-
من زیادی عجولم یا این تاخیر طبیعیه؟؟؟؟!!
سلام به همه دوستان :72:
من حدودا 2- 3 ساله از هوادارای این سایتم. اما تازه عضو رسمی شدم :310:
من یه دختره 23 ساله ام . تقریبا میشه گفت خواستگار زیاد دارم. اما هیچ وقت کسی به دلم نمی چسبید. بعضی اوقات نا امید میشدم و با خودم میگفتم: من دیگه زیادی دارم سخت میگیرم. مگه میشه کسی کاملا مطابق میل آدم باشه اما همیشه ته دلم ناراحت بودم و از طرفم دل زده میشدم. یعنی ارتباط عاطفی عمیق با کسی پیدا نمیکردم و همیشه دنبال یه نفر دیگه میگشتم!!!
گذشت و گذشت تا به صورت کاملا اتفاقی با یه آقا پسر گلی آشنا شدم... آره این دیگه همونی بود که من میخواستم :43: :46: امیر 24 سالشه...
من لیسانس برق دارم و امیرم لیسانس عمران و واسه ارشد داره میخونه :303:
من کارمندم و امیرم یه شرکت خصوصی داره و پیمانکاره چند تا سازمانم هست پروژه های عمرانی هم انجام میده. خدا رو شکر یه سرمایه ای هم داره که هم باباش کمکش کرده هم خودش پس انداز کرده! (قربونش برم) ولی کلا شغلش سر بالا و پایین زیاد داره و ممکنه پدرم در این زمینه چوب لای چرخش بذاره!!1 :160:
بریم سر اصل مطلب...
از همون اول آشنایی امیر با قصد ازدواج جلو اومد. از کاراش و فکرایی که تو سرش داشت کلی واسم صحبت کرد. گفت دوست دارم همسر آینده ام رو خودم انتخاب کنم. کلا دوست ندارم مامان بابام واسم همسر انتخاب کنن....
الان 5 ماه از اون موقع میگذره. در مورده من با خانوادش صحبت کرده و مادرش هم اومده به صورت ناشناس من رو دیده و نظرشم مساعد بوده!
اما هنوز نیومدن رسما خونه ما خواستگاری. میگه که فعلا به مادر پدرت چیزی نگو. میترسه اگه از الان چیزی بگم دیگه نذارن ما همدیگه رو ببینیم!
خیلی اخلاقش به دلم نشسته. وقتی پیششم احساسه امنیت و آرامش میکنم!
اما به نظرم این رابطه قبل خواستگاری رسمی خیلی داره کشدار میشه.:300: من چند وقت یه بار سر این موضوع باهاش بحث کردم. به من میگه خیلی عجولی. میگه بذار کارم بیوفتم رو غلتک. میگه باباش کلا با ازداجش تا 30 سالگی مخالفه. میگه بذار بابامم راضی بشه (البته خودش خیلی دوست داره تو همین سن ازدواج کنه)
چند بار میخواستم باهاش فعلا قطع رابطه کنم تا شرایطش جور بشه. اما طاقت نیووردم و دوباره رابطه ادامه پیدا کرد!!!
میترسم اگه من کنارش نباشم ازم سرد بشه و همه چی بدتر بشه!
یه بار سر مسایل اقتصادی و مالی داشتیم صحبت میکردیم. من بهش گفتم که در این زمینه سخت گیر نیستم. اما چند وقت بعد بهم گفت چرا تو با این همه حسنی که داری و این قدرم خوشگلی سخت نمیگیری. یعنی احساس میکنم یه جورایی چند تا علامت سوال گنده تو ذهنش شکل گرفت و ...... به نظرتون کاره اشتباهی کردم که سخت نگرفتم بهش؟؟؟؟؟
به نظرتون این عجله های من کاره درستیه یا دارم اشتباه میکنم؟؟؟؟؟؟؟
به نظرتون نباید این تاخیررو بهش گوشزد کنم؟؟؟؟؟؟؟؟
به نظرتون خودم باید مساله رو با خوانوادم در میون بذارم؟؟؟؟؟؟ اگه امیر بفهمه از دستم دلخور نمیشه؟؟؟؟؟؟
کلا من چی کار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟
-
RE: من زیادی عجولم یا این تاخیر طبیعیه؟؟؟؟!!
خانوادتون را حتما در جريان بگذارين.
-
RE: من زیادی عجولم یا این تاخیر طبیعیه؟؟؟؟!!
نقل قول:
میگه که فعلا به مادر پدرت چیزی نگو. میترسه اگه از الان چیزی بگم دیگه نذارن ما همدیگه رو ببینیم!
نقل قول:
به من میگه خیلی عجولی. میگه بذار کارم بیوفتم رو غلتک.
نقل قول:
میگه باباش کلا با ازداجش تا 30 سالگی مخالفه.
اینها زنگ خطره که شاید این پسر قصدش ازدواج نباشه.ادامه ارتباطو مشروط به بعد از دیدار خانواده ها بذار.تازه اونم
به جهت شناخت.این راهی که داری می ری در بهترین حالتش به بن بست می خوری.قبل از اینکه فرصت برگشتو
از دست بدی.مطعن باش اگر پسر قصدش سو باشه ابراز نمی کنه،اول اعتمادتو جلب می کنه،بعد وابسته ت می کنه
بعد هر بلایی خواست سرت میاره.تا فرصت داری برگرد.
دلایل عینی برای منع رابطه دوستی دختر و پسر
-
RE: من زیادی عجولم یا این تاخیر طبیعیه؟؟؟؟!!
فرين جان، فرهنگ راهنمايي خيلي خوبي بهت كرد. به حرفاش گوش كن.:305:
[color=#FF0000]بگو: ادامه ارتباط مشروط به بعد از دیدار خانواده ها بذار. (تازه اونم به جهت شناخت.):305:[/color
-
RE: من زیادی عجولم یا این تاخیر طبیعیه؟؟؟؟!!
فرین عزیزم سلام...وای که ما دخترا چقد احساسی هستیم..چه زود رویاها میبافیم...چه زود یکی میکنیم مرد رویاهامون...چه زود تک تک لحظه ها بش فک میکنیم...چه زود از یکی فرشته زندگی میسازیم...چه زود عاشق میشیم...و وقتیم عاشق میشیم هیییییییییییییییییییییییی چ!
حالا فک کن این خانم عاشق کلی با عشقش از نظر احساس جلو رفته(مثالش فرین:311:)بعد خدایی نکرده آقا پسره میاد میگه ما به درد هم نمیخوریم چه حالی بش دست میده؟!!!!!!!!!!:163: یا نه خانواده ها مخالفت میکنن؟!:163:
من این که بت میگم تجربه کردم یکی که عاشق شد اما بی نتیجه:302::302: البته ایشالا واسه تو تکرار نشه!اما بت بگم اشتباه من نکن حتما حتما تاکید کن که خانواده ها باید بدونن من تعجب میکنم اگه واقعا قصدش ازدواج نباید مخالفت کنه!ببین خانواده اون من دیدن و پسندیدن هیچ دلیلی نیست که از نظر اونا اوکی و تمام!!!!!!
تازه اگه قصد واقعا ازدواج تا حالا هم دیر شده و باید با تاکید بت بگم که اصلا عجول نیستی !
راستی نگفتی آشناییتون چطور بود؟!
-
RE: من زیادی عجولم یا این تاخیر طبیعیه؟؟؟؟!!
فرین جون گلم هنوز پسرا رو نشناختی
من با حرفای فرهنگ 27 کاملا موافقم
:72:
هیچ گربه ای واسه رضای خدا موش نمیگیره
بنظرم هرچی سریع تر رابطه رو رسمی کن:43:
-
RE: من زیادی عجولم یا این تاخیر طبیعیه؟؟؟؟!!
با سلام،
من هم کاملاً با حرفهای فرهنگ موافق هستم.
این حرفهای آقا پسر که گفتید زنگ خطر هستند:
- میگه که فعلا به مادر پدرت چیزی نگو. میترسه اگه از الان چیزی بگم دیگه نذارن ما همدیگه رو ببینیم!
- به من میگه خیلی عجولی.
- میگه بذار کارم بیوفتم رو غلتک.
- میگه باباش کلا با ازدواجش تا 30 سالگی مخالفه. میگه بذار بابامم راضی بشه
ظاهراً به او وابسته هم شدی.
به نظر من هم هر چه زودتر این رابطه احساسی رو تمام کن و خواستگاری رسمی و آشنایی زیر نظر پدر مادر رو به عنوان تنها راه برای ادامه رابطه قرار بده.
حتماً تاپیکی که فرهنگ معرفی کرد، به خصوص پست شماره 4 رو بخوان.
در ضمن، این مقاله رو هم بخوانید: اگر شرایط ازدواج ندارید.........(دمیدن در تنور احساسات ممنوع)
موفق باشید.
-
RE: من زیادی عجولم یا این تاخیر طبیعیه؟؟؟؟!!
سلام عزیزم به همدردی خوش اومدی:43:
100 درصد رابطتو قطع کن اگه قصدش ازدواجه که میاد اگه نه که فقط تو ضرر میکنی
این آقا یا قصدش ازدواج نیست یا از ازدواج میترسه
متاسفانه عشق چشمتو کور کرده همه جوره داری به این آقا توجه میکنی از خواسته های معقولت میگذری اینجوری ارزشتو از دست میدی علاقه این آقا هم کمتر میشه مردا زنی رو دوست دارن که در دسترسشون نباشه
شما باید صبر کنی که بیان خواستگاری شاید خانوادتون نپسندیدن شاید مشکلی دارن که خانوادشون نمیان خواستگاری
پسرا اگه دختری رو بخوان خودشونو به آب و آتیش میزنن تا به دستش بیارن شاید برای ازدواج نمیخوادت بهش اصرار نکن بذار خودش تصمیم بگیره:305:
-
من زیادی عجولم یا این تاخیر طبیعیه؟؟؟؟!!
سلام به همه دوستان :72:
من از 2 - 3 ساله که از هوادارای این سایت ام. اما تازه عضو رسمی شدم :310:
یه دختر 23 ساله ام. میشه گفت خواستگار زیاد دارم اما هیچ وقت کسی به دلم نمیچسبید. بعضی اوقات خیلی نگران میشدم و با خودم میگفتم: من دیگه خیلی سختگیرم. مگه میشه یه نفر همه جوره به دل ادم بچسبه !!!
گذشت و گذشت تا یه روز به صورت خیلی اتفاقی با یه آقا پسر گل آشنا شدم. آره این همونی بود که من میخواستم :43: :46:
امیر. 25 ساله. لیسانس عمران . و دانشجوی ارشد :303:
منم لیسانس برق دارم و کارمندم
امیر یه شرکت خصوصی داره. پیمانکاره چند تا سازمانم هست. یه سرمایه ای هم داره واسه کار (اما کلا کارش بالا پایین زیاد داره و در این زمینه ممکنه بابام سختگیری کنه واسش) :160:
از لحاظ رفتاری خیلی به هم نزدیکیم. خیلی مهربونه. وقتی کنارمه فوق العاده احساسه آرامش امنیت میکنم. (قربونش برم)
از لحاظ ایمانم قبولش دارم. خدا رو شکر واجبات رو انجام میده :104:
بریم سر اصل مطلب....
از همون ابتدای آشنایی امیر با قصد ازدواج جلو اومد. گفت : دوست دارم همسرمو خودم انتخاب کنم. دوست دارم قبل از ازدواجم علاقه وجود داشته باشه
الان 5 ماه از اون موقع میگذره... اما هنوز خواستگاریه رسمی انجام نشده
البته خانوادش در جریان علاقه اون هستن اما نمیدونن که ما با هم رابطه داریم!
مادرش یه بار به صورت ناشناس اومد منو دید و نظرشم گویا در مورده من مساعد بوده...
اما خانواده من در جریان نیستن. امیر میگه فعلا بهشون نگو. چون شاید اگه بفهمن دیگه نذارن ما همدیگرو ببینیم ....:163:
حالا به نظره من این آشنایی قبل ازدواج بدون در جریان گذاشتن رسمی خانواده ها خیلی داره طولانی میشه
چند بار سر این مساله با هم بحث کردیم. اما امیر به من میگه تو خیلی عجولی. بذار یه کم اوضاع احوال ردیفتر بشه
باباشم کلا با ازدواجش قبل از 30 سالگی مخالفه. امیر میگه بذار راضیش کنم بعد ....
چند بار میخواستم فعلا تا آماده شدن شرایطش باهاش قطع رابطه کنم اما طاقت نیوردم
آخه اون همون کسیه که من میخوامش :43: خیلی دوستش دارم و میترسم اگه کنارش نباشم ازم سرد بشه و بگه خیلی زود بریدی :163:
-- به نظرتون کاره بدی کردم که عجله به خرج دادم واسه خواستگاریه رسمی؟؟؟؟؟؟
-- به نظرتون واقعا من عجولم یا رابطه قبل از خواستگاریه رسمی خیلی داره طولانی میشه؟؟؟؟؟؟
-- به نظرتون خودم خانوادمو در جریان بذارم. اگه امیر بفهمه دلخور نمیشه ازم؟؟؟؟؟
-- اصلا من باید چه جوری رفتار کنم توی این موقعیت که درست باشه و همه چیز خوب پیش بره؟؟؟؟؟
در ضمن اینم بگم که ما هر دوتاییمون خیلی به هم ابرازه علاقه میکنیم. یعنی یه جورایی 2 طرفه هست این کار.. آیا این کارمون درسته؟؟؟؟؟؟
راستی اینم بگم که یه بار داشتیم در مورده مسایل اقتصادی صحبت میکردیم. من بهش گفتم که در این موردا من سخت گیر نیستم. چند وقت بعدش با یه حالت شک داری به من گفت تو چرا با این همه زیبایی و حسنی که داری به من سخت نمیگیری و ....
آیا واقعا حرفه من اشتباه بوده و باید سخت بگیرم واسش؟؟؟؟؟؟؟؟
-
RE: من زیادی عجولم یا این تاخیر طبیعیه؟؟؟؟!!
به نظر من بهتره خانواده را در جريان بذاريد هر چه زودتر
ايشون هم نبايد ناراحت بشن از اين موضوع، فكر نمي كنم دليلي برا ناراحتي وجود داشته باشه اگه واقعا قصدشون ازدواج باشه
اين ابراز علاقه شما ممكنه بعدا برا شما دردسر ساز بشه چون وابستگي شما را زياد ميكنه كه ممكنه بعدا اسيب ببينيد خدايي نكرده
و يه مورد ديگه اگه پدرش مخالف ازدواج شماست پس چرا مادرش اومده شما را ديده؟
اينطور كه شما گفتيد اين ديدن مخفيانه بوده، پس شما از كجا مطمئنيد كه حتما اينكار صورت گرفته(فكر كنم ؟خودشون بهتون گفتند ديگه؟) ممكن نيست الكي برا اين كه دل شما را خوش كنه اين حرف را زده باشه؟
و اگه هم راست گفته باشه و مادرش شما را ديده و پسنديده باشه پس مادرشون ميتونن پدرشون را راضي كنن و مشكل پدرشون هم با اين تفاسير تا حدود زيادي حل ميشه
و اينجور كه شما گفتيد هم ايشون از لحاظ مالي هم مشكلي ندارن پس فكر نمي كنم مشكل ديگه اي وجود داشته باشه كه خواستگاري صورت نگيره
حتي اگه ايشون بخوان بيشتر هم شما را بشناسن ميتونين بعد از خواستگاري و تحت نظر خانواده ها از هم شناخت پيدا كنين
من نمي خوام شما را نگران كنم ولي كمي هم به اين مورد فكر كن كه ممكنه ايشون قصدش فقط دوستي باشه و چون ديده شما حاضر به دوستي نيستيد ميخواد با مطرح كردن ازدواج از منصرف شدن شما جلوگيري كنه
بازم ميگم ايشون شرايط اينكه بخوان برا خواستگاري پا جلو بذارن را دارند پس شما حتما خانواده را در جريان بذاريد
-
RE: من زیادی عجولم یا این تاخیر طبیعیه؟؟؟؟!!
فرین عزیز سلام
عزیزم هرچه زودتر با خانوادت مطرح کن و بگو که اونم این کار رو بکنه. میدونی چرا؟ الان بهت میگم
تو الان دقیقا جای دو سال پیش من قرار داری. هم سن تو بودم که عاشق شدم. 1سال تمام عاشق بودم که فهمیدم اونم منو دوست داره. همکارم بود. بعد که اونم فهمید نظرم بهش مثبته ازم رسما خواستگاری کرد و به همه گفت که می خوایم با هم ازدواج کنیم. به مادر پدرشم گفت و اونام اومدن دیدنم و موافقت کردن و مامان بابای منم راضی بودن اما به دلیل اوضاع بد مالی و درسیش 1سال طول کشید تا اومدن خونمون واسه قرار عقد و عروسی. قبلش مادرش منو دیده بود و پسندیده بود. منم شدیدا عاشق بودم و وابسته بهش. انقدر همو دوست داشتیم که با هم یه کار جدید شروع کردیم.اما چند ماه پیش که همه چیز اوکی شد و اومدن خونمون مادرش بعد از 1سال یه دفعه مخالفت کرد و چنان بلوایی راه انداخت که مجبور شدیم از هم جدا شیم. الان احساس می کنم قلبم و روحم یه جایی جا مونده و با مرده ها هیچ تفاوتی ندارم به خصوص که میدونم منو می خواد اما نمیتونیم همو ببینیم بیشتر عذابم میده.
نگذار تو هم انقدر وابسته شی. نگذار مثل من داغون شی! نگذار تو هم 2سال دیگه تو جای من باشی. اگه همون 2سال پیش میومدن و مادرش مخالفت می کرد من الان انقدر داغون نبودم ووابسته. پس تو اشتباه منو نکن!!!
به خانوادت بگو حتما . اگه خدا بخواد همه چیزو واستون درست می کنه.
باور کن اگه الان نگی بعدا پشیمون میشی.
اون اگه واقعا قصدش ازدواج باشه نباید ناراحت شه پس نمیشه.
در ضمن زیادی هم به آقایون آسون نگیر که فکر کنن عیب و ایرادی داری چون تو جامعه الان ایران تنها چیزی که وجود نداره مغز و بصیرته.
من 14 تا سکه مهرم بود اما فقط متهم شدم به داشتن عیب و ایراد!!!
زیادی خوب بودنم خوب نیست پس طبق عرف همین جامعه رفتار کن!! نه خیلی سخت بگیر نه خیلی آسون
به چالش بکش مرد آیندت رو!!!
اگر تورو بخواد پای همه چیزت وایمیسته عین یه مرد.
نگذار آیندت تباه شه خانومی
در پناه حق باشی
-
RE: من زیادی عجولم یا این تاخیر طبیعیه؟؟؟؟!!
به نظر من هم کار درستو انجام بده یعنی خانوادت باید خبر داشته باشن ایشونم اگر قصدش ازدواجه که باید خوشحال بشه که خانوادت در جریان باشن.به هر حال به نظر من خودتو زیاد مشتاق نشون نده
-
RE: من زیادی عجولم یا این تاخیر طبیعیه؟؟؟؟!!
ممنون از همگي به خاطره كمكها و نظراتتون :72::72:
آقا mohsen : من مطمئنم كه مادرشون اومده و منو ديده
چون كه امير عكسهاي خانوادگيشونو به من نشون داده و من مادرشون رو ميشناسم. خوده مادر امير فكر ميكرده كه داره به صورته ناشناس مياد منو ميبينه. در حالي كه منو امير در جريان بوديم. و وقتي هم كه داشت با من صحبت ميكرد كاملا متوجه شدم كه از من خوشش اومده
درسته باباش تا 30 سالگي مخالفه ازدواجشه ولي از اون دسته ادما نيست كه يه كلامه و حرف حرفه خودشه.... خوده امير خيلي دوست داره تو همين سن ازدواج كنه و تو اين زمينه هم خيلي با باباش صحبت كرده
تمامه خانواده امير به جز پدرش موافقن كه امير ازدواج كنه واسه همينم مادرش اومده و منو ديده و ...
وقتي من با امير بيرون ميرم مادر پدرم خيلي بهم زنگ ميزنن كه ببينن كجا هستم ... امير از اين مساله خيلي خوشش مياد. ميگه : خوشم مياد كه هواتو دارن و مراقبت هستن. و چون ميدونه كه مادر پدرم خيلي حساسن روي من ميگه: شايد اجازه ديداره دوباره ندن .پس فعلا ريسك نكن
البته علاقه امير به من بيشتر نباشه كمتر نيست. من اين رو مطمئنم:310:
ميخوام بدونم چي كار كنم و با چه ادبياتي باهاش صحبت كنم كه راضي بشه زودتر اقدام كنه ؟؟؟؟؟؟؟
چندين بار بهش گفتم كه : امير من نميگم كه همين فردا عقد كنيم. من ميگم زيره نظره خانواده ها آشنا بشيم
امير ميگه: بذار همه چيز بدون نقص پيش بره تا خدايي نكرده بعدا خانواده ها مخالفت نكنن. ميگه : اگه در جريان باشن بعد مشكل پيش بياد و وصلت صورت نگيره من و تو و خانواده هامون بيشتر ضربه ميخورن و كوچيك ميشن!!!!
سوالاي كه امير از من ميكنه و حرفهايي كه با من ميزنه و حساسيتهاي كه روي بعضي موضوعها از خودش نشون ميده من رو به اين نتيجه ميرسونه كه واقعا قصدش ازدواجه..... من ميدونم كه رفتاراي يه آدم تو يه رابطه دوستي با يه رابطه به قصد ازدواج خيلي با هم فرق داره...
خواهش ميكنم غير از قطع رابطه من با چه سياستي رفتار كنم كه خودش زودتر اقدام كنه؟؟؟
نميخوام ديگه علنا اين مساله رو به امير بگم. .چون ديگه اثر منفي ميزاره بيشتر.. ميخوام يه جوري رفتار كنم كه خودش بيشتر عجله كنه
اما چي كار كنم؟؟؟؟ چه رفتاري داشته باشم؟؟؟؟؟
-
RE: من زیادی عجولم یا این تاخیر طبیعیه؟؟؟؟!!
قطع ارتباط کن.اینو قبلن به یه نفر که شرایط مشابه شما رو داشت گفتم به شما هم می گم.آدم تا زمانی که
غیر رسمی چیزی رو در اختیار داره و در قبالش مسئولیت نداره برای رسمی کردنش که مسئولیت براش داره اقدام نمی کنه.
اگر واقعن بخوادت بعد از قطع ارتباط،اقدام رسمی می کنه.
-
RE: من زیادی عجولم یا این تاخیر طبیعیه؟؟؟؟!!
:302: آخه گفتنش راحته...... من 2-3 بار قطع ارتباط كردم اما نه اون طاقت اوورد نه من....
اين آقا اولين كسي نيست كه وارده زندگيه من شده(به قصد ازدواج) اما اولين كسيه كه تا اين اندازه به دله من نشسته:43::46:.... نميخوام با ندونم كاري آزارش بدم
از اول گفت قصدش ازدواجه. اما بايد عاشق بشه.... بعد چند وقت بهم گفت: خيلي به دلم نشستي.واسه ازدواج انتخابت كردم:310: ولي يه كم صبور باش...
اما داره صبرم تموم ميشه:300:.... ميترسم:302:.... من از اون سري دخترا نيستم كه 6-7 سال طاقت بيارم و صبر كنم ....اما به نظرتون 5 ماهم خيلي طولاني شده؟؟؟؟؟؟
حرفهاي شما خيلي دلهره توي دلم انداخت.... اما خيلي دوستش دارم... (اونم منو دوست داره)
راستي اينم بگم كه من الان يه خواستگاره ديگه هم دارم. با اين كه موقعيتش خوبه. اما دلم پيشه اميره....
اين خواستگار رو به اميرم گفتم. خيلي ناراحت شد. گفت جوابه رد بده من سعي ميكنم كارامو زودتر رديف كنم.....
به نظرتون اگه من بتونم علاقه امير رو به خودم بيشترو بيشتر كنم راهي ميشه براي اينكه زودتر واسه خواستگاري اقدام كن؟؟؟؟؟؟؟
كلا من غير مستقيم چه كارهاي ديگه اي ميتونم بكنم كه راغب تر بشه؟؟؟؟؟؟؟؟ لااقل قبل از اينكه رابطه رو تموم كنم چي كار كنم تا خاطراتم بيشتر و بيشتر تو ذهنش بمونه و تلنگري باشه واسه اقدامه رسمي؟؟؟؟؟
كسي در اين زمينه تجربه داره
-
RE: من زیادی عجولم یا این تاخیر طبیعیه؟؟؟؟!!
فرین،اومدی اینجا برای افکارت تاییدیه بگیری یا مشاوره تا راه درستو انتخاب کنی؟
از بلو اسکای مدیر همدردی سارا بانو خواهش می کنم به این دوستمون کمک کنن
تا راه درستو انتخاب کنه.
-
RE: من زیادی عجولم یا این تاخیر طبیعیه؟؟؟؟!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرين1
ممنون از همگي به خاطره كمكها و نظراتتون :72::72:
تمامه خانواده امير به جز پدرش موافقن كه امير ازدواج كنه واسه همينم مادرش اومده و منو ديده و ...
خوب پس مشكلي برا ايشون وجود نداره وقتي تمام خانواده راضي هستند مطمئنا ميتونن پدر خانواده را راضي كنند پس اين مسئله كه پدرم ميگه هنوز زوده اصلا دليل خوبي از جانب ايشون برا تاخير نيست
-------------------------------------
وقتي من با امير بيرون ميرم مادر پدرم خيلي بهم زنگ ميزنن كه ببينن كجا هستم ... امير از اين مساله خيلي خوشش مياد. ميگه : خوشم مياد كه هواتو دارن و مراقبت هستن. و چون ميدونه كه مادر پدرم خيلي حساسن روي من ميگه: شايد اجازه ديداره دوباره ندن .پس فعلا ريسك نكن
پس پدر مادرتون خيلي روتون حساسند
يه لحظه فكر كنيد اگه اونا بفهمند كه شما به صورت مخفيانه با ايشون رابطه داريد چه فكري در مورد شما و ايشون ميكنند و چند درصد احتمال داره ديگه حتي در صورت خواستگاري ايشون هم جواب رد بهش بدند چون از نظر خانواده تون اون ميتونه يكي باشه كه شما را گول زده
نگين خانواده تون نمي فهمند كه من ديدم حتي خانواده پسر هم فهميدند با اين كه حساسيت روشون كمتره چه برسه به شما كه دختريد
اگه خانواده تون خودشون باخبر بشن از دوستي شما احتمال داره ديگه اجازه ازدواج با ايشون را بهتون ندند
پس اين يه دليل كه خانواده تون را در جريان بذاريد البته اگه دو طرف واقعا قصد ازدواج داريد
-------------------------------
امير ميگه: بذار همه چيز بدون نقص پيش بره تا خدايي نكرده بعدا خانواده ها مخالفت نكنن. ميگه : اگه در جريان باشن بعد مشكل پيش بياد و وصلت صورت نگيره من و تو و خانواده هامون بيشتر ضربه ميخورن و كوچيك ميشن!!!!
اتفاقا من برعكس فكر ميكنم اگه رابطه شما فقط 6ماه ديگه اينجوري ادامه پيدا كنه اونوقت اگه به قول ايشون وصلت صورت نگيره اونوقت شما به شدت ضربه مبخوريد و همينطور خانواده تون
ولي برعكس اگه اونا مطلع باشن چون احساسات تو رابطه كم ميشه و منطق بيشتر ميشه امكان ضربه خوردن كمتره
ببين فرين جان ايشون فكر نمي كنم مشكل خاصي داشته باشن(مسئله پدرشون مشكل نيست و به راحتي قابل حله) پس تعلل نكنين
همونطور كه خانواده ايشون در جريان هستن خانواده شما هم بايد در جريان باشن هيچ فرقي نمي كنه(كه اگه فرقي هم بكنه اون اينه كه اول خانواده شما بايد در جريان قرار ميگرفتن)
اينجا هيچ كسي نميخواد مانع ازدواج شما بشه بلكه همه از اين كه يكي ديگه از اعضا همدردي ازدواج كنه خوشحال ميشن(تازه شام هم ميخوريم:163:)
ولي اينكار بايد از راه صحيحش اتفاق بيافته
شما فكر كنه به نحوي خانواده شما با اين وصلت مخالفت كنن يا اصلا خانواده ايشون
ممكنه ديگه؟ يا اصلا نو ازمايشات قبل ازدواج تشخيص داده بشه كه شما بهتره با هم ازدواج نكنين اونوقت تكليف چيه؟
بهتره به همه جوانب قضيه نگاه كنين
اونوقت شما به شدت ضربه ميخوريد تو همين تالار ميتونين پيدا كنين كسايي را كه وابسته شدند و بعدش كه ازدواج سر نگرفت به شدت اسيب ديدن
ما ميخوايم كه اگه خدايي نكرده(به احتمال ي درصد!) اينكار صورت نگرفت شما اسيب نبينيد
ايشون كه نميتونن برا خواستگاري با وجود موافقت بقيه خانواده شون پدرشون را مجاب كنن اگه پدرشون با ازدواج با شما مخالفت كنه اونوقت بازم ميخوان صبر كنن
-
RE: من زیادی عجولم یا این تاخیر طبیعیه؟؟؟؟!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
با سلام و عرض ادب و احترام
فرایند، آشنایی ، شناخت و خواستگاری که قبل از عقد انجام می گیرد برای خود اصول و قواعدی دارد.
اولین این قواعد غیر قابل نقض اینست
که در این مراحل به هیچ وجه نباید روی مسائل هیجانی و احساسی رابطه مانور شود. چون باعث تحریف شناخت می شود. به دیگر سخن این مراحل فقط برای شناخت معیارها، تفاهمات و خصوصیات یکدیگر هست. نه دل و قلوه دادن و تمتع بردن عاطفی از یکدیگر. مسائل عاطفی ، احساسی و جنسی برای مرحله پس از عقد هست.
دومین قاعده پیش از ازدواج
رسمی و آشکار بودن مراحل شناخت یکدیگر هست. یعنی یواشکی ، مخفی نباید انجام شود.
شما می توانید برای اثبات صداقتتان، از او بخواهید به اتفاق خانواده اش آشکارا و رسما به خواستگاری شما بیایند. البته خواستگاری آمدن ایشون یعنی شروع رسمی مراحل شناخت، نه پایان شناخت و ازدواج.
سومین قاعده هم اینست
که فرایند آشنایی و شناخت باید به وقتش و به صورت نقد انجام شود. یعنی اگر آن آقا پسر یا شما فکر ازدواج همین الان ندارید، یا شرایطتان جور نیست، یا هر مشکلی پیش رو هست که نمی خواهید نقدا ازدواج کنید و آمادگی نیست. باید این فرایند تعطیل شود. چرا که مسائل شناخت برای ازدواج را نمی توان شروع کرد، اما عقد را به یک وقت دیگر وعده داد. در واقع ازدواج باید نقدی و به روز باشد. و وعده و چک دادن به آینده موجب مشکلات غیر قابل جبران خواهد شد.
به خاطر اینست که می گوییم قبل از ازدواج که هنوز تعهد قطعی نیست نباید احساسی شوند و دل و قلوه بدهند. تا عوارض وابستگی اشتباهی به عنوان نشانه های عشق تفسیر شود.
-
RE: من زیادی عجولم یا این تاخیر طبیعیه؟؟؟؟!!
لااقل مراحل اين قطع ارتباط رو بهم بگين؟؟؟؟؟
كم كم رابطه رو كمتر كنم و بعد قطعش كنم؟؟؟؟
يه دفعه زنگ بزنم بي مقدمه بهش بگم ادامه آشنايي بعد از خواستگاري رسمي؟؟؟؟
بذارم يه بار كه دوباره بحثش پيش اومد دوباره مطرحش كنم و اگه قبول نكرد بگم باي باي؟؟؟؟؟
با چه لحني بهش بگم.... ملايم؟؟؟ عصباني؟؟؟؟ جدي؟؟؟؟ قاطع؟؟؟؟ عشقولانه؟؟؟؟ منطقي؟؟؟ ....؟؟؟؟
اگه دوباره برگشت و خيلي اصرار كرد چه طوري باهاش رفتار كنم؟؟؟؟ چي كار كنم كه مقاوم باشم در برابر حرفهاش؟؟؟؟؟؟. چون ميدونم سريع دست و پاهام شل ميشه و احساساتي ميشم و قبول ميكنم:163:
از وقتي كه رابطه قطع شد. با توجه به خصوصياتي كه ازش مطرح كردم اگه چه قدر طول كشيد تا اقدام كنه واسه خواستگاريه رسمي طبيعيه و ميتونم اميدوار باشم كه بي خيال نشده و به فكره خواستگاريه؟؟؟؟؟ 2 ماه؟؟؟ 6 ماه؟؟؟ يك سال؟؟؟؟ 2 سال؟؟؟؟ يا خدااااااااا....
امير خودش به اين نتيجه رسيده كه وقته ازدواجشه و آمادگيه پذيرفتن مسئوليت رو تو خودش ميبينه. فقط يه كم وقت ميخواد
اگه من تركش كنم شايد اصلا ديگه وقتي نداشته باشيم كه بهم ثابت كنيم كه چه قدر از لحاظ روحي نزديك بوديم. وشايد خيلي راحت بتونيم همديگه رو فراموش كنيم. به نظرتون اين حرفم اشتباهه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-
RE: من زیادی عجولم یا این تاخیر طبیعیه؟؟؟؟!!
قطع کن ینی این ________ __________ نه این
_________________________
/\
_____________________________
/\
__________________________________
/\
____________ ________
لحنتم باید جدی ملایم منطقی باشه.به خانوادت جریانو بگو بعد اجازه بگیر تا شماره خونه رو
در اختیارش بذاری و بهش بگو اگر واقعن قصدش ازدواجه پدر یا مادرش زنگ بزنن خونه قرار خاستگاریو
بذارن اینم بگو که تا قبل از خاستگاری با شما تماسی نداشته باشه اگر م تماس گرفت شما
جواب نده.
-
RE: من زیادی عجولم یا این تاخیر طبیعیه؟؟؟؟!!
نقل قول:
امير خودش به اين نتيجه رسيده كه وقته ازدواجشه و آمادگيه پذيرفتن مسئوليت رو تو خودش ميبينه. فقط يه كم وقت ميخواد
اگه من تركش كنم شايد اصلا ديگه وقتي نداشته باشيم كه بهم ثابت كنيم كه چه قدر از لحاظ روحي نزديك بوديم. وشايد خيلي راحت بتونيم همديگه رو فراموش كنيم. به نظرتون اين حرفم اشتباهه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اون پستی که فرهنگ از مدیر همدردی نقل قول کرد (پست شماره 18 این تاپیک) جواب سوال شما رو می دهد.
مراحل شناخت بعد از اقدام رسمی آقا پسر و خواستگاری رسمیش شروع می شوند.
آن وقت هست که باید با بررسی روحیات همدیگر به خودتون ثابت کنید که مناسب هم هستید یا نه.
ولی این رابطه ای که شما دارید، یک رابطه همراه با احساسات هست. یا بهتر بگویم بر پایه ی احساسات.
وابستگی پیش آمده و همه اینها امکان شناخت صحیح رو از شما می گیرند.
قطع رابطه به این معنی نیست که شما با او دعوا کنی یا قهر کنی.
بلکه قطع رابطه یعنی اینکه شما با او تماس می گیری.
می گویی از این رابطه ی پنهانی راضی نیستی.
از نظرت این رابطه بی سرانجام است و هیچ تضمینی نیست که به ازدواج ختم بشود.
به او بگو که اگر واقعاً شما رو می خواهد به خواستگاری شما بیاید.
به احتمال زیاد او می گوید که به خواستگاریتان خواهد آمد، فقط باید صبر کنی و ...
ولی شما بگو ترجیح می دهی حالا که او شرایط ازدواج ندارد، درگیر این رابطه احساسی نشوی.
بگو هر وقت شرایط ازدواج داشت، به خواستگاریت بیاید.
حرف فرهنگ رو تکرار می کنم:
آدم تا زمانی که غیر رسمی چیزی رو در اختیار داره و در قبالش مسئولیت نداره برای رسمی کردنش که مسئولیت براش داره اقدام نمی کنه.
یعنی فرض بگیریم واقعاً هر دو عاشق هم باشید.
ولی در عین حال شما یک رابطه ی آزادانه ی خارج از ازدواج رو نمی خواهی. یعنی سیستم شما و خانواده ات غربی نیست، بلکه همان سیستم ایرانی هست. پس هدفت ازدواج است.
حالا این وسط تا موقعی که شما در دسترس آقا پسر باشی، فرصتی به او نمی دهی که دلش برای شما تنگ شود و تلاش بیشتر برای رسیدن به شما بکند. بلکه او خیالش راحت هست که شما هستی، راحت به کارهایش می رسد. 2-3 سال دیگر هم می بیند که چه شرایطی دارد و تازه آن وقت در رابطه با شما تصمیم می گیرد. حالا اگر خودش پشیمان شود یا پدر مادرش مخالفت کنند، شما بازنده هستی!
او برای چند وقت یک دوست دختر داشته، در کنارش به زندگیش هم رسیده، حالا هم بهترین موقعیت ازدواج رو دارد.
ولی شما کلی خواستگارت رو رد کردی، چند سال منتظر بودی و همه اش تحت فشار بودی که نکند او نیاید خواستگاری، جلوی پدر مادرت خجالت می کشی و چند سال از بهترین سالهای جوانیت رو از دست دادی.
به هر حال شما تصمیم گیرنده هستی.
بعد از قطع رابطه هم به احتمال زیاد بالاخره دلتنگی به شما فشار می آورد.
چند ماهی طول می کشد تا از این حال و هوا در بیایی.
این وسط اگر او واقعاً هدفش ازدواج با شما باشد و خانواده اش هم موافق بشوند، به خواستگاری شما خواهد آمد.
و اگر هم نیامد که می فهمی که چه خوب شد که زودتر همه چیز تمام شد و چند سال منتظرش نماندی تا بعداً تنهایت بگذارد...
موفق باشی.
-
RE: من زیادی عجولم یا این تاخیر طبیعیه؟؟؟؟!!
به نظرتون اگه من اين سايتو بهش معرفي كنم تا خودش بياد اين نوشته ها رو بخونه به نفعه منه يا به ضررم؟؟؟؟
آخه وقتي من بهش ميگم : زيره نظره خانواده ها آشنا بشيم با هم. به من ميگه روندي كه تو ميگي اشتباهه!!!
ميگه: تمامه دوستاي من اينطوري رابطه داشتن و بعد رفتن خواستگاريو خيلي هم خوشبختن الان!!!
وقتي من اين حرفها رو از جانب خودم بهش ميگم فكر ميكنه دارم به نفعه خودم حرف ميزنم و شعار ميدم.
از طرفي هم ميترسم اگه اينها رو بخونه ديگه حرفهامو جدي نگيره!!!!
فرهنگ27 عزيز
اين پيشنهادي كه توي پست 20 گفتي رو حتما عملي ميكنم.... به نظرم پيشنهاد خيلي خوبيه
از همه ي شما دوستان ممنونم كه وقت ميذارين و منو راهنمايي ميكنين
لااقل به اين نتيجه رسيدم كه من عجول نيستم توي اين كار و واقعا داره اين مساله طولاني ميشه
-
RE: من زیادی عجولم یا این تاخیر طبیعیه؟؟؟؟!!
سلام عزیزم
اصلا نیازی نیست این سایت و نوشته هارو به آقا نشون بدی مطمئن باش حرفهای این سایت رو نمیپذیره و همه رو انکار میکنه
بالاخره اگه میخوای تکلیفت مشخص بشه باید قطع کنی یا میاد خواستگاری یا شما باید فکر دیگه ای کنید
اگه قصدش ازدواجه حتما میاد خواستگاری به شرطی که شما محکم باشید و کاملا رابطه رو قطع کنی
نباید دوباره تماس بگیری باید کاملا رابطتو قطع کنی
موفق باشی عزیزم:72:
-
RE: من زیادی عجولم یا این تاخیر طبیعیه؟؟؟؟!!
با امير صحبت كردم. گفتم ديگه نميتونم رابطه رو اين شكلي ادامه بدم... خيلي خيلي جدي تر از هميشه...
اول خيلي دليل اورد. اما بعدش ......
( خانواده امير نميدونن كه ما با هم رابطه داريم. فقط فكر ميكنن كه امير منو ديده و پسنديده.اما من در جريان نيستم)
واسه همين نبايد امير آدرس و شماره رو از جانب من به مادرش بگه!
امير گفت: لااقل بذار يه برنامه اي با هم هماهنگ كنيم
فكر كرديم. و آخر به اين نتيجه رسيديم كه امير به مادرش بگه كه محل كاره من زنگ بزنه. و شماره و آدرس خونه رو از همكارام بگيرن. تا واسه مراحل بعدي اقدام كنن
حالا نظرتون چيه؟؟؟؟ الان من بايد چي كار كنم؟؟؟؟
رابطه قطع بشه تا روزه خواستگاري؟؟؟؟؟ يا يه نقاط روشني داره ديده ميشه؟؟؟؟
-
RE: من زیادی عجولم یا این تاخیر طبیعیه؟؟؟؟!!
شما پای حرفتون بایستید.
یعنی بهش بگویید خوشحال هستید از اینکه می بینید او می خواهد از طریق خانواده اقدام کند.
و بعد بگویید که رابطه رو قطع می کنید و منتظر می شوید تا به خواستگاریتان بیاید و بقیه مراحل با اطلاع خانواده ها و زیر نظر آنها ادامه پیدا کنند تا ان شا الله ازدواج کنید.
موفق باشید.