دکتر بینگو و ازدواج و همسر ایندم و برادر کوچولوم که مشکل ذهنی داره!
سلام به همه...
خوب هستید راستش تاپیک من شاید یکم خاص باشه..و نیاز به همفکری شما عزیزان دارم:
داستان از این قراره که من به برادر کوچولو خیلی خوشگل:43: و باهوش دارم که الان 14 سالش هست.برادر من به دلیل افتادن از دست پرستار در حین تولد به شدت سرش ضربه دیده و تشنج وکلی مشکل توی اون دوران براش اتفاق افتاده که عوارض این ضربه باعث شده مشکلات مغزی پیدا کنه...شاید تو جامعه بهش میگن عقب مانده ذهنی ولی من اصلا دوست ندارم اینحوری صداش کنم چون واقعا باهوش هست.
برادر من توی کار های نظافتی واحتیاج به کمک داره همیشه و در راه رفتن کمی متفاوت هست(خودش تنهایی راه میره،متاسفانه اون ضربه باعث شده که قسمت های مغز که مر یوط به مسائل حرکتی اسیب ببینه ) و صحبت هم کم می تونه بکنه...
اما اکثر بازی های کامپیوتری رو بلده انجام بده و با اکثر وسایل الکترونیکی کاملا کار میکنه..
متاسفانه به دلیل متفاوت بودن نوع استعدا د هاش (در مواردی که باید بهش چیزی یاد بدی که دوست نداره خیلی سخته ولی چیزی که خودش دوست داره به راحتی یاد میگیره! که باز این هم از عوارض ضایعات مغزیش هست).در ایران مرکزی برای تجصیل نداشت و مدرسه نرفت.اما کار درمانی شده..
حالا این همه حرف زدم در موردش که بگم من در آینده نزدیک که میخوام ازدواج کنم و نگران 1 موضوع هستم:
در مرجله اول مطمئنا زندگی خانوادگی ما از یه زندگی عادی متفاوت تر هست.نوع سفر ها و نوع مهمانی ها و .... که دلیلش راحت بودن برادرم هست.در آینده من در زندگیم دوست دارم حتما برادرم رو به خونه خودم ببرم(مثلا هفته 1 بار) و مثل الان که بهترین دوستش هستم ،بازم باشم...اما نگران این هستم که ایا همسرم آیندم می تونه با این موضوع کنار بیاد و با سختی های حضور برادر من کنار بیاد.مثلا در مهمانی ها که متاسفانه بعضی ها خیلی عجیب رفتار میکنن با دیدن این بجه ها یا حضور در جامعه و... که مطمئنا بعضی اوقات براش سخت خواهد بود(من عادت کردم).
موضوع بعدی اینه که اینگونه بچه ها با اینکه 14 سال مثلا سن دارن اما خیلی کار ها همون بچه 5-6 ساله رو میکنن و احتیاج به همون مهربانی و توجه و راهنمایی و صبر و... که برای رفتار با بچه کوچیک لازمه دارن .من می ترسم در اینده توجه من به برادرم که واقعا بهش نیاز داره،باعث تقسیم حقوق فرزند و همسر ایندم بین بردارم و اون هاابشه که مطمئنا مشکل زا خواهد بود.
به طور کی میخوام همه این مسائل رو در مراحل اولیه ازدواجم و شناخت همدیگه به همسر آیندم بگم و کمی هم نگران بازخورد این موضوع هم هستم...
کار درستی میکنم؟
خانم های تالار در صورت برخورد با چنین موضوعی چه واکنشی دارند؟ممنون میشم بگید.
پیشاپیش ممنون از همتون:72:
RE: دکتر بینگو و ازدواج و همسر ایندم و برادر کوچولوم که مشکل ذهنی داره!
سلام. دوست من هر خانومي عقيده و نظر خودشو داره. نميشه واسه همه ي خانوما نسخه ي واحد پيچيد، ولي به طور معقول اون خانوم ميخواد با شما زندگي كنه و برادرتون هم فقط هفته اي يكبار به شما سر بزنه. من فكر نميكنم مشكلي ايجاد كنه. اما به عنوان يه اتمام حجت قبل از ازدواج لازم هست اين مطلب رو عنوان كنيد.
RE: دکتر بینگو و ازدواج و همسر ایندم و برادر کوچولوم که مشکل ذهنی داره!
یه سوال که البته بهتره این سوال رو به عنوان زنی که برای اولین بار این موضوع رو براش توضیح می دید در ذهنتون بیارید: ایا پدر و مادر شما در قید حیات نیستند؟ اگر هستند پس مسولیت مراقبت هر فرزندی به عهده پدرو مادر نه خواهر و برادر. اگرچه ممکنه هر زنی به خاطر دل مهربونش از محبت کردن به برادرتون دریغ نکنه اما من فکر می کنم شما به عنوان یک مرد اول باید راحتی و اسایش و خواستهای معقول همسر و فرزند خودتون رو در نظر بگیرید (چون وظیفه اصلی شما اینه) و بعد به خانواده پدری محبت کنید (برادر و ...).
البته به نظرمن خوبه که شما مسائل و مشکلات رو در جلسات خواستگاری بگید.
راستی شما از این که همسر ایندتون نتونه به برادر شما محبت لازم رو بکنه نگرانید یا اینکه نذاره شما به برادرتون مجبت کنید؟
RE: دکتر بینگو و ازدواج و همسر ایندم و برادر کوچولوم که مشکل ذهنی داره!
سلام
اصلا به نظرم مشکل حادی نیومد. هر کسی با شما ازدواج کنه باید بپذیره که شرایط شما یه کمی خاصه (بنا به نظر خودتون!!) . البته باید در مورد احساسی که به برادر کوچیکترتون دارید خیلی واضخ و روشن با همسر آیندتون صحبت کنید.
نمیدونم چرا ما آدما فک میکنیم باید محبتو تقسیم کرد!!!! تقسیم مال چیزای محدوده، ولی محبت...!!!!!!
به نظر من یه مرد خانواده دوست قبل از ازدواج پسر/برادر خانواده دوستی بوده. بنابراین کلی به خودتون افتخار کنید:227:
امیدوارم خوشبخت بشید:310::72:
RE: دکتر بینگو و ازدواج و همسر ایندم و برادر کوچولوم که مشکل ذهنی داره!
ممنون از شما خانم های مهربون سایت:72:
deljoo_deltang بله پدر و مادر من در قید حیات هستند.مطمئنا وظیفه پدر و مادر من هست و این عزیزان دارن به بهترین نحو این کار رو میکنن...
اینکه من یک مورد خاص هستم ،100 درصد قبول دارم.من به طور کامل نمی خوام برادرم رو پیش خودم ببرم ولی خوب بعضی مواقع هست مثل:پدر و مادر من خارج از کشور سفر میرن(سالی 2 -3بار) و در این مدت من و برادر بزرگترم وظیفه نگهداری برادرم رو به عهده داریم و این موضع بعد ازدواج هم هست.
یا زبانم لال اگر اتفاقی برای پدر و مادر من بیفته (چقدر سخت بود نوشتن این جمله ولی مجبور بودم:303:) مطمئنا من و برادر بزرگترم وظیفه نگهداری رو به عهده داریم....
به نظر خانم ها براشون باید این مورد سخت باشه و من در آینده به مشکل بر خواهم خورد:302:
deljoo_deltang عزیز چند تا سوال شما بی پاسخ موند:
من اصلا انتظار ندارم همسر کاری برای برادرم بکنه ،یا وظیفه خاصی به عهده بگیره..در ضمن نگران اینکه همسر هم نذاره هم نیستم..من نگران قرار گیری همسرم در موقعیت خاص وعدم سازگاری با اون هستم ،موقعیت های که جلوگیریش دست من نیست...مثلا بیرون رفتن با برادرم و نگاه ها متفاوت مردم.....
RE: دکتر بینگو و ازدواج و همسر ایندم و برادر کوچولوم که مشکل ذهنی داره!
خدا رو صد هزار مرتبه شکر که پدر و مادرتون سایشون بالای سرتونه و من امیدوارم خداوند عمری طولانی و پر برکت بهشون عطا کنه.
و اما ادمها با هم فرق می کنن برای همینم من فکر می کنم همونطور که این قضیه رو واضح برای ما بیان کردید برای دختری هم که به خواستگاریش می رید باید توضیح بدید. اینجوری اگر قبول کنه بعدا هم در زندگی احتمال اینکه دچار مشکل بشید خیلی کمه.
در ضمن مشکل برای همه پیش میاد چه بسا خدای نکرده مشکلی مشابه برای همسر ایندتون پیش بیاد ( مثلا مجبور شید مدتی از مادرشون پرستاری کنید). همه چیز که قابل پیش بینی نیست. مسلما اونروز هم شما پشتیبانی کامل از خانواده همسرتون خواهید کرد.
امیدوارم خوشبخت بشید. خداوند اجر محبت بندگانش رو می ده.
RE: دکتر بینگو و ازدواج و همسر ایندم و برادر کوچولوم که مشکل ذهنی داره!
بازم ممنون از دوستان....:72:
راستش یکم هم نگران این هستم که ممکنه کسی بخاطر طرح این موضوع در خواستگاری از من روی برگردونه؟....و به خاطر این موضوع بی خیال من بشه؟....می دونم ادم ها متفاوت هستند اما یه سوال بی پاسخ در ذهنم هست که کسی که از بیرون به موقعیت من نگاه میکنه ،براش قابل درک هست که من در چه موقعیت قرار دارم ؟....
نمی دونم منظورم رو خوب بیان کردم؟
RE: دکتر بینگو و ازدواج و همسر ایندم و برادر کوچولوم که مشکل ذهنی داره!
یه چیزی شاید یه خورده خارج از موضوع باشه ولی فک میکنم باید بگم.
اینکه شما چه جوری به این مسأله نگاه میکنید هم خیلی خیلی مهمه. اینکه این قضیه رو به عنوان یه واقعیت بپذیرید نه یه مشکل!
دکتر عزیز ببین نحوه بیان مطلب هم خیلی مؤثره!:305:
اگه موقع بیان این موضوع تو موضع ضعف قراربگیرید طرف فکر میکنه چه خبره!!!!!!!! شما تنها کسی نیستید که برادری داره که نیاز به توجه بیشتر داره چه بسا بقول دوستان در آینده برای یکی از اعضای خانواده همسرتون هم مشکلی پیش اومد (خدای ناکرده:163:). بنابراین احساس مسؤلیت در برابر برادرتون رو مثل یکی از خصوصیات دیگرتون بشمارید (نه نقطه ضعف)
اون وقته که چیزایی که شما فکر میکنید مشکل هستند ( بیرون رفتن با برادرتون و نگاه ها متفاوت مردم...) برای ایشون هم عادی خواهد بود. یا حد اقل بخشی از واقعیت های زندگی با شما.
RE: دکتر بینگو و ازدواج و همسر ایندم و برادر کوچولوم که مشکل ذهنی داره!
سلام:72:
نقل قول:
راستش یکم هم نگران این هستم که ممکنه کسی بخاطر طرح این موضوع در خواستگاری از من روی برگردونه؟....و به خاطر این موضوع بی خیال من بشه؟....
مگه شما دنبال کسی نمیگردید که درک درستی از شما و شرایط شما و همچنین برادرتون داشته باشه و بتونه خودش رو تطبیق بده ؟
کسی که از شما روی برمیگردونه یعنی شرایط شما رو درک نمیکنه یا درک میکنه ولی حاضر نیست تو همچین موقعیتی قرار بگیره و عملا تمایل به تطبیق نداره . از دید من این خیلی خوبه که اون طرف اینقدر جرات و جسارت داره که صادقانه برخورد میکنه نه اینکه شما رو بپذیره به این امید که در آینده دیدگاهتون رو نسبت به برادرتون عوض کنه یا احساستون رو تضعیف کنه !!
نقل قول:
می دونم ادم ها متفاوت هستند اما یه سوال بی پاسخ در ذهنم هست که کسی که از بیرون به موقعیت من نگاه میکنه ،براش قابل درک هست که من در چه موقعیت قرار دارم ؟....
موقعیت شما موقعیت حاد و دشواری نیست که اینقدر نگرانش هستید . فکر میکنم اگه طرفتون قصد مالکیت شما رو به صورت 100% نداشته باشه بتونه شرایط رو درک کنه . البته بستگی به نازپروردگیش و خیلی شرایط دیگه هم داره.
به عنوان یه خانم خودم رو در این شرایط مجسم کردم یه سوال واسم پیش اومد !!
اگه بعد از سال ها والدینتون به دلیل کهولت سن یا هر شرایط دیگه ای نتونستند از عهده نگهداری برادرتون بربیان تکلیف ایشون چی میشه ؟ آیا شما و برادر بزرگتون برنامه ای برای نگهداری ایشون دارید ؟
ممکنه که از همسر و فرزند یا فرزندانتون بخواین که ایشون هم با شما زندگی کنند ؟
RE: دکتر بینگو و ازدواج و همسر ایندم و برادر کوچولوم که مشکل ذهنی داره!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط صبا_2009
سلام:72:
اگه بعد از سال ها والدینتون به دلیل کهولت سن یا هر شرایط دیگه ای نتونستند از عهده نگهداری برادرتون بربیان تکلیف ایشون چی میشه ؟ آیا شما و برادر بزرگتون برنامه ای برای نگهداری ایشون دارید ؟
ممکنه که از همسر و فرزند یا فرزندانتون بخواین که ایشون هم با شما زندگی کنند ؟[/color]
با تشکر از شما...
در مورد سوال پایانی شما:بله،برادر من2خانه در کنار هم در حال احداثه داره و قرار بر این هست که در یک مکان اما کاملا جداگانه همراه پدر و مادر زندگی کنیم(البته هنوز هیچکدام ازدواج نکردیم.اما به زودی :227:) و قرار بر این شده که با همسر آینده مون در مورد این موضوع که تا پایان در کنار هم و نزدیک هم باشم صحبت کنیم تا مشکلی هم پیش نیاید.با اینکار هم برادرم و پدر مادرم در صورت نیاز به ما دسترسی خواهند داشت.
در مورد اینکه از خانواده بخوام پیش ما زندگی کنند:بله اما نه به طور کامل بلکه مقطعی و چند روزه..چند روز در کنار من و چند روز در کنار برادرم...در ضمن خدا رو شکر از لحاظ مالی هم مشکلی نیست و میتونیم برای کمک به خانواده ها از یک پرستار (همون طور که الان هم هست) کمک بگیریم.
:72:
RE: دکتر بینگو و ازدواج و همسر ایندم و برادر کوچولوم که مشکل ذهنی داره!
پس تا حدی برنامه ریزی شده . این خیلی خوبه .
فقط همونطور که دانوب عزیز هم مطرح کردن نحوه بیان صورت مساله و توضیح اون توسط شما و خاطرنشان کردن این مساله که همسرتون آسایش کافی را خواهند داشت در تصمیم گیری فرد موردنظرتون موثر خواهد بود .
با آرزوی خوشبختی و شادکامی:72:
RE: دکتر بینگو و ازدواج و همسر ایندم و برادر کوچولوم که مشکل ذهنی داره!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط دانوب
یه چیزی شاید یه خورده خارج از موضوع باشه ولی فک میکنم باید بگم.
اینکه شما چه جوری به این مسأله نگاه میکنید هم خیلی خیلی مهمه. اینکه این قضیه رو به عنوان یه واقعیت بپذیرید نه یه مشکل!
دکتر عزیز ببین نحوه بیان مطلب هم خیلی مؤثره!:305:
اگه موقع بیان این موضوع تو موضع ضعف قراربگیرید طرف فکر میکنه چه خبره!!!!!!!! شما تنها کسی نیستید که برادری داره که نیاز به توجه بیشتر داره چه بسا بقول دوستان در آینده برای یکی از اعضای خانواده همسرتون هم مشکلی پیش اومد (خدای ناکرده:163:). بنابراین احساس مسؤلیت در برابر برادرتون رو مثل یکی از خصوصیات دیگرتون بشمارید (نه نقطه ضعف)
اون وقته که چیزایی که شما فکر میکنید مشکل هستند ( بیرون رفتن با برادرتون و نگاه ها متفاوت مردم...) برای ایشون هم عادی خواهد بود. یا حد اقل بخشی از واقعیت های زندگی با شما.
ممنون از شما،:72:..( اصلا از دید شما به موضوع نگا ه نکرده بودم)حتما مد نظر قرار میدم.