-
بحر در کوره !
سلام ؛
بعضی وقتا بعضی ها مثل یک جامعه می مونند با اینکه یک نفرند ولی آدم احساس تنها بودنشون رو نمی کنه و وقتی نیستند احساس می کنی یه جامعه نیست . بود و نبودشون فوق العاده تاثیر گذاره . بعضا مثبت یا منفی .
حال اینارو بیخیال ...
1- دانشگاه که قبول شد بهم گفت باید یه فعالیت اقتصادی مشترک با هم داشته باشیم ، منم قبول کردم و گفتم هر کمکی از دستم برآد دریغ نمی کنم و افتادیم دنبال قضیه ...
1- توی یه سازمانی که هر دومون با افتخار عضو بودیم با اینکه همه ساز مخالف می زدند ، با اینکه هدف مقدس بود ولی هر کسی به نوعی سنگ جلوی پا می انداخت ؛ همیشه همراه و همفکر و پشتوانه ی هم بودیم . عجیب بود که دو آدم اینقدر با هم تفاهم داشتیم ...:43:
3- شجاع و مستقیم بود ، قهرمان - صاف - صادق - امام - همراه - همغصه - همقصه -همدرد - پهلوان - مومن - سر بزیر - شجاع - زیبا - خوش خلق - منطقی - احساسی و ... انگار همه ی صفات خوب انسانی درش جمع بودند . :104:
4- اصلا نگاهمون به هم دوستانه یا برادرانه نبود ! ما حقیقتاً عاشق هم بودیم ؛ وقتی با هم بودیم اصلا دوست نداشتیم زمان به جلو بره و وقتی بدون هم ، منتظر زنگ یا دیدار دوباره ... چقدر وحشتناک بود که چند ساعت همدیگه رو نبینیم !:300::16:
5- عاشق مردم و بخصوص نوجوونا بود مثل پدر خدابیامرزش شبانه روزش رو برای فرهنگ و دین و آگاهسازی نوجوونا و جوونا میذاشت ... یه بار تصمیم گرفته بودیم جفتمون بریم حوزه ی علمیه و درس روحانیت بخونیم که با مخالفت خانواده هامون مجبور شدیم بریم دانشگاه و رشته های فنی انتخاب کنیم . البته خانواده های جفتمون نظرشون این بود که ما توی این لباس بیشتر می تونیم خدمت کنیم نه اینکه با روحانی شدنمون مشکلی داشته باشند .:47:
ای بابا من چرا مثل همیشه نمی تونم مطلب رو بیان کنم و هی حاشیه میرم و مقدمه چینی می کنم !!!؟ :303:
حقیقت اینه که هادی یک ماه قبل از عید بهم زنگ زد و گفت که کمی گلوش عفونت کرده و یه مدت باید استراحت کنه و تحت مراقبت پزشک باشه اما یکی دو ماهی گذشت و ما همش شاهد ضعیفتر شدنش می شدیم تا اینکه هفته ی پیش با کلی اصرار بالاخره بهم گفت که باید شیمی درمانی بشه !! انگار تمام یخ های قطب شمال رو روم خالی کرده باشند ولی مجبور بودم به روی خودم نیارم و لااقل بهش روحیه بدم کاری که برام خیلی سخته آخه همیشه عادت داشتم حقیقت رو با همون مزه ی معروف تلخش بازگو کنم اما حالا باید یه تجربه ی جدید رو کسب می کردم و سر معشوق عزیزم رو با دروغ های مصلحتی گرم کنم البته اونقدر توی این کار ناشی بودم که هادی همش مسخرم می کرد . از مادرم و همه ی کسانی که دوسشون داشتم و بهشون و به خلوص نیتشون اعتماد داشتم خواهش ( بخونید التماس ) کردم که براش دعا کنند . چون حالا فقط مسئله هادی نیست !!! اگه دیر بجنبند ما با هم از بین میریم .:47:
امروز یه دفعه به سرم زد بیام و توی تالار همدردی هم از اعضای سایت التماس دعا برای عزیزترین کس زندگیم داشته باشم . امیدوارم اگه کسی زیارتگاهی یا اماکن مقدس دیگه ای رفت هادی منم از یادش نبره ... :203:
امیدوارم به حق صلح قهرمانانه ی امام مجتبی (ع) همه ی هادی های جامعه مون از شر تمام امراض روحی و جسمی و مادی و معنوی دور باشند . تا ما همیشه از ارتعاشات نورانی اونها سیراب باشیم . و خدا به فقر ما رحم کنه . «آمین»:203:
-
RE: بحر در کوره !
سلام
گرچه روسیاهم ولی مهم نیست ، مگر خدا کم بنده روسیاه داره. دعا می کنم.
و امیدوارم بیش از پیش از تک تک این ثانیه ها که وجودتون در هم تنیده شده است، بهره گیرید. و از خدا می خواهم بهترین ها را برای شما مقرر فرماید.
تو رو خدا بیش از پیش قدر هم رو بدونید... زمان غیر قابل برگشت است.
خدا به همه عزیزانی که گمنامانه و پرتلاش برای همنوعان خود چون شمع می سوزند، خودش را نصیب آنها گرداند.
-
RE: بحر در کوره !
سلام 118 ،
خیلی رنج آوره وقتی عزیزی در کنارته ، آب شدن لحظه به لحظه ی او رو می بینی و با تمام وجود دوستش داری اما نمی تونی دردش رو کم کنی و کاری از دستت بر نمیاد که برای راحتی و آسایشش انجام بدی ... و از اون بدتر تصور وحشتناک بی او بودنه ...
دوست خوبم ،
مطمئن باش ما در حد توانمون در کنار تو هستیم و برای بهبودی و آرامش او دعا می کنیم.
و از خدای بزرگ و مهربان می خواهیم که تو را در سپری شدن این لحظات سخت یاری کند ....
-
RE: بحر در کوره !
با سلام و آرزوی شفای خیر و عاجل همه مومنینی نظیر هادی عزیز شما
یکی دو بیت شعر هدیه دارم براتون یکی منصوب به حضرت فاطمه زهرا(س) که بعد از رحلت پدر بزرگوارشون نبی مکرم اسلام می فرمودند :
صبت علی مصائب لو انها
صبت علی النهار صرن لیالیا
( بر من مصیبتهایی وارد شد که اگر بر روز روشن وارد می شد شب تار می گشت )
و دیگری در عهد خانه نشینی مولایمان امیر المومنین (ع) که مقام و احترامش در نزد مردم هنگام حضور رسول الله (ص) را با بعد از رحلت و غصب خلافت مقایسه فرموده اند ( شعر از شعرای عرب آن دوران بوده و ضرب امثلی در میان آنان ) :
شتان ما یوم علی کورها
و یوم حنان اخی جابر
و دهها مصیبتهای ائمه اطهار (ع) که به حق هادیان بزرگ امت اسلام و بشریتند که ذکرش نا ممکن است .
ذکر این مصایب و توسل به صاحبان آن مرحمی بر دل پر دردتان باد .
-
RE: بحر در کوره !
من براي هادي دعا مي كنم. شايد دعام گرفت. خدا را چه ديدي...!!!
-
RE: بحر در کوره !
سلام ،
با تشکر از اعضایی که ابراز لطف کردند .:72:
1- اصولا از بچگی آروم و با وقار بود ولی توی بحث ها خیلی با نشاط شرکت می کرد و با حرارت کار می کرد وقتی مکتب الزهراء به خاطر اختلافات امنای هیئت تعطیل شد من و هادی اونموقع با اینکه سن خیلی کمی داشتیم شبها تا دیر وقت با آقا داوود جلسه میذاشتیم تا شرایط برگرده به روال قبلی آخه ما به آقا داوود و هیئت خیلی مدیون بودیم . اما متاسفانه اختلافات اونقدری بود که کار از ما ساخته نبود .
2- هادی از من 2-3 سالی کوچکتر بود ولی چهره هامون فوق العاده شبیه هم بود و توی محل همه جور دیگه ای به ما نگاه می کردند . برادرای هادی همه مسجدی بودند و از فعالان مذهبی محل به حساب می اومدند و برادرای من همه ورزشی بودند کلا خانواده های بسیار مورد اعتمادی به حساب می اومدیم . وقتی پدر هادی به رحمت خدا پیوست تشییع جنازه فوق العاده ای بود و محل کلا تعطیل بود همه جور آدم توی مراسم شرکت کرده بودند و از خوبیهاش می گفتند واقعا ذکر فضائل پدر هادی خودش یه کتابه . توی یه جمله بگم که " پدر معنوی همه ی بچه مسجدی های محل بود ".
3- ماهی یکی دوبار میرفتیم بهشت زهرا و هادی اسرار داشت که حتما باید اول بریم حرم امام (ره) بعد گلزار شهدا بعدا اگه وقت بود سر خاک پدرش . مزار همه ی شهدای محل و شهدای معروف جنگ رو از حفظ بود .
4- خیلی با سلیقه عبادت می کرد به طوری که آدم از بودن در کنارش آروم می گرفت .نمیدونید چجوری نماز می خوند یا امور خیریه می رسید . همین انتخابات دور اول مجلس حالش به شدت خراب بود ولی اونقدر اسرار داشت تا هر طوری شده بره و رای بده میگفت تا زنده ام رایمو بدم !!!
در هر حال نمیدونید چقدر احساس خلاء می کنم آخه از کجا باید بدونید که چجوری پشت من بود و از همه ی طرح ها و برنامه هام حمایت میکرد . نمی دونم که شما هم یه همچنین حامی ای رو تا حالا تجربه کردید یا نه ؟ کسی که بدون یک ذره ریا و بدون کمترین تملقی ، عاشقانه بهتون نیرو و انرژی بده ! مسیر رو براتون هموار کنه و مخالفانتون رو به هر طریق ممکن هدایت کنه. کسی شما رو به خاطر خودتون دوست داشته باشه . کسی که به دروغ و سیاست بهتون دوستت دارم نگه بلکه واقعا دوستون داشته باشه ؟:43:
آیا اگه همچنین کسی داشتید کمبودی احساس می کردید ؟ و حالا آب شدن اونو می دیدید چی می کشیدید ؟:47:
تنها کسی بوده که تا حالا همه ی شعرام رو براش خوندم و اون اضافاتشو حذف می کرد و ابتذالات حرفام رو گوشزد می کرد با اینکه دوست نداشت شاعر مصلحت اندیشی کنه ولی ... اصلا بدون اون شعر برام چه معنی می تونه داشته باشه در حالی که خودش روح و قالب اشعارم بوده ؟:203:
-
RE: بحر در کوره !
سوختم، باران بزن شايد تو خاموشم كني، شايد امشب سوزش اين زخم ها را كم كني، آه باران من سراپاي وجودم آتش است پس بزن باران بزن شايد تو خاموشم كني !!!
1- هادی عزیز دلم برای وقتایی که برام شعر می خوندی تنگ شده ( بد جوری)
2- عاشق شعر بود ولی اصلا شعر نمی گفت ولی استاد ساختن تک بیتی بود وقتی شبا با هم sms بازی می کردیم من هر بیتی می فرستادم اون سریع فی البداهه یه بیت از خودش می ساخت و برام ارسال می کرد.
3- ولی زیاد اهل موسیقی نبود و بیشتر فریدون فروغی و اصفهانی گوش می کرد وبعضی وقتا هم که کیفش کوک بود برام می خوند . بر خلاف من که تمام تفریح زندگیم توی شعر و موسیقی و بودن کنار پدر و مادرمه .
ميان كوچه هاي سبز احساس به دنبال قدم هاي تو گشتن ،نجابت يعني از باغ نگاهت به رسم عاطفه يك پونه چيدن، ميان سايه روشن هاي احساس تو را از پشت يك آينه ديدن .
هادی جان تحمل این فراق برای من تازه کار سخته خودت کمکم کن تا از این امتحان بزرگ الهی سربلند بیرون بیام . تجربه ی شکست عشقی برای من قابل تحمل نیست توکه همیشه پشت و پناهم بودی ،من رو به تندباد حوادث مسپار .
یا علی مدد .
-
RE: بحر در کوره !
سلام هادی جان بازم منم ؛
دیشب داشتم به این فکر می کردم بعد از تو وظیفه ی من چیه ؟ آخه من تصمیممو عوض کردم ! یادته بهت گفتم تو نباشی منم دیگه نیستم ولی یه دفعه یاد حضرت زینب (س) افتادم که بعد از معشوقش چگونه به وظایفش عمل کرد .
آره
جدایی پایان کار نیست .حتما وظیفه ی منم اینه که بعد از تو حماسه ای دیگر رو روایت کنم و تو رو به همه ی عالم بشناسونم نه اینکه شخص تو بلکه راه و هدف و منش تو .
آره
ازین به بعد وظیفه ی من سنگین تر از قبل میشه . اگه تو وقت نکردی تمومش کنی مطمئن باش من سعیمو می کنم تا تمومش کنم .
کسی غیراز تو نمونده اگه حتی دیگه نیستی
همه جا بوی تو جاری خودت اما دیگه نیستی
نیستی اما مونده اسمت توی غربت شبونه
میون رنگین کمون خاطرات عاشقونه
آخرین ستاره بودی تو شب دلواپسی هام
خواستنت پناه من بود تو شبای بی کسی هام
لحظه هر لحظه پس از تو شبو گریه در کمینه
تو دیگه برنمی گردی آخر قصه همینه
میشکنم بی تو و نیستی به سراغم نمی آیی که ببینی
بی تو می میرم و نیستی تو کجایی تو کجایی که ببینی
شب بی عاطفه برگشت شب بعد رفتن تو
شب از نیاز من پر شب خالی از تن تو
با تو گل بود و ترانه با تو بوسه بود و پرواز
گل و بوسه بی تو گم شد بی تو پژمرده شد آواز
لحظه هر لحظه پس از تو شبو گریه در کمینه
تو دیگه برنمی گردی آخر قصه همینه ................
بدجوری برات دعا می کنم تا شفا پیدا کنی .
-
RE: بحر در کوره !
خدا گر زحکمت ببندد دری ز رحمت گشاید صد در دیکر .به خدا توکل کن تلاشت رو بیشتر کن ومطمئن باش حکمتی در کار هست
-
RE: بحر در کوره !
سلام هادی عزیز ؛:72::43:
بازم می خوام از مرام تو بگم چون زبانی جز برای مدح و ثنای صفات برجسته ی تو دیگه برام نمونده . یادته وقتی پدرتو از دست دادی توی بغلم با اینکه اشک می ریختی ولی هی می گفتی این یه امتحان بزرگ الهیه و باید صبور باشی و خدا رو شکر کنی تا خدا دلش نشکنه که بنده اش امتحانشو رد شده !!
همین آخری وقتی بیماریتو دونستی هر کس دیگه جای تو بود چیکار میکرد ؟ چی میگفت ؟
چقدر زیبا و استوار گفتی بزرگترین بندگان خدا در طول تاریخ مصیبتکش ترینشان بوده اند چون هدف داشتند و برای هدفشان مجبور بودند سختی ها رو تحمل کنند و وقتی به هدف نزدیک می شدند در واقع مصیبتی براشون اصلا وجود نداشته بلکه این ما بودیم که از بیرون گود وضعیت اونها رو مشکلدار و مصیبتوار می دیدیم . در حالی که خود اونها غرق در شادی رسیدن به هدف بودند .... و می گفتی تو هم آدم بزرگی هستی که اینچنین امتحاناتی رو باید جواب بدی .
دغدغه هات واقعا ستودنی بود ، با چه ورعی نوجوونها و جوونها رو توی مسجد دور خودت جمع می کردی و باهاشون قرآن رو به سبک روز و با تراوت کار می کردی . با اینکه دانشجو بودی و درآمد آنچنانی نداشتی ولی چقدر از جیبت برای رونق بخشیدن به این کلاس ها خرج می کردی ! حقیقتا چقدر کلاست شیرین بود و بچه ها چه استقبال باور نکردنی و پرشوری از این برنامه های مفید و سازنده ی تو می کردند .
هادی عزیز من جوابگوی نیاز اینهمه عطش این بچه ها نیستم ، وقتی اینا سرغ تو رو می گیرند من نمی دونم چه جوابی باید بدم . جدیدا افشین اومده و می خواد کار تو رو انجام بده ولی بچه ها همش هوای تو رو دارند .
هادی جان شرایط خاصی حاکم شده که خودت باید به دادمون برسی . من هنوزم به شفای تو امید دارم و این قدرت رو توی خودم می بینم که حتی قضا و قدر حتمی خدا رو با دعاهام تغییر بدم چون به پشتوانه ی بسیار قوی و مستحکم اهل بیت (ع) تکیه دادم .
یا علی مدد است .:72:
-
RE: بحر در کوره !
سلام ،
دیشب مراسم هیئت مکتب الزهرا (س) به مناسبت میلاد حضرت زینب (س) بود وقتی وسط مراسم یه دفعه هادی رو با حال بیمارش آوردند هیئت منفجر شد ! همه می گفتند دیدن مجدد هادی اولین عیدی امشب ما از حضرت زینب (س) بود به هادی میگفتم دیدی بچه ها چه شور و حالی دارند حالا دیگه وظیفه داری هر طور که شده ما رو ترک نکنی و با سرنوشت بجنگی . هادی هم مثل همیشه با خنده می گفت عیدی اصلی می مونه واسه شب 15 رمضان البته اگه تا اونموقع زنده بمونم قطعا شفا می گیرم ! آخه هیئت ما به هیئت حسنی ها معروفه و شب 15 رمضان(شب میلاد امام حسن مجتبی )، ما از همه جای تهران مهمون داریم و مراسم فوق العاده ای برپا می شه که کل محل رو تحت الشعاع خودش قرار میده .
عيد آمد و عيد آمد وان بخت سعيد آمد
برگير و دهل می زن کان ماه پديد آمد
عيد آمد ای مجنون٬غلغل شنو از گردون
کان معتمد سدره از عرش مجيد آمد
عيد آمد٬ره جويان٬رقصان و غزل گويان
کان قيصر مه رويان زان قصر مشيد آمد
صد معدن دانايی٬مجنون شد و سودايی
کان خوبی و زيبايی بی مثل و نديد آمد
زان قدرت پيوستش٬داوود نبی مستش
تا موم کند دستش٬گر سنگ و حديد آمد
زو زهر شکر گردد٬زو ابر قمر گردد
زو تازه و تر گردد٬هر جا که قديد آمد
برخيز به ميدان رو٬در حلقه رندان رو
رو٬جانب مهمان رو٬کز راه بعيد امد
غمهاش همه شادی٬بندش همه آزادی
يک دانه بدو دادی٬صد باغ مزيد آمد
من بنده آن شرقم٬در نعمت آن غرقم
جز نعمت پاک او٬منحوس و پليد آمد
بر بند لب و تن زن٬چون غنچه و چون سوسن
رو صبر کن از گفتن٬چون صبر کليد آمد
تا باد چنین بادا
یا علی مدد است .
-
RE: بحر در کوره !
سلام
من الان تاپیک شما را خوندم باور نمی کنی موقعی که نوشته هاتو می خوندم صدای اذون طنین انداز ه خونمون شده بود وقتی نوشته هاتو خوندم وقتی غمگینی واژهاتو دیدم وقتی دل شکسته تو را دیدم با تمام وجود حست کردم و واسه ات دعا کردم
به خدا گفتم خدای مهربون من بنده گنهکار تو یه چیزی ازت می خوام من برات بندگی نکرده ام ولی یکی داره التماس دعا میگه کمکش کم
به دل شکسته این جون رحم کن
خدای من چقدر سخته من حقیر با مشکلاتی که دارم اما باز برای یه لحظه مشکلاتمو از یاد بردم به یاد تو افتادم
مگه میشه خدا به تو کمک نکنه مگه میشه به امین گفتنت بی اعتنا باشه مگه میشه به عاشق بودنت بی تفاوت باشه
بگذار تو این امتحان سر بلند بیرون بیایی بگذار باورت بشه خدا تو را دوست داشته
بگذار باورت بشه خدا بین بندهاش اون های ر که بیشتر دوست داره را گلچین میکنه
-
RE: بحر در کوره !
سلام
بنده هم آرزوي سلامتي براي اين عزيز بزرگوار و همچنين ساير بيماران رو از خداوند متعال دارم :203::72:.
:72:لطفا اينجا را كليك كنيد .:72:
-
RE: بحر در کوره !
سلام ؛:72:
امروز قراره هادی رو برای آزمایش و تستهای گوناگون بستری کنند تا نتیجه ی شیمی درمانی مشخص بشه که جواب داده و می ده یا نه . همه ی محل حرف و ذکرشون شده سلامتی هادی حتی اونهایی که موقع سلامتیش سنگ پیش روش میذاشتند و حتی اونهایی که اختلافات سیاسی و مذهبی باهاش داشتند همگی حرف و حدیثشون شده سلامتی هادی . این جریان با تمام غم و اندوه و نگرانی و استرس هاش یه درس خوب برای ما داشت و اون این بود که :
شاید برای شما هم پیش اومده باشه که دیده باشید وقتی عنصر منفی و فرد غیر قابل قبولی در اطرافیانتون در بستر بیماری قرار می گیره یا اصلا فوت می کنه شاید آدم حتی فاتحه ای که براش می فرسته به دلش نمی چسبه و انگار دلش نمی خواد حتی توی مراسم تدفینش شرکت کنه ! ولی در عوض کسان دیگری که در اطرافمون هستند و شاید حتی ما در هنگام سلامتی و حیاتشون بهشون بی اهمیتی کنیم و حتی تا حدودی هم باهاشون مخالف باشیم ولی وقتی اونها رو از دست می دیم متوجه می شیم که چه خلائی به وجود اومده .
حقیقتاً هم همینه و تنها خوبیه که می مونه و برای ما باقیات صالحات میشه و بقیه رفتارمون مثل غل و زنجیر ما رو در بند می کنند تا ما نتونیم آنچنانکه شایسته است از نعمت حیاتی که خدا به ما ارزونی داشته استفاده کنیم .
خدا کنه ما هم کسی مثل یا حتی بهتر از هادی باشیم تا برای همه مهم باشیم و برای مردم باارزش باشیم و مردم نگران از دست دادن ما باشند اونوقت شدیم اشرف مخلوقات ! البته این بدین معنی نیست که حرف بقیه در مورد خودمون رو خیلی افراطی مهم بدونیم و همش کار و زندگیمون این باشه که ببینیم بقیه درباره ی ما چی فکر می کنند بلکه باطن جریان مهمه و اگه ما عنصر مفیدی باشیم این باطن خود به خود به وجود میاد حتی اگه نشون داده نشه و ما متوجه نباشیم . و مردم در ظاهر ما رو نپسندند .
در هر حال التماس دعا داریم . یا علی مدد است .:16::72:
http://i26.tinypic.com/2njf2fo.jpg
آن نفسی که باخودی یار چو خار آیدت
وان نفسی که بیخودی یار چه کار آیدت
آن نفسی که باخودی خود تو شکار پشه ای
وان نفسی که بیخودی پیل شکار آیدت
آن نفسی که باخودی بسته ی ابر غصه ای
وان نفسی که بیخودی مه به کنار آیدت
آن نفسی که باخودی یار کناره میکند
وان نفسی که بیخودی باده ی یار آیدت
آن نفسی که باخودی همچو خزان فسرده ای
وان نفسی که بیخودی دی چو بهار آیدت
جمله بیقراریت از طلب قرار تست
طالب بیقرار شو تا که قرار آیدت
جمله ناگوارشت از طلب گوارش است
ترک گوارش ار کنی زهر گوار آیدت
جمله ی بی مرادیت از طلب مراد تست
ور نه همه مرادها همچو نثار آیدت
عاشق جور یار شو عاشق مهر یار نی
تا که نگار نازگر عاشق زار آیدت
-
RE: بحر در کوره !
-
RE: بحر در کوره !
عجب. آخه هادی که هنوز نرفته. هستش . چرا همش می گی تو دیگه رفتی و بر نمی گردی. امیدوار باش. امیدوار باش............................................ .................................................. .......................................خدا آدمای ناامیدو دوست نداره. فکرای مثبت کن. همش بلند بگو هادی خوب میشه و به گفتنت اعتقاد داشته باش. یعنی شک به خودت راه نده که هادی خوب می شه. منتظره خبرای خوشحال کننده هستم . می دونی چون هادی به زودی خوب میشه. حالا می بینی.... تو هم با من بگو هادی خوب می شه ... چیزی نیست که مریضیه عادیه ... برطرف می شه... مثبت فکر کن و از فکرای منفی بپرهیز. چون هر چه قدر فکرت منفی باشه به همون اندازه هادی بیمارتر می شه. نگو تو دیگه نیستی . بگو تو همیشه پیشه من می مونی. خوب می شی دوباره با هم هستیم.. همینو بگو قول دادیا...
-
RE: بحر در کوره !
سلام عزیزان همدرد در این مقال ؛:72:
دیشب با خبر شدیم که تومور سرطانی هادی عزیز خوش خیم بوده و شیمی درمانی هم تا حالا جواب داده و انشاءالله پس از این نیز اینچنین خواهد بود و خداوند این ذخیره ی گرانبهای انسانیت رو به جامعه ی فقیر اطرافیانش دوباره ارزانی می کنه .
خواب سبزي ديدم و تعبير شد، آمد بهار
برفِ شومِ كوچهها تبخير شد، آمد بهار
دستها از جيب بيرون آمد و سرما گريخت
با نسيمي باغ ما تعمير شد، آمد بهار
باد در گوش درختان جار زد: اي خفتگان!
وقت عطر افشاني تكبير شد، آمد بهار
آن همه تبليغ زردي كه خزان كرده چه شد
آنهمه سردي كه بيتأثير شد، آمد بهار
چون كتاب آسماني پُر ز اسرار خدا
آيهآيه در زمين تفسير شد، آمد بهار
بر زمين گويي بهشت از آسمان آمد فرود
عكس گلهاي جَنان تكثير شد، آمد بهار
نقش خونهاي شهيدان بر رخ آلالهها
ماهرانه با قلم تصوير شد، آمد بهار
در قنوت دستها شُكر و سلامِ بيشمار
از خداي مهربان تقدير شد، آمد بهار
کماکان از دوستان عزیز التماس دعا داریم .:203::72:
یا علی مدد است .
-
RE: بحر در کوره !
سلام ،
پس از کلی تلاش تونستیم شرایطی رو فراهم کنیم تا با هادی دوشنبه ی این هفته بریم قم زیارت حضرت معصومه (س) و علمای همجوارشون تا انشاءالله نظر لطف کریمانه ی حضرات شامل حال فقیران درگاهشان گردد . این برای من لطف بزرگی از طرف خداست چون 3 ماهی میشه که با هادی تنها یه جا نبودم ( اونم چه جایی حرم حضرت معصومه ) از الان دلم برای فردا تنگ شده نمی دونم چرا ساعت ها نمی گذرند ولی در هر حال نوید خوبی داره به گوش می رسه و اون بهبودی نسبی هادی هستش که همه مشکلات رو برام سهل می کنه .
الهی به امید تو ...
-
RE: بحر در کوره !
سلام. 118 جان. می خواستم یه چیزی رو برات تعریف کنم که امیدوار بشی. راسیتش منم یه داداش دارم عینهو همین هادی شما. همه جون و امید منه. پشت و پناهمه. همراز تنهاییمه. چند سال پیش تیرویید عمل کرد و بعد ما در کمال ناباوری فهمیدیم که اون سرطان ریه داره و دیگه روز برای ما معنا نداشت. مادرم مدام گریه می کرد اما تمام تلاشمونو کردیم .بردیمش تهران .شیمی درمانی کردیم. دو بار عمل کرد. بارها ید درمانی کرد. خیلی روزای بدی رو از نظر روحی گذروندیم. چهره اش متفاوت شده بود . آخه داداشیم خیلی خوشگل بود قبلش. بعد از شیمی درمانی خیلی بی روح شده بود. حالش همه اش بد بود و ما هی غصه می خوردیم و در ظاهر دم نمی زدیم. اما نهایتاً دعاها و گریه های ما جواب داد و فرزاد الان سالم و سلامته. بچه ها باید فرزادو بشناسن. همون که یه سری عاشق شده بود و اینجا دم از عشق می زد. می خوام بگم الان در شرف ازدواجه . اون خوبه شده و امید وار به زندگی لبخند میزنه. خوشحالم که هادی شما هم تومورش خوش خیم بوده و مطمئن باش از شیمی درمانی نتیجه می گیره. امیدت به خدا باشه. اون حتماً خوب میشه و تو دوباره شکفتنشو می بینی. ما هم براش دعا می کنیم و منتظر شنیدن خبرای خوب ازش هستیم.
-
RE: بحر در کوره !
سلام آتنا ،
خدا رفتگلانتو بیامرزه بالاخره یکی پیدا شد یه دلداری از ما بکنه و یه امید هر چند خشک و خالی بهمون بده .
یا علی مدد است .
-
RE: بحر در کوره !
سلام
با ديدن پست 17 که گفتيد سرطان هادي خوش خيمه خيلي خوشحال شدم و مطمئن هستم که حالشون حتما خوب ميشه براي اميدواري بيشترتون مي گم که عمه ي من هم سرطان داشتند اما چون براي ايشون هم خوش خيم بود با درمان بالاخره حالشون خوب شد .شما هم زياد ناراحت نباشيد و اين بيماري را ميتونيد يه جور امتحان يا يه تلنگر بگيريد يا وسيله اي که به واسطه اون فهميديد چقدر آداما مي تونند مهربون باشن و اينکه چقدر ما در عين حال که بزرگيم و قادر به همون اندزه هم ضعيفيم و .....
و خيلي درسهاي قشنگ ديگه
ببخشيد اگه حرفام تکراريه ،اين پست گذاشتم که بگم هم باهات همدردي ميکنم و هم اگه قابل باشم دعا .
راستي رفتيد حرم حضرت معصومه ما را فراموش نکنيد.
خيلي التماس دعا دارم شديدآ:203:
-
RE: بحر در کوره !
سلام ،
موهای سر هادی داره میریزه و این از اثرات شیمی درمانیه . قرار بود بریم مشهد و هادی با خنده بمن می گفت زود باش زودتر بریم آخه امام رضا کچلارو شفا نمی ده ولی کاری برای من پیش اومد و نتونستم ببرمش . در عوض امروز با هادی میریم قم زیارت حضرت معصومه (س) و علمای همجوار . امروز روز رویایی و با برکتیه اگه لایق باشیم برای همه ی دوستان دعا خواهیم کرد .
یا علی مدد .
-
RE: بحر در کوره !
118 جاي تو بودم به جاي غصه خوردن سعي ميكردم به همه ي اون لحظه هاي شاد وقشنگي كه در كنار هم بوديم فكر كنم يادت نره كه هادي بيشتر از هميشه بهت احتياج داره من خودم تجربه تو رو دارم يكي از بهترين عزيزان من 2 سال پيش تامرز رفتن پيش رفت هيچ دكتري حاضر نبود قبولش كنه اماامروز اون آدم كنار ماس آخه اون اصلا قرار نبود بره:72:
-
RE: بحر در کوره !
دیشب توی حرم و مسجد جمکران اگه قابل باشیم برای همه دوستان و همچنین همتالاریهای گرامی دعا کردیم . جای همتون خالی بود . خیلی عالی بود که من و هادی تونستیم چند ساعتی رو با هم و تنها باشیم « هرچند که آخرش موقع اومدن بنده گیج بازی در آوردم و گوشیم رو توی راه گم کردم !!!» . یعنی به حسابی قم اومدن ما خرج کربلا رفتنو داشت !!! ولی در هر حال حال داد .
یا علی مدد .
-
RE: بحر در کوره !
چند هفته پیش بردمش مشهد ؛ فکرش هم لذت بخشه که یک هفته کنار معشوقت باشی اونم کجا درجوار امام رضا (ع) نورٌ علی نور شده بود همه چیز بر وفق مراد ! چون دکترا هم گفته بودن سرطان هادی خوش خیم تشخیص داده شده هر دومون در پوستمون نمی گنجیدیم . امام رضا رو یه زیارت توپول کردیم و دربست گرفتیم رفتیم زیارت جناب فردوسی و بعدش هم جناب عطار (رض) و خیام و همینطور جاهای دیدنیه خراسان از قبیل قدم گاه و شاندیز و ... برگشتنی هم توی قطار با دوتا طلبه ی روحانی جوون همسفر شدیم و اونقدر جوک و چرت و پرت از این آخوندا گفتیم و اینارو خندوندیم که میگفتن در تمام زندگیشون سرجمع به اندازه ی این چند ساعت نخندیده بودن !!! :D
خلاصه همه چیز عالی داشت پیش میرفت و فقط 4 دوره از شیمی درمانی هادی باقی مونده بود که دیشب فهمیدم هادی دوباره بستری شده و با جویا شدن جریان متوجه شدم که یه تومور جدید در ریه ی هادی شکل گرفته و باید دوباره عمل جراحی بشه ! یعنی روز از نو و روزی از نو ! دوباره شیمی درمانی و زهر مار و ... :300:
خدا رو شکر روحیه ی هادی عالیه کاش ما هم روحیه ی مبارزه ی اون رو داشتیم .
از همتون برای سلامتی هادی التماس دعا دارم . :203:
-
RE: بحر در کوره !
در ناامیدی بسی امید است/ پایان شب سیه سپید است
سلام :72:
ما هم از شنيدن اين خبر واقعآ متاسف و متاثر شديم .
اما چرا اينقدر نااميديد؟
پس توکلتون کو؟
خوب اين دوران که میشه دوران نقاهت نامید تا حدودي طبيعيه ، يه روزي حالشون بهتر ميشه و يه روز خداي نکرده ...
اما من مطمئن و اميدوارم که هادي هر چه زودتر اين دورانو به خوبي پشت سر ميگذاره چون او خدايي داره که بيشتر از من و تو اونو دوست داره و حتمآ از بنده هاي خوب خدا بوده که چنين امتحان سختي داره ميشه .
لازم نيست حتمآ شفاي هادي بصورت معجزه اتفاق بيفته ، گاهي وقتا خدا شفاشو توي همون دارويي که مصرف ميکنه يا عملي که انجام ميده ميذاره.
مطمئن باشيد من و همه ي اعضاي تالار براي سلامتي هادي و شما دعا ميکنيم اما انگار شما بيشتر از هادي نياز به دعا داريد؟!
هميشه خواهرم ميگه تو بلد نيستي کسي رو دلداري بدي و اونجور که بايد حرف دلتو بزني و بيشتر آدمو مايوس ميکني ، اگه بقيه ي دوستان زحمت اين کار و ميکشيدن ديگه مجبور نبوديد متن منو بخونيد اما باور کنيد تمام سعيو کردم تا بتونم اونچه که تو ذهن و دلم هست رو بنويسم در هر حال به بزرگی خودتون ببخشید...
منتظر خبراي خوب هستيم .:72:
-
RE: بحر در کوره !
امیدوارم خدا کمک کنه و هر چه زودتر خبر سلامتی کامل ایشون رو بشنویم
:203:
-
RE: بحر در کوره !
خوش به حالتون !!!
ببخشید سلام !!! 118 جان وقتی مطلب را برای اولین بار باز کردم و خوندم نمی دونستم گریه کنم یا بخندم ؟ !!!
اول خوشحالم که حال ایشان داره بهتر می شه بی معرفتم نباش و به قول مشهدت وفا کن هر چه زودتر بهتر !
دوستی داشتم که همون قدر که تو و هادی به هم نزدیکید و می خوایش می خواستمش اما روزگار چرخید و نه این که اتفاقی واسه اون افتاد اما هردومون عوض شدیم و قطع رابطه کردیم !!!
وقتی فهمیدم هم اتاقی و دوستش مسلمون نیست نفهمیدم چه جوری باهاش دوسته و باهاش سر یه سفره می شینه و ... و وقتی خواستم باهاش صحبت کنم تازه فهمیدم توی این مدتی که از هم دور بودیم دیگه نمی شناسمش بحثمون شد و فهمیدیم خیلی خیلی از هم دوریم و چه سخت بود قطع رابطه با دوستی که روزگاری از برادرم به من نزدیکتر بود !!!
118 عزیز جای اون چه گفتم این جا نبود اما خوشحالم که هادی اگه جسمش مریضه روحش از من و امثال من خیلی سالمتره . امیدوارم هر چه زودتر هادی خوب بشه و دوستی شما همیشه دوستی ای مستحکم برجا بمونه .
یا علی
-
RE: بحر در کوره !
سلام
من که مُردم از گریه ...
خوشحالم برای هادی ! که دوست بی نظیری مثل شما داره.
بازم خوشحالم برای هادی ! که اینقدر پاکه.
بازم خوشحالم برای هادی ! که ...
و خوشحالم برای شما ! که اینقدر بزرگ بودید که هادی دوستتونه ...
و خیلی خیلی غصه دار شدم . نمی دونم چرا این دنیا همه اش اینجوریه ! چرا هنوز نیومده باید فکر رفتن باشیم ! مگه خدا نمی دونه که چقدر سخته ...!!!
و مطمئنم که هادی زود زود خوب میشه ...
دعا که کمه ! یه نذر کوچولو میکنم ! نه به خاطر هادی که به خاطر شما ! چون از دست دادن همچین دوستی آخر غربت دنیاست ...
منتظر 15 رمضان می مونم ! تا عیدی اصلیتونو در کنار هادی بگیرید ...
یا علی مددی!
-
RE: بحر در کوره !
سلام ؛ :72:
تشکر می کنم از دوستانی که ابراز لطف کردند . کاش می تونستم مثل دنیای حقیقی همه چیز رو اینجا شفاف سازی کنم و پرده هایی رو بردارم که کاملا ً چهره ی عرفانی هادی نمایان بشه و همچنین مشکلاتی که الان با اون داریم دست و پنجه نرم می کنیم ولی در هر حال همینکه دوستان وقت گذاشتند و چند سطری رو با نیت پاکشون نوشتند برای من و هادی یه دنیا ارزش داره .
جناب خشته ؛ من هادی رو 1 ماه پیش بردم مشهد و به قولم عمل کردم که توی پست آخرم خلاصه وقایع رو عرض کردم ! شاید هم من متوجه منظورتون نشدم .
سمیه جان ناامیدی چیه ؛ شیعه ی اهل بیت اگه ناامید باشه یعنی مشرک و کافره نه تنها امیدوار هستیم بلکه یقین به سلامتی هادی داریم و انشاالله همه از این امتحان سربلند بیرون میایم .
یا علی مدد است . :72:
-
RE: بحر در کوره !
سلام
يكي درد و يكي درمان پسندد
يكي وصل و يكي هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد.
اگرچه زبان حال امثال هادي ها ابيات بالاست، اما از خدا مي خواهيم كه با شفاي ايشون دل شما و خانواده اش را شاد كند و افراد موثري چون هادي را براي جامعه حفظ فرمايد.
-
RE: بحر در کوره !
سلام :72:
دوست عزیزم ،
غم ها دل رو جلا می دن ، اشکها پهنای وجود رو با روشنی عجین می کنن ، دردها تیرگیها رو می شورن و آدم رو از قید و بندهای هستی رها می کنن ... و اونقدر پیش می رن... و اونقدر پیش می رن... ، تا جایی که تو رو با "هستی" یکی می کنن ... تا جایی که ذاتش با تو پیوند می خوره و تو سرشار از شعف ، یکپارچگی و عشق به احدیت می شی ... حتی اگر فقط در لحظه ی مرگ .... و حتی اگر فقط به اندازه ی چشم برهم زدنی با مرگ فاصله داشته باشی ... و این نهایت و پایان شیرینی ست که انسان ناگزیر از پذیرفتنش بوده است ...
آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه ی فال به نام من دیوانه زدند
دوست خوبم ،
هر لحظه و هر ثانیه ازعمر گرانبار آدمی در برخورد با واقعیات تلخ و شیرین زندگی سپری می شه ، واقعیاتی که شاید طعمی به ظاهر تلخ و به ظاهرشیرین دارن اما نهایتا اگر باهاشون یکی بشی شیرینیشون با تمام وجود به کامت می شینه ...
آخ که چه طاقت فرساست عجز و ناتوانی آدمی در مواجهه با رویدادها و واقعیات سخت زندگی و آخ از قدرت و صلابت و محکمی بشر در مقابله با رویدادها و واقعیتهای سخت زندگی ...
برادر گلم ،
رنجت با تمام وجود به دلم نشست ، اما چه باک که در پس هر رنجی ، معنایی از عشق و فراخی نهفته است ...
برای تو ، برای هادی ، برای خودم و برای همه آرزو می کنم که هر اتفاقی هم که بیفتد دریچه ای باشد روشن تراز پیش به سوی گشایش و رهایی ...
....به مو گفتی صبوری کن صبوری
صبوری طرفه خاکی برسرم کرد ...
-
RE: بحر در کوره !
سلام
نماز و روزه هاتون قبول درگاه دوست
دیگه از هادی هیچی نمیگید ! حالشون که خوبه ان شاء الله؟ هنوز یه چند روزی مونده تا نیمه رمضان ولی من کم صبرم دیگه! راستش دارم میرم یه جای خوب! و احتمالا تا 2 هفته دیگه نمی تونم بیام نت . اومدم حال هادی رو بپرسم و خیالم از سلامتشون راحت بشه، بعدش برم...!
خیلی التماس دعا
یا علی مددی!
-
RE: بحر در کوره !
یا من اسمه دوا و ذکره شفا
امروز صبح نتیجه ی آزمایشات روی تومور جدیدی که از ریه ی هادی در آورده بودند مثبت اعلام شد و دکتر ، بهبودی و رفع کامل خطر از این مرد بزرگ را اعلام کرد . با این حساب خداوند بار دیگر الطاف کریمانه اش را از ما دریغ نکرد و کماکان ما را ذینفع نعمتهای پربهایش نمود .
از تمام دوستانی که در این مدت با همدلی و همراهی ، بنده را مورد لطف قرار داند صمیمانه سپاسگذارم .
یا علی .:72:
-
RE: بحر در کوره !
سلام
خدا را شكر
امیدوارم كه سایه چنین افرادی همیشه بر سر ما باشه و خدا نگهدارشون باشه.
انشاء الله خدا به ما توفیق قدرشناسی این عزیزان را بدهد تا بتوانیم از آنها در مراحل زندگی بهره بگیریم.
-
RE: بحر در کوره !
واقعا عجب تاپیکی بود اشک تو چشام جمع شد خیلی ناراحت بودم که همچین اتفاقی داشت میافتاد و حالا خدا ............. واقعا قشنگ بود خیلی خوشحالم که ایشون حالشون خوب میشه
-
RE: بحر در کوره !
118 گرامی، خیلی خوشحال شدم، امیدوارم سلامتیشون حفظ بشه..
:72:
-
RE: بحر در کوره !
سلام
بعد مدتها اومدم ببینم از هادی چه خبر! دیدم آخرین پست مال شادی مهربون ودوست داشتنیه...
118 عزیز بهتون یه عالمه تبریک میگم. حالا دیگه شمایید و یه دوست بی نظیر ... قدر این نعمت بزرگ رو بدونید...
کاشکی خیلی زود شادی عزیزم هم بیاد و بگه خطر برای همیشه رفع شده...
دلم گرفته ...مثل هوای بارونی که شادی خیلی دوست داره...
بارون...
یا من اسمه دواء و ذکره شفاء
خدایا به قلب پاک هادی و هادی ها قسمت میدم شادی رو به ما برگردون، برگردون، برگردون...
-
RE: بحر در کوره !
سلام بزرگوار ؛:72:
ممنون از لطفت . خدا رو شکر احوال عمومی هادی خیلی خوبه و با کلی تلاش تونستیم که انتقالش رو از دانشگاه قم به تهران جور کنیم تا در رفت و آمد مشکلی نداشته باشه .
هادی توی وبلاگم و در نظرخواهی آخرین پستم که شعری رو به خسرو گلسرخی تقدیم کرده ام ؛ نوشته ای به جا گذاشته که در این پست عینا ً قرار می دم تا دوستان با نوع قلمش آشنا بشن !
"""""""""""""
سلام،
علي آزاد مرد بود و به آزادي ديگران احترام گذاشت...........................
حسين آزاد مرد بود و به آزادي ديگران احترام گذاشت.........................
ما كه شيعه ي اينان هستيم چگونه ايم ؟
آزاده بودن چقدر در منش روزانه ي ما جايگاه دارد ؟
چقدر به نام دين، آزادي ديگران را به قتلگاه تعصب و كج فهمي هاي خود برده ايم ؟
به كجا ميرويم ؟
خسرو گلسرخي كه به گفته ي خودش يك سوسياليست بود ( شايد هم فقط قشري از سوسياليسم را بر چهره داشت..!!) مانند خيلي از ما ادعاي مسلمان بودن را نداشت. آري مسلمان بودن فراتر از يك نام است. شايد دادگاه گلسرخي فرازي از تفسير آزاد مردي بود.
به كجا ميرويم ؟
آري بياييد چشم ها را بشوييم، تا گل سرخ شدن راهي نيست.................................
( مخلص داش اكبر خودمون... تعجب نكن منم هادي كه از اتاق عمل آمده ام واين مطالب را براي تو نوشته ام.)
( راستي چند وقت پيش با يه دكتر جراح دعوام شد ، وسط دعوا ما رو بيهوش كرد و با تيغ جراحي افتاد به جونمون..!! ولي الآن حالم خوبه)
""""""""""""""www.a-sepehri.blogfa.com
-
RE: بحر در کوره !
سلام روزن عزیز
من دیروز داشتم گوشتای گوسفند نزری رو پخش میکردم ،
به ناگاه تمام فکر و ذهنم رو شاد عزیز گرفت از یادم خارج نشد (آدم خشک مقدس و تخیلیی هم نیستم ها)
اما وقتی خونه رسیدم پیش خودم فر کردم شاید اگه قربونی بکنید بد نباشه اوطور که گفتی وضعیت مالیه خانواده ی شادی هم بد نیست حتما بگو اینکار رو بکنن و به مستمندان توزیع کنند،
سنتی که از اقوام بدوی رواج داشته و تا اینکه به دین ما رسید و جهت هدفش توده ی مردم نیاز مند بوده،
سرسر ی نگیر حتما این کار رو بگو بکنن.