http://www.kayhanpublishing.uk.com/P.../Africa/10.jpg
http://www.hamdardi.net/imgup/2853390cd142ff9.jpg
اگر این بچه ها کنار شما بودند برایشان چه میکردید؟
نمایش نسخه قابل چاپ
http://www.kayhanpublishing.uk.com/P.../Africa/10.jpg
http://www.hamdardi.net/imgup/2853390cd142ff9.jpg
اگر این بچه ها کنار شما بودند برایشان چه میکردید؟
سلام آرزو
شاید باور نکنی. واقعا هزاران هزار از همین معصومان هم اینک کنار ما ها هستند.
من اغلب اعتقاد دارم، این تصاویر سمبل و نمادی هست که به ما یاد آوری کند انسان بودنمان را.
شاید احساساتمان برانگیخته شود تا قرص نانی به آنها بدهیم. یا شاید اگر تکرار شود عادت کنیم و بگذریم(مثل هزاران هزار صحنه شاید غم انگیز تر از آن که همواره در کنارمان است)
در واقع ما باید با این هوش انتزاعیمان ، بازسازی کنیم آن هزاران نمونه ای که در کنار ما هستند.
شاید روی زمین با تن تکیده خود نان خشکیده نمی جویند، شاید اینقدر نمادین عکسهایشان منتشر نشده است( که از این جهت حتی غریب تر از این کودکی هست که ما می بینیم)، اما هر لحظه وجودشان پرتلاطم و پر رنج و اضطراب است. از نا امنی، از ترس و از نگرانی.
بیایید به پشت صحنه ها سری بزنیم.
وقتی شما مشکل خانواده ای را اینجا می خوانید، که شوهری همسرش را کتک می زند، می توانید کودکی را که با چشم های هراسناک و وحشت زده به گوشه ای خزیده است و قلب کوچکش چون گنجشک می زند را تصور کنید.
وقتی شما مشکلی را می شنوید که خانمی یا آقایی در پی طلاقی جهت خلاصی خود هستند، می توانید چشمان کودکی نگران و ناامن را که به فردایی نا مطمئن خیره شده است را ببینید.
وقتی مشکلات زن و شوهری را که هر روز سر مشکلاتشان درگیرند ، را می شنوید، می توانید کودکان راها شده در خود را که هر روز با هزاران امید در درون خانواده به دنبال نگاهی محبت آمیز هستند را ببیند.
ما چه میدانیم حال کودکی خسته و تنها درون یک خانواده آشفته را؟
ما چه می فهمیم غم کودکی که والدین یکپارچه اش از هم گسسته اند؟ و او اسیر تعارض دوست داشتن های کودکانه اش.
ما که نمی دانیم این کودکان، مسائل روزشان را با کدام ذوقی می توانند به خانه ای بیاورند که هیچ گوشی حال شنیدنش را ندارد.
پدری که کسالت روزمرگی روزانه اش را با دیدن شو جلوی تلویزیون تا نیمه شب پر می کند، و مادری که بی انرژی از زندگی پرتنش ، در خود فرو رفته و کودکی که زبانش قاصر است که بگوید چقدر به آغوشی گرم و گوشی شنوا و چشمی پر محبت نیاز دارد.
آری آرزو...
اگر می گوئیم آمار طلاق بالا رفته، اگر می گوئیم، اختلافات زناشویی زیاده، اگر می گوئیم افسردگی و اضطراب افزایش یافته، اگر می گوئیم لذت طلبی جای اخلاق را گرفته و .... ، همه اینها ظاهر و سطح کار است، و هزار مسئله مهم و ظریف در دل آنها پنهان است. که اینجا به بهانه این تصویر به کودکان خسته و تنها و بی صدا اشاره کردیم.
رسالت ما شاید این نباشد که به طور مستقیم یک کودک گرسنه در آفریقا را نان دهیم.
اما می توانیم نزدیکترین کودکانی را که از نزدیک می شناسیم و یا به ما تعلق دارند را درک کنیم. و آنها را عزیز شماریم.
خيلي عكست ناراحت كننده بود . مي دوني واقعا نمي دونم چي كار مي كردم ولي مي دونم خيلي ناراحت مي شدم و شايد تا مدتها بهش فكر مي كردم به خاطر اينكه مي دونم اگر كاري هم مي كردم لحظه ايي بود و او دوباره به همين وضع مي رسيد واز اين بيشتر ناراحت مي شدم كه چرا اونقدر ندارم كه بتونم بهتر كمكش كنم . تازه بعدش ياد هزاران نفر ديگه مي افتادم كه ممكنه اين وضع و داشته باشند
واقعا چقدر خوبه ادما وقتي خيلي ناراحتند و فكر مي كنند كه بزرگترين مشكل دنيا رو دارند كه حل نمي شه و به اخر خط رسيدند بيايند و اين عكس و ببينند و زير لب يك خدارو شكر بگند و ببينند كه بالاتر از مشكل اونها هم هست و ببيند كه كساني هم هستند كه درد و رنج بزرگتري دارند كه حتي شايد خودشون هم در اين دردو رنج و سرنوشت مقصر نباشند
سلام :
پست قشنگ 1و2 این تایپیک باعث شد که من جریانی رو که خودم ناظرش بودم رو براتون نقل کنم .
دویاسه هفته پیش بود روبروی بیمارستان توی ایستگاه منتظر ماشین بودم . یه دفعه جوانی 19 یا 20 ساله ای به حالتی غیر عادی به طرفم امد و به طور خیلی مبهم شنیدم که گرسنه است و سراغ غذا می گیره راستش چون وضعیتش غیر عادی بوداولش یه دفعه خودم رو کنار کشیدم و متعجب بودم .جوان رفت و اون طرف تر نشست. پسر ،کاملا خمار بود.چند تا جوان اومدن و بلندش کردند و مثل اشغالی که لگد کنند اونو از کنار خیابون بردن توی پیاده رو .جونهای زیادی دورو برش جمع شده بودند و تماشا یش می کردند اخه اونجا یه دبیرستان پسرانه بود .شنیدم پسری صدای دوستش را زدو گفت فلانی.....بیاو خودت و اینده ی خودت رو توی 5سال دیگه تماشا کن و عبرت بگیر! !
جوان که متوجه شده بود نظر خیلی ها بهش جلب شده توی پیاده روروی زمین نشست و جیبهاشو خالی کرد و سیگار و ....را دراورد
همه با یه نگاه تاسف انگیز جوان رو ملامت می کردند . اشک توی چشمام حلقه زده بود .
این جوان چهار ستون بدنش سالم بود و از ظاهر ،بروروی زیبایی داشت ،،به کدامین گناه ؟به کدامین گناه و دنبال محبت چه کسی بوده و اونو ازش دریغ کردند و به این روز افتاده ؟جوانی که مسلما این استحقاق رو داشته که فردی با شخصیت و کارامد باشه .
کجا توجه و محبت ازش دریغ شدهi
توی کانون گرم خونواده !
بچه طلاق! .
یه ماجرای عشقی!
یه حادثه ی ناگوار یا.......
اشک از چشمانم جاری بود !می خواستم برم جلو و فریاد بزنم اره !ما تک تکمون مدیونیم و مقصر !و فقط کاری که می کنیم تاسفه!
من به عنوان زن و همسر، تو به عنوان پدرو همسر و او به عنوان همسایه و برادر و......
وقتی اومدم خونه ،موضوع رو برای دخترم تعریف کردم و دخترم هم متاثر شد و دعا کرد
بهش گفتم به نظر ت، تو چکاری می تونی برای اون جون بکنی ؟
اگه بخواهی کمکش کنی چکار می کنی؟ .
بهش گفتم تاسف من و تو برای اون جون دردی رو دوا نمی کنه دلبندم !
تنها کاری که تو به عنوان یه فرد از اجتماعت می تونی بکنی اینه که توی راه مدرسه مواظب خنده های قشنگت باشی! . مواظب نگاهت باشی! مواظب راه رفتن باشی !مواظب لباسی که می پوشی باشی! مواظب حرف زدن و حرکاتت باشی! و......
این حداقل دلسوزی و مهربونی و همدردی توهستش .با این روش می تونی رشد کنی و زمینه رشد روهم برای جنس متفاوت از خودت فراهم کنی تا زمانی که موقعیت ازدواجت فراهم بشه اون موقع می تونی با توکل به خدا و دقتت یه ازدواج سالم داشته باشی !
می تونی یه همسر خوب باشی که یه ماءمن و پناهگاه برای شوهرشه .می تونی مادری باشی که دامن پر مهرو عطوفتش یه دنیا مهر و توجه و علاقه رو به پای فرزندش می ریزه و شوهر و فرزندانش رو اشباع و ارضاءمی کنه .
اره عزیزم! این کار کمی نیست !
واین از همین سالهای سرنوشت ساز تو و همسر اینده تو و بچه های دسته گلت شروع میشه ! پس تو از همین حالا می تونی شروع کنی ومواظب رفتارهاو حرکاتت باشی می تونی هر چهار ستون گرم و پرصفا و پر محبت خونواده رو که رکن اصلی جامعمونه از همین امروز با حجابت ،عفافت ،متانتت و ایمانت رو پایه گذاری کنی .اره اگر از همین امروز مراقب نباشیم چه بسا اون تصویری رو که ازاون جون برات ترسیم کردم فرزند جوان 20سال دیگه ی تو نباشه!
بیاییم با جوانان و برادران و خواهرهای خودمون همدرد باشیم و فقط تاسف نخوریم و خودمون رو مسئول بدونیم .
خونه هامون رو گرم کنیم .طلاق رو ریشه کن کنیم عشق رو با ماجراهای عشقی که با هوس الوده شده قاطی نکینم ناخواسته اتشی رو که دامن گیر بچه هاو جونها مون میشه رو روشن نکنیم ! .
و......
حالا دوستان به نظر شما چگونه می تونیم با این فقر گرسنگی که به معنویات وجود داره برخورد کنیم ؟چگونه می تونیم بااین جون و امثالش همدردی و همراهی کنیم ؟ایا فقط و فقط تاسف بخوریم و خدا رو شکر کنیم که من ،برادرم، پدرم و فامیلم این گونه نیستند .یا نه می تونیم یه بار از روی دوششان برداریم و کمکشون کنیم؟راستی چگونه؟
چند سال قبل من از دختر هرزه ای که با کمال بی شرمی پایه ی یه خونواده رو متزلزل کرد و باعث شد اشیونه ی گرم یه خونه ویرون بشه و جوجه های پر نکشیده ی اون خونه پریشون و زخمی به شدت متنفر بودم .و با خودم فکر می کردم عاقبت این دختر به کجا می انجامه ؟ایا بااین همه دردو رنجی که برای بچه های اون خونه فراهم اورده بود روی خوشبختی رو خواهد دید؟و......
اما حالا طور دیگه ای فکر می کنم می بینم.حتی اون دختر به شخصه و یه نفره مقصر و گناهکار نیست .حالا که خوب دقت می کنم می بینم این اب از سرچشمه هاش گل الود بوده و دختر نمی گم بی تقصیر اما.......
اون دختر پدروبرادرش سالها توی زندان بودو مادرش زن عفیفی نبود (به اقرار خود دختر)
دختر هم گرسنه و تشنه ی محبت و توجه دنبال احقاق حق خودش می گشت .
درسته باید مسئولین و دولت این معضل رو حل و فصل کنن
اما نقش من و تو چی؟
ستاره جون سلام
تحلیلت فوق العاده بود ...
واقعا سهم تک تک ما در کاهش اینگونه تصاویر و اتفاقات چیست ؟
ای کودک شیرین زبان
ای ناتوان ای بی زبان
از بهر نان کشتی اسیر
آخر چرا گشتی غمین
نان چه خواهی تو ای عزیز
من جای تو جان می دهم
:302: :47:
ما همگي مسئوليم و به زودي زود بايد پاسخگو باشيم
به نظرتون با ديدن اين صحنه مي شه حرفي هم زد؟!يا سكوت بهترين حرفه!؟
بنی آدم اعضای یکدیگرند اما بی خبر از فقرا و نداران برای داراها تحفه می برند....!
آخی طفلی فکر می کنید ماها چیکار می تونیم بکنیم چه کسی باعث شده تا این کوچولوهای ناز تو خیابون بریزند و ازش و شخصیت شون به خاطر یه لقمه نون خالی از بین بره و خورد بشه چه کسی باید جوابگو باشه ؟
با سلام خیلی ناراحت کننده بود گریه گرفت موفق وشاد باشید
واقعا از ديدن اين عكس ناراحت شدم
دلم خيلي گرفت ..........
مفید اموزنده بود موفق و.شاد باشید
انسانیت کجاست؟
در یک غروب سرد
آنگه که می خزید
انگشت شاخه ها - آرام و بی صدا
در گیسوان ماه
آن لحظه ناگهان قلب پرنده ای
از سردی هوا از جنبش ایستاد
آن لحظه ناگهان
پروانه ای سپید - با چشم های باز
بر شاخه ای ز کاج خشکید و کس ندید
آن لحظه آن غروب
در جنگل سیاه - در پشت صخره ای
چشمان یک غزال
آرام بسته شد
آن دم که خشم باد- بی رحم و پر صدا
ویرانه می نمود کاشانه کلاغ
آهی شنیده شد
چون لحظه های سرد یک طفل بینوا
یک کودک یتیم
در حسرت بهار لرزان ز سوز باد
در دامن زنی نومید و پر ز غم
در خواب و در خیال
می دید نان داغ می دید جای نرم
یخ بسته اشک زن در هاله های چشم
لب های خشک او می خواند دم به دم:
نفرین به باد سرد نفرین به رنگ زرد نفرین به فقر و درد
کودک اسیر وهم - در عالم خیال
می دید رخت نرم می دید شام گرم در دست یک پری
آمد به سوی طفل نزدیک شد به او
بنمود بر تنش رخت و لباس نرم
بنهاد پیش او شامی لذیذ و گرم
کودک ار آن پری پرسید با شتاب:
زیبای مهربان کیستی تو؟ بگو!
لبخند زد پری
پر مهر و ساده گفت:
"انسانیت" عزیز
ناگه شد آن پری - همچون مهی سپید
از دیده ناپدید
جست از خیال و خواب یکباره طفل ناز
خیره نگاه او
پرسید با شتاب:
کو؟ مادرم کجاست؟! انسانیت کجاست؟!
مادر به روی طفل حیران و بی صدا یکدم نگه نمود
کودک دوباره گفت:
انسانیت کجاست؟!
مادر با ناله گفت با طفل بی قرار:
فرزند بی کسم دلبند کوچکم
دیریست مرده است این وازه قشنگ
این لفظ پر امید
اینبار طفل خرد با اشک و ناله گفت:
انسانیت کجاست؟! انسانیت کجاست؟!
من اگه بودم اول می آوردمش خونه بهش غذا ولباس می دادم بعد می بردمش بهزیستی/پرورشگاه تحویلش میدادم و مخارج زندگیشو تقبل می کردم و براش امکان تحصیل رو فراهم می کردم و شایدم بعضی وقتا به دیدنش می رفتم. اگه هر کسی به دوروبریهای خودش کمک کنه خیلی وضع بهتر میشه.
آسوده دلان را غم شوریده سران نیست
این طایفه را غصه رنج دگران نیست.
هر 2 ثانیه یک نفر در اثر گرسنگی جان می سپارد! به نظر من مردم متوقع ما توان گذشت از خود و کمک کردن به دیگران رو ندارند. البته معدود افراد و معدود زمانهایی پیدا می شه که افراد به صورت سمبلیک کمک می کنند. اما عروسی های 10 میلیونی ، ریخت و پاشهای آنچنانی و ... با اصول کمک اصلا جور در نمیاد. مردم ایران افرادی احساساتی """و نه عاطفی"" هستند و تحت تاثیر محیط اطراف خود واکنشهای مقطعی و رادیکالی می دهند.
خانوم کامیلیا سلامنقل قول:
نوشته اصلی توسط کاملیا
خیلی خوشحالم از اینکه افراد نوع دوستی مثل شما وجود دارند. نمی دونم کدوم شهر هستید اگر تهران هستید میادین اصلی چون آریاشهر، آزادی، ونک ، تجریش ، و جنوب شهر لبریز از این بچه هاست. خیلی عالی می شه که این کار رو انجام بدین. در شهرهای دیگه هم با اندک نگاهی می شه به حضور این افراد پی برد.
متاسفانه این کودکان در گوشه کنار شهر ما کم نیستند . کودکانی که شب را با شکم گرسنه به رختخواب می روند ، کودکانی که خیلی از خوراکی ها براشون حکم یه چیز قشنگ را داره که نمی دونند می شه اون را خورد !
کودکانی که ...
می دونید ... اون چیزی که دل من را می سوزونه گرسنگی این کودکان نیست ! شعر " یکی روبهی دید بی دست و پای ..." توی دبستان یادتونه ؟ اون چیزی که من تقریبا ازش مطمئنم اینه که بالاخره روزی این جماعت هم می رسه و بالاخره گرسنه نمی مونند . اما آخرش چی ؟
فکر می کنید چی بر سر اون کودکی میاد که با بغض نداشته ها بزرگ می شه ؟
فکر می کنید چی بر سر اون کودکی میاد که ...
فقر اگه فقر شکم باشه خیلی راحته سیر کردنش ، اما اگه فقر فرهنگ باشه ، اگه فقر فکر باشه چی کارش می شه کرد ؟
مردی که چول نداره شکم بچه اش را سیر کنه چه جوری می خواد بچه اش را بفرسته درس بخونه و این بچه ای که نمی تونه درس بخونه محکومه به این که ...
این صحنه هاییه که منو کباب می کنه :
مردی که پول نداره عمل کاشت حلزون را برای بچه اش انجام بده و بچه اش داره کر می شه و از وقت عملش هم داره می گذره .
زنی که پول نداره خرج عمل پلاستیک صورت دخترش را بده و دختره که به خاطر مریضی نصف صورتش از بین رفته محکومه که با همین قیافه به زندگی ادامه بده .
مردی که به خاطر بدهکاری توی زندانه و زنش حامله است و خرج بیمارستان نداره و خرج لباس بچه و ...
زنی که با بچه هاش توی یه خونه است که سقفش داره می ریزه اما پول نداره این سقفو تعمیر کنه ...
خانواده ای که با دو تا دختر بزرگ توی زمستان توی خانه ای زندگی می کنند که در نداره و پنجره هاشم شیشه نداره ...
بازم بگم ؟
دنبال بدبخت آفریقایی نگردین یه خورده دور و برتون را نگاه کنید تا بفهمید " نشاید که اسممان را نهند آدمی "
سلام جناب سورنا
من زیاد اعتقادی به بچه های دور و اطراف میدان ونک و تجریش و اینها ندارم. اینها عمدتا وابسته به گروهها یی هستن که شغل شریف گدایی رو پیشه اعضائشون کردند و کارمندان این سازمانها از هر گروه سنی اعم از پیر و جوان و بچه و ... هستند. اما اگر به خیریه هایی که در سطح تهران تعدادشون کم نیست مراجعه کنید پرونده هایی (هزاران هزار) از افراد بی سرپرست / یتیم / معلول و واقعا فقیر و آبرو دار رو میبینید که فقط با ماهی 20000 هزار تومن میشه اونها رو زیر پوشش گرفت البته قطعا اونها به خیلی بیشتر از این ارقام احتیاج دارند ولی با همین مبلغ جزئی هم خیریه ها امکان زیر پوشش گرفتن اونها رو پیدا می کنند. راستش من به گدا های توی خیابون خیلی کم پیش میاد کمک کنم ولی خیریه های معتبری وجود دارند که هر قدر بهشون کمک بشه باز هم کمه
این جمله آقای مدیر واقعا زیبا بود. خیلی ممنون.نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی