دیدنی افراد و مهمونی رفتن و یا مهمون اومدن
7- قبلا اینجوری نبود اما حالا به اتاقم گیر میده شمارشو از تو گوشیم پاک میکنه و خیلی کارای دیگه
خواهش میکنم اگه نظر یا پیشنهادی دارید که بتونه کمکم کنه دریغ نکنید سپاسگذارم
-
RE: احساس تنهایی شدید و احساس سردی روابط بعد از دوران نامزدی و عقد
ازدواج شريك شدن دونفر در دنياي هم و اغلب تغيير باورهاي ماست.. ظاهرا( با همين مقدار كم صحبت نميشه فهميد)شما دو انسان داراي خلق متفاوتيد .. شما برون گرا و ايشون درون گرا..تفاوت سني تون هم كم نيست( 9 سال؟)از ايشون بيشتر بگين.. از فعاليتهايي لذت ميبرن؟ چند دوست دارن؟ چند سال دارن؟چطور بهم معرفي يا باهم آشنا شدين؟ موقعيت فرهنگي اجتماعي دوتا تون چطوره؟
بزرگوار كسي براي زندگي با ديگري ساخته نشده.. آدمها خودشونو براي تطابق و عشق و دوستي تغيير ميدن..صحبت درباره مشكل شما نيازمند توضيحات بيشتر شماست.بفرماييد تا ماهم عرض كنيم . يا علي
-
RE: احساس تنهایی شدید و احساس سردی روابط بعد از دوران نامزدی و عقد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ملاحت1
ازدواج شريك شدن دونفر در دنياي هم و اغلب تغيير باورهاي ماست.. ظاهرا( با همين مقدار كم صحبت نميشه فهميد)شما دو انسان داراي خلق متفاوتيد .. شما برون گرا و ايشون درون گرا..تفاوت سني تون هم كم نيست( 9 سال؟)از ايشون بيشتر بگين.. از فعاليتهايي لذت ميبرن؟ چند دوست دارن؟ چند سال دارن؟چطور بهم معرفي يا باهم آشنا شدين؟ موقعيت فرهنگي اجتماعي دوتا تون چطوره؟
بزرگوار كسي براي زندگي با ديگري ساخته نشده.. آدمها خودشونو براي تطابق و عشق و دوستي تغيير ميدن..صحبت درباره مشكل شما نيازمند توضيحات بيشتر شماست.بفرماييد تا ماهم عرض كنيم . يا علي
ممنونم از توجه شما
راستشو بخوایید یکی از دلایلی که باعث شد من با ایشون ازدواج کنم این بود که دوران راهنمایی و اول دبیرستان شبانه روزی و خوابگاهی بود با خودم میگفتم همین دلیل کافیه برا اجتماعی بودن و حتی با خودم میگفتم سختی هم کشیده مثلا دوری از خانواده یه شب هم باهاش کلا حرف زدم و دیدیم از هم خوشمون میاد ازدواج کردیم یعنی عقد کردیم میدونید تو محله های کوچیک جنوب اینجوریه که شما اگه عاشق دختری شدی با خانوادت در میون میذاری به دیدن خانواده اونا میری بعدش با هم صحبت میکنن پسر و دختر از هم خوششون اومد عقد میکنن و میشن نامزد دقیقا بالعکس شهرها
نحوه آشناییمون هم از اینجا شروع شد که من دبیرستان رفتم یکی از اقوام رو از خوابگاه برگردونم که ایشونو دیدم سوار ماشین یکی از رفقای صمیمی ام شد خوب کنجکاو شدم و از دوستم در موردش تحقیق کردم که دختر خاله دوستم میشد اینجوری ما با هم آشنا شدیم اون از قبل خواستگارهایی هم داشت که یکیشون با من رقابت میکرد و گفتم اون منو انتخاب کرد
فعالیتهای مورد علاقشم فقط تو خونه موندن و تلویزیون نگاه کردنه کلا آدم کم حوصله ای نه علاقه ای به گردش داره نه علاقه ای به دیدن اقوام نه ما و نه خودشون
دوستاشم همون دوستای دوران دبیرستان "خوابگاهی" که کمتر دیدم باهاشون بپره به ندرت یعنی اصلا ندیدم این چند مدت با دوستاش بپره
از لحظ اجتماع و سطح فرهنگ هم میتونم بگم تفاوتی با هم نداریم
میگم این جر و بحث های اخیرمون باعث شده منو کمتر دوس داشته باشه راستشو بخواید راست یا چپ بره میگه مادرم الگوش مامانشه و اونه که بهش خط میده منم هر کاری کردم بهش اینو بفهمونم که من وارد زندگیت شدم و .... فایده ای نداشت که نداشت
نمیدونم شاید مشکل از منه
اگه بازم توضیح خواستید بگید چون من واقعا نمیدونم از چی باید بگم و از کجا بگم که بتونید کمکم کنید من واقعا گیج شدم و دارم کم کم افسرده میشم
بازم مرسی
اون 16 سال داره وقتی بهم گفت از طرف خانواده اجازه نداره بیاد پیشم پیشنهاد عروسی بهش دادم اما بازم گفت آمادگی خونه داری هم نداره ترس از زود حامله شدن اما من بهش گفتم که تا 23 سالگی شما اصلا بچه ای وارد زندگیمون نخواهد شد کلا حرفش اینه که نمیتونه فعلا همه چی رو زود میبینه
-
RE: احساس تنهایی شدید و احساس سردی روابط بعد از دوران نامزدی و عقد
خب بزرگوار همسرتون هنوز خيلي جوانن.لازمه دوباره باهم شروع كنيد . البته مشاور نيستم . اما يك كوچولو چيزهايي ميدونم.باهم در تماشاي برنامه هاي مشترك بشين. درباره برنامه نظر بدين نظرشونو بخوايين.اگر در امور منزل كار ي انجام دادن تشويقشون كنيد. ايشونو به اسم كوچكشون با لحن مهربون صدا كنين. براشون به قدر استطاعتون چيزاي كوچيك و قشنگ بيارين. ( همه چيزاي قشنگ گرون نيستن.)در برنامه هاي تلوزيوني مورد علاقه شون رفتار گرم و همدلي زن نسبت به شوهرو اگه نشون دادين ابراز كنين كه خوشتون مياد. گاهي بخواين كه دوتا چايي بيارن باهم بخورين.بعضي از بستگان خودشونو برا دفعات كم به خونه دعوت كنين تا معاشرت كم كم براشون عادي بشه.نسبت بهشون مهربوني كنين. گاهي مهربوني يه نگاه قشنگه. گاهي يه لبخند پر از تشكر.ببينيد چه كاراي رو بلده از همونا برا نقطه شروع استفاده كنين.بحث نكنين. ثابت نكنين. اول يه كم دنيا رو از چشم ايشون ببينين. درسته شما وارد زندگي ايشون شدين.اما اين كارو بايد با مهربوني انجام بدين بهار وقتي وارد يه باغ ميشه اونو پر از گل ميكنه برگها رو نميريزه..گلها رو نميسوزونه.. با باغ مدارا ميكنه. در ضمن ايشون 16 سال دختر مامانشون بودن و هستن شما يه ساله وارد دنياشون شدين كمك كنين ايشون هم وارد دنياي شما بشن.. از آرزوهاتون باهم حرف بزنين.. شده ازشون بپرسين برا آينده چه طرحي دارن؟ شروع كنين.شاد و مويد و خوشبخت باشين ايشالله.
-
RE: احساس تنهایی شدید و احساس سردی روابط بعد از دوران نامزدی و عقد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ملاحت1
خب بزرگوار همسرتون هنوز خيلي جوانن.لازمه دوباره باهم شروع كنيد . البته مشاور نيستم . اما يك كوچولو چيزهايي ميدونم.باهم در تماشاي برنامه هاي مشترك بشين. درباره برنامه نظر بدين نظرشونو بخوايين.اگر در امور منزل كار ي انجام دادن تشويقشون كنيد. ايشونو به اسم كوچكشون با لحن مهربون صدا كنين. براشون به قدر استطاعتون چيزاي كوچيك و قشنگ بيارين. ( همه چيزاي قشنگ گرون نيستن.)در برنامه هاي تلوزيوني مورد علاقه شون رفتار گرم و همدلي زن نسبت به شوهرو اگه نشون دادين ابراز كنين كه خوشتون مياد. گاهي بخواين كه دوتا چايي بيارن باهم بخورين.بعضي از بستگان خودشونو برا دفعات كم به خونه دعوت كنين تا معاشرت كم كم براشون عادي بشه.نسبت بهشون مهربوني كنين. گاهي مهربوني يه نگاه قشنگه. گاهي يه لبخند پر از تشكر.ببينيد چه كاراي رو بلده از همونا برا نقطه شروع استفاده كنين.بحث نكنين. ثابت نكنين. اول يه كم دنيا رو از چشم ايشون ببينين. درسته شما وارد زندگي ايشون شدين.اما اين كارو بايد با مهربوني انجام بدين بهار وقتي وارد يه باغ ميشه اونو پر از گل ميكنه برگها رو نميريزه..گلها رو نميسوزونه.. با باغ مدارا ميكنه. در ضمن ايشون 16 سال دختر مامانشون بودن و هستن شما يه ساله وارد دنياشون شدين كمك كنين ايشون هم وارد دنياي شما بشن.. از آرزوهاتون باهم حرف بزنين.. شده ازشون بپرسين برا آينده چه طرحي دارن؟ شروع كنين.شاد و مويد و خوشبخت باشين ايشالله.
بازم ممنون از راهنمایتون
یعنی من باید با این شرایط کنار بیام یعنی باید دوریشو تحمل کنم؟ و اینکه چقدر میتونم به دیدنش برم 2 مهر درساش شروع میشه بنظرتون چند روز تو هفته ببینمش خوبه یا اصلا نبینمش؟ در مورد اون صحبتهایی که بهم زده بود چی یعنی بیخیالش شم منظورم ایناست؟
حرفات همه تکراریند؟
قولات قول نیست؟
تو دلمو داری میشکنی؟
تو اون آدمی که من میخواستم و فکرشو میکردم نبودی ؟
پس من تهایی ام رو چیکار کنم راستشو بخوایید یکی از دلایل ازدواجم همین تنهایی ام بود که بشدت عذابم میداد اما حالا واقعا تنها شدم؟
میدونید چیه من یه لحظه دوریشو نمیتونم تحمل کنم اما حس میکنم اون از من فراریه و نمیدونم دلیلش چیه ؟
-
RE: احساس تنهایی شدید و احساس سردی روابط بعد از دوران نامزدی و عقد
سلام ميشه بگي تحصيلات چيه ؟وهمينطورخانمت كلاس چندمه؟؟؟
-
RE: احساس تنهایی شدید و احساس سردی روابط بعد از دوران نامزدی و عقد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط srr72
سلام ميشه بگي تحصيلات چيه ؟وهمينطورخانمت كلاس چندمه؟؟؟
سلام
تحصیلاتم لیسانسه و خانمم تازه انتخاب رشته کرده همین مهرماه شروع کلاساشه
-
RE: احساس تنهایی شدید و احساس سردی روابط بعد از دوران نامزدی و عقد
چی خانم تون رو خوشحال می کنه؟از چه کارهایی لذت می بره.یه مدت همون کارا رو انجام بدین تا مشکل بر طرف شه.
-
RE: احساس تنهایی شدید و احساس سردی روابط بعد از دوران نامزدی و عقد
البته چون خانمت 16ساله اش توقعه ايني كه ازهمه اي كارهاسردربياره بعيده!!!ولي توهم زياد بهش گيرنده وهرساعت بهش نگواين كاروبكن واون كارنكن!!!درضمن دخترها دوست دارن شوهرشون خوشتيپ ومرتب باشه!!!!ولي به نظرم الان كه فصل مدرسه است روزي يه باربهش تلفن كن.وبراش كادوبگير...
-
RE: احساس تنهایی شدید و احساس سردی روابط بعد از دوران نامزدی و عقد
فکر می کنم یک نوجوان 16 ساله که الان میشه همسر شما هم 1- غیر منطقی و احساسی هست 2- شخصیتش شکل نگرفته 3- به خانواده و حرف خانواده وابسته هست 4- برمیگرده به دوستاش نگاه میکنه که دارن مجردی نوجوانیشونو میگذرونن ولی ایشون باید از الان به فکر خانواده و همسر باشه 5- رابطه جنسی برای ایشون فکر نمی کنم جذابیت چندانی داشته باشه 6- زیاد نباید روی حرفهاش مثل همین هایی که گفتید : تو حرفهای تکراری می زنی و ... حساب کرد و هی تکرار کرد
شما آگاهانه رفتی با یک نوجوان ازدواج کردی ، می دونستی ایشون چند سالشه و اگر هم فکر میکردی نسبت به همسن هاش پخته تر هست و غیره اینها همه فکر شما بوده و شما مسئولشی وگرنه اصلا ازدواج زیر 18 سال در کشورهای دیگه به نوعی قانون شکنی محسوب میشه
الانم باید صبرت عین دریا باشه، چون خودت ازدواج کردی و خواستی، باید زیاد حرفهاشو جدی نگیری و سعی کنی با محبت و جذاب بودن توجهش را جلب کنی. باید توقعت ازش به اندازه سنش باشه وگرنه اگر زیاد تحت فشارش بذاری ازت زده میشه . باید خوش تیپ و جذاب باشی ( دخترها در این سن دنبال یک پرنس هستند و شما باید اون پرنس باشید ، اینها نمیتونن درک کنن که یک مرد ممکنه خسته باشه ژولیده باشه ادکلن نزده باشه )
تو این سن به حرف خیلی اهمیت داده میشه، روابط رومانتیک و ولنتاین و این چیزها در اولویت هست برای این رده سنی که شما باید مراعات کنی، لب کلام من اینه که شما یک نوجوان را انتخاب کردی و نمی تونی توقعی را که از یک دختر 25 ساله همسن خود داری از ایشون داشته باشی، البته میتونی ولی خود سرخورده وعصبانی میشی همونطور که الان هستی... ویژگی های این رده سنی را بشناس و اونطوری رفتار کن که آروم آروم بفهمه اون پرنس با اسب سفیدش تو هستی ...
-
RE: احساس تنهایی شدید و احساس سردی روابط بعد از دوران نامزدی و عقد
سلام دوستان مجدد برگشتم
اول تشکر میکنم از همه دوستان که صمیمانه منو راهنمایی میکندد و بهم پاسخ میدن
الان یه 11 ماهی میشه که از عقد ما گذشته خوشبختانه تونستم یه نمه با همسرم کنار بیاییم اما نمیدونم چرا هفته ای یکبار و یا ماهی یکبار با هم دعوامون میشه با خودم فک میکنم اینگار شدیم مثل بچه کوچیک من زیاد خونشون میرم شاید کل هفته شبا رو اونجا باشم اما روزا کارم و نمیرسم نمیدونم چرا بعضی شبها واقعا دپرسه و این حال منو میگیره امشب هم سر اینکه با هام نیومد عروسی یه کم ناراحت شدم بهم گفت چرا اینجوری هستی بعضی شبا شارژی و یه شب دپرس درحالیکه دلیلش پیش خودش بود با خودم میگم یه چند روزی نرم خونشون باهاش تماس نگیرم و اس ام ندم نمیدونم کار درستی یا نه
وقتی ازش میخوام بیاد پیشم میگه بریم اونجا چیکار تو بیا اینجا تا با هم باشیم؟
ممنون اینجاشو داشته باشید تا بعد بقیشو بگم
-
RE: احساس تنهایی شدید و احساس سردی روابط بعد از دوران نامزدی و عقد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamid.hamid
خودم میگم یه چند روزی نرم خونشون باهاش تماس نگیرم و اس ام ندم نمیدونم کار درستی یا نه
شايد مشكلي پيش امده كه به عروسي نمي ايد
همسر شما هم مانند همه روزي شاد و روزي غمگين است
سعي كنيد در همه حال در كنارش باشيد نه فقط شريك شاديها.
زماني كه به قول خودتان دپرس است لطفا تنهايش نگذاري چون به شما بيشتر نياز دارد.
-
RE: احساس تنهایی شدید و احساس سردی روابط بعد از دوران نامزدی و عقد
ذوست من همسر شما هنوز یه دختر بچه است. آخه از آدم 16 ساله چه توقعی داری؟ دخترا تو این سن اصلا نمیدونن چی می خوان. رفتاراش طبیعیه.
تنها کاری که باید بکنی اینه که صبور باشی و فعلا ازش هیچ توقعی نداشته باشی و مثل یه بچه بزرگش کنی. البته نه مثل یه پدر یا یه برادر بزرگ. بلکه مثل یه دوست دلسوز.
این پروسه خیلی زمان بره.
دختر عمه من 15 سالش بود که با پسر عمم که 19 سال داشت عقد کردن. رفتاراش عین خانم شما بود. بعد از سه سال که از عقد گذشت پاشو کرد توی یه کفش که من شوهرمو دوست ندارم و به زور طلاقشو گرفت. درضمن مشکل خاصی هم با هم نداشتن.
-
RE: احساس تنهایی شدید و احساس سردی روابط بعد از دوران نامزدی و عقد
مهسااعتدال شما که این آقا رو نابود کردی !!!!!!!
-
RE: احساس تنهایی شدید و احساس سردی روابط بعد از دوران نامزدی و عقد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط گلنوش67
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamid.hamid
خودم میگم یه چند روزی نرم خونشون باهاش تماس نگیرم و اس ام ندم نمیدونم کار درستی یا نه
شايد مشكلي پيش امده كه به عروسي نمي ايد
همسر شما هم مانند همه روزي شاد و روزي غمگين است
سعي كنيد در همه حال در كنارش باشيد نه فقط شريك شاديها.
زماني كه به قول خودتان دپرس است لطفا تنهايش نگذاري چون به شما بيشتر نياز دارد.
سلام
چيكار كنم راهي بجزاين ندارم مشكل كلا خانوما اينكه منطقي نيستن و همه چيز رو واسه خودشون ميخواستن مگه من ازش چي خواستم هيچي بجز محبت و منطقي بودن بهش ميگم رفت و آمدنهامون يكي باشه من بيام تو هم بيايي نه اينكه من هر شب اونجا باشم
اينكه نميخواد بياد عروسي من كاملا بهش حق ميدم شايد برا خودش دليل هاي خاصي داره اما من ميگم چرا شب قبلش بهم ميگه حتما كلمه "حتما" رو توجه كنيد ميام انتظار داريد من چيكار كنم خوب منم اينجا.....
-
RE: احساس تنهایی شدید و احساس سردی روابط بعد از دوران نامزدی و عقد
سلام آقا حمید
دوست عزیز نامزد سابق من هم سر مسائل جزئی منو تنها گذاشت دو هفته دیدنم نیومد اما این کارش برای هر دومون گرون تموم شد خانواده ها درگیر شدن، شلوغ بازی شد و مسائلی که تو همه زندگی ها هستن و به راحتی حل میشن تبدیل به دعوای خانوادگی شد و در نهایت ما از هم جدا شدیم. روزای آخر بهم گفت تنهام گذاشته چون فقط میخواسته مثلا منو تنبیه کنه:163: اما چه فایده اوضاع زندگیمون کاملا بهم ریخته بود.....
آقا حمید ازتون خواهش میکنم اینطوری با مسئله برخورد نکنین. اگرم میخواین حضورتون رو تو خونه نامزدتون کم کنین یه دفعه این کارو نکنین ، کم کم و به صورت نامحسوس این کارو انجام بدین. به نامزدتون محبت کنین باور کنین یه شاخه گل که ارزش مادی زیادی نداره روی ما خانم ها خیلی تاثیر مثبت داره، بعضی وقت ها که میرید خونه شون براش گل بگیرین، براش هدیه بگیرین بهش محبت کنین مطمئن باشین نتیجه بهتری از این کارا میگیرین تا اینکه یه مدت ترکش کنین.
ضمنا سن همسرتون کمه و به احتمال زیاد ایشون آمادگی کافی برای زندگی مشترک ندارن ، از نظر من لازمه شما گذشت بیشتری توی زندگی از خودتون نشون بدین
امیدوارم مشکلتون زودتر حل بشه دوست عزیز:72:
-
RE: احساس تنهایی شدید و احساس سردی روابط بعد از دوران نامزدی و عقد
این را هم در نظر داشته باش ...
ماهی یک بار یک طوفان و مدیریت آن!
اگر یک ماه به طور متوسط ۴ هفته باشه
یک هفته پریود و یک هفته تغیرات هورمونی قبلش ...
فقط ۲ هفته راحتیم.
دوباره روز از نو و ...
شدت و ضعفش و نمودش در افراد مختلف متفاوته.
خانوم شما هم نوجوان است و کنترل این مساله واسش سخت تره
همه دلیلش این نیستااااااااا
فقط حواست به این هم باشه.
-
RE: احساس تنهایی شدید و احساس سردی روابط بعد از دوران نامزدی و عقد
دوست عزیز.
هدف من از مثال زدن دختر عمم اصلا و ابدا نا امید کردن شما نبود، بلکه برعکس می خواستم بگم اگه پسر عمم انقدر بچه نبود و اطرافیانش آدمای عاقلی بودن، میتونستن کمک کنند که این زندگی سر بگیره. :325:
اگه پسر عمم میدونست چطوری باید با 1 دختربچه 15 ساله برخورد کنه، اونا از هم طلاق نمیگرفتن. :302:
درضمن من حقیقتو گفتم. دختر 16 ساله هنوز بچه است و کسی که با یه بچه ازدواج میکنه واقعا باید پیه این چیزارو به تنش بماله :305:
-
RE: احساس تنهایی شدید و احساس سردی روابط بعد از دوران نامزدی و عقد
يه سوال :
خانمتون اصلا منزل شما نميان؟
-
RE: احساس تنهایی شدید و احساس سردی روابط بعد از دوران نامزدی و عقد
سلام دوست عزیز
بهتره که همسرت رو تنها نزاری و به فکر کم کردن رفت وآمدت هم نباشی چون بیشتر خانومها در این سن نیاز به توجه و محبت زیادی دارند که هر کسی با یک رفتاری این قضیه را برای دیگران روشن می کند مثلا یکی گوشه گیر می شود و یکی بیشتر در گریه به سر می رود و یکی هم بر عکس اینها با حرف زدن زیادی و فعالیتهای زیادی خودش را مورد توجه قرار می دهد.....
شما باید با توجه به روحیه همسرتان برای او سورپرایزهایی را داشته باشید که او را غافلگیر کند ...
فرض بگیر که یه خواهر توی این سن وسال داشته باشی برای اینکه او را همیشه شاد نگه داری چکارهایی می کنی ......خانوم شما هم مانند یک خواهر می ماند برای اینکه او را شاد نگهداری باید برایش شادی را ایجاد کنی ...مثلا اگر دوست ندارد پیش شما بیاید شما پیش او بروید یا اگر دوست ندارد با هم بیرون بروید هیچ اصراری نداشته باش برایش ضروریات یا چیزهای غافلگیر کننده بگیر تا شاد شود و سعی کن که او را بیشتر از قبل ببینی .....و تنهایش نگذاری....
-
RE: احساس تنهایی شدید و احساس سردی روابط بعد از دوران نامزدی و عقد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط parvane123
سلام آقا حمید
دوست عزیز نامزد سابق من هم سر مسائل جزئی منو تنها گذاشت دو هفته دیدنم نیومد اما این کارش برای هر دومون گرون تموم شد خانواده ها درگیر شدن، شلوغ بازی شد و مسائلی که تو همه زندگی ها هستن و به راحتی حل میشن تبدیل به دعوای خانوادگی شد و در نهایت ما از هم جدا شدیم. روزای آخر بهم گفت تنهام گذاشته چون فقط میخواسته مثلا منو تنبیه کنه:163: اما چه فایده اوضاع زندگیمون کاملا بهم ریخته بود.....
آقا حمید ازتون خواهش میکنم اینطوری با مسئله برخورد نکنین. اگرم میخواین حضورتون رو تو خونه نامزدتون کم کنین یه دفعه این کارو نکنین ، کم کم و به صورت نامحسوس این کارو انجام بدین. به نامزدتون محبت کنین باور کنین یه شاخه گل که ارزش مادی زیادی نداره روی ما خانم ها خیلی تاثیر مثبت داره، بعضی وقت ها که میرید خونه شون براش گل بگیرین، براش هدیه بگیرین بهش محبت کنین مطمئن باشین نتیجه بهتری از این کارا میگیرین تا اینکه یه مدت ترکش کنین.
ضمنا سن همسرتون کمه و به احتمال زیاد ایشون آمادگی کافی برای زندگی مشترک ندارن ، از نظر من لازمه شما گذشت بیشتری توی زندگی از خودتون نشون بدین
امیدوارم مشکلتون زودتر حل بشه دوست عزیز:72:
ممنونم از پاسخ و راهنمايي شما پروانه خانم
باور كنيد من تو خيلي از مسايل بيش از حد كوتاه اومدم و غرورمو زير پا گذاشتم چون دوست دارم و دوست داشتم به خوبي و خوشي اين مسايل انجام بشه چون خيلي دوسش داشتم البته هنوزم دوستش دارم وقتي با همديگه صحبت ميكنيم ميبينيم واقعا چيزي بين ما نيست كه بخواد مارو ناراحت و يا ما رو از هم جدا كنه اما نميدونم چرا يه سري مسايل باعث ميشه گفتم مثلا اگه من خونه برادرم دعوت باشيم اون نمياد ميگه راحت نشدم نميتونم آخه داره 11 ماه ميگذره بعد از اونور توقع داره من خونه تمامي اقوام اونا سر بزنم و باور كنيد يه سري مسايل ديگه هم هست كه نميدونم چيكار بايد بكنم و چطوري بازگوش كنم به قول باجناقم ميگه وقتي شما كنار هم نشستيد انگار مال هم نيستيد نميدونم شايد از طرف خانواده خانمم بهش فشار ميارن كه نميدونم دوران عقده مواظب باش زياد با هم نباشين شايد.... در حاليكه من واسش توضيح دادم گفتم ببين خانم من تو رو واسه خودت گرفتم نه خانواده و نه هيچ چيز ديگه حتي شب عقدم بهش گفتم و بازم گفتم دوس دارم كه تو هم منو واسه خودم بخواي در حاليكه بازم يه سري مسايل رو فراموش كرده و از ياد برده
بازم مرسي از كمك و راهكارتون حتما بهش عمل ميكنم اما واقعا ديگه نميدونم كادو چي بگيرم چون ديگه چيزي نمونده براش بگيرم فك كنم شاخ گل خوب باشه زياد بدم بهش
مرسي
نقل قول:
نوشته اصلی توسط گلنوش67
يه سوال :
خانمتون اصلا منزل شما نميان؟
اصلا كه نه؟ ولي شايد يكي دو بار اونم به اصرار من، ميگه راحت نشدم و اين زمان بره و تو بايد دركم كني اما از طرفي من هم دوس دارم كاملا خانمم اجتماعي باشه نخواد از سر ناچاري بخواد بياد اونجا اگه در اين مورد هم راهكار بديد ممنون ميشم
-
RE: احساس تنهایی شدید و احساس سردی روابط بعد از دوران نامزدی و عقد
سلام دوستان خواهشمندم اين مورد رو كمكم كنيد بهتون قول ميدم ديگه وقتتون رو نگيرم دوباره يه مشكل خيلي بزرگ در دوران عقد من در سال 90 اتفاق افتاد اونم بر ميگرده به چند روز قبل كه عروسي باجناقم بود خلاصه ميگم همه چي داشت خوب پيش ميرفت تا عصري كه داماد رو به اصطاح آرايش ميكردند بعد آقايون ميان رو بوسي و خواهر و برادارش بعد اونم بروي تختي بلندي ايستاد و خانمم ازم يه شاخ گل خواست كه بهش بدم تا اونم از طرف دوتامون بهش بده اولش مخالف اين كار بودم اما بهش دادم و اون يهو رفت رو تخت و اونو چند باري بوسيد البته منظوري نداشته اما چون تو جمع بوده و فيلمبرداري ميترسم مردم حرف در بيارن
ديگه زندگيمو راستشو بخواييد با اين كارش دارم ميبازم خيلي دوسش دارم اما اين كارش ضربه سختي بهم زد ميگه من بچه ام و تو كه با من ازدواج كردي بايد بدوني كه اشتباه كردم و دركم كني منم گفتم خوب من همه جا و همه مسايل دركت كردم و ميكنم اما اين دليل نميشه كه تو فرداي دگر هم بخواي با كسي رابطه اي داشته باشي و بعد بگي بچه بودم، ندونستم بيخيال مردم آخه آدم يه موقيعت اجتماعي هم داره كه بايد اونو حفظ كنه
-
RE: احساس تنهایی شدید و احساس سردی روابط بعد از دوران نامزدی و عقد
سلام برادر گرامی
من تمام پستهای ارسالی رو خوندم...
مگه این خانوم اعتقادات مذهبی ندارن؟
اخه مگه کنترلش دست خودش نبوده که حالا میگه اشتباه کردم.؟؟؟؟؟
شما خودت هم با این موضوع مثل اینکه خیلی جدی برخورد نمیکنی...میگین منظوری نداشته...!
مطمئنید از لحاظ فرهنگی و مذهبی بهم میخورید؟چون بعضی خانواده ها متاسفانه اعتقاد دارن که با جناق و داماد و ...به همه اعضای خانواده محرمه
-
RE: احساس تنهایی شدید و احساس سردی روابط بعد از دوران نامزدی و عقد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam123
سلام برادر گرامی
من تمام پستهای ارسالی رو خوندم...
مگه این خانوم اعتقادات مذهبی ندارن؟
اخه مگه کنترلش دست خودش نبوده که حالا میگه اشتباه کردم.؟؟؟؟؟
شما خودت هم با این موضوع مثل اینکه خیلی جدی برخورد نمیکنی...میگین منظوری نداشته...!
مطمئنید از لحاظ فرهنگی و مذهبی بهم میخورید؟چون بعضی خانواده ها متاسفانه اعتقاد دارن که با جناق و داماد و ...به همه اعضای خانواده محرمه
ممنون مريم خانم بخاطر راهنمايي و خوندن مطالب ارسالي
چرا واقعا معتقد هستن اما دست دادن به همديگه البته مثلا فقط داماد موردي نداشته اصلا فكرشو نميكردم اين مشكل برام پيش بياد خيلي بهم ريختم تازه هنوز فيلمه هم نديدم اگه باشه كه ديگه واقعا ميشكنم من از اين جور مسايل خيلي سخت كنار ميام و ميبخشم
من اين گذاشتم بپاي كم سن و ساليش باور ميكنيد اصلا به ذهنم خطور نميكرد اين مورد اونم تو ايم چنين جمعي اتفاق بيفته
مهم اينكه من با دست دادن با اعضاي خانوادش يا اون با دامادشون مشكلي نداشتم اما اين بوسيدنه منو داغون كرده
حالا ميخوام از شما كمك بخوام چطور ميتونم با اين مساله كنار بيام و فراموش كنم ؟ هر چند برام خيلي سخته و يكي از خصلت هاي بد من هم از ياد نبردن خاطرات گذشته است
ديشب رفتم خونشون با يه چهره بشاش اومد به استقبالم اما راستشو بخوايد باز هم من حالم خوب نبود و نتونستم ناراحتمو مخفي كنم كلي باهاش حرف زدم و بهش گفتم تو غرور و مهمتر از همه غيرت منو تو اون جمع شكستي و زير پا گذاشتي و بهش گفتم كه انگيزم نسب به زندگي كم شده اونم زد زير گريه و گفت انگيزت من و عشقت نسبت به من بايد باشه
-
RE: احساس تنهایی شدید و احساس سردی روابط بعد از دوران نامزدی و عقد
ببین دوست عزیز
طبق تجربه ، شما باید شخصیت بدی به همسرت
یعنی اینکه بهش تلقین کنی که بزرگ شده و دارای شخصیت هست ، در عین حال هم باهاش هم صحبت بشی و نظرش رو راجع به مسائل مختلف بدونی !
خیلی آروم می تونی توضیح بدی که از این بابت اینجور باشه بهتره ( نه اینکه بگی روشش غلطه )
مطمئن باش خیلی زود پیشرفت می کنی
فقط باید مقداری صبر داشته باشی
-
RE: احساس تنهایی شدید و احساس سردی روابط بعد از دوران نامزدی و عقد
سلام خدمت شما
در یک سری مواقع واقعا باید چشمها رو بست و گذشت
اما حمید اقا در این موارد نه.مواردی ممکنه در اینده شما ...روابط شما...حتی بچه شما هم تاثیر بذاره
اما دقت کنید اصلا منظورم جار و جنجال به راه انداختن نیست
باهاش خیلی جدی صحبت کنید و بگید من تورو به عنوان همسر و شریکم انتخاب کردم.ازش بپرسید اگر مثلا من با یک نامحرم روبوسی کنم تو چه حالی بهت دست میده؟خوشت میاد؟
ازش بخواهید منطقی با مسائل برخورد کنه.شاید براش زود باشه اما شما بهش تلقین کنید.
در واقع همسر شما هم باید بدونه که وقتی وارد زندگی کسی میشه احساس مسئولیت داشته باشه
کسی که بله رو میگه باید به این بلوغ فکری هم رسیده باشه.
اقا حممید شما از دست دادن همسرت با یه نامحرم ناراحت نمیشی؟
اگر همسرتون و خودتون واقعا معتقدید چرا براتون مهم نیست؟
توجه کنید این دست دادن ممکنه زمینه سازه مسائل نادرست دیگه باشه
مثلا فکر میکنید اگر همسرتون دست دادن رو کار اشتباهی میدونست..کار به بوسیدن میرسید؟
-
RE: احساس تنهایی شدید و احساس سردی روابط بعد از دوران نامزدی و عقد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam123
سلام خدمت شما
در یک سری مواقع واقعا باید چشمها رو بست و گذشت
اما حمید اقا در این موارد نه.مواردی ممکنه در اینده شما ...روابط شما...حتی بچه شما هم تاثیر بذاره
اما دقت کنید اصلا منظورم جار و جنجال به راه انداختن نیست
باهاش خیلی جدی صحبت کنید و بگید من تورو به عنوان همسر و شریکم انتخاب کردم.ازش بپرسید اگر مثلا من با یک نامحرم روبوسی کنم تو چه حالی بهت دست میده؟خوشت میاد؟
ازش بخواهید منطقی با مسائل برخورد کنه.شاید براش زود باشه اما شما بهش تلقین کنید.
در واقع همسر شما هم باید بدونه که وقتی وارد زندگی کسی میشه احساس مسئولیت داشته باشه
کسی که بله رو میگه باید به این بلوغ فکری هم رسیده باشه.
اقا حممید شما از دست دادن همسرت با یه نامحرم ناراحت نمیشی؟
اگر همسرتون و خودتون واقعا معتقدید چرا براتون مهم نیست؟
توجه کنید این دست دادن ممکنه زمینه سازه مسائل نادرست دیگه باشه
مثلا فکر میکنید اگر همسرتون دست دادن رو کار اشتباهی میدونست..کار به بوسیدن میرسید؟
راستشو بخواييد منم ميترسم از آينده و مخصوصا اين رفتار خانمم كه باعث شد واقعا از آينده و زندگي با ايشون بترسم بهش هم گفتم بعد از اين كارش انگيزم نسبت به زندگي كم شده كه تا تونست اونم بلند بلند گريه كرد البته من قاطع تر حرفامو زندم بهش گفتم ديگه دوست ندارم با نامحرمي دست بدي
اون فقط با دامادشون دست ميداد من اولش خيلي مخالف بودم و مقاومت ميكردم اما خواهر بزرگترش كه مجرد هم هست بهم گفت اينجوري صميميت بيشتر ميشه و منم قبول كردم فقط اعضاي خانواده با هم دست بدن مثلا همون داماد و ديگه كسي نيست كه اين بلا سرم اومد و اونو تو اون جمع بوسيد و آبرو و غيرت و غرورم رو زير پا گذاشت و از بين برد
بهش گفتم فقط شانس بياري تو فيلمه ضبط نشده باشه وگرنه برا هميشه بايد منو فراموش كني اونم بهم گفت برا خودش متاسفه كه نتونسته تو اين مدت 11 ماه نتونسته بشناسه و منو ناراحت كرده
-
RE: احساس تنهایی شدید و احساس سردی روابط بعد از دوران نامزدی و عقد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamid.hamid
بهش گفتم فقط شانس بياري تو فيلمه ضبط نشده باشه وگرنه برا هميشه بايد منو فراموش كني اونم بهم گفت برا خودش متاسفه كه نتونسته تو اين مدت 11 ماه نتونسته بشناسه و منو ناراحت كرده
اینکه توی فیلم ضبط شده یا نه توی اصل قضیه تفاوتی ایجاد نمی کنه.
با یه بچه ازدواج کردی پس توقع رفتار بچه گانه داشته باش! :305:
-
RE: احساس تنهایی شدید و احساس سردی روابط بعد از دوران نامزدی و عقد
اقای rude boy
شما عضو تازه سایت هستید و بنا به گفته مدیریت سایت آفتهای مشاوره رو باید مطالعه کنید.
باید بتونید گره از کار و مشکل دوستان باز کنید نه اینکه کاسه داغ تر از آش بشید و یا مراجع رو تحریک کنید.
خدمت برادرم آقای حمید سلام
خوب جای شکرش باقیه که همسرتون از اینکه شما رو ناراحت کرده خودش هم ناراحته
ببینید اقا حمید در این مورد کمی قاطع تر رفتار کنید و از همسرتون بخواهین دیگه با هیچ نا محرمی دست نده...نه داماد ..و نه کس دیگه.
هرچی باشد بهم نامحرم هستن ..نمیدونم اعتقادات مذهبی شما چه طوریه...ولی برادر گرامی وقتی خدا چیزی رو حرام میکنه چرا ما بنده ها حلال میکنیم؟
چرا فکر نمیکنیم خدا بیکار نبوده که این احکام رو برای ما قرار داده؟
چرا فکر نمیکنیم که هیچ کس به اندازه اون صلاحمون رو نمیخواد؟
اگر واقعا اینکار باعث ایجاد صمیمیت در بین افراد یک خانواده میشد خدایی که انقدر به صله ارحام و ایجاد دوستی و صمیمیت تاکید داره چرا خدا حرومش کرده؟
نکته دیگه که نامحرم نامحرمه.دست دادن همسر شما با دامادشون هیچ فرقی با دست دادن با یک مرد غریبه در خیابان نداره
الان هم دیگه کاریه که شده
از همسرتون بخواین دیگه با نامحرمی دست ندن و شما هم بر این قضیه پافشاری کنید.اگر هم میبینید پشیمونه دیگه شما کشش ندید
چون همسرتون سنش کمه الان محبت خیلی جواب میده.قاطع اما مهربون برخورد کنید
و کمکش کنید تا کم کم بتونه معنی زندگی مشترک رو بفهمه
-
RE: احساس تنهایی شدید و احساس سردی روابط بعد از دوران نامزدی و عقد
دوستان سلام من خیلی احساس تنهایی میکنم ؟ نمیدونم دلیلش چیه و باید چیکار کنم؟ خودمو با هیچ چیز نمیتونم سرگرم نگه دارم؟ با وجود اینکه یه دوماهی از این موضوع میگذره اما بازم فکر کرن بهش منو به گریه میندازه هرچند دیگه بخشیدم و دارم سعی میکنم فراموش کنم
من خیلی تنهام باوجود اینکه تقریبا هر شب میتونم خانمم رو ببینم روابطمون هم خوشبختانه خوب شده نمیدونم چرا بیش از حد براش نگرانم و هرجا میره و میاد نسبت بهش دلهره دارم؟
-
RE: احساس تنهایی شدید و احساس سردی روابط بعد از دوران نامزدی و عقد
.................................................. .؟
-
RE: احساس تنهایی شدید و احساس سردی روابط بعد از دوران نامزدی و عقد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط yalda7
.................................................. .؟
حالا چرا علامت سوال؟
خدا رو شکر تو خیلی از چیزها داریم با هم کنار میاییم یه مورد دیگه که من با اون مشکل دارم و نمیدونم چطوری با اون در میون بذارم طرز لباس پوشیدنشه البته نسبت به قبل خیلی بهتره شده اما من دوس ندارم خانمم حتی تو خونه هم لباس های تابستونه بپوشه زیاد جالب نیست
-
RE: احساس تنهایی شدید و احساس سردی روابط بعد از دوران نامزدی و عقد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamid.hamid
نقل قول:
نوشته اصلی توسط yalda7
.................................................. .؟
حالا چرا علامت سوال؟
خدا رو شکر تو خیلی از چیزها داریم با هم کنار میاییم یه مورد دیگه که من با اون مشکل دارم و نمیدونم چطوری با اون در میون بذارم طرز لباس پوشیدنشه البته نسبت به قبل خیلی بهتره شده اما من دوس ندارم خانمم حتی تو خونه هم لباس های تابستونه بپوشه زیاد جالب نیست
اقای حمید! خواسته ی شما خیلی غیر منطقیه ..
اگر دقت کنید میبینی که این توقعات شما هست که نابه جاست !
بیرون که باید حجاب و با تمام مشقتش تو این گرما رعایت کنه(یه لحظه خودت رو جای خانومت بذار!)..اون وقت شما میگی توی خونه هم خوب نیست لباسی که دوست داره بپوشه !
....
در ثانی خانوم شما سن کمی داره توقع نداشته باشید توی این سن همه چی رو درک کنه ...خوب و بد رو سریع تشخیص بده...یکم گذشت داشته باشید
-
RE: احساس تنهایی شدید و احساس سردی روابط بعد از دوران نامزدی و عقد
احتمالن به خاطر جو سایت روش نشده بگه لباس باز و بدن نما.اگر سر خونه زندگی خودشون بودن خواسته ش غیر
منطقی بود.ولی تو خونه ای که ممکنه مردهای دیگه ای باشن پوشیدن همچین لباسی برای دختر زیاد جالب نیست.
-
RE: احساس تنهایی شدید و احساس سردی روابط بعد از دوران نامزدی و عقد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرهنگ 27
احتمالن به خاطر جو سایت روش نشده بگه لباس باز و بدن نما.اگر سر خونه زندگی خودشون بودن خواسته ش غیر
منطقی بود.ولی تو خونه ای که ممکنه مردهای دیگه ای باشن پوشیدن همچین لباسی برای دختر زیاد جالب نیست.
دقیقا منظورم همین بود، حتی پدرش هم بهش میگه و متاسفانه رعایت نمیکنه من خوشم نمیاد جلوی برادراش و یا اقوام نزدیک اینجوری لباس بپوشه که یقش پیدا باشه دیشب باهاش صحبت کردم میگفت سخت میگیرم و زندگی سخت شده منم بهش گفتم مردا یه غروری دارن و تو نباید بذاری بشکن بهش گفتم خوشم نمیاد وقتی من بهت میگم لباست جالب نیست بازم بپوشی و یه مورد رو دو بار تکرار کنی گفتم خوشم نمیاد تو جمع اونم جلوی خودم یکی دیگه تذکر بده پس لطفا رعایت کن آخه خیلی سخت با اون قضییه روبوسیش کنار اومدم دیگه نمیخوام از اون اتفاقات دوباره تکرار بشه
منون پاسخ همگی دوستان
منتظر راهنمایی های خوبتون هستم
بازم مرسی
-
RE: احساس تنهایی شدید و احساس سردی روابط بعد از دوران نامزدی و عقد
سلام. خوب همونطوری که دوستان گفتن سن خانمتون کمه. یعنی باید صبور باشین و امیدوار. همیشه منطقی و مهربان و ملایم باهاش رفتار کنین. خودتونم بی تابی نکنین. نگین به خودتون که تنهایین. خوب قدم اولو برداشتین. یه کار دیگه ای هم می تونین بکنین اینه که دو سه تا کتاب که قاعدتا دوستان میان اینجا معرفی می کنن بخرین و دونه دونه بهش بدین بخونه. روابط و تفاوت های زن و مرد و درک متقابل و این چیزا. اینا رو یا باید تجربه کنه که پدر شما درمیاد تا بخواین پا به پاش تجربه کنین یا اینکه باید یه جایی بخونه و بفهمه دیگه. من کتاب نمی شناسم. قدیمی اش بود زنان ونوسی مردان مریخی و از این چیزا.
ببینین چه علاقه ای داره خانمتون. ار شعر خوشش میاد از موسیقی خوشش میاد از زبان ها خوشش میاد از ورزش از ریاضی؟ کم کم شما باید با همراهی خانمتون این چیزا رو بفهمین تا یه کمی زندگیتون جهت پیدا کنه. خداییش 16 سال سن کمه. بهش سخت نگیرین.
هر چی که فکر می کنین لازمه بدونه می تونین با ارامش و مهربونی و با صدای اروم بهش بگین. مثلا امروز ناراحتتون می کنه بذارین فردا یا وقتی که خودتون حالتون خوب شده با مهربونی و ارامش و خیرخواهی با خودش به تنهایی و نه جلوی خانواده هاتون، صحبت کنین. باهاش درمیون بذارین که چرا اون کار یا اون بی توجهی ناراختتون کرد. توبیخش نکنین. بهش اطلاع بدین که گاهی ممکنه بعضی چیزا رو خیلی دقت نکنه و به روحیات شما توجه کافی نکنه. کم کم اونم سعی خودشو می کنه. در عوض شما هم باید بهش توجه کنین. نباید وقتی ناراحته بگین که اه چیه حالا من اومدم تو چرا ناراحتی. همونطور که شما به یکی احتیاج دارین که همدمتون باشه اونم این احتیاجو داره. باید اطمینان کنه که شما هم شریک خوشحالیش هستین هم ناراحتی. وگرنه همه ی ادما موقع خوشحالی حاضرن که شریک ادم و احساساتش بشن. پس چه فرق همسر و یار و چه فرق غریبه. باید در رفتارتون نشون بدین که دوسش دارین و براتون مهمه. بهش توجه کنین و روحیات و احساساتشو درک کنین. سعی کنین زندگی براش زیباتر بشه. کم کم جواب این عملکردتون رو می ده. نمی شه که شما بگی کار می کنم خستم ناراحتم ولی تو همیشه باید خوشحال باشی و درکم کنی. هر چی از همسرت می خوای و هر رفتاری که می خوای باهات بکنه خودت باید اول بهش نشون بدی. درکت کنه؟ درکش کن. خوشحال باشه ؟ خوشحال باش. احساسات و تنهاییات برات مهم باشه؟ به احساسات و روحیاتش تا حد ممکن توجه کن.
همه ی اینا رو باید بکنی هیچ، خیلی هم باید صبور باشی! چون سن همسرت کمه و هیچ تجربه ای نداره. فوقش کل تجربه و دانشش همون مادرشه و رفتارای خونوادش! پس توقعاتتو زیاد نکن. صبور باش و دوستش داشته باش. باهاش به ارومی و ملایمت حرف بزن و خواسته هاتو بگو. تنها و نه جلوی بقیه ادما. بذار هم دوست داشته باشه هم بهت اعتماد کنه.
موفق باشی.
-
RE: احساس تنهایی شدید و احساس سردی روابط بعد از دوران نامزدی و عقد
آقا حميد سلام
خيلي خوبه كه شما به تالار اومديد و دنبال راهكار براي خوشبختي تو زندگيتون هستيد.
آخه وقتي آقايون ميان جلو كار خيلي راحتتره. از اين جهت اميد زيادي دارم كه دست پر برگرديد.
بچه ها به موارد متعددي اشاره كردن كه جمع بندي و نتيجه گيري درست ميتونه تا حد زيادي راه رو به شما نشون بده. اما نكته اي كه همه بالاتفاق به اون اشاره كردن "[size=x-small]سن كم همسرتونه[/size]" كه بعضي گفتن جوان بعضي نوجوان و حتي كودك هم ذكر كردن.
در حقيقت همه درست گفتن . همسر شما يه چند وقتيه كه از دوران كودكي خارج شده و تا چند وقت ديگه وارد مرحله جواني ميشه. همسر شما يه نوجوانه.
برخورد با نوجوان عموماً كاريه كه مهارت زيادي ميخواد. حتي اگه دقت كرده باشيد والدين نوجوانها هم از اينكه فرزندانشون تو اين دوره بداخلاق و سركش ميشن شكايت دارن.
تو نوجواني فرد نه خودش رو بچه ميدونه كه بخواد مطيع حرف بزرگترش باشه نه اونقدر عاقله كه بتونه مستقلاً تصميم درستي بگيره. به خاطر همين رفتاراش خيلي متغيره. و بيشتر بر اساس هيجان عمل ميكنه تا تدبير. بنابراين چون نظرش بي پايه است دائم تغيير ميكنه. (همون مساله عروسي كه شب قبلش ميگه حتماًمياد و فرداش نمياد!)
اينها رو گفتم تا بدونيد كار شما بيشتره. لطفاًمطالب گفته شده رو بخونيد تا بقيه حرفهام رو بگم:72:
-
RE: احساس تنهایی شدید و احساس سردی روابط بعد از دوران نامزدی و عقد
نمی دونم مشکلات شما در چه مرحله ای هست ولی یه پیشنهاد دارم!
اونم این که سعی نکنید به همسرتون بگید این کار رو نکن یه راهکاری که من خودم تجربه کردم و تا به حال از اونراضی بودم اینه که با همسرم قرار گذاشتیم جلسه ی انتقاد بذاریم نه هر هفته هر چند وقت یک بار که هر دو احساس نیاز می کنیم.
شما هم می تونید به همسرت این پیشنهاد رو بدید و بعد اون روز رو با هم بیرون برید و تو یه محیط آروم که خانواده هاتون نیستن حرف بزنید. یعنی مشکل رو بذارید وسط و نظرتون رو بگید.
مثلاً نگید این لباس رو نپوش من غیرت دارم مردم چی می گن اون رو مقابل خودتون نذارید می تونید واسه اون جلسه ی لباس بخرید بگید من که بیرون بودم این لباس بدجوری تو ویترین به من چشمک می زد. همش یاد تو بودم که این لباس رو بخرم.
سعی کنید یه جوری خودش به این نتیجه برسه که اون لباسی که شما خریدی بیشتر به دردش می خوره نه از این جهت که باید حجاب داشته باشه اول از این در وارد شو که وااااااااااای این لباس چقدر بهت می آد.
ما خانوما با تشویق خیلی سریع رام می شیم!!!منظورم اینه که ما اسیر محبت همسرانمون هستیم!!!!
از در تشویق وارد شین نه غیرت! این به سن همسرتون بستگی نداره همه انسان ها اگه از مقابل باهاشون تند برخورد کنی جبهه می گیرن!!
یه جوری سعی کن همسرت همون تصمیمی رو بگیره که تو دوستداری اگه پدر خانوم یا مادرخانوم ت هم در زمینه پوشش با تو هم عقیده هستند ازشون کمکم بگیر
مثلاًازشون بخواه که وقتی همسرت لباسی که تو خریدی رو می پوشه ازش تعریف کنن و بهش بگن خیل بهش می آد!!!
واس خانواده شون هم می تونی توضیح بدی که چون دوست نداری دل همسرت بشکنه و شخصیتش خورد بشه این کار رو انجام دادی!!! این جوری رابطه ات با خانواده همسرت هم تقویت می شه این خودش بعدها در روابط تو و همسرت تأثیر مثبت داره
البته من مشاور نیستم تجربیات خودم رو گفتم!