موجودی به نام مادرزن !!! خدا نصیب گرگ بیابون نکنه !!
اقایون سلام ، من دو ماه هستش که عقد کردیم و کم کم داریم اماده میشیم برای عروسی ، عروسی هم 3 ماه دیگه هستش .
حالا این وسط مادرزن بد رو اعصابمه . من کلا ادم خانواده دوست ، ساده ، دلپاک ، سازگاری با حداقل ها ، وقتی زنم یه چیزی میخواد و من مخالف باشم هیچ وقت بروز نمیدم و حق انتخاب رو به زنم میدم ، هیچ وقت بابت هیچ موضوعی سیاستی نداشتم و ندارم و همیشه حرف هامو مستقیم زدم . خانواده همسرو نزدیک 30 ساله ازدوستان نزدیک پدرم و مادرم هستند و ازدواج هم به هیچ عنوان به صورت سنتی نبوده . مشکلم اینه که مادرزن تمام حرفاشو با سیاست میزنه ، به دیوار میگه که در بشنوه ... موقع خرید هایی که منو خانومم میخوایم بکنیم من حق انتخاب رو به خانومم میدم و هرچی دوست داره انتخاب کنه اما یه دفعه میبینم میپره وسط و نظرشو القا میکنه به همسرم ، با اینکه خانومم هم حرفشو گوش نمیده اما اینکارو انجام میده ، یه مواقعی هم که خانومم یه چیزی رو انتخاب میکنه خوب نیست من میگم به نظرش احترام بگذارم ، بعدش میگم همینو بگیریم ، یه دفعه مادرزن میپره وسط نه این خوب نیست ، اونوقت منم لج میکنم میگم حتما باید همینو بگیریم . وقتی منو خانومم برای زندگیمون یه چیزی رو انتخاب کردیم این وسط مادرزن چیکارست ؟ نظر مادرزنو اصلا کی خواست که میپره وسط ؟ مثلا یه جا میخواد بره یا کاری میخواد انجام بده همش حرفارو یه طوری میگه که توش همش سیاسته . بار ها خانومم هم به مادرش تذکر های جدی داده اما انگار نه انگار ، تو تمام مساعل ماجرا داریم ، طوری شده که میخوام از دست این مادرزن فرار کنم .
یه مشکل دیگه هم داریم ، با اینکه عقد کردیم مادر زن نمیذاره همسرم با خانواده من بیاد مسافرت !!! میگه مردم حرف درست میکنن برامون .!!!! یعنی چی این حرف!؟!؟!؟!؟؟!؟! ، یا خیلی سنتی و طالبانی هستند یا خیلی به دخترشون وابسته هستند ، دلم میخواد بعد از عروسی تا چند سال اصلا همچین ادمی طرفم نیاد
اینم بگم مادرزن هرهفته برای دیدن پدر و مادرش و خواهرش میره تهران و نزدیک 4-5 روز اونجاست، دخترها و شوهرو همرو تنها میذاره میره ... بدون غذا ، خانوم من هم کارمنده نمیرسه غذا درست کنه ، بقیه هم تنبل هستند . دارم دیوونه میشم به خدا
RE: موجودی به نام مادرزن !!! خدا نصیب گرگ بیابون نکنه !!
واه واه واه خدا همچين دامادي را نصيب گرگ بيابون نكنه.:311::58::311::58::311::58::311::58::311:
RE: موجودی به نام مادرزن !!! خدا نصیب گرگ بیابون نکنه !!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ليلا موفق
واه واه واه خدا همچين دامادي را نصيب گرگ بيابون نكنه.:311::58::311::58::311::58::311::58::311:
بابا من داغ کردم ، اعصابم داغونه شما میخندی ؟
بابا اسم این مادرزن رو میشه مادر گذاشت ؟ همش دنباله اینه میخشو محکم تر بکوبه
RE: موجودی به نام مادرزن !!! خدا نصیب گرگ بیابون نکنه !!
ببخشين خنديدم. آخه دقيقا مثل يك مادر زن پشت سر مادر زنت بدگويي كرده بودي.:311::311::311::311::311:
ببين آقاي سهيلي عزيز به نظرم خيلي مادر زنت را بردي زير ذره بين و روش دقيق و حساس شدي.
شما چيكار به مادر زنت داري اون زندگي خودش را داره. شما و خانمت هم زندگي خودتون را دارين. خدا را شكر خانمتون هم كه خوبند و حرف ديگران روشون تاثير نداره. پس ديگه مشكلي نيست.
ببينين اگه مي خواين تو زندگيتون موفق باشين سعي كنين از همين اول زندگي پدر و مادر خانمتون را مثل پدر و مادر خودتون دوست داشته باشين و بهشون احترام بذارين. (به احترام اينكه خانمتون را دوست دارين مادرش را هم دوست داشته باشين.)
ببينين احترام در ازدواج يك امر كاملا دو طرفه است. پس به همسرتون و خانوادش احترام بذارين تا همسرتون هم به شما و خانوادتون احترام بذاره.
خوشبخت باشين.
RE: موجودی به نام مادرزن !!! خدا نصیب گرگ بیابون نکنه !!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ليلا موفق
ببخشين خنديدم. آخه دقيقا مثل يك مادر زن پشت سر مادر زنت بدگويي كرده بودي.:311::311::311::311::311:
ببين آقاي سهيلي عزيز به نظرم خيلي مادر زنت را بردي زير ذره بين و روش دقيق و حساس شدي.
شما چيكار به مادر زنت داري اون زندگي خودش را داره. شما و خانمت هم زندگي خودتون را دارين. خدا را شكر خانمتون هم كه خوبند و حرف ديگران روشون تاثير نداره. پس ديگه مشكلي نيست.
ببينين اگه مي خواين تو زندگيتون موفق باشين سعي كنين از همين اول زندگي پدر و مادر خانمتون را مثل پدر و مادر خودتون دوست داشته باشين و بهشون احترام بذارين. (به احترام اينكه خانمتون را دوست دارين مادرش را هم دوست داشته باشين.)
ببينين احترام در ازدواج يك امر كاملا دو طرفه است. پس به همسرتون و خانوادش احترام بذارين تا همسرتون هم به شما و خانوادتون احترام بذاره.
خوشبخت باشين.
زیرپوستی میاد حرفاشو میزنه چیکار کنم ؟ مثلا همین دیشب اومدن خونه ما برای افطار ، من قبل از افطار برای اینکه دهانم بوی خوبی ندهد یه ادامس کوچیک برداشتم خوردم ، مادرزن تا منو دید . شروع کرد به وراجی ، رو به خانومم کرد گفت دختر چرا ادامس میخوری؟ ( به دیوار میگی در بشنوه )
یا مثلا چند روز قبل از عقد برگشته میگه پدر داماد باید سر عقد زیرلفظی بده !!! با اینکه میدونن ما تمام رسمارو به جا اوردیم ، خوبه منم جهیزیه لباس شویی هم داره ها ، فلان مدل باید باشه یا مبل هم باید بگیرید !! اینطوری خوبه ؟ حتی من یه سری گفتم اگر مشکل مالی دارید ماشینمو بفروشم کمکتون کنم ، اما اینا انگار نه انگار ، یه سری دیگه به مامان من داشت میگفت بریم مهریمونو بگیریم یه زمینی ویلایی چیزی بخریم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! مامان من هم گفت اگر شوهرامون پول داشتن حتما ویلا و زمین میگرفتن برامون ، نیازی نیست بریم مهریمونو بذاریم اجرا ، شوخی شوخی همه حرفاشو میزنه !!
با مساله مسافرت چطوری برخورد کنم ؟ نمیذارن همسرم بیاد مسافرت !! با اینکه عقد کردیم ، دو ماه و نیم دیگه عروسیمونه
RE: موجودی به نام مادرزن !!! خدا نصیب گرگ بیابون نکنه !!
RE: موجودی به نام مادرزن !!! خدا نصیب گرگ بیابون نکنه !!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ليلا موفق
چند سالتونه آقاي سهيلي؟
25 ، چطور؟
ای دی یکی از دوستانم هست که دارم پست میدم ، من سهیل نیستم ، ولی مشکلمو خواستم بپرسم
RE: موجودی به نام مادرزن !!! خدا نصیب گرگ بیابون نکنه !!
آقاي سهيلي عزيز
سنتون را پرسيدم چون به نظرم اومد شايد بايد رفتار پخته تري در برابر اين رفتار مادرزنتون داشته باشين. ولي متاسفانه به خاطر سن كمتون ندارين.
RE: موجودی به نام مادرزن !!! خدا نصیب گرگ بیابون نکنه !!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ليلا موفق
آقاي سهيلي عزيز
سنتون را پرسيدم چون به نظرم اومد شايد بايد رفتار پخته تري در برابر اين رفتار مادرزنتون داشته باشين. ولي متاسفانه به خاطر سن كمتون ندارين.
مثلا چطوری رفتار پخته تر ؟ چند نمونه نام میبرید؟
لطفا اقایون تشریف بیارید نظر دهید
RE: موجودی به نام مادرزن !!! خدا نصیب گرگ بیابون نکنه !!
سهيل جان من فكر ميكنم مادر خانم بيشتر از اين كه با سياست باشه ،ساده است
همين كه درباره مهريه به مادرتون اونجوري گفته از رو سادگي خواسته يه شوخي بكنه كه خوب شما همچين شوخي هايي را قبول نداريد و زشت ميدونيد
البته به نظرم شما هم زيادي حساس شديد و خيلي داريد قضيه را برا خودتون بزرگ ميكنيد(حالا يا خواسته يا ناخواسته)ميگي نه اينم يه نمونه كه خودت تو اين چند كلمه كه نوشتي گفتي:
اینم بگم مادرزن هرهفته برای دیدن پدر و مادرش و خواهرش میره تهران و نزدیک 4-5 روز اونجاست، دخترها و شوهرو همرو تنها میذاره میره ... بدون غذا
اخه عزيزم چطور هر هفته 4-5 روز ميره يعني هفته اي دو روز خونشونه:163:
تازه حتي اگه بره،فكر نمي كنم اين موضوع به شما ربطي داشته باشه،شما فقط داماد اون خانواده هستيد نه بيشتر
خود خانواده اگه با اين مسئله مشكل داشتن حتما به ايشون تذكر ميدادن،پس شما چيكار داري كه كاسه داغ تر از اش ميشي و الكي خودتا ناراحت ميكني
در مورد مسافرت هم عرض كنم كه حالا خوب يا بد اين رسميه كه بعضي خانواده ها دارن نميزارن دخترشون بره مسافرت يا خونه پسر بخوابه
البته ممكنه به خاطر ترس از رابطه قبل از عروسي باشه
كه خوب شما هم كه تا حدود 3ماه ديگه عروسي ميكنين خدا را شكر و ديگه اين مشكلات را نخواهي داشت
پس الكي دوران عقد را به خودت و خانمت تلخ نكن شما حالا بايد لذت ببري
بي خيال اين كه كي چي ميگه،برو دنبال زندگي و كيف و كوكت:227:
RE: موجودی به نام مادرزن !!! خدا نصیب گرگ بیابون نکنه !!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mohsenn
سهيل جان من فكر ميكنم مادر خانم بيشتر از اين كه با سياست باشه ،ساده است
همين كه درباره مهريه به مادرتون اونجوري گفته از رو سادگي خواسته يه شوخي بكنه كه خوب شما همچين شوخي هايي را قبول نداريد و زشت ميدونيد
البته به نظرم شما هم زيادي حساس شديد و خيلي داريد قضيه را برا خودتون بزرگ ميكنيد(حالا يا خواسته يا ناخواسته)ميگي نه اينم يه نمونه كه خودت تو اين چند كلمه كه نوشتي گفتي:
اینم بگم مادرزن هرهفته برای دیدن پدر و مادرش و خواهرش میره تهران و نزدیک 4-5 روز اونجاست، دخترها و شوهرو همرو تنها میذاره میره ... بدون غذا
اخه عزيزم چطور هر هفته 4-5 روز ميره يعني هفته اي دو روز خونشونه:163:
تازه حتي اگه بره،فكر نمي كنم اين موضوع به شما ربطي داشته باشه،شما فقط داماد اون خانواده هستيد نه بيشتر
خود خانواده اگه با اين مسئله مشكل داشتن حتما به ايشون تذكر ميدادن،پس شما چيكار داري كه كاسه داغ تر از اش ميشي و الكي خودتا ناراحت ميكني
در مورد مسافرت هم عرض كنم كه حالا خوب يا بد اين رسميه كه بعضي خانواده ها دارن نميزارن دخترشون بره مسافرت يا خونه پسر بخوابه
البته ممكنه به خاطر ترس از رابطه قبل از عروسي باشه
كه خوب شما هم كه تا حدود 3ماه ديگه عروسي ميكنين خدا را شكر و ديگه اين مشكلات را نخواهي داشت
پس الكي دوران عقد را به خودت و خانمت تلخ نكن شما حالا بايد لذت ببري
بي خيال اين كه كي چي ميگه،برو دنبال زندگي و كيف و كوكت:227:
مرسی برادر ، اما چند تا نکنه هست ، بله از هفت روز هفته 4-5 روز خونه خواهرش میره ، برای دوختن لباس ، پدر زن هم اصلا کاری به این کارا نداره و بی حس شده از این رفتارا . صداش دربیاد مادر زن میزنه تو سرش ، دختر ها تو خونه خیلی تنبلن ، همش خوابن ، ضررشو خانم من باید ببینه ، گشنه تشنه میره خونه هیچی نیست بخوره ، خودش دست به کار میشه واسه چهار تا تنبل دیگه غذا درست میکنه . خانواده همسرم به خاطر خوابیدن این حرفو نمیزنن . به خاطر حرف مردم میگن ... میگن پشت دخترمون حرف درست میکنن . با اینکه هم از من شناخت دارن هم از خانوادم ، بعدشم . مادرزن برگشته گفته یعنی ما نیایم مسافرت ؟ خانمم گفته خوب خواهرش مدرسه داره ، نه ! نمیتونین بیان !!! بعد بحث شروع شده که نه ما هم باید بیایم ، خانومم هم گفته فکر اینو نکنید که ما تا یکی دو سال اول زندگیمون باهاتون بیایم مسافرت !!! من هم خوشحالم که همسرم اینارو خوب میدونه و گوش زد میکنه . مادرزن فکر میکنه هرجا میریم اونم باید ببریم ، البته ویلایی که داریم یه جای بسیار شیکو با کلاسه و خیلی راحتن حتی انقدر اونجا ادما باکلاسن که هیچ کسی روسری نداره ، همه با شلوار کوتاه هستن ،ارامش کاملی داره اونجا ، همیشه خدا هم خلوته ... این سری که با پدر زن و بچه ها رفتیم دیوونه شدم . همش سخت گیری میکنه . ولی من هم اصلا علاقه ای ندارم دم به دقیقه با پدر زن و مادرزن همسفر بشم . حداکثر سالی 2-3 بار باهاشون برم ، نه اینکه دهن ادمو اتوبان کنن . حتی خاله و مامان بزرگ هم داشتن خودشونو دعوت میکردن بیان ویلا ، که کلا گفتم ویلا دست یکی از دوستای باباست ، خیلی راحت مسافرت رو کنسل کردم وقتی اینطوری میکنن منم اینطوری میکنن قضیه رو کنسل کردم که هیچ کسی اسیب نبینه
RE: موجودی به نام مادرزن !!! خدا نصیب گرگ بیابون نکنه !!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط soheil67
اقایون سلام ، من دو ماه هستش که عقد کردیم و کم کم داریم اماده میشیم برای عروسی ، عروسی هم 3 ماه دیگه هستش .
حالا این وسط مادرزن بد رو اعصابمه . من کلا ادم خانواده دوست ، ساده ، دلپاک ، سازگاری با حداقل ها ، وقتی زنم یه چیزی میخواد و من مخالف باشم هیچ وقت بروز نمیدم و حق انتخاب رو به زنم میدم ، هیچ وقت بابت هیچ موضوعی سیاستی نداشتم و ندارم و همیشه حرف هامو مستقیم زدم . خانواده همسرو نزدیک 30 ساله ازدوستان نزدیک پدرم و مادرم هستند و ازدواج هم به هیچ عنوان به صورت سنتی نبوده . مشکلم اینه که مادرزن تمام حرفاشو با سیاست میزنه ، به دیوار میگه که در بشنوه ... موقع خرید هایی که منو خانومم میخوایم بکنیم من حق انتخاب رو به خانومم میدم و هرچی دوست داره انتخاب کنه اما یه دفعه میبینم میپره وسط و نظرشو القا میکنه به همسرم ، با اینکه خانومم هم حرفشو گوش نمیده اما اینکارو انجام میده ، یه مواقعی هم که خانومم یه چیزی رو انتخاب میکنه خوب نیست من میگم به نظرش احترام بگذارم ، بعدش میگم همینو بگیریم ، یه دفعه مادرزن میپره وسط نه این خوب نیست ، اونوقت منم لج میکنم میگم حتما باید همینو بگیریم . وقتی منو خانومم برای زندگیمون یه چیزی رو انتخاب کردیم این وسط مادرزن چیکارست ؟ نظر مادرزنو اصلا کی خواست که میپره وسط ؟ مثلا یه جا میخواد بره یا کاری میخواد انجام بده همش حرفارو یه طوری میگه که توش همش سیاسته . بار ها خانومم هم به مادرش تذکر های جدی داده اما انگار نه انگار ، تو تمام مساعل ماجرا داریم ، طوری شده که میخوام از دست این مادرزن فرار کنم .
یه مشکل دیگه هم داریم ، با اینکه عقد کردیم مادر زن نمیذاره همسرم با خانواده من بیاد مسافرت !!! میگه مردم حرف درست میکنن برامون .!!!! یعنی چی این حرف!؟!؟!؟!؟؟!؟! ، یا خیلی سنتی و طالبانی هستند یا خیلی به دخترشون وابسته هستند ، دلم میخواد بعد از عروسی تا چند سال اصلا همچین ادمی طرفم نیاد
اینم بگم مادرزن هرهفته برای دیدن پدر و مادرش و خواهرش میره تهران و نزدیک 4-5 روز اونجاست، دخترها و شوهرو همرو تنها میذاره میره ... بدون غذا ، خانوم من هم کارمنده نمیرسه غذا درست کنه ، بقیه هم تنبل هستند . دارم دیوونه میشم به خدا
هيچ كدوم از اين حرفها كه گفتي مشكل يا معضل نبود....شما حساسيت بيجا داري...مادره دوست داره براي دخترش كه رفته خريد ابراز نظر بكنه!!!
از طرفي غذا درست نكردن ايشون براي همسرش و دختراش به شما هيچ ارتباطي نداره
نقل قول:
نوشته اصلی توسط soheil67
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ليلا موفق
ببخشين خنديدم. آخه دقيقا مثل يك مادر زن پشت سر مادر زنت بدگويي كرده بودي.:311::311::311::311::311:
ببين آقاي سهيلي عزيز به نظرم خيلي مادر زنت را بردي زير ذره بين و روش دقيق و حساس شدي.
شما چيكار به مادر زنت داري اون زندگي خودش را داره. شما و خانمت هم زندگي خودتون را دارين. خدا را شكر خانمتون هم كه خوبند و حرف ديگران روشون تاثير نداره. پس ديگه مشكلي نيست.
ببينين اگه مي خواين تو زندگيتون موفق باشين سعي كنين از همين اول زندگي پدر و مادر خانمتون را مثل پدر و مادر خودتون دوست داشته باشين و بهشون احترام بذارين. (به احترام اينكه خانمتون را دوست دارين مادرش را هم دوست داشته باشين.)
ببينين احترام در ازدواج يك امر كاملا دو طرفه است. پس به همسرتون و خانوادش احترام بذارين تا همسرتون هم به شما و خانوادتون احترام بذاره.
خوشبخت باشين.
زیرپوستی میاد حرفاشو میزنه چیکار کنم ؟ مثلا همین دیشب اومدن خونه ما برای افطار ، من قبل از افطار برای اینکه دهانم بوی خوبی ندهد یه ادامس کوچیک برداشتم خوردم ، مادرزن تا منو دید . شروع کرد به وراجی ، رو به خانومم کرد گفت دختر چرا ادامس میخوری؟ ( به دیوار میگی در بشنوه )
یا مثلا چند روز قبل از عقد برگشته میگه پدر داماد باید سر عقد زیرلفظی بده !!! با اینکه میدونن ما تمام رسمارو به جا اوردیم ، خوبه منم جهیزیه لباس شویی هم داره ها ، فلان مدل باید باشه یا مبل هم باید بگیرید !! اینطوری خوبه ؟ حتی من یه سری گفتم اگر مشکل مالی دارید ماشینمو بفروشم کمکتون کنم ، اما اینا انگار نه انگار ، یه سری دیگه به مامان من داشت میگفت بریم مهریمونو بگیریم یه زمینی ویلایی چیزی بخریم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! مامان من هم گفت اگر شوهرامون پول داشتن حتما ویلا و زمین میگرفتن برامون ، نیازی نیست بریم مهریمونو بذاریم اجرا ، شوخی شوخی همه حرفاشو میزنه !!
با مساله مسافرت چطوری برخورد کنم ؟ نمیذارن همسرم بیاد مسافرت !! با اینکه عقد کردیم ، دو ماه و نیم دیگه عروسیمونه
عزيز جان مادرزن شما مشكل نداره اين شمايي كه توهم زدي...بهتره براي مشاوره حتما اقدام كني چون بعدها در زندگي با همسرت هم دچار مشكلات خواهي شد...باور كن جدي ميگم...شوخي مادرزنت با مادرت اخه چه ربطي به شما داره؟چرا احساس ميكنيد كنترل تمام امور رو بايد در دست داشته باشيد؟؟؟؟؟؟؟
توي خيلي از خانواده ها رسمه كه تا قبل عروسي نميذارن دخترشون با نامزد عقديش سفر بره....اين اصلا عجيب نيست ....
شما يكسري بك گراند هاي بد و ترسناك راجع به مادر زن در ذهنتون هست كه تمام رفتارهاي ايشون رو با همين بك گراند ها ميسنجيد و دائم به تمام رفتارهاشون نمره ي منفي ميديد....اين ديدگاه بايد عوض بشه چون اگه نشه قطعا در اينده براي شما مشكل ساز خواهد شد....
RE: موجودی به نام مادرزن !!! خدا نصیب گرگ بیابون نکنه !!
خب شما هم ياد بگير با سياست رفتار كني!
ببخشيد اينطور ميگم ولي از لحن نوشته هات توي اين تاپيك اينطور به نظر مياد كه اصلا پختگي و بلوغ لازم واسه ازدواج و نگهداري از يه زن و تشكيل خانواده رو ندارين!
يه كم خويشتن دار باش و بيشتر مطالعه كن....
RE: موجودی به نام مادرزن !!! خدا نصیب گرگ بیابون نکنه !!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط soheil67
مرسی برادر ، اما چند تا نکنه هست ، بله از هفت روز هفته 4-5 روز خونه خواهرش میره ، برای
دوختن لباس ، پدر زن هم اصلا کاری به این کارا نداره و بی حس شده از این رفتارا . صداش دربیاد مادر زن میزنه تو سرش ، دختر ها تو خونه خیلی تنبلن ،
همش خوابن ، ضررشو خانم من باید ببینه ، گشنه تشنه میره خونه هیچی نیست بخوره ، خودش دست به کار میشه
واسه چهار تا تنبل دیگه غذا درست میکنه . خانواده همسرم به خاطر خوابیدن این حرفو نمیزنن . به خاطر حرف مردم میگن ... میگن پشت دخترمون حرف درست میکنن .
با اینکه هم از من شناخت دارن هم از خانوادم ، بعدشم . مادرزن برگشته گفته یعنی ما
نیایم مسافرت ؟ خانمم گفته
خوب خواهرش مدرسه داره ، نه ! نمیتونین بیان !!! بعد بحث شروع شده که نه ما هم باید بیایم ، خانومم هم گفته فکر اینو نکنید که ما تا یکی دو سال اول زندگیمون باهاتون بیایم مسافرت !!! من هم خوشحالم که همسرم اینارو خوب میدونه و گوش زد میکنه . مادرزن فکر میکنه هرجا میریم اونم باید ببریم ، البته ویلایی که داریم یه جای
بسیار شیکو با کلاسه و خیلی راحتن حتی انقدر اونجا ادما باکلاسن که هیچ کسی روسری نداره ، همه با شلوار کوتاه هستن ،ارامش کاملی داره اونجا ، همیشه خدا هم خلوته ... این سری که با پدر زن و بچه ها رفتیم دیوونه شدم .
همش سخت گیری میکنه . ولی من هم اصلا علاقه ای ندارم دم به دقیقه با پدر زن و مادرزن همسفر بشم . حداکثر سالی 2-3 بار باهاشون برم ، نه اینکه دهن ادمو اتوبان کنن . حتی خاله و مامان بزرگ هم داشتن خودشونو دعوت میکردن بیان ویلا ، که کلا گفتم ویلا دست یکی از دوستای باباست ، خیلی راحت مسافرت رو کنسل کردم وقتی اینطوری میکنن منم اینطوری میکنن قضیه رو کنسل کردم که هیچ کسی اسیب نبینه
خواهشا يه بار ديگه اين پست خودتون رو بخونيد....ببينيد چه موضوعات بي ربط و پيش پا افتاده اي رو بيان كرديد!!!
اينكه اونجا باااااااااااكلاسه و همه اونجا بييييييييييي حجابن چه ربطي به مادر زنت داره؟يعني مادرزنت بي كلاسه؟كلاست مياد پايين اگه اونها هم باهاتون بيان؟غذا درست نكردن خواهر زنت يا بيش از اندازه خوابيدنش چه ربطي به تو داره؟
ببين درسته همسرت رو دوست داري اما نبايد دايه ي مهربانتر از مادر بشي براش چون يه جا محكم ميخوري به ديوار اگه بخواي جاي مادر رو براش بگيري....
شما خودت هم علت اصلي بهونه گرفتن ها رو از رفتار مادرزنت نميدوني....غذا نپختن مادرزن....سرزدن مادرزنت به مادر و پدرش حتي براي دوختن لباس رفتن...تنبل بودن خواهر زن ها و بيخيالي پدر زنت...همه و همه كاملا بي ارتباط با شماست و شما حق دخالت در اين امور رو نداري....
متاسفانه به نظرم شما جايگاه داماد رو با جايگاه پسر در خانواده يكسان ميدوني و نميتونيد بين اين دو تفاوت قائل بشيد:325:
RE: موجودی به نام مادرزن !!! خدا نصیب گرگ بیابون نکنه !!
سلام .آقای سهیل شما قبلا هم یه تاپیک دیگه داشتین که دوستان راهنمایی کلی رو کردن .
مشکل با مادر زن و فک و فامیلاش
ولی دوست عزیز :
شما خودتون مشکل دارین .به نظر من شما بیشتر تو زندگی اونها دخالت میکنید تا اونها .
RE: موجودی به نام مادرزن !!! خدا نصیب گرگ بیابون نکنه !!
چه خوب كه پرديس يادم اورد تاپيك قبلي شما چي بوده....الان ديگه مطمئن شدم كه شما و همسرتون قطعا در اينده به مشكلات عديده اي برميخوريد و متاسفانه هيچ كدوم بلوغ فكري لازم رو براي اداره ي زندگي مشترك نداريد...
هر دو به مشاوره نياز داريد و لطفا اين نياز رو پشت گوش نندازيد
RE: موجودی به نام مادرزن !!! خدا نصیب گرگ بیابون نکنه !!
یه وقتها این جور مادر زن ها اینقدر می خوان میخشون رو محکم بکوبن که میخه کج می شه .اما نمی دونن هر چقدر الان بخوان زرنگ بازی در بیارن فردا تو زندگی دخترشون باید تاوان بده چون هر فرد و یا خانواده ای تا حدی تحمل دارن و حرمت نگه می دارن . خدا به داد روزی برسه حرمت ها شکسته بشه .....
RE: موجودی به نام مادرزن !!! خدا نصیب گرگ بیابون نکنه !!
آقا سهيل به نظر منم شما خودت مشكل داري.دچار تفكرمنفي وبدبيني هستي .به جاي تاپيك زدن پشت سر هم در مورد مادر زنت به فكر اصلاح وتغيير خودت باش.