با سلام خدمت همه !!!
اولا خدا خيرتون بده كه مشكلات مردم رو حل ميكنيد
به خدا ايمان دارم از 1000 تا نماز شب خوندن ثوابش بيشتره !!!
دوما هم قبل از اين كه اينجا را ببينم فكر ميكردم خيلي بدبختم ولي ميبينم از من بدتر هم هست !!
خوب بهتره برم سر مشكلم
من علي هستم
16 ساله
از اصفهان
كمي خيلي خيلي اهل درس و ...
من امسال كه رفتم اول دبيرستان مجبور شدم با ادم هاي جديدي دوست بشم (به خاطر ترك راهنمايي)
به همين دليل هم با يكي دوست شدم
البته با ايشون از نيم سال دوم دوست شدم و دوستيمون ريشه گرفت (بهتون بگم روز اول كه ايشون رو ديدم ازش متنفر شدم تا جايي كه ميخواستم دست به هر كاري بزنم كه ايشون رو از همه لحاظ به خصوص درسي كله كنم.
گذشت و گذشت تا جايي كه من به خودم اومدم و ديدم ديگه با هيچكس دوست نيستم (نه اينكه دشمن باشم )ولي فقط به ايشون زنگ ميزنم و ميدونم ايشون هم همينطوري شد
تا رسيد به عيد و قرار شد هركي بره خونه خودش !
اون وقت بود كه فهميدم چقدر به ايشون وابسته شدم
خيلي عجيبه
اخه مگه زنه كه اينطوري من بهش احساس دارم
يا نكنه شهوته ؟
ميشه يك راهنمايي كنيد تا بفهمم شهوته يا نه !
اخه تو خودم نميبينم وقتي با اوشونم تحريك بشم
اخه چرا من اين بسر را اينقدر دوست دارم
اخه مگه ميشه يك بسر يك بسر ديگه رو اينقدر به خاطر رفاقت دوست داشته باشه !!
ايا معقوله ؟؟؟
الان هم كه ديگه تابستونه و من هفته اي 2-3 بار ايشون رو ميبينم (خيلي خيلي سخته )
ايشون هم فكر كنم چنين احساسي به من داره ولي نميدونم چرا من انگار به كم قانع نيستم !
يعني جواب اس نده خيلي خيلي ناراحت ميشم
و دوست دارم به هم جملات عاشقانه بگيم :163:
نميدونم دوستيمون رو تموم كنم ؟!؟!
ميترسم چون اخه وقت انتخاب رشته و دانشگاه هست و چون اوشون ميره تجربي و من رياضي مشكل ساز بشه برام
البته بدونيد كه خيلي بسر خوبي هست و از همه لحاظ به من كمك كرده (به خصوص ديني)(و به خصوص درسي تا جايي كه از خودش هم جلو زدم :227:)
تا جايي اين علاقه ي من به ايشون زياد شده كه همه توي مدرسه يا حتي خانواده ها هم ميدونند ما با هم خيلي خيلي خيلي صميمي هستيم
حالا حس ميكنم مشكل از خودمه كه خيلي به ايشون دل بستم
زندگيم شده به ايشون فكر كردن و چون احساس ميكنم علاقه ي من به اوشون خيلي بيشتر از اوشون به منه خيلي عذاب ميكشم
و ديوانه ميشم
تا جايي كه فكر ميكنم زشته همش بهش اس ام اس بدم و زنگ بزنم
حالا هم مجبور شدم بهش دروغ بگم كه دارم ميرم از اين شهر و دبيرستان تا هم من يكم كمتر بهش زنگ و اس بزنم و بدم و هم اوشون تا كلا يادم بره ايشون رو
درصورتي كه از خدامه سال ديگه با ايشون تو يك كلاس باشم
حالا چيكار كنم ؟!؟!
برم بگم دروغ گفتم و خودمو راحت كنم يا ...
كمممكككككك
خواهش يك حرفه اي كمكم كنه !!
الان هم منتظر جواب اس ام اسشم كه متاسفانه ...
يا حق