-
نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
سلام دوستان
از اونجای که کاملا نا امید شدم و نمیدونم چیکار باید بکنم به شما پناه آوردم
من یه مرد 31ساله ام و خانمم 29 ساله ، هر دو تحصیلات عالیه داریم ، من کارمندم و خانمم خانه دار. بیش از 6 ساله که ازدواج کردیم . اصلا تا حالا مشکل مالی ، خونه ، ماشین و ... نداشتیم ، ما زندگیمونو با یه عشق واقعی شروع کردیم ، عشقی که هردومون بش افتخار میکردیم . همه چیز خیلی خوب بود .من همیشه به خانومم بعنوان بزرگترین سرمایه زندگیم افتخار میکردم . همیشه پیش دوستام اینو میگفتم.الان نزدیک به یکساله که خانمم خیلس نسبت به من سرد و بی تفاوت شده ، چندبار تو ناراحتی ها و عصبانیتهامون واسه مثلا یکی دوشب قهر کرده .تا اینکه توی یکسال گذشته یه بارواسه چند ماه منو تنها گذاشت و میگفت بیا از هم جدا بشیم . منم مثه دیونه ها گیج و منگ بدون اینکه دلیل یه عکس العمل با این شدتو بدونم باورم نمیشد و فقط ازش میخواستم که برگرده و ... همش میگفت دیگه هیچ حسی نمونده ، میگفت خیلی اذیتم کردی و منت تحمل کردم ( اون هیچوقت شکایت نمیکرد و یکی از مشاورامون بهش گفت که بزرگترین اشتباهش این بوده که هیچی نگفته و همه چیزایی که تو دلش بوده رو هم جمع شده تا اینکه الان دیگه بریده ) . بعد از چند ماه تو یکی از این روزایی که میرفتم دنبالش تا با خواش اونو برگردونم متوجه یکسری تماس های مشکوک شدم که در نهایت مشخص شد با یه نفر در تماسه ( البته میگفت که اون تماس میگیره و این هیچ ربطی به مشکلات خودمون نداره ) . من حرفای اونو باور کردمو اونو بخشیدم .ما دوباره زنگیمونو شروع کردیم که البته خیلی سرد تر از قبل بود.بعد از این ماجرا من همه سعی خودمو برای اینکه اشتباهات گذشتمو جبران کنم میکردم ولی اون هیچ کمکی نمیکرد و میگفت من هیچ حسی ندارم.چند ماه گذشت تا اینکه من مجددا متوجه شدم که با همون شخص در تماسه . با گریه و زاری و التماس میگفت که از روی دلسوزی بوده ، میگفت چون اون بش گفته اگه تماستو قطع کنی خودمومیکشم و منم نگران این موضوع بودم .تو این مدت من بخاط شک و تربی اعتمادی که به او داشتم خیلی ناخواسته بش فشار اوردم ، ( این کی بود زنگ زد ، تو به من دروغ میگی ، چرا اینترنت و ... ) ولی بازم دوسش داشتمو هفته ای چند بار با دسته گل میرفتم خونه . تو یکی از این مشاجره هامون که من دوباره بش شک کردم خیلی حالش بد شدو دولاره تنهام گذاشت . حالا نمیدونم چیکار کنم ؟ حرفشو باور کنم که اون رابطه از نظر اون بی ارزشه و مشکل همومن مشکلات بین خودمونه یا اینکه مسئله چیز دیگست ؟ نمیدونم از هم جدا شیم یا ... ؟
-
RE: نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
اقای نیما چرا تذکر نمیدی؟
اگر مطمئنید که خانومتون خلاف خواسته هاتون رفتار میکنه باهاش برخورد کنید
من یک زنم....وهیچ وقت به همسرم بااینکه ازش بسیار بیزارم..این گونه خیانت نمیکنم
درمورد خودتون بگید که چرا ازتون سردشده؟
-
RE: نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
سلام
اول مطمئنه مطمئن بشید که رابطه ای هست؟و خانومتون برای جلب توجه شما این کارها رو نمی کنه!
اگر مطمئن شدید، باهاش حرف بزنید و بگید که زندگیتون رو می خواهید و یاد روزهای اول بندازیدش.ببینید آیا واقعاَ می خواد که رابطتون درست بشه یا نه!؟اگر جوابش منفی بود ازش بخواین که بگه مشکلش با شما چیه!بعد در هر صورت حتماَ مشاوره رو جدی دنبال کنید.
می دونم واقعاَ سخته.
آرزوی موفقیت براتون دارم.
-
RE: نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
سلام دوست عزیز
به تالار خوش اومدی.:72:
راستش من زیاد توی این امور وارد نیستم. اما مطلبی به ذهنم رسید.
از نظر من اینکه توی زندگی مشترک، یکی از طرفین به سمت شخص سومی کشیده بشه، هر دو طرف مقصر هستن.
و اینکه تصور شما از زندگیتون خیلی خوب بوده و یه جورایی با رفتارهای عجیب همسرتون شکه شدین، این یعنی یه ارتباط کلامی خیلی ضعیف بین شما برقراره.
و این رو مطمئن باشید که اگه همسرتون توی خونه همه ی نیازاش تأمین باشه، به دنبال شخص سومی نمیره.
یعنی بخاطر تنوع طلبیش نبوده که اون ارتباط رو ادامه داده. (اصولاً این خصلت در خانم ها خیلی کمه. در حد صفر)
دلیل ادامه ارتباط، اینه که نیازاش بدون پاسخ مونده.
و برای اینکه بدونین چه نیاز هایی داره و شما به چه چیزایی نتونستید جواب بدید، باید باهم حرف بزنید.
من زیاد نمیدونم الان چه کاری درسته.
اما این رو میدونم که اگه بخواید این زندگی رو نگه دارید و بهش یه رنگ تازه بدید، باید یه سری برنامه بریزید که به طور مستمر با هم بشینید و فقط راجع به خودتون، نیاز هاتون، رفتارهاتون، و همه ی چیزایی که مربوط به خودتون دوتا هست صحبت کنید.
از دوستان و کارشناسان عذر خواهی میکنم جایی که زیاد تجربه ندارم نظر دادم.
امیدوارم که موفق باشید.:72:
-
RE: نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
سلام دوست عزیز
به تالارهمدردی خوش آمدین:328:
به نظرم این وسط بوی خیانت نمیاد:162: بلکه نسبت به اتفاقهائی که بینتون پیش آومده خصوصااینکه مشاور هم بهتون گفته خانمتون بریده هر دو نسبت به هم حساس شدین وشاید اون برای جلب توجه کاری رو انجام میده که شما حساس بشین
بهتره یکم د رباره خودتون توضیح بدین که زندگی عاشقانتون چطور به اینجا رسید
مثلا ناراحتی که خانومتون بیان کرده چی بوده؟
-
RE: نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
اون میگه تو تو این چند سال خیلی با حرفات اذیتم کردی ، میگه همیشه زود قهر میکردی ، همیشمه من منتتو میکشیدم ، خیلی از وقتا حتی روزایی رو که نمیخندیدی رو میشمردم ، چرا اونموقه ها بم گفتی اینجوری لباس بپوش ، و ...
وگرنه مشکل جدی نبوده که مثه بقیه مشکلات خانواده ها مثه اعتیاد ، کتک زدن ، فحش دادن ، بی مسئولیت بودن من تو زندگی ، مشکلات مالی و رفاهی و .... باشه ، خدا میدونه که از وقتی فهمیدیم ناخواسته اینقدر به گفته خودش با حرفامو رفتارم ناراحتش کردم همه سعی و تلاشمو برای اینکه جبران کنم کردم ولی اون همینجوری سرده و میگه دیگه دیر شده و من هیچ حسی ندارم . میگم بزار از نو شروع کنیم میگه آدما عوض نمیشن ،
درمورد اون سئوال اول ، چطوری باش برخورد کنم ؟
-
RE: نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
سلام دوست عزيز
جز ابراز تاسف نميشه چيزي گفت!
فكر نميكنيد گول زدن خودتون ديگه كافي باشه!!!؟؟ لطفا حقيقت رو درك كنيد و سعي كنيد به فكر راه حل واسه اون مشكل باشيد.مشكل شما سرد شدن خانمتون نسبت به شما نيست !!مشكل شما خيانت ايشون به شماست!
در صورت ثابت شدن اين مسئله،سعي كنيد منطقي برخورد كنيد.اول از همه از طريق پليس رد اون شخص رو كه با خانمتون در تماس هست رو پيدا كنيد و رسما از ايشون شكايت كنيد! لازم نيست خودتون جوگير بشين و بخواين بريد دنبال طرف و باهاش صحبت كنيد.همه چيز رو به پليس واگذار كنيد!!
-
RE: نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
از اینکه این رابطه بوده شک ندارم ، از اینکه خانومم تو این رابطه ، ایجاد کردنش و ادامه دادنش چه نقشی داشته خبر ندارم و همین دیونم میکنه .
وقتی میخواهیم با هم صحبت کنیم اصلا تمایلی نشون نمیده و زود عصبانی میشه و میگه دیگه اعصاب ندارم . بسه دیگه خسته شدم . کلا فکر میکنم نمیخواد چیزیو درست کنه . من با تمام وجود دارم سعی میکنم ولی وقتی اون همکاری نمیکنه من چیکار کنم ؟
نمیدونم ، باید موضوع رابطشو با خونوادش در میون بزارم یا نه ، بم گفته اگه اینکارو بکنم دیگه همه چی تمومه ، چون میدونه من چقدر دوسش دارم میدونه نمیتونم بگم .
-
RE: نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
نیمای عزیز
به نظر من چون یهو مهربون شدی پیش خودش فکر میکنه به اصطلاح داری سرش کلاه میزاری اینقدر محبت نکن که ازاون ور بوم بیوفتی وباکوچکترین حرکت دوباره عصبی بشی
تو این مدت من بخاط شک و تربی اعتمادی که به او داشتم خیلی ناخواسته بش فشار اوردم ، ( این کی بود زنگ زد ، تو به من دروغ میگی ، چرا اینترنت و ... ) ولی بازم دوسش داشتمو هفته ای چند بار با دسته گل میرفتم
ببین خودت قبول داری که ناخواسته بهش فشار اوردی پس شاید نوع محبت کردنت اشتباهه جوری که نتونستی بهش ثابت کنی که قصدت بهبود شرایطه درسته؟
به نظرم باید نوع محبت کردنت وعوض کنی
ازدید شما محبت کردن به همسرت یعنی چی؟
-
RE: نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
خانم ساراي عزيز اينكه يه زن متاهل مدتها با يه مرد ديگه در تماس باشه ،اسمش خيانت نيست!!!؟؟؟!
بس كنيد توروخدا:316:
-
RE: نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
سرکار خانم بختیاری
ممنونم از راهنمایتون
ولی مشکل اینجاست که اون هیچ حرکتی واسه درست کردن نمیکنه ، میگه دست خودم نیست ، دیگه خالی خلی ام ، قبلا همه سعی خودموکردم الن دیگه نمیتونم .
باید بگم من هیچوقت نسبت به اون بیتفاوت نبودم . هیچوقت بدون اون یا مجردی حتی یکبار با دوستام مسافرت نرفتم . همیشه فوق العاده بهش وابسته بودم .یعنی نمیدونم من چیکار کردم که اینقدر که میگه اذیت شده .
حالاکه من همه چیو قبول کردم ، بیشتر از همیشه سعی میکنم چرا همکاری نمیکنه ، میگه بنظر من ما نمیتونیم با هم زندگی کنیم . آخه بعد از اینکه من واقعا متوجه ناراحتی واقعی اون شدم ( همون باری که منو تنها گذاشت ) و فهمیدم که چقد ناراحته فقط یه فرصت برای جبران اون چیزا داشتم که متاسفانه با مشخص شدن جریان رابطه دوباره همه چیز متشنج شد ولی بخدا من تو همین شرایطم همش سعی میکردم فراموش کنم اون خودش با ادامه بیتفاوت بودنش و سرد بودنش منو مشکوک میکرد
-
RE: نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
سلام به همدردی خوش امدید:72:
مشکل اینجاست شما جنس مخالف و نیاز های احساسی انها را بدرستی نمی شناسید
بنظر میرسه شما به نیاز های همسرتان پاسخ مناسبی ندادید و ایشان بدنبال رفع نیاز های خود در فرد دیگری هستند
ترمیم روابط اسیب خورده کار سختی هست ولی با مراجعه به یک روانشناس می تونید تلاش خودتون رو بکنید
از این ادرس کتاب " مردان مریخی زنان ونوسی " رو دانلود کنید و مطالعه کنید
ابتدا باید دلایل ترک همسرتان رو متوجه باشید . باید روی سوال رو متوجه باشید تا بهترین پاسخ رو داشته باشید
http://www.parsbook.org/1389/01/merikhi-venusi.html
کتاب راز هایی در مورد زنان هم می تواند در شناخت بیشتر همسرتان کمک حال شما باشد
http://4downloads.ir/tag/دانلود%20کتاب%20رازهایی%20درب ره%20زنان%20pdf
این کتاب ها را یکبار مطالعه کنید
بعد باید بدنبال بدست اوردن امتیازاتی باشید که از دست داده اید
اگر همسرتان کمی به شما امید وار باشد از ان شخص سوم دست خواهد کشید
اولویت با شماست البته اگر قدر فرصت ها را بدانید
گناهان همسرتان را فعلا ببخشید . فرض رو بر این بزارید که ایشان بی گناه هستند . شما تلاش کنید تا تمام کاستی ها را ( که با مطالعه کتب بالا بدست اوردید) جبران کنید
-
RE: نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
آقا نيما توروخدا واقع بين باش!!
درضمن اين داستاني كه طرف بهش گفته ميخواد خودكشي كنه و واسه همين خانمتون دلش سوخته و به ارتباط باهاش ادامه داده،ديگه خيلي خيلي تكراري و كليشه اي و خنده دار شده!!!!!:324:
ببينيد ،بلاي جان زندگي شما اون شخص سوم هست!ابتدا بايد پاي اون پيچك سمي رو از زندگيتون ببريد!بعد به فكر راه حل هايي باشيد كه ساير دوستان دارن ميگن!
-
RE: نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
سرکار خانم بختیاری
ممنون از راهنمایتون
ایشون میگن من دیگه خالی خالی ام ، دیگه نمیتونم کمکی کنم . تا میخوام باش صحبت کنم ناراحت میشه میگه بسه دیگه حوصله حرفای تکراریو ندارم . منکه نظرموبت گفتم ، ما دیگه نمیتونیم .
از وقتی که من واقعا متوجه شدم که چقد ناراحته ( همون باری که برای چند ماه منو تنها گذاشت ) تمام سعی خودمو کردم که از دلش در بیارم ولی متاسفانه این فرصت همزمان با همون موضوع متوجه شدن من از اون رابطه و شک و تردیدای هر روز من شد . بازم من دوست دارم حرفاشو باور کنم که مشکل اصلی مربوط به خودمونه و اون رابطه برای اون ارزشی تو زندگیش نداشته و دلیل خواسته های اون ربطی به این موضوع نداره ولی خیلی برام سخته . اینکه اون هیچ تمایلی برای درست کردن زندگیمون نداره منو دیونه میکنه . میگه دیگه خالی خالی ام ، به اندازه کافی فرصت داشتم . وقتی اینارو بم میگه به خودم میگم مگه من خیانت کردم ، کتکش زدم ، فحش دادم، دزدی کردم ، بیکارم ، زندگی سختی داریم ، بی پولیم یا ... هرچی بوده از حرفمو یه سری رفتارایی که بر میگرده به تعصب های جوونی مردا تو سالای اوبل زندگی و ... که منم متوجه شدمو اصلاح کردم
مشکل اینجاست که اول اون باید صادقانه بم کمک کنه تا حرفاشو باور کنم که دیگه چیزی وجود نداره و بعد بخوادو یه فرصت به جفتمون بده که تو آرامش همه چیرو درست کنیم . ولی متاسفانه در جواب قسمت اول میگه من که گفتم اون مسئله برام بی ارزشه ، دیگه چیکار کنم خودت نمیخوای فراموشش کنی و ... و اصلا سعی نمیکنه که یه بار دیگه شروع کنیم و مشکلاتو حل کنیم .
اون الان نشسته تو خونشون و میگه به تنهایی احتیاج دارم ، یه بار میگه من نظرم همونه که گفتم ، یا بار میگه الن نمیتونم بیام اگه مجبورم کنی وقتیاومدم دوباره مثه بار اول من سردمو باز تو ناراحت میشی ، نمیدونم چی درسته چی دروغه ، چیکار کنم یا چیکار نکنم ؟ واقعا دارم دیونه میشم ، میترسم تو این حالی که دارم یه اشتباهی کنم یا اگه کاریو انجام ندم دیر بشه و بعش نشه کاری کرد .
-
RE: نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
دوست عزیز
رابطه باب مفاعله است و یک عمل دو طرفه است. منظورتون چیه که میگید نقشه خانومم چی بوده؟
یک طرف این قضیه خانومه شما هستن با ۵۰ درصد نقش. ۵۰ درصدش هم اون آقا هستن.
افسردگی داره که اینقد بی تفاوت راجع به خیانتش حرف میزنه و البته خونسردی شما هم بهش کمک میکنه که بیشتر بیخیال شه.
اگه اولش قاطع تر برخورد میکردید بیشتر شما رو باور میکرد.
خونسرد بودن مرد در برابر خیانت زنش به زن این حس را میده که من خیلی هم واسش مهم نبودم که اینقد بیخیال رد شد.
خانومتون دنبال اون مرد نیست. دنبال چیزی است که در شما پیدا نکرده و با اون مرد و رابطه پنهانی هم بش نرسیده و بیشتر افسرده و نا امید شده.
-
RE: نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
نیمای عزیز کتاب هایی که گذاشتم رو بخون
هر دوشون رو . به تمام سوالاتت پاسخ داده
باید تغییرات بزرگی در زندگیت صورت بگیره تا زندگیت رو بدست بیاری
خود خواهی رو بزار کنار و همسرت رو بخاطر خودت نخواه
بلکه او را بخاطر خودش دوست داشته باش
هر وقت اینطور فکر کنی همه مشکلاتت حل میشه
یا علی
-
RE: نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
آیدین جان شما بگو چجوری میتونم ، چیکار کنم ؟ چجوری وقتی اون همراهی نمیکنه ؟
یکی میگه با اون موضوع رابطه خیلی جدی برخورد کن تا دیر نشده یکی دیگه میگه اونو فراموش کن و فکر کن خانومت بیگناه بوده تا مشکل اصلی رو پیداکنی . اونوقت همه اینا باید یکطفه باشه بدون کمک و همکاری خانومم
-
RE: نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
دوست خوبم اگر اون 2 تا کتاب رو بخونی ، متوجه میشی حتی در این موارد چکار کنی( فکر کنم حتی بصورت مستقیم در این موارد صحبت شده در این کتاب ها)
همسرتان در حال حاضر در برزخ هست و میخواد انتخاب کنه. یا شما و زندگی 5،6 ساله اش. انتخاب ان فرد سوم
شما باید با تغییراتی که درخودت بوجود میاری ، انتخاب بشی
اگر با مشت اهنین بری جلو و حتی ان فرد سوم رو حذف کنی مشکلی حل نخواهد شد... شاید برای مدتی همه چی اروم بشود ولی محبتی در زندگی شما نخواهد بود
پس بهترین کار این هست با اصول سعی کنید زندگی خود را پس بگیرید
با یک تیر دو نشان بزنید:
همسرتان را باز پس بگیرید
زندگی خود را متحول کنید و مشکلات فعلی را نداشته باشید
و اما تیر شما همان مهارت هایی هست که در ان کتاب ها نوشته
-
RE: نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط eng.aydin
خود خواهی رو بزار کنار و همسرت رو بخاطر خودت نخواه
بلکه او را بخاطر خودش دوست داشته باش
هر وقت اینطور فکر کنی همه مشکلاتت حل میشه
یا علی
میشه بیشتر توضیح بدی
چجوری میشه که یه مرد زنش رو بخاطر خودش نخواد بلکه او را بخاطر خودش دوست داشته باشه
برام خیلی مهمه
-
RE: نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
میشه بیشتر توضیح بدی
چجوری میشه که یه مرد زنش رو بخاطر خودش نخواد بلکه او را بخاطر خودش دوست داشته باشه
برام خیلی مهمه
یعنی همسرت رو برای
1- پاسخگویی به نیازهای جسمی و روحی خودت
2- برای پز دادن به دیگران
3- برای مادر بچه هات بودن
و ....
نخواه
برای خودش بخواه یعنی
1- اونو همونجور که هست بپذیر
2- خوشی و موفقیت اون تو رو خوشحال کنه چه پیشت باشه چه ازت دور باشه
3- چیزی که اون فکر می کنه خوشحالش می کنه براش انجام بده نه چیزی که تو فکر می کنی باید اونو خوشحال کنه
و .....
امیدوارم مشکل اقا نیما هم حل بشه. اما اینو می دونم اگر بخوان پای اون اقا رو کوتاه کنن این یک درمان مقطعیه همزمان باید دل خانمشونم از اون اقا ببرن و به خودشون نزدیک کنن. الان منبع عاطفی خانم ایشون تمام شده و اونو در طی این 6 سال خرج کرده و با ارتباط با اون اقا می خواسته دوباره اونو شارژ کنه که خوشبختانه نتونسته. به نطرم اقا نیما باید به دنبال راهی برای دوباره پر کردن این منبع باشن و این میسر نمی شه جز با ابراز محبت سازنده و مستمر به خانمشون .
فکر می کنم اول به همسرتون بگید که من متوجه شدم که این اتفاقی که افتاده به خاطر این بوده که جای خیلی چیزها تو زندگیمون خالی بوده. مثلا .....و ... ..بعد صبر کنید تا اون نظرشو بده. وسط حرفش نپرید و بذارید خوب حرفهاشو بزنه و خودشو خالی کنه. اگر شنونده خوبی باشید خیلی چیزها از گوش دادن به حرفهای همسرتون دستتون میاد. به هیچ وجه برای زدن هیچ حرفی در حال حاضر توبیخش نکنید یا ازش انتفاد نکنید. شما فعلن فقط شنونده باشید. اگر دیدید حرف نمی زنه حرفهایی رو بزنید که مجبور بشه شما رو تصحیح کنه و سر حرف اینجوری باز می شه. برای شروع هم لازم نیست بیاد خونه. یه جا با هم بیرون قرار بذارید و البته در جلسه اول هم اصرار به برگشت نکنید.
فعلا اینکارو انجام بدید تا بعد.
-
RE: نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
آخه وقتی حس همکاری نداره من چیکار میتونم بکنم . حتی نمیزاره حرف بزنیم . میگه اصلا بام تماس نگیر ، بم sms نده میخوام تنها باشم تا تصمیم بگیرم . میگه الان که جوابم نه هستش . ولی از انجایی که اون رابطه میدونم نمیتونم تحمل کنم ،
لطفا اگه کسی تجربه مشابه ای داره یا هرجور که میتونه راهنماییم کنه
-
RE: نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
سلام
لطفا مشخص باشه كه عزيزان اينجا نيستن كه حكم صادر كنند و راي بدهند . توجه بفرمائيد كه اينجا هستيم تا ريشه يابي كنيم و گه گاهي به مسائلي اشاره كنيم كه ميتواند كمك حال دوستانمون باشد . پس انقدر با صراحت حكم و راي ندهيد . باتشكر
دوست عزيز ، شما در زندگي با مشكلي مواجه شده ايد كه ضمن سخت ، تلخ و دردناك بودنش حتي به صورت فرض گرفتن بايد آن را به طور كامل مديريت كنيد .
در اين شرايط ، بايد شما مثل يك انسان منصف به قضيه نگاه كنيد و از تعصب و غيرتي شدني كه باعث نابودي بيشتر يك انسان ديگر ميشود خودداري كنيد .
اينها كه ميگم واقعا تحملش بسيار تلخ و هضم اش بسيار سخت هست اما بايد مردانه با آن مواجه بشوي .
در بخشي از صحبت ها در اولين پست اشاره كردي كه شما راضي بوده اي و به ديگران سرمايه زندگي ات را همسرت معرفي ميكردي و در بخش هاي ديگر گفته اي كه همسرت گلايه ميكند و ميگويد تو در اين سالها تنهايش گذاشتي .
نوشته اي كه گل ميخريدي اما دائم منت زده اي و دائم گفته اي كه اين را بپوش ، آن را بپوش . نوشته اي كه همسرت از تو بريده است و رابطه تان سرد شده است .
و امروز تنهايي و دل تو دلت نيست كه الان چيكار ميكنه و در حال ديوانه شدني كه چه و چه ...
بايستي آرام باشي .
منصف باشي .
اگر يك حق به خود ميدهي 2 حق به همسرت بده .
حالا قضاوت كردن را بگذار كنار .
در صورت حقيقت بودن ماجرا ، اول بايد بدانيد و بدانيم كه برخورد شما چه خواهد بود ؟ شما با چنين همسري چگونه برخورد خواهيد كرد ؟ آيا ادامه خواهيد داد يا ديگر تحمل نمي توانيد بكنيد ؟
اين شما هستيد كه ادامه راه را بايد در نظر بگيريد .
اما در صورت بزرگ كردن ماجرا از طرف شما ، و تقريبا جزئي بودن ماجرا و در اول راه بودن اين اتفاق كه شايد در حد تلفن و ... بوده است باز برخورد شما چه خواهد بود .
كسي نميتواند بگويد كه شما ادامه زندگي بدهيد يا ندهيد ؟ مي تواند ؟ اين شما هستيد كه زوجه خود را ميتوانيد در اين مسير رها كنيد يا به فريادش برسيد .
بالاخره روزهاي خوشي كه براي شما ساخته امروز اين را مي طلبد كه شما ياريش كنيد ؟
-
RE: نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mta
نقل قول:
نوشته اصلی توسط eng.aydin
خود خواهی رو بزار کنار و همسرت رو بخاطر خودت نخواه
بلکه او را بخاطر خودش دوست داشته باش
هر وقت اینطور فکر کنی همه مشکلاتت حل میشه
یا علی
میشه بیشتر توضیح بدی
چجوری میشه که یه مرد زنش رو بخاطر خودش نخواد بلکه او را بخاطر خودش دوست داشته باشه
برام خیلی مهمه
ببینید خود خواهی در غریزه بشر هست
ولی کسانی عشق حقیقی را تجربه می کنند که خود خواه نباشند
دلجو عزیز خوب توضیح دادند
چند تا نکته دیگه رو اضافه می کنم
- وقتی همسرت رو بخاطر خود او دوست خواهی داشت
1) نیاز های او را شناسایی کنی و در صدد رفع انها بر بیای( بیشتر نیاز های عاطفی)
2)به استقلال او احترام بزاری
3)به افکار او احترام بزاری و در عمل هم انها را در زندگی پیشه کنی
4)احترام او را در رفتار و گفتار حفظ کنی
5)چیز ها و افراد با ارزش که او دوست دارد از او دریغ نکنی
و...
دوست داشتن دو نوع هست:
1- شما دوست دارید بخاطر خود او
2-دوست دارید بخاطر نیاز های خودتان
ما باید با خودمان روراست باشیم و ببینیم که واقعا از کدام دسته هستیم....
یا حق
نقل قول:
نوشته اصلی توسط nima2
آخه وقتی حس همکاری نداره من چیکار میتونم بکنم . حتی نمیزاره حرف بزنیم . میگه اصلا بام تماس نگیر ، بم sms نده میخوام تنها باشم تا تصمیم بگیرم . میگه الان که جوابم نه هستش . ولی از انجایی که اون رابطه میدونم نمیتونم تحمل کنم ،
لطفا اگه کسی تجربه مشابه ای داره یا هرجور که میتونه راهنماییم کنه
این اولین قدم شماست
باید حس همکاری ایشان رو تحریک کنید
دنبال این جواب باشید که چه چیزی می تواند یک زن را پس از این اتفاقات علاقه مند به بازگشت به زندگیش کند.
بهتره ان حس دانایی کل بودن رو بزارید کنار! معمولا ما مرد ها حس عقل کل بودن داریم!!! ولی این حس در مقابل زنان تاثیر منفی دارد
ایشان نمی خوان با شما حرف بزنن چون این حس دانای کل بودن رو در شما احساس می کنن
قدم اول- سعی کنید خلاف این موضوع رو بهش ثابت کنید
به حرفاش گوش کنید . راهکار اراوه ندید بلکه همدردی کنید
به همین راحتی
( به خدا قسم همه این حرفها و هزار برابر بهترش رو در این کتاب هایی که برای شما می نویسم در همین کتاب " مردان مریخی زنان ونوسی " نوشته
قدم دوم- سعی کنید شخصیت همسرتان رو پیدا کنید
ایا با حرف ردن میشه راضیش کرد؟ایا این نوع محبت براش با ارزشه؟
ایا با دادن هدیه و غافل گیر شدن احساس محبت می کنه؟
ایا با اغوش کشیدن و لمس کردن احساس محبت از جانب شما می کنه؟ و سایر مهارت ها مثل نوع نگاه کردن
و...
باید این دو قدم رو در ابتدا طی کنید. البته به ترتیب
-
RE: نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
ممنون از راهنمایی های شما دوستان
ابتدا باید بگم که مطمئنم که کل اون رابطه فقط بصورت تلفنی و مربوط به کمتر از شش ماهه .
در مورد موضوع دوم باید بگم که من هنوزم دوسش دارمو میخوام که این اشتباهشو فراموش کنم و حتی اگه من اشتباهی کردم بتونم با شنیدن اونا جبران کنم . باید بگم الان با توجه به اینکه تو این چند ماه اخیر ( بعد از مشخص شدن جریان ) من تمام سعی خودمو کردم تا همه چیو به روال عادی برگردونیم و شرایطی محیا بشه که اونجوری که اون میخواد باشه ولی متاسفانه اون اصلا حس همکاری و درست کردن چیزیرو نشون نمیداد . همون حرفای همیشگی ( من حسی ندارم ، میخوام تنها باشم ، من که گفتم دیگه اون ... قدیمی نمیشم ، خودت خواستی که بیام و ...) . حالا من علیرغم تمام سعی وتلاش هایی که کردم و همزمان درد و رنج اون جریانو تنهایی بدون اینکه کسی بدونه بدوش میکشم نه تنها درکم نمیکنه بلکه الان منو تنها گذاشته که تنها باشه اونم تو این وضعیت روحی که من دارم. باید اعتراف کنم که بعد از این شرایط توی این چند وقت اخیر روز به روز نسبت قبل علاقم کمتر میشه و احساس میکنم اگه همینجوری بی تفاوت باشه منم قید همه چی رو بزنم چون فقط خودم میدونم و خدا که چقدر صادقانه تو این شرایط روحی بدی که داشتم تلاش کردم جبران کنم ولی اون اجازه نمیداد . بمن میگفت واسم گل نخر خوشم نمیاد ، چرا واسم کادو خریدی و .... تا کی اون میخواد به گذشته بچسبه و رهاش نکنه . اون میدونه که من واقعا دارم تلاش میکنم کافیه که اونم دوباره شروع کنه و فقط مخالفت نکنه ، ضد حال نزنه ، سردم نکنه تا اینکه با گذشت زمان حالش خوب بشه و همه چی روبراه شه
-
RE: نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
سلام نیمای عزیز
امروز هرکاری کردم نمیتونستم واردبشم دیدم آیدین عزیز قشنگ جواب منو بهتون داده
ببینید رابطه ای که طی چند سال لطمه خورده رو نمیشه باچند ماه درست کرد به نظر من یه فرصت بده هم به خودت هم به اون البته نه خیلی زیاد که عادت کنید به این دوری
خانوما یه موقعها ئی به خاطرا ینکه غرورشون شکسته نشه درمقابل کاری که خوششون میاد هم عکس العمل نشون میدن اون هم زمانی اتفاق میافته که نمیخوان طرف بفهمه که ضربه خورده مثلا
وقتی میگه گل نخر یعنی خیلی خوشحال ازاینکه گل خریدی ولی نمیخواد با گفتن اینکه نیاز به این داشته براش گل بخری بیشتر از این پیش تو تحقیر بشه(به خاطر کدورتائی که بینتونه) درحالی که شما مردا اصلا این فکرو نمیکنین که خانوم تحقیرمیشه ولی مازنائیم دیگه :311:
یه حرفی هم برای مهرداد عزیز
دوست عزیز شاید این خانوم باکسی باشه که من بازم میگم به اون طوری که تو میگی نیست ولی تو خراب شدن یه رابطه هر دو طرف مقصرن و ما اینجا نیومدیم که بگیم خوب برو طلاق بگیر یا خانومت باکسی هست یانه و....
نیما اینجا اومده چون همسرشو دوست داره پس کمکش میکنیم این مشکل رو حل کنیم پس اول ازخود نیما باید شروع کرد نه همسرش چون اون حرفهای ما رو نمیشنوه گفتن اینکه وای بهت خیانت شده کمکی به نیما نمیکنه
برادرعزیز:72:
-
RE: نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
بازم ممنونم که منو تنها نگذاشتین ، من هم بیشتر به حرفهای شما معتقدم ولی سئوالم اینه که الان د حال حاضر با وجودی که من هنوز دوسش دارم و حاضرم دوباره همه تلاشمو بکنم اون تنهام گذاشته و تو این مدتی که دوباره با هم بودیم تلاش زیادی برای اینکه حسش برگرده نکرد . جوری از حسش میگه که انگار این حس مال شخص دیگه ای هست نه مال اون میگه دست خودم نیست نمیتونم این برای من قابل هضم نیست من میگم اگه کسی خودشو زندگیشو دوست داشته باشه باید دوباره سعی کنه و دونفر باهم تلاش کنند . اگه مردی داشت که بی تفاوت بود و اهمیتی نمیداد چی ؟ حالا که من اینقدر مشتاقم که همه چیرو به حالت اولش برگردونم اون حس همکاری نداره ، آخه من راهی دیگه ای بجز اینکه منم بیتفاوت باشم و حرفای اونو و چیزایی که در گذشته باعث ناراحتی من شدند و یا عامل برخوردای من و رفتارای من میشدند رو تکرار کنم برم باقی میمونه ؟ چند بار گفتم بیا اشتباهات گذشته رو بعنوان تجربیات آینده ببینیم و فراموششون کنیم از نو شروع کنیم ، حالاکه فهمیدیم چه چیزای بی ارزشی باعث این مسائل شده و تجربه کردیم چرا نباید ازشون استفاده کنیم و هردومون با تجربه بیشتر زندگی بهتری رو شروع کنیم . تنها باری که ما فرصت پیدا کردیم ( بعد از بار اولی که تنهام گذاشت ) همین چند ماه گذشته بود که من واقعا تصمیم گرفته بودم یه تحول بزگ ایجاد کنم که تو خیلی از برنامه هام هم موفق شدم که متاسفانه خورد تو جریان همون رابطه و من دیگه از هم پاشیدم و یه حالت ممتد و نوسانی بین ابراز عشق و علاقم ، جبران اشتباهاتم ، وجود شک و بی اعتمادی به خانومم ، بیطاقتی و افسردگیم از این جریان قرار گرفتم که در نهایت باعث شد دوباره آرامش از بین بره .
من مطمئنم اگه این جریان رابطه پیش نمی امد دیگه هیچ وقت مشکلی بین ما ( حداقل از طرف من ) پیش نمی امد . حالا من موندمو تنهاییم ، احساس خیانت ، انگیزه دوباره برای تلاش و نجات زندگیمون ( حتی با شرایطی که پیش اومده ) و سردی خانومم ، نمیدونم تا کی میتونم یکتنه جلو برم ، احساس میکنم منم دارم خودمو فریب میدم و دارم سرد میشم .
میدونم که اون یه روز پشیمون میشه ولی نمیدونم اگه اون روز دیگه دیر نشده باشه و جامون با هم عوض نشده باشه
-
RE: نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
ببین نیمای عزیز
به نظرمن ابراز پشیمونی کردن اولین قدمه ولی اینکه این حس رو چطورمنتقل کنی مهمتره
تو ناراحتی از گذشته ولی چطوری اینو به زنت منتقل میکنی؟
منظورم اینه مثلا اگه بهت میگه چرا تولدچندسال پیشم برام کادو نگرفتی چی میگی
میگی آخه اون چند سال پیش بود حالااین موضوع که اینقدرمهم نیست فردا واست میخرم یا مثلا اون روز یادت نیست باهات دعوام شده بود و.....
یا بامهارت میگی حق داشتی ناراحت بشی ببخشید اصلا منظورم این نبود که عمدا ناراحتت کنم مشغله داشتم ولی اشتباه کردم من دوست دارم و میخوام جبران کنم بهم کمک کن جبران کنم
البته این فقط یه مثالها
کدومو میگی؟
اینارومیپرسم که بهت بگم تو به روش خودت که مردی داری سعی میکنی اشتباهتو جبران کنی ولی اون زنی شاید پیش خودت بگی چرا من همش تلاش کنم اونم باید بخواد ولی ببین وقتی قراره یه دستگاه رو روشن کنی بایدحتما دکمه startرو بزنی نه اینکه مثلا ساعت رو تنظیم کنی و... پس باید بدونی قدم اول رو چطوری برداری
-
RE: نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
من همون حالت دومو میگم چون واقعا خودم قلبا اینو میخوام " حق داشتی ناراحت بشی ببخشید اصلا منظورم این نبود که عمدا ناراحتت کنم مشغله داشتم ولی اشتباه کردم من دوست دارم و میخوام جبران کنم بهم کمک کن جبران کنم " ولی مثل اینه که نمیتونه یا نمیخواد قبول کنه ، حداقل امتحان کنه
من خودم فکر میکنم تو چند سال بعد از ازدواجمون با توجه به اینکه خیالم از عشقی که بین ما وجود داشت راحت بود و اصلا یک درصد هم فکر نمیکردم که ممکنه یه روزی مشکل خاصی بین ما پیش بیاد ( اگر هم پیش می امد خانمم چون عاشق من بود منو دوست داشت و طبق خصوصیات اخلاقیش چیزی بم نمیگفت یا اگه میگفت برخورد بدی نمیکرد تا اینکه همش روهم جمع شد ) با خیال راحت بیشتر روی مسائل دیگه زندگیمون ( بیشتر پیشرفت توی کار و رفاه زندگی مون ، ادامه تحصیل خانمم که موفق هم بودیم ) تمرکز کردم.غافل از اینکه همین مسائل کوچیک که جمع شده بودن وجود دارن و میتونن اینقدر روی خانمم تاثیر داشته باشن . اون عاشق من بود ، همین الانم که بعضی وقتا از اون موقه ها حرف میزنه اشک هردومون در میاد. هیچوقت قشنگی اون عشقو فراموش نمیکنم . ما مثه دوتا دیونه بودیم که انگار تو یه دنیای دیگه زندگی میکردیم . اون تنها هستی من تو دنیا بود . اونم عاشقم بود و منو دوست داشت ، اگه این چیزا نبود که منم با گفته mehrdad موافق میشدم و با تعصب و غرور مردونه با موضوع برخورد میکردمو همه چیو همون بار اول تموم میکردم . ولی دوسش دارمو میدونم که میتونم دوباره عاشقش باشم ، دیگه از اینکه نمیخواد یا نمیتونه اینو بفهمه خسسسسسسسسسسسسستتتتتتتتتتت تتته شدم . از اینکه با رفتاراش و گفته هاش آخرش مجبورم کنه که کاری رو بکنم که مطمئنم هردومون پشیمون میشیم . پس کی میخواد بفهمه ، کی دلشو صاف میکنه ، کی دوباره دلش نرم میشه ، من تا کی میتونم دووم بیارم ؟
-
RE: نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
بهت تبریک میگم به این احساست :104:
میتونم به جرات بگم مردائی که به این راحتی احساسشون رو بیان میکنن کم پیدا میشه:72::72:
البته امیدوارم جزء اون دسته نباشی که الان تو نت اینا رو میگی و به همسرت اصلارو نمیکنی:97:
من میتونم به جرات بگم کسی که تو این چند سال اینقدر عاشقانه درکنارشما زندگی کرده هیچوقت نمیتونه به شماخیانت کنه کسی که معنای عشق ودوست داشتن رو لمس کرده باشه امکان نداره اشتباه بره مگه طرفش دوسش نداشته ولی وقتی شما اینقدر دوسش داری محاله محاله محاله:81: (اگرم باشه به راحتی قابل بازگشته ولی بازمیگم محاله)
آیدین عزیز خیلی خوب بهت گفت راهکارهاش خیلی کامل هستن
ولی بهتره یه دفعه خیلی جدی با همسرت حرف بزنی الان که خونه مامانش هست بری اونجا و کامل حرفاتو بهش بزنی ولی به زبون مردونه نه (نصف مردونه نصف زنونه:311:)ببین خانواده خانومت هم میتونن کمکت کنن فقط این حسو بهش نده که میخوای سرش کلاه بزاری چون خانوما ازاین حس خیلی بدشون میاد
-
RE: نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
مرسی از توجه تون ، خدا میدونه که همیشه این حس قلبی من بوده ، همیشه هم اینو به خانمم گفتم ، حلا اینکه اون چقدر این موضوعو قبول داره یا باور داره نمیدونم . شاید بعضعی از اشتباهات باعث شدن این موضوع پیشش کمرنگ بشه یا حتی باور نداشته باشه . من همه اینارو بارها و بارها جلوی خانوادشم گفتم ، قاطعانه توی جمع ازش معذرت خواهی کردم و گفتم بدون اینکه هیچکدوم از حرفاتو توجیه کنم ( آخه بعضی از ناراحتی ها هم عاملش خود طرف مقابله ) همه اشتباهاتمو میپذیرم و جبران میکنم و الان توی جمع ( خانواده خودم و خودش ) میگم که دوست دارم .
ترسم از اینه که منم با گذشت زمان این حسو از دست بدم ، آخه منم خیلی اذیت شدمو تو تنهایی و این مشکلاتی که پیش اومده خیلی ضعیف شدم . با توجه به اون جریان شرایط پیچیده تر شده و از همه مهمتر اینکه از تلاشهام هیچ نتیجه ای نگرفتم و میترسم اگه خانمم دست بکار نشه منم کم بیارمو همه چی رو رها کنم .
ایمان دارم که هردومون پشیمون میشیم
-
RE: نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
خوب راستش این موضوع باید دوطرفه حل شه چون شما ازهم فعلا جدا زندگی میکنین یه سری راهکارها رو نمیشه انجام داد یکم صبرکنین حتما کارشناسان سایت میان ونظر میدن
ولی تو این روزهای خوب به نظرم حتما دعا کنین که آرامش بهتون بده حتما درست میشه :323:
منم اگه قابل باشم حتما دعامیکنم:323:
-
RE: نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
چطوری میتونم از کارشناسای سایت کمک بگیرم ؟
خیلی تو این شرایط احتیاج به راهنمایی و همفکری دارم
-
RE: نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
اگر یکی از دوستان عضو اصلی سایت به " فرشته مهربون" یا "ani " یا مدیر همدردی پیغام خصوصی بزنند شاید اونها کمک بسیار موثر تری بتونن بکنن
راستی نیمای عزیز نباید اینقدر زود سرد بشی . باید بیشتر تلاش کنی
دوستان همدردی خیلی راهکار های خوبی ارائه دادند
من فکر می کنم شما باید با دنیای زنان بیشتر اشنا بشی... با خوندن کتاب و مقاله و استفاده از تجارب دیگران
شما باید این تفاوت ها را بشناسید .... زنان موجودات با هوشی هستند و کوچکترین تفاوت رو در شما خواهند فهمید ... ولی تغییراتی که موثر باشه برای تغییر فکر همسرتان
-
RE: نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
-
RE: نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
برو بشين كتاب بخون،نه يكي نه دوتا ،هزارتا،
برو ارتباط ها و مهارت هاي كلاميت رو تقويت كن در حد تيم ملي،
برو بشين ساعت ها با خانمت صحبت كن و مشكلات رو ريشه يابي كن،
برو به بهترين و با تجربه ترين مشاوران ايران مراجعه كن،
برو از وساطت دوست و فاميل استفاده كن،
برو خانمت رو از عشق و محبت لبريز كن،
برو شب و روز بشين دعا بكن،
.
.
.
.
تمام اين كارها رو با زحمت فراوان و به هر سختي هست انجام ميدي..ولي..
ولي...
اگر شخص سومي وجود داشته باشه...
با يك دونه sms ناقابل كه به خانمتون بده!
با يك كلمه حرف از پشت تلفن!
با يك بيت شعر!
تمام اون موارد بالا رو كه مدت ها براش وقت و انرژي صرف كردي، به راحتي نابود ميكنه!!
توي خونه اي كه داره آتيش ميگيره و شير گاز هم بازه،هر چي آب بريزي و تلاش كني آتيش خاموش نميشه،مگر اينكه اول شير گاز رو ببندي!!
-
RE: نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
آقا مهرداد واقعیت هرچی که باشه من فکر مینم باید شروع دوباره به دلخواه باشه ، من دیگه زندگی با اجبار رو نمیخوام ، باید به دلخواه و با انتخاب خودش باشه .
-
RE: نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
اگر ممکنه یکی از دوستان عضو اصلی سایت به " فرشته مهربون" یا "ani " یا مدیر همدردی پیغام خصوصی بزنند شاید اونها بتونن کمک و راهنمایی کنند
-
RE: نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
من کماکان منتظر راهنمایی های خوب اعضای قدیمی هستم ، لطفا راهنمایی کنید
-
RE: نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
سلام برادر عزیز. من پیغام خصوصی دادم.
امیدورام زودتر به اینجا سربزنن:72:
-
RE: نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
سلام نیمای عزیز
چه خبرچیزجدیدی اتفاق افتاده؟:72: