-
رفتار پدرم باعث شده مامانم افسرده بشه
نمی دونم از کجا شروع کنم .کارای پدرم باعث شده مادرم افسرده بشه راستش پدرم چند سال پیش اعتیاد به تریاک داشت و از وقتی باغ خرید و بیشتره وقتشو اونجا بود اعتیادش بیشتر شد زندگیمون واقعا سخت بود پدرو تو خونه نمی دیدیم خیلی هم بد اخلاق بود مادرم اونقدر گیر داد تا بالاخره پدرم تریاکو گذاشت کنار اما سیگارو نه.به جای تریاک هم قرار شد شربت متادن بخوره تا کم کم بتونه ترک کنه.بعد از گذشت 2 سال هنوز شربتو ترک نکرده و وضعش افتضاح شده چون این شربت خواب می یاره باور کنید وقتی می ریم مهمونی نشسته چرت میزنه مهمون بیاد خونمون همش تو چرته تازه در این حالت سیگار هم می کشه و همیشه سیگار از دستش می یوفته رو لباس یا فرش.فرش خونشون از چند جا سوخته .هر لباسی مامان بهش می خره فرداش سوخته .بابا هم خیلی به باغ وابسته شده همش اونجاست مامان هم گفته هر موقع سیگارو گذاشتی کنار باهات می یام باغ .چند بار سعی کرده اما باز سیگار ادامه داره.الان دیگه بیخیال زندگیش شده نمی دونم از عوارضه شربته؟.هیچ اهمیتی نمی ده مامان چه قدر داره ازین وضع عذاب می کشه.مامان اونقدر ناراحته .من 1 ساله ازدواج کردم و مادر تنهاتر شده.1 برادرم هم دارم که خوب معلومه هیچ وقت نیست.پدر هم که تو باغش.مادرم می مونه و یه عالمه فکرای بد.باور کنید یه زمانی بود مادرم مریض می شد پدر بالا سرش گریه می کرد اما الان بیخیال شده.تا شب تو باغه وقتی می یاد خونه تا موقع خواب چرت می زنه وقت خواب هم تا ساعتها چای می خوره مامان هر موقع چشم باز می کنه شوهرشو کنارش نمی بینه بلکه در حال چای خوردن می بینه دیشب به من می گفت منتظر باش که این روزاست خبر مرگمو بیارن .اون از خودکشی حرف میزنه .تازه سرد مزاج هم شده .1 ساله سرد مزاج شده .فکر کنم از علائم افسردگیه.خواهش می کنم راهنمائیم کنید.دارم دیوونه می شم. حتی به این فکر کردم طلاق بگیرم برم پیشش تا تنها نباشه
-
RE: رفتار پدرم باعث شده مامانم افسرده بشه
سلام رایحه جون حتما میام بهت سر میزنم. خیلی حرف برای گفتن دارم.
فقط بهمون بگو باباو مامانت الان چندسالشونه؟ چه کاره اند؟
ازدواجشون فامیلی بوده؟
درآمد بابات چقدره حدودا؟
تحت نظر پزشک متادون میخورن یا خودسرانه؟
نگران نباش خانوم گل.
توکل بر خدا.
-
RE: رفتار پدرم باعث شده مامانم افسرده بشه
مهربونی عزیز متشکرم
پدرم 45 و مادرم 37 سالشه.فامیل خیلی دور بودن و سنتی ازدواج کردن.پدرم خودسرانه متادن مصرف میکنه.مادر میگه شده گاهی 1 ساعت سره پا خوابه.
درامدش حدوادا 600-700
به خاطره ازدواج من وام گرفت به خاطره جهیزیه الانم داره اونا رو پرداخت میکنه.وضعشون مثله بیشتره کارمندا آخره ماه پول کم میاره.
دیشب هر چقدر سعی کردم با پدر صحبت کنم دست از کاراش برداره نتونستم.آخه رابطمون زیاد صمیمی نیست ازون دخترا نیستم زبون بریزم.
مادرم خیلی بچه دوست داره اما پدرم زیر بار نرفته بیشتر از 2 بچه باشه.اما بعد ازدواجم اونقدر اصرار کرده تا پدر راضی شده یه بچه دیگه بیاد البته تا حالا که مادرم باردار نشده.تحت نظر پزشکه.نمی دونم با این وضع یه بچه دیگه اوضاع رو بهتر می کنه.بیشتر افسردگیه مادرمم به خاطره اینه که نتونسته باردار شه.
ای کاش ازدواج نمی کردم خیلی بی معرفتم مادرمو تنها گذاشتم:302:
-
RE: رفتار پدرم باعث شده مامانم افسرده بشه
[/quote]سلام رایحه جون تو نباید خودتو سرزنش کنی که چرا از دواج کردی بلاخره دیر یا زود باید ازدواج میکردی تا آخر عمر که نمیتونی بمونی خونه مادرت حالا هم که ازدواج کردی بیشتر بهش سر بزن و زیاد تنهاش نذار که فکرای بد به سرش بزنه در کنارش هم زندگی خودت هم به خوبی حفظ کن در مورد پدرت هم سعی کن راضیش کنی به مرکز ترک اعتیاد بره اگه هم تونمیتونی راضیش کنی از کسی که توی فامیل میتونی بهش اعتماد کنی مثل عمو , پدر بزرگ ...کمک بگیر امیدوارم مشکلاتت زودتر حل بشه
-
RE: رفتار پدرم باعث شده مامانم افسرده بشه
سلام رايحه عشق جان
يعني چي اين جمله:
حتی به این فکر کردم طلاق بگیرم برم پیشش تا تنها نباشه
اهان طلاق بگيري بري مادرت شاد ميشه ،پدرت خوب ميشه دور هم يه زندگي خوب خواهي داشت؟:316:
اولا اين جوري حرف نزن
در مورد پدرت هم بايد بگم مشكل از مصرف متادون نيست ،مشكل از مصرف خودسرانه و بي رويه متادونه
تو فاميل ما افراد معتادي بودن كه با همين مصرف متادون ترك كردن
اتفاقا يكي هم داريم كه حالا بعد از چند سال به ترك چون اراده كمتري داره هنوز هم متادون مصرف ميكنه ولي خوب نسبت به اوايل خيلي كمتر شده
در حالي كه كسايي كه با اون ترك را شروع كردن ديگه اصلا متادون مصرف نمي كنن و مشكلي هم ندارن
فكر ميكنم برا پدر شما هم ترك خيلي سخته و برا همين به مصرف زياد متادون رو اورده
پس اين خودش ميتونه يه نكته مثبت باشه كه دلش نمي خواد دوباره مواد مصرف كنه
ولي از اين نظر كه خيلي زياد مصرف ميكنه و يه جورايي به متادون عات كرده بده(البته حتما قبول داري كه بازم مصرف زياد متادون هم بهتر از مصرف مواد با اون دنگ و فنگاش هست)
ولي به نظرم تنها راه چاره اينه كه بازم پدرت را تشويق كنيد بره پيش دكتري كه زير نظر اون ترك كرده و مصرف متادون را شروع كرده، تا بازم زير نظر اون بتونه از ميل شديدش به متادون كم كنه
البته حالا هم درست مثل روزي كه شروع به ترك كرده به كمك شما نياز داره به خصوص به كمك مادرتون
بايد به مادرتون اين را ياد اوري كنيد و بگيد كه اگه ميخواد كه مشكل حل بشه(كه حتما ميخواد) بايد نا اميدي را رها كنه و درست مثل اون روزا بچسبه به زندگيش و پدرتون و باعث دلگرميش بشه و اميدوارش كنه به زندگي و ترك كردن مصرف زياد متادون
بهش بگيد اون كه تونسته مواد را ترك كنه پس حتما خيلي راحت تر ميتونه متادون را هم كم كنه و شما هم مثل دفعه قبل كنارش هستيد
پس بازم ميگم اولين كار اينه كه مادرتون بازم مثل قبلا اميدوار باشه و بخواد و تلاش زيادي بكنه
و در ثاني زير نظر باشه برا كنترل مصرف متادون
-
RE: رفتار پدرم باعث شده مامانم افسرده بشه
سلام
بخاطر وضعیت پدر و مادرت واقعا متاسفم،اگه میتونی حتما مادرتو پیش یه روانشناس ببر.
نقل قول:
مادرم خیلی بچه دوست داره اما پدرم زیر بار نرفته بیشتر از 2 بچه باشه.اما بعد ازدواجم اونقدر اصرار کرده تا پدر راضی شده یه بچه دیگه بیاد البته تا حالا که مادرم باردار نشده.تحت نظر پزشکه.نمی دونم با این وضع یه بچه دیگه اوضاع رو بهتر می کنه.بیشتر افسردگیه مادرمم به خاطره اینه که نتونسته باردار شه.
بنظر من اصلا فکر دوباره بچه دار شدن رو نکنن،اوضاع بهتر که نمیشه بدتر هم میشه،فک کنم
مادرت چون احساس تنهایی میکنه،واسه همین تو فکر بچه هست/
سنشونم که بالای35 هستش و واسه بچه دارشدن یکم دیر و ریسکه،پس اوردن یه طفل معصوم بیگناه به این دنیا مشکلی هم به مشکلات اضافه خواهد کرد.
امیدوارم حال پدر و مادرت خوب شه و سلامتیشونو دوباره بدست بیارن.
-
RE: رفتار پدرم باعث شده مامانم افسرده بشه
تا میخوام حرف امیدوار کننده بزنم ازم ناراحت میشه.بهش میگم اینقدر پیش خودت نگو افسرده ام.میگه وقتی هستم چی رو عوض کنم.هر فعالیتی داشت گذاشته کنار.باشگاه و کلاس های مذهبی و ...
راجع به بچه هم مادرم از اول بچه دوست داشت فقط بابا راضی نمی شد الان راضی شده.اما به نظرم بچه خوبه اون تحته نظره پزشکه من که دعا می کنم خواهر دار شم:323:
دوستان اگه توصیه ای به مادرم دارید بگید من ازش پیرینت می گیرم.
وضع مادر خیلی خرابه.تو مهمونیا تو خودشه.و.........:302:
-
RE: رفتار پدرم باعث شده مامانم افسرده بشه
رایحه جان ببخشید که این را می گم. هر کاری کردم که نگم دیدم نمی شه.
عزیز من یک خانم که داماد دارد، سنش بالای 35 سال است، افسرده است و آقایی که به قول خودتان همیشه خواب است و اصلا تو این عالم نیست، بچه برای چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
الان جوانهای سرحال و با انگیزه از پس بزرگ کردن بچه و تربیتش و مخارجش برنمی آن. به قول خودت مامان بابات که آخر ماه پول کم می آرن می خوان چه جوری مخارج بچه را بدن؟ چرا می خواین پای یه موجود بی گناه را این وسط باز کنند؟
مامانت خیلی بچه دوست داره، یه مدت بره بهزیستی داوطلبانه با بچه ها کار کنه، بازی کنه و ...
در ضمن دکتر که خدا نیست که جلوی نقص بچه را بگیره. فقط وقتی بچه مشکلی داشت می تونه بهتون بگه که نافصه. اون هم با شرایط خییییلی خاص اجازه سقط می دن. که این مسایل حال مادرت را بدتر هم خواهد کرد.
تو رو خدا این فکر را کامل ببندید بذارید کنار.
-
RE: رفتار پدرم باعث شده مامانم افسرده بشه
از موقعی که این تاپیکو باز کردم دقیقه به دقیقه اومدم سر زدم تا شاید راهی
نمی تونم بخوابم
شب نم عزیز راجع به بچه دار شدن منم یکم می ترسم اما فقط امیدمون به خداست.(اما یه حرفتون رو اصلا قبول ندارم اینکه می گید چون داماد دارن نباید. یکم سطح فکرتونو عوض کنید شما ازون دسته آدمایید که اگه یه خانم داماد دار ناخواسته بچه دار شه پشت سرش صفحه می ذارید؟؟؟؟؟؟؟؟شاید دوستان بگن خواست راهنمایی کنه ولی من همیشه با افرادی که راحت راجع به زندگی مردم نظر میدن برخورد می کنم حتی اگه مادرم باشه این جمله شب نم جون هم بو دار بود.)
بچه ها اونقدر گریه کردم سرم داره می ترکه.حتی جرئت ندارم برم خونه مامانم وقتی میرم و از دستم کاری ساخته نیست احساس بی ارزشی به من دست می ده.الان مادر تو وضعیتیه که منم هدف قرار داده همش منو مقایسه می کنه.حتی کادوی روز مادرو با کادویی که دختر دائیم واسه مادرش خریده و ...این روزا باید با احتیاط برخورد کنم تا حرفامو بد برداشت نکنه.
مادرم همش داره خاطرات بدشو مرور میکنه.مثلا: به خدا می گم خدایا تو توی 9 سالگی پدر و مادرمو ازم گرفتی بعد ازدواج 9 سال با تمام سختی با مادر شوهرم ساختم.بعد پسرم از وقتی به دنیا اومد مریض بود بعده دو سه سال پسرم که خوب شد تازه داشتیم نفس راحت می کشیدیم شوهرم گرفتار شد.
دوستان همدردی به کمکتون احتیاج دارم
-
RE: رفتار پدرم باعث شده مامانم افسرده بشه
واقعا ازتون انتظار نداشتم روتون حساب باز کردم کسی نیست راهنمائیم کته.وضعیت مادرم روز به روز داره بدتر می شه.من دیگه نمی دونم چه کار کنم.داره رو زندگی منم اثره بد می ذاره.حتی کم کم نسبت به پدرم حس بدی پیدا می کنم.هر روز یه فکر به نظرم می رسه مثلا فیلم بازی کنم چند روزی برم خونه پدرم بگم می خوام به خاطره تنهایی مادر از شوهرم جدا شم.
یه چیز دیگه دوستان بی معرفت عدم راهنمائیتون باعث شد با شوهرم درد و دل کنم و همه چیزو بهش بگم آخه دیگه داشتم می ترکیدم پدرمو پیشش کوچیکم کردم.:302:
-
RE: رفتار پدرم باعث شده مامانم افسرده بشه
سلام خواهر عزیزم
چقدر اشفته و نگران هستید...
می دونید اعتیاد پدر شما موجب شده که صمیمیت تو خانوادتون از بین بره
مصرف متادون که احتمالا پدر شما به همراه تریاک استفاده می کنه بصورت خودسرانه و بی رویه بسیار خطرناکه
حتما باید ایشون رو به مراکز مختص ترک ببرید چرا که بعد از مصرف متادون، باید مصرف این دارو زیر نظر متخصص تا قطع وابستگی کاهش پیدا کنه
یکی از دلائل اصلی افسردگی حاد مادر شما ( که البته بیشتر تصور می کنم ایشون غمگین هستند تا افسرده) همین اعتیاد همسرشون هست و طبیعی است
سوالی بود بپرسید
-
RE: رفتار پدرم باعث شده مامانم افسرده بشه
سلام رایحه عزیز عشق
خوبی خانومی؟
آخه چرا اینقدر خودتونو باختید؟
چرا اینهمه ترسیدین؟ لااقل تو همین همدردی ببینین مردم چه مشکلاتی که دارن و سعی میکنن حل کنن نه اینکه روحیه شونو ببازن.
شما باید اونقدر قوی باشین که تازه بتونید به مادر و پدرتون کمک کنید. اگه این باشه روحیه شما، چطور میخوای به اونا کمک کنی؟
من هم یه معتاد تو فامیل خیلی خیلی نزدیکمون داشتم. خوب خوب میفهمم چی میگی. شما نیاز به چندتا کار دارین.
1- اول اول خودتو آرووم کن. به زندگیت برس و سعی کن آرامش تو وجودت عمیق بشه. فکر طلاقو از سرت بیرون کن خانومی. اینم شد راه حل؟؟؟؟؟؟؟؟؟
2-مشکل پدرتونو بپذیر نه اینکه مدام نسبت بهش بدبین باشی و در موردش فکرای بد داشته باشی. پذیرش به این معنی که باور کنی اعتیاد یه بزه کاری نیست و یه بیماریه. آیا به یه بیمار میشه بد رفتار کرد؟ پس باید باباتو خیلی خیلی دوست داشته باشی، همین جوری که هست بهش علاقه داشته باشی و یه یا علی بگی و بخوای حالا کمکش کنی.
3- وقتی پدرتو دوست داشته باشی و به خاطرش خجالت نکشی و اجازه توهین وبدبینی به کسی ندی، میبینی که چقدر راحت میشه کمکش کرد.
4- در اولین فرصت خودت به یه متخصص در زمینه اعتیاد مراجعه کنی، همه مسائل رو باهاش درمیون بذاری و نظرشو بپرسی. میتونی حتی اگر بخوای با همسرت بری ( البته این بستگی به روحیه و صمیمیت شما و شوهرت داره)
5- باید اول خونه رو برای ترک کردن بابا، مناسب و آماده کنی. به خدا اینکار شدنی و امکانپذیره. بابات باید بدونه که متادون حتی خیلی خطرناک تر از تریاکه و کبد رو بیچاره میکنه.
6- دقت کردی تو این دوسال که بابات مثلا تریاکو ترک کرده، همش خمار بوده، فکر نکن این ترک واقعیه. به خاطر علاقه به شما و مادرتون حاضر شده ترک کنه اما دوساله که تو خماریش مونده .
ببین باید پشتکار داشته باشی. نباید وسط راه خسته بشی. شاید بابات این پروسه رو با دعوا و ناراحتی طی کنه. مهم اینه که شما در هر شرایطی دوسش داشته باشین و حمایت و پشتکار داشته باشین. باید پزشک حتما کمک کنه. خودسرانه کاری نکنید. بابات باید خودشم بخواد که خوب بشه. اگر نخواد همه تلاش ها بی فایده است. باید رو ذهنیتش طوری اثر بذارین که تمایل به ترک کردن واقعی داشته باشه. نه اینک بهش بگین به خاطرش شرمنده این و خجالت میکشین.
شماهام باهاش به باغ برین . ساعتی کنارش باشین. بذارین حضورتونو حس کنه.
دو پزشک لازم دارین: متخصص ترک اعتیاد - متخصص روانشناسی و مشاوره
-
RE: رفتار پدرم باعث شده مامانم افسرده بشه
منم به مامانم میگم روشتو عوض کن باهاش برو باغ.در کنارش باش.گوش نمی ده
نمی دونم چه طور با پدر درمیون بذارم.می ترسم غرورشو بشکونم.بیشترین مشکله ما خماری بیش از اندازه پدرم تو مهمونیاست خیلی خجالت آوره
sci عزیز یعنی می گی پدر هنوز تریاک مصرف می کنه؟.اگه توصیه ای به مادر دارید بگید.حرفای منو که قبول نمی کنه شاید با پرینت حرفاتون حالش بهتر شه
-
RE: رفتار پدرم باعث شده مامانم افسرده بشه
سلام خواهرم،
-- احتمال اینکه هنوز پدر شما تریاک مصرف کنند، هست! هرچند متادون موجب عدم وابستگی ایشون می شه اما گاهی حس روانی شیوه مصرف بسیار غالبه و فرد از اون لذت می بره... بخصوص که اگر تصمیم به ترک نداشته باشه/ این نوع مصرف به دلیل اثرات فیزیولوژیک بخصوص روی ضربان، بسیار خطرناکه/ پس در وهله اول بصورت اروژانس وضعیت جسمی ایشون رو با پزشک و یا مراکز ترک در میون بگذارید/ شیوه برخورد شما باید بسیار صریح باشه/ وقتی در حالت خوبی نیستند چند بار نبض ایشون رو بگیرید.. و تعداد ضربانشون رو کنترل کنید! حتی فشار خونشون رو بگیرید و بگید که چقدر ضربانشون پایینه... و این موضوع رو حتما باید با پزشک در میون بگذارید! فورا ببریدشون دکتر.. اما قبلش موضوعات رو با دکتر در میون بگذارید/ اینطوری مشکلی برای غرورشون پیش نمی اد! اما در حال حاضر، سلامتی ایشون از غرورشون مهمتره!
-- خطاب من به مادر شماست:
خواهر گرامی،
فرض کنیم شوهر شما معتاد! آیا زندگی یعنی این؟ یعنی اینکه شما به همه ابعاد اون پایان بدهید؟ خب اگر اینطوره این کار رو بکنید... اگر این کار رو کنید مشکل حل خواهد شد؟ نه به هیچ وجه!!! شما فقط دارید سعی می کنید هر طور که شده صورت مسئله رو پاک کنید!
با مسئله خودتون روبرو بشید! می دونم بسیار دردناکه و خیلی حس بدیه! واقعا احساس بدی به آدم دست می ده وقتی شوهرش با این مشکل دست به گریبانه... هم از طرفی تو دوست و آشنا! و هم از طرفی جسم و جون خودش، هم جون شوهرش... من هم دوستی داشتم که مثل شما بانوی جوانی بود و همسرش دقیقا با مشکل شما مواجه بود... خیلی طاقت فرساست! درک می کنم... اما باید پذیرفت! نمی شه فرار کرد ازش! باید پذیرفت و سعی کرد حلش کرد! اون خانوم هم تمام تلاش خودش رو کرد و امروز به همراه همسرش زندگی جدیدی رو آغاز کرده اند... و خدا رو شکر همه چیز خوبه براشون! شما هم می تونید! چیزی نیست که نتونید! فکر می کنید که این فقط مشکل شماست؟؟ این همه آدم شوهراشون به این بیماری شدید وابستگی دچار شده اند... اونها چی کار می کنند؟
پس اول بیاید یه کاری کنیم..یه برنامه بذاریم:
- آرامش خودتون رو بدست بیارید! زندگی داره روند طبیعی خودش رو طی می کنه و شما هم.. شما که پیر نیستید! خدا رو شکر جوانید و با قدرت می تونید مشکل رو کنترل کنید! خیلی سخت تر از این رو کنترل کردید! این که چیزی نیست! پس اول آرامش شما!
- افکار منفی رو با یک استپ محکم متوقف کنید! بهشون بگید ایست! می خوام مشکلم رو خودم حل کنم!
- وقتی افکار منفی و گفتگوی ذهنی شما آغاز می شه... تمرین تنفس کنید!
برای این تمرین در اتاقی ساده و تمیز موسیقی بدون هدفون در حدی که خودتون بشنوید پخش کنید. بدون کلام... بدون خاطره.
بخوابید... آرام و کاملا آزاد... با لباسی کاملا راحت.. مثل نوازدی که روی تخت خوابیده...
سعی کنید تمام عضلاتتون شل و آزاد باشند و هیچ کدوم تنش نداشته باشند... از سر شروع کنید و بعد گردن، بعد دستها، و بعد پاها.. همه رو گام به گام منقبض و رها کن... خیلی آرام! هیچ عجله ای نداریم
چشمانت رو ببند و با 2 شماره هوا را از طریق بینی به داخل ریه ها جاری کن.... تصور کن نوری رنگی به رنگی که دوست داری و مقدس می دانی وارد ریه ها می کنی... هوا را تا چهار شماره نگاه دار... بگذار نوری که وارد بدن تو شده تمام بدنت را فرا بگیرد و به سر تو راه یابد... هم بدنت را رنگین و نورانی تصور کن... با یک شماره هوا را از طریق دهان به خارج بران! مثل حالت سوت... به تنفس فکر کن و نگذار افکار ذهن سطحی تو را درگیر کنند.. این تنفس را تا 10 بار انجام بده! یک بار در روز...
- بعد می خوام شما با مشکل مواجه بشید! ازش فرار نکنید! تقریبا هیچ راه فراری نیست!
- مشکل خودتون رو دقیقا با خودتون مطرح کنید! شفاف.. واضح! صریح! اصلا چیزی رو از خودتون پنهان نکنید
- در مورد آینده قضاوت نکنید! کار ما پیش بینی آینده نیست! چیزی که در اختیار ما هست کنترل زمان حاله!
- راه حل مشکل رو بررسی می کنیم! بدون سرزنش! بدون دعوای ذهنی! بسه اینقدر خودت رو خوردی خواهرم! یکم برس به حل مشکل! راه حل ها ساده اند... روشون تمرکز کنید...باید مشکل رو حل کنیم! این تنها راه ماست...
- فعلا از هر گونه بحث و گفتگو که قبل از ترک هیچ تاثیری نخواهد داشت پرهیز کنید
- شوهر شما بیمار است! یک وابستگی شدید روانی به مواد مخدر دارد... / رهاش نکنید! مگه قبل از این وقتی سرما می خورد و یا حالش بد بود... ولش می کردید می گفتید خوب شو!!! میشه؟؟ اصلا ممکن نیست!! حالا که هم از نظر روانی بیمار شده و هم از نظر جسمی! این شرایط رو درک کنید.. اعلام وضع فوق العاده کنید! این به آن معنی نیست که حالا بشینید به زمین و آسمون فحش بدید و خودتون رو سرزنش کنید! یا برید تو پناهگاه! این یعنی باید تمام توانتون رو بکار ببندید مشکل شوهرتون رو با کمک به ایشون، با همراهی ایشون، مثل یک بیمار، حتی به مراتب حساس تر از یک بیمار قلبی، حل کنید! ظریف زندگی کنید خواهرم!
- مشکل شما چیزی نیست که حل نشه... توکل به خدا کنید! از خدا که قادر متعاله برای قدرت گرفتن و حرکت کمک بخواهید... با نشستن و دست روی دست گذاشتن هیچ توکلی کارساز نخواهد بود
آرام و سربلند باشید
-
RE: رفتار پدرم باعث شده مامانم افسرده بشه
مثله همیشه حرفات آرامبخشه sci
اما مشکل اینجاست که باید پدر خودش بخواد وگرنه چه فایده.من بارها از متخصصین شنیدم گفتن بیمار باید خودش از وضع موجود خسته بشه و بخواد ترک کنه اون موقع ما باید کمکش کنیم.ما تا کی منتظر بمونیم تا شاید بخواد تر کنه؟
یه سوال دیگه می گید موقع غیر عادی نبضشو بگیرم منظورتون موقعی که دارن چرت می زنن؟
-
RE: رفتار پدرم باعث شده مامانم افسرده بشه
معمولا در مواقع غير عادي،شما با كمي دقت متوجه خواهي شد.. نفسهاي شمرده! حالت بي حالي! خواب آلودگي هم گاهي، از علائم اين وضعيت هستند..
تو گرفتن اين تصميم و ايجاد انگيزه به ايشون كمك كنيد. ايشون در حال حاضر بيمار هستند و تقريبا هيچ چيزي در مقابلشون نيست جز يك ديوار بلند كه خانواده آرو دارند بلند تر مي كنند... براي ايشون اين دويار به قدري بلند هست كه فكر كنند نمي تونند از روي اون رد شوند و لذا مايوسند... كمكشون كنيد! ايشون بيمار هستند
-
RE: رفتار پدرم باعث شده مامانم افسرده بشه
ضمنا گرفتن نبض توسط شما صرفا، بهانه اي است براي رفتن پيش دكتر! عملا براي انكه به ايشون و غرورشون بر نخوره و با شما همراه شوند...منتظر تشخيص موقعيت غير عادي هم زياد نباشيد! بگيد اي واي بابا چرا رنگتتون پريده... بذار يه فشار ازت بگيرم! بذار نبضت رو بگيرم... برايد بريم دكتر!
-
RE: رفتار پدرم باعث شده مامانم افسرده بشه
سلام دوستان به خصوص sci
الان خونه مادرم بودم متن حرفاتو دادم بهش بعد اومدم خونه تا تنها باشه و به حرفات فکر کنه
نمی دونم چی میشه باید مادر بخواد تا به پدر کمک کنیم
sci عزیز اگه راجع به اینکه مادر غدغن کرده بره باغ و همش می گه من قسم خوردم نرم حرفی پیشنهادی داری بهش تا یه جور قانع شه تا پدرو تنها نذاره بگو.البته اگه نظرت اینه که باید باهاش بره
بقیه دوستان هم راهنمایی کنن چون sci قبلا کمک کرده بود اونو مخاطب قرار دادم.
باو کنید سر در گم شدم نمی دونم اول باید به فکره ترک اعتیاد پدر باشم یا به فکره باغ رفتناش که مادر تنها میشه چون هردوش مادرو ناراحت میکنه.
یه چیز دیگه sci من به مادر نگفتم که شما احتمال دادی پدرم داره باز تریاک مصرف می کنه چون ترسیدم وضع روحیش بدتر بشه.همین جوری وضعش بده
-
RE: رفتار پدرم باعث شده مامانم افسرده بشه
کار خوبی کردی بهشون نگفتی خواهرم
جاهایی که باید بگید رو حتما می نویسم خطاب به مادر شما...
واقعیت وضعیت روحی مادرت به گونه ای نیست که بشه مجبورش کرد کاری رو انجام بده.. اما توصیه های قبلی موجب می شه که تنهاش نذاره...
یه خورده شکیبایی کن با مادرت...
برای پدرت یه کاری کن...مادرت خوب می شه
-
RE: رفتار پدرم باعث شده مامانم افسرده بشه
ما تو شهرستان زندگی می کنیم.باید برای مراجعه به مرکز ترک اعتیاد بریم مرکز استان.منم تنها نمی تونم برم می خوام با مادر برم.برای همین دس دس می کنم.اینو گفتم که با خودتون نگید اگه نگران پدرتی چرا اقدام نمی کنی.
sci عزیز ممنون از راهنمائیت.یه نکته دیگه خواستم بگم مادره من خیلی به مشاوره اعتقاد داره و این چند وقته که همش با خودش تکرار می کنه افسرده ام میگه مشکلم فقط با قرصو دارو و حرفای روانشناس حل می شه اینو گفتم بدونید حرفاتون خیلی رو مادرم تاثیر خواهد گذاشت.راجع به همه چی باهاش حرف بزن اینکه می خواد بچه دار شه و اگه نشد بهم نریزه.راجع به فعالیتاش که قطع کرده.حتی قران خوندنشو قطع کرده.بگید که اعتقاد دارید افسرده نیست بلکه ناراحته.
-
RE: رفتار پدرم باعث شده مامانم افسرده بشه
عزیز من شما حتما حتما حتما حتما مادرتو پیش یک روان پزشک و مشاور ببر چون خودش هم احساس نیاز کرده که خیلی عالیه
در مورد پدرتون هم می تونم قضیه پدر یکی از دوستان رو براتون تعریف کنم : پدر این دوست ما همه چی مصرف می کرد و وضع خیلی داغونی داشت توی خیابون ها ولو بود که یک روز با یک موتوری تصادف کرد.موتوری هم که دیده این همیجوریش داغون هست می اندازش گوشه خیابون و میره.چند ساعت این بدبخت گوشه خیابون درب و داغون افتاده بود به حدی داغون که مردم فکر می کردن مرده! چند نفر هم میان سکه و پول خرد می ذارند روش!
با این اتفاق اون به خودش میاد و می بینه که تو چه گندابی فرو رفته. از خودش متنفر می شه و تو همون لحظه اراده می کنه که ترک کنه و کم تر از 1 سال شد یک آدم سالم و سر حال
پدر شما باید به یک نقطه عطف برسه که اگه شانس بیاریم انتخاب درست رو انجام بده.:323:
-
RE: رفتار پدرم باعث شده مامانم افسرده بشه
رایحه عشق سلام.شاید برات جالب باشه که وضعیت تو چقدر شبیه به وضع موجود من هست.با این تفاوت که مادرم سنش بالاتره و قصد بچه دار شدن نداره و پدر هم هنوز ترک نکرده.مادرم روز به روز داغون تره تا قبلش مشکل خاصی با هم نداشتن و مادرم با همه خوب وبد زندگی میساخت ولی الان 4 ساله که پدرم معتاد شده و مادرم به اندازه ده سال پیر شده هرچقدر هم با پدرم حرف زده میگه ترک بکنم میمیرم .خدارو شکر کن حداقل پدرت ترک کرده تا حدودی .منم ازدواج کردم و همش به فکر مادرم همش به این فکر کردم یه جوری مشکلشون حل کنم ولی نتونستم.ولی به شوهرم هنوز نگفتم خیلی وقتا وقتسی از پیش مامانم برمیگردم به شوهرم سر هرچیزی گیر میدم که میدونم چون خودم عصبی شدم به اون بیچاره هم گیر میدم.الان مدتیه مامانم رو هر روز یا یک روز در میون میبرم پیاده روی اخه مامانم فقط تو خونه بود و هیچ جایی نمیرفت کمی اوضاعش بهتر شده ولی من همیشه دعا میکنم خدا همه ی معتادارو نجات بده ک نه تنها خودشون بلکه یک خونواده تحت تاثیر اعتیادشون قرار میگیره.فقط خواستم باهات همدردی کنم
-
RE: رفتار پدرم باعث شده مامانم افسرده بشه
ania عزیز ممنون.شما چی نمی تونی پدرو ببرید مرکز ترک اعتیاد اگه می تونی و رابطت باهاش خوبه ببرش.حداقل باهاش صحبت کن.خود من برام خیلی سخته از اول هم رابطمون صمیمی نبود یه جورایی هیچ موقع احساسمون رو نمی تونینم ابراز کنیم.الان هم نمی تونم باهاش راجع به اعتیادش باهاش صحبت کنم.مادرمم از همین گله داره می گه تو عین خیالت نیست چرا یکم پیشش گریه نمی کنی بگی دست از کاراش بر داره؟
منم که اصلا روم نمی شه
-
RE: رفتار پدرم باعث شده مامانم افسرده بشه
لازم نيست ببريد مركز ترك اعتياد ...
اگر ببريد مطب يكي از پزشكاني كه در اين زمينه كار مي كنند هم كمكتون مي كنند
-
RE: رفتار پدرم باعث شده مامانم افسرده بشه
سلام رایحه عشق چندروزی واقعا درگیر بودم نتونستم جوابتو بدم.با پدرم صحبت کردم ولی اون اصلا نمیپذیره داره اشتباه میکنه و زندگی رو به کام همه مخصوصا مادرم تلخ کرده منم عصبانی شدم کمی تند با بابام حرف زدم و گفتم همه ی مشکلات ما از وقتی شروع شد که اون معتاد شده بابام هم ناراحت شد گفت من عوض نمیشم نمیدونم چکار کنم به کی بگم مادرم علاوه به خاطر اعتیاد پدرم به خاطر اخلاق بدش هم که نتیجه اعتیاده داره ذره ذره اب میشه من هم مستاصلم