از همسرم خجالت ميكشم

[align=justify]شايد خندتون بگيره ولي يه واقعيته من از همسرم موقعي كه باهم تنها ميشيم خجالت ميكشم.ما الان 4ماه و18روزه كه عقدكرديم.ازدواجمونم سنتي بود خودمم هميشه دوست داشتم اينجوري ازدواج كنم واز ازدواجايي كه با دوستي شروع ميشن هميشه يجورايي ترس داشتم.من آدم كم رو وخجالتي نيستم شايد قبلنا اينجوري بودم ولي از موقعي كه اومدم سركار (2سال ونيمه) خيلي بهتر شدم.نميدونم چرا وقتي كه همسرم ميخواد با هم رابطه داشته باشيم در حد تيم ملي خجالت ميكشم.:163:تايه جاهاي ماجرا خوب پيش ميره ولي ديگه نميتونم از شدت خجالت ادامه بدم ويه جورايي همسرم ناراحت وناراضي ميشه .نميدونم چيكار كنم هر چي همسرم باهام صحبت ميكنه باز هم نميتونم.من نه تنها از همسرم خجالت ميكشم بلكه از دكتر زنان وزايمان هم خجالت ميكشم .توروخدا راهنمايي كنيد ميترسم شوهرم ازم سرد بشه[/align][al[/align]ign=justify]

مردها زن هاي خجالتي و آرام در رابطه جنسي را دوست ندارند.

قسمت رازهايي در مورد روابط جنسي مردان كتاب "رازهايي در مورد مردان" را بخون.

از قبل همدیگه رو می شناختید؟همسایه فامیل دور هم کلاسی.قبل از عقد دوران نامزدی داشتید؟چه مدت؟

عزیزم مشکل خجالتی بودن درابتدای زندگی زناشویی طبیعیه به مرور بر طرف میشه.نگران نباش عزیزم.البته خودت هم باید تلاش کنی.

ممنون از دوستايي كه نظر دادن.فرهنگ عزيز خب ما الان نامزديم ديگه .ايشون پسر عموي دامادمون هستن .ايشون منوديده بودن ولي من تا قبل از خواستگاري اصلا نديده بودمشون.راه حل بديد توروخدا

راه حل:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ليلا موفق

مردها زن هاي خجالتي و آرام در رابطه جنسي را دوست ندارند.

قسمت رازهايي در مورد روابط جنسي مردان كتاب "رازهايي در مورد مردان" را بخون.

---

به نظر من بهترین راه حل اینه که روابط عاطفی و همین طور مکالمات تلفنی و رودرروی خودتون رو با همسرتون بیشتر کنید!
بیشتر با هم بیرون باشید و سعی کنید که وقتی همسرتون به شما نزدیک میشن؛ با احساس امنیت خاطر شما هم همراهیشون کنید!
یعنی از ایشون بخواید که زمان بیشتری به شما بده!
البته اینکه تا یه جاهایی رو خوب پیش میرید؛ اما بعدش نه؟! منظورتون تا چه زمانی هست؟
اگر منظورتون زمان های بعد از نوازش و معاشقه است؛ بهتره در ابتدای کار در اتاق های با نور کم این کار رو انجام بدید تا کم کم با احساساتتون؛ احساس نزدیکی بیشتری به شما دست بده!
نگران نباشید؛ این طبیعیه!:43:

مریم،شما زن و شوهر هستید.

خودم فكر ميكنم كه بيشتر بخاطر اينه كه مشغله ايشون زياده وما كم همديگرو ميبينيم با اينكه دوتامونم تويه شهر هستيم بعضي وقتا ميشه كه ما 5 روز همديگرو نميبينيم.ليلا جان چشم حتما اين كتاب رو تهيه ميكنم .ممنون از همتون.فرهنگ عزيز منظورتونو نميفهمم جملتون سواليه؟؟؟؟؟ اگه سواليه كه خب آره ديگه ما الان نامزديم وعقد كرديم ولي هنوز مراسم عروسي رو نگرفتيم.

درون خانه بي حياترين زن ها و بيرون خانه با حياترين زن ها باشيد.:305:

نگران نباش خانوم گل. همینطور که همه دوستان گفتن، هیچ مشکلی نیست. این شرم و حیا واسه اینه که زمان های با هم بودنتون خیلی نیست. به خودت سخت نگیر، کم کم باهاش انس می گیری و همه چی درست میشه. :43::310: :228:

راستی عزیزم چرا همین چیزا رو به همسرت نمی گی؟ همسرت محرم ترین آدم روی زمین به توئه. اگه احساس کردی جایی دلخور شده، دقیقا همینو براش توضیح بده، بگو: "قربونت برم که اینقد صبوری و بهم فرصت می دی یواش یواش باهات انس بگیرم" ... بعد هم بزن رو دور شوخی:" راستی من وقتایی که سرخابی میشم خوشگلتر میشماااااا. نه؟ :227:"

شاد باشی :46:

سلام خانمی

فکر کنم هنوز ازدواج نکردی

و دوران عقدت رو سپری میکنی

خانمی مبارک باشه به سلامتی

خانومم چهار ماه اگر گذشته باشه وقبلش هم همو ندیده باشید خیلی زمان زیادی نگذشته

پس به خودت سخت نگیر

ببین این مسئله که بین شماست به زودی حل میشه

خب از همسرت بخواه سر اصل مطلب نره وفعلا با روبوسی ها و:46:خوش باشید تابعد

بهترمیشی مطمئن باش:104:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط مريم صوفي

خودم فكر ميكنم كه بيشتر بخاطر اينه كه مشغله ايشون زياده وما كم همديگرو ميبينيم با اينكه دوتامونم تويه شهر هستيم بعضي وقتا ميشه كه ما 5 روز همديگرو نميبينيم.ليلا جان چشم حتما اين كتاب رو تهيه ميكنم .ممنون از همتون.فرهنگ عزيز منظورتونو نميفهمم جملتون سواليه؟؟؟؟؟ اگه سواليه كه خب آره ديگه ما الان نامزديم وعقد كرديم ولي هنوز مراسم عروسي رو نگرفتيم.

---

شما عقد کردید پس می شید زن و شوهر.دیگه نامزد نیستید.

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط starpen

سلام خانمی

فکر کنم هنوز ازدواج نکردی

و دوران عقدت رو سپری میکنی

---

وقتی یه نفر عقد می کنه،می گن فلانی ازدواج کرده.وقتی می خوان زندگی مشترکو شروع کنن

یه مراسمی می گیرن بهش می گن عروسی.

سلام دوستان:
مریم جان سعی کن باشوخی ونوازش خودت شروع کننده رابطه باشی .این جوری خجالتت خیلی کمترمیشه.:305:

قربون همتون بشم كه انقدر مهربونيد.آويژه جان من بهش ميگم كه خجالت ميكشم وحيا نميذاره كه رابطمون خيلي گرمتر بشه اوايل دركم ميكرد وبهم فرصت ميداد ولي ديروز خيلي از دستم ناراحت شد.mahi91عزيز گاهي اوقات هم خودم پا پيش ميذارم ولي بازهم نميتونم حيا رو قورت بدم.البته ميدونم اين حيا پيش اون معني نداره ولي دست خودم نيست.من فقط دلم ميخواد رابطمون در حد نوازش وبوس وخيلي ببخشيد بغل:163: واين حرفاباشه ولي هر سري همسر عزيزكار رو به جاهاي باريك ميكشونه كه من از انجامشون بسيار خجالت ميكشم.ووقتي بهش ميگم كه ازت خجالت ميكشم ناراحت ميشه وميگه كه ديگه پيشت نميام:163:

ماکلارابطه نهایی رو تودوران عقدجایزنمی دونیم منظورم ازما رسم ایل وتبارمونه .حالاسئواله من اینه منظورشما ازداشتن رابطه همون بکارته؟یادرحدهمون مقدمات.جواب اختیاری:72:

می خوام یه سوال خصوصی بپرسم.
در مورد خودت چطور فکر می کنی؟ بدنت رو دوست داری؟ به نظر خودت برای شوهرت جذاب و زیبا هستی؟

منم دوست دارم جواب سوال آويژه را بدونم. به نظرم كليد كار تو جواب اين سوال نهفته است.

آويژه وليلاي عزيز راستش من از لحاظ هيكل خوبم كاملا نرمال قدم 168 ووزنمم 62.ووقتي ميرم ايروبيك همه دوستام ميگن تو احتياجي نداري چون همه چيزت خوبه ميدونيد چيه همش ميترسم ازم خوشش نياد با اينكه خيلي بهم گفته خيلي خوش اندامي.شايدم اعتماد بنفسم پايينه اونم در اين مورد. نميدونم چه مرگمه

اگه خوش هيكلي. پس چرا اعتماد به نفس نداري؟؟؟؟

عدم اعتماد به نفست به خاطر چيه؟ به خاطر هيكلت يا چيز ديگه اي كه هنوز نگفتي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اگه مي خواي مشكلت حل بشه بايد صادق باشي. ببين اگه اين موضوع را همون اول (توي پست 1 نه 19) گفته بودي الان كلي جلو بودي.

ازين به بعد صادقانه و بدون هيچ خجالتي مشكلت را بگو تا دوستان بتونند كمكت كنند.:305:

ليلا انگار توي فكر منيا بلا.آخه نميدونم چجوري بگم خودم الان خندم گرفته:311: فكر ميكنم سيستمم با بقيه هم جنسام فرق ميكنه:311: خيلي مسخرست نه؟؟ آخه بد بختي اينجاست كه من حتي روم نميشه پيش دكتر زنان وزايمان برم. نميدونم چقدر منظورمو فهميدي

چرا اين فكر را ميكني؟

نميدونم شايد بخاطر اينكه هيچوقت (خيلي ببخشيد ومعذرت ميخوام)بدن يه خانم رو نديدم چون من فيلم هاي اونجوريم نديدم از بس كه مثبتم :163:

اگه مي خواي مطمئن بشي كه مشكلي نداري و اعتماد به نفست را بدست بياري.

يك روز بدون اينكه به كسي بگي. حتي مامانت. برو پيش يك دكتر زنان و زايمان زن و اگه روت نمي شه يك مشكل ديگه را مطرح كن. يك مشكل كه دكتر مجبور بشه معاينه ات كنه. بعد از معاينه ات ازش بپرس آيا من مشكل دارم يا با بقيه فرق دارم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ (قبلش حتما بهش بگو كه دختري)

اين طوري خيالت براي هميشه راحت ميشه و ديگه خودت و اون بنده خدا را عذاب نمي دي.

جايي خوندم اولين رابطه جنسي بين زوجين خيلي مهمه. اگه توي ذوق شون بخوره يا راضي نشند. سرد مي شند.

پس زودتر اين مشكل را حل كن تا بتوني يك رابطه جنسي همراه با اعتماد به نفس و آرامش با شوهرت داشته باشي.

صحبت هام را جدي بگير.:305::305:

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

دركت كردم چون خودم هم مثل شما آفتاب و مهتاب نديده بودم و قبل از ازدواجم نه چيزي از بدن مرد مي دونستم و نه از بدن زن. براي همين خودم هم تا مدت ها كه نامزد كرده بودم مثل شما بودم فكر مي كردم هم خودم و هم شوهرم غير عادي هستيم.:311:

باشه سعي ميكنم در اولين فرصت يه نوبتم بگيرم برم پيش دكتر ولي نميدونم بتونم برم يانه.خيلي خيليييييييييييييييييييي برام سخت وغير ممكنه.ولي باز سعي خودمو ميكنم

حتما اين كار را بكن تا براي هميشه از اين افكار و به تبع آن رفتار غلط خلاص بشي.:305:

مریم عزیز
بذار خیلی روشن بگم و خیالت رو راحت کنم. به تعداد دختر های روی زمین، تنوع اندام وجود داره و هر دختری با هر اندام دخترونه ای می تونه یه پسر رو با هر اندام پسرونه ای راضی کنه و برای هم لذت بخش باشن. فارغ از سایز و رنگ پوست و هر متغیر دیگه ای که می تونی تصور کنی ...

اما یه چیزی مهم و تعیین کننده است. اونم مهارت شما در ارتباط با همسرته ....

زیباترین دختران هم با بی مهارتی می تونن واسه همسرشون یه دیو باشن و برعکس.

پس ذهنت رو از این دغدغه که ممکنه مورد پسندش نباشم خالی کن. حتی بر خلاف لیلا بانو من نیازی به مراجعه به پزشک هم نمی بینم. خودت باید بتونی این شک بی مورد رو مدیریت کنی.
عزیزم تو زیبایی و کاملا مورد پسند شوهرت. خودت رو رها کن تو آغوشش و لذت ببر از این همه عشقی که بین شماست ... :310::43::46:

شاد باشی :72:

آويژه جان :43:هميشه دلم مي خواست آرامشي را كه در وجود شما حاكمه داشته باشم.

كاش مي شد با هم دوست باشيم تا بهم راز اين آرامشت را بگي.:43::46:

مي شه بدونم راز اين آرامش دروني ات چيه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

آويژه جان ازت ممنون .ليلاي عزيز از همراهي شماهم ممنونم.دكتر رفتن رو كه با خودم دارم كلنجار ميرم برم يا نه.سعي ميكنم به حرف دوتا تونم گوش بدم در مورد دكتر رفتن هم با نامزدم يه بار صحبت كردم گفتم براي معاينه (بكارت)نيازي هست كه برم ؟گفت نه ولي مامانم اينا بعضي وقتا بهم گير ميدن كه بايد بري كه فردا خداي نكرده مشكلي پيش نياد بخدا هر كاري ميكنم برم پيش دكتر زنان نميتونم كه نميتونم.بايد برم يه فيلم ناجور پيدا كنم ببينم:311:

سلام

ولي به نظر من براي معاينه بكارتتون حتما بريد نزد دكتر و گواهي بگيريد

من نمیتونم مشورت یا راهنمایی کنم معذرت میخوام ولی حیفم اومد نیام و از صحبتای آویژه عزیز تشکر نکنم واقعا که همه پستاشون سرشار از امید و آرامش:43::104::227: واقعا خوش به حال خودتون و خانوادتون:72:

لیلای عزیزم، دوست خوبم :
نازلین جان:
ازتون ممنونم. کلی بهم انرژی دادید.
اما یه چیزی بگم ... دنیای مجازی همه چی رو شسته رفته تحویل آدم می ده. منم مثه بقیه تو زندگیم خیلی دغدغه ها دارم. اما خب بنای زندگیم رو گذاشتم رو دوست داشتن آدم ها و گسترش مهربونی ...
شاید به همین خاطره که نوشته هام به شما و دیگر دوستانم چنین حسی رو منتقل می کنه
:46::43:

سلام
خوبي عزيزم.

آويژه جون يعني اگه كسي در حق شما خيلي خيلي خيلي بدي كرده باشه آيا مي تونيد علاوه بر اين كه ببخشيدش. دوستش هم داشته باشيد و باهاش مهربون باشيد؟؟؟؟؟؟؟؟

نمي دونم تاپيك هاي من را خوندي يا نه ولي دوست دارم بدونم مثلا اگه به جاي من بودي مي تونستي با مادر شوهر من مهربون باشي و دوستش داشته باشي؟

ببين من مادر شوهرم را بخشيدم ولي فكر نمي كنم ديگه هرگز بتونم دوستش داشته باشم.

جواب سوالم برام خيلي مهمه. خواهش مي كنم خوب فكر كن و جوابم را بده.:316:

فكر كنم اينجا پست من بيدا:311: هي دايد بهم دل ميديد قلوه ميگيريد:311: من حرف آويژه جان رو گوش كردم.انقد رنامزدم خوشحاله داره ميتركه .احساس ميكنم خيلي بيشتر دوسم داره از اس مس هاي عشقولانش ميفهمم.ولي من هنوز با دكتر رفتنم مشكل دارم .دلم ميخواد برم ولي نميتونم

ببخشيد اگه تو پستت تايپ گذاشتم احساس كردم فقط مي تونم آويژه را اينجا پيدا كنم.:43::46:

پس خدار را شكر مشكلتون حل شد.:228:

عزیز دلم حیا هم داخل خونه قشنگه هم بیرون از خونه...اصولا شرم و حیا همیشه چیز قشنگیه و بی حلایی همیشه زشت و نکوهیده...
حس و حال شما کاملا طبیعیه و قشنگ...شما یک عمر وقت داری واسه تمرین داشتن ی رابطه ی خوب...شما دختر پاکی هستی و این قابل تقدیر ...اما سعی کن در نشون دادن پاکی و با حیا بودنت اقراق نکنی .توی ذهنت به خودت بفهمون که اون شوهرته و دیگه نیاز نیست با عذاب وجدان و شرم خودتو سرکوب کنی.من هم اول همین مشکل شمارو داشتم اما کم کم عادی می شه...اینکه لیلا گفته مردها زنهای آرام و ...رو در رابطه دوست ندارن غلطه...شما تو این جامعه اگه زیادی هم راحت و بی پروا باشی در رابطت مخصوصا اوایل ازدواج تازه احتمالا بی اعتمادی و شک همسرتونو هم بر می انگیزید که آیا این خانوم قبلا تجربه داشته که اینقدر راحته؟ اما از حالا سعی کنید خودتون یاشید و از همسرتون لذت ببرید...

سلام دوست عزیز من برای مشکل خودم می رم روانشناس که خیلی هم معروف است او به من گفت هیچ دختری که عقد است نباید رابطه جنسی کامل با همسرش برقرار کند می گه من به خواهرم هم همین می گم شما هم می توانید روابطتان در همان چهارچوب باشذ