+يه اختلاف سن جالب و پيجيده
[align=justify]سلام خدمت اعضاي خوب سايت
ميدونم كه در سايت مشابه بحث اختلاف سني وجود داره ولي چكار كنيم كه هركسي شرايط خاص خودشو رو داره كه ممكنه اين مشكل اختلاف سني رو نقض كنه.
بنده همين تير ميرم تو سن 22 سالگي ، يكماه كه تو مقطع كارداني درسم تموم شده و دارم براي كنكور كارشناسي كه همين تيرماه هست آماده ميشم. واسه همين هرروز صبح و عصر ميرم كتابخانه دانشگاه.
تو كتابخانه داشتيم درسمون رو مي خونيدم كه يه دفعه توجه ام به دختري كه اونم براي مطالعه اومده بود جلب شد و با توجه به اينكه تا حالا از هيچ دختري خوشم نيومده بود ازش خيلي خوشم اومد و داد قلبمون رو بلند كرد.
قديما ميگن دل از دل خبره داره ، بعد از مدتي (از نگاه هاي معني داري كه به هم داشتيم) متوجه شدم كه ايشون نيز به من علاقه دارند.
البته لازمه به عرض برسونم كه اين دختر از نظر خصوصيات رفتاري و اخلاقي ، خانمي بسيار متشخص و بانزاكتي هستند كه تونستن دل من بيچاره كه تا حالا به هيچ دختري اوكي نداده رو بدست بياره.
فقط اين وسط همون مشكلي كه بيچاره هاي مثل من اين جا بيان مي كنند. احساس ميكنم كه چند سالي از من بزرگتر باشه. حالا چرا احساس ؟ واسه اينكه من هنوز هيچ صحبتي با ايشون نداشتم.
خصوصيات فيزيكي بنده جوريه كه تا الان كسي نتونسته سن دقيق من رو حدس بزنه. از جووناي كه هيچ وقت دوست ندارند مثل جووناي الاف كوچه خيابون باشن هستم. يه تيپ مديريتي و باتجربه مثل استادهاي دانشگاه.(از خودم تعريف نمي كنم شما بذاريد پاي تفهيم موضوع)
اين برميگرده به اينكه الان حدود 6 ساله تو محيطهاي اداري با مقامات بالا رفت و آمد دارم. اكثر دوستانم از نظر سن و مدرك از من بالاترهستن و اكثرشون ازدواج كردن و حتي بچه دارن . در يك كلام دوستي ندارم كه از نظر سني هم سن و سال من يا از من كوچكتر باشه.
صورت جاافتاده و اخلاقم ، سن عقلی من رو بيشتر از سن شناسنامه اي نشون ميده.
تنها چيزي كه بسيار من رو تو اين سن عصبي كرده بحث وقت و زمانه. من همونطور كه گفتم دارم براي كنكور ميخونم ، سربازي نرفتم (در اين مورد استثا من مشكل ندارم چون امريه دارم و سربازي توشهرخودم تو يه اداره اي هستم) ، تنها پسر خانواده (متاسفانه تو ديد تمامي فك و فاميل) شرايط مالي و كاريم خيلي خوبه كه فقط بخاطر نداشتن كارت پايان خدمت مشكل داشته.
اين نكته رو متذكر بشم كه ممكنه من تو محاسباتم درباره سن اين خانم اشتباه كردم باشم . شايد هم سن و سال باشيم. اين قضيه خيلي ذهنم رو مشغول كرده و نمي دونم چطوري از ميزان سنش خبردار بشم.
با توصيف تمامي اين شرايط ميخوام ببينم كه با اين دل عاشق چكار كنم . آيا موضوع علاقه ام رو با اين دختره مطرح كنم؟ چه توصيه هاي براي رسيدن من به اين دختر داريد؟[/align]
RE: يه اختلاف سن جالب و پيجيده
آقا كسي نبود جواب ما رو بده ؟
RE: يه اختلاف سن جالب و پيجيده
درود بر تو آقای عاشقانه؛دوست دارم که یک وقت ناراحت نشوی،اما چند کلامی با تو سخنی دارم . . .
با این تعریفی هایی که از خودت کردی(حالا گیریم بنا بر گفته خودت برای تفهیم مطلب) آیا فکر می کنی اصلاً شرایط ازدواج را داری؟
آیاصرف اینکه کت و شلواری هستی یا با افرادی متأهلی که از تو بزرگتر هستند و دارای مناصب اداری بالا هستند رفت و آمد داری،برای تشکیل زندگی کافی است؟
ببین عزیز من!!الان مهمترین هدفت باید قبولی در آزمون کارشناسی باشد و بس.
شما که اینقدر به صفات خود اشاره می کنی،با این سن کم و با مدرک کاردانی(با این اوضاع و احوالی که داری باید خیلی مراقب انحراف ذهن و فکرت از آزمون باشی) و سربازی نرفته ای و کار هم نداری و از همه اینها مهمتر با این برخورد ساده انگارانه ای که نسبت به امر خطیر ازدواج داری،آیا فکر می کنی صلاح است که به تشکیل زندگی مشترک بیفتی؟؟؟
ببین الان تو در سنی هستی که بیشتر بدنت هورمون است و لاجرم دلی داری نازک و مهیای عشق و عاشقی!!اما باید با ابزار خرد و اندیشه مهار احساسات خود را در دست بگیری و البته پس از آزمونت آگاهی هایت را درباره ازدواج بالا ببری،من مطالب این تالار و رفتن پیش یک مشاور را اکیداً به تو سفارش می کنم.
موفق باشی.
RE: يه اختلاف سن جالب و پيجيده
سلام asheghaneh عزیز
اولا خوش اومدی به جمع دوستای جدیدت
منم دوستت خودت بدون
ببین عزیزم هیچوقت به یک نگاه دل نبند برو جلو و سر صحبت رو باز کن شما که خدا را شکر با مقامات بالا می پری پس حتما روابط عمومیت هم بالاست پس کار سختی نداری
شرایط ازدواج رو هم که داری پس نگران نباش اینو میگم که اعتماد به نفست بالا بره
همین فردا یه شاخه گل رز بخر وبه همون کتابخانه برو و خیلی متین بشین باهاش صحبت کن از رشته درسی و از کتاب های مورد علاقه و...........
حتما بعد از مدتی خواهی فهمید رفتار و اخلاقش هم مانن چهره اش به دلت میشینه
انشاله که هر چی خوبه قسمتت بشه
RE: يه اختلاف سن جالب و پيجيده
عارف جان!تنها یک مانع کوچک در بین است و آنهم گیر دادن انتظامات و حراست دانشگاه است،زیرا که به هرحال آنها آقابالاسرند و مالک اختیار و احساسات جوانان دانشجو.
از طرفی می دانید اگر این کار انجام پذیرد،تمام همکلاسیهایشان موضوعی جالب برای دست انداختن و آزار آنها یافته اند!!
RE: يه اختلاف سن جالب و پيجيده
سركار خانم / آقاي "گرد آفريد" از جواب منطقيت ممنونم
راستيتش من آدم خيلي احساساتي نيستم. هرچند كه از اولين برخورد من با اين خانوم مدت 10 روزه ميگذره اما براساس همين گفته هاي شما هنوز به ايشون پيشنهاد ندادم.
هدفم از درج مطلب بالا و راهنمايي بنده بيشتر اين بود كه بدونم اگر كسي كه به دختري شديدا علاقمند بشه و در كل عاشقش بشه ولي اگر در شرايط مناسب ازدواج قرار نداشت چه راه حلي داره. يعني بايد تمام احساس و علاقه خود رو به هر شكلي حذف كنه تا شخص مورد نظرش ازدواج كنه.
يعني بايد عشق و علاقهاش رو فداي شرايط فعلي كه داره بكنه.
هركسي بيشتر از هر شخصي حتي مشاوره از شرايطي كه براي ازدواج داره خبر داره منتهي اين علاقه شديد است كه مانع در نظرگرفتن و لحاظ كردن شرايط ميشه.
من فكركنم طبق گفته هاي شما عمل كنم بهتره زيرا بنده برعكس ديگران در اين مواقع سعي مي كنم بيشتر عقلاني تصميم بگيريم.
من قبل از هر كاري سعي ميكنم با استفاده از ابزار قدرتمند اينترنت به آنچه كه در ذهن دارم برسم و به همين خاطر قبل از هر كاري در زمينه ازدواج در اين سايت عضو شدم و با بيان شرايط خودم درخواست راهنمايي كردم.
اما من تا چند ماه آينده سه راه بيشتر ندارم كه هركدام يه سرنوشتي برايم دارند:
1- قبول شدن در كنكور كارشناسي
در صورتي كه من در كنكور قبول شم بايد به مدت حداقل 2 سال و نيم از شهرم به علت نداشتن رشته تحصيليم در مقطع كارشناسي دور باشم و در مدت اين دوسال در صورتي كه علاقه ام را به اين دختر نگم ممكنه ايشان ازدواج كنند.
2- قبول نشدن در كنكور و رفتن به سربازي
اما اگر قبول نشم بايد برم سربازي كه در اين صورت من دوره آموزشي كه فكركنم 45 روز باشه تو شهرمون نيستم مابقي مدت سربازي رو همونطور كه قبلا گفتم تو شهر خودمون تو يه اداره امريه دارم.
3- كارشناسي دانشگاه پيام نور
هرچند كه دانشگاه پيام نور تو مقطع كارشناسي دفترچه نداده ولي تو خبرها اومده بود كه بزودي اين دانشگاه تو مقطع كارداني به كارشناسي دانشجو مي پذيرد. در صورت مورد سوم درست بشه من اگه آدم درسخوني باشم ممكنه تا سه سال ديگر فازغ التحصيل بشم. در اين مورد نيز اين سه سال تو شهر خودمون هستم و در ضمن درس خوندن كار هم خواهم كرد.
حال با احتساب سن بنده كه 22 ساله هست در نتيجه:
در مورد اول: 2 سال و نيم دانشگاه و يك سال و نيم سربازي ميشه حدود 4 سال ==> ( سن 26 - كارت سربازي - ليسانس - نداشتن كار در حين تحصيل)
در مورد دوم : يك سال و نيم سربازي ==> ( سن حدود 24 سال - كارت سربازي - فوق ديپلم)
در مورد سوم : 3 سال و نيم دانشگاه و يك سال و نيم سربازي ميشه حدود 5 سال ==> ( سن حدود 27 سال - كارت سربازي - ليسانس - داشتن كار در حين تحصيل)
حالا در كل نتيجه ميگيرم كه بنده تا حدود 2 الي 5 سال ديگه تنها تفاوتش با شرايط الان فقط يك كارت سربازي و يك مدرك ليسانس يا فوق ديپلم است.
من در اينجا اين سوال رو دارم : مگر شرايط براي ازدواج يك شرايط 100 درصد هست؟ ما بايد اين نكته را بخاطر داشته باشيم كه متاسفانه جوانان هرچه سنشان بالاتر ميرود به تبع داشتن شرايط مناسب تر نزديك شدن به اواسط سن جواني و كم شدن انگيزه ، ديگر مثل اوايل جواني خواهان ازدواج نخواهند شد يا با حساسيت زيادي اقدام به ازدواج كردن مي كنند.
من به اين دختر علاقه دارم و در بيان آنچه در دلم هست به ايشان فكر نمي كنم مشكلي داشته باشم.
فقط دلم ميخواد كه قبل از هر كاري مشورتي كرده باشم ، البته بنده اصل قضيه احتمال سن بيشتر ايشان از من رو تنها دليلي مي دانم كه من رو از گفتن علاقه ام فعلا منصرف كرده است؟
يه بحث ديگه اينكه من الان نمي خوام با ايشون ازدواج كنم. من ميخوام تمام شرايطم رو بهشون بگم (البته شايد اصلا شرايط من رو نپذيرفتن) و شايدم او يكسري گفته ها و شرايطي داشتن كه من از ادامه علاقه ام منصرف شدم.
خواهش ميكنم همونطور كه متن حرفهاي قبلي رو بادقت خونديد و جواب داديد اين بار نيز من رو راهنمايي كنيد.
حرفهايتان آرامش بخش و هدايتگر است.
دوستدار شما ، عاشقانه
RE: يه اختلاف سن جالب و پيجيده
سلام دوست من ورودت وبه تالار خوش امد مي گويم
به نظر مي ياد باتوجه به سن كمتون امادگي ازدواج و مي تونيد داشته باشين البته سربازي اينجا يك كم مشكل ايجاد كرده كه اون هم بر مي گرده به دختر و خانواه دختري كه مي خواهند با شما وصلت كنند . اگه اونها قبول كنند ما چي كاره ايم حالا ما ممكنه اينجا همه شعار بديم كه نه بدون اين چيزهاي نمي شه ولي مهم خانواده دختر و دختر مي باشد و بالعكس .
حالا مي خوام بدونم خانواده شما براي پاپيش گذاشتن با سن كم شما مشكل ندارند ؟ و احتمالا بعد از مطرح كردن مسئله با اين دختر به شما نمي گويند كه بايد چند سال صبر كني الان زوده و ما الان برا خواستگاري نمي رويم ؟به نظر من اول با خانواده خودت در ميون بزار با خواهري برادري يا ازهمه بهتر اگه مي توني با مادرت ببين اونها چي مي گن . خانوادت بهتر ميتونند راهنماييت كنند چون با حقايق شرايط تو اشنايي دارند و واقعيت و از احتمال تشخيص مي دهند . اگر اونها هم جواب اوكي دادند و شرايط مناسب تو رو تاييد كردند اونوقت ميتوني با دختر مطرح كني . حالا اول برو به خانوادت بگو بيا برامون تعريف كن ببينيم چي مي شه اونوقت بقيه رو هم با هم حل مي كنيم
RE: يه اختلاف سن جالب و پيجيده
سلام مخصوص آقاي عاشقانه
خيلي خوبه كه از ابتدا فكر ازدواج به سرت زده و قصد نداري دو سه سال با اين خانم دوست باشي بعد تازه فكر كني ببيني مي خواهي با ايشون ازدواج كني يا نه.
من با نظر هنرمند موافقم. شما مي توني ازدواج كني البته همگي بستگي به نظر دختر و خونواده اش داره . بايد ببيني مي توني با شرايطي كه داري توقعاتشون رو برآورده كني. البته اگر زماني اونها شرايط شما رو قبول نكردند به اونها حق بديد چون توقعاتشون متين و منطقي خواهد بود.
ولي فكر كن روزي كه مي ري خواستگاري چي مي خواي بگي؟؟ اگه بگن شغلت چي يه؟درآمدت چقدره؟ مسكن؟ كي عروسي مي گيري؟ و ...؟؟؟؟؟ چي مي خواي بگي؟
به نظرم بهتره اول پيشنهادت رو به خودش بگي و نظرش رو بدوني بعد به خانواده ات بگي. بهتره كه قبل از اينكه كار به رابطه عاشقانه و وابستگي بكشه، سنگهاتو با اين خانم وابكني تا مبادا دو روز ديگه كه بهش علاقه مند شدي و خداي ناكرده نتونستي بگيريش، كاسه چه كنم دستت بگيري.
RE: يه اختلاف سن جالب و پيجيده
دوستان سلام
تشكر بابت راهنمايتون
من شرايطم رو كاملا گفتم. با توجه به اعتماد به نفس بالايي كه در تمامي زمينه هاي زندگيم داشتم فكر ميكنم خودم شخصا ميتونم يك زندگي دو نفره رو چه از لحاظ مالي و چه از لحاظ روحي تامين كنم.
همانطور كه در پست اولم گفتم من درسته 22 سالمه اما خوشبختانه يا متاسفانه از تمام زوايا چه فيزيكي و چه عقلاني بيشتر نشون ميدم. اتفاقا ديروز گواهينامه رانندگي قبول شدم كه همون بار اول قبول شدم . يارو سرهنگه كه امتحان رانندگي ميگرفت گفت كه از ميان كساني كه امروز امتحان دادن فقط شما استرس نداشتين و پاهاتون نمي لرزيد. اتفاقا با پسري همونجا آشنا شدم كه 4 بار رد شده بود ازم درباره سنم سوال كرد؟ منم بهش گفتم به نظرت سنم چقدره؟ گفت: 25 سال.
هدفم از بيان اين مطالب اين بود كه به دو نكته توجه داشته باشيد درسته من فعلا شرايط ايده آل ازدواج رو ندارم ولي در عوض اعتماد به نفس بالاي دارم و قيافه ام بيشتر از سن شناسنامه اي نشون ميده.
من در زمينه اينترنت ، گرافيك و نرم افزارهاي تحت وب و مالتي مديا تا حدي پيشرفت كرده و حرفه اي شدم كه امنيت بالايي شغلي براي خود درست كردم و در هر كجا كه شما تصور كنيد بانك ، ادارات ، كارخانجات و ... مي تونم به راحتي و با توجه به استعداد و سليقه اي كه دارم كار پيدا كنم.
به واسطه كنكور من تمام فعاليتهاي كاريم رو تعطيل كردم. من تو زمستان گذشته متوسط ماهي 500 هزار درآمد داشتم كه اگر تصميم به ادامه تحصيل نداشتم حتما اين متوسط درآمد را تا 800 هزارتومان ميرسوندم.
اين نكته رو بگم كه خرج و مخارج دانشگاه آزاد كه حدود 3 ميليوني شد رو كاملا خودم دادم و اصلا يه ريال هم از پدرم نگرفتم و زماني كه فارغ التحصيل شدم 3 ميليونم هم پس انداز داشتم.
حالا شما تصور كنيد دانشجو دانشگاه آزاد باشي تمام مخارج رو خودت بدي آخرشم پس انداز داشته باشي!
اعتقادي به مدارك دانشگاهي نداشته و ندارم و هرچه در زمينه كامپيوتر ياد گرفتم مديون استاد بزرگم "اينترنت" و زبان "انگليسي" هستم.
از نظر درآمد و كار شما در نظر بگيريد كه من مشكل ندارم. در رابطه با سربازي نيز من به واسطه ارتباطاتم و اينكه تنها پسر خانواده هستم مشكلي زيادي نخواهم داشت.
آقاي هنرمند گفتن اول با خانواده خودم صحبت كنم. من برعكس ساير جوانان تمامي مشكلات و نيازهاي خود را در كانون با محبت خانواده مطرح مي كنم.
همون اولين نگاه كه به اين دختر علاقه مند شدم به دوستم و عزيزترين همراهم يعني مادرم در ميان گذاشتم.
هرچند كه مادرم سطح سواد پاييني داره اما فوق العاده آدم امروزي هستند. بي نهايت باهاشون صميمي هستم.
به همه كساني كه در اين تالار عضو هستند اكيدا توصيه مي كنم با محبت كردن به مادرهاشون آنها را به عنوان يك دوست و هم راز حساب كنند و مطمئن باشند كه كسي جز مادر و پدر خوشبختي فرزندانشان را نمي خواهند.
با مادر و خواهر بزرگم قضيه رو در ميان گذاشتم و بهشون گفتم كه از يك خانومي در دانشگاه خوشم اومده.
مادرم با لبخنندي گفت اگر تصور ميكني كه ميتوني با اين موقعيت و شرايط اين دختر را خوشبخت كني علاقه ات را بهش بگو.
از حرفهاي مادرم اين نتيجه رو گرفتم كه او به من اعتماد داره و ميدونه تنها پسرش به حد بلوغ عقلي رسيده و ميتونه تصميم درست بگيره. البته به طور مفصل در اين باره با هم صحبت نكرديم دليلشم اينه كه چون صحبتي ميان من و آن دختر رد و بدل نشده خيلي رو اين قضيه با مادرم جدي نبودم
اما هنوز به پدرم چيزي نگفتم اما احساس ميكنم كه خبره داره كه به احتمال قوي مادرم بهش گفته. اين چند روز بيشتر شوخي و صحبت كرديم. با پدرم نيز خيلي صميمي هستم ولي حقيقتش نتونستم اين موضوع علاقه ام رو بگم.
به نظرم بهتره موضوع رو به اين خانوم بگم شايد اصلا تو همين گفتگو به نتيجه نرسيدم.
من اصلا نمي خوام مثل اين پسر و دختراي ماماني سوسول بازي دربيارم و با هم دوست باشيم.
هيچ وقت دوست نداشتم كه با احساس دختري بازي كنم و هيچ وقت نيز اجازه نميدم كسي با احساساتم بازي كنه.
يه بنده خدايي ميگفت بابا والا الان تو اين زمونه جوون پاك و سالم كم پيدا ميشه خانوادهي دختر بايد اول بگن ببخشيد پسرتون الان چيزي نميكشه؟ آمار زياد جرم و فساد به لطف دولت محترم اينقدر بالا رفته كه به نظر بنده رو ملاكهاي ازدواج تاثير 100 درصد گذاشته. وقتي برنج كيسه اي شده 25 تا 28 هزار تومان شده و تورم به اين حد رسيده ديگه پرسيدن سوال اينكه آيا پسرتون ماشين و مسكن و در كل شرايط ايده آل داره يا نه بي معني ميشه.
ديروز يه موقعيت پيش اومد كه موضوع رو باهاشون مطرح كنم اما چون تجربه نداشتم هر كاري كردم نتونستم چيزي بگم.
راستش اگه تصور من از سن بالاتر اين دختر از من نبود شايد در اين چند روزه موضوع رو بهشون گفته بودم ولي چه كنم كه به هر دري زديم نتونستيم اطلاعاتي از ميزان سنشان به دست بيارم. (البته ميگن دختر و خانم ها هيچ وقت سن دقيق خودشون رو به هيچ كس نميگن!)
مثل هميشه منتظر جوابهاي شيرين شما هستم
قوربونه معرفتتون
RE: يه اختلاف سن جالب و پيجيده
باسلام و خوشامدگويي همانطور كه گفتي و تعريف كردي من متعجب شدم شما كه از اعتماد بنفس بالايي برخوردار هستيد و به دليل معاشرت با افراد پخته و مقامات مهم چرا نتونستي شما يه بار ديگه اين كار را بكنيد و بشينيد با ايشون صحبت كنيد تا هم خودتون به تمام سوالاتون پاسخ داده بشه و هم اينكه بتونين براي خودتون برنامه ريزي دقيتري داشته باشيد و فرصت رو از دست نديد چون وقت طلاست مخصوصا براي آدم فعالي جون شما با آرزوي موفقيت منتظريم
http://i26.tinypic.com/2gtwzmr.gif
RE: يه اختلاف سن جالب و پيجيده
كاري نداره به هزار طريق مي توني بي جلو و بحث و شروع كني
مي توني در زمينه كتاب صحبت كني و بعد كم كم بحث و باز كني و سنشو بپرسي ولي اينكار و خيلي كش نده و به چند روز موكولش نكن و سعي كن يك روزه به لپ مطلب خودت برسي چون اگه تكرار بشه ممكنه ايشون به شما اميد پيدا كنه در حالي كه شما از قصد خود منصرف شده باشيد
مي توني خواهرتو بفرستي كه باهاش توي كتابخانه دوست بشه ولي نگه كه خواهر توست اينجوري هم سنشو مي فهمي هم متوجه مي شي كه از چه خانواده ايي و در چه حدي هستند هم متوجه احساس او نسبت به خودت مي شي
RE: يه اختلاف سن جالب و پيجيده
سلام دوستان
بالاخره رفتيم و گفتيم.
قبل از هرچيز از همه دوستاني كه زحمت كشيدن و دستهاي نازنينشون رو براي راهنمايي بنده به درد آوردن صميمانه تشكر ميكنم. حقيقتش چون قبلا تجربه صحبت با دخترها رو نداشتم هركاري كردم نتونستم مستقيما به خودش بگم. يه دوست داره كه مثل موبايل هميشه همراهشه. رفتم و مودبانه از علاقه ام به دوستش بهش گفتم. روز بعدش هنگامي كه كتابخونه تعطيل شد تو محوطه دانشگاه نشسته بودم كه اومد و با دوستش رو نيمكت روبروي من نشستن. اينبار نيز هرچند كه از علاقه ام به خودش باخبر بود ولي متاسفانه نتونستم پاشم و برم بهش بگم.
روز بعدش تو محوطه داشتم با موبايلم صحبت مي كردم كه اومدن و رفتن كتابخونه. منم وقتي صحبت كردن با موبايل تموم شد رفتم كه برم كتابخونه كه ديدم دوستش منتظرمه.
سلام كرد و گفت كه درباره علاقه شما باهاش صحبت كردم و گفت دوستم ميگه من فعلا قصد ازدواج ندارم و جوابش منفيه.
من گفتم باشه ولي دليلش چيه؟ اونم گفت نمي دونم. منم تشكر كردم و رفتم تو كتابخونه. ساعت 12 بود كه با دوستش رفتن. منم كتابم رو برداشتم و دنبالشون رفتم. جلو درب دانشگاه صداشون كردم و گفتم ميتونم چند لحظه مزاحمتون بشم؟
ازش پرسيدم ميتونم دليل جواب منفيتون رو بدونم؟ اونم گفت: اين به خودم مربوطه.(از اين نحوه جواب دادنش خيلي ناراحت شدم) گفتم: جوابتون غيرمنطقيه. چطور شما وقتي هيچ اطلاعاتي درباره من نداريد. تصميم گيري كرديد؟ گفت: غيرمنطقي نيست. ازش پرسيدم يعني اين جواب نهاييتونه؟ اونم گفت: آره. و ما خداحافظي كرديم.
هر چند تلخ اما تجربه خوبي بود. فقط من الان نمي دونم دليل اصلي جواب منفي ايشان چي بود؟ اول كه جواب منفي رو از دوستش شنيدم پيش خودم فكر كردم كه اين شايد به دو دليل باشه: 1- از اينكه مستقيما به خودش نگفتم ناراحت شده 2- شايد براي امتحان ميزان علاقه من به خودش داره من رو امتحان ميكنه.
ولي وقتي جواب رو از خودش گرفتم گفتم نه اين مشكل از حايي ديگه است.
وقتي ياد اين فيلم هاي ايراني و هندي كه اتفاقاتي كم و بيش مثل جريان من داشتن ميافتم ،يكم آروم ميشه چون آخر تمام فيلم هاي ايراني و هندي به ازدواج ختم ميشه.
از شما دوستان و همراهان هميشگي خواهشمندم براي آخرين بار درباره اتقاقاتي كه براي من عاشق شكست خورده افتاده نظر بديد
بگيد كه علت اين حواب متفي چي ميتونه باشه؟
آيا ميتونم باز به ايشان اميدوار باشم يا سعي كنم ديگه بهش فكر نكنم؟
چه راه حل هاي براي رفع مشكل بنده پيشنهاد مي كنيد
كلام آخر: من هنوز دوستش دارم
قربونه هرچي بامرامه
RE: يه اختلاف سن جالب و پيجيده
به هرحال تجربه تلخ امّا گرانبهایی بود؛مگر نه؟در ضمن پسر خوب شما باید نخست درست را تمام کرده و سربازی رفته،کاری و درآمدی داشته باشی و از نظر عاطفی به بلوغ کامل رسیده تا تازه بتوانید به فکر ازدواج باشی.
همه اینها شروط لازم و نه کافی برای ازدواج است.می دانم که در اوج جوانی هستید و لاجرم مغرور،اما جان من!اینکه به نظر خودت سن عقلی تو بیشتر است یا قیافه ات بیشتر از سِنَت نشان می دهد یا اینکه با مقامات اداری یا دوستان بزرگر از خویش رفت و آمد دارید،اصلاً هیچ فایده ای برایت ندارد و تا تمام آن شروطی را که بیان کردم،برآورده نکنید،این جور دلبستگیها علافی است و بس.
به هرحال هنوز جوانی و فرصت بسیار زیادی برای ازدواج داری.شما مطالب خیلی زیادی را فراموش کردید و یکی آنکه:آیا نظر والدین خود را درباره ازدواج خود جویا شده اید؟؟؟
اکنون یک نکته به شما بگویم:شما در این رابطه مرتکب اشتباه بزرگی شده اید!؟چرا؟
زیرا باید در گام اول همه شروطی را که گفتم برآورده کرده و سپس از طریق خانواده خود اقدام به خواستگاری و ارتباط می کردید.ببینید وقتی می گویم جوانی برای ازدواج همین است دیگر.شما به صورت کاملاً ساده انگارانه و البته با دلی امیدوار و عاشقانه به دوست آن دختر گفتی تا درخواستت را به او منتقل نماید.
خوب دلیل واکنش او از شش حالت بیرون نیست:
1_یا او دختری معتقد و سنتی است و توقع داشت که شما همراه مادرتان و خانواده خود به صورت کاملاً رسمی از او خواستگاری می کردید.تازه گیریم که پاسخ مثبت هم بگیرید؛شما چقدر از وی و خانواده اش و اخلاقیاتش آگاهی دارید؟چه شناختی از او دارید؟
2_یا به قول خودت از اینکه به خودش مستقیماً چیزی نگفتی،دلگیر شده است؛که اگر دختر روشنفکر،امروزی و خوبی باشد حق هم دارد.
3_نگران آبرویش بوده است تا این کارت در محیط دانشگاه پخش نشود.
4_او با دوستش دارد شما را دست می اندازد!!!نه،دلگیر نشوید،سالها پیش که دانشجو بودم حتی دختر مورد نظر طرف نامه عاشقانه پسره را برملا کرد و ما کلی خندیدیم.
5_از شما خوشش نمی آید.شما که از ته دل او خبر ندارید.
6_درست ترین حدس آن است که حرف خودش را ملاک گرفته و اینکه او فعلاً قصد ازدواج ندارد؛همین.
همه این پروسه ای که در این ده دوازده روز پیمودی و عدم نتیجه از آن،به دلیل شتابزدگی شما از یک سو و رفتار تنها بر اساس احساسات و مهم تر از همه عدم شناخت موقعیت خودت و دختر مورد نظرت است.خیال نکن که فقط همین یک دختر در زمین وجود دارد؛آرام باش و با تلاش شروط اولیه لازم برای ازدواج را گام به گام در خود فراهم کن و فعلاً یک پنج شش سالی از فکر ازدواج بیرون بیا.
تندرست،آرام و موفق باشی.
RE: يه اختلاف سن جالب و پيجيده
سلام
این یک فرایند کاملا منطقی هست. همانطور که به گفته خودتون شما به دختر دیگه ای ok ندادید، ایشون هم به شما ok نداده اند که به گفته گرد افرید عزیز، می توانید حالتهای مختلفی داشته باشه.
به هر حال همه حق انتخاب دارند و ازدواج فراتر از احساس یکی از طرفین هست.
اما تلخی چنین پاسخی هرگز از یاد آدم نمیره!!!
RE: يه اختلاف سن جالب و پيجيده
هر قفلي بر روي هر دري كليدي داره و الا به جاي در، آنجا را ديوار مي كشيدند
RE: يه اختلاف سن جالب و پيجيده
سلام
چی دلت می ترسه که بری جلو جواب نه بشنوی ؟ بهتر از این فکرت بیخودی مشغول کنه و تو رویات به اون برسی ؟ بابا ایول داری با این اعتماد به نفس
یک جوری که جلب توجه نکنه بکش بیرون از کتابخونه باهاش حرف بزن ببین نظر اون چیه بعد توی رویات برای خودت و اون یک قصر زیبا درست کن من هم که هم سن تو بودم یک با همچین موضوع برام پیش اومد و جلو نرفت الان بفهمی نفهمی یک پشیمونم ولی یاد گرفت باید رفت جلو و حرف زد پس همین امروز شروع کن و کارت به فردا نداز
موفق باشی