مشکل با خانواده با ظاهر و مشکلات من
سلام
با پسری آشنا شدم و قصد ازدواج کردیم بعد از چند ماهی آشنایی به خواستگاری من اومد پدرم وقتی دیدش به دلیل ظاهر او (البته از نظر من ظاهر بدی نداره )ازش خوشش نیومد و برای ازدواج ما امروز فردا می کنه یا بهانه تفاوت سنی رو می یاره که هم سنید ( 6 ماه تفاوت داریم) مشکل سازه براتون. خلاصه ما الان 3 ساله با همیم و نمی دونم چرا اینطوری شد ولی تو احساسات الان چند ماهی هست غرق شدیم و با هم رابطه داشتیم نشد جلو خودمو بگیرم همه چی اتقاقی بود یه لحظه به خودم اومدم دیدم داریم چه کاری می کنیم . ولی کار از کار گذشته بود من خیلی دوستش دارم اون هم همینطور الان موندم چی کار کنم اصلا به اینکه ممکنه ازدواج نکنیم فکر نکردم حتی بین خودمون صیقه هم خوندیم. الان چی کار کنم با پدرم؟ خانواده خودش کاملا راضی هستند الان تو فامیلشون همه منو عروسشون می دونن اما پدر من .... پدر من فقط نظز خودش مهمه می ترسم مانع ازدواج ما بشه در اونصورت چی کار کنم؟ این پسر اولین کسی بود که وارد زندگی من شد آخرین نفر هم باید باشه.
RE: مشکل با خوانواده با ظاهر و مشکلات من
سلام عاشقانه عزيز
سن؟ (دونفر)
موقعيت؟ (دونفر)
مدت رابطه؟
نوع رابطه؟
عمق رابطه؟
اطلاع خانواده ها از ميزان رابطه؟
دليل واقعي مخالفت پدر؟
و اطلاعات بيشتر؟؟؟؟؟
RE: مشکل با خانواده با ظاهر و مشکلات من
24 سال
از سال اول دانشگاه آشنا بودیم ولی پیشنهاد ازدواج و رابطمون 3 ساله
پدرم رو ظاهر حساسن. و تفاوت سنی
خانواده ها تا حدی از اینکه ما با هم صحبت می کنیم اطلاع دارند ولی از رابطه ای که داشتیم یا صیغه ای که بینمون خوندیم خبر ندارن 3 بار برای خاستگاری هم اومدن حالا چند روز دیگه هم دوباره می خوان بیان این دفعه چون کارمون به رابطه رسید نمی خوام با جواب دوباره رد پدرم روبه رو بشم. رابطمون در حد بوسه بوده. این آقا الان سربازه،پدرم فقط می خواد 3 یا 4 ماه تو عقد باشیم نه بیشتر یکی از دلایل مخالفتشم همینه.ولی اون به این سرعت نمی تونه و حدقل 1.5 وقت لازم داره تا یه کاره مناسبم پیدا کنه.ما رشتمون کامپیوتره برای همین الان کارای کوچیک انجام می ده.
RE: مشکل با خانواده با ظاهر و مشکلات من
عاشقانه جان اولا فكر نمي كنم اين صيغه اي كه شما خونديد هيچ اعتباري داشته باشه بلكه روشيه كه استفاده كرديد كه هم به خواسته تون برسيديد و هم جلوي عذاب وجدانتون را تا حدي بگيريد
ولي خوب كاريه كه كرديد ولي از اين به بعد باهم رابطه فيزيكي نداشته باشيد
در ضمن من يه چيزي را نفهميدم شما در مورد رابطه تون گفتيد"و با هم رابطه داشتیم نشد جلو خودمو بگیرم همه چی اتقاقی بود یه لحظه به خودم اومدم دیدم داریم چه کاری می کنیم . ولی کار از کار گذشته بود" ولي در پست قبلي گفتيد رابطه فقط در حد بوسه بوديد من از پست اول چيزي فراتر از بوسه را تصور ميكنم كه خوب در اون شرايط قضيه تون متفاوت ميشد
ولي حالا كه ميگيد فقط در حد بوسه بوده خوب مشكل كمتره
از نظر فرهنگي و اجتماعي و تناسب خانواده ها ايا شما در يك حد هستيد؟
بهتره اول يكمي از فاز احساسات خارج بشيد و كمي هم منطقي به ازدواجتون فكر كنيد
احساسات تو ازدواج موثره ولي همه زندگي هم با علاقه پيش نميره
ايا در مورد تناسب هاي دو طرف از نظر فرهنگي،ديني ، اقتصادي اجتماعي خوب شناخت از هم داريد؟
در مورد مخالفت پدرتون هم بهتره يه نفر كه روشون تاثير داره باهاشون صحبت كنه مثلا مادرتون
البته بايد ديد دليل مخالفت پدرتون چيه؟ايا همينه كه شما ميگين فقط يعني قيافه و مدت عقد؟ يا مسائل ديگه اي هم هست
RE: مشکل با خانواده با ظاهر و مشکلات من
همه مراجع گفتند اگر باکره هستید صیغتون باطله. باید از پدرتون اجازه بگیرید و بعد صیغه کنید!! اما آیت الله بهجت گفته که صیغه قبوله اما اگر اجازه نگرفتید معصیت مرتکب شدید :316:
RE: مشکل با خانواده با ظاهر و مشکلات من
ما از لحاظ فرهنگی و اقتصادی به هم خیلی نزدیکیم. مشکل اصلی پدرم دوران عقده که نمی خواد طولانی باشه و تفاوت سنیو ظاهر. که دوران عقد حل بشه دیگه مشکلی نداره. ولی چه جوری دوران عقد کم باشه!!!
در ضم پدرم زیاد از حد حزف حزف خودشه . کسی نمی تونه روش نفذ داشته باشه وقتی یه تصمیم می گیره.از نظر من همون بوسه خیلی بد بود یه لحظه بود.می ترسم زیاد بشه.
RE: مشکل با خانواده با ظاهر و مشکلات من
کسی نیست منو راهنمایی کنه 2 روز دیگه برای خاستگاری دوباره می یان؟؟؟ ممنوم می شم راهنماییم کنید.
RE: مشکل با خانواده با ظاهر و مشکلات من
عاشقانه عزیز،
اگر رابطه در حد بوسه بوده، کاملا مساله رابطه و نقش اون را در تصمیمت فراموش کن. اجازه بده بزرگترها در این زمینه کمکت کنند و از تجربه و صحبتهاشون برای تصمیم گیری استفاده کن.
اگر هم در حدی است که mohsenn اشاره کرد، بگو تا دوستان شاید بتونن کمکی بکنند.
RE: مشکل با خانواده با ظاهر و مشکلات من
ممنون ازتون نه در همین حده و دست همم می گیریم. من دیگه نمی تونم با کسه دیگه به خاطر همین رابطه به ازدواج با کسه دیگه فکر کنم. اگه این هم نبود بازم نمی تونستم از ته دل ما همو دوست داریم تا اینجا برای هم برای با هم بودن با هم هر کاری انجام دادیم. ما عاشق همیم.صبر کردنم واقعا سخته اونم نمی تونه این وضعیتو دیگه تحمل کنه.
RE: مشکل با خانواده با ظاهر و مشکلات من
ارتباطت را باهاش قطع کن.
وقتی اومدن خواستگاری با کمک خانواده ات دقیق بررسی کن ببین مناسب زندگی مشترک با شما هست یا نه. با عقلت تصمیم بگیر.
این صحبت ها از یه دختر خانم 24 ساله بعیده. این همه احساسات برای مهم ترین تصمیم زندگیت؟؟؟؟؟؟؟؟
RE: مشکل با خانواده با ظاهر و مشکلات من
این آقا هراه خانواده به خاستگاری من اومدن از لحاظ خانوادگی پدرو مادرم هم ایشونو قبول دارن پدرم جواب رد به اینا نداده فقط می گه صبر کنید تا زمان عقدتون کم باشه دلش نمی خواد 2 سال برای مثال عقد باشیم خوب تا وقتی خدمت هم تموم نشه که نمی تونیم بریم سر خونه زندگی مون من اوایل از چیزی هم که فکر می کنید سخت تر و بی احساستر بودم حتی با این آقا صحبت تلفنی هم نداشتم و بهش گفته بودم بیاد خاستگاری اول از همهی لحاظ سنجیدمش اول با عقلم انتخابش کردم خانوادشو دیدم تصمیم گرفتم اکثر معیارهایی که من می خواستمو داشت پدرم گفت صبر کنید فعلا 2.5 سال صبر کردم تو این مدت این آقا تو موسسات کار کرد الانم که چند ماهی می شه که داره می ره خدمت ولی اون سر کاری که می رفت پولی براش نداشت الان باید خدمت تموم بشه حداقل یه کار مناسب پیدا کنه بد بریم سر خونه زندگیمون الان مشکل من یا خونوادم سر انتخاب نیست مشکل پدرمه که اولا روی ظاهر یه مقداری حساس که اون با گذشت زمان وقتی یک سره ببیندش عادی می شه دوم مدت زمان عقد که از همه مهم تره می خوام بدونم چه جوری این عقیده 3 یا 4 ماه عقد بودن پدرمو از بین ببرم؟؟؟؟؟ ما از لحاظ فرهنگی اقتصادی کاملا شبه همیم. من دیگه نمی تونم 2 سال دیگه هم صبر کنم . به اندازه کافی این مدت صبر کردم.
RE: مشکل با خانواده با ظاهر و مشکلات من
سلام عاشقانه عزيز
مي شه بپرسم پدرتون از ظاهر آقا پسر چه ايرادي مي گيرند؟ ظاهرشون چه اشكالي داره؟
RE: مشکل با خانواده با ظاهر و مشکلات من
عاشقانه جان سلام
دختر خوب سعی کن در زندگی با احساساتت پدرو مادرت رو نرنجونی به حرف پدرتون احترام بگذارید و صبر صبر صبر کنید تا موقعی که پدرتون گفتند ان شااله که همیشه سایشون بالا سرتون باشه می دونی عزیزم شما الان غرق در احساسات هستید و شاید این حرفهای من رو بخونی و بگی برو بابا دلت خوشه ولی این که می گم عین واقعیت هست بگذار به سلامتی ازدواج کنی و بری خونه شوهر و خوشبخت بشوی بعد از یه مدت که از ازدواجت گذشت و کمی همه چی عادی شد اون موقع اگر خدای ناکرده خدای ناکرده مشکلی با شوهرتون پیش اومد پدر بزرگوارت بتونه کمکت کنه و رنجیده خاطر نباشه همیشه سعی کن دعای خیر پدرو مادر پشت سرت باشه اونم توی مسئله مهمی مثل ازدواج نه اینکه با دلخوری بروی خونه بخت و بعد مدتی که عادی شدید اون موقع از حمابت پدر محروم باشی تا حالا که صبر کردید بقیه رو هم صبر کنید البته دیگه رابطه فیزیکی نداشته باشید و حتی مرورش هم نکن که برات سخت بشه سعی کن فقط در حد تلفن باشه و اگر هم خواستید پیش هم باشید با حضور خانواده باشه که کنترل شده باشه. عزیزم شما دختر هستید و شما باید از عفت و پاکدامنی خودت مراقبت کنی اون اقا هیچ ضرری نمی کنه این رو همیشه توی خاطر داشته باش. شاد و پیروز باشید. :72:
ببخشید قصد نصیحت نداشتم فقط تجربیاتم رو در اختیارتون گذاشتم.:46:
RE: مشکل با خانواده با ظاهر و مشکلات من
قیافش معمولیه پدرم دوست داره با کسی ازدواج کنم که خیلی خوش قیافه باشه.حالا مشکل اصلی من این نیست مدت زمان عقده که چه جوری راضی شون کنم؟؟؟؟؟