دیگه دارم کم میارم،داره به اینجام میرسه
سلام:54:
امشب سرشام(خیر سرمون خیلی شام دور همیم و اصلا شام میخوریم:302:) با بابام دعوام شد
بی محبتی و کم توجهی کم بود اینم بهش اضافه شد:302:
حداقل قبلا کارمو انجام میدادمو همه میزدن تو ذوقم الان دیگه هیچ کاری از دستم بر نمیاد
به بابام گفتم که مقداری بهم پول بده واسه شرکت درکلاسها
بعد گفت نمیخواد بسیج سازندگی هست برو اونجا مجانی آموزش ببین
اخه بسیج سازندگی بکار من نمیاد که
منم گفتم نه بسیج سازندگی نمیرم
بعد گفت چرا
گفتم چون تخصصی درس نمیدن
بعد صداش بلند شدو گفت اتفاقا بسیج سازندگی خیلیم خوبه
منم گفتم نخیر همونی که تو مدرسه یاد میدن رو اونجا یاد میدن
بعد بابام گفت پس مشکل خودته برو الافی من پول اضافی نمیدم
میبینید؟
والیبالم خیلی خوب بود واسه مسابقات انتخاب شدم بابام رضایت نداد...
ویولن که میرفتم بخاطر اینکه بابام بزور پول میداد و منت سرم میذاشت هر ماه یبار میرفتم
کلاس زبان که قبلا میرفتم بابام با کلییییی منت بهم پول شهریه میداد
بعدش که دیدم نمیشه هی بهم میگفتن که چرا نمیری کلاس؟
آخه من چه کنم
میرم پول نمیدن
بعد که نمیتونم برم میگن باید بری
داداشم هم اونجا بود به بابام گفت خوب پول بده بره کلاس دیگه......
بعد باصدای بلند بابام گفت: این بچه عرضه ی هیچی رو نداره
اونجا بود که میخواستم بزنم زیر گریه
هیچ وقت ازشون چیزی نخواستم
هیچ وقت ازشون تقاضای پول نکردم
هیچ وقت ازشون این انتظارو نداشتم که واسم هدیه بگیرن
هیچ وقت
ای دی اس المون تموم شده بابام پول نمیده دوباره وصل شه
واسه همونم دیگه نمیتونم زیاد بیام
بابا آخه ما مگه فقیریم
دیگه کاری نمیتونم بکنم
مجبورم ویولن رو بذارم کنار
والیبال رو بذارم کنار
زبان رو بذارم کنار
و فقط تو خونه بشینم کتاب بخونم تا اطلاعاتم بره بالا
البته میشینم و سعی میکنم تو خونه هم ویولن یاد بگیرم
ولی بخدا این حق من نیست
اون از مادرم که همش میگه دستم درد میکنه و تاحالا واسم کاری نکرده
اونم از پدرم که با اینکه میتونم از پس کارام بر بیام حمایتم نمیکنه
حتی داداشم هم بخاطر من باهاش دعواش شد
بخدا اگه موندن با اون دختر صلاح بود باهاش میموندم چون تنها دل خوشیم اون بود
البته دیگه اونم فراموش کردم
الان تنها دلخوشیم خداست
بخاطرشون مجبورم برم مدرسه ای که دوست ندارم
چون نمیخوان زیاد پول بدن
آخه گناه من چیه .......همش دارم رنج میکشم،شاید بگید که الکی دارم شلوغش میکنم و این چیزی نیست...اما میتونم بگم که دیگه گنجایش من همینه
بابا نمیخوام عقده ای بار بیام ...چیکار کنم.کاش میشد به ماهم کار میدادن کار میکردم پول در میوردم و خودم خرج خودمو در میاوردم
زندگیم دیگه داره مسخره میشه:302:
آخه خدا چرا...چرا؟:302:
هیچکاری واسم نکردن
هیچ محبتی ازشون ندیدم
RE: دیگه دارم کم میارم،داره به اینجام میرسه
دوست عزیز شما چند سالتونه؟
RE: دیگه دارم کم میارم،داره به اینجام میرسه
می شه بپرسم چند سالته؟ یه کم از خودت بگو تا بشه چیزی گفت:72:
RE: دیگه دارم کم میارم،داره به اینجام میرسه
محمد جان سلام:72:
پسر خوب ، پدر ممکنه بعضی موقع ها دستش پر پول نباشه... وضعش خوب نباشه...
سعی کن همدمش باشی
پدر ته ... دوستت داره
تا حالا که به این کلاسا هم میرفتی ایشان پولشو میداد
برو از صورتش ببوس ، از دستش ببوس
بگو پدر جان ببخش من بهت بی احترامی کردم
علاوه بر این این همه کتاب خوب . قیمتشون هم نزدیکای 10 تومن هست . کدوم درس مشکل داری ؟ برو کتابشو بگیر بشین بخون. کلاس دیگه واسه چیه؟ من این همه درس خوندم یکبار به کلاسو اینجور چیزا نرفتم... خودت بشین بخون
البته کلاس زبان رفتنش خوبه
اینم یادت نگه دار اگر پدر و مادرت ازت راضی نباشن تو زندگی روز خوش نمی بینی
RE: دیگه دارم کم میارم،داره به اینجام میرسه
سلام محمد جان،
فکر می کنم داری کمی در حق پدر مادرت کم لطفی می کنی.
با این توضیحاتی که دادی من متوجه شدم که پدر مادر شما زحمات زیادی برای شما کشیدند و می کشند.
همه پدر مادرها همینطور هستند.
شما به این دقت کن که بالاخره پدرت کار می کند، خرج خانه را که کم هم نیست می دهد.
بالاخره هر چه او پول دارد و یا حداقل قسمت اصلی درآمد او خرج شما و خانه می شود و یا پس انداز می شود برای آینده شما.
شاید بهتر باشه که شما به جای بحث با پدر از در دیگری وارد شوی.
به او نشان بدهی که قدردان زحماتش هستی.
می دانی که او کار می کند و زحمت می کشد تا شما خانه ای داشته باشید، بتوانید غذاهایی که دوست دارید بخورید، بتوانید تحصیل کنید و حتی کلاسهای مختلف که خودت گفتی بروید...
بالاخره پدر شما هم مثل همه پدرها محدودیتهایی دارد. شاید نمی تواند شما رو بهترین مدرسه بفرستد.
شاید نمی تواند هر هفته شما رو کلاس ویولون بفرستد.
شاید پولش به کلاسهای دیگه نمی رسد...
او و مادر شما خودشان بهتر می دانند که برای چه مسئله ای چقدر می توانند هزینه کنند.
پدر شما دوست داره که ببینه که شما این زحمات او رو می بینی. ولی شما با بحث کردن سر سفره شامی که با زحمات او و مادر شما پهن شده، کار جالبی انجام ندادی.
البته به نظر من پدر شما هم نباید به شما بی احترامی می کرد. ولی اشکال نداره. آدم نباید به خاطر چنین حرفهایی از پدرش ناراحت بشه. پدر ارزشش خیلی بالاتر از این حرفهاست.
در همون حدی که در توانشون هست در کلاسها شرکت کن.
زحمت بیشتر بکش. از کتابهای آموزشی کمک بگیر...
ویولون رو هم می توانی با همان ماهی یک جلسه ادامه بدهی. از استادت بخواه در هر جلسه کمی بیشتر به شما درس بده چون شما فرصت بیشتری برای تمرین کردن و آماده کردن درس ها داری. من هم خودم ساز کار می کنم و ماهی یک بار به کلاس می روم، چون امکان بیشتر کلاس رفتن رو ندارم. ولی همین یک ماه یک بار هم کافی هست، به این خاطر که در هر جلسه چند درس می گیرم.
شاد و موفق باشی.
RE: دیگه دارم کم میارم،داره به اینجام میرسه
سلام محمد عزیز:72:
خودت که نیومدی اما از یه تاپیک دیگه ت متوجه شدم دبیرستانی هستی
حالا که دبیرستانی هستی سعی کن قوی باشی از الان و واسه خودت مردی بشی
منم مشکل تو رو دارم با این تفاوت که پدرم اجازه نمی ده برم سر کار و هر کاری پیدا می کنم یه اشکالی می گیره و می گه لازم نکرده بری سر کار بین اینهمه آدم کثیف
خب من دخترم و پدر منم نگرانمه اما لحنش خیلی ناراحتم می کنه
این رو نوشتم که به دو نتیجه برسم
اول اینکه اگه لحن پدرت ناراحت کننده ست برات می تونه ناشی از فشاری باشه که روشه و نمی تونه از لحاظ مالی تامین کنه و این خودش رو هم ناراحت می کنه و در مواردی نگرانی
دوم اینکه دیگه وقتشه کم کم مستقل بشی, چون مذکر هستی موقعیتش برات بهتر پیش میاد البته با مشورت خانوادت و فقط یه پیشنهاده, نمی خوام فردا پاشی بری دنبال کار بگردی و با همه لج کنی, معمولا خانواده ها وقتی پسرشون می ره سر کار کلی عزت و احترام می ذارن و ذوق می کنن در مورد دختر تو خونه ما فرق می کنه.
باز خوبه تو کلاس ویولونت رو داری می ری و به قول آقا حامد همون ماهی یه بار تازه فرصت بیشتری رو واسه تمرین دادن بهت می ده
سعی کن یه کم نگاهت رو به داشته هات برگردونی, عزیزم این یه واقعیته که خیلی ها خیلی چیزها براشون مهیا نیست, حتی نون شب ندارن, ما چی داریم بگیم؟ یه سقف بالا سرمونه, غذامون همیشه حاضره و با این وجود مدام نا شکری می کنیم و سر پدر و مادرامون غر می زنیم
سعی کن یه سری چیزها که خیلی ضروری نیست و با تلاش بیشتر می تونی انجام بدی رو انجام بدی و نری کلاس
مثل کلاس جبرانی, هر چی آدم به اینجور کلاسها متوسل بشه تنبل تر می شه
موفق باشی پسر خوب:72:
RE: دیگه دارم کم میارم،داره به اینجام میرسه
لطفا بخوانید
آقا محمد عزیز من نظرخاصی ندارم فقط توصیه می کنم حتما این لینک روبخونید.
RE: دیگه دارم کم میارم،داره به اینجام میرسه
محمد جان فكر كنم شما 16-17 سالت باشه عزيزم
شما اين همه كار بلدي و اين هم سرگرمي داري
من اندازه تو بودم هيچي بلد نبودم:311:
ولي گفتي هيچ وقت بهت پول نميدن ، پس پول كلاس ويولن،كلاس زبان، كلاس واليبال را كي ميداد
عزيزم بشين يه كم با خودت صادق باش،به خدا پدر و مادرت تا جايي كه بتونن كمكت ميكنن
ولي خوب وضع اقتصادي بده و مردم همه مشكل مالي دارن ،پدر تو هم همينطور
گفتي مجبوري بري مدرسه اي كه دوست نداري ،خوب برو بگرد و يه مدرسه بهتر پيدا كن و از پدر و مادرت بخواه كه اونجا ثبت نامت كنن
حتما كه لازم نيست بري غير انتفاعي،بابا مدرسه دولتي خوب هم هست همه چي به خودت بستگي داره كه شكر خدا تو هم خيلي فعال و مصمم هستي،پس ميتوني خيلي خوب مطالب را ياد بگيري
حالا بذار من يه خاطره برات بگم:
من سوم دبستان بودم(يعني 9سالم بود) به بابام گفتم توپ 40 تيكه ميخوام:rolleyes: گفت اگه معدلت 20 شد برات ميخرم،معدلم بيست شد سال چهارم و پنجم هم همينطور ولي نخريد
تو راهنمايي و دبيرستان گفت معدل بالاي 18،پنج سالش معدلم بالاي هيجده شد نخريد
و بعد هم كه ديگه گذشت
حالا بعضي وقتا بهش ميگم اگه اونروزا برا من يه توپ خريده بودي لا اقل حالا تو پيروزي اگه نه تو شموشك بازي ميكردم سالي 40-50 ميليون ميگرفتم وضعم خوب بود
ميگه نه اشتباه ميكني ،اگه برات خريده بودم ميرفتي فوتبال و درستم نمي خوندي،تو فوتبال كه تو هيچي استعداد نداشتي :311:به هيچ جا نميرسيدي، درست هم خراب ميشد ،حالا بايد تو پارك ها يا جوب ها دنبالت ميگشتم:163:
اينا گفتم كه بدوني من يه توپ ميخواستم حدود10 سال ولي نخريدن برام
اره خيلي ناراحت ميشدم ولي به خدا حالا شده يه سوژه طنر تو خانواده ما كه سالي 3-4 بار ميشينن سرش كلي منا دست ميندازن و كلي مي خنديم
اينا همش ميگذره محمد جان شما حالا تو سن بلوغي و يه كم حساس تر شدي
چند سال ديگه ميبيني اينا خيلي هم مسائل شاغي نبوده كه براش خودت و خانواده را اونم سر سفره ناراحت كني
فقط ميگم صبر كن و در كنارش تلاشت را بيشتر كن،اگه مدرسه خوب نمي توني بري به جاش خودت روزي يه ساعت بيشتر درس بخون
اگه پول كلاس ويولن نداري برو چندتا سي دي اموزشيش را بگير و تو خونه خودت تمرين كن
موفق باشي
RE: دیگه دارم کم میارم،داره به اینجام میرسه
اونایی که نمیدونن چندسالمه بگم 14 سالمه
میدونم واسه همینم سعی میکنم حسابی درس بخونم که شاید با اون بتونم جبران کنم
من بی احترامی ای انجام ندادم
آخه وضع مالی ما بد نیست نمیدونم والا
نمیخوام الکی خرج داشته باشم چون خودم راحت نیستم
من یه زمان توی کانون بودم و انجمن نجوم اونجا دستم بود.....ماهی 90 تومن هم بهم میدادن
ولی باز بابام گفت خوب نیست پسر تو این سن کار کنه
اما من چیکار کنم دوست ندارم با پول پدرم یا کس دیگه واسه خودم چیزی بگیرم
موبایلمم با پول خودم گرفتم
اصلا نمیخوام به دیگران اکتفا کنما
اما وقتی میبینم دوستام که وضع مالیشون ازما کمتره ولی از کلی امکانات برخوردارند اعصابم بهم میریزه
من یه دوست دارم که همسایمونه و پدرش به رحمت خدا رفته و بخاطر همین خیلی هواشو دارم
هرچقدر دور و برم رو میبینم همه امکاناتشون از من بیشتره
منم که فقط قناعت میکنم
نمیخوام اصلا بادیگران مقایسه کنم
اما وقتی وضع ما خوبه صلاحه که من اینجوری بمونم
نه محبت میکنن
نه آدمو تشویق میکنن
از لحاظ معنوی به من هیچ کمکی نشده
و تنها با دردودل باخدا تونستم از لحاظ معنوی تقویت بشم
اما اینو فهمیدم برای اینکه بتونم تو زندگیم موفق بشم باید تفریح رو کنار بذارم و فقط به فکر تلاش باشم
البته نمیخوام درکشون نکنم
کلی سعی میکنم که درکشون کنم
اگه بخوام منطقی بگم این رفتار بخاطر افکار قدیمی هست که بجا مونده براشون از قدیم و نمیشه کاری کرد و گناه کارشون کرد
فقط حرسم میگیره از این پسرایی که لای پر قو بزرگ شدنو کلی دک و پوز میدن و هیچ کاری نکردن
بعدشم به آدم میگن خیلی مغروری و اینطور حرفا
بابا 14 ساله درکشون کردم و اصلا اونا منو درک نکردن..اشکالی نداره
دیگه هم نمیخوام کسی درکم کنه
خودم خودمو میکشم بالا
پول کلاسا رو خودم با پول کانون میدادم
البته زبانو دیگه ازشون میگرفتم
RE: دیگه دارم کم میارم،داره به اینجام میرسه
اینکه دوست داری خودت پول دربیاری خیلی هم خوب هست..
ولی نه برای الان.
من پدرتو درک می کنم.
محمد جان پول یه خاصیتی داره. پدرت خوب اینو فهمیده...
پدرت از این میترسه اگر طمع ظاهری پول ( اونم پولی که برای اینده ات هیچ چیزی نداره ) به مزاجت خوش بیاد و اونوقت درس و ول کنی...
پدرت خیلی دوست داره که این حرفا رو زده ... اگر دوست نداشت میگفت بزار بره کار کنه خرج خودشو در بیاره...
تو پسر خیلی باهوشی هستی
الان تو در سن بلوغ هستی
دوست داری استقلال پیدا کنی
این خاصیت سنت هست
من هم وقتی هم سن تو بودم همین طور بودم
ولی باید بدونی باید باهوش عمل کنی
اگر کمی اهمال کاری کنی سالهای بعد اسیبش رو میبینی
بهترین کاری که میتونی بکنی پرداختن به درس و نجوم هست
کتاب های کمک اموزشی بگیر
بشین واسه مدرسه تیزهوشان بخون( ثبت نامش که رد نشده؟) بپرس . اگر رد شده باشه سعی کن به مدارس شاهد ثبت نام کنی
این مدارس غیرانتفاعی اکثرا جالب نیستن
راستی تو سعی کن به پدرت روحیه بدی
بابا یکم زرنگ باش!
وقتی اومد واسش چایی ببر
به پاش بلند شو
احترام بزار واسش
تو ظاهر ، فقط تو دلت کافی نیست
احترام بزار ببین پس از چند مدت چقدر بهت محبت میکنند
:72:
راستی تا یادم نرفته بهت بگم
ورزش یادت نره! بهترین نوع تفریح هست
RE: دیگه دارم کم میارم،داره به اینجام میرسه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mohsenn
من سوم دبستان بودم(يعني 9سالم بود) به بابام گفتم توپ 40 تيكه ميخوام:rolleyes: گفت اگه معدلت 20 شد برات ميخرم،معدلم بيست شد سال چهارم و پنجم هم همينطور ولي نخريد
تو راهنمايي و دبيرستان گفت معدل بالاي 18،پنج سالش معدلم بالاي هيجده شد نخريد
و بعد هم كه ديگه گذشت
حالا بعضي وقتا بهش ميگم اگه اونروزا برا من يه توپ خريده بودي لا اقل حالا تو پيروزي اگه نه تو شموشك بازي ميكردم سالي 40-50 ميليون ميگرفتم وضعم خوب بود
ميگه نه اشتباه ميكني ،اگه برات خريده بودم ميرفتي فوتبال و درستم نمي خوندي،تو فوتبال كه تو هيچي استعداد نداشتي :311:به هيچ جا نميرسيدي، درست هم خراب ميشد ،حالا بايد تو پارك ها يا جوب ها دنبالت ميگشتم:163:
اينا گفتم كه بدوني من يه توپ ميخواستم حدود10 سال ولي نخريدن برام
اره خيلي ناراحت ميشدم ولي به خدا حالا شده يه سوژه طنر تو خانواده ما كه سالي 3-4 بار ميشينن سرش كلي منا دست ميندازن و كلي مي خنديم
:104::104::104:
محمد جان چه کسی بالاتر از خدا که آدم بتونه با یادش آروم بشه و محبت نداشته ش رو از اون بخواد:72:
ببین عزیزم همیشه خودت رو با خودت مقایسه کن, مطمئنم پدرت اگه داره قناعت می کنه بخاطر اینه که برای آینده شما جمع کنه که بتونید آینده خوبی داشته باشید
این پسرایی که به قول تو تو نعمت بزرگ شدن به قول خودت فقط دک و پز می دن و هیچ کاری نکردن:72:
اما تو خیلی کارها کردی پسر گل:72:
آفرین که خودت خودت رو بالا می کشی:104: این نشونه های مستقل شدنه
همین یه مورد کافیه که کار پدرت قابل درک باشه درسته؟