-
تردید بعد از عقد در مورد ظاهر همسر (خیلی فوری، لطفاً کمک کنید )
سلام
راستش من یک خانمی رو میشناختم که خیلی خیلی دختر خوبیه. فقط چند مشکل داشت : خوشگل نبود، از من 7 ماه بزرگتر بود، خانوادش از نظر مالی متوسط بودند و از نظر موقعیت تحصیلی هم از من پایین تر بود. به خاطر این دلایل خوب دلم نبود که باهاش ازدواج کنم اما از بس از خوبی هاش شنیدم، دلمو زدم به دریا و با وجود اون تردید هایی که داشتم باهاش عقد کردم.
مدت دو هفته از دوران عقد رو باهاش بودم و خوب واقعاً حس کردم که از نظر اخلاق و تعهد و صداقت و ... خیلی دختر خوبیه و حتی ظاهرش هم تقریباً دلنشین بود.
بعدش من رفتم خارج از کشور (دانشجو هستم) و ایشون ایران موند تا بعداً بیاد .
متاسفانه اون تردید ها الان شدیداً اموده سراغم و من هی افسوس می خورم که چرا اونو گرفتم، می تونستم یک دختر خیلی خوشگل بگیرم . کاش حداقل از نظر موقعیت تحصیلی در سطح من بود و ....
حتی همش تو ذهنم به گزینه های دیگری که مشد بگیریم فکر می کنم. باور کنید نمیخوام فکر کنم ناخودآگاه میاد تو ذهنم و بعدش اصلاً سردرید میسم.
متاسفانه ایشون گیر داده بود که چرا ناراحتید و ... ، من هم صادقانه گفتم که موقع عقد من تردید داشتم و حالا هم این افکار اومده سراغم. اوایل ایشون خیلی خوب درک می کرد و می گفت ممکنه به خاطر اینه که از من دوری و خوب اونجا دختر های خوشگل زیاد هست و .... و کمک می کرد که این افکار ازم دور بشه. اما یه روز گفت که دیگه نمی تونه تحمل کنه چون الان یک ماهه که هنوز تو این افکار رو داری. بعد گفت واقعاً فکر می کنه بهتره ما از هم جدا شیم . گفت نمی تونه اینجوری بعداً تحمل کنه. گفت می ترسم بعداً تو زندگیم تو غربت همش اینا رو بزنی تو سرم.
من احساس می کنم احتما داره چون تازه عقد کردم این افکار زود گذر باشه و بعداً از بین بره.
حتی خودم فکر می کنم که اشتباه کردم این خانم رو گرفتم چون این تردید بعداً باعث میشه من باهاش بد رفتاری کنم. از طرف دیگه فکر می کنم چون ایشون خیلی مهربون و خوش اخلاقه بعداً تو زندگی کم کم محبت ایشون می افته تو دلم و حتی ممکنه عاشقش بشم.
خدایی نمی دونم چیکار کنم. الان هی اصرار داره که اجازه بدم جدا شیم ازهم. میگه حتی یک سکه هم نیم خواد . فقط می خواد تا فرصت داره جدا شه که گزینه های محتمل واسه ازدواج رو از دست نده.
من از یه طرف می بینم دختر خیلی خوبیه ذاتاً و خوب کمتر دختر اینجوری مطیع و صبور دیدم اما از طرف دیگه میگم شاید بهتر باشه جدا شیم و من برم یک دختر خوشگل پولدار بگیرم که در عین حال می تونه خوش اخلاق هم باشه. بعد مطمئناً باهاش بد حرف نمی زنم و این بنده خدا هم راحت میشه.
واقعاً نمی دونم چی کار کنم؟ اگه فکر می کنید بهتره این دختر رو دو دستی بچسبم لااقل بگید چی کار کنم که این افکار ازم دور شه؟ اصلاً آیا این افکار طبیعیه ؟ آیا هر مردی بعد از عقد به گزینه های دیگه ای هم که می تونست داشته باشه فکر می کنه؟
-
RE: خیلی فوری، لطفاً کمک کنید
آقای محترم،
ایا فکر می کنید دیگران باید تاوان اشتباهات ما رو بدن؟ آیا این جوانمردانه است؟
تا اونجایی که من شنیدم میگن قبل از ازدواج چشمهاتو خوب باز کن و بعد از اون چشمهاتو کاملا ببند. اگر هر کسی بخواد بعد ازدواج به خاطر تردیداش جدا بشه که همه ما الان طلاق گرفته بودیم. در ضمن شما بهتره از لفظ خانمم استفاده کنید تا دختر. اون دختر الان همسر قانونی شماست.
یک نکته ای هم که میخواهم بگم اینکه من الان خانمی هستم که تحصیلات بالایی دارم. اما خوب واقعا به این نتیجه رسیدم که اولا تحصیلات شعور رو به همراه نمیاره. در ضمن مهارتهای زندگی زناشویی هیچ ربطی به تحصیلات که نداره هیچی شایدم بعضی اوقات پرداختن به کار بیرون و .. اونقدر یک زن رو خسته کنه که نتونه به اندازه کافی به زندگی زناشووییش و شادی و لطافت زنانش برسه.
-
RE: خیلی فوری، لطفاً کمک کنید
من همه ماحرا رو نگفتم.
من با ایشون قبلش هم از طریق اینترنت صحبت کردیم. ایشون دورادور منو میشناخت. من قبل عقد بهشون گقتم که تردید دارم اما ایشون که به قول خودش از همون قدیم ها منو دوست داشته و شدیداً عاشق من بوده ولی نشون نمی داده، گفت این تردید ها به خاطر استرس هست . من حتی همون موقع خواستم بهش نشون بدم که ممکنه بعداً این استرس ها خودشون نشون بده و چندین بار گفتم بهش که به نظرم خوشگل نیست . اما اون به قول خودش که الان می گه اون موقع این حرفا رو جدی نگرفته. فکر کرده مهم نیست.
ولی منکر خوبی های این دختر نیستم. حتی این اواخر که من گفتم بهش که چرا ناراحتم ، اوایل می گفت که چیکار کنه که من دیگه ناراحت نباشم و به جای جواب دادن به من ، مرتب می گفت حاضره هر کاری واسه رضایت من بکنه . و حتی می گفت گرچه این حرفات آدمو ناراحت می کنه اما به من بگو که یه وقت بهت فشار نیاد و به کسی نگی.
تو این مدت هم یک کلمه از حرفام رو به خونوادش نگفته.
من به خوبی هاش واقفم . از خوبی هاش فقط اینو بگم کافیه که هروقت ناراحتم ، میگه حتی اگه گفتنش منو هم ناراحت میکنه بهم بگو . خلاصه واقعاً فداکار هست و میگم با وجود همه این حرفایی که گفتم بهش فقط این دفعه آخر اعتراض کرد . اونم تازه از من عذرخواهی کرد که نمی تونه اونی باشه که من می خواشت.
اما مشکل اینه که یهم اینا به ذهنم میاد که کاش یکی می گرفتم که ازم کوچکتر بود یا خوشگلتر بود و ..... . باور کنید من نمی خوام فکر کنم ،یهو فکرش میاد تو ذهنم. اصلاً سرم گاهاً شدیداً درد می گیره.
حالا به نظر شما چیکار کنم؟ جدا شم ؟
حتی فکر می کنم که همچین دختر خوبی کم پیدا میشه ، ولی چه فایده که این افکار ولم نمی کنه.
من می دونم که همه دوستان منو مقصر می دونن و شاید به همین دلیل صفحه رو میبندن. اما باور کنید من به کمک فوری نیاز دارم . اگه خوب راهنمایی بشم می تونه سرنوشت ساز باشه واسم. چون ایشون گفتن که بشینم واقعاً فکر کنم و تا 24 ساعت دیگه به یک نتیجه درست برسم.
پس لطفاً کمک کنید
-
RE: خیلی فوری، لطفاً کمک کنید
با سلام،
عنوان تاپیک شما خیلی کلی هست.
لطفاً در پست بعدی یک عنوان مناسب بنویسید تا مدیران عوض کنند.
در رابطه با مشکلتون، شما دو بار تاکید کردید روی "پولدار" بودن.
پولدار بودن خانواده دختر ملاک مناسبی برای انتخاب همسر نیست.
بلکه مهم این است که دو خانواده از نظر مالی تقریباً در یک سطح باشند.
یعنی اگر خانواده شما خیلی پولدار هستند، درست نیست که بروید با یک دختر فقیر ازدواج کنید و برعکس.
فرض بگیریم شما با یک دختر پولدار ازدواج کنی، در آینده شاید حتی به کمک پدرزن و یا با نیروی خودت وضع مالیت خوب بشود، آن وقت باز هم آن دختر رو می خواهی؟ با این تفکر نه! به این خاطر که دیگر او از نظر مالی از شما بالاتر نیست و شما چیزی که می خواستی، یعنی پول رو، به دست آوردی.
زیبایی هم نسبی هست. یعنی با زیباترین دختر هم ازدواج کنی، باز هم یک دختر زیباتر پیدا خواهی کرد.
این لینک رو مطالعه کن: لینک
امیدوارم دوستان با تجربه در این تالار کمک بهتری به شما بکنند.
-
RE: خیلی فوری، لطفاً کمک کنید
ممنون. خوب الان به نظر شما چیکار کنم؟ من می دونم همه اینها رو اما این افکار بدجوری منو عذاب میده؟
نظر شما به جدایی هست یا اینکه خانمم رو از دست ندم؟
-
RE: خیلی فوری، لطفاً کمک کنید
راستی شما چند سال دارید؟
راستش من یک زنم و نمی دونم ایا می تونم شما رو خوب درک کنم یا نه ولی سعی می کنم تا حد ممکن خودم رو جای شما بذارم. در مورد 4 دلیلی که الان شما رو به شک انداخته می خوام نطرم رو بگم و در نهایت این شما هستید که باید تصمیم نهایی رو بگیرید و خودتون باید پیامدهای هر تصمیمی رو که می گیرید بدبد.
1- زیبایی: اگرچه زیبایی نسبی هست اما الان اگر دختری بلد بشه که چطور مدل مو و ارایشی به صورتش میاد و چه لباسی جذابترش می کنه می تونه خیلی زیباتر به نظر بیاد. اگرچه هر چه سن انسان بالاتر میره این اخلاق و زیبایی درون انسانه که به زیبایی ظاهر انسان میافزاید.
2- در مورد وضعیت متوسط مالی به نظر من این اصلا مشکلی قابل بیان نیست. چون یک مرد باید روی پای خودش بیاسته و نباید پول پدر زنش رو در نظر بگیره مگر این اختلاف سطح مالی باعث عدم تفاهم بشه
3- در مورد تحصیلات هم که نظرم رو قبلا گفتم و واقعا بهش اعتقاد دارم
4- در مورد اینکه از شما بزرگتر هستند. ایا ایشون این بزرگتر بودن رو در رفتارشون به شما نشون میدن؟ ایا سعی در کنترل شما دارند؟ اگر نه پس اینکه شما هم سن و سال هستید خیلی بیشتر کمک نی کنه که همدیگر رو بهتر درک کنید.
امیدوارم تصمیم عاقلانه ای بگیرید و بعد از تصمیم گیری هم سعی کنید اگر قراه هزینه ای بابت تصمیمتون بپردازید خودتون رو فقط مسول اون بدونید.
-
RE: خیلی فوری، لطفاً کمک کنید
من خودمم تازه اومدم اينجا اما باور كنين 24 ساعت زمان خيلي كميه براي سرنوشت يه زندگي
يه لحظه چشماتو ببند و فردا صبح را تصور كن بدون اون آيا شادتري ؟ اگه اينطوره هرچه زودتر تصميمت رو بگير اما هنوز هم فك ميكنم 24 ساعت زمان كوتاهيه براي حذف يك انسان از زندگيتون
(دوست عزيز من اصلا نظرم تخصصي نيست به هيچ وجه. فقط دلم نيمد بدون جواب از اينجا رد بشم)
-
RE: خیلی فوری، لطفاً کمک کنید
24 سال تمام. خانمم 24 سال و 7 ماه.
خوب من دلم به جدایی نیست . می خوام این افکار سراغم نیاد. با یکی از دوستان نزدیکم که متاهله مشورت کردم میگفت اونم بعد عقدش یه مدت از این فکرا میکرده و طبیعیه.
من می ترسم بعداً تو زندگی این افکار وجود داشته باشه و نتونم خانمم رو خوشبخت کنم.
ایشون اصلاً از نظر شخصیتی کاملاً مطیع هستند و گرچه بزرگتره اما واقعاً طوری نشون میده انگار من ازش خیلی بیشتر می فهمم. تنها نگرانی من بابت سن اینه که ایشون شکسته میشن زود و تابلو به نظر میاد که از من بزرگتره. این تو فرهنگ خانواده ما یه جوریه و مطمئناً کلی ملت حرف خواهند زد. واسه این نگرانم.
حالا چیکار کنم که دیگه این افکار نیاد سراغم؟
-
RE: خیلی فوری، لطفاً کمک کنید
ببین این افکار به سرت میاد و هیچکس نمی تونه راه حلی بهت ارائه کنه.
شما باید انتخاب کنی. یعنی به تمام خصوصیات مثبت و منفی یک چیز (نه فقط فرد) باید اندیشید، سبک سنگین کرد و در نهایت انتخاب کرد.
شما قبل از عقد باید اینکار را می کردی. در حق این دختر ظلم کردی و بیشتر اینکه حست را بهش انتقال دادی. و در این ظلم هیچ شکی نیست. با این حال بشین و مجدد فکر کن. 24 ساعت کمه، فرصت بیشتری بخواه.
از مقاله های این سایت هم استفاده کن و ببین در انتخاب همسر چه معیارهایی باید درنظر بگیری.
اینرا هم بدان که تمام خصوصیات مثبت در یک فرد جمع نخواهد بود. زیبایی، پولداری، سن کم، اخلاق خوب، تحصیلات عالی و ....
منتها باید اگر از معیاری به نفع معیار دیگر می گذریم (که در هر انتخابی اینگونه است)، با چشم باز و بسته به ارزشهایمان باشد که حسرت به دنبال نداشته باشد.
شما اینکار را باید قبل از عقد انجام می دادید ولی لاجرم مجبورید که الان انجام دهید.
البته ممکن است درصورت اقدام به تصمیم برای جدایی با برخورد خانواده دختر مواجه شوید که بحثی دیگر است.
-
RE: خیلی فوری، لطفاً کمک کنید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط blue sky
ببین این افکار به سرت میاد و هیچکس نمی تونه راه حلی بهت ارائه کنه.
شما باید انتخاب کنی. یعنی به تمام خصوصیات مثبت و منفی یک چیز (نه فقط فرد) باید اندیشید، سبک سنگین کرد و در نهایت انتخاب کرد.
شما قبل از عقد باید اینکار را می کردی. در حق این دختر ظلم کردی و بیشتر اینکه حست را بهش انتقال دادی. و در این ظلم هیچ شکی نیست. با این حال بشین و مجدد فکر کن. 24 ساعت کمه، فرصت بیشتری بخواه.
از مقاله های این سایت هم استفاده کن و ببین در انتخاب همسر چه معیارهایی باید درنظر بگیری.
اینرا هم بدان که تمام خصوصیات مثبت در یک فرد جمع نخواهد بود. زیبایی، پولداری، سن کم، اخلاق خوب، تحصیلات عالی و ....
منتها باید اگر از معیاری به نفع معیار دیگر می گذریم (که در هر انتخابی اینگونه است)، با چشم باز و بسته به ارزشهایمان باشد که حسرت به دنبال نداشته باشد.
شما اینکار را باید قبل از عقد انجام می دادید ولی لاجرم مجبورید که الان انجام دهید.
البته ممکن است درصورت اقدام به تصمیم برای جدایی با برخورد خانواده دختر مواجه شوید که بحثی دیگر است.
یعنی الان اگر من به این نتیجه برسم که جدایی درست نیست و باید ادامه بدم، آیا می تونم امیدوار باشم که بعداً وقتی زندگی مشترک رو شروع کنم دیگر این افکار به سراغم نخواهد آمد؟
آیا کلاً این افکار به صورت طبیعی در ذهن یک فرد تازه عقد کرده به وجود می آید یا غیر عادی است؟
-
RE: خیلی فوری، لطفاً کمک کنید
من در مورد اقایون نمیدونم اما من که خودم هزار بار در سال اول ازدواجم از انتخابم پشیمون شدم (البته تو دلم و بیان نکردم). البته شما که خدا رو شکر مشکلی ندارید و شاید یک کم به قول یکی از دوستان خوشی زده زیر دلتون. اگر الان در حال دعوا بودید و یک عالمه مشکل داشتید دیگه یادتون میرفت تردید یعنی چی و الا ناینجا دنبال این بودید که بچه ها به دادم برسید چطور زنم رو به خودم دلبسته کنم. شوخی کردم.
برای اینکه از شر این افکار راحت بشید :
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ani
سلام دوست محترم
نگاه يك سويه به نيمه ي خالي و تلخ اين نتيجه را دارد . به نيمه ي پر ليوان زندگي ات نگاه كن .
و این کار رو ادامه بدید. انشاء الله وقتی ایشون بیان پیشتون اینقدر بهتون خوش بگذره که دیگه این افکار از ذهنتون بره. هیچ نعمتی بالاتر از داشتن یک همنشین خوبو نیک نیست که خدا به شما عطا کرده.
راستی به این حدیث مگاه کن. ایا به راستی وصف همسر شما نیست:
امام مجتبی علیه السلام
و هر گاه به همشینی با کسی نیازمند شدی، با چنین فردی همنشینی کن: کسی که همنشینی با او مایه سربلندی تو باشد و اگر به او خدمت کردی، هوایت را داشته باشد. چنان که کمکی خواستی به یاریت بشتابد و اگر سخنی گفتی تصدیقت کند. اگر در کاری همت به خرج دادی، با تو هم سو و هماهنگ باشد و اگر خطایی کردی، آن را جبران کند. اگر کار نیکی از تو دید، فراموش نکند. اگر از او خواستهای داشتی، برآورده سازد و اگر چیزی نخواستی، خود به تو ببخشد. اگر به تو مشکلی طاقتفرسا رسید، ناراحت شود. دوست تو باید کسی باشد که از او به تو زیانی نرسد، برایت دشواری نسازد، حق تو زیر پا نگذارد و اگر اختلاف مالی پیدا کردید، ایثار کند و تو را مقدم دارد. .
-
RE: خیلی فوری، لطفاً کمک کنید
[quote=deljoo_deltang]
من در مورد اقایون نمیدونم اما من که خودم هزار بار در سال اول ازدواجم از انتخابم پشیمون شدم (البته تو دلم و بیان نکردم). البته شما که خدا رو شکر مشکلی ندارید و شاید یک کم به قول یکی از دوستان خوشی زده زیر دلتون. اگر الان در حال دعوا بودید و یک عالمه مشکل داشتید دیگه یادتون میرفت تردید یعنی چی و الا ناینجا دنبال این بودید که بچه ها به دادم برسید چطور زنم رو به خودم دلبسته کنم. شوخی کردم.
واقعاً ممنونم . لااقل فهمیدم که بقیه هم از این فکر ها می کنند. من عیبم اینه که هیچ وقت حرف رو تو دلم نگه نمی دارم و حتماً باید به طرف مقابلم بگم.
آره واقعاً فکر کنم اینطوریه. من اصلاً ایرادی در خورد دختر به جز اینکه چند ماه بزرگتره و ظاهرش معمولیه پیدا نکردم. از هر نظر خوبه . این افکار از اونجایی به ذهنم اومد که ناخودآگاه به فکرم رسید که چرا فلانی رو نگرفتم که از هر نظر خوب بود یا چرا بیشتر فکر نکردم و .....
من هم عیناً این افکار رو به خانمم گفتم ً
به قول دوستم میگفت خانمت خیلی خوب بوده که الان تو دو سه هفته هست اینجوری بهش می گفتی و احترامت رو نگه داشته و الان هم تازه محترمانه می خواد ازت که جدا بشه و تازه مهریه هم نمی خواد. دوستم می گفت همچین دختری کم پیدا می شه.
باور کنید من هم می دونم ولی یهو مثلاً بعد چند ساعت میاد به ذهنم و خانمم هم میگه هرچی که ازش ناراحتی رو بهم بگو ولو اینکه من ناراحت بشم.
من می خوام از الان تصمیم بگیرم که بهش این حرفا رو نزنم دیگه و منم تو دلم نگه دارم. فقط یه چیزی خودش می ترسه میگه تو از الان دلت با من نیست و این افکار تو ممکنه باعث بشه بعداً که دوباره بری زن بگیری و میگه بیا همین الان که هیچی نشده جدا بشیم. من چه طوری بهش بفهمونم که بعداً درست میشه و این افکار میره؟
این البته مرتبط به تاپیک نیست اما یه دل نگرانی بود که یادم اومد.
یکی دیگه از دل نگرانی های من هم اینه که اون واقعاً از صمیم قلب منو دوست داره به طوری که یه بار واسه من جلو رو مامانش وایستاد . اما من نمی دونم چرا خیلی حس نمی کنم که دوستش دارم. علاقه من به ایشون همیشه به خاطر خوبی هاشه . چون خوبه دوستش دارم. به نظر شما اینکه میزان دوست داشتن ماها فرق داره بعداً مشکل درست نمی کنه؟
-
RE: خیلی فوری، لطفاً کمک کنید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط tanha.aziz
تنها نگرانی من بابت سن اینه که ایشون شکسته میشن زود و تابلو به نظر میاد که از من بزرگتره. این تو فرهنگ خانواده ما یه جوریه و مطمئناً کلی ملت حرف خواهند زد. واسه این نگرانم.
حالا چیکار کنم که دیگه این افکار نیاد سراغم؟
سلام
آقا من یه خواهشی دارم
بابا تورو خدا ول کنید این حرف مردم رو
حرف مردم چقدر اهمیت داره یه مشت خاله زنک که جز سرک کشیدن تو زندگی این و اون کار دیگه ای ندارن
بزار کنار این حرف ها رو
شما که تحصیل کرده ای چرا
من نمیدونم چرا به خاطر حرف مردم انقدر نگرانید
مگه قراره که مردمم بیان جای شما زندگی کنند که نگرانی
بزار هرچی دلشون می خواهد بگن مهم نیست مهم تویی که می خواهی با شریک زندگیت یه عمر زندگی کنی
ببین دوست من
تو این تالار اکثر دوستان تا حدودی من رو میشناسن و در جریان زندگی من هستن
من با کسی ازدواج کردم که از نظر مالی در حد عالی هستن خیلی بالا
البته خودم هم کم ندارم به اندازه خودم دارم یه خونه یه شغل دولتی و در حد خودم بد نیست خدا رو شکر
اما خانواده خانمم از نظر مالی خیلی خیلی از ما بالاتر هستن
اما من و خانمم ذره ای تفاهم نداریم
حرف هم رو نمی فهمیم
2 کلمه حرف عادی نمیتونیم با هم بزنیم
با اینکه در دوران عقد هستیم یک ماه پیش یه کشیده از خانمم خوردم تمام ستاره ها دور سرم میچرخیدن و هنوزم که هنوزه جاش درد میکنه
بخدا ازدواج دختر پول دار خوشبختی نمیاره
حاضر بودم خانمم هیچی نداشت اما یه آدم منطقی بود که میشد باهاش صحبت کرد و خوش بود هیچ توقعی ازش ندارم فقط با هم خوش باشیم همه جوره هم کوتاه اومدم اما نشد
دوست من خوشبختی خیال میکنی چیه
خوشبختی اینه که با خانمت خوش باشی
با هم بگید و بخندید و خوش بگذرونید
چرا قدر خانمت رو نمیدونی که می خواهی بری سراغ یه نفر دیگه
اصلا چرا دنبال یه دختر خوشگل و پولدار هستی
الان که 5 ماه از عقد من گذشته قیافه خانمم برای من عادی شده اصلا قیافه اون برای من مهم نیست مهم اخلاق و رحیات و خلق و خوی خانممه که هیچ وقت عادی نمیشه
بیا یه بار دیگه معیار های ازدواجت رو برسی کن
اگر بخاطر حرف مردم رفتنی جلو که هیچی اما اگر معیار هات چیز های دیگه ای بوده برسی کن ببین چند درصدش رو خانمت داره
به زندگیت چوب حراج نزن که تا 24 ساعت دیگه باید تصمیم بگیری
زندگی مشترکه شوخی بردار که نیست خیلی حساسه انقدر ظرافت میخواد خیال میکنی که الکیه
چرا گذاشتی به اینجا برسه
هنوز دیر نشده
یه تصمیم جدی بگیر و به این باور برس که خانمت خیلی عالیه بهترین دختر دنیاست و از این بهتر گیرت نمیومد و همه حسرت داشتن یه همچین خانمی رو دارن که تو داری
هر وقت به این باور رسیدی مطمعن باش خوشبخت میشی در غیر اینصورت با هرکس دیگه هم ازدواج کنی احساس خوشبختی نمیکنی حتی از نوع پولدارش ( نمونه بارزش خود من دوست داشتی برو و تاپیک های من رو بخون خودت متوجه میشی )
تو رو خدا قدر خانمت رو بدون مثل خانمت خیلی کمه الان معیار ها تغییر کرده و شرایط عوض شده
-
RE: خیلی فوری، لطفاً کمک کنید
من با کسی ازدواج کردم که از نظر مالی در حد عالی هستن خیلی بالا
البته خودم هم کم ندارم به اندازه خودم دارم یه خونه یه شغل دولتی و در حد خودم بد نیست خدا رو شکر
اما خانواده خانمم از نظر مالی خیلی خیلی از ما بالاتر هستن
اما من و خانمم ذره ای تفاهم نداریم
حرف هم رو نمی فهمیم
2 کلمه حرف عادی نمیتونیم با هم بزنیم
با اینکه در دوران عقد هستیم یک ماه پیش یه کشیده از خانمم خوردم تمام ستاره ها دور سرم میچرخیدن و هنوزم که هنوزه جاش درد میکنه
بخدا ازدواج دختر پول دار خوشبختی نمیاره
حاضر بودم خانمم هیچی نداشت اما یه آدم منطقی بود که میشد باهاش صحبت کرد و خوش بود هیچ توقعی ازش ندارم فقط با هم خوش باشیم همه جوره هم کوتاه اومدم اما نشد
واقعاً ممنون از نظر شما.
چند بار تا الان نظر شما رو خوندم و دارم روش فکر می کنم اما یه سوال دارم که البته خیلی مرتنط با تاپیک نیست همین جوری واسم پیش اومده. . شما که اینطوری میگی چرا از اول نرفتی اونجور خانمی رو بگیری؟ چرا خانمتون رو انتخاب کردید؟ مگه خانم شما از اول نمی گفت که شوهرشو دوس داره و واسه شوهرش هر کاری می کنه؟ البته اگه اشکالی نداره .
کلاً هم واسم سواله که چرا انجوری میشه؟ من تقریباً همه دخترهایی که تو دوران تحصیل دیدم طرز فکرشون اینجوری بود که باید هرنوع فداکاری رو واسه شوهرشون بکنند. خوب یعنی این ها بعد ازدواج عوض میشند؟
-
RE: خیلی فوری، لطفاً کمک کنید
tanha.aziz گرامی
به تالار همدردی خوش آمدی
برادر من
هیچ فکر کرده ای چرا در مورد یک شیء یا هر چیزی نظرها متفاوته ؟؟؟
چون نوع نگاه ها متفاوته ، چون پردازش ذهن ها متفاوته .
راستی فکر کرده ای که چطور میشه آدمها تغییر می کنند ؟؟؟
چون نوع نگاهشون تغییر می کنه ، چون پردازش های ذهنی شون تغییر می کنه .
نوع نگرش شما می تواند در کنترل شما باشد . یعنی می توانی تعریفی دیگر از زیبایی داشته باشی و نوع نگرشت به زندگی و خانمت طور دیگری باشد . همینکه امکانش هست طور دیگری فکر کنی ، پس بخواه که نگرشت را نسبت به زندگی ، زیبایی و همسرت تغییر دهی .
وقتی تردید ها به سراغت می آید ، از تکنیک توقف فکر بهره بگیر و روند عکس را در پیش بگیر ، یعنی بر عکس او تردیدها فکر کن .
بهتره معیارهایت و اولویت هایت در زندگی مشترک را لیست کنی و امتیاز بدهی و ببینی که زندگی با همین همسرت چقدر امتیاز می آورد .
شما نگاهی سطحی به زندگی ، زیبایی و همسرت داری . بهتره اصلاحش کنی و به مسائل اساسی توجه کنی ، مثلاً به سیرت به جای صورت توجه کنی .
مطمئنم اگر این خانم زشت بود هرگز خواستگاریش نمیرفتی ( با توجه به روحیاتی که از شما تشخیص می دهم ) پس معمولی است و باید بدانی آن زیبایی مد نظر شما موارد استثناء است و بیشتر دخترها قیافه ای معمولی دارند .
مطمئن نباش اگر ایشون را از زندگیت خارج کنی ، یک دختر همه چیز تمام نصیبت می شود .
آدم عاقل نقد را به نسیه نمی فروشد آن هم با دلیلی کاملاً سطحی .
و باز مطمئنم اگر همسرت کنارت بود کمتر این افکار سراغت می آمد .
موفق باشی
.
-
RE: خیلی فوری، لطفاً کمک کنید
دوست من سلام
شما تو سن پایین ازدواج کردید و یک دلیل این افکار هم همینن...
تواین موارد یه کاری را توصیه می کنن که خیلی هم جواب می ده
این روش اینه که شما فکر کن ازدواج نکردی، کاملا تصور کن مجردی و حق انتخاب با خودت هست، قشنگ بشین بنویس و لیست کن که معیارهات برای انتخاب همسر چی هست، بدون اینکه ذره ای به نامزدت فکر کنی، از ته دل بنویس معیار ها رو، هر چیزی رو که می خوای، بعد که نوشتی بشین مطالعه کن ببین چند درصدش رو خانومت داره، اینطوری واقع بینیت زیاد میشه و وقتی مثلا دیدی 70 درصدش را داره یعنی خوب این خیالات باطل هست و باید با خودت کنار بیای، اگر دیدی نه 20 درصد را داره باید فکر دیگه ای کرد.
دوتا نکته دیگه می خواستم عرض کنم:
1* با 7 ماه فاصله سنی نه کسی پیر میشه نه جوون، طوری میگی انگار 4 سال اختلاف داری، اینها همه حرفه که خانوم زود شکسته میشه و ...، خانوم های امروزی انقدر به خودشون می رسن که خیلی بهتر از آقایون می مونن!
2* شما خودت هم ایراداتی داری ، یکیش اینه که به حرف مردم خیلی اهمیت میدی و این برای مرد اصلا خوب نیست، دومی اینه که بی مهارت هستی که این حرف را با خانومت در میان گذاشتی... این حرفها باید آخر زده بشه نه اول
-
RE: تردید بعد از عقد در مورد ظاهر همسر (خیلی فوری، لطفاً کمک کنید )
سلام ببینید احساسات یک دختر بازیچه افکار شما نیستش!!!! سعی کنید از اطرافیانش هم پرسو جوو کنید که احساس واقعی او به شما چیه؟ این خانم غرور داره شما دارید با غرورش با زی میکنید مجبور اینو بگه، یه دختر عقد کرده تو جامعه جایگاه خوبی برای ازدواج نداره یکم مردونگی بخرج بدید!!! اجازه ندید محیط روتون تاثیر بزاره!! سعی کنید روی ظاهرش کار کنید همه چیز درست شدنیه مطمئناً اگه انقد بد نبوده که شمارو چاقو زیر گردنتون گرفته سر سفرهٔ عقد برده باشن، پس مردونگی به خرج بدید و تا آخر راه کنارش باشید و سعی کنید اعتماد بنفسشو بهش بر گردونید محبت و انسانیت و صداقت نایابترین چیزأی که همسر شما داراست قلبشو نشکنید و همراهش باشید،اینو بدونید هیچ گناهی سنگین تراز شکستن دل آدما نیست!!!
-
RE: تردید بعد از عقد در مورد ظاهر همسر (خیلی فوری، لطفاً کمک کنید )
آقاي "تنها عزيز " سلام
شما همسرتون رو براي ما كه تا به حال با شما و ايشون آشنا نبوديم اين طور معرفي كرديد:
دختر خيلي خيلي خوبيه اما )
1)خوشگل نيست
2)از من 7 ماه بزرگتره
3) خانوادش از نظر مالي متوسطن
4)از نظر تحصيلي از من پايينتره
(آيا شما اصولاً همسرتون رو اينطور معرفي ميكنيد؟:163:)
در برابر 1 صفت خوبي ايشون 4 تا ايراد گرفتيد. كه دو تا از ايرادا اصلاً ايراد نيست بلكه موقعيته.
1)موقعيت مالي خانواده كه اصلاً ارتباطي به خوشبختي شما نداره . مگر اينكه شما رو پول پدر خانومتون حساب باز كرده باشيد كه در اين صورت ايراد متوجه شماست نه همسرتون!!!!!
2)موقعيت تحصيلي كه اگر شرايط مساعد باشه و خودشون مايل باشن مي تونن ادامه بدن (اين رو هم داخل پرانتز بگم كه خيلي از مردها دوست دارن همسرشون از نظر تحصيلات از خودشون پايين تر باشه)
پس شد 2 مسئله نه ايراد.........
1) خوشگل نيست 2) 7 ماه از من بزرگتره
فاصله سني شما حتي مسئله هم نيست چه برسه به مشكل!!!
شما درصدد هستيد خودتون رو قانع كنيد كه اشتباه كرديد كه با همسر فعليتون ازدواج كرديد پس دنبال بهانه ميگرديد.....
اگر فاصله سني شما 4-5 سال بود توجيهتان در زمينه سن درصورتي درست بود كه اختلاف سني موجود منجر به اختلافات زناشويي ميشد .
ا
ادامه دارد.........
-
RE: تردید بعد از عقد در مورد ظاهر همسر (خیلی فوری، لطفاً کمک کنید )
سلام.ببين آقاي عزيز من الان 4 ماهه عقد كردم منم اوايل از اين افكار مسخره به سراغم ميومد خيلي اذيت ميشدم يخورده با قيافش مشكل داشتم البته همسر من قيافه زيبايي داره ها ولي چين وچروك توي صورتش نسبت به سنش زياده همه ميگفتن انگار 3يا 4تا بچه داره:302: ولي باورت نميشه الان ديگه اون چين وچروك ها رو نميبينم انقدر كه دوسش دارم.بنظر من اين افكار بيشتر به خاطر اين هست كه ازش دوري وهي داري تو خلوت خودت به خودت تلقين ميكني.اين همه آدماي بزرگ اومدن وگفتن كه بابا جان نه زيبايي ونه پول هيچكدومشون خوش بختي نمياره .شما داريد اون خانم رو به خاطر چيزايي كه تو بوجود اومدنش هيچ دخالتي نداشته سرزنشش ميكني ونكات مثبتش رو نميبيني.بيشتر فكر كن
-
RE: تردید بعد از عقد در مورد ظاهر همسر (خیلی فوری، لطفاً کمک کنید )
آقاي تنها عزيز دوباره سلام
ببخشيد اگه مورد سرزنش واقع ميشيد.
اگر بخوايم نظر بديم و قضاوت كنيم بايد آدم بيطرفي باشيم كه حقايق رو ميبينه و ميگه..
متاسفانه شما در رفتار و البته تفكراتتون خطاهايي رو داريد كه اگر متوجهشون نشيد ، علاوه بر خودتون براي بقيه هم خطرناكه. بنابراين انتقادات ما رو به چشم دواي درد نگاه كن و سعي در رفع اونها داشته باش. با اين مقدمه مي پردازم به بقيه موارد:
با توجه به نوشته هاتون متوجه شدم شما آدم:
1. كمال گرا هستيد
2.عجول هستيد يعني صبور نيستيد پس سنجيده عمل نميكنيد و به قول خودتون دلتون رو به دريا ميزنيد!!! به جاي اينكه مشورت كنيد ،سبك سنگين كنيد اول اقدام ميكنيد بعد فكر ميكنيد و راه چاره ميخواهيد.
3.هنوز باور نداريد متاهل شديد و نسبت به خانمي كه اختيار كرديد متعهد هستيد...اينطور كه به نظر ميرسه تو خارج هم دائم چشمتون به خانومهاست و اونها رو ارزيابي ميكنيد...
4.يه مقداري هم حسابگر به نظر ميرسيد. اين موضوع رو علاوه بر مشكل خانومم به خاطر خانواده متوسطش بيان كرديد و هم به صورت نازيبايي اونجا كه گفتيد[/quote]واقعاً نمی دونم چی کار کنم؟ اگه فکر می کنید بهتره این دختر رو دو دستی بچسبم
[/quote]
در ضمن يه آدم تازه عقد كرده تمام حواسش به زندگيشه. به عشق تازش . هر كاري ميكنه تا همسرش اب تو دلش تكون نخوره.
زن بعد از ازدواج به محبت مضاعفي از جانب همسرش نياز پيدا ميكنه لطفا يه سري به تاپيك بچه ها بزن
شما از الان خيلي راحت بيعلاقگي يا ترديدتون رو نسبت به خانمتون اظهار ميكنيد بعد از ازدواج چيكار ميخواهيد بكنيد؟؟؟؟؟
-
RE: خیلی فوری، لطفاً کمک کنید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط tanha.aziz
من با کسی ازدواج کردم که از نظر مالی در حد عالی هستن خیلی بالا
البته خودم هم کم ندارم به اندازه خودم دارم یه خونه یه شغل دولتی و در حد خودم بد نیست خدا رو شکر
اما خانواده خانمم از نظر مالی خیلی خیلی از ما بالاتر هستن
اما من و خانمم ذره ای تفاهم نداریم
حرف هم رو نمی فهمیم
2 کلمه حرف عادی نمیتونیم با هم بزنیم
با اینکه در دوران عقد هستیم یک ماه پیش یه کشیده از خانمم خوردم تمام ستاره ها دور سرم میچرخیدن و هنوزم که هنوزه جاش درد میکنه
بخدا ازدواج دختر پول دار خوشبختی نمیاره
حاضر بودم خانمم هیچی نداشت اما یه آدم منطقی بود که میشد باهاش صحبت کرد و خوش بود هیچ توقعی ازش ندارم فقط با هم خوش باشیم همه جوره هم کوتاه اومدم اما نشد
واقعاً ممنون از نظر شما.
چند بار تا الان نظر شما رو خوندم و دارم روش فکر می کنم اما یه سوال دارم که البته خیلی مرتنط با تاپیک نیست همین جوری واسم پیش اومده. . شما که اینطوری میگی چرا از اول نرفتی اونجور خانمی رو بگیری؟ چرا خانمتون رو انتخاب کردید؟ مگه خانم شما از اول نمی گفت که شوهرشو دوس داره و واسه شوهرش هر کاری می کنه؟ البته اگه اشکالی نداره .
کلاً هم واسم سواله که چرا انجوری میشه؟ من تقریباً همه دخترهایی که تو دوران تحصیل دیدم طرز فکرشون اینجوری بود که باید هرنوع فداکاری رو واسه شوهرشون بکنند. خوب یعنی این ها بعد ازدواج عوض میشند؟
سلام دوست من
جریان من یکمی طولانیه
راستش رو بخواهی روزی صد بار با خودم مرور میکنم
انتخابی که داشتم و شرایطی رو که توش قرار گرفته بودم خیلی فرق میکنه
دوست داشتی برو تاپیک های من رو بخون
خانم من مشکل روحی روانی داره و اون زمان نشون نمیداد و قبول نمیکرد هنوز که هنوزه به این باور نرسیده که باید خودش رو درمان کنه و ما در حال جدا شدن هستیم
دوست من زمانی که من به خواستگاری خانمم رفتم اصلا نمیدونستم که از نظر مالی چقدر دارن و کلا بی اطلاع بودم
خانمم هم تو آشنایی هیچی نگفتن ولی از سر و وضعش معلوم بود که وضعیتشون بد نیست و من هم در حد خودم بد نیستم اما شب خواستگاری بود که فهمیدم پدر خانمم چه وضعیت مالی دارن و همچنین فهمیدم که خانمم به نام خودش خونه داره ماشین داره مغازه داره و یه حساب بانکی که کسی از موجودیش خبر نداره فکر نمیکردم که قبول کنند اصلا فکرش رو هم نمیکردم و با خدای خودم گفتم که هرچی قسمت باشه همون بشه و چون ازدواج ما سنتی بود من هم وابسته نشده بودم همه چیز رو سپردم به قسمت و پدر خانمم 3 روز بعد از خواستگاری به ما خبر دادن که برای مراسم بله برون تشریف بیارید و گفتن قبلش باید با من خصوصی صحبت کنند من هم قبول کردم رفتم پدر خانمم من رو برد به گاوداری خودش و گفت که برای من پول مهم نیست و انقدر دارم که تا آخر عمر میتونم خرج همه رو بدم برای پدر خانمم یه آدم سالم و صادق که اهل زندگی باشه و آدم درست می خواست و خودش اومده بود تحقیق و من رو تائید کرده بود گفت که تو زندگی کمکت میکنم نمیزارم اینجا باشی و باید از باجناقهات و برادر خانمات کمتر نباشی من هم مونده بودم چی بگم و قبول کردم اون هم یه ماشین برای عید به من کادو داد که هیچوقت سوارش نشدم و 1 ماه پیش هم یه واحد آپارتمان داد که بریم اونجا زندگی کنیم در صورتی که من خودم خونه دارم
اما چه فایده که اصل قضیه خانمم مشکل داره و ما همیشه در حال قهر و آشتی هستیم و از زمان آشنایی با خانمم تا الان یه روز خوش نداشتیم حالا خوبه که هنوز مراسم عروسی رو نگرفتیم و سر خونه زندگیمون نرفتیم من هم خونه و ماشین و پولهای پدر خانمم رو گذاشتم و میگم که هیچ کدوم رو نمیخواهم ولی خانمم اخلاقش رو درست کنه
این خلاصه زندگی منه
میبینی که پول خوشبختی نمیاره
بخدا حاضرم که خانم هیچ کدوم از اینها رو نداشت ولی در عوض یکمی فقط یکمی با هم خوب بودیم
میدونی من حسرت اینو دارم که یه دفعه با خانمم برم رستوران و اون غذا نخورده قهر نکنه و شروع به داد و بیداد نکنه بیاد بیرون
این زوج های جون که با هم خوش هستن رو میبینم حسرت میخورم اما چه میشه کرد قسمت این بوده
این هم یکی امتحان های خداوند که امیدوارم سربلند بیرون بیام
ببین من یه چیزی بهت میگم ناراحت نشی ها
من خودم شخصا آرزوی داشتن یه خانم مثل خانم تو رو داشتم
یه ذره قدر خانمت رو بدون
بخدا دختر خیلی خوبیه
خیال میکنی خوشبختی چیه
همینه دیگه
منطقی و آرام و صبور باش و تصمیم درستی بگیر
-
RE: تردید بعد از عقد در مورد ظاهر همسر (خیلی فوری، لطفاً کمک کنید )
فکر نمی کنید در میون گذاشتن تردیدهاتون با این خانوم باعث می شه که ایشون همه ی زندگی رو احساس کنن فرد مطلوب شما نیستن؟ ضمنا قطعا این خانوم از حرفهای شما رنجیده ولی بروز نمیده.
بنظر من این خانم گزینه بسیار خوبی برای ازدواجه اما طرز تفکر شماست که مشکل داره .شاید محیط خانواده تون بنحوی باعث این نوع تفکرات شده یا استنباطهای خودتون هست ولی فکر میکنم سخت بتونید معیارهاتونو حداقل تو کوتاه مدت تغییر بدید.با ادامه دادن هم خودتونو آزار میدید و هم ایشونو.
چاره اینه که یکیو پیدا کنید پولدار و خوشگل و کوچکتر و با تحصیلات و با اخلاقش اونقد بره رو اعصابتون که روزی هزاربار آرزوی همسری مثل این خانوم رو داشته باشید. شایدم با دیدن چند نمونه از اینا دوروبرتون عبرت بگیرید.
-
RE: تردید بعد از عقد در مورد ظاهر همسر (خیلی فوری، لطفاً کمک کنید )
شما همسرتون رو براي ما كه تا به حال با شما و ايشون آشنا نبوديم اين طور معرفي كرديد:
دختر خيلي خيلي خوبيه اما )
1)خوشگل نيست
2)از من 7 ماه بزرگتره
3) خانوادش از نظر مالي متوسطن
4)از نظر تحصيلي از من پايينتره
(آيا شما اصولاً همسرتون رو اينطور معرفي ميكنيد؟:163:)
در برابر 1 صفت خوبي ايشون 4 تا ايراد گرفتيد. كه دو تا از ايرادا اصلاً ايراد نيست بلكه موقعيته.
شما درصدد هستيد خودتون رو قانع كنيد كه اشتباه كرديد كه با همسر فعليتون ازدواج كرديد پس دنبال بهانه ميگرديد.....
.
[/quote]
ممنون از نظر شما.
لطفاً بی انصاف نباشید من تا جایی که جا داشت ازش تعریف کردم. اگه پست های منو بخونید می بینید که من چقد ازش تعریف کردم.
راستش من موقع عقد هم بابت سن و ظاهرش مسکل که نه ولی تردید داشتم اما اینقد که از سجایای اخلاقی ایشون شنیده بودم گفتم حالا این بعداً عادی میشه. متاسفانه بعد دو هفته که از ایران اومدم به مرور این افکار در من شکل گرفت. به خصوص که هرجا بحث ازدواج میشه اینجا همه میگن که همسر باید چند سال کوچکتر باشه و خوشگل باشه و ....
هردفعه این بحث ها میشه من ناراحت میشم که نکنه من اشتباه انتخاب کردم؟ باور کنید هنوزم میگم از نظر سجایای اخلاقی واقعاً فکر میکنم عالیه ولی نمی دونم این افکار چیه که به سراغم میاد . البته بعد از همدردی با دوستان بهتر شدم و الان احساس بهتری دارم . ترس من از اینه که خدای نگرده فردا دختر مردم بیاد اینجا و من باهاش بد برخورد کنم. خدای نکرده این افکار تو ذهنم نمونه و بعداً به روش بیارم؟
من الان دیگه فقط می خوام مطمئن بشم که این افکار از ذهنم محو خواهند شد.
با تشکر از همه دوستان ، فعلاً تا آخر هفته فرصت دارم که رو این قضیه فکر کنم و فعلا هم تصمیم گرفتم که این افکارم رو درمان کنم تا بتونم تردید ها رو از خودم دور کنم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ahooye tanha
سلام ببینید احساسات یک دختر بازیچه افکار شما نیستش!!!! سعی کنید از اطرافیانش هم پرسو جوو کنید که احساس واقعی او به شما چیه؟ این خانم غرور داره شما دارید با غرورش با زی میکنید مجبور اینو بگه، یه دختر عقد کرده تو جامعه جایگاه خوبی برای ازدواج نداره یکم مردونگی بخرج بدید!!! اجازه ندید محیط روتون تاثیر بزاره!! سعی کنید روی ظاهرش کار کنید همه چیز درست شدنیه مطمئناً اگه انقد بد نبوده که شمارو چاقو زیر گردنتون گرفته سر سفرهٔ عقد برده باشن، پس مردونگی به خرج بدید و تا آخر راه کنارش باشید و سعی کنید اعتماد بنفسشو بهش بر گردونید محبت و انسانیت و صداقت نایابترین چیزأی که همسر شما داراست قلبشو نشکنید و همراهش باشید،اینو بدونید هیچ گناهی سنگین تراز شکستن دل آدما نیست!!!
ممنون از نظر شما دوست عزیز. واقعاً از همه دوستان ممنونم.
باور کن می نمی خوام غرورش بشکنه اما نمی خوام بعداً احساس کنه که اشتباه ازدواج کرده. می خوام هنوز که عروسی نکردیم اگه درست نبوده این ازدواج، جلوشو بگیرم. من الان فقط ترسی اینه که بعداً خدایی نکرده ، این افکار تو وجودم بمونه و خانمم اذیت بشه.
الان دارم تلاش می کنم که بتونم این تردید ها رو از خودم دور کنم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط no1
فکر نمی کنید در میون گذاشتن تردیدهاتون با این خانوم باعث می شه که ایشون همه ی زندگی رو احساس کنن فرد مطلوب شما نیستن؟ ضمنا قطعا این خانوم از حرفهای شما رنجیده ولی بروز نمیده.
بنظر من این خانم گزینه بسیار خوبی برای ازدواجه اما طرز تفکر شماست که مشکل داره .شاید محیط خانواده تون بنحوی باعث این نوع تفکرات شده یا استنباطهای خودتون هست ولی فکر میکنم سخت بتونید معیارهاتونو حداقل تو کوتاه مدت تغییر بدید.با ادامه دادن هم خودتونو آزار میدید و هم ایشونو.
چاره اینه که یکیو پیدا کنید پولدار و خوشگل و کوچکتر و با تحصیلات و با اخلاقش اونقد بره رو اعصابتون که روزی هزاربار آرزوی همسری مثل این خانوم رو داشته باشید. شایدم با دیدن چند نمونه از اینا دوروبرتون عبرت بگیرید.
از شما هم ممونم.
این صفت من که همه چیز رو صادقانه میگم خوب نیست . به قول خانمم میگه تو زیادی صادقی. ولی این تو شخصیت منه . سخته عوضش کنم.
آخه من هم همین فکر رو میکنم. ولی چه فایده که گاهاً میاد تو ذهنم که فلانی که همکلاسیم بود خیلی بهتر بود. یا نمی دونم کاش فلانی رو میگرفتم که همه این ویژگی ها رو داشت و خوش اخلاقم بود.
می دونم این افکار بعد از ازدواج غلطه و نبادی بیاد به ذهنم اما چیکار کنم که بعضی وقتا ناخودآگاه میاد به ذهنم .
یکی از مشکل های اصلی من مقایسه کردنه . من خیلی خانمم رو مقایسه می کنم با بقیه و این فکر کنم مهمترین مشکل منه.
الان هم که اون از من رنجیده شده ، مطمئناً یکی از دلایلش همینه که بعضی وقت ها با دیگران مقایسه می کنمش.
از دیروز دارم همش به نیمه پر لیوان نگاه می کنم و می بینم که خوب شاید خیلی ها حسرت داشتن همسری مثل من رو داشته باشند. ولی خوب کاش این حس همیشه بود. مشکل من اینه که بعد یک مدت دوباره اون افکار میاد به ذهنم که چرا به گزینه های بهتری فکر نکردم و همش خودم رو سرزنش می کنم که من که به ظاهر و سنش تردید داشتم چرا عقد کردم؟ بعد فکر می کنم که اشتباه کردم . ولی بعد باز دوباره فکر می کنم که اخلاق از هر چیزی مهم تره و کار درست رو کردم. خلاصه این افکار منو رها نمی کنه.
می خوام یک بار واسه همیشه خوب فکر کنم و تردید ها رو بگذارم کنار.
-
RE: تردید بعد از عقد در مورد ظاهر همسر (خیلی فوری، لطفاً کمک کنید )
چرا شما پیش یه مشاور نمیرین؟
این تردیدها بعد از ازدواج هم باشما هست.اگر هم نباشه خانمتون این حرفها همیشه توی ذهنش خواهد ماند. ودر هر مشاجره یا بحثی این به ذهنش میرسه که شما از اول اونو با تردید انتخاب کردین و دوسش ندارین و اون هم بدتر میشه
در ضمن چرا این جور حرف رو به خانمتون میزنین این مشکل شماست که خودتون باید حلش کنید درسته که صادق هستین ولی دارین به اون ضربه روحی میزنین حس طرد شدگی عدم دوست داشتن و نامزد بیچارتون دم نمیزنه
من خانمتونو خوب درک میکنم
البته من از لخاظ تحصیلات و خانواده بهتر از همسرم هستم واز لحاظ سنی هم کوچکترم ولی همسر من موقع ازدواج ملاکش زیبایی بود ومن چهره معمولی دارم
الان نمیدونم مثل اوائل ازدواجمون فکر میکنه یا نه ولی من هنوز حرفاش توی ذهنمه و نبخشیدمش و فکر میکنم یکدل نیستیم
-
RE: تردید بعد از عقد در مورد ظاهر همسر (خیلی فوری، لطفاً کمک کنید )
نقل قول:
نوشته اصلی توسط saint mary
چرا شما پیش یه مشاور نمیرین؟
ممنون از نظر شما.
من واسه همین دو هفته قبل عقد همراه ایشون به یک مشاور معروف در تهران رفتیم و سه جلسه مشاوره کردم. یک جلسه خودو و یک جلسه ایشون و یک جلسه مشترک.. جالب اینه که من دل نگرانی هامو گفتم. حتی به آقای دکتر گفتم که من نمی دونم چرا این تردید های من نسبت به ظاهر و سن ایشون رفع نمی شه و مدام فکرش با من هست . ایشون اصلاً نذاشتن رو شن بحث کنیم و گفت من واسه 7 ماه اصلاً بحث هم نمی کنم. واسه ظاهر هم گفت همین قد که ببینی تمایل جنسی بهشون داری کافیه و گفت حتماً برید بیرون و چند جلسه بهش خوب نگاه کن و ببین که این تمایل رو داری یا نه. من هم طبق گفته ایشون عمل کردم و دیدم که این تمایل که ایشون می گفت رو دارم و فکر کردم حتماً همین کافیه هرچند ایشون اون طور که من می خوام نباشه.
اون آقای مشاور گفتند که این خانم خیلی خیلی متعهد و صادق و ... که خودم هم اعتراف کردم هستند و مخصوصاً چون خودش شدیداً به این ازدواج علاقه داره خیلی امتیازه.
من هم با وجودی که این تردید باهام بود گفتم حتماً این آقای مشاور یه چیزی می دونه و حتماً بعداً درست میشه.
دیگه چون خانواده هم اصرار داشتند که چی شد ، زود نتیجه رو بگو ، تصمیم نهاییت چیه ، من هم دیکه دلو زدم به دریا و گفتم باشه . در عرض یک هفته همه چی انجام شد و من هم بعدش سریع از ایران اومدم.
الان خودم رو سرزنش می کنم گاهی اوقات که چرا به حرف اون مشاور کردم. چرا کلا بی خیال نشدم. حتی گاهی میگم که ممکنه یه دختر یه فرشته باشه اما خوب باید ظاهرشو دوست داشته باشی. البته الان دارم سعی می کنم همش به نیمه پر لیوان فکر کنم تا این افکار یادم نیاد.
الان مهم ترین نگرانی من اینه که به قول خانمم میگه اگه الان بهم بخوره خیلی اتفاق خاصی نمی افته ولی اگه دو سال دیگه جدا بشیم سخته. من فقط می خوام مطمئن بشم که آیا بعد از ازدواج این افکار باهم میمونه یا نه؟ نمی خوام بعداً این خانم چوب پر توقعی منو بخوره. الان شوهر شما چیزی راجع به زیبایی به شما میگه؟ مثلاً به روتون میاره؟
من دارم فکر میکنم که خوب الان که هنوز مشکلات زندگی پیش نیومده اینطوری باشه دلم ، بعداً چی می شه؟ فکر می کنم که این همه آدم زندگی شونو با عشق خفن آغاز می کنند و یک سال نشده به جدایی میکشه ، ما که از الان این چیزا بین ما بحث میشه که دیگه واویلا !
-
RE: تردید بعد از عقد در مورد ظاهر همسر (خیلی فوری، لطفاً کمک کنید )
ببخشيد يه سوال خصوصي ميپرسم،اگه دوست نداشتي جواب نده؟!
توي اين چند هفته اي كه عقد بودين،روابطتون در چه حد بوده؟! آيا تا الان با همسرتون رابطه ي ... داشتين؟
-
RE: تردید بعد از عقد در مورد ظاهر همسر (خیلی فوری، لطفاً کمک کنید )
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mehrdad_m
ببخشيد يه سوال خصوصي ميپرسم،اگه دوست نداشتي جواب نده؟!
توي اين چند هفته اي كه عقد بودين،روابطتون در چه حد بوده؟! آيا تا الان با همسرتون رابطه ي ... داشتين؟
خواهش می کنم. در این حد که همراه هم بودیم . واقعاً هم در اون مدت احساس خوبی داشتم و فقط چند بار که رفتیم دیدن فامیل ، استرس داشتم که نکنه به ظاهر خانمم بعداً گیر بدن یا اینکه گیر بدن که سنش چقده . کلاً احساس می کنم شخصیتاً خیلی دهن بین هستم و خیلی استرس دارم رو حرفشون. همش به خودم تلقین می کنم که باب حرف مردم مهم نیست اما چه کنم که ذاتم این جوریه. حتی اول که اومدم اینجا خانم یکی از دوستان از سن خانمم پرسید و گیر داده بود که چند سالشه و من نتونستم راستشو بگم و گفتم ازم چند ماه کوچکتره. شبش هم با خانمم صحبت کردم و گفتم که نتونستم راستشو بگم و ازش خواستم که بعداً اگه سوال شد همینو بگه .
الان بیشتر استرس و تردیدم واسه اینه که کاش رو این چیزا بیشتر فکر کرده بودم. مخصوصاً که با چند دختر خانم خوبی که این مشکلات رو هم نداشتند و می شناختمشون ولی اون موقع بهشون فکر نکرده بودم صحبت کوتاهی داشتم که بهم تبریک گفتند و این حس هم در من ایجاد شد که چرا بیشتر دقت نکرده بودم. البته من اعتراف می کنم که تا الان دختری به خوبی خانمم از لحاظ سجایای اخلاقی ندیدم ولی چه کنم که این تردید های قبل عقد دوباره در من زنده شده. گاهی وقتا اون مشاور رو که بهم گفت به اینا فکر نکن و اینا مهم نیست رو لعنت می کنم که چرا بیشتر توجه نکرد. من دقیقاً از روی توصیه اون فکر کردم این تردید ها رفع میشه و بهتره بی توجه باشم. الان هم فقط می خوام واقعاً بدونم که ادامه ش اشتباهه جلوشو بگیرم وگرنه که بدون تردید ادامه بدم . همون چیزی که خانمم ازم خواسته.
در مورد سوال دوم هم هرچند با توجه به فرهنگشون امکانش بود ولی ما رابطه .... در حد کم داشتیم ولی من اجازه ندادم زیاده روی بشه (چون می ترسیدم از حساسیت جامعه ایران رو این قضیه) و این که شاید تو این مدت که باهم نیستیم مشکلی پیش بیاد و خدایی نکرده به جدیی بکشه.
می تونم بپرسم نکته این سوال واسه چی بود؟
-
RE: تردید بعد از عقد در مورد ظاهر همسر (خیلی فوری، لطفاً کمک کنید )
ببين دوست عزيز،
-شما هنوز اونقدر توي رابطه به ايشون نزديك نشدي ،پس چطور با اطمينان از عدم تمايلت و پشيماني صحبت ميكني...آرايشهاي جديد و فانتزي،مدل مو،لباسهاي جذاب و تحريك كننده.. همه اينها ظاهر يه زن رو، زير و رو ميكنه!
-بعد از رابطه جنسي زن وشوهر،نوع احساس طرفين نسبت به هم تا حد زيادي با قبل متفاوت خواهد بود!(معمولا يه حس كشش و جاذبه خاص ايجاد ميشه)
-تازه همين "مثلا خوشگلايي" هم كه ميبيني اكثرشون زييباييشون رو مديون آرايش غليظشون هستن
-7 ماه بزرگتر بودن ايشون هم اونقدر نيست كه خيلي بعدا به چشم بياد!يه زن با كمي آرايش ميتونه چندين سال جوون تر جلوه كنه.
-حرفاي خاله زنكي مردم هم كه باد هواست!!
-
RE: تردید بعد از عقد در مورد ظاهر همسر (خیلی فوری، لطفاً کمک کنید )
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mehrdad_m
ببين دوست عزيز،
-شما هنوز اونقدر توي رابطه به ايشون نزديك نشدي ،پس چطور با اطمينان از عدم تمايلت و پشيماني صحبت ميكني...آرايشهاي جديد و فانتزي،مدل مو،لباسهاي جذاب و تحريك كننده.. همه اينها ظاهر يه زن رو، زير و رو ميكنه!
-بعد از رابطه جنسي زن وشوهر،نوع احساس طرفين نسبت به هم تا حد زيادي با قبل متفاوت خواهد بود!(معمولا يه حس كشش و جاذبه خاص ايجاد ميشه)
-تازه همين "مثلا خوشگلايي" هم كه ميبيني اكثرشون زييباييشون رو مديون آرايش غليظشون هستن
-7 ماه بزرگتر بودن ايشون هم اونقدر نيست كه خيلي بعدا به چشم بياد!يه زن با كمي آرايش ميتونه چندين سال جوون تر جلوه كنه.
-حرفاي خاله زنكي مردم هم كه باد هواست!!
یعنی بخ نظر شما این تردید ها بعد ازدواج به سراغم نخواهد آمد؟ من همش می ترسم بعداً دوباره همین تردیدها و ای کاش ها به سراغم بیاد و خدای نکرده اون موقعه جداشیم !
من خیلی ها رو می بینم که با یک عشق خفن زندگی رو شروع می کنند ولی به یک سال هم نمی کشه. وای به حال من پس ! من از این می ترسم که من که این جوری با تردید دارم زندگی رو شروع می کنم خدایی نکرده این بلا سرم نیاد !
البته بعد از این اظهار نظر های دوستان خیلی نسبت به قبل قوی تر شده ام و دیگه خیلی کم این افکار به سراغم میاد و سعی می کنم همیشه به نیمه پر لیوان فکر کنم ولی باز هم می ترسم که این درمان ها موقتی باشه و باز بعداً دچار این تردید ها بشم. فعلاً می خوام مطمئن شم که بعد ازدواج هیچ وقت از تصمیمی که طی این چند روز می گیرم پشیمون نشم.
-
RE: تردید بعد از عقد در مورد ظاهر همسر (خیلی فوری، لطفاً کمک کنید )
سلام
دوست عزیز اگه شما هم مثل همسر من آدم ایده آل گرا و آرمانی باشید(که طبق گفته هاتون این طور به نظر میرسه) بعد از ازدواج هم زیبایی همسرتون براتون مهمه. کما اینکه همسر من بعد از 4 سال هنوز هم اگه من به خودم نرسم یا اگه بینمون کدورتی پیش بیاد از رفتاراش متوجه میشم که این طور تصور میکنه که میتونست زن زیباتری انتخاب کنه، البته ما عاشق هم هستیم و زندگی خیلی خوبی داریم و به خاطر همین من بهش حق میدم که دلش بخواد زنش همیشه زیبا و جوون به نظر برسه و سعی میکنم راضی نگهش دارم، این و بهتون بگم خانوم هایی که چهره معمولی دارن مثل من یا خانوم شما یا اکثر خانوما، با مقدار خییییلی کمی آرایش خیلی تغییر میکنن و خواستنی میشن، راستی سعی کنید زیاد رک نباشید چون من از رک بودن شوهرم توی موارد مختلف آسیب دیدم که خیلی هاش هنوزم از ذهنم پاک نشده و میفهمم خانومتون چه حسی پیدا میکنن از این رفتار.
-
RE: تردید بعد از عقد در مورد ظاهر همسر (خیلی فوری، لطفاً کمک کنید )
آقای مهرداد و همسفر 65 درست میگن
آرایش کردن و نوع پوشش در زیبایی زن خیلی تاثیر داره
نه همسرم تا حالا چیزی به روم نیاورده
البته من هم همیشه توی خونه از لحاظ آرایش و لباس تنوع واسش داشتم این بستگی به خانمتون هم داره که چقدر توی خونه به خودش برسه
واون حرفها مربوط به اوایل زندگیمون بود
ولی در عوض با جملات متفاوت به من گفته تو خیلی خوبی .چقدر خوبه این اخلاقو نداری .یا چقدر خوبه تو مثل فلانی نیستی و .........
مهربونی و خوش اخلاقی یه زن خیلی مهمه یادتون نره
-
RE: تردید بعد از عقد در مورد ظاهر همسر (خیلی فوری، لطفاً کمک کنید )
ببخشید دوستان بابت این یک هفته که نتونستم بیام.
تو این یه هفته اتفاق های جالبی افتاد.
اولاً که خود خانمم با من تماس گرفت و گفت هر طور فکر کرده دیده نمی تونه منو فراموش کنه و نمی تونه اجازه بده که خدای نکرده ما از هم جدا شیم. می گفت دیگه اشکال نداره هر چی هم بهم بگی سعی می کنم به دل نگیرم و سعی کنم اگه حرفی هم زدی نشنیده بگیرم و ....و خلاصه اینکه می گفت هر جور هست می خوام باهات بمونم . البته گفت اگر من اونو نمی خوام و بخوام که جدا شم اصلاً مهریه هم نمی خواد و منو می بخشه (خیلی حرفاش منو تحت تاثیر قرار داد که چقدر میتونه یه نفر مهربون باشه) . البته منم بهش قول دادم که سعی خواهم کرد که این افکار رو از خودم دور کنم .
واقعاً صحبت های شما دوستان خیلی مفید بود. الان دیگه خیلی کم از اون افکار سابق سراغم میاد. فقط گاهی اوقات ناخودآگاه یهو استرس می گیرم واسه اینکه خانم ها زودتر شکسته میشند. البته اونم دارم سعی می کنم که تو ذهنم نیاد اما هنوز نتونستم کامل محوش کنم. بعضاً ناخودآگاه بهش فکر می کنم و از اینکه همش میگن خانم ها زود تر شکسته میشن می ترسم.
نظر دوستان در مورد این مساله چیه ؟ اینکه می گن خانم ها زود تر شکسته می شن و یه خانم مثلاً 45 ساله پیر تر از یه آقای 45 ساله به نظر میاد؟
-
RE: تردید بعد از عقد در مورد ظاهر همسر (خیلی فوری، لطفاً کمک کنید )
این چه حرفیه؟! برای چی این فکر رو می کنید؟ والله با اینهمه پیشرفت علم و انواع کرمها و رسیدگی به پوست و اینها هیچ خانمی به این زودیها شکسته نمیشه... من خودم به شخصه حداقل پنج الی شش سال از آقایون همسن خودم جوونترم و اینو خود همون آقایون اذعان کردن و اصلا خودارزیابی نیست! قبلا زنها چندین بار حامله میشدن حاملگی های ناموفق داشتن استرس زندگی و خرج و مخارج و کار خونه بیشتر بود زودتر پیر می شدن اما الان دوره و زمونه فرق کرده! بخدا خیلی زشته یه آقا نگران همچین چیزهایی باشه...نگران چیزی که اولا هنوز اتفاق نیفتاده دوما احتمالش خیلی ضعیفه! :162:
-
RE: تردید بعد از عقد در مورد ظاهر همسر (خیلی فوری، لطفاً کمک کنید )
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سرافراز
این چه حرفیه؟! برای چی این فکر رو می کنید؟ والله با اینهمه پیشرفت علم و انواع کرمها و رسیدگی به پوست و اینها هیچ خانمی به این زودیها شکسته نمیشه... من خودم به شخصه حداقل پنج الی شش سال از آقایون همسن خودم جوونترم و اینو خود همون آقایون اذعان کردن و اصلا خودارزیابی نیست! قبلا زنها چندین بار حامله میشدن حاملگی های ناموفق داشتن استرس زندگی و خرج و مخارج و کار خونه بیشتر بود زودتر پیر می شدن اما الان دوره و زمونه فرق کرده! بخدا خیلی زشته یه آقا نگران همچین چیزهایی باشه...نگران چیزی که اولا هنوز اتفاق نیفتاده دوما احتمالش خیلی ضعیفه! :162:
با تشکر از شما
اولاً خوب فکر آینده رو خوب باید کرد . نمیشه که به آینده فکر نکنم. درثانی من هم موافق هستم که خانم ها می تونند جوان تر به نظر برسند اما 99% حرفایی که من از دوستام که عمدتاً دانشجوی دکترا هستند اینو میگه که خانم ها زود تر شکسته می شند که همین حرفا هم منو گاهی استرسی می کنه.
ناراحت نمی شم که منو سرزنش می کنید که چرا به این مساله فکر می کنم اما خوب دست خودم که نیست . فکرم به این مساله خودش میره !! ( ناخودآگاه) هرچند که دارم تلاش می کنم که اینو هم از سرم بیرون کنم
-
RE: تردید بعد از عقد در مورد ظاهر همسر (خیلی فوری، لطفاً کمک کنید )
من فکر میکنم شکستگی صورت بیشتر به تغذیه مربوط می شه. هر چه بیشتر اب و میوه مصرف بشه صورت دیرتر پیر میشه. ضمن اینکه پوستی که مرطوب نگه داشته بشه خیلی دیرتر شکسته میشه.
ولی بعد از چندین سال زندگی مشترک اصلا دیگه پیر یا جوانی صورت (منظ.رم همون 45 سالگی که گفتید یعنی بعد از 20 سال زندگی مشترک شما و خانمتون) به نظر نمیاد و چیزهای دیگری جای ظاهر رو می گیرن ضمن اینکه اگر شما به همسرتون سختی ندید و دائم بهش استرس وارد نکنید همیشه شاداب و باطراوت میمونند.
در اخر فقط میگم که قدر گوهری رو که دارید بدونید و با حرفها و افکارتون دلش رو پر از غم نکنید تا همیشه جوون بمونه.
-
RE: تردید بعد از عقد در مورد ظاهر همسر (خیلی فوری، لطفاً کمک کنید )
به جز حرفهایی که دوستان زدند، خواستم این رو هم اضافه کنم که درست است فاصله سنی شما ایده آل نیست، ولی فاصله سنی عجیب و غریب هم نیست و خیلی ها با این فاصله سنی ازدواج می کنند.
بعد هم فاصله سنی یکی از معیارها هست.
وقتی ایشون دختر به این خوبی هستند، آدم می تواند این مسئله رو نادیده بگیرد.
بعد هم دوستان گفتند، اینقدر راه هست که آدم ظاهرش رو خوب نگه دارد.
و همینطور اگر شما در زندگی آرامش داشته باشید و همدیگر رو درک کنید و تفاهم داشته باشید، خیلی کمتر از بقیه شکسته می شوید و هر دو جوان می مانید.
وقتی هر دو به سن 45 برسید و آرامش در زندگی شما باشد و عاشق هم باشید، هیچ وقت این افکار در ذهن شما نمی آیند که نکند من و خانمم به هم نیاییم!
اصلاً فکر حرف دیگران نباشید.
بگذارید عشق بین شما بیاید و زندگی مشترکتون رو شروع کنید.
-
RE: تردید بعد از عقد در مورد ظاهر همسر (خیلی فوری، لطفاً کمک کنید )
ممنون دوباره از دوستان
آره من هم نمی خوام که ایشون رو از دست بدم. الان دیگه مشکلی ندارم. فقط همین یه دونه تشویش ذهنی مونده که اونم کمه. فقط می خوام وقتی زندگی مشترک رو شروع می کنم (انشا<لله سال بعد) واقعاً هیچ کدوم از این افکار رو دیگه نداشته باشم.
صحبت های شما راجع به سن هم تقریباً درسته . این دغدغه فکری من بیشتر رو حرف دوستام که مرتب میگن خانم ها زود تر شکسته میشن میاد.
واقعاً این چند صفحه همدردی با دوستان خیلی واسم مفید بود.
-
RE: تردید بعد از عقد در مورد ظاهر همسر (خیلی فوری، لطفاً کمک کنید )
خیلی خوشحال شدم که نوشتین
شما هم نمیخواین از دستش بدین
و واقعا عشق خانمتون هم به شما ستودنیه .قدر خانمتون رو بدونید
من خیلیها رو میشناسم که خانمشون از خودشون دوسال بزرگتره
یه مورد هم دیدم خانوم از آفا ده سال بزرگتر بود چقدر هم شاد و شنگول بودن(البته این دیگه استثناست)
و توی همین تالار مقاله ای خوندم که نوشته بود زنهایی که از مردشون دو سال بزرگتره زندگی موفق تری دارن
اگه میخوان خانمتون همیشه شاداب باشه نقش شما هم مهمه
مردی که با اخلاق و رفتارهاش زنشو آزار میده باعث میشه زنش با غصه خوردن و ناراحت شدن روی پوستش تاثیر بذاره
چاق شدن
غذاهای پر چرب و ناسالم
استرس
خشکی پوست
اینها همه روی پوست تاثیر میذارن
در ضمن زیاد ناراحت نباشید خانوم ها خودشون اینقدر به اینجور چیزا حساسن و هوای خودشونو دارن که لازم نیست شما نگران باشین:311: