نمایش نسخه قابل چاپ
سلام دوستان
من دختری 24ساله هستم که با مردی 31 ساله آشنا شدم که چند ماهه از همسرشون جدا شدند. من واقعا مشتاق به این رابطه ام اما فک کنم همون جلسه اول خیلی خودمو مشتاق نشون دادم که شنیدم این اشتیاق از جانب دختر بده و واقعا از این بابت ناراحتم .چون حس میکنم این مرد همونیه که خیلی وقته دنبالشم.
میخوام کنارم باشه اما نمیدونم چیکار کنم تا اگه بهم علاقه منده این علاقش سرد نشه .واقعا باشخصیت و آقاست به طوری که خودمو خیلی بچه کنارش تصور کردم...
دوستان چیکار کنم؟:323:
سلام
سعی کنیدسریعترقبل ازاینکه اون اقاوابستتون یاشماوابستشون بشیدزودخونوادتودرجریان بزاریدتاخدانکرده اسیبی به روح روانت نرسه دراینده
چرا جدا شدن؟
چه خصوصیتی دارن که شما بهشون علاقه پیدا کردید؟:324:
من جدا نشدم عزیزم که تازه با ایشون آشنا شدم
میخواستم این رابطه پایدار بمونه فقط نمیدونم چطوری؟چون واقعا دوسش دارم و نکته جالبش اینجاست که خیلی به هم از هر لحاظی شبیهیم.
سلام
بيشتر در مورد شرايط خودتون و ايشون توضيح بديد.
هر دو لیسانس هستیم و واقعا همو درک میکنیم تو این 1 هفته واقعا باعث آرامش هم میشیم اما من یاد ندارم که چطور برخورد کنم دوس دارم رفتارام از این حالت بچه گونه در بیاد نمیدونم
واقعا مهربون و صادقه و بسیار باشخصیت اما به خاطر شکست قبلیشون نمیدونم چطور باید رفتار کنم .خیلی با هم درمورد گذشتشون صحبت کردم اما فک کنم که نباید این کارو میکردمو خاطراتشونو زنده میکردم اما میخواستم اشکالای اون رابطه رو بفهمم .میخوام واقعا کنارش بمونم اما با وجود ازدواج قبلیشون و اون دیدگاه منفی نمیدونم .گرچه واقعا با اون حرفایی که زدند مشکل از جانب دختر بوده اما من تجربه نکردم که چطور باید بهش آرامش بدم واسه همین ازتون کمک خواستم :323:
راستی واقعا باهم تفاهم داریم تو خیلی چیزا که این واقعا کنارش بودنو واسم لذت بخش میکنه فقط میخوام یاد بگیرم که چیکار کنم که خدانکرده با رفتاری که نمیدونم درسته یا نه باعث ناراحتیش نشم .یه رابطه سالم
مدت آشنايي تون دقيقا چقدر است؟؟؟
چقدر روي اين آقا شناخت دارين؟؟؟
از كجا مي دونين در مورد گذشته اش به شما راست مي گه؟؟؟؟
شايد به خاطر خلا عاطفي بعد از طلاقش با شما ارتباط برقرار كرده؟؟
ببخشين رك حرف زدم
عزیزم منظورم این بود چرا از همسر قبلیشون جدا شدن؟
به نظرتون خانوادتون با ازدواجتون مخالفت نمیکنند؟ البته اگه قصدتون ازدواجه:72:
به دلیل اختلاف سنیتون طبیعه که شما رفتارهای احساسی و ایشون عاقلتر نشون بدن
از من به تو دوستم نصیحت که از همین اول کار به خانوادت بگو
خواهش...نقل قول:
نوشته اصلی توسط ليلا موفق
تقریبا 1 هفته ای میشه
ببین لیلا جان بعضی چیزا رو نمیگم 100 درصد اما تا حدودی میشه از رفتارو منشو برخورد آدما فهمید درسته؟من تو این مدت هیچ خلا عاطفی یا نارضایتی از اینکه تنهاست ندیدم .به گفته ی خودش طلاق توافقی بوده و اگه بخوام دلیلشو خلاصه بگم باید وازه ی بی احترامی رو بیارم .و دوس نداشتن.یا همون سرد بودن
و اینکه به هم شبیهیم منو خیلی خوشحال میکنه و واسم عجیب هم هست
خيلي زوده براي وابسته شدن و قضاوت كردن در مورد اين آقا.:305:
خواهش مي كنم بدون وابسته شدن فقط يك مدت با اين آقا رابطه داشته باش تا ببيني چند مرده حلاجه؟!؟!؟!؟:305:
ببين با يك هفته آشنايي آدم در مورد خريد يك ماشين هم نمي تونه نظر بده. چه برسه به اينكه بخواي در مورد مردي كه قراره يك عمر باهاش زندگي كني نظر بدي؟؟؟؟:305:
تحقيق در مورد گذشته اين آقا يادت نره:305:
آها شرمنده من بد متوجه شدم:163:نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamdam 96
دلیلش بی تفاوتی و سردیه خانوم بود من اینطور استنباط کردم از حرفاشون آخه خواسته هاش باور کنین معقول بوده که خانم بهشون پاسخی نمیداده .
خب اگه راستشو بگم من آرزوی زندگی با همچین مردی رو دارم چون از هر لحاظی با هم جوریم اما خونوادمو نمیدونم .البته مامانم از رابطمون مطلع هستن .اما با وجود گذشتشون من نمیتونم همچین حرفیو بزنم و دوس دارم با گذشت زمان خودش اگه تمایل داشت بهم پیشنهادو بده واسه همین من دوس دارم الان که کنارشم بتونم بهش آرامش بدم اما از رفتارای بچه گونم میترسم آخه نمیدونم چه جوری رفتار کنم:302:
شاید نیازی نباشه شما بخواین بهشون آرامش بدید باید عادی باشید همونجوری که هستید باید شمارو بخوان:300:
تا زمانی که قصدشون ازدواج نیست نباید بهشون وابسته بشدی:303:
شما نباید از روی دلسوزی و احساسی بخواین بهشون محبت بیش از حد کنید که ایشون هم نتونن درست تصمیم بگیرن:305:
بالاخره من متوجه نشدم تو این یک هفته چی از ایشون دیدید که شبیه خودتونه؟:162:
ممنونم دوستای گلم بابت راهنماییتون
فقط یه سوال دارم.من از دوستام که چند سال به هم دوست بودنو یا حتی 6 ماه و بعد ازدواج کردن پرسیدم که قصد همشون از اول ازدواج بوده یعنی به این نیت رفتن جلو و چند تا نمونه هم که نه
ولی سوالم اینه من هدفم ازدواجه ولی میترسم که بهش بگم آخه از یه مشاور شنیدم که گفت باید 1 سال از دوران طلاق بگذره الان طبیعیه که قصد ازدواج نداشته باشه و سرد باشه نسبت به این موضوع .دوستم بهم گفت بهش بگم که من هدف میخوام و بهت حتی چند سال زمان میدم اما یه رابطه در جهت شناخت میخوام
والدینش از شهرشتان اومدن پیشش و حتی به من نه زنگ نه اس میزنه که حالمو بپرسه واسه اینکه شک نکنن به نظرتون همچین مردی اگه بگم من هدفم اینه کلمه ی نه رو نمیکوبه تو سرم؟من واقعا دوسش دارم ولی این رفتارا و این بلاتکلیفی داره سردم میکنه
:323:
تولدش 1 ماه دیگست گفتم شاید از طریق کادو و بعد 1 ماه بهش بگم شاید به کنار من بودن واسش ...
تا حالا خونش رفتی؟
کسی که طلاق گرفته دست خودش نیست اما سایه زندگی قبلیش تو زندگی بعدیش هست کارت اشتباهه که بخوای به خودت وابستش کنی که بخواد باهات ازدواج کنه:305:
آره یه بار رفتم اما خیلی مودبه و اصلا هم نیازی تو وجودش نمیبینم .تازه فرداییش زدم زیر گریه چون عذاب وجدان داشت میکشت منو و گفتم که چون اومدم پیشت فکر بد راجبم نکنی اونم گفت نه.دیگه هم سعی میکنم خونه قرار نباشه و بیرون باشه تازه اصراری هم در خونه رفتن نداشت اصلا میگم هیجچ نیازی من تو این آدم نمیبینم.خیلی متکی به نفسه و میگه که خودشو کنترل میکنه و موفق هم شده .اصلا داره راحت زندگیشو میکنه من فک کنم اضافیم کنارش .حالا چیکا کنم یعنی بش بگم هدفمو اونم بگه نه چی؟
فکر میکنم شما حس میکنی فرشته نجات این آقایی میخوای همسرش بشی که به آرامش برسه ولی این آقا خودش باتجربس میدونه چی میخواد نیازی به ترحم نداره
اگه گفت نمیخواد ازدواج کنه از زندگیش میری بیرون یا میخوای بهش اصرار کنی؟
این آقا شاید حالا حالاها قصد ازدواج نداشته باشه
چون رفتی خونشون کاری نکرد دلیل نمیشه خیلی پاکه تصورت درمورد آقایون درست نیست بخدا مردا موجودات بی اراده ای نیستند:316:
:302::323::303:
عزیزم خیلی عجیبه که یک هفته ای چنین احساسی پیدا کردی. پس بهتره بهش زمان بدی و بیشترش به اون. سعی کن که بیشتر به خصوصیات و اخلاقش پی ببری ببینی که آیا واقعا مشکل از خامش بوده. ببین مثلا شوهرم من یه مرد بسیار وایسته به خانواده بود که انتظار داشت من رو که حتی خرج زندگی روهم خودم میدادم بیست و چهارساعته عین عروسک کنارش داشته باشه. من باید مثل مجسمه مینشستم پیشش و هیچ کاری نمیکردم به غیر از نوازش و نگاه کرذن به اون و اگر این کار رو نمیکردم یعنی سرد و بی محبت بودم. حالا فرض کن شوهره بره بگه من از زنم جدا شدم چون بهم محبت نمیکرد! اگر از دورو بریهای من بپرسی از من با محبت تر توی دنیا خودمم!
پس یادت نره که بفهمی که مشکل خودش چی بوده. یعنی مطمئن بشی که اشکال از خودش نبوده.
خیلی از خصوصیات دیگه هم هست مثلا اینکه چهارچوب اخلاقی و حریم آزادی های دو طرف درک اون از مذهب و آزادی زن. درکش از وظایف زناشویی و... به طور مثال اینکه یکی خودش رو کنترل کنه هم میتونه خوب باشه هم بد.
فرضش رو بکن که تو زنش باشی و اون شش ماه یکبارم سراغت نیاد و بگه از نظر روحی باهات مشکل دارم و جسمم رو کنترل میکنم. کاری که شوهر من می کرد و .... خلاصه اینکه بجای اینکه بری توی نخ ازدواج برو توی نخ
خصوصیات اخلاقیش.
ممنونم از راهنماییت 100maah عزیز
فقط یه سوال دارم اینکه من باید ازش بخوام که خونوادشو تو جریان بذاره؟آخه با توجه به اینکه گفتم الان 2 روزه که خونوادش اومدن پیشش و ازم خبر نمیگیره که شک نکنن فک نمیکنم راضی به این کار بشه آخه حق هم میدم تازه چند ماهه که جدا شده و احساس امنیت نمیکنه
یعنی ازش بخوام که هدفشو از این آشنایی بهم بگه ؟یا به زمان بسپرمش؟موندم این بلاتکلیخی داره دیوونم میکنه نمیخوام از دستش بدم:302:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ستاره23
"حتی به من نه زنگ نه اس میزنه که حالمو بپرسه واسه اینکه شک نکنن به نظرتون همچین مردی اگه بگم من هدفم اینه کلمه ی نه رو نمیکوبه تو سرم؟من واقعا دوسش دارم ولی این رفتارا و این بلاتکلیفی داره سردم میکنه"
عزیزم یعنی شما دوست نداری کلمه نه رو از این اقا بشنوی و از ابن میترسی که دیگه نتونی با این اقا رابطه داشته باشی؟
یعنی حاضری با این اقا حتی اگر قصدش ازدواج نباشه و فقط برای داشتن یک همراه عاطفی با شما دوست شده ادامه بدی؟ فکر نمی کنی داری اشتباه می کنی؟
به نظرم قاطع حرفت رو بزن و دقیقا مشخص کن که این رابطه به چه منظوره. این اقا حق نداره بدون دلیل شما رو به خودش وابسته کنه. در ضمن اگر احساس می کنی این اقا به شما ارامش میده چون ایشون یکبار تجربه زن داشتن رو داشتند و از پیچ و خم های زنها خیلی اگاهترند و خوب بلدند چیکار کنند که زنی رو جلب کنند و اینطور که به نظر میرسه دل شما رو هم بردند و شما در این چند پست حتی یک دلیل منطقی برای این حسی که به این اقا داری نیاوردی. پس باید خیلی دقت کنی و حتما از این به بعد با خانواده ها پیش برید چون معلومه که شما وارد فاز احساسی شدید.
عزیزم اینکه ایشون هر دلیلی برای طلاق قبلیش بیاره ممکنه زاییده ذهن خودش باشه و شما لطفا حتما اگر ایشون از شما خواستگاری کرد در مورد علت طلاق از دیگران هم تحقیق کنید.
ستاره عزیز
به تالار همدردی خوش آمدی
عزیزم
این ارتباط کاملاً غلطه . جز به قصد ازدواج اونم وقتی طرف خواهان باشد و به طور رسمی و زیر نظر خانواده ها نباید وارد ارتباط شد . که اینگونه اقدامی ( خواستگاری و ... ) برای این آقا با توجه به اینکه تازه طلاق گرفته در این زمان اصلاً مناسب نیست .
شما بهتره روی عزت نفس خود کار کنی ، همچنین دقت داشته باشی که در تصمیم گیری داری کاملاً احساسی و خام پیش می روی .
روابط انسانی و کلاً دنیای انسانها پیچیدگی های خاص خود را دارد که جز با یک خود شناسی دقیق و آگاهی کافی از انسان و روحیاتش و .... مهارتهای لازم ، نمیتوان به راحتی آدمها را شناخت . با این اوصاف شما راحت عنوان می کنی که ایشون همونی هست که می خواهی آنهم با یک ارتباط محدود یک هفته ای !!!!
این یعنی خیلی خام و احساسی نگاه کردن و این روند کلاً در زندگی برایت مشکل ساز خواهد بود .
در شما زمینه مساعدی برای وابستگی شدید و آسیب زا دیده می شود . و در زمان وابستگی ممکن است حتی تحقیر را هم بپذیری تا فرد را کنار خود نگه داری که این هم نشان آنست که غزت نفست باید بیشتر تقویت شود .
صریح مسائل را گفتم تا دریابید نه با این آقا بلکه با هیچ کس دیگر وارد اینگونه ارتباطها نشوی که بسیار آسیب خواهی دید و از احساس محور بودن بیرون بیایی تا در تصمیات مهم زندگی با تأمل و دقت و عقلانی عمل کنی و موفق باشی .
برای ازدواج هم نیاز به آمادگی بیشتر از نظر شناختی و مهارتی داری .
پس عزیز دلم وقت خود را بجای فکر کردن به این آقا و این ارتباط با خودشناسی و کسب مهارتهای زندگی سپری کن تا برای یک زندگی موفق آماده شوی .
لینکهای زیر را هم مطالعه کن .
عزت نفس >>> http://www.hamdardi.net/thread-14259.html
هوش هیجانی >>> http://www.hamdardi.net/thread-268.html
انرژی احساسی صلح آمیز >>> http://www.hamdardi.net/thread-9047.html
بی ثباتی احساسی ارتباطات انسانی را تخریب می کند >>> http://www.hamdardi.net/thread-9046.html
اگر چنین هستید ، صبر کنید ازدواج نکنید >>> http://hamdardi.com/?part=menu&inc=menu&id=151
.
همین امروز تموم میکنم .من پر از هیجانم هر لحظه میخوام ببینمش صداشو بشنوم اما تو این 3 روز که مامان باباش اومدن پیشش حتی یه تک هم بهم نزد که بگه من به یادتم اون وقت من حتی شبا خواب هم نداشتم وبرخلاف حرفش اصلا دوسم نداره .میگفت نمیخوان خونواده شک کنن اما یعنی هیج جایی نبود حتی به بهونه ی خرید نمیدونم این آدم انگار واقع قصد دوستی فقط داره:302:
عزیزم هر چی زودتر رابطه تمام بشه بهتره
اما نباید این تصمیم فقط به این دلیل باشه که اون تماس نگرفته:305:
یعنی اگه تماس هم بگیره نباید ادامه بدی
به نظر من هم این ارتباط درست نیست . چون می دونم که اینجور وقت ها مرد ها یک خلا عاطفی دارن که میخوان پرش کنند . فقط همین !!
بعد از 4 روز بی محلی برگشت گفت نمیخواستم وابسته شیم
ته سنگدلی...
من دوسش دارم دگ بهتر از این گیرم نمیاد
من میخوام ازدواج کنم .همه دوستام نامزد دارن من تنهام واقع نیاز به ازدواجو تو خودم میبینم .این آدم واقعا مهربون بود و درکم میکرد اما گفت فقط 2 دوست معمولی باشیم منم گفتم بای
كار خيلي خوبي كردي ستاره جان. بهترين تصميم زندگيت را گرفتي.
لياقت شما خيلي بيشتر از اين حرفاست.
براي هميشه فراموشش كن. حتي اگه بهت التماس كرد.:305:
براي هميشه فراموشش كن. حتي اگه بهت التماس كرد.:305:
براي هميشه فراموشش كن. حتي اگه بهت التماس كرد.:305:
براي هميشه فراموشش كن. حتي اگه بهت التماس كرد.:305:
براي هميشه فراموشش كن. حتي اگه بهت التماس كرد.:305:
براي هميشه فراموشش كن. حتي اگه بهت التماس كرد.:305:
براي هميشه فراموشش كن. حتي اگه بهت التماس كرد.:305:
به خدا توكل كن خدا هر وقت صلاح بدونه زوج مناسبت را برات مي فرسته:323::323:
حرفات خیلی قابل درکهنقل قول:
نوشته اصلی توسط ستاره23
ولی همینکه از الان فهمیدی هدفش چیه خیلی خوب شد
نباید زیاد غصه بخوری برای منم پیش اومده که کسیو ببینم و بگم خود خودشه ولی اون اینطور فکر نمیکرد
بقول یه مشاور آدمها آزادن کسیو بخوان یا نخوان یا در مورد رابطه شون هدف خاصی درنظر بگیرن، تنها چاره ی ما اینه که بین کسایی که ما رو می خوان و هدفشون از رابطه با ما یکیه یکیو انتخاب کنیم----چه سخت !!!:(----
سلام عزیزم اون آقا الان تو فکر ازدواج نیست خیلی خوبه که زود فهمیدید:104:
دیگه دنبال دوست نباش شرایط جامعه جوریه که خیلی از دختر خانومها بر خلاف میلشون مجردن تنها شما نیستید:305:
انشاالله شما هم مثل دوستاتون ازدواج میکنی باید صبور باشی :43:
تو عجله كردي و اين رابطه اگه ادامه پيدا كنه به هيچ نتيجه اي نميرسه.چون اول كار همه چي رو خراب كردي . در ضمن اينكه تو داري ميگي اون از اون اقا براي من بهتري پيدا نميشه اين درست نيست اين حرف عقلت نيست. اين حرف تنهايي تو يه. فكر ميكي موقعيت بهتري برات پيدا نميشه و ميگي اين بهتره. نه عزيزمن من كسي كه با تمام وجود دوستش داشتم رفت ولي بعد كساي ديگه اي اومدن كه ديدم اون اصلا لياقت منو نداشت. نه از نظر شغلي نه از نظر خونوادگي نه از نظر اخلاقي. اينقد به خودم مطمئن شدم در باره اين موضوع كه يه اقايي جواهر فروش بود توي تهران تك پسر بود 28 سال عمرشو امريكا زندگي ميكرد و باز هم ميخواست بره امريكا بهم پيشنهاد دوستي داد يه حركت كوچيك ازش توي سه روز ديدم بهش گفتم برو. بهم گفت تو ميدوني به كي داري ميگي برو؟ گفتم اره به تو كه فلاني هستي و فلان موقعيت رو داري. باورت نميشه چند بار از اون روز بهم زنگ زد ولي من ديگه جوابشو ندادم.نقل قول:
نوشته اصلی توسط ستاره23
پس بدون كه هميشه موقيعتهاي خوب و بد در كمين ما هستن اين ماييم كه انتخاب ميكنم
اوكي؟
در ضمن نگو شناختمش چون اون اگه ادما به راحتي قابل شناخت بودن از هم جدا نميشدن
راستي يه سوال
اين اقا تهرانه؟ مدت زندگيش با همسرش 9 سال نبوده؟ بچه هم نداشته؟ اگه اين اقاس بهم حتما بگو. شايد اين همون كسي باشه كه من ازش اطلاعات زيادي دارم بهت بگم.
اگه نتونستي برام پيام بذاري اي دي ياهوتو برام بذار بيام ياهو البته اگه اين اقا هموني بود كه من ميگم ها
:72:
نه عزیزم تهرانی نیس ...9 سال هم نبوده بازم ممنونم بابت پاسخت...
دوست گلم دو مشکل وجود دارهنقل قول:
نوشته اصلی توسط ستاره23
1.جدایی پیشین و نا اگاهی شما از علت اون.
2. برخورد شما که به نظر احساسی هم هست.
یک هفته برای پبدا کردن چنین اعتماد عمیق و بی تردیدی به یه فرد ... مرد یا زن خیلی کوتاهه.
گاهی ما تمایل داریم آدمها رو شبیه خودمون یا نیمه گم شده مون ببینیم. علتش هم بسیار متنوعه.. کسی که مدت طولانی با برخوردی به قول شما سرد مواجه شده با دیدن برخی تشابهات ممکنه ناخواسته سعی کنه تنها نیمه پر لیوان یا بخش مثبت خودشو نشون بده و زندگی کنه.
در ضمن عزیزم ممکنه دو انسان به طور رسمی از هم طلاق بگیرن اما جدایی عاطفی اونا بعد تر صورت بگیره.. امکان این که هر کدوم بخوان به دیگری برگردن و یا در فکرشون مورد بعدی رو با قبلی مقایسه کنن هست. به همین خاطر معقوله کسانی که به هر علت از همسرشون جدا شدن مدتی به جای پناه بردن به دیگری فرصت داشته باشن به اونچه بعد این می خوان فکر کنن.لطفا عجله نکن و بنا به فرمایش دوستان با یه بزرگتر همدل در خونه هم مشورت کن.
ممنونم ملاحت1 عزیز
این موضوع رو همون موقع ها تموم کرده بودم و تقریبا فراموش اما متاسفانه درست بعد 1 ماه بعد این جریان جداییمون من از شدت تنهایی و دوس داشتنم دوباره اس ام اس دادم و گفتم میخوام یه بار دیگه ببینمت میدونم خیلی اشتباه کردم و اصلا نباید این کارم میکردم اما..
خلاصه رفتم و دیدمش اولش گرم بود حتی واسه تولدش هم یه کادو گرفتم اما بعد یه مدت سرد شد و بهانه آورد که هنوز تو فکره زنشه .و به جایی اینکه خودش منو برسونه واسم تاکسی گرفت .داشت دروغ میگفت 3 بار حرفشو عوض کرد که چرا منو خودش نمیرسونه...یکی اینکه استرس داره یکی حالش بده آخرشم که پای تله گفت یاد زنشه..اعصابم از سادگیم به هم ریخت .ازش بدم اومد خیلی سست تو نظرم اومد .مرد محکمی که میخواستم نبود الانم دیگه دوسش ندارم.یکی از آشناها میگفت دلیل این کارش اینه که ازت خوشش نیومده اما خودش میگفت که از وابستگی میترسه و ازم فاصله میگرفت .چفدر مسخره...
حتی اون موقع گریه کردمو از مشکلاتم گفتم اما پشیمونم چون بعدش حتی یه اس هم نزد حتی اس های غم انگیز منو که حاکی از یه نیاز عاطفی بود جواب نداد اصلا واسم قابل درک نبود دیگه حسی بهش ندارم و فراموشش کردم از اولم اشتباه بود
الان با یکی از نت آشنا شدم اما واقعا نمیدونم با این چطوری رفتار کنم که مث اون وضعیت نشه.اون واسم از گذشتش گفت و اینکه با چند نفر بوده و الان میخواد فقط با یک نفر باشه و میگه که اون حالت های بچه گانه رو گذاشته کنار و مرد شده و این رابطه واسش خیلی مهمه
من میترسم نمیدونم چیکار کنم چی بگم .من از گدشتم هیچی نگفتم و دوس هم ندارم بگم به خودشم گفتم که آدما از وقتی که با هم هستن و تعهد به هم میدن باید به هم متعهد باشن و خیانت نکنن گذشته هر چی بوده اشتباه یا درست گذشته و بیان اون فقط بی اعتمادیو واسه مرد به وجود میاره حتی سرچ هم که کردم روان شناسا هم گفتن نباید گفت چون ذهن مرد ناخود اگاه به سمت یه سری چیزا کشیده میشه حالا هر چی اون دختر بیاد بگه من فقط با توام تورو دوست دارم اون بازم میگه نکنه دروغ میگه
دوستان الان 2 روزه به نظرتون چیکار کنم ؟
ستاره عزیزم
من درک میکنم که شما بنا به شرایطی مایلی زودتر یک تکیه گاه عاطفی پیدا کنی شاید واسه یه عمر.اما عزیزمن پیدا کردن چنین تکیه گاهی توی نت یا در شرایط کنترل نشده مثل اشنایی های تصادفی در 99 درصد موارد ممکن نیست.خوشحالم که اون مورد نامناسب رو فراموش کردی و دیگه خودتو به خاطرش ناراحت نمیکنی.
اول این که درون خودتو با اندیشه مثبت قوی کنی.خوداو در انظار یک خانم نیرومند دارای معاشرت صحیح نشون بده.و البته سعی کن وافعا هم اینطور باشی.به محض آشنایی یا هر فرد به ظاهر مناسبی اول قلبتو نیار به میدون گلم.اول عقل. اول دید منطقی..و در ضمن برنامه ای یرای آینده داشته باش در کنارش به این مورد هم فکر کن. در مخاطب تو سه چیز اگه نباشه باید فوری ازش دوری کنی.. متانت و رفتار شایسته صداقت:72: و احساس مسئولیت در فبال احساسات تو..و در ضمن لطفا به عنوان یه خانم خودت پیش قدم نشو..