رفتار عجيب مادرشوهر و خواهر شوهر

سلام دوستان

من 2 ساله كه ازدواج كردم و از زندگيم راضيم و شوهر خوب و منطقي دارم و خدا رو به خاطر اين انتخابم شكر مي كنم . اما خدا هميشه همه چيو باهم به آدما نميده ! مشكل من اينه كه خواهر شوهر و مادرشوهر غير منطقي سرد و داراي روابط اجتماعي ضعيف دارم
مادشوهرم وقتي مارو خونشون دعوت مي كنه بسيار سرد رفتار مي كنه و صحبت نمي كنه . خواهر شوهرم هم همينطور يعني به اين صورت كه مثلا وقتي وارد خونه مي شم فقط سلام مي كنن و هركي مي ره پي كار خودش و من و شوهرم تنها مي شينم توي سالن و حتي برادر شوهر هامن اينجوري تربيت شدن و اصلا حرف زدن بلد نيستند انگار نه انگار كه تو رفتي اونجا يا وقتي خونه فاميلاي شوهرم ميريم هيچكس باهات حرف نميزنه ! ميدونم الان حتما با خودتون ميگيد كه خوب تو برو باهاشون صحبت كن ، اما باور كنيد كه من چندين بار رفتم جلو اما اصلا انگار نه انگار دفعه بعد كه مي بيننت باز همونجوري برخورد مي كنن !

خلاصه اينكه منم چند وقتي هست كه باهاشون مثل خودشون رفتار مي كردم مي رفتم خونه مادر شوهرم با هاشون حرف نمي زدم فقط سلام مي كردم و يه گوشه مي شستم
جالب اينكه مادر شوهر و خواهرشوهرم ازين رفتار ناراحت شدن و به تلافي اين رفتارشون دفعه بعد كه منو ديدن به من بي احترامي كردن مخصوصا جلوي جاريم و من خيلي ناراحت شدم . چندروز بعد خواهرشوهرم زنگ زد به موبايل شوهرم و مارو دعوت كرد كه شام بريم خونشون ما نرفتيم به 2 دليل اول اينكه به موبايل شوهرم زنگ زد و مار و دعوت كرد بدون اينكه حتي با من صحبت كنه دوم اينكه دفعه پيش كه منو ديد جلو جاريم بهم بي احترامي كرد.
حالا واسه اينكه ما نرفتيم خونه خواهر شوهرم مادرشوهر و خواهرشوهرم باهام قهر كردن و با من حتي سلام نمي كنن حتي پاي سفره كه نشستيم مادر شوهرم جلوي من به پسراش تعارف مي كنه اما به من يه كلمه نمي گه بخور ! خواهرشوهرم از ييرون اومد من و وشوهرم پاشديم با شوهرم سلام كرد و دست داد اما با من نه ! حتي مادرشوهرم باهام حرف هم نمي زنه و مثل بچه ها رفتار مي كنه خيلي رفتارهاي زشت و بچه گانه انگار چه اتفاقي افتاده
اين موضوع منو آزار ميده كه چرا نمي خوان قبول كنن كه من مثل خود شماها رفتار كردم اگه زشته چرا خودتون انجامش مي دين و انتظار داريد كسي بهش برنخوره
خسته شدم يه گوشه ذهنم مثل يه غده چركي جمع شده همسرم خيلي ناراحت شد ازين رفتاراشون و باهاشون قطع رابطه كرده اما ميدونم كه چقدر ناراحته و خجالت مي كشه
بهم بگيد دفعه بعد كه ديدمشون چه برخوردي بكنم اونا حتي با من سلام هم نمي كنن و تاحد يه جنايت با من رفتار مي كنن انگار كه من دشمن خوني اونام
من زندگي خوبي دارم نمي خوام زندگيمو ازم بگيرن! چون هميشه هر چي كه داريم مادرشوهر و خواهرشوهرم گفتن اين بدرد نمي خوره از تلفن خونمون تا مبلمانمون انگار حسودي مي كنن
بگيد در برخورد بعدي چه رفتاري كنم كه بفهمن رفتاراشون زشته و شوهرم هم ناراحت نشه

دوست عزیزاحتمالاخواهرشوهرشمابه خاطررفتارسردی که پیش جاریتون باشماداشته متوجه رفتاراشتباهش شده وتصمیم گرفته شماروشام دعوت کنه تاازدلتون دربیاره ولی شمابانرفتنتون سوءتفاهمهاروزیادکردیدو اونهارویادبرخوردچندوقت پبشتون انداختید.
چون اونا نمی دوننددلیل سردبودن شماپاسخ رفتارخودشونه. سعی کنیدیه جعبه شیرینی بگیریردوبرید خونه خواهرشوهرتون ودلیل نیومدنتونوتوضیح بدیدویکم ازخصوصیات اخلاقیتون بگیدتااونها هم متوجه بشن که برخوردشون درست نبوده.ودرضمن حرف نزدنشون یه جورواسشون عادت شده وبه خاطر همین شمابایدکم کم وباراهکارهاوسیاست (مثلاشوخی کردن متعادل)یامثلا(خواندن حوادث روزنامه)یا(خاطرات خنده دار)ویاگفتن (جملات سئوالی )اونهاروبه طورناخوداگاه وناخواسته به حرف بکشونی.:72::43:

سلام دوست عزيز

جاي خوشحالي داره كه شما انتخاب درستي كردي و همسر مناسبي برگزيدي

اما بايد اينم قبول كني كه هر گلي خاري داره بهتره بخاطر زندگيت و همسر با خانوادش كنار بياي و فقط در حد نگه داشتن احترامشون اونم بخاطر اينكه خانواده همسرت هستن باهاشون رابطه داشته باشي تاهم شوهرت ناراحت نباشه و هم اين مشكلات پيش نياد تو نمي توني بعد از چندين سال زندگي رفتار اونارو تغيير بدي اونا انجوري زندگي كردن و به اين رفتار عادت كردن و از نظر خودشون رفتارشون كاملا عادي و حتي بسيار هم مقبوله

و اينو بدون كه هركس كه رفتار بدي انجام ميده تحمل اينكه كسي با خودش اين رفتار رو انجام بده نداره حتي اگه اون آدم خودت باشي

دفعه بعد هم ديديشون خيلي عادي رفتار كن با مادر شوهرت سلام كن و با خواهر شوهرت كاري نداشته باش خيلي عادي نشون بده انگار كه اين كاراي شما براي من ذره اي هم ارزش نداره سعي كن از بالا بهشون نگاه كني و خودتو هم سطحشون نكن

ممنون از اينكه تايپيكمو خوندي ماهي جان

اون مهموني به خاطر من نبوده بلكه اون مهموني پاگشاي خواهرشوهرش بود كه تازه عروسي كرده بود .

يكي ديگه از مشكلام اينه كه اصلا نمي فهمن كه جلوي جاريم نبايد بي احترامي كنن چندين بار اين رفتارو كردن و فكر ميكنن چون عروس بزرگتره با بي محلي كردن به من احترام او ن حفظ مي شه

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

كيان جان ممنون

دوستان خوبم لطفا راهنماييم كنيد

چرا ما زنا همیشه قضیه رو می پیچونیم؟.به جای همه این سوالا که می یاد تو ذهنت پاشو تنهائی برو خونه مادر شوهرت.شیرینی هم لازم نیست.بعد بگو چرا چند وقتیه با من این رفتارا رو می کنید آیا از من خطائی سر زده؟
اگه دخترتونم اشتباه کنه به جای اینکه متوجه اشتباهش کنید بهش بی محلی می کنید؟
بعد اگه همون طور که انتظار دارید جواب داد تو تازگی ها کم محلی می کنی.اصلا نگو خواستم تلافی کنم.بگو شما با من این رفتارو می کردین منم فکر کردم حتما من کارم اشتباهه وقتی می یام هی پر حرفی می کنم خواستم رفتارمو باب میل شما کنم.

عزیزم با این رفتارایی که در پیش گرفتید اوضاع بدتر شد اگه ادامه بدی بدتر میشه پس دفعه بعد عادی باش سلام کن اما اگه دیدی دارن بهت توهین میکنن زودتر برگرد خونت اما تلافی نکن

به خاطر همسرت خودتو کنترل کن اونا از قصد رفتارشون سرد نبود عادتشون بوده هر چند که عادت بدیه ولی کم حرفی هم چیز بدی نیست

با چیزایی که تعریف کردی بهتره باهاشون لج نکنی چون بدتر میشه نیازی به معذرت خواهی نیست فقط عادی رفتار کن

سلام خانومی
حیفه زندگیتو بخاطر مادرشوهرو خواهر شوهر خراب کنی، منظور از زندگی زندگی مشترک نیست ، لحظات ارزشمند زندگیته، فکر کن اگر برعکسش بود چه می کردی، مادرشوهر و خواهر شوهرت خوب بودن وشوهرت هزار و یک مورد داشت ... خیلی سخت تره !
عزیزم به نظر من رفتار بی تفاوت شما می تونه روش خوبی باشه ، یعنی حرمت و احترام ظاهری و حفظ ظاهر را بکن ولی نیازی نیست باهاشون صمیمی باشی، هفته ای یک روز برو با همسرت خونه شون، شامت را بخور و بی سر و صدا برگرد بیا، خودت را به ندیدن و نشنیدن بزن ، فکر کنم این روش جواب بده
یه مدت عروس ما همین رفتار را با من داشت ، یعنی سعی می کرد حتی چشم تو چشم نشه ، من یه مدت خیلی ناراحت بودم که منی که کوچکترین بی حرمتی بهش نکردم چرا باید اینطور باشه با من ؟ بعد خودمو قانع کردم که سابینا تو احترامش را نگه دار، اونم که احترام تو را داره، دیگه چی می خوای؟ لزومی نداره آدم صمیمی باشه با همه !!!
جالبه بعدا که یه روز مسافرت بودیم و ایشون مریض شدن و من تا صبح پیشش موندم تو بیمارستان و بچه نگه داشتم براش خودش انتظارش را نداشت و الان خیلی رفتارش بهتر شده !
تو سهم خودت را از احترام و وظیفه انجام بده و با بقیه کاریت نباشه، به جای فکر کردن به رفتارهای اونها به خوبی های همستر فکر کن و تمرکز کن، این مسئله رو خوب مدیریت کن که آسیبی به زندگیت نرسه، به هر حال اونها خواهر و مادر همسرت هستند و همسرت درونا از قطع رابطه با اونها خوشنود نخواهد بود اگرچه مشکل از سمت اونها باشه

mahi91نوشته است:

نقل قول:

---

دوست عزیزاحتمالاخواهرشوهرشمابه خاطررفتارسردی که پیش جاریتون باشماداشته متوجه رفتاراشتباهش شده وتصمیم گرفته شماروشام دعوت کنه تاازدلتون دربیاره ولی شمابانرفتنتون سوءتفاهمهاروزیادکردیدو اونهارویادبرخوردچندوقت پبشتون انداختید.

---

به نظر من درست ميگن وگرنه پاگشاي خواهر شوهرش دليل نداشت به شما هم بگه شايد به بهانه اين مهموني خواسته از دلتون در بياره.در ضمن شكوفه حان شما و شوهرتون ديگه يك خانواده هستيد و بايد يكي باشيد پس موبايل شما و شوهرتون فرقي نداره.اين نظر شخصي منه. موفق باشي:72:

دوستاي خوبم ممنون كه راهنماييم كردين

رايحه عشق ، خانواده شوهرم اينقدر منطقي نيستن كه بخوان با اينجور صحبت كردن اصلاح بشن بدتر لج مي كنن

همدم عزيز آره حق باشماست مامانم هم همينو مي گه اما آخه نمي شه به نظر من عادت زشت دليل درستي براي اين رفتاراشون نيست

سابيناي عزيز شما چون خودت عروس داري خيلي ممنون مي شم اگه بيشتر راهنماييم كني و از تجربيات و نظراتت آگاهم كني

گلنوش عزيز توي مهموني پاگشا خواهرشوهرم همرو دعوت كرده بود و اگه مارو دعوت نمي كرد جلو بقيه زشت بود واسه همين دعوت كرد وگرنه بخاطر پشيموني از كارش نبوده

بازم همون قصه قديمي ...............................

بابا ول كنين اين مادر شوهر و خواهر شوهر و جاري را ........................................:305:
بچسبيد به شوهرتون و زندگي خودتون و از زندگي تون لذت ببريد تا جوونيد.:305:

ليلاي عزيز

اينجا سايت همدردي هست و همه مي تونن راجع به مشكلاتشون بنويسن

موضوع مادر شوهر و خواهر شوهر موضوع نو و جديدي نيست ولي گاهي اوقات همين موضوع كهنه و قديمي ميشه دغدغه ذهنت دلت مي خواد راجع به اون حرف بزني ، باهات حرف بزنن و مشورت بگيري راحت و بي ريا
و چه جايي بهتر از همدردي
اگه دقت كني هر كسي به نوعي با اين موضوع مشكل داره خوب طبيعي هست دو خانواده با فرهنگ مختلف باهم وصلت مي كنن و احتمال به و جود اومدن مشكلات و اختلافات فرهنگي هستش

اينجا خوبيش به اينه كه كسي نمي شناسدت و توهم كسي نمي شناسي پس راحت مي توني حرفات بزني و بقيه هم راحت جوابتو مي دن و راهنماييت مي كنن بدون هيچ گونه غرض و منظوري

شکوفه جان فکر کنم من بد بیان کردم ، من عروس ندارم خودمم تازه عروس محسوب میشم :311:
منظورم زنداداش من بود
به هر حال به نظر من کار اشتباهیه که اوقات خوبت را بخاطر رفتارهای اونها بد کنی... درسته من می دونم آدم هر چی رو نداشته باشه حریص تر میشه ولی سعی کن مدیریت کنی و ارتباطتت رو کم و منظم کنی

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط شكوفه

سابيناي عزيز شما چون خودت عروس داري خيلي ممنون مي شم اگه بيشتر راهنماييم كني و از تجربيات و نظراتت آگاهم كني

---

:311::311::311::311::310::227::311:

عزیزم شما چند سالتونه که میخواید رفتار یک خانواده رو تغییر بدید؟

یکم اعتماد به نفست بالا نیست؟ توقعاتت رو باید یکم پایین بیاری تا راحتتر بتونی زندگی کنی

شما نمیتونی اونا رو تغییر بدی اما اونا تونستن شما رو تغییر بدن و شما شدید مثل اونا :305: بهتر نیست هر کسی خودش باشه تا مشکلی پیش نیاد؟ تا کی میتونی نقش بازی کنی؟

نمیگم رفتار اونا درسته اما تغییر رفتار شما باعث ایجاد مشکل شده :323:

نه اعتماد به نفسم بالا نيست

فقط نمي دونم چرا ما آدما تحمل نداريم كسي مثل خودمون باهامون برخورد كنه :325: