RE: از خواستگاري خسته شدم
شما چند سال دارید؟
منظور شما از نداشتن شرایط اولیه چیست و اینکه چه معیارهایی برای ازدواج دارید؟
RE: از خواستگاري خسته شدم
من حدود ٣٠ سال دارم
منظور از نداشتن شرايط اوليه اينه كه مثلا اختلاف سني كم يا زياد، تحصيلات پائين، شغل پدر يا بقيه اعضاء خانواده نا متناسب، از نظر فرهنگي متفاوت و اكثرا از نظر مذهبي متفاوت
معيارهاي ازدواج اگه بخواهم بطور كلي بگم مهمترينش اخلاق، تطابق فرهنگي، سازگاري، ايمان، اصالت خانوادگي، تحصيلات، روابط اجتماعي و كنار همه اينها اين كه دوستش بدارم يعني به دلم بنشينه
RE: از خواستگاري خسته شدم
سلام جناب سيد1387
واقعا جاي خوشحالي داره كه هنوز جوونهايي مثل شما چنين معيارهايي رو براي ازدواج انتخاب ميكنند.صبر داشته باشيد تا كسي كه لياقت شما رو داره پيدا بشه به هر حال ازدواج امر ساده اي نيست كه در يه مدت كوتاه انجام بشه .نميدونم باورتون بشه يا نه ولي يكي از همسايه هامون 85 بار جواب رد شنيدتا خواستگاري 86 كه جواب مثبت دادن!!!!!!!!!!!!!:163:اميدوارم بهترين رو بدست بياريد موفق باشيد.
RE: از خواستگاري خسته شدم
ممنون گلنوش خانم از لطفتون
من شايد تا حالا بيش از ٢-٣ مورد جواب رد نشنيدم كه يكيشون به دليل اين بود كه اون خانم خيلي مذهبي بود بقيه موارد هم فكر كنم بيشتر يك جور ناز كردن بود... اما خوب خيلي موارد را هم من دنبال نكردم شايد جواب انها هم منفي بود:311:
اما در مجموع با شناهتي كه از خودم و شرايطم دارم و مقايسه اي كه با بقيه هم سن و سالهام فكر نميكنم كسي بهم نه بگه... شايدهمين هم يك مقداري غرور برام ايجاد كرده
چيزي كه خيلي كم توي دخترهاي ايراني ميبينم يك جور شادي دروني هست... نميدونم اين بخاطر شرايط ايران هست يا بخاطر شرايط ازدواج يا ....
مطمئن هستم كه ميدونيد هر خواستگاري چقدر انرژي ميگيره
نميدونم غير از اميد داشتن و توكل راه ديگه اي هم هست يا نه؟
RE: از خواستگاري خسته شدم
هیچ وقت همه محسنات تمام و کمال در یک نفر جمع نمیشه ، همه ما خوبی و بدی رو با هم داریم
شما هم حتما نقطه ضعفهایی دارین ،
اینکه دنبال شخصی هستین که همه خوبیها رو با هم داشته باشه خوبه اما فکر نکنم با این طرز فکر نتیجه بگیرید .
البته از نظر من طرف مقابل باید به دل بشینه اونوقته که ما میتونیم باهاش کنار بیاییم
دیگه عیبهاشم طبیعی به نظر میاد،
هرگلی بلاخره خاری داره بهتره یجوری بگیری تو دستت که خارش تو دستت نره و زیباییش رو ببینی :72:
RE: از خواستگاري خسته شدم
قبول دارم که همه چیز تموم نمیشه عسل خانوم اگر چه من به خاطر روحیه کمال طلبی که دارم نا خود آگاه دنبال ی همچین شخصی هستم
اما مشکل دیگه ای که همونطور که تو پست اول گفتم تعداد کسانی که به دلم بشیند خیلی کمه و انها هم که دوستشون دارم تفاوت های بنیادی داریم(مثل اعتقادات یا فرهنگ)
RE: از خواستگاري خسته شدم
سلام
انكار اين انتخاب همسر سختترين مرحله زندكي هر دختر و بسري هست
صبر كنيد انشاالاه اوني كه دوستش داريد و جفتتون هست سر راهتون قرار مي كيره
شاد باشيد :72:
RE: از خواستگاري خسته شدم
سید جان
روی معیارهات بمون ، اما نمره قابل قبول رو پائین تر بیار . یعنی دست به ترکیب معیارهات نزن حتی اولویت بندیشون رو هم عوض نکن.
اما چون کمال گرا هستی ، لازمه که سطح قبل قبولت رو پائین تر بیاری مثلا اگه در ذهنتون90 هست ، نمره 80 رو هم جلو ببر.
"چيزي كه خيلي كم توي دخترهاي ايراني ميبينم يك جور شادي دروني هست "
اگه دخترهائی که برای خواستگاری میری ، خیلی سرحال و سرزنده نیستند ، کاملا طبیعیه اونها هم قدری نگرانی و دلواپسی دارند درست مثل شما و قرار نیست جلسات اولیه آشنائی بگو بخند (آخر طیف رو گفتم) راه بندازن.
بموقعش خواهی دید که می خندن و اینقدر شادن که شاید احساس کنی اونطور که لازمه زندگی رو جدی نمیگیرن.
بهرحال تاکیدت رو ملاکهای اصلی باشه.
شاید برای برخی از ملاکها مثل شغل پدر دختر لازم باشه که تجدید نظر کنی.
RE: از خواستگاري خسته شدم
با نظرات baby کاملا موافقم.به هر حال هر کس عیبی داره گل بی عیب خداست بهتره سطح قابل قبول رو پایین بیاری .
من خودم با اینکه همیشه شاد و پرانرژی بودم و همیشه لبخند میزدم زمانی که خواستگار میومد چنان استرسی میگرفتم و میلرزیدم که خدا میدونه حتی یک بار نتونستم جواب خداحافظی طرف رو بدم انگار زبونم قفل شده بود:311: من که تا قبل از عقدم اصلا شوخی نکردم و خیلی سنگین بودم حتی کاملا رسمی صحبت میکردم
RE: از خواستگاري خسته شدم
نه منظورم شوخي وخنده نبود گفتم كه شادي دروني
منظورم اينه طرف از شرايط موجودش راضي باشه... از تصميم هاي گذشته اش راضي باشه... با اشتباهات گذشته اشكنار امده باشه و ...
البته شوخ طبعي هم برام مهمه اما قبول دارم كه توي جلسات خواستگاري به دليل شرايط حاكم نميشه بروزش داد
اما اينكه گفتيد درصد معيارهام را پايين بيارم به نظر منطقي مياد اگر چه فكر نمي كنم الان هم خيلي بالا باشند
ببينيد مثلا من ميگم تحصيلات برام مهمه يعني حتما بايد از ليسانس به بالا باشه ... حالا اگه يكي همه شرايط را داشته باشه و فوق ديپلم باشه من نميتونم قبول كنم
در مورد شغل پدر هم بايد بگم تجربه نشان داده كه بين شغل افراد و منش و طرز فكرشون ارتباط تنگاتنگي هست... مثلا خانواده هاي فرهنگي يك منشي دارند بازاري ها يك جور ديگه روحاني متفاوت از انها.... من از شغل بيشتر منظورم اين جور تفاوت ها بود
نقل قول:
نوشته اصلی توسط aramesh_1390
سلام
انكار اين انتخاب همسر سختترين مرحله زندكي هر دختر و بسري هست
صبر كنيد انشاالاه اوني كه دوستش داريد و جفتتون هست سر راهتون قرار مي كيره
شاد باشيد :72:
فكر كنم مشكل اصلي همون صبر است... يعني ٦-٧ سال كافي نيست... ديگه صبرم داره لبريز ميشه
يعني نه اينكه حالا خيلي مهم باشه ازدواج كنم ها... بيشتر اين بلاتكليفي و هي درگير شدن ذهني و روحي كه اذيتم ميكنه... بعضي وقتها ميگم كلا بيخيال شم و با فرض اينكه ميخواهم مجرد بمونم زندگي كنم... :316:
RE: از خواستگاري خسته شدم
به نظر من هم نمره قبولی معیارهاتون رو باید کمی پایین بیارید.
ضمن اینکه مثلا غیر شغل پدر شغل بقیه اعضاء خانواده که روی تربیت دختر اثر نداشته. یا اینکه حتی درسته شغل پدر مهمه اما از این حهت که ابرومند باشه و نون حلال دراورده باشه. البته باز استثناها هم وجود داره.
راستش اینکه شما از یکی خوشت میاد که معیارهاتو نداره خوب من فکر می کنم درونتون معیارهاش با اونچه ظاهر می کنید فرق داره. یعنی شما از کسی خوشتون میاد که معیارهای درونیتون رو داره .
یک مورد هم در مورد معیار اخلاق. اخلاق خیلی معیار کلی هست و هر کس ممکنه اونو یک جور تعریف کنه.
راستی چون شما ادم کمالگرایی هم هستید احتمالا می گید خوب من که 7 سال صبر کردم تا کسی که معیارهام رو داشته باشه پیدا کنم حالا چرا باید از بعضی معیارهام کوتاه بیام یا نمره قبولی رو کم کنم. اما نگران این هم نباشید.
امیدوارم موفق باشید و اول یک مدت سعی کنید اون حس کمالگراییتون رو کم کنید که بعدا خدایی نکرده در زندگی دچار مشکل نشید.