-
چه کار کنم که تلقینات منفی شوهرم از ذهنش پاک شود؟
:227:
با سلام من تازه عضو شدم اما دنیا حرف نگفته و سوال بی جواب دارم.
27 ساله ازدواج کردم . مادر شوهرم از روز اول من را دوست داشتند و هنوز هم به همان شدت دوست دارند بقیه هم همینطور ولی شدیدا نگران هستند که پسراشون به خانمشون محبت کنند ( حالا میخواد محبت از هر راهی باشه مالی -زبانی-همکاری جسمی و ...)
و دوست ندارند آشکارا عمل کنند به همین خاطر از طریق شوخی یا صحبت بی ارتباط طوری که پسرشون شک نکنه و نفهمه مانع میشن که زنش براش جلوه کنه - جلوه که بماند - کلا وجود او را از احساس نسبت به زن خالی می کنند که حتی خودش متوجه قضیه نمیشه !
مثلا به عناوین مختلف از من دورش می کنند . یک سال و نیم تو عقد بودیم نگذاشتند من یک بار کنار شوهرم بخوابم (تو خانه خودشون) وقتی هم میامد خونه ما - باید اول حاجت همه را براورده می کرد - تا ساعت 12 شب جلسات مذهبی را هم می رفت که مورد تمسخر قرار نگیرد وقتی میامد حتی حس شام خوردن نداشت . الان هم پنج ماه یکبار یاد همخوابی نمی کنه . اینقدر هم دختر ها و خانمهای محرم و نامحرم را برایش با ولع توصیف می کنند که هیجکدام از حسنهای مرا نمی بیند. تعجب اینجاست وقتی می خوان از من خوبی بگن صبر می کنند خاطر جمع بشن که شوهرم از خانه رفت ...! بلاخره سخت مورد بی توجهی شوهرم قرار می گیرم چه کنم خیلی اذیت می شم. لااقل خوشحالم یکی به درد دلم گوش کنه ممنون می شم .:303:
-
RE: چه کار کنم که تلقینات منفی شوهرم از ذهنش پاک شود؟
نقل قول:
وقتی هم میامد خونه ما - باید اول حاجت همه را براورده می کرد - تا ساعت 12 شب جلسات مذهبی را هم می رفت که مورد تمسخر قرار نگیرد
ميشه بيشتر و واضح تر همه چيز رو توضيح بديد!
مطلبتون گيج كننده و گنگ نوشته شده..
-
RE: چه کار کنم که تلقینات منفی شوهرم از ذهنش پاک شود؟
:310:
با سلام و آرزوی قبولی طاعات
ببخشید سعی می کنم واضح تر بگم . منظورم این است که در طول شبانه روز شوهرم را آنقدر مشغول می کردند (حتی شده با صحبت بی ثمر و تکراری یا با شوخی افراطی) که تا می خواست برای من زمانی را قرار دهد نه حوصله ای داشت نه تمایلی (اول باید به تمام خواسته های تک تک اعضای خانواده پاسخ می داد وگرنه بازخواست می شد) سه شب در هفته هم که تا 12 شب در مجالس مذهبی حضور داشت بعد از آن خسته و خواب آلود به سراغ من می آمد و تا سفره شام را جمع می کردم حتی بدون یک شب بخیر می خوابید و اگر یک شب در یک مجلس شرکت نمی کرد مورد تمسخر آنها قرار می گرفت ..:72:
-
RE: چه کار کنم که تلقینات منفی شوهرم از ذهنش پاک شود؟
مگر خونه و زندگي شما مشتركه كه مادر شوهرتون اين قدر مي تونه همسر شما را از شما دور كنه؟:303:
راستي، اگر در مورد پسرهاي ديگه اش هم همين جوري رفتار مي كنه، احتمال داره كه مادرشوهرتون از طرف شوهر خودش كمبود توجه و محبت داره و روي آورده به پسرهاش تا توجه اونها را داشته باشه.:305: به همين دليل شما براش يه جورايي هوو حساب ميشي.:302: اون مي خواد كمبود توجه همسرش را با پسرهاش جبران كنه و مي ترسه كه پسرهاش جذب زناشون بشن و اون ديگه تنهاي تنها بمونه. البته اين در شرايطيه كه رابطه اش با پدرشوهرتون خيلي خوب نباشه. حالا بيشتر توضيح بدين تا بتونيم بيشتر كمك كنيم.
-
RE: چه کار کنم که تلقینات منفی شوهرم از ذهنش پاک شود؟
سلام من هم در دوران عقد و بعد از عروسي مشكل شما را داشتم. خدا بهتون صبر بده مادر شوهرتون ديوونه است.
-
RE: چه کار کنم که تلقینات منفی شوهرم از ذهنش پاک شود؟
با سلام و تشکر و آرزوی قبولی طاعات شما وهمه
خانه ما مشترک نیست و تازه الان به خاطر شغل شوهرم حتی تو یک شهر زندگی نمی کنیم .
ولی تمام آسیب هایی که به زندگی مشترک ما خورده به خاطر 2 سال اول زندگی و ارتباط بیش از حد و تعصب خانوادگی ایشان بود ه . اگر به همین صورت کم کم به سوالها جواب بدهم امیدوارم علت را کشف کنم و بتوانم منطقی تحمل کنم.:303:
یک نمونه از آن را برایتان می نویسم .
از روز اول زندگی مشترک هر روز صبح قبل از رفتن به محل کار اول باید خانواده را می دیدند (تا اینجا مشکلی نبود)
هر روز ظهر بعد از اتمام کار (حدود ساعت 2/30 ) باید باز به آنجا می رفتند و با خیال راحت تا ساعت 3 صحبت می کردند وقتی هم که برای نهار می آمدند خانه نیمی از نهار را آنجا خورده بودند من هم همینطور گرسنه منتظر ایشان می ماندم . تازه هر غذایی داشتیم با کلی مقایسه با غذای مادر و ایرادگیری می خوردند بعد هم می گفتند من سیرم خانه مامان غذا خوردم..عصر اول .می رفتند اونجا بعد در مغازه پدر شوهرم بعد مراسم های مختلف شبانه و حدود ساعت 12 به خانه می آمدند . (این یک نمونه کوچک و کم اشکال )
مادر شوهرم همیشه از همسرشون فرار می کنند و عجیب وابستگی افراطی به بچه هاشون و بخصوص دختراشون دارند . پسرا هم نقش ایجاد رفاه و کسب درآمد و انجام خواسته ها به طور کامل وبدون نقص دارند. و این خانواده عجیب تو خودشون محصورند و هیچکس غیر خودشون را نمی پذیرند . و عروس تو این خانواده نقش یک برده برای رسیدن ایشان به خواسته هاشون را داره و این که زندگی پسرها را بچرخونه تا زحمت بچه ها برای همیشه رو دوش خانواده نباشه . ممنونم از کمک شما :323:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ليلا موفق
سلام من هم در دوران عقد و بعد از عروسي مشكل شما را داشتم. خدا بهتون صبر بده مادر شوهرتون ديوونه است.
با سلام ممنون از توجه شما .
من اگر می خواستم به این راحتی به مادر شوهرم برچسب بی احترامی بزنم تا به حال تو فامیل هیچکس به خانواده شوهرم احترام نمی کرد . شما اگر مشکلات مرا کامل بدانید منفجر می شوید هنوز عجله نکنید مرا دنبال کنید .فقط بدانید با تمام اینها چون راز زندگیم را و احترام ایشان را حفظ کردم هنوز همه فکر می کنند بهترین مادر شوهر دنیا را دارم . تازه تعجب می کنند که چرا عروس آخریشون طلاق گرفته فقط نمی گذارم فامیلم رابطه زیادی با آنها داشته باشند چون خودشون خود را با حرکاتشان افشا می کنند . تازه من به امید اصلاح شدن خانواده شوهرم هستم پس دوست ندارم به ایشان توهین کنید.
-
RE: چه کار کنم که تلقینات منفی شوهرم از ذهنش پاک شود؟
خانواده شوهرتون هيچ وقت اصلاح نمي شند. اون ها مثل درختان كهني هستند كه از ابتدا كج روييدند.
تاپيك هاي من را حتما بخونيد:
http://www.hamdardi.net/thread-16807-pos...#pid160331
http://www.hamdardi.net/thread-17302-page-8.html
-
RE: چه کار کنم که تلقینات منفی شوهرم از ذهنش پاک شود؟
قصه مادر شوهر و عروس يه قصه قديميه
تنها راه رهايي از اين مشكل عدم حساسيت روي اين موضوعه
بهتره سعي كنيد در مادر شوهرتون اين احساس رو توليد كنيد كه قصد ربودن فرزندش رو نداريد
انشاالله وقتي مادر شديد و اگر هم پسر دار خودستان هم اين حس رو نسبت به بچه هايتان خواهيد داشت
همونطوري كه شما با مادرتون ارتباط عاطفي عميق داريد و هر روز زنگ ميزنيد يا ميبينيدش ، مادر شوهرتون به فرزندش نياز داره پس بهتره با انصاف باشيد
-
RE: چه کار کنم که تلقینات منفی شوهرم از ذهنش پاک شود؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ليلا موفق
خانواده شوهرتون هيچ وقت اصلاح نمي شند. اون ها مثل درختان كهني هستند كه از ابتدا كج روييدند.
تاپيك هاي من را حتما بخونيد:
http://www.hamdardi.net/thread-16807-pos...#pid160331
http://www.hamdardi.net/thread-17302-page-8.html
ولی خدا به اندازه باور هر نفر به او عنایت می کنه
باور کنید بشر قابل تغییر است .
من مایوس نیستم . همینطور هم دارم قشنگ زندگی می کنم و از زندگیم دفاع می کنم .
[quote=yekmontazer]
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ليلا موفق
خانواده شوهرتون هيچ وقت اصلاح نمي شند. اون ها مثل درختان كهني هستند كه از ابتدا كج روييدند.
تاپيك هاي من را حتما بخونيد:
http://www.hamdardi.net/thread-16807-pos...#pid160331
http://www.hamdardi.net/thread-17302-page-8.html
ولی خدا به اندازه باور هر نفر به او عنایت می کنه
باور کنید بشر قابل تغییر است .
من مایوس نیستم . همینطور هم دارم قشنگ زندگی می کنم و از زندگیم دفاع می کنم .
-------------------------------------
:303:
من به تایپیک شما رجوع کردم
حالت عادي اينقدر رفتارم مهربون و بچه گونه است. كه وقتي يك كم سر سنگين ميشم (البته بدون اينكه قهر باشم) همه مي فهمند. و بهشون خيلي فشار مي آيد.
نمي تونم مشكلات زندگيم را به پدر و مادرم بگم. (از ترس اينكه غصه بخورند)
اگه رفتارم را مثل قبل خوب و پر از احساس كنم پس مهدي چطوري بفهمه كه داره به جسم و روح من چه آسيب جبران ناپذيري مي زنه.
مهدي چند دقيقه بعد از اينكه بدترين حرف ها را به من مي زنه مي ياد بغلم ميكنه و ميگه ببخشيد.
دليل اين رفتارش چيه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟اگه من واقعا مقصرم................................
اگر من بعد از اون همه ناراحتي كه در وجودم بوجود آورده بلافاصله باهاش مثل قبل رفتار كنم. اين يعني كه اين چرخه معيوب مدام تكرار بشه. غافل از اينكه روح و جسم من داره تو اين چرخه معيوب روز به روز ساييده تر و ساييده تر ميشه.
ديشب چيزي از دعواي اون شب بهش نگفتم فقط چند بار كه بهم ابراز علاقه كرد. بهش گفتم اگه دوستم داري ديگه اذيتم نكن.
------------------------------
تو این قسمت حرفهاتون با هم مشترکیم
تایید نمی کنم ولی روش فکر می کنم تا به جواب مناسبی برسیم
تا بفهمیم ایراد من و شما کجاست؟ :227:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط keyvan_tachra
قصه مادر شوهر و عروس يه قصه قديميه
تنها راه رهايي از اين مشكل عدم حساسيت روي اين موضوعه
بهتره سعي كنيد در مادر شوهرتون اين احساس رو توليد كنيد كه قصد ربودن فرزندش رو نداريد
انشاالله وقتي مادر شديد و اگر هم پسر دار خودستان هم اين حس رو نسبت به بچه هايتان خواهيد داشت
همونطوري كه شما با مادرتون ارتباط عاطفي عميق داريد و هر روز زنگ ميزنيد يا ميبينيدش ، مادر شوهرتون به فرزندش نياز داره پس بهتره با انصاف باشيد
---------------------
با سلام
من اصلا از ارتباط ایشان مشکلی ندارم
و تازه من زمینه لازم را فراهم می کنم به خاطر وظیفه دینی و انسانی خودم.
این هم که گفتم نه اینکه مشکلم این است .فقط در جواب به سوال یکی از اعضا جواب دادم .
فقط ثمرات تاثیر پذیری منفی آن بد است و به زندگیم بر می گردد.
وگرنه من وظیفه انسانی و دینیم را به نهو احسن انجام می دهم بطوری که برای خودشان جای تعجب است .
-
RE: چه کار کنم که تلقینات منفی شوهرم از ذهنش پاک شود؟
سلام دوست عزیز
من پست های شما رو خوندم و برداشتم خلاف چیزیه که شما نوشتی :46:
نوشتی می خوای خانواده همسرت رو عوض کنی تا احساس بهتری داشته باشی...
فرض کنیم شما درست تشخیص دادی و اونها باید اصلاح بشن...
تغییر دادن اون ها به نظرت آسون تره یا تغییر جهت خودت؟
هر چند من و دیگر دوستان باهات موافق نیستیم که میشه اونا رو عوض کرد. عوض کردن به چه قیمتی؟ کلی اعصاب خوردی و بی احترامی ؟...
بیا یه راه حل دیگه پیدا کنیم.
اگه همسرتون زیاد می ره خونه پدریش، معنی اش لزوما این نیست که خانواده همسرتون چنین برنامه ریزی کردن و از عمد اونو پیش خودشون نگه می دارن. شاید وابستگی زیاد همسر شما به خانوادش چنین پیامدی داره. شاید هم اشکال از مهارت های ارتباطی شماست ... ما هر دو مورد بالا رو خیلی خوب می تونیم مدیریت کنیم. چه جوری؟
اگه شما می خوای همسرت پایبند خونه باشه، باید محیط خونه خودتون رو از هر نظر براش جذاب تر از خونه پدریش بسازی. کار شما خیلی سخت نیست. هیچ نقشه و برنامه ای هم در بین نیست. فقط می خوام ازت نقش خودتو پر رنگ تر بازی کنی. یک روز دیدم آقای مدیر جایی نوشته بود که محبت همسرانه می تونه خیلی خیلی قدرتمند تر از محبت مادرانه عمل کنه. شما ابزار های جذبی داری که مادر همسرتون فاقد اونه. براش خانومی کن و محبت همسرانه ات رو شدت ببخش. نمی گم کم گذاشتی تا حالا، اما راه های جدید تر پیدا کن. از دید همسرت ببین موضوع رو. ببین برای اون چه چیز هایی جذاب تره. منتظر تغییر یکی دو روزه هم نباش. آروم آروم وضع رو به نفع خودت تغییر بده.
اگه مایلی این راه رو امتحان کنیم، برای شروع لطفا به این سوالام جواب بده:
وقتی همسرت میاد خونه چیکار می کنید و چی می گید به هم ؟
وقتی می خواد بره از خونه بیرون چی؟
وقتی برای مدتی بیرون از خونه است شما چیکار می کنی؟ حواست به کار خودت هست؟
-
RE: چه کار کنم که تلقینات منفی شوهرم از ذهنش پاک شود؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط آویژه
سلام دوست عزیز
من پست های شما رو خوندم و برداشتم خلاف چیزیه که شما نوشتی :46:
نوشتی می خوای خانواده همسرت رو عوض کنی تا احساس بهتری داشته باشی...
فرض کنیم شما درست تشخیص دادی و اونها باید اصلاح بشن...
تغییر دادن اون ها به نظرت آسون تره یا تغییر جهت خودت؟
هر چند من و دیگر دوستان باهات موافق نیستیم که میشه اونا رو عوض کرد. عوض کردن به چه قیمتی؟ کلی اعصاب خوردی و بی احترامی ؟...
بیا یه راه حل دیگه پیدا کنیم.
اگه همسرتون زیاد می ره خونه پدریش، معنی اش لزوما این نیست که خانواده همسرتون چنین برنامه ریزی کردن و از عمد اونو پیش خودشون نگه می دارن. شاید وابستگی زیاد همسر شما به خانوادش چنین پیامدی داره. شاید هم اشکال از مهارت های ارتباطی شماست ... ما هر دو مورد بالا رو خیلی خوب می تونیم مدیریت کنیم. چه جوری؟
اگه شما می خوای همسرت پایبند خونه باشه، باید محیط خونه خودتون رو از هر نظر براش جذاب تر از خونه پدریش بسازی. کار شما خیلی سخت نیست. هیچ نقشه و برنامه ای هم در بین نیست. فقط می خوام ازت نقش خودتو پر رنگ تر بازی کنی. یک روز دیدم آقای مدیر جایی نوشته بود که محبت همسرانه می تونه خیلی خیلی قدرتمند تر از محبت مادرانه عمل کنه. شما ابزار های جذبی داری که مادر همسرتون فاقد اونه. براش خانومی کن و محبت همسرانه ات رو شدت ببخش. نمی گم کم گذاشتی تا حالا، اما راه های جدید تر پیدا کن. از دید همسرت ببین موضوع رو. ببین برای اون چه چیز هایی جذاب تره. منتظر تغییر یکی دو روزه هم نباش. آروم آروم وضع رو به نفع خودت تغییر بده.
اگه مایلی این راه رو امتحان کنیم، برای شروع لطفا به این سوالام جواب بده:
وقتی همسرت میاد خونه چیکار می کنید و چی می گید به هم ؟
وقتی می خواد بره از خونه بیرون چی؟
وقتی برای مدتی بیرون از خونه است شما چیکار می کنی؟ حواست به کار خودت هست؟
-----------------
سلام
الان رفت و آمد متعادل است اصلا مشکل این نیست . اون قضیه مال 2 سال اول زندگی بود در جواب سوال یکی از اعضا
الان مشکل من اثرات ذهنی منفی گذشته که همراه فکر شوهرم هست و کارهایی که الان انجام می شه و باعث سردی شوهرم نسبت به من میشه
مادر شوهرم از روز اول من را دوست داشتند و هنوز هم به همان شدت دوست دارند بقیه هم همینطور ولی شدیدا نگران هستند که پسراشون به خانمشون محبت کنند ( حالا میخواد محبت از هر راهی باشه مالی -زبانی-همکاری جسمی و ...)
از طریق شوخی یا صحبت بی ارتباط طوری که پسرشون شک نکنه و نفهمه مانع میشن که زنش براش جلوه کنه - جلوه که بماند - کلا وجود او را از احساس نسبت به زن خالی می کنند که حتی خودش متوجه قضیه نمیشه !
مثلا به عناوین مختلف از من دورش می کنند . یک سال و نیم تو عقد بودیم نگذاشتند من یک بار کنار شوهرم بخوابم (تو خانه خودشون) . الان هم پنج ماه یکبار یاد همخوابی نمی کنه . اینقدر هم دختر ها و خانمهای محرم و نامحرم را برایش با ولع توصیف می کنند (هنوز هم همینطور ) که هیجکدام از حسنهای مرا نمی بیند. تعجب اینجاست وقتی می خوان از من خوبی بگن صبر می کنند خاطر جمع بشن که شوهرم از خانه رفت ...! بلاخره سخت مورد بی توجهی شوهرم قرار می گیرم .
-
RE: چه کار کنم که تلقینات منفی شوهرم از ذهنش پاک شود؟
يك منتظر عزيز تاپيك اول من با نام تغيير كردم و خوشبخت شدم را هم خواندي؟؟؟؟؟؟
-
RE: چه کار کنم که تلقینات منفی شوهرم از ذهنش پاک شود؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ليلا موفق
يك منتظر عزيز تاپيك اول من با نام تغيير كردم و خوشبخت شدم را هم خواندي؟؟؟؟؟؟
باز نمی شه خودتون امتحان کنید
-
RE: چه کار کنم که تلقینات منفی شوهرم از ذهنش پاک شود؟
با همين نام : "تغيير كردم و خوشبخت شدم" توي سايت همدردي جستجو (سرچ) كنيد پيداش مي كنيد.
دوست دارم بخونيش تا ديگه فكر نكني مي توني خانواده شوهرت را تغيير بدي و به فكر تغيير خودت باشي.
-
RE: چه کار کنم که تلقینات منفی شوهرم از ذهنش پاک شود؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ليلا موفق
با همين نام : "تغيير كردم و خوشبخت شدم" توي سايت همدردي جستجو (سرچ) كنيد پيداش مي كنيد.
دوست دارم بخونيش تا ديگه فكر نكني مي توني خانواده شوهرت را تغيير بدي و به فكر تغيير خودت باشي.
من سعی در تغییر موقعیتم دارم نه تغییر ایشان
شاید لازم باشه این تغییر در یک کدام از ما ایجاد بشه فرقی نمی کنه کدوممون مهم آرامش همه ماست .
-
RE: چه کار کنم که تلقینات منفی شوهرم از ذهنش پاک شود؟
-
RE: چه کار کنم که تلقینات منفی شوهرم از ذهنش پاک شود؟
دوست گرامی به نظر من اینکه اگه الان مشکلی هست بندازین گردن صحبت های بقیه و تازه حرف های گذشته بقیه، چیزی شبیه ِ فرافکنی است.
لطفا خیلی واضح بگید مشکلتون با همسرتون چیه؟ با شما سرد هستن؟ فقط توی موضوع رابطه زناشویی سرد رفتار می کنن یا توی روابط عاطفی با شما هم وضع همینه؟ این موضوع از اول بود یا به مرور زمان رفتار های عاشقانه اش رو کنار گذاشت؟
-
RE: چه کار کنم که تلقینات منفی شوهرم از ذهنش پاک شود؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط yekmontazer
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ليلا موفق
با همين نام : "تغيير كردم و خوشبخت شدم" توي سايت همدردي جستجو (سرچ) كنيد پيداش مي كنيد.
دوست دارم بخونيش تا ديگه فكر نكني مي توني خانواده شوهرت را تغيير بدي و به فكر تغيير خودت باشي.
من سعی در تغییر موقعیتم دارم نه تغییر ایشان
شاید لازم باشه این تغییر در یک کدام از ما ایجاد بشه فرقی نمی کنه کدوممون مهم آرامش همه ماست .
------------------
من تایپیک شما را خوندم
رفتارم خیلی با شما متفاوت است
از زمین تا آسمان . پس من خیلی راحت تر قابل تغییرم .انشاالله :227:
-
RE: چه کار کنم که تلقینات منفی شوهرم از ذهنش پاک شود؟
دوست گرامی به نظر من اینکه اگه الان مشکلی هست بندازین گردن صحبت های بقیه و تازه حرف های گذشته بقیه، چیزی شبیه ِ فرافکنی است.
لطفا خیلی واضح بگید مشکلتون با همسرتون چیه؟ با شما سرد هستن؟ فقط توی موضوع رابطه زناشویی سرد رفتار می کنن یا توی روابط عاطفی با شما هم وضع همینه؟ این موضوع از اول بود یا به مرور زمان رفتار های عاشقانه اش رو کنار گذاشت؟
در بارش یکریز اندوهان خود، غرقم ...
------------------------------------------------------------------------------------------
------------------------------------------------------------------------------------------
:303:
با سلام
احسن خیلی عالی سوال کردید
اصلا برام مهم نیست مقصر کیه مهم بازتاب عمل - حتی اگه بازتاب عمل خودم است باید اون عمل اصلاح بشه که اینقدر عمرم بیهوده حدر نشه
مشکل من این هست ( با اینکه با شرایط اخلاقی تک تک آنها کنار میام و در عین حال به تمام وظایفم در حد توانم عمل می کنم ) باید چوب ذهنیات منفی شوهرم را بخورم . مثلا: خوب و خوش هستیم خیلی راضی از زندگی به من میگه تو جات بهشته بهترین زن دنیا را دارم و .... مثلا در همین موقعیت با هم می ریم مهمانی اگر یک موردی از افرادی که خانواده اش برای او همیشه توصیف می کنند ببینه یکهو از این رو به اون رو می شه و حداقل تا سه روز 180 درجه عوض می شه
به هر چیزی گیر می ده و عامل تنش خودش می شه . اگه کم حرف بزنم میگه چرا حرف نمی زنی ؟ حرف بزنم جواب نمی ده .اگه سوال کنم بگم حالت خوبه ؟ میگه چیه باید برات برقصم ؟ تقاضا می کنم بریم تفریح اعصابش از ترافیک و دیگران خورد می شه ؟ حتی من تقاضای سکس می کنم بلکه از این طریق آرامش بگیره می بینم رختخوابش را جدا می کنه و مدام می خوابه . همیشه تو خانه براش بهترین لباسها را می پوشم حتی مخصوص تو خانه می رم آرایشگاه آرایش سر و صورت انجام میدم نگاه نمی کنه . موقعیت فراهم می کنم تو خانه و خانه آرام و تنها استراحت کنه وقتی میام میبینم اعصابش خورده که خوابش نبرده . تا وقتی تحملم تمام نشه با بهانه هاش کنار میام ولی بعداز 2 روز زندگیم فلج می شه .حتی اگه پنج ساعت خواب باشه جرات ندارم ظرف بشورم نکنه از صداش بیدار شه . تقریبا هر دفعه بین 3 تا 6 روز طول می کشه تا به حالت عادی برکرده و همیشه هم فقط با جون کندن خودم خوب میشه. :72:
دوست دارم یک چکیده ای از زندگیم به صورت چند قسمتی بگم تا دقیق متوجه اشتباهات من و احتمالا ایشان بشوید .:302: اگه نمونه هایی از حرکات ایشان و خودم از اوایل زندگی تا الان بگم بهتر متوجه می شوید .
-
RE: چه کار کنم که تلقینات منفی شوهرم از ذهنش پاک شود؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط yekmontazer
اگر به همین صورت کم کم به سوالها جواب بدهم امیدوارم علت را کشف کنم و بتوانم منطقی تحمل کنم.:303:
قرار نيست كه شما تحمل كنين. اگر به حرف هاي مشاورين خوب گوش كنين مي تونين زندگي تون را بهتر كنين. :104:
در ضمن، منم ميگم فقط مي تونين روي تغيير خودتون و كمي هم شوهرتون اميد داشته باشين. بقيه تغييري نخواهند كرد. :305:
-
RE: چه کار کنم که تلقینات منفی شوهرم از ذهنش پاک شود؟
امروز, ۰۱:۳۶ صبح
yekmontazer : اگر به همین صورت کم کم به سوالها جواب بدهم امیدوارم علت را کشف کنم و بتوانم منطقی تحمل کنم
--------------------
tesoke : قرار نيست كه شما تحمل كنين. اگر به حرف هاي مشاورين خوب گوش كنين مي تونين زندگي تون را بهتر كنين :104:
در ضمن، منم ميگم فقط مي تونين روي تغيير خودتون و كمي هم شوهرتون اميد داشته باشين. بقيه تغييري نخواهند كرد :305:
------------------------
:325:
امروز, ۰۱:۳۶ صبح
yekmontazer : اگر شوهرم تغییر کنه دیگه در این ارتباط مشکلی نمی مونه . بذار بقیه هر کار می خوان بکنند لازم نیست همه دنیا اصلاح بشن که یک نفر زندگیش آرام باشه .
در ضمن به قول شما نیازی نیست این همه تحمل بکنم چه بسا که لطمه آن به زندگی برگرده .
حتما گیر کار رفع بشه برای هر دومان خوب میشه .
باور می کنید به شوهرم رحمم میاد مثل یک بازیجه شده و خودش قصد اذیت نداره معلومه دست خودش نیست . :325:
-
RE: چه کار کنم که تلقینات منفی شوهرم از ذهنش پاک شود؟
تحصیلات خودتون و همسرتون را بنویسین؟
این بی توجهی ها و عصبانیت ها فقط مال وقتیه که اون ها براش از زنهای دیگه میگن؟ یعنی وقتی حرفای اونها را بعد از 4 - 5 روز فراموش میکنه، دیگه خوب خوبه؟
شما هر چند وقت یکبار اونها را میبینین و اونها این حرفا را میزنند؟
راستی واسه نقل قول کردن حرفای دیگران هم کافیه دکمه نقل قول را بزنین. چرا خودتون کپی پیست می کنین.:305:
-
RE: چه کار کنم که تلقینات منفی شوهرم از ذهنش پاک شود؟
سلام :72:
همسرم فوق دیپلم است.
من هم که بعد از چند سال هنوز حالا اجازه ادامه تحصیل کسب کردم و فعلا دیپلم ناقص هستم .
شوهرم عجیب تحت تاثیر نظرات تک تک افراد خانواده قرار می گیره البته حرفهای پدر شوهرم مورد قبول همسرم نیست به خاطر اینکه بقیه خانواده تایید نمی کنند و به مسخره می گیرند.
و جالب اینجاست که لازم نیست خانواده همسرم خیلی سخت تلاش کنند هر حرفی را برای یک بار بگویند کافیست
و همسرم از عمق وجود می پذیرد. مثلا : در یک مقطع زمانی نظر خانواده در مورد سوپ جو این هست که سوپ همراه با آلو خوشمزه است . از اون لحظه دیگه هر جور سوپ دیگری برای همسرم غیر قابل تحمل است . فقط حالت تلقینی و باور است واقعا این حس را دارد. اگر هفته بعد بنا به هر دلیلی سوپ بدون آلو را بپسندند دیگه از آن لحظه شوهرم از خوردن سوپ همراه با آلو اذیت می شه واقعا ! مثالی دیگر : خواهر شوهرم چند سال قبل به من گفت : شما زمان کودکی تپل بودید از گونه هاتون تو عکس بکنید به صورت الآنتون بچسبونید . تا مدتی بعد از این همسرم برای خانمهای تپلی غش و ضعف می رفت و به من سرکوفت می زد . مثال دیگر :یک روز هم مادر شوهرم به من گفتند : آدم از ضعیفی شما گریه اش میاد . از اون روز به بعد همسرم از هر لباسی که می پوشیدم ایراد می گرفت و تو چشماش اشک جمع می شد. و درد این جاست که هر تلقینی برای همیشه تو ذهن همسرم بایگانی میشه !
من هم میدیدم او از ضعیفی من رنج می بره با پیشنهاد مشاورم تلاش کردم 20 کیلو به وزنم اضافه کردم . دیدم باز هر روز یک بهانه تازه و یک عامل تنفر جدید ایجاد می کردند .
این که سوال فرمودید چند وقت یکبار اونا را میبینم؟ و این حرفها را می زنند ؟
می دونید آخه مشکل ما فقط زمان با هم بودن بوجود نمیاد . اگه زنگ بزنند احوال بپرسند تو همون چند ثانبه اون اثر را می گذارند . مثلا : بعد از سلام و حال و احوال می گن خوب دیگه کار نداری خداحافظ راستی خاله اومده بود اینجا ماشا الله دخترش از اون دفعه تا حالا که دیدیمش اینقدر فرق کرده بزرگ شده و عزیز و رشید شده یک قدی کرده ! دیگه باز این میشه آه و حسرت شوهر من و عامل آزارم . 4 سال است که تمام قد بلند های دور و بر را مدام نشان می دهند و با ولع توصیف می کنند و من و با حالت بدی مقایسه می کنند .
ممنونم از این که وقت گرانبهاتون را در اختیارم قرار می دهید . اجرکم عندالله :323:
-
RE: چه کار کنم که تلقینات منفی شوهرم از ذهنش پاک شود؟
والا من خيلي فكر كردم اما خيلي راهي به ذهنم نرسيد.:302: حالا دوستان باتجربه تر ميان و بيشتر كمك مي كنند.:104:
فقط يه چيز به ذهنم رسيد و اون هم اينه كه وابستگي همسرتون شايد به دليل اينه كه ايشون اعتماد به نفس بالا نداره. يه جورايي اونها همش ازش تعريف مي كتتد تحويلش ميگيرند و شوهرتون را به سمت خودشون ميكشند.:163: به نظرم مياد كه همسرتون بايد از سوي شما مورد تعريف و تمجيد زياد قرار بگيره و تا ميتونين از خوبي هاش تعريف كنيد تا بيشتر جذب شما بشه نه اونها. :305:
البته ايني كه گفتم صد در صد مطمئن نيستم هان. حدس زدم شايد اين جوري باشه.
اميدوارم دوستان بهتر كمك كنند. :323:
-
RE: چه کار کنم که تلقینات منفی شوهرم از ذهنش پاک شود؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط tesoke
والا من خيلي فكر كردم اما خيلي راهي به ذهنم نرسيد.:302: حالا دوستان باتجربه تر ميان و بيشتر كمك مي كنند.:104:
فقط يه چيز به ذهنم رسيد و اون هم اينه كه وابستگي همسرتون شايد به دليل اينه كه ايشون اعتماد به نفس بالا نداره. يه جورايي اونها همش ازش تعريف مي كتتد تحويلش ميگيرند و شوهرتون را به سمت خودشون ميكشند.:163: به نظرم مياد كه همسرتون بايد از سوي شما مورد تعريف و تمجيد زياد قرار بگيره و تا ميتونين از خوبي هاش تعريف كنيد تا بيشتر جذب شما بشه نه اونها. :305:
البته ايني كه گفتم صد در صد مطمئن نيستم هان. حدس زدم شايد اين جوري باشه.
اميدوارم دوستان بهتر كمك كنند. :323:
ممنون
لا اقل امتحان می کنم ضرر نداره :72: