من خیلی تند خو و زود رنجم

[/size]سلام دوستان.:72:
راستش خیلی خوشحال شدم که تونستم تو تالار عضو شم تا بتونم حرف دلم رو بزنم چون واقعا احتیاج داشتم دردو دل کنم.
دیگه از شرایطی که ایجاد شده خسته شدم . همش به شوهرم گیر میدم .باهاش تند حرف میزنم.انگار من مالک زندگی هستم و هرچی من می گم باید همون باشه.
در صورتی که اون فقط تحمل میکنه و هرچی میگم قبول میکنه ولی وقتی دیگه خیلی گیر میدم اون عصبانی میشه و دعوا و کل کل و...
یه چیز دیگه هم که هست اینه که من خیلی زود رنجم یعنی اگه یکی حرفی بزنه که بهم بر بخوره خیلی زود ناراحت میشم و همون حالت ناراحتی تو چهره ام تا مدت ها هست .یعنی بهتر بگم خیلی موضوع رو سخت میگیرم .اینطوری باعث رنجش بقیه مخصوصا شوهرم میشم.
حالا لطفا به من کمک کنید تا این اخلاق بد رو کنار بذارم:325:.

azizam manam mesle to bodam v shoharam bish az had be man baha midad jori k fekr mikardam hichkas mese man nist vali bad az 2sal aghd alan kheyli avaz shode v hamash mikhad talafi dar are dige har kari ke dost dare mikone va be man mige 2sal azabet midam pashimoon mishi :316:

سلام عزیزم به همدردی خوش اومدی
چندسالتونه؟چندساله ازدواج کردین؟
تا حالا پیش مشاور رفتید؟
شما باید صبرتونو بالا ببرید دلیل نمیشه تا از چیزی ناراحتید به همسرتون گیر بدید و همه چیز رو سر اون خالی کنی
مگه دوسش نداری؟
شما باید بپذیرید که همیشه نباید همه چیز باب میلتون باشه:305:
مادرتونم رفتارش با پدرتون اینجوری بود؟
بهتره به خودت بیای وگرنه زندگیتو از دست میدی همسرت که صبر ایوب نداره
لطفا چند مثال از گیر دادنات بزن

سلام وقتی مشکلت رو خوندم فکر کردم خودم این تاپیکو ایجاد کردم:311:
منم مثل تو هستم وشوهرم بسیار صبور.
یه چیز دره گوشی به نظرم این گذشت های همسرا باعث شده پررو شیم البته خودم عرض می کنم اگه جلومون وایسن ادب می شیم این از عصبانیت اما زود رنج بودن چی چه طور می شه جلوی اونو گرفت من زود رنجم بد بینم خیلی هم رنج می برم

سلام همدم 96 . ممنون از اینکه صحبتای من و خوندی .:43:
من 22 سالمه. 3 سال و 2 ماه که ازدواج کردم و الان 6 ماهه که عروسی کردیم و اومدیم خونه خودمون .:227:
آره من اولای عقدم مشاوره میرفتم و خیلی بهم کمک کرد تا بتونم با شوهرم خوب ارتباط برقرار کنم .
ببینید من عاشق شوهرم هستم و اون مردی مهربون و منطقی و کمی صبور هست. اما اون یه سری کارا میکنه که واقعا حرص من در میاد . مثلا بی مسئولیته و اصلا یه فکر زندگیمون نیست. شوهرم سربازه و قبل از عروسی قول داد تا بعد از ظهرا که از پادگان میاد بره سر کار اما اون فقط یه مدت کوتاهی در بوتیک پسر عمه اش کار کرد ولی به خاطر مسافرتی که میخواستیم عید با مادر شوهر اینا بریم. کارش دیگه کنسل شد و انم دیگه دنبال کار نرفت . و منم چون نگرانم که نکنه اون اصلا دنبال کار نره و خونه نشین شه همش بهش گیر میدادم که باید بری سر کار و... البته اون میگه فقط صبر کن سر ابزی تمومشه ولی من نمدونم به چی دلش خوشه (متاسفانه همیشه همه ی حرفاش و بهم نمیزنه و همش باید بپرسم تا بگه)
یا مثلا لامپ اتاق سوخته بود و گفته بودم که عوضش کنه ولی تقریبا یه هفته طول کشید تا عملیش کرد اونم به خاطر اینکه خالش می خواست بیاد خونمون و مجبور شد همه جا رو درست کنه و منم سر این موضوع و موضوعات مشابه بهش گیر میدادم و بحث میکردیم.
ببینید مشکل دیگه ای هم که هست اینه که اون به بازی کامپیوتری خیلی علاقه منده و همیشه بازی رو به کاراش ترجیح میده واگر بهش هیچی نگم یکسره گوشی دستشه و بازی میکنه .البته سر این موضوع هم همیشه باهم دعوا میکردیم...
مامانم هم با پدرم رفتار تندی داره ولی من فک کنم گیر دادن و از پدرم ارث بردم چون اون توخونه همش گیر میداد.

عزیزم همسرتون تحصیلاتشون چیه؟ شاید شغلی که داشتن مناسب خودشون نمی دونستن
الان خرج زندگیتونو کی میده؟
کسی که نمیخواد کاری رو انجام بده حتی حاضر نیست یک آشغال رو برداره با گیر دادن درست نمیشه چون تا خودش نخواد نمیتونه کاری کنه بهتره اگه نیاز به چیزی داری با محبت باهاش حرف بزنی زیاد هم اصرار نکن
اگه خواسته ای داری درست بشین باهاش حرف بزن بگو از چی ناراحتی ولی هیچ وقت غر نزن گیر نده
انشالله کی سربازیشون تمام میشه؟ بهش بگو نگران کاری ببین چی میگه هیچ وقت کوچیکش نکن طعنه نزن
موفق باشی:43:

سلام دوست خوبم.
مشکل اینه که همانقدر که همسرش شما بیخیال هستند، شما عجولید. اما باید بدونید که نه شما میتونید همسرتون رو تغییر بدین، و نه او از باید ها و نبایدهایی که شما مقرر داشتید تبعیت خواهد کرد.

اما شما لازمه بدونید که خیلی چیزها ارزش غصه خوردن ندارند و خیلی چیزا هم با صحبت کردن حل میشن. این در حالیه که شما هیچ نتیجه ی مثبتی از عصبانیت و حرص خوردن نمیگیرید. (هرچند احتمالش زیاده نتیجه منفی بگیرید!!!)

اما راهکارها:

1. به دیگران هم حق انتخاب و تصمیم گیری بدین. همسر شما حق دارن در مورد شغلشون و زمانش خودشون تصمیم بگیرند. پس به تصمیماتشون احترام بذارین.

2. استرس رو از خودتون دور کنید و از عجول بودن پرهیز کنید. چه اشکالی داره موعد تعویض لامپ چند روز عقب بیوفته؟

3. از نگرانی های بی مورد پرهیز کنید و در عوض به خداوند توکل کنید. او از شما مواظبت خواهد کرد.

4. به امر مثبت بی توجه نباشید. اگر همسر شما کمی بیخیال هستند، در عوض نسبت به شما مهربان و صبورند.

5. باید ها و نباید ها رو از فرهنگ لغت ذهنتون حذف کنید. هیچ دلیلی نداره باید و نبایدی برای آینده ی نامعلوم تصویب بشه.

6. به اطرافیانتون حق اشتباه کردن، حق اختلاف نظر و حق نفهمیدن بدین. آنها شخصیت مستقل و متعاقبا افکار مستقل دارند. دلیلی نداره مانند شما یا به دلخواه شما، فکر یا عمل کنند.

7. با دلیل و منطق و با روی باز نظر خودتون رو در موقعیت مناسب (مثل یک خلوت دو نفره بعد از آرامش) بیان کنید. نه با تحمیل و خشم و در هنگام عصبانیت. همانطور که شما انتظار دارید با شما محترمانه برخورد بشه، دیگران هم تنها از احترام استقبال میکنند. ضمن اینکه انسان آزاد، از تحمیل سر باز خواهد زد.

8. نسبت به هیجاناتتون آگاهی داشته و تمرین کنید تا احساستون رو تحت کنترل خودتون در بیارین. در وقت عصبانیت ، به دور از خودخوری، با آگاهی از این که در این موقعیت نمیتونید درست عمل کنید، سکوت کرده، و نفس عمیق رو تمرین کنید. و سپس در آرامش خود و طرف مقابل، احساستون رو بیان کنید.

9. از صحبت های دیگران رنجیده خاطر نشید. اگر انتقاد سازنده ای دارن، برای شما مفید هست و اگر انتقادشون اشتباهه، هیچ چیز از شان و منزلت شما کم نخواهد کرد.

10. عزت نفس رو تمرین کنید. میتونید مقالات عزت نفس رو از مقالات تالار گرفته و مطالعه کنید.

سلام دوست عزيز
يه راهنمايي كوچولو ميكنم اميدوارم مفيد باشه
منم مثل شما خيلي گير ميدم و گاهي با كم حوصلگي با مشكلات برخورد ميكنم
به من ميگن هميشه ميخواي در نقش معلم ظاهر بشي انگار از همه بهتر ميدوني
يا گاهي حوصله بررسي مشكلات و ندارم و از كوره در ميرم در حالي كه كاملا ميدونم با اين روش كار درست نميشه
عزيزم يكي از دلايل تند خويي و كم حوصلگي در خانم ها تغييرات هورمونيه و كمبود انواع ويتامين هاست
اين مسئله خيلي تاثيرگذاره مثلا در افرادي كه تيروئيد دارند ...( ممكنه نهفته باشه )
با كاهش يا افزايش هورمون هاي جنسي يا هورمونهاي تيروئيد ، كم حوصلگي ، عصبانيت ، و... پيش مي اد ..
پس توصيه ام اينه كه يه سري به متخصص غدد بزني
من به شخصه هر وقت تيروئيم تنظيم باشه صبور و ارام تر هستم ... و خيلي كم عصباني ميشم ...
اميدوارم مفيد باشه برات

سلام
راهکارهای شب بارانی عالی بود به کار ببرش و ازش پرینت یگیر و همراه خودت داشته باش و عملیش کن حتما و خیلی زود

نذار که دیر بشه و دیگه همسرت براش عصبانیت تو اهمیتی نداشته باش
قدر همسرت و لحظات زیبایی که می تونید با هم داشته باشید رو بدونید

بعضی از مسائل واقعا ارزش بحث کردن نداره
ما الان سه ماه که به منزل جدید اومدیم و خونه ی ما هنوز به علت نداشتن چوب پرده ای که همسرم باید نصب کنه پرده ای نداره!!
ولی من هیچ وقت توی این سه ماه سر این موضوع عصبانی نشدم هر چند که برام این مسئله خیلی مهمه
و هر بار هم با محبت و مهربونی ازش خواستم که دیروز سر همین مسئله ازم معذرت خواهی کرد که دیر شده و گفت در اولین فرصت درستش میکنه

سلام همدم 96
همسرم لیسانس صنایع غذایی داره .الانم با حقوق سربازی و یارانه ها امور زندگی رو میگذرونیم که البته منم یه ماهیه که سر کار میرم .
سربازی شوهرم ا ماه دیگه تموم میشه.به نظر من اون الان باید دنبال کار باشه تا یه ماه دیگه حداقل کاری پیدا شه ولی اون میگه فقط صبر کنم تا سربازیش تموم شه .اون همیشه کاراش دقیقه 90 که حتی بعضی موقع ها هم چوبش و می خوره .
بهش گفتم من نگران آینده ام ولی اون میگه نگران نباشم .آخه من نمیتونم .
میدونین من یه اخلاق بدی هم که دارم اینه که زود مقایسه میکنم البته بیشتر تو دلم ولی وقتی هم که عصبانی میشم به شوهرمم میگم :ببین فلانی چقدر فعاله یا چقدر اهل ریسکه ولی تو حاضر نیستی ایده ی جدید بدی یا ...!
سلام شب بارونی:R
ممنون از راهنمایی های خوبتون تمام تلاشم و میکنم تا اونا رو عملی کنم

سلام دوستان نماز روزه هاتون قبول
دیروز خواهرشوهرم یه چیزی بهم گفت که دارم شاخ در میارم:302:
اون با یه پسر دوست شده و از این رابطه مادر شوهرمم خبر داره اما اگر پدر شوهرم بفهم میکشتش.
اون گفت چند روز پبش که خونه تنها بوده دوست پسرش و به خونه راه میده و رابطه اونا خیلی خطر ناک میشه .
در ضمن اون پسریه که از نظر خانوادگی هیچ تشابهی به خانواده مادر شوهرم نداره در صورتی خواهر شوهرم میگه فقط می خوام با اون ازدواج کنم .
مادر شوهرم نمیدونه که اونا دارن چیکار میکنن و کارشون به کجا کشیده .حالا من موندم به مادر شوهرم بگم یا نه
از یه طرف نگران مادر شورمم که از شدت ناراحتی اتفاقی واسش بیفته از طرف دیگه هم نگران خواهر شوهرمم که این عشق الکی کورش کرده و بدی های اون پسرر و نمیبینه و واقعا در خطره.به نظر شما بگم به مادر شوهرم؟

بله بگيد به مادرشوهرتون.

سلام لیلا جان
ممنون که جوابم و دادی اما چطوری بگم ؟با گفتن این حرف ممکنه ناراحتی زیادی ایجاد بشه و خواهر شوهرم باهام لج کنه و فکر کنه من دعوا درست کنم.

به مادر شوهرتون بگيد بهش نگه كه شما موضوع را گفتين.

سلام
به نظر من با خود خواهر همسرتون درست و منطقی صحبت کنید و اونو از عواقب کارش مطلع کنی بهتره و بهش بگید که مجبورید اگه به روالش ادامه بده با مادرهمسرتون صحبت کنید
چون اون به شما اعتماد کرده و اگر شما به مادر همسرتون بگید اون می فهمه که شما گفتید و دیگه با شما هم حرفی نمی زنه در این مورد

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط پروانه مقدس

همسرم لیسانس صنایع غذایی داره .الانم با حقوق سربازی و یارانه ها امور زندگی رو میگذرونیم که البته منم یه ماهیه که سر کار میرم .
میدونین من یه اخلاق بدی هم که دارم اینه که زود مقایسه میکنم البته بیشتر تو دلم ولی وقتی هم که عصبانی میشم به شوهرمم میگم :ببین فلانی چقدر فعاله یا چقدر اهل ریسکه ولی تو حاضر نیستی ایده ی جدید بدی یا ...!

---

درود
مورد بسیار مهمی که میخواستم بهتون بگم اینه که برای یه مرد فوق العاده سخته که همسرش با کسی مقایسه اش بکنه!!
به قدری این مسئله مهمه که مرد واقعن خورد و شکسته میشه و همیشه توی دلش میمونه!
برای مرد هیچی بدتر از این نیست.
لطفا دیگه بهشون نگید این حرفو:316: