سلام دوستای خوبم ،شاید این حرفایی که می زنم مسخره باشه ولی می خواهم یه سوال بپرسم که شغلی مثل مصالح فروشی بده؟شخصیت آدم را کوچک می کنه؟شان اجتماعی اش پایینه ؟
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام دوستای خوبم ،شاید این حرفایی که می زنم مسخره باشه ولی می خواهم یه سوال بپرسم که شغلی مثل مصالح فروشی بده؟شخصیت آدم را کوچک می کنه؟شان اجتماعی اش پایینه ؟
هیچ شغلی به خودی خود با کلاس یا بی کلاس نیست.آدم هایی که داخل اون شغل هستن وجه اون شغلو مشخص
می کنن.مشاغلی که حالت کاسبی دارن (میوه،آهن،مصالح ... ) و به سرمایه ی زیاد نیاز دارند و نیاز به تحصیلات دانشگاهی
ندارن معمولن کسایی که واردش می شن از نظر سواد سطح پایین هستن به تبع اونم کلاس اجتماعیشونم پایینه.ولی نه
اینکه هر کی تو این مشاغل بود حتمن بی کلاسه.ممکنه یه نفر مهندس عمران باشه سرمایه دارم باشه مصالح فروشی باز کنه
یا مهندس کشاورزی بره تو کار میوه.
ممنون از شما که پاسخی دادید راستش من دچار تردیدم از یک سمت این مشاغل را خیلی خوب میدونم ومیگم مشاغل به ما شخصیت نمی دهن ولی جو خانواده طوری است که من را و طرزتفکرم را دچار تردید کرده خانوادم همچین مشاغلی را نمی پسندن ولی برای من مهم فهم و شعور انسان است وهمین که من با آنها متفاوت هستم باعث ترسم شده اینکه اگر همسر آیندم دارای این مشاغل باشه من میتونم بدون هیچ خجالتی از شغلش دفاع کنم یا نه ؟ این تردید من نشان از ضعف من؟چی کار باید بکنم؟
دوست عزيز بستگي خيلي زيادي به تحصيلات شما و تحصيلات ايشون و همينطور سطح تحصيلات و فرهنگ خانواده ها داره...
سلام عزیزم:72:
خیلی هم شغل خوبیه درآمدشم خوبه
این شمایید که اعتماد به نفستون پایینه فکر کنم قبلا گفته بودید دارن لیسانس میگیرن
از نظر درآمدی از شما بالاترن؟
اگه دوسشون دارید تحصیلکرده هم هستند از نظر اعتقادی و فرهنگی مناسب هم هستید نگران چی هستید؟:305:
طرز صحبت و رفتار اجتماعیشون چطوره؟
چطور آشنا شدید؟
ممنون از شما دوستانم که تاپیکم را می خوانید و نظر میدهید، همدم عزیز نه من الان دارم برای ارشد می خونم و خانوادمم همه تحصیلکرده هستن مشکل من اینکه وقتی تو جمع خانواده یا دوستانم خودم را فرض می کنم که بخواهم بگم همسرم همچین شغلی را دارن احساس خجالت می کنم می ترسم مسخرم کنن ، ایشون طرز برخوردشون خوبه وازلحاظ اعتقادی و فرهنگی تقریبا همسطحیم ، ایشون را یکی از دوستان مادرم معرفی کردن و من شناخت دقیقی ازشون ندارم ، الان با این اوصاف یعنی من اعتماد به نفسم پایینه؟باید چی کار کنم؟
یه سوال ازتون دارم ؟
به نظر شما یک مامور شهر داری که زباله ها رو جمع اوری میکنه شغلش بده ؟
میزان تحصیلات ایشون رو هم بگید لطفا ؟
ایا از همه لحاظ با ایشون تفاهم دارید و تنها مشکلتون شغلشه ؟
عزیزم اگه واقعا نگران این موضوع هستید کسی مجبورتون نکرده ازدواج کنید:305:
خدای نکرده اگه ازدواج کنیدو بخواید مرتب بهش سرکوفت بزنید یا خجالت بکشید که شغلش چیه درست نیست
به نظر من اگه واقعا همچين طرز فكري داري وشغل اون باعث ميشه خجالت زده بشي باهاش ازدواج نكن
به نظر من زن وشوهر بايد به همديگه افتخار كنن نه اينكه باعث خجالت هم بشن
معياراتو مشخص كن ببين شغل وتحصيلات چقدر برات مهمه
ممنون از شما دوستان خوب ، دوست خوبم کنجکاو به نظر من یه مامور شهرداری که آشغال ها را جمع می کنه شغلش خیلی هم شریفه و اگر ایشون نبود محله ها به زباله دانی تبدیل میشدن ، من خودم براشون خیلی احترام قائلم ، ایشون فوق دیپلم دارن و الان دانشجوی لیسانس هستن و 2سال ونیم دیگه از درسشون مونده ، تا این حدی که با هم صحبت کردیم بله مشکلم فعلا شغلشونه چون بین دوستام که همسراشون تحصیلکرده و کارهای اداری انجام می دهن شغلشون کمی مناسب نیست وقتی فکر می کنم که بعدا پشت پدرم می خوان بگن دامادشون مصالح فروشه ناراحت میشم در حالیکه شرایط دیگه ایشون خوبه سر این کارشون دودلم
الآن هر چی فکر می کنم چرا مصالح فروشی باعث خجالته چیزی حالیم نمی شه.نکنه برای شما عمله های سر ساختمون تداعی می شه.
عَمَلَ دستَ دستَ
کنار جو نشستَ
آخه مصالح فروش که بد نیست:300:
دلت نمیاد بهش بگی نه؟ نکنه دوسش داری:43:
عزیزم استخاره نمیکنی؟
دوست خوبم فرهنگ 27 نه من یاد عمله ها نمی افتم ولی چون خانوادم دائم میگن ما که میگیم نه خودت می دونی ، فردا نگی نگفتید شغلش اینه منم خیلی حساس شدم می ترسم ، همدم عزیز نه مشکل من نه گفتن نیست این مدت خیلی مطالعه کردم صحبت های چندین کارشناس ازدواج را گوش کردم آمدم با شما مشورت کردم رفتم پیش یک مشاور همه اول میگن به خاطر شغلش نه نگو می ترسم نه بگم بعدا پشیمون شم خیلی می ترسم تمام ذهنم را درگیر کرده ، بابت تحصیلات بهم میگن سر این موضوع رد نکن ، من خودم خیلی تحصیلات برام مهمه ولی وقتی می بینم ایشون خیلی معتقدن ، کاری هستن و تلاششون را برای ادامه تحصیل می کنن یه کمی سرد شدم وقتی دیدم خیلی با منطق با مسائل برخورد می کنن برام مهم بود ، می ترسم این دلیل من برای نه گفتن نسبت به مزیت هاشون کم باشه این شده که دچار تردید شدم
این شمایید که باید تصمیم بگیرید:305:
اگه آدمی هستید که حرف مردم براتون مهمه بگید نه :300:
اگه همسر این آقا شدید باید همیشه و همه جا ازشون حمایت کنید نباید اجازه بدید کسی به شغلشون توهین کنه میتونید؟ بگید میتونید یا نه؟
مگه نه این که ادم باید پیشرفت بکنه دوست عزیز شما هم اگه فقط مشکلتون شغله پشت اون باشبد و با مهر و عشق و علاقه زندگی خوبی رو شروع کنید و بزارید با هم دیگه به یه جای خوب برسید من خودم رشتم عمرانه یه مهندسی رو میشناسم که علاوه بر کار اجرا و نظارت یه دفتر مصالح فروشی داره همون طور که خودش میگه بازار مصالح خیلی داغه اصلا حس نمیکنم شغل بدی باشه یا بی کلاس باشه تازه مهندس ما میگه اینقد که از مصالح در میارم از مهندسی در نمیارم ( اغراق کردم یکم )نقل قول:
نوشته اصلی توسط sara20
البته مصالح فروش داريم تا مصالح فروش!!
ولي در كل به نظر من اصلا شغل ضايعي نيست!
راستي آيا كار و سرمايه اصلي مال خودشونه!؟ در مورد كارش تحقيق كردين!؟( آخه بعضي وقتا ميبيني طرف زيردست يه مصالح فروش داره كار ميكنه و هيچ مالكيتي اونجا نداره و فقط داره واسه يه نفر ديگه كار ميكنه،،،ولي به همه ميگه توي كار فروش مصالح هستم!!! )
البته فكر ميكنم شايد توي دلتون رضايت 100% واسه ازدواج با ايشون ندارين،و تنها عيبي(به زعم خودتون) كه تونستين پيدا كنين همين بوده، و حالا روز به روز اين مسئله رو براي خودتون بزرگتر كردين...
خب ببین سارا خانم،نقل قول:
نوشته اصلی توسط sara20
حتماً خوندید که گفته می شه باید معیارهای خودتون رو مشخص کنید و به خواستگارتون نمره بدهید و نگاهی به معدلش بیاندازید.
فکر می کنم خواستگار شما معدل خوبی داشته باشند، درسته؟
ولی خب، با این حال به نظر من آدم یک سری معیار اصلی هم دارد که حتماً باید همسرش نمره خوبی از اینها بیاورد.
حالا باید ببینید تحصیلات یکی از این معیارهای اصلی شما هست یا نه.
و شما باید این معیارت رو بررسی بکنی..
ببینی چقدر برایت مهم است.
گفتی همه خانواده شما تحصیل کرده هستند. آیا اینکه می خواهی شوهرت هم تحصیل کرده باشد صرفاً به خاطر کم نیاوردن جلوی فامیل است؟
یا اینکه نه، شما دوست داری شوهرت از نظر علمی در سطح بالاتری باشد و با استفاده از مدرک تحصیلیش شغلی داشته باشد. مثلاً مهندس باشد.
درست است که تحصیلات شخصیت نمی آورد و مدرک بالاتر نشانه ی فهم و شعور بالاتر نیست، ولی یک کسی که تحصیل کرده است و تحصیلاتش برایش اهمیت دارد، با کسی که تحصیلاتش برای مثال در حد دیپلم است و کار آزاد می کند، فاز فکری متفاوتی دارند. شاید خیلی مسائل که دغدغه فکری شما هستند، برای او مهم نباشند و برعکس.
البته همه اینها بستگی به این دارد که شما چه انتظاراتی از شوهرتون دارید. باید بیشتر معیارهاتون و انتظاراتتون از هم رو بررسی کنید.
به هر حال، هر کسی نقاط قوت و ضعفی دارد. از دید شما این مسئله تحصیلات نقطه ضعف این خواستگار شماست. فقط این شما هستی که باید ببینی تا چه حد این مسئله برایت مهم است.
موفق باشید.
ممنون از شما دوستان خوب ، دائم خدا را شکر می کنم که با این سایت آشنا شدم صحبتهایی که می کنید باعث میشه بهتر به موضوع نگاه کنم ، همدم عزیز من حرف مردم تا حدودی برام مهمه بله این را قبول دارم که آدم باید همیشه پشت همسرش باشه و از ایشون حمایت کنه منم اگر ایشون را به عنوان همسرم بپذیرم اجازه نمی دهم کسی به ایشون توهین کنه حتی الانم با افرادی که با این مشاغل بد صحبت می کنن برخورد می کنم چون طرز فکرم اینکه تمام مشاغل ارزشمند و قابل احترامه
کنجکاو عزیز من اصلا نمی گم که این شغل بده بله ایشون هم چون درآمد این کار بالاست درحال حاضر می خواهن اینجا بمونن
آقا مهرداد سرمایه مال خودشون و پدرشونه و در تحقیقات هم همسایه ها (مغازه های دیگه)ازشون خیلی تعریف می کردن و پدربزرگم دورادور میشناختنشون میگن خانواده خیلی خوبی هستن
آقا حامد من تحصیلات خیلی برام مهمه نه برای پز دادن نه برای اینکه می خواهم همسرم تحصیلکرده باشه من عاشق علمم با ایشون هم که حرف زدم ایشون هم همین نظر را دارن می گفتن یکی از معیارام اینکه همسرم اهل مطالعه و درس باشن ولی می ترسم به قول پدرم ایشون در سختی های زندگی درس را رها کنن و چون منم خیلی تحصیلات برام مهمه می ترسم این مسئله ساز بشه اینکه الان دانشجو هستن و دارن درس می خونن را می پذیرم ولی ادامه ندادن را نه
در این مقاله نوشته شده که ازدواج نکنید اگر تصور می کنید ؛ افکار ، احساس و رفتار همسرتان را در آینده به دلخواه خود تغییر می دهید.
البته نمی دانم این قضیه شامل حال شما می شود یا نه.
ولی می خواستم بگویم که فقط به این امید که ایشون حتماً بعد از ازدواج ادامه تحصیل بدهند، نباید جواب بله بدهید.
بلکه باید با این قضیه کنار بیایید که ایشون سعی خودشون رو برای ادامه تحصیل خواهند کرد، ولی ممکن هم هست که نتوانند درس خود رو به پایان برسانند.
خودت می دانی که تحصیل خیلی وقتگیر و سخت است و به خصوص اگر در کنارش بخواهی کار و همسرداری کنی، دیگر وقت زیادی برای تحصیل نمی ماند! البته هستند کسانی که این کار رو کردند و موفق شدند، ولی همت و توان مضاعف می خواهد.
به هر حال شاید همسر شما با همین کار خودش در آینده درآمدی خیلی بیشتر از یک کارمند با مدرک مهندسی داشته باشد. بالاخره به خصوص در ایران کار آزاد درآمد بهتری دارد...
اگه شغلش برای تو مسئله مهمی نبود که نمیومدی اینجا تاپیک باز کنی
پس این جوری برمیاد که شغل و تحصیلات برای شما معیار مهمی هست و امتیاز بالایی داره
این خودت هستی که امتیاز دهی می کنی
حالا هرچی ما بگیم شغل و مدرک تحصیلی شخصیت نمیاره ... ما که قرار نیست با این آقا زندگی کنیم بنابراین خودت باید در نهایت تصمیم بگیری و به تصمیمت هم پایبند باشی
یکی از معیار های ازدواج هم کفو بودن هست این رو هم مد نظر بگیر
ببین سارا خانم شما همش میگی من برام شغلش ارزش داره و حس میکنی که خوبه شغلش ولی در کل نظرت این نیست به گمانم. راستش تکلیفت ا خودت معلوم نیست تو دوراهی هستی . به جز فکر کردن در مورد خودت و اون و این که ببنی ایا می تونی با اون کنار بیایی یا نه فکر نمیکنم راه دیگه ای داشته باشی.
خوب بشین با خودت فکر کن و ببین که تو از همسر ایندت چی می خواهی و اونها رو روی کاغذ بیار و برای خودت اولویت بندی کن ببین کار و نوعش برای تو تو کدوم الویت قرار میگیره . بعد بررسی کن ببین واقعا ارزشش رو داره که خودت رو در گیر فکر کردن به مسئله ای بکنی که اینقد به نظرم پیش پا افتاده اس .
سارا جون تا کی وقت داری به این آقا جواب بدی؟
کاش خانوادت پشتت بودن حس میکنم اونا با حرفهاشون دو دلت کردن
قوی باش تصمیم عاقلانه بگیر هر چی عقلت میگه گوش کن:104:
با اينكه بازم تاييد ميكنم كه اصلا و ابدا شغل بدي نيست(اونم تازه توي اين دوره زمونه اي كه همه جوونا مدرك به دست،در به در دنبال كار ميگردن،يا با فوق ليسانس دارن مسافركشي ميكنن!!!!!:18: :161:......) ولي به نظرم اين مسئله براي شما جدي هست و هميشه فكرتون رو مشغول خواهد كرد و در مجموع اين شخص ايده آل شما نيست،چون شغل آدم چيزي نيست كه هر روز عوضش كنه ...نميدونم،شايد با اين اوصاف بهتر باشه كلا بيخيال شين ، ولي همونطور كه دوستان گفتن ،هيچكس نميتونه واسه شما تصميم نهايي رو بگيره،و فقط خودتون بايد حرف آخر رو بزنيد..
ممنون از همه شما دوستان ، همدم عزیز حرف شما کاملا درسته من در ابتدای خواستگاری کاملا مخالف بودم ولی بدلیل اشتباهی که مادرم انجام دادن و گفتن بیان این مراحل صورت گرفت بعد از صحبت با ایشون من موافق بودم بیشتر با هم آشنا بشیم نه کارش برام مهم بود نه درسش ، چون ایشون از سوم راهنمایی کار می کنن و مخارج تحصیلاتشون را خودشون می دهن یعنی فرد مستقلی هستن ، و در حین تحصیل کار می کردن و سبازی هم رفتن این به نظرم نشان می ده که ایشون می تونن در شرایط سخت ادامه تحصیل بدهن ، از لحاظ کاری هم برای من کارشون زیاد اولویت نداشت بیشتر مسائل اخلاقی و اعتقادیشون برام مهم بود تا اینکه مخالفت پدر و مادرم من را دو دل کرد ، هربار که صحبت می شه هی میگن ما الان میگیم کارش اینه فردا نگی نگفتی ، منم ترسیدم میگم مگه کارش چیه؟هرچی استدلال آوردم قانع نشدن میگن برای خانواده ما شغل ایشون بی کلاسه منم بهشون میگم مگه من به حرف مردم کار دارم ولی بازم حرفه خودشون را می زنن ، وقتی کار رای من را نزد تحصیلات شد مشکل دوم بعد از تحصیلات نداشتن خانه مستقل :302: همش بهانه برای اینکه من ایشون را نپذیرم منم تو این بین فقط می رفتم مطالعه می کردم از کارشناسان و مشاوره های شماو مشاور ازدواج کمک گرفتم همه گفتن اینا مشکل خاصی نیست و دلیل نمیشه که جواب منفی بدهم ، آمدم اینجا تا شما دوستان اعتقاداتمو محکم تر کنید بهم بگید که طرز تفکرم اشتباه نیست که همه این کار را کردید
فکر می کنم چند جلسه صحبت با ایشون شناخت من را بیشتر می کنه و یک سری تردید هایی که وجود داره از بین بره
از همتون ممنون که کمکم کردید بازم می خواهم راهنماییم کنید
ممنون
قراره اگه زنشون شدید کجا زندگی کنید؟
شما با تحصیل خونه شغلشون مشکل دارید که مهمه خیلی تصمیم سختیه خیلیا اصلا مشکلات شمارو ندارن اما مشکل دارن شما میتونید تصمیم بگیرید با وجود این مشکلات میتونید یا نه؟:305:
ممنون همدم جان که تاپیکم را دنبال می کنی و راهنمایی های خوبی می کنی ، عزیزم ایشون در حال حاضر پول رهن یه خونه را دارن الانم که اکثر جوانها صاحب خونه نیستن پس این به نظرم کمی منطقیه
دوستان عزیز این اولین باری است که مخالف نظر پدرم کاری را انجام دادم ، خیلی می ترسم ، میدونم خیلی از دستم ناراحتع :302:،واسم دعا کنید
مگه جواب دادید که میترسید؟
همدم عزیز من گفتم یه جلسه دیگه بیان تا بیشتر همدیگر را بشناسیم پدرم یه کمی ناراحت شد و الان دیگه قاطع گفته که بگم نه ، احساس عذاب وجدان می کنم ناراحتم ای کاش نمی گفتم یه بار دیگه بیان
خب عزیزم تماس بگیرید بگید نیان اینجوری که درست نیست
دلیل پدرتون فقط شغلشونه؟
:302::302:من همدم عزیز آخه می گن پرا یهویی بهم زدید بدون دلیل؟بله پدرم مشکلشون شغل و تحصیلات این آقاست
چون جوابتون منفیه بگید نیان از نظر انسانی بهتره دیگه یه جوری باید بفهمن جوابتون منفیه
اگه نمیتونید بگید اونا اومدن بگید این جلسه برای آشناییه که یه وقت دلگرم نشن
دوستای خوبم بعد آن جلسه پدرم کوتاه آمد و قرار شد ما با هم بیشتر آشنا بشیم و بعد یه جلسه دیگه الان قرار شد بریم پیش مشاور تا ایشون هم یه نظری بدهن و بگن ما با هم کفویت داریم یا نه ، دوستای خوبم من الان یه مشکلی برام پیش آمده اینکه اصلا به این آقا هیچ حسی ندارم و یه موقع هایی ازش بدمم میاد ، حس می کنم داره بهم دروغ میگه ، هی میگم اصلا این آقا این ارزش را داشت که من براش تو خونه اینطوری ازش دفاع کنم؟ حس می کنم اشتباه کردم میگم ای کاش همون موقع به حرف بابام گوش می دادم و می کفتم نه ، می خواهم بدونم این حس هایی که دارم طبیعیه ؟ یا نه گذراست؟کمکم کنید ، مادرم میگه الان که بابام قانع شده این کارای من چیه ، میگه این همه مدت دلیل آوردی تا بابات قانع شد حالا خودت الان همون حرفای بابات را می زنی، حس می کنم ثبات ندارم ، یعنی من مشکل روحی دارم ، نمی تونم تصمیم بگیرم؟کمکم کنید چی کار کنم
حالا که وقت مشاور گرفتید، با هم برید مشاور.
بعدش هم خودت تنهایی پیش همون مشاور برو و مشکلاتی که بوده و هست رو بگو.
به هر حال تا وقتی دلچرکین هستی و این مشکلات کاملاً حل نشده، تصمیم به ازدواج نگیر.
سلام
سارای گرامی اگرحس بدی بهتون دست میده رابطه رو فراترازاین نکنید شوخی نیست یه عمرزندگیه
چندسالتونه وایشون چندسالشونه
ممنون آقا حامد و آقا دیوید ، آقا حامد راستش این مشاور در حال حاضر مشاوره فردی نداره و مشاوره بصورت گروهی است (کارگاهی) و یه سری تست می گیره و آخر هم نتیجه را می گه اینکه من بشینم براش اینها را توضیح بدهم فکر نکنم وقت داشته باشن ولی خودم می خواهم همین کار را انجام بدهم دوستای خوبم راهنماییم کنید ، تو این مدت خیلی خوب راهنماییم کردید ممنون میشم بازم کمکم کنید و تنهام نذارید
سلام سارای عزیزم.
مشاور دیگه ایه سراغ نداری که خودتون دو تا بتونید برید پیشش و مستقیماً باهاش صحبت کنید؟
البته کلاسای کارگاهی هم خوبه. اما فکر میکنم برای موقعیت الانت مناسب نباشه.
به هر حال شما از اول دو دل بودی.
خانواده مخالف بودند.
بعد شما برخلاف نظر اونها تصمیم گرفتی که ادامه بدهی.
دیدی که پدرت از این تصمیمت ناراحت شد، ولی آخر سر قبول کرد.
و حالا نظر خودت برگشته! باید دید که چرا این اتفاق افتاده.
من حدس می زنم مخالفت خانواده و همینطور مسئله شغل ایشون روی شما فشار آورده.
یعنی شاید احساس می کنی حمایت خانواده رو از دست دادی. و یا اینکه تو روی خانواده ات ایستادی.
از طرفی می ترسی که اگر به این نتیجه برسی که او رو نمی خواهی، جلوی خانواده ات کوچک می شوی.
اگر حدسم درسته، باید بگویم که نباید این فکرها رو بکنی!
حرف ازدواج است. همه خوش بختی شما رو می خواهند.
باز هم با پدر مادرت صحبت کن.
از مشورت هایشون و نظرهایشون استفاده ببر.
خجالت رو کنار بگذار.
به نظر من خودت هم مراجعه کن به یک مشاور و از او کمک بگیر.
دقیقا همینطوره آقا حامد ، من همین حس را دارم که جلوی خانوادم ایستادم و همش می ترسم که اگر بعدا یه مشکلی پیش بیاد آنوقت منم که کوچک میشم و همه میگن بیا دیدی ، ما از اول می دونستیم که اینطوری میشه حالا خودت به این نتیجه رسیدی ، منم می ترسم اصلا واضح بگم پشیمون شدم هی می گم چرا ادامه دادم چرا جلوی بابام وایسادم ای کاش همون موقع می گفتم نه ، آقا حامد این دو باره آخر من به خانواده گفتم دیگه جواب نه بدهیم ولی پدرم گفتن که فعلا ادامه بدهیم و بریم پیش مشاور ولی من الان می ترسم همش حس می کنم نتونم با شرایط ای آقا کنار بیام حس می کنم مریضم آخه تصمیمم هی عوض میشه مامانم که میگه من مشکل دارم یعنی من واقعا مشکل دارم؟
دختر مهربون این مشاور خیلی حاذق هستن و پدرم ایشون را قبول دارن برای همین باید پیش ایشون بریم
سارا خانم، نه، شما مشکلی نداری.
اینها طبیعی هستند. بالاخره بحث ازدواجه و روی همه در این شرایط فشارهای زیادی هست.
به نظر من برای اینکه این استرس رو از روی خودت برداری، با پدرت صحبت کن.
بگو که نظرش برای شما خیلی مهم است.
بگو دوست داری وقتی ازدواج می کنی، پدرت کاملاً موافق باشه.
حالا هم پیش همین مشاوری که پدرت گفت، بروید.
ببینید نتیجه اش چه می شود.
اون وقت تصمیم گیری کنید.