-
چه طور حد تعادل رو به همسرم یاد بدم؟
با سلام به همه دوستان خوب تالار
راستش وقتی به تالار همدردی اومدم مشکلات خیلی خیلی زیادی داشتم که به لطف دوستان تونستم خیلی هاشو حل کنم و آرامش تو زندگیم حکم فرما بشه
همون طور که تو تاپیک های قبلیم گفتم خانواده همسر من ییلاقی رو دارند که تابستون و بهار رو اونجا می گذرونند از طرفی همسر من تمام جمعه ها و روزهای تعطیل تابستون و بهار رو اونجا میره
از طرفی برای رفتن به اونجا پیاده روی زیادی باید کرد که برای من خیلی سخته
و نکته دیگه هم اینکه پدر و مادر همسر من اونجا شهربازی دارند و همسر من اونجا به اونها به عنوان نیروی کار کمک می کنه
بسیاری از مشکلات ما هم سر این مسئله شروع شد و باعث دعواهای شدید بین ما شد
یه مدتی با خانواده همسرم قهر بودیم و این باعث شد این تابستون رو اونجا نریم که زندگی آرومی رو داشتیم
ولی متاسفانه الان چهار هفته است دوباره داره میره و من دو هفته همراهیش کردم
چه طور می تونم بهش حد تعادل رو یاد بدم
چون دوباره داره بحث هایی بینمون میشه و می دونم این شروع بحث های بزرگتره
کارهایی هم که کردم :
ازش خواستم که دو هفته به اونجا بره و یک هفته رو با هم باشیم و چندین بار هم باهاش در این باره صحبت کردم ولی فایده ای نداره
متاسفانه همسر من صفر و یک و من می خوام متعادل رفتار کنه
لطفا راهنماییم کنید واقعا به راهنماییتون نیاز دارم
توی این تالار خوندم که:
[color=#FF0000]هر چيزي كه از اعتدال خارج شود به ضد خود تبديل مي شود.[/color]
خوب حالا چه طوری میشه این ضدیت برطرف کرد می دونم کار همسر من که داره برای پدر و مادرش می کنه خوب و پسندیده است ولی دیگه .............
-
RE: چه طور حد تعادل رو به همسرم یاد بدم؟
چرا دیگه هیچ کس تو تالار نظری نمی ده؟
جناب sci چرا دیگه سری به تایپک های ما نمی زنید
-
RE: چه طور حد تعادل رو به همسرم یاد بدم؟
اقلیما جان من مرتب پیگیر تاپیکت هستم ولی چون این مشکل 0 و 1 منم دارم نمیتونم نظری بهت بدم
اقای SCI هم سفرن واسه همین جواب نمیدن
-
RE: چه طور حد تعادل رو به همسرم یاد بدم؟
چرا دیگهههههههههههههههه هیچ کس کمکی نمی کنهههههههههههههههه:302::302:
-
RE: چه طور حد تعادل رو به همسرم یاد بدم؟
خواهرم من متن شما رو خوندم و به فکر فرو رفتم نمی دونم چی بگم اجازه بدید کارشناسا بیان و نظر بدن
-
RE: چه طور حد تعادل رو به همسرم یاد بدم؟
خیلی ممنون که ..........
امیدوارم
-
RE: چه طور حد تعادل رو به همسرم یاد بدم؟
اقلیما جان راه حلی پیدا کردی؟
-
RE: چه طور حد تعادل رو به همسرم یاد بدم؟
سلام اقليما،
گله مندي شما رو مي پذيرم.. همونطور كه صحرا گفت سفري بودم كوتاه... يك هفته اي نبودم دفتر كارم
خب.. اين نكته اي كه اشاره كردي مشكل شما تنها نيست و مشكل خيلي از آدماي مثل شماست
چون ريشه هاي تربيتي داره بايد شكيبايي بيشتري كني و از خودت اين تعادل رو شروع كني
توصيه هاي در اين رابطه قبلا در تاپيك اولت نوشتم برات.. نمي دونم خوندي و يادته يا نه...
اما موضوع رو به چالش نكش.. تو خيلي تغيير كردي و اين تغييرات رو قدر بدون و مثل قديم رفتار نكن!
شما الان سلاحهاي زيادي براي مبارزه داري... از اونها استفاده كن!
ضمن اينكه به رفتار و نظرات شوهرت هم احترام بذار..
ايشون به عنوان يه انسان، حق داره چيزهايي رو براي خودش داشته باشه...
و البته شما هم...
ميانه روي رو خودت شروع كن!
به محض اينكه رفتار جرات مندانه رو شروع كني... كه اصلش احترام به نظرات طرف مقابل هست
همه چيز بهتر مي شه
اما صبر و شكيبايي رو فراموش نكن
كسي كه سالها اشتباه كرده و رفتاري كه طي تكرار زمانها، جا افتاده، طي يكي دو ماه تغيير نمي كنه!
اما نتيجه لذت بخشه...
-
RE: چه طور حد تعادل رو به همسرم یاد بدم؟
ای کاش ما بتونیم همسرامون را با تمام کمبود هاش بپذیریم اما ...
اگه می دونی قابل تغییر هستش تلاش کن وگرنه چرا بیخودی به خودت حرص می دی؟.هر کسی یه جور زندگی می کنه و تو هم باید بپذیری.
-
RE: چه طور حد تعادل رو به همسرم یاد بدم؟
سلام sci عزیز
امیدوارم که سفر بهتون خوش گذشته باشه
آره تایپک های قدیم شما رو همیشه تو ذهنم مرور می کنم هر چند گاهی وقتا به خاطر اینکه شاید منم به بعضی از رفتارهای اشتباه عادت کرده بودم اشتباه می کنم ولی سعی می کنم درست رفتار کنم
اصلاحاتی که تو خودم انجام دادم رو با توجه به راهنمایی های شما می نویسم
1.رعایت حد تعادل تو رابطم با پدر و مادرشوهرم مثل زنگ زدن تو یه یه روز مشخص بهشون و نه همیشه و یا تا زمانی که ازم کاری رو نخوان دیگه کاری رو انجام نمی دم
2.تو جمع مخصوصا تو جمع اونا به خانواده همسرم به خصوص به همسرم خیلی احترام می ذارم
3.وقتی امامزاده میرم همش میگم و می خندم و اصلا خودمو ناراحت نشون نمی دم
4. چند باری هم از همسرم رعایت حد تعادل رو تو رفت وامد اونجا خواستم ولی میگه حد تعادل اینکه من کل هفته پیش توام و اخر هفته اونجا هستم
ولی همش می ترسم رفت و امد من بدون اینکه همسرم بفهمه از این وضع ناراحتم باعث بشه این قضیه تو زندگیم به یه عادت تبدیل شه گفتن زیاد منم برای رعایت حر تعادل احساس می کنم جز ایجاد حساسیت بیشتر دردی رو دوا نمی کنه
اگه راهنمایی کنید ممنون میشم من واقعا تاثیر حرفای شما رو تو زندگیم دارم میبینم و می خوام این مشکل هم از زندگیم بره بیرون
رایحه عشق عزیز ممنون که پاسخ دادید
راستش حرف یه روز دو روز نیست حرف جمعه ها و روزهای تعطیل 7 ماه در سال و بقیه سال ام که زمستونه ........
اره حرف شما درسته کاش میشد پذیرفت ولی این به نظر من خودخواهی شوهرمه که فقط رفاه و خوشحالی خودش و پدر و مادرشو ببینه.
همیشه میگن برای یکی تب کن که برات تب کنه.....
چرا من باید به خودم سختی بدم ولی اون حتی نخواد برای من هر دو هفته یه بار از خواستش بگذره
sci عزیز گفتید برای حفظ تعادل از خودم شروع کنم
دیگه چی کارا می تونم بکنم
-
RE: چه طور حد تعادل رو به همسرم یاد بدم؟
اقلیما جان دیروز من مشکل 0 و 1 بودن همسرم به دکتر گفتم
گفت این یه اختلال رفتاری و از شناخت غلطش از مسایل سرچشمه میگیره . گفت این کاملا" قابل اموزش و میشه حلش کرد
حالا انشا ا... طی جلسات مشاوره حتما" راهکارهارو میام به شما هم میگم
-
RE: چه طور حد تعادل رو به همسرم یاد بدم؟
سلام دوستان
لیلا موفق عزیز، سلام
مرسی که حواست بهم هست، مرسی که به یادمی
دیدی که دوباره تاپیکمو قفل کردن،
مهم نیست، اینم یه جور همدردیه لابد
من دیگه تو این سایت نمیام چون بیشتر ازاون که مشکلاتم حل بشه، با کارهاشون مأیوسم میکنن
برات آرزوی موفقت بیشتر و شادی دارم عزیزم
بدونین همتونو دوست دارم و کمکهایی که بهم کردینو فراموش نمیکنم:46:
اقلیما جان
ببخشید که اینجا نوشتم ، اگه اومدن تاپیکتو بستن حلالم کن :43:
خداحافظ:72:
-
RE: چه طور حد تعادل رو به همسرم یاد بدم؟
سلام صحرا جان
راست میگیی
وای خیلی خوشحال میشم که به منم بگیییییییییییی
-
RE: چه طور حد تعادل رو به همسرم یاد بدم؟
اقلیما جان تمام راهکارها و صحبت مشاور حتما" میام تو تاپیک میذارم البته نمیدونم مدیر همدردی این اجازرو میدن یا نه ولی میگن چه کارایی بهم گفته مشاور انجام بدم که اگه بدرد هرکدوم از دوستان میخوره همه استفاده کنن
راجع به 0 1 حتما" مخصوص شما میام براتون میگم حرفا و راهکارهارو
امیدوارم زندگی هممون ددرست شه
-
RE: چه طور حد تعادل رو به همسرم یاد بدم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط shamim_bahari2
سلام دوستان
لیلا موفق عزیز، سلام
مرسی که حواست بهم هست، مرسی که به یادمی
دیدی که دوباره تاپیکمو قفل کردن،
مهم نیست، اینم یه جور همدردیه لابد
من دیگه تو این سایت نمیام چون بیشتر ازاون که مشکلاتم حل بشه، با کارهاشون مأیوسم میکنن
برات آرزوی موفقت بیشتر و شادی دارم عزیزم
بدونین همتونو دوست دارم و کمکهایی که بهم کردینو فراموش نمیکنم:46:
اقلیما جان
ببخشید که اینجا نوشتم ، اگه اومدن تاپیکتو بستن حلالم کن :43:
خداحافظ:72:
[size=large]با عرض معذرت از اقليماي عزيز
شميم جان فكر كنم دليل اينكه تاپيكت را بستند اين بود كه مدير همدردي ازت خواسته بود بعد از يك هفته كه برگشتي سايت يك كارهايي بكني و 4 تا پست بذاري ولي شما اين كار را نكردي. به نظرم يك تاپيك ديگه باز كن و نقل قول آقاي مدير را به اضافه 4 تا پستي كه ازت خواستند را بذار. و ادامه بده تا مشكلت حل بشه. %
-
RE: چه طور حد تعادل رو به همسرم یاد بدم؟
منم از مدیر همدردی می خوام که به شمیم کمک کنه
من می دونم که چه قدر روحیه اش بد میشه وقتی شما تایپکش رو می بندید
هدف اینجا کمک کردنه نه ناامید کردن
-
RE: چه طور حد تعادل رو به همسرم یاد بدم؟
فکر می کنم گاهی اوقات بعضی از مشکلات دیگه هیچ راه حلی براش نیست مثل مشکل من که باید نمام سالهای آینده عمرمو باهاش بسازمو فقط خونو دل بخورم
این اون راهی نبود که من برای زندگیم می خواستم
خواستم تغییرش بدم خواستم از زندگیم لذت ببرم
ولی مثل اینکه نمیشه
مثل اینکه دیگه دست من نیست
خسته شدم
تمام تلاش های من بی فایده است
اگه غر بزنم زندگیم خراب میشه
اگرم غر نزنم و خوشحال و خندون برم عادتشون میشه
اینگار کسی اینجا امیدی به حل این مشکل من نداره که نظری نمی ده.........:302:
-
RE: چه طور حد تعادل رو به همسرم یاد بدم؟
سلام اقليما، خواهرم
اينجا فقط يك نفر اميدي به حل مشكل شما نداره، يه خانومي به نام اقليما كه به همه كمك مي كنه... نمي دونم چرا به شما سري نمي زنه و كمكت نمي كنه!
امروز چهار شنبه است... يه چهارشنبه تابستوني... و تمام غم دنيا اومده تو دل اقليما كه خدايا اين آخر هفته رو چي كارش كنم!!! احساس مي كنه چون يه كارهايي كرده و يه كارهايي نكرده... بايد همه چيز درست مي شده! اما نشده.. خب اين خيلي حس بديه! كلا احساس بدي رو ايشون تجربه مي كنه...اما از همه اينها بدتر نا اميديه! نا اميد نباش خواهرم! همه چيز بهتر مي شه...
البته همه اين داستان تقصير اقليما نيست!! قسمتي از اين داستان بر مي گرده به تربيتش... و بخشي از اين قصه بر مي گرده به تربيت شوهرش و اينكه شوهرش هم مهارتهاي زيادي در ارتباطاتش نداره... اما خب هر دو از نظر رواني به نظر ، فعلا، سالم هستند و فقط مشكلاتشون به همين عدم شناخت متقابل معطوف مي شه...
قبلا به اقليما روشهاي مراقبت از خودش آموزش داده شده و روشهاي گفتگو و اينكه چگونه بايد تغيير كنه اما در پست 17 اين تاپيك مي بينيم اقليما هنوز تغييرات رو احساس نكرده... البته ايشون خيلي تغيير كرده و اين تغييرات رو متوجه نيست!
چون انتظاراتش و روياپردازيش از زندگي مشترك كمي با حقيقت ماجرا فاصله داره... ما هيچ وقت نبايد انتظار داشته باشيم كه حقيقت زندگي ما شبيه روياهامون باشه... روياهاي ما، خيالهاي ما خيلي قشنگند... ذهن ما، ما رو به خاطر نرسيدن به اون ها سرزنش مي كنه! اما هر روز صبح وقتي چشممون رو باز مي كنيم... بايد بپذيريم دو تا راه بيشتر نداريم: يا بر گرديم و بخوابيم و رويا ببينيم... و يا با انرژي بلند بشيم و روياهامون رو دنبال كنيم...
-
RE: چه طور حد تعادل رو به همسرم یاد بدم؟
سلام اقليما جونم
من هم با نظر جناب دانشمند موافقم عزيزم. به نظرم همه چيز خيلي بهتر شده.
به نظرم بيا يك مدت به قضيه امامزاده داوود يك جور ديگه نگاه كنيم. ببين همين چند وقت پيش ما كلي خرج كرديم تا رفتيم امامزاده و يك شب اونجا مونديم و از شهربازي اش هم استفاده كرديم. خيلي هم به ما خوش گذشت چقدر دلم مي خواست بيشتر اونجا مي موندم والان چقدر دلم مي خواد بازم بريم اونجا.
ببين عزيزم اصلا از اين حرفا منظورم اين نيست كه دركت نمي كنم ها. نه. (مي فهمم كه تو مي گي شايد من يكهفته جمعه دلم بخواد تا ظهر با شوهرم بخوابم يا اينكه برم سينما يا...............)
مي فهممت عزيزم ولي مي گم فقط يك مدت به قضيه امامزاده فقط به چشم خوش گذروندن نگاه كن. برو اونجا تمام اسباب بازي هاشون را سوار شو (مفتي:311:) و كلي خوش بگذرون. (واقعا خوش بگذرون نه ظاهرا)
باور كن بعد از مدتي شوهرت واقعا تغيير رويه مي ده ولي الان خيلي زوده اقليما خيلي زود.
ببين اقليما جون مردا وقتي ما تغيير مي كنيم و بلافاصله بعد از تغيير منتظر تغيير از سوي اونا هستيم و اين را ازشون درخواست مي كنيم. ديگه تغيير ما را به چشم تغيير نگاه نمي كنند بلكه به چشم گول زدن خودشون مي دونند (فكر مي كنند ما مي خواهيم گولشون بزنيم.) و بدتر مي شند. ولي اگه اين تغيير از سوي ما بي هيچ توقعي طولاني بشه و ادامه پيدا كنه ديگه اون را گول زدن خودشون نمي دونند و به تلافي اين تغيير رفتار خوب ما سعي مي كنند از راه هاي مختلف جبرانش كنند و گاهي اوقات هم تغيير رويه بدند.
به نظرم شما يك مدت بي توقع تغيير كن و واقعا با شوهرت در هر حالي و در هر جايي خوش بگذرون مطمئن باش بالاخره اون اين تغيير شما را بي پاسخ نخواهد گذاشت. فقط عجله نكن و بي توقع تغيير كن.
-
RE: چه طور حد تعادل رو به همسرم یاد بدم؟
سلام مرسی که بازم تنهام نذاشتید
یه دفعه احساس تنهایی کردم احساس کردم مشکلم حل نمی شه
ولی الان خیلی خوبم
sci عزیز شما درست میگید من تغییر کردم اونم خیلی زیاد و اینو بی تعارف میگم که اگه کمک های شما و همدردی دوستان نبود نمی تونستم
دیروز داشتم تایپ های قبلیمو که برام گذاشته بودید و پرینت گرفته بودمو می خوندم و خیلی چیزا بود که یادم رفته بود و خیلی چیزا هم خوشحالم کرد که تونستم خیلی بهتر شم
اینم بگم همسرم هم که می بینه دارم تغییر می کنم خیلی بهتر رفتار می کنه و هوامو بیشتر داره
من هنوز دو مشکل بزرگ دارم یکی حساسیت زیادم یکی هم جمعه ها و روزای تعطیل
دارم رو خودم کار می کنم که مسئله و مشکل زندگیمو بیشتر بپذیرم و ولی این تلاش برای پذیرشم باعث شد افکارم بشه پست 17
کجا کارم اشتباه که به ناامیدی میرسم
وقتی می بینم تلاشام نتیجه میده لذت می برم و دوست دارم بیشتر تلاش کنم
ولی وقتی میبینم کاری از دستم بر نمی اد و تلاشی به ذهنم نمی رسه جز پذیرش موضوع ناامید میشم و دوست دارم بخوابم و تو رویا باشم تا بیدار باشمو ندونم چی کار باید بکنم
خیلی سخته آدم نتونه برای روزای تعطیلش برنامه ای جز رفتن به یه جا بریزه اگرم بخوام برنامه داشته باشم و به زبون بیارم بازم همه چیز شکراب میشه و لجبازی ها شروع میشه و اگرم نریم اونجا باید بمونیم خونه و عزا بگیریم که نرفتیم اونجا و صدام در نیاد و این جمعه و روز تعطیل نحسو یه جوری به شب برسونم........
از این روال یکنواخت خسته شدم
نمی دونم
خوشحال میشم اگه نظری داشتید بدونم بازم ممنونم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ليلا موفق
سلام اقليما جونم
من هم با نظر جناب دانشمند موافقم عزيزم. به نظرم همه چيز خيلي بهتر شده.
به نظرم بيا يك مدت به قضيه امامزاده داوود يك جور ديگه نگاه كنيم. ببين همين چند وقت پيش ما كلي خرج كرديم تا رفتيم امامزاده و يك شب اونجا مونديم و از شهربازي اش هم استفاده كرديم. خيلي هم به ما خوش گذشت چقدر دلم مي خواست بيشتر اونجا مي موندم والان چقدر دلم مي خواد بازم بريم اونجا.
ببين عزيزم اصلا از اين حرفا منظورم اين نيست كه دركت نمي كنم ها. نه. (مي فهمم كه تو مي گي شايد من يكهفته جمعه دلم بخواد تا ظهر با شوهرم بخوابم يا اينكه برم سينما يا...............)
مي فهممت عزيزم ولي مي گم فقط يك مدت به قضيه امامزاده فقط به چشم خوش گذروندن نگاه كن. برو اونجا تمام اسباب بازي هاشون را سوار شو (مفتي:311:) و كلي خوش بگذرون. (واقعا خوش بگذرون نه ظاهرا)
باور كن بعد از مدتي شوهرت واقعا تغيير رويه مي ده ولي الان خيلي زوده اقليما خيلي زود.
ببين اقليما جون مردا وقتي ما تغيير مي كنيم و بلافاصله بعد از تغيير منتظر تغيير از سوي اونا هستيم و اين را ازشون درخواست مي كنيم. ديگه تغيير ما را به چشم تغيير نگاه نمي كنند بلكه به چشم گول زدن خودشون مي دونند (فكر مي كنند ما مي خواهيم گولشون بزنيم.) و بدتر مي شند. ولي اگه اين تغيير از سوي ما بي هيچ توقعي طولاني بشه و ادامه پيدا كنه ديگه اون را گول زدن خودشون نمي دونند و به تلافي اين تغيير رفتار خوب ما سعي مي كنند از راه هاي مختلف جبرانش كنند و گاهي اوقات هم تغيير رويه بدند.
به نظرم شما يك مدت بي توقع تغيير كن و واقعا با شوهرت در هر حالي و در هر جايي خوش بگذرون مطمئن باش بالاخره اون اين تغيير شما را بي پاسخ نخواهد گذاشت. فقط عجله نكن و بي توقع تغيير كن.
سلام لیلا جون
ممنون برای جواب خوبت
اره واسه یه هفته و چند روز خوبه ولی برای هر هفته نه
خوبه که اومدی اونجا رو دیدی کاش می گفتی می دیدمت
منم اون جا میرم سعی می کنم خوش و خرم باشم ولی خسته شدم از اونجا دیگه از محیطش خوشم نمی اد
-
RE: چه طور حد تعادل رو به همسرم یاد بدم؟
اقلیما جان سلام
الان که پیش مشاور میرم خیلی حالم بهتر و یه جورایی مطمینم هیچ مشکلی بدون راه حل نیست فقط باید بگردیم پیداش کنیم .
ببین مشاور یه حرف قشنگی زد بهم گفت اگه الان قرمه سبزی بپزی یکی بیاد بگه گوشتش حذف کن بعد کس دیگه ای بپرسه چی میخوری تو چی میگی گفتم خوب میگم قرمه سبزی گفت حالا اگه گوشتش بذاری سرجاش لوبیاش حذف کنی باز یکی بیاد بپرسه بازم میگی قرمه سبزی حالا اگه یکی بگه لوبیارو بذار سرجاش سبزیش اینبار حذف کن حالا یکی بپرسه چی میخوری تو چی میگی گفتم میگم گوشت و لوبیا گفت پس دیگه نمیگی قرمه سبز ی ولی دوبار قبل میگفتی علت چیه؟ بعد بهم گفت به یه عواملی میگن عوامل فرعی حذف این عوامل تغییری ایجاد نی کنه وقتی ما میخوایم احساسمون بهتر شه نباید عوامل فرعیو حذف کنیم چون تاثیری تو احساس ما نداره باید یکی از عوامل اصلی مثل اون سبزی رو حذف کنیم ببین فکرکنم توام با حذف یه موردی که تو امامزاده رفتن عصبیت میکنه و جایگزینیش با یه عامل مثلا" خنده دار تو ذهنت یا یه چیز دیگه فکر کنم بتونی احساست به این مساله بهتر کنی
البته اینا اموزش های مرحله به مرحله مشاور امیدوارم برای مشکل شماهم کاربرد داشته باشه و به جا مطرحش کرده باشم
-
RE: چه طور حد تعادل رو به همسرم یاد بدم؟
سلام
یه مشکلی برام پیش اومده اگه راهنمایی کنید ممنون میشم
پارسال ما خونه خریدیم که الانم رهن و بابت این خونه کمی بدهکار شدیم و الانم با تلاش هم من و هم همسر گرام داریم یه جوری قسطاشو میدیم
وقتی خونمونو خریدیم هر چی داشتیمو نداشتیم بابت این خونه دادیم و پولی برای رهن و اجاره برای جایی که توش بشینیم نداشتیم پدرشوهر من وضع مالی خوبی داره یه خونه ای هم داره که سالانه اجاره می ده اتفاقا خالی شدن این خونه ی پدر شوهرم مصادف شد با دنبال خونه گشتن ما که به پیشتهاد و لطف ایشون قرار شد ما بریم تو این خونه زندگی کنیم
من چون همسرم رو میشناختم بهش گفتم میریم اینجا روی سر من منت نذاری که پدرم خونهشو داده و از این حرفا اونم یه کم با این حرف من لجبازی کرد و خلاصه این قضیه تموم شد
امروز همسرم با وجود بدهی های زیادمون میگه باید بابت خونه ای که توشیم مقداری پول به عنوان اجاره باید به پدرم بدیم
درحالی که پدر شوهرم نیازی به پول ما نداره و حتی واسه دخترش هفته پیش یه ماشینم خرید
به نظرتون من چی کار باید بکنم
البته الان بهم sms داده از روی لجبازی که اصلا همین طوری مفتکی اونجا میشینیم
نمی دونم چرا تو زندگیه من کمک مالی پدرشوهرم به ما خطا و اشتباست
البته می دونم اینکارو فقط برای آزار دادن من انجام میده منت گذاشتن رو سر من و عملا اینکارو نمی کنه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sahra100
اقلیما جان سلام
الان که پیش مشاور میرم خیلی حالم بهتر و یه جورایی مطمینم هیچ مشکلی بدون راه حل نیست فقط باید بگردیم پیداش کنیم .
ببین مشاور یه حرف قشنگی زد بهم گفت اگه الان قرمه سبزی بپزی یکی بیاد بگه گوشتش حذف کن بعد کس دیگه ای بپرسه چی میخوری تو چی میگی گفتم خوب میگم قرمه سبزی گفت حالا اگه گوشتش بذاری سرجاش لوبیاش حذف کنی باز یکی بیاد بپرسه بازم میگی قرمه سبزی حالا اگه یکی بگه لوبیارو بذار سرجاش سبزیش اینبار حذف کن حالا یکی بپرسه چی میخوری تو چی میگی گفتم میگم گوشت و لوبیا گفت پس دیگه نمیگی قرمه سبز ی ولی دوبار قبل میگفتی علت چیه؟ بعد بهم گفت به یه عواملی میگن عوامل فرعی حذف این عوامل تغییری ایجاد نی کنه وقتی ما میخوایم احساسمون بهتر شه نباید عوامل فرعیو حذف کنیم چون تاثیری تو احساس ما نداره باید یکی از عوامل اصلی مثل اون سبزی رو حذف کنیم ببین فکرکنم توام با حذف یه موردی که تو امامزاده رفتن عصبیت میکنه و جایگزینیش با یه عامل مثلا" خنده دار تو ذهنت یا یه چیز دیگه فکر کنم بتونی احساست به این مساله بهتر کنی
البته اینا اموزش های مرحله به مرحله مشاور امیدوارم برای مشکل شماهم کاربرد داشته باشه و به جا مطرحش کرده باشم
سلام صحرا جان و خیلی ممنون بابت پستت خیلی مفید بود
دیروز با کمال مهربونی و ارامش همسرمو از خواب بیدار کردم و به پیشنهاد من رفتیم امامزاده و اونجا هم کلی گفتمو خندیدم و سعی کردم بهم خوش بگذره حتی وفتی عصرش میخواستیم زود برگردیم من گفتم که چه قدر زود میریم خونه و مادرشوهرمم خیلی خوب و مهربون بود باهام و کلی هم باهام درد و دل کرد که منم باهاش همدردی کردم
شبم همسر گرامی خیلی باهام خوب بود
در واقع بودن جمعه ها در کنار همسرمو و لذت بردن از جمعه ها مو مثل همون گوشت قرمه سبزی فرض کردن که اگه نبودم بگم غذا قرمه سبزیه و ازش لذت ببرم
-
RE: چه طور حد تعادل رو به همسرم یاد بدم؟
به نظر من اگه مي خواي شوهرت را با خودت همراه نگه داري در مساله دادن اجاره دخالت نكن و بذار هر كاري دوست داره و صلاح مي دونه انجام بده.
بهش هم بگو: هرجور صلاح مي دوني همون كار را بكن. اون وقت:
1. شايد اصلا اين كار را نكنه،
2. شايد بكنه و خانوادش قبول نكنند،
3. شايد هم بكنه و خانوادش هم قبول كنند.(اشكالي نداره به اين فكر كن شما هر جاي ديگه هم بودين بايد اين اجاره خونه را حتي بيشتر هم مي دادين.و حرص نخور)
ببين اقليما جان مردا هر كاري را كه بخواهند بكنند، مي كنند. (حتي اگه شده طوري كه ما نفهميم مي كنند.) بنابراين به نظرم با مخالفتت فقط خودت را در چشم شوهرت و خانوادش خراب مي كني. پس نكن.
اما مي توني همانطور كه قبلا گفتم با سياست زنانه كمتر به شوهرت در امور مالي كمك كني و خرج خودت را هم از اون طلب كني (البته به طور كاملا نامحسوس نبايد متوجه بشه كه تغيير رويه دادي) تا ديگه زياد پولي براي شوهرت نمونه كه بخواد از اين ولخرجي ها كنه.
گاهي ما به لحاظ مالي از خيلي خواسته هاي مالي مون به خاطر آينده و شوهرمان مي گذريم. و وقتي مي بينيم پول خواسته هاي ما در جاي ديگر و براي افراد ديگر هزينه مي شود. خب مسلم است كه داغ مي كنيم و همه آن گذشت ها را زير سوال مي بريم و خراب مي كنيم.
من تا به امروز به اين نتيجه رسيده ام كه اگر از خواسته هاي به حقمان به خاطر ديگران (حتي شوهرمان) نگذريم. آن وقت ديگر وقتي گاهي همسرمان پولش اين ور و اونور برود اينقدر داغ نمي كنيم و مهرباني ها و گذشت هايمان را هم خراب نمي كنيم. به نظرم اين راه راه بهتري است.
-
RE: چه طور حد تعادل رو به همسرم یاد بدم؟
اقلیما یه سوال؟؟
امکان داره همسرت بهت بگه واسه اجاره تو هم پول بدی؟؟ یعنی کمک مالیش کنی ؟؟؟؟؟؟؟
-
RE: چه طور حد تعادل رو به همسرم یاد بدم؟
می دونی لیلا جان
من تو رابطم با همسرم و خانواده اش خیلی وقته به این نتیجه رسیدم که هیچ محبتی خارج از اونچه تو عرف نکنم تا بعدم اینطوری داغ نکنم
ولی این زندگیه منه نمی تونم نسبت بهش بی تفاوت باشم نمی تونم خودم قانع کنم که من سختی بکشم اونوقت یکی دیگه حالشو ببره به خاطر خودخواهی ها و مسائل عاطفی و شخصیه یکی دیکه که به من ربطی نداره
نمی دونم چرا مرده من اینطوریه اصلا نفهمیدم چرا صادق بودن از جون و دل مایه گذاشتن جوابش اینه
نمی دونم شایدم قصدش از مطرح کردن این موضوع همدردی من بود باهاش یا دوباره امتحان کردنم.......
نمی دونم اینقدر انعطاف پذیری من لازمه
اخه رابطه احساسی اون نسبت به پدر و مادرش چه ربطی به زندگیه من داره
نقل قول:
نوشته اصلی توسط پریماه
اقلیما یه سوال؟؟
امکان داره همسرت بهت بگه واسه اجاره تو هم پول بدی؟؟ یعنی کمک مالیش کنی ؟؟؟؟؟؟؟
سلام پریماه جان
نه عزیزم امکان نداره
ولی زندگیه من سخت میشه برای مسائل شخصی اون
-
RE: چه طور حد تعادل رو به همسرم یاد بدم؟
اقلیما جان
خوشحالم که جمعه خوبی رو گذروندی
راجع به اجاره خونه من فکر میکنم کاملا" به همسرت مسالرو بسپار و بگو هرجور فکر میکنه درسته و صحیح عمل کنه
و تایید کن که جایی که نشستید لطف خانوادش بوده ولی ما نباید سواستفاده از لطفشون کنیم و خیلی فکر خوبیه که بهشون اجاره بدیم و بقیشو بذار بعهده خودش . فکر کنم بهتره نقاط ضعفمون در مقابل همسرمون از بین ببریم ببین همسرت نباید به هیچ عنوان حس کنه اقلیما از پرداخت اجاره به پدر و مادرم حرص میخوره در نتیجه در جهت مثبت و به ارومی همراه همسرت شو و اتفاقا" تو بخواه که بهشون اجاره بدی .
در عین حالم منتی رو سر خودت احساس نکن البته این حرفو به همسرت نزن ولی خودت بدون تامین مسکن وظیفه همسرت و اصلا" به تو ربطی نداره میخواد اجاره کنه بخره از پدرش بگیره ..... .
-
RE: چه طور حد تعادل رو به همسرم یاد بدم؟
اقليما جان زياد منظورت را از پست 25 ات نفهميدم اگه مي شه واضح تر بنويس.:162:
-
RE: چه طور حد تعادل رو به همسرم یاد بدم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ليلا موفق
اقليما جان زياد منظورت را از پست 25 ات نفهميدم اگه مي شه واضح تر بنويس.:162:
لیلا جون منظورم اینکه اون به پدر و مادرش علاقه منده و رابطه احساسی بهشون داره و از روی احساسش داره این پیشنهاد و میده چون به اونا خیلی علاقه منده وگرنه منطق زندگیه در حال حاضر من و همسرم میگه نباید اینجوری تصمیم گیری کنه
-
RE: چه طور حد تعادل رو به همسرم یاد بدم؟
عزيز دلم مي دونم دقيقا دركت مي كنم چون اين چيزهايي كه در مورد اجاره دادن نوشتي دقيقا براي يكي از عزيزان من اتفاق افتاد. تمام راهنمايي هام در پست 23 هم حاصل تجارب اون عزيزم بود كه برات نوشتم بازم تكرار مي كنم شايد تنها راه كه به اين علاقمندي ها و محبت هاي همسرانمان حساس نشيم اين باشه كه :
اگر از خواسته هاي به حقمان به خاطر ديگران (حتي شوهرمان) نگذريم. آن وقت ديگر وقتي گاهي همسرمان پولش اين ور و اونور برود اينقدر داغ نمي كنيم و مهرباني ها و گذشت هايمان را هم خراب نمي كنيم. به نظرم اين راه، راه بهتري است.
در واقع ما دو راه داريم :
1. كمتر از خواسته هاي به حق و درآمدمان بگذريم و وقتي همسرمان محبتي مالي به خانواده اش مي كند، گذشت كنيم و خوب برخورد كنيم.
2. از بيشتر خواسته هاي به حق و درآمدمان بگذريم و وقتي همسرمان محبتي مالي به خانواده اش مي كند، گذشت نكنيم و قشقرق به راه بياندازيم، همه چيز را خراب كنيم و در نهايت خودمان بمانيم و يك تصوير زشت و بيرحم از خودمان در ديد همسرمان.
من هميشه گزينه دوم را انتخاب مي كنم.
[quote='ليلا موفق' pid='168792' dateline='1316247035'
در واقع ما دو راه داريم :
1. كمتر از خواسته هاي به حق و درآمدمان بگذريم و وقتي همسرمان محبتي مالي به خانواده اش مي كند، گذشت كنيم و خوب برخورد كنيم.
2. از بيشتر خواسته هاي به حق و درآمدمان بگذريم و وقتي همسرمان محبتي مالي به خانواده اش مي كند، گذشت نكنيم و قشقرق به راه بياندازيم، همه چيز را خراب كنيم و در نهايت خودمان بمانيم و يك تصوير زشت و بيرحم از خودمان در ديد همسرمان.
من هميشه گزينه اول را انتخاب مي كنم.
[/quote]
-
RE: چه طور حد تعادل رو به همسرم یاد بدم؟
اصلا مغزم کار نمی کنه.........
منم مثل تو راه دوم انتخاب کردم چون راه اول صبر و طاقت و بی تفاوتی زیادی می خواد که با توجه به خصوصیات اخلاقیم من از عهده اش خارجم
-
RE: چه طور حد تعادل رو به همسرم یاد بدم؟
ببخشيد اشتباه نوشتم :311::311:اصلاح مي كنم من هميشه گزينه اول را انتخاب مي كنم يعني:
1. كمتر از خواسته هاي به حق و درآمدمان بگذريم و وقتي همسرمان محبتي مالي به خانواده اش مي كند، گذشت كنيم و خوب برخورد كنيم.
-
RE: چه طور حد تعادل رو به همسرم یاد بدم؟
همسر گرامی بهم sms داد که نگران نباش مشکلی نیست
و من نفهمیدم دلیل این طوفانی که تو زندگیمون بپا کرد چی بود
شاید سنجیدن من و امتحان کردن من برای میزان علاقم به پدر و مادرش
شاید یادآوری لطف پدرش
شایدم عذاب دادن من
شایدم همدردی من
و باز هم نفهمیدم
من هم در جواب smsبهش گفتم حرف هیچ کسو تو زندگیم به اندازه تو قبول نداشته و ندارم
و اون هم زنگ زد گفت اسم جفتمونو می خواد برای مکه ثبت نام کنه در مورد پولش پرسیدم گفت از پدرم قرض میگیرم و منم گفتم هر طور خودت صلاح می دونی برای من هیچ فرقی نداره
می خواستم بگم تو که می گفتی پول بابامو...
که گفتم خودش بهتر می دونه و به من دیگه مسائل مالی ربطی نداره
نمی دونم چی میشه واسم دعا کنید
-
RE: چه طور حد تعادل رو به همسرم یاد بدم؟
سلام
دو هفته است که دوباره بحث هایی بینمون پیش می اد و باعث دلخوری و قهر میشه
بعد از دو ماه که اصلا باهم دعوا و بحث جدی نداشتیم و رابطهمون خیلی خوب بود
به نظرتون این مسئله طبیعیه؟
می ترسم دوباره همه چیز خراب شه و اوضاع بریزه بهم
یه نمونه از بحث دو هفته مون پنهانکاری های همسرم از منه بعضی از مسائل رو ازم پنهون میکنه یا یه جوره دیگه میگه و بعدا اتفاقی مسئله رو می فهمم و همش این احساس بهم دسته میده که داره همه چیزو بهم دروغ میگه مثلا دو روز پیش با هم رفته بودیم رستوران داشتیم در مورد قسط ها و بدهی های ماههای آینده حرف می زدیم که بهم گفت تازه قسط های ماشینم باید بدیم که من گفتم خدا بزرگه در صورتی که توقع داشت بگم من قسطهای ماشینو میدم که آخر شبش داشتیم در مورد یه پولی حرف می زدیم که گفت قسط های ماشینم دادم که من خیلی ناراحت شدم و داغ کردم و گفتم تو دروغگویی تو رستوران به من اونطوری میگی الانم اینطوری
که گفت می خواستم ببینم به فکر هستی یا نه منم گفتم مسائل مالی خونه گردن توئه و هیچ ربطی به من نداره و اگرم کمکی می کنم این لطف منه نه وظیفه اونم گفت آره راست میگی اصلا به تو ربطی نداره و باعث دلخوری بینمون شد
گاهی وقتا فکر می کنم من دارم اشتباه رفتار می کنم
من نمی دونم در مورد مسادل مالی چهطوری برخورد کنم
قبلا در این مورد مشکلی نداشتیم ولی الان ..............
اینم بگم اون خیلی دست و دلبازه و توی مسائل مالی برای من اگه بتونه اصلا دریغ نمی کنه
ولی الان همش ازم توقع داره از نظر مالی به فکر باشم و کمکش کنم و منم دریغ نمی کنم چون برام مسائل مالی مهم نیست ولی اینکه اینطوری ازم توقع داشته باشه نه واقعا نمی تونم
لطفا شیوه درست رفتار کردن تو مسائل مالی و وظیفه منو تو این قضیه بگید ومن واقعا نمی دونم تو مسائل مالی چه طور باید رفتار کنم
اگه کمکش کنم مثل الان باعث توقع اون از من میشه اگرم کمک نکنم باعث دلخوری میشه و من اهلش نیستم که ببینم اون داره اذیت میشه و من دارم واسه خودم حقوقمو هر طور می خوام خرج کنم
تازه شاید قسمتی از طلاهامم مجبور شم بفروشم البته این پیشنهاد خودم بود
اخه ما خونه خریدیم و باید بدهیهاشو بدیم و این قضیه هم تا برج 9 طول میکشه و بعد به قول همسرم میگه برات جبران میکنم
-
RE: چه طور حد تعادل رو به همسرم یاد بدم؟
اقلیمای عزیز
منم خیلی دوست دارم بدونم دقیقا این جور مواقع چه کاری واقعا درسته!اما فکر میکنم اگه به شوهرت اعتماد داری و می دونی متوقع نمی شه می تونی بهش کمک کنی.یعنی توی این جور مواقع خود ماها باید بسنجیم که چه کاری درست تره.خیلی ها می گن خوب نیست اصلا زن ها کمک مالی کنن.بعضی هم خلاف این عقیده رو دارن.اما به نظر من زندگی هر کسی خصوصیات خاص خودش رو داره که نمی شه نسخه یکی دیگه رو واسه این یکی پیچید.
به نظر من مهم این هست که اقتدار مرد حفظ بشه و مسولیت پذیری اش کم نشه به این کمک ها.
-
RE: چه طور حد تعادل رو به همسرم یاد بدم؟
سلام اقلیما جونم
یادته دو هفته پیش منم یه تایپیکی زدم راجع به کمک مالی به همسرم...
ماهم هنوز قسط زیاد داریم و از اون طرف من خودم سرکار میرم و پس انداز دارم.همسرم رو هم از صمیم قلب دوستش دارم.... هنوز نمیدونم باید کمک کنم یا نه....
یادمه بعضی دوستان تالار به من میگفتن حتی واسه آرایشگاه و باشگاه و خریدام هم از همسرم بخوام.راستش چند دفعه امتحان کردم ولی وقتی الان توی این شرایط اینقدر باید قسط بدیم و همسرم با ناراحتی میگه عزیزم ندارم بعدا واست جبران میکنم.....بخدا دلم میشکنه...
-
RE: چه طور حد تعادل رو به همسرم یاد بدم؟
سلام پریماه جان تایپ شما رو یادمه
اتفاقا داشتم دنبالش می گشتم
ولی من قبلا اصلا با این مسئله مشکلی نداشتم ولی الان نمی دونم چرا اینطوری شده؟
-
RE: چه طور حد تعادل رو به همسرم یاد بدم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط eghlima
سلام پریماه جان تایپ شما رو یادمه
اتفاقا داشتم دنبالش می گشتم
ولی من قبلا اصلا با این مسئله مشکلی نداشتم ولی الان نمی دونم چرا اینطوری شده؟
رفتارش عوض شده چون تو در برابر اجاره خانه دادن به پدرش جبهه گرفتي و مقاومت كردي.
-
RE: چه طور حد تعادل رو به همسرم یاد بدم؟
اقلیما من هم واقعا سردرگم شدم. نمیدونم ولی حس میکنم موضع گرفتن در برابر همسر توی این مواقع باعث دلگیرشدن و جبهه گرفتن اونا توی مواقع دیگه میشه.
یه مثال میزنم.بگو اگر در این موقعیت قرار بگیری چیکار میکنی
فکر کن توی این شرایط و اوضاع مالی که با این فرض که همه ی مسائل مالی رو بعهده همسرت گذاشتی ، یه روز یکی از دوستان شما یا مدیر شرکت یا همکاران یا ... که مستقیم با شخص شما در رابطه هست زنگ میزنه و بهتون میگه میخان بیان مهمونی خونتون برای اولین بار. و بالطبع به علت داشتن رودربایستی میخای مهمونی آبرومندی داشته باشی .شاید شاید نظر همسرت این باشه که مهمونی رو ساده تر برگزار کنی .توی این موقعیت چه تصمیمی میگیری؟
وقتی حساب کتاب میکنی میبینی همسرت توی این موقعیت باید مبلغ تقریبا زیادی هزینه بده واسه خرید و...شامو....
کدوم گزینه رو انتخاب میکنی؟
1- به همسرت میگی تمام هزینه ی مهمونی با ایشونه (یا اینکه میدونی نداره)
2- یخورده از خریدها رو خودت هزینشو میدی
3- یه مهمونی ساده میگیری و حساسیت نشون نمیدی
این فقط یه مثال بود که واسه من پیش اومد(دیشب ) میخام ببینم اگه شما جای من بودین کدومو انتخاب میکردین؟
-
RE: چه طور حد تعادل رو به همسرم یاد بدم؟
از اقلیما پرسیدی یا از همه؟ اگه از همس پس منم نظرمو میگم :
من راه دومو انتخاب میکردم.
-
RE: چه طور حد تعادل رو به همسرم یاد بدم؟