خیانت کردم توروخدا کمکم کنید زندگیمو از دست ندم...

سلام دوستان. خواهش میکنم کمکم کنید دارم میمیرم
من21 سالمه و از زمانی که خیلی بچه بودم (14ساله)دوستی با پسر رو آغاز کردم و هز هر نظر ضربه خوردم چه درسی چه چه روحی.
درسته که با چندین نفر دوست شدم و حد و حدود رو رعایت نکردم و اشتباهات زیادی مرتکب شدم و حتی در آستانه تجاوز هم قرار گرفتم ولی به خدا من فقط میخاستم یه همراه همیشگی داشته باشم و خیلی ساده بودم.
تا اینکه پارسال با پسری که بسیهر نجیب و پاک بود آشنا شدم چون قصدش ازدواج بود و واقعا پاک بود و عاشقم بود یکم از گذشتم براش گفتم و اونم بعد از اینکه کلی گریه کرد ازم قول گرفت که دیگه تکرار نکنم و منو بخشید.
هین روزا که شرایط مالیش داشت واسه ازدواج فراهم میشد و میتونستیم رسمیش کنیم من همه چیو خراب کردم چون تو چت از یه نفر شماره گرفته بودم ولی اصلا رابطه خاصی نبود و اونفهمید چون اس داد میای چت؟
و حالا اون دیگه هیچ اعتمادی بهم نداره:302:
ضمنا من بخاطر رابطه های زیادی که با پسرها داشتم اونو منطقی و عقلانی شناختم و ذره ای احساسات در من دخیل نبود و فوق العاده مرد خوبی هست و خوب بودنشم به خاطر اینه که واقعا عاشقمه و دوست داشتنش واقعی هست.
حالا چه کار کنم؟ اگه رابطه مون چه الان چه بعد از ازدواج مث قبل نشه من میمیرم. شایدم دیگه اصلا نخاد باهام ازدواج کنه:316::302:[/size]

اولش فکر کردم یه زن شوهر دار با یه مرد غریبه همبستر شده.:163: ولی الـآن که خوندم هیچی نو فهمیدم.

از یه نفر شماره گرفتی بهت اس داد میای چت؟حالا بهت اعتماد نداره؟

سلام
یکمی بیشتر توضیح بدید
خیلی مبهم و گنگ توضیح دادید
از رابطه که با اس ام اس و چت شروع کردید بگید
از پسری که قرار باهاش ازدواج کنید
موضوع رو بیشتر باز کنید

سلام
به تالار همدردی خوش اومدید

اگر هم با این اقا ازدواج کنی همیشه تا آخر عمرت بهت شک خواهد داشت !
بهتره اول روی خودت کار کنی و از این روابط کاملا خودت رو کنار بکشی
درثانی سنی نداری که نگران باشی که همراه و همدم پیدا نکنی
ثالثا مگه زندگی خوب حتما باید با یه شریک همراه باشه ؟!

ممنون از دوستان عزیزم.
من فقط به خاطر سرگرمی و از سر بیکاری میرفتم چت و هیچ قصد دوستی و .... نداشتم.
و امروز که متوجه شد خیلی به هم ریخت چون اون واقعا هیچ حوری واسم کم نذاشته

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

همون طور که گفتم پسری ک قراره باهاش ازدواج کنم همه جوره خوبه و خیلی به من کمک کرده.
بال های صداقت عزیز من به دلیل شرایطی که دارمواقعا دوس دارم ازدواج کنم و نیز به یک همراهه خوب دارم:316:

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

دوستان اگه بازم نیز به توضیح هست بهم بگید. ممنونم ازتون که برام وقت گذاشتید

نگرفتی چی گفتم ها
ببین تو می تونی با مردی زندگی کنی که همش بهت شک داره؟ :305:
تو گذشته ات رو براش تعریف کردی اون هم قبول کرده ولی چون مشکلی که داری (علاقه به داشتن دوستی با پسرها و تنوع طلبی) باعث شده حتی وقتی که یه همراه و شریک خوب هم که واقعا قصد ازدواج داره پیدا شده باز هم بری سراغ چت و شماره دادن و گرفتن
یه کم خودت رو بذار جای اون پسره آخه با چه اعتمادی بیاد با تو زندگی اش رو شروع کنه؟
حالا گیریم که با هم ازدواج هم کردیم تا تو خودت رو از این وضعیت رها نکنی نمی تونی زندگی خوبی داشته باشی

بعد از ازدواج اگه دوباره این حس شیطنت به سرت زد رفتی سراغ این کارها اون وقت چی ؟ بسنج ببین الان که هنوز ازدواج نکردی بهتر هست که روی خودت کار کنی
یا اینکه بری ازدواج بکنی و قطعا به مشکل بر بخوری خدایی ناکرده بخواهی جدا بشی و بیایی بگم چه کنم؟چه کنم؟

دختر خوب اول روی خودت ، عزت نفست ، اعتماد به نفست کار کن و سعی کن دیگه با پسرها ارتباط نگیری
بعد معیار هایت رو برای ازدواج پیدا کن
ببین دختر خوب زندگی زناشویی که فقط حس عاشقی و دوست دارم نیست که
شما باید شرایط پذیرفتن مسئولیت زندگی رو بدست بیاری بعد ازدواج کنی
یکی از این شرایط متعهد بودن در رابطه زناشویی هست که شما عملا گذاشتی زیر پا

بله بال های صداقت عزیز من کاملا حرف شمارو قبول دارم و حتما میخام رو خودم کار کنم.
قبل از اینکه از قضیه چت باخبر بشه وقتی ه داشت همش ازم تعریف میکرد من بارها بهش گفتم که نه من اینجوری که تو فکر میکنی خوب نیستم و همش ازش معذرت میخواستم. اونم که از هیچی خبر نداشت همش میگفت خل شدی.
اما بعد که فهمید بهم گفت تو خیانت کردی و از من و هعتمادم سواستفاده کردی که حق هم داشت البته.
من هم گفتم تو فقط این کار من رو نبین به بقیه رفتارامم توجه کن. چون من واقعا غیر از این دفعه همیشخه باهاش صادق بودم و دست از
پا خطا نکردم. تما میگه بدترین کار مکن رو انجام دادی.......
اون حتی یه داد هم سرم نزد خیلی آدم محترمیه.
واقعا خوبه و همون کسی هست که خیلی ها آرزو دارن اما من خدم همه چیو خراب کردم لعنت به من:302:

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

کسی که منو این همه دوست داشت و بی منت همه جوره کمکم میکرد و با وجود تعریف کردن گذشته ی نه چندان جالبم منو بخشید و بهترین روزها رو برام ساخت در حالی که خودش حتی دوست دختر هم نداشته چه برسه به کارایی که من کردم حالا دیگه ذره ای بهم اعتماد نداره.
اونی که همیشه میگفت نوشین بهترینه حالا................
دلم نمیخاد دیگه زندگی کنم. گند زدم به همه چی..........
دلم میخاد بمیرم:316:

نه یه دقیقه دست نگه دار فعلا به حرف دلت گوش نده و خودت رونکش باهات کار داریم
نوشین خانوم :72:
نگاه کن ، با دوتا پست می خوای بری خودت رو بکشی؟
اخه آدم عاقل اینقدر عجولانه به آخر خط میرسه؟

تو شروع کن روی خودت کار کن و اشتباهاتت رو نه زبانی و شفاهی بلکه عملی اصلاح کن
بعد به ازدواج فکر کن
تو می گی این آقا خیلی پاکه ولی تو کارهای نادرست زیادی داشتی
خدا رو شکر کن الان قبل از اینکه ازدواج کنید یه چیزهایی فهمیده
تصورش رو بکن اگه ازدواج می کردید یکی از دوست پسرهای سابقت می رفت بهش می گفت اون وقت زندگیت که از هم می پاشید !!!!!!!!
الان اعتمادش سلب شده
اون موقع خیلی چیزها از بین می رفت

حالا می خواهی خودت رو اصلاح کنی یا نه؟

معلومه که میخوام آدم سالمی بشم حتی قبل از این مشکلاتم میخواستم رو خودم کار کنم.
امش من چندین ساله دنبال همچین مردی بودم. تو این سال ها همه جوره اذیت شدم حتی تجاوز....................
الان که حس میکنم دارم از دستش میدم داغونم. از خودم متنفرم که این بلا رو سر خودم آوردم.
ببخشید که عجول و غیر منطقی مینویسم وتقعا بریدم از زندگی.
خسته ام.......................

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

ممنونم دوستان و به خصوص بالهای صداقت عزیزم که برام وقت میذارین:43:
خیلی ممنونم ازتون:104:

یه مدت همو تنها بزارید

اینجوری بهتره

توخودت بشین صادقانه باخودت فکرکن

در وضعیت سختی هستی

من خودم تقریبا یکسال باهمسرم نامزد بودم (عقد ومحرم نبودیم)

اما به خودم وهمسرم و به پیمانی که باهم بسته بودیم وفادارموندم

وبااینکه درمحیط چت واینترنت حضور داشتم اصلا وابدا به خودم اجازه ندادم که

بخوام بجزباهمسرم باکسی دیگه ای هم کلام بشم!

ببین عزیزم مردهاکلا حساسن...چرا باید ما جرقه ای بشیم توی زندگیمون

که ازبین بره....و همه ی عشق وعلاقمون توی آتیش بسوزه..

تصمیم باخودته

سلام starpen عزیز ممنون از جوابتون.
بله من هم مثل شما همیشه باهاش صادق بودم و دست از پا خطا نکردم اما نمیدونم یهو چی شد که.............
آره منم وقتی دیدم خیلی ازم ناراحته گفتم باشه تنها باش و هر تصمیمی که عقلت میگه بگیر و منم خودم رو وفق میدم با تصمیمت.
یعنی دیگه هیچی به من نیست و منتظر تصمییم اونم. هینجوری گفتم بهش چون هرچی که سعی میکردم بیشتر توضیح بدم که اشتباه بوده نه خیانت اما کارساز نبود.
دوستان من منتظر کمکتون هستم

هرچی توضیح میدم که چیزی نبوده و فقط من یه بار باهاش حرفیدم باور نمیکنه و میگه خیانت کردی.
میگم اشتباه کردم نه خیانت اما میگه بدترین کار ممکن رو کردی باهام.
دارم روانی میشم تورو خدا کمکم کنید

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط نوشین خسته

گفتم باشه تنها باش و هر تصمیمی که عقلت میگه بگیر و منم خودم رو وفق میدم با تصمیمت.
منتظر تصمییم اونم.


چون هرچی که سعی میکردم بیشتر توضیح بدم که اشتباه بوده نه خیانت اما کارساز نبود.

---

ببین همین راه حلی که در پیش گرفته ای درست هست
اینکه فعلا کاری بهش نداشته باشی و صبر کنی
توی این مدتی هم که داری صبر می کنی مقاله های ارتباط دختر و پسر رو بخون ببین توی این جور موقعیت ها باید چه رفتاری انجام بدهی

ببین اجازه بده این آقا یه مدت با خودش خلوت کنه
خودت هم گفتی از اینکه میری هی براش توضیح میدهی کار داره بدتر میشه
پس اجازه بده با خودت فکر کنه
اگر واقعا شما رو برای ازدواج و زندگی مشترک خواست
بگو بیاد خواستگاری
و بدون رسمی شدن رابطه تون اون هم از طریق خانواده ها دیگه باهاش ارتباطی نگیر

ممنونم بالهای صداقت عزیزم. ممنون که بهم کمک میکنید:43::43:
بله فکر کنم تنها باشه بهتره.
امش من ترسم الان ایناست:
1: اگه برنگشت......... که من میمیرم قشنگ.
2:اگه برگشت پر از شک و بدبینی و الان که حرمت ها از بین رفته خم زندگی جهنم میشه هم اینکه میترسم به خاطر از بین رفتن حرمت ها تونم مث قبل دیگه همه توانشو برا آمشمون نذاره و دیگه بیخیال شه.
واسه منم مرگه که ببینم کسی که برام هیچ جوری کم نمیذاشت و عاشق واقعی بود دیگه براش مهم نیستم و حتی میترسم خیانت کنه.............:316::302:

چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی؟

شما خیانت کردی پس سزاوار این تنبیه هستی که دیگه سراغتون نیادچرا فکر میکنی همیشه فرصت جبران داری؟


بهترین کارها رو خودت داری انجام میدی یکی اینکه انکار میکنی خیانت کردی که خیلی خوبه دوم اینکه صبر میکنی تا آروم بشه و بهتر تصمیم بگیره

اگه برگشت بهتره با صداقت ازش بخوای یه مدت تنهات بذاره تا خودتو درست کنی بعد بیاد خواستگاری


اون کسی که باهاش چت میکردی از طرف اون بوده؟ امتحانت میکرده؟

سلام همدم عزیز.
ممنون از جواب.
بله من سزاوار این سختی هستم و حقمه.
خودم بهترین روزهامو به همچین روزایی تبدیل کردم.
من فقط یه بار با اون آقا چت کردم که از طرف اون هم نبوده.

دوستان توروخدا کمک کنید.
آیا ممکن هست مردی بعد از دیدن خیانت و دروغ گویی طرف مقابل و با حس شدید بدبینی و بی اعتمادی که داره بتونه فراموش کنه و بشه همون آدم سابق و باز دوست داشته باشه منو؟:302:
امکانش هست؟
چه جوری؟
از کسایی ک تجربه دارن خواهش میکنک کمک کنند.:323:

سلام
نمی خواهم زیاد توضیح بدم
شما هم سعی کن الکی خودت رو خسته نکنی
این حرفهای بالهای صداقت رو میبینی که نوشه
بخدا باید طلا گرفت
تو زندگی همه بدرد میخوره
پشت هر کدوم از حرفاش یه دنیا تجربه هست
برو یه بار دیگه با دقت بخون و یاداشت بردار
ذهن خودت رو هم درگیر بقیه مسائل نکن
موفق باشی

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط نوشین خسته

دوستان من تو اولین تاپیکم "خیانت کردم تورو خدا کمکم کنید زندگیمو از دست ندم....."
که متاسفانه بلد نبودم لینک رو بذارم از خودم و زندگیم تا حدودی گفتم.
الان از خودم متنفرم. حس میکنم کثیف ترین و آشغال ترینم.
از خودم حالم بهم میخوره.

اون با همه خوبیش و بخششاش الان دیگه بهم اعتمادی نداره و همه وجودش پر از شکه.
فرضا که من رو خودم کار کنم و خوب شم همه جوره اما یا اون اصلا بر نمیگرده یا اکه بیاد با یه عالمه شک و بی اعتمادی مباد و نمیشه اون ادم سابق.
دوستان من واقعا کثیفم؟
من تمام وجودم حس گناه و تنفر هست و ترس اینکه اون روزای خوب دیگه تموم شد.......:302:

---

نوشین عزیزم
آخه چرا اینقدر ناامید
ببین خانومی تو به خاطر اون آقا می خواستی خودت رو اصلاح کنی یا به خاطر خودت؟
اینکه از خودت متفر هستی ، خیلی بد هست چرا آخه ؟
خدا رو شکر که الان به خودت اومدی و متوجه اشتباه بودن کارهایت شدی
پس شروع کن عزیزم
به درگاه خدا بیا و از او بخواه که تو رو ببخشه
ببین اگه تو واقعا تصمیم بگیری که از راه خطا برگردی و راه درست رو پیش رو بگیری خدا هم همه ی ذرات عالم رو بسیج می کنه که به تو کمک کنند
از حس گناهی که داری استفاده کن و با جدیت تمام و تصمیم قاطعانه بگیر که برای وجود خودت و لیاقت خودت دست از این کارها برداری
وجود تو باارزش تر از این هست که هر مرد و نامردی دم خور بشه
خدا اونقدر تو رو دوست داشته که نعمت زندگی رو بهت داده
خدا اونقدر تو رو دوست داشته که سلامتی بهت داده ، بهت عقل و شعور داده که راه خطا رو متوجه بشی ، بهت اختیار داده که خودت انتخاب کنی ، خودت سرنوشتت رو بسازی
الان هم ناامید نباش
ناامیدی بزرگترین گناه هست

دیگه دست از سرزنش خودت بردار ، هرچی بود دیگه بذار کنار ، به اون آقا هم دیگه فکر نکن ، ببین خانومی خدا همیشه برای بنده اش خیر و خوبی می خواهد
توبه کن و از این به بعد درست زندگی کن ، خودت رو هم بسپار دست خدا ، مطمئن باش خدا هرچی خیر هست برایت پدید میاره .. تو روی خودت کار کن و هیچ رابطه ای رو دیگه دنبال نکن

دوستان چند ساعت دیگه میخوام بررم برای اتمام حجت و توضیحو تو رو خدا کمکم کنید

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

توروخدا بهم بگین چه جور اعتمادش جلب کنم؟

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

نیاز دارم با کسی حرف بزنمو راهنمایی میخوام..........
چند ساعت دیگه...............

تو این که این همه مویی سفید کردی تو این وادی چطور سوتی دادی؟

دقیقا چرا شماره گرفتی و اس ام اس دادی یا گرفتی؟
اون احتمالا یاد دوستی های شدید ترت افتاده و فقط به خاطر یه اس ام اس یا چت معمولی ناراحت نشده. این کارو نزدیک به خواستگاری کردی و اونم یاد همه ی اون گذشته ای که براش گفتی افتاده و حالا یه مقدار نگران شده که شما می خوای بازم گذشته ها رو تکرار کنی یا نه. اگه واقعا منطوری از این اس ام اس و چت نداشتی برای این خواستگارت توضیح بده به ارامی تا خیالش راحت شه. از این به بعد هم سعی کن روحیات اونو هم در نظر بگیری.
به هر حال موفق باشی.

از آخرین پست تاپیک 1سال و 5 روز کم می گذره.حداکثر گذشت زمان از آخرین پست که می شه جواب داد دوهفته ست.

فعالیت در تاپیک آرشیوی زحمت شما رو به هدر می ده.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط keyvan

لطفا" در تایپک های تاریخ گذشته پست ارسال نکنید، توجه به تاپیکهای زنده موجب میشود،زحمات شما بی ثمر نباشد

---