-
اشتباه کردم ازدواج کردم؟؟
من 20 سالمه.تو شهره ما دخترا زود ازدواج می کنن.از اول ازین وضع شهرمون بدم می یومد عاشق درس خوندن.تصمیم داشتم بعد دانشگاه ازدواج کنم.پدر و مادرمم همین نظرو داشتن.خواستگار زیاد داشتم.حتی بایه ذره فکر کردن ردشون می کردم فقط به خاطره درسم.تا دوم دبیرستان خوب درس می خوندم اما سوم وپیش هر خواستگاری می یومد فکرمو مشغول می کرد نه اینکه نظرم عوض شده بود با خودم می گفتم اگه یه رشته خوب قبول نشم همه اینا بهم می خندن.کلاس کنکور شرکت کردم اما نمی تونستم درس بخونم همش تو هپروت بودم.سال اول رشته مدیریت دولتی پیام نور تو شهر دیگه قبول شدم همه تعجب کردن چرا دولتی قبو ل نشدم.نرفتم گفتم ساله بعد خوب می خونم.شوهرم اومد خواستگاری.خالش عروس عموم بود می دونستم درس می خونه.هنوزم موندم بعد گذشت 1 سال از زندگی مشترک چه طور همزمان هم نظره من هم بابا مامان راجع به ازدواج عوض شد .به شرط ادامه درس قبول کردم شوهرمم ادامه تحصیلو قبول داشت اما شغلو نه مگه اینکه معلم.منم مهم درسم بود.دوران نامزدی درسمو خوندم بازم مدیریت دولتی پیام نور این بار شهره خودم قبول شدم .الان ترمه 2 هستم.اصلا علاقه ای به رشتم ندارم.علاقه به زیست شناسی و زبان دارم توه شهره ما نیست.یه مدته همش با خودم می گم من که همیشه عشق درس تو بهترین دانشگاها رو داشتم چرا ازدواج کردم.با این رشتم که علاقه ندارم تو شرکتا کار می دن که شوهرم مخالفه.از زندگی که دارم راضی نیستم چون نمی تونم درسمو به بهترین شکل ادامه بدم.یعنی نباید ازدواج می کردم؟؟
-
RE: اشتباه کردم ازدواج کردم؟؟
چرا فكر ميكني اشتباه كردي؟
شوهرت بده مشكلي باهاش داري؟
چون فقط چون نمتوني تو رشته اي كه دوست داري درس بخوني از ازدواجت پشيمون شدي؟
فكر ميكني بقيه ميتونن تو رشته اي كه دوست دارن درس بخونن؟
اين موضوع را اينقدر برا خودت بزرگ نكن سعي كن از بودن با شوهرت لذت ببري
و اگه واقعا رشته ات را دوست نداري به يه رشته ديگه كه بيشتر دوست داري و تو شهر خودت هم هست تغيير رشته بده
موفق باشي
-
RE: اشتباه کردم ازدواج کردم؟؟
شوهرم خوبه.البته بی عیب نیست مثل خود بنده.اما همش می گم اگه مجرد بودم حتی ی تونستم برای ادامه تحصیل به شهر دیگه برم.البته چون کمبود های زیادی در خودم برای زندگی مشترک می بینم می گم کاش ازدواج نمی کردم:302:
-
RE: اشتباه کردم ازدواج کردم؟؟
آرام جان
چه اسم زیبایی داری
نه عزیزم اشتباه نکردی
آیا در حال حاضر حسرت خوردن به اینکه کاش ازدواج نمی کردم کار درستیه؟
حالا که ازدواج کردی و خوشبختانه مشغول تحصیل هستی:72:
ببین خانم گل زندگی خوبت رو به این خلاصه نکن, درس خیلی خیلی خیلی ارزشمنده اما نباید بخاطرش چیزای خوب زندگیت رو نبینی
حتما یه حکمتی بوده و برای اینکه کمبود های زندگی مشترکت رو با همسرت رفع کنی می تونی از همین سایت کمک بگیری و مقاله ها رو بخونی و خودت رو کامل کنی
اینقدر حسرت نخور که چرا فلان کار رو نکردی... تصمیمت رو با توجه به شرایط فعلی که توش هستی بگیر و آزرده نباش:72:
در پناه خدا
-
RE: اشتباه کردم ازدواج کردم؟؟
تل می عزیز راستش حرفاتون شبیه حرفای همسرمه.آخه من حتی به اونم گفتم گاهی از ازدواجم پشیمانم.اونم حرفای شما رو می زنه.من همه چیزا رو منفی می بینم.حتی چیزای مثبتو منفی می کنم.چه طور می تونم به حرفاتون عمل کنم:302:
-
RE: اشتباه کردم ازدواج کردم؟؟
مثل اسمت شو:72:
آرام جانه همسرت باش:305:
ببین عزیزم هر آدمی توانایی تغییرات رو داره به شرط خواستن خودش:72:
اگه بهت بگم که کارت درست نبوده که به همسرت همچین حرفی رو زدی ناراحت نمی شی؟ اگه ایشون به شما این رومی گفت چه احساسی پیدا می کردی؟ سعی کن با دقت و درایت و تفکر درمورد چیزی که می خوای بگی صحبت کنی, اینطور زندگی مشترکت رو که به گفته خودت مشکلی توش وجود نداره مشکل دار نکن
من فکر می کنم این احساسات ریشه در چیزای دیگه داره و باید از خودت شروع کنی
اگه می تونی مشاوره حضوری که من خیلی بهش معتقدم اگه نه تو اینترنت تا دلت بخواد مقاله هست در مورد خودشناسی
روی خودت تحقیقات کن شاید یک ماه طول بکشه
سیاست داشته باش و همسرت رو از خودت دور نکن همین حرفای معمولی باعث دلزدگی ش می شه و عواقب بعدیش خیانت و .... اگه هم خیلی خوب باشه سعی می کنه راهنمایی ت کنه اما بلاخره یه روز خسته و رنجور می شه پس خستش نکن
باور کن تمام احساسات منفی از فکرته و با کنکاش و جستجوی روحیاتت راه تبدیلشون به مثبت رو خواهی فهمید
دوباره میام پیشت:72:
منتظر صحبت هات می مونم:72:
-
RE: اشتباه کردم ازدواج کردم؟؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Arame jan
تل می عزیز راستش حرفاتون شبیه حرفای همسرمه.آخه من حتی به اونم گفتم گاهی از ازدواجم پشیمانم.اونم حرفای شما رو می زنه.من همه چیزا رو منفی می بینم.حتی چیزای مثبتو منفی می کنم.چه طور می تونم به حرفاتون عمل کنم:302:
ارامه جان اتفاقا به نظر من شما همه چيزا را نه تنها منفي نمي بيني بلكه در ضمير ناخوداگاهت مثبت هم ميبيني
ميگي نه من يه مثال ميزنم به قول tell meعزيز نگاه كن چه اسم قشنگي انتخاب كردي:104:
شايد اين آي دي به اسمت ربط داشته باش(اگه اسمت ارام باشه!؟)ولي تو ميتونستي يه اسم ديگه انتخاب كني مثلا تنها يا غمگين يا... هر چيزي كه بار منفي داشته باشه
ولي ضمير ناخودآگاه شما به چيزاي مثبت علاقه داره سعي كن اين حس را تو ضمير خودآگاهت هم تقويت كني
اين هم كه به درس علاقه داري خيلي خوبه يه نكته مثبته ولي به اين هم فكر كن كه شوهرت چه ادم خوبيه كه اجازه داده درست را ادامه بدي؟ فكر ميكني همه مردا اين كار ميكنن؟
فكر نكن كه اگه فلان كار را كرده بودم چي ميشد و اگه فلان كار را نكرده بودم بهتر بود
راستش من خودم هم بعضي وقتا اين فكر را ميكنم بعدش ميگم خوب كه چي؟
حالا كه من نميتونم برگردم عقب پس سعي ميكنم از اين به بعد هم از زندگيم لذت ببرم و هم بهترين كار ممكن را انجام بدم
تو هم سعي كن نگاهت را عوض كني و اينجوري فكر كني
موفق باشي
-
RE: اشتباه کردم ازدواج کردم؟؟
با خودم می گم رشته ای مثل مدیریت دولتی به چه دردم می خوره؟.با همسرمم تصممیم داریم بعده 5 سال بچه دارشیم.1 سالش تموم شده.نمی تونم ریسک کنم بذارم کنار تا تو رشته دلخواهم قبول شم.باید قبل از بچه درسم تموم شه.ترم قبل هم موقع امتحانا این فکرا نذاشت درس بخونم معدلم کم شد.
-
RE: اشتباه کردم ازدواج کردم؟؟
مديريت دولتي كه خيلي رشته خوبيه عزيزم
من چند تا از دوستام مديريت خوندن و خيلي راضي بودن
به نظر من اگه صبر كني تا به درس هاي تخصصي برسي درس ها برات شيرين تر ميشن
سال اول معمولن همه همين حسو دارن كه شايد ميرفتن يه رشته ديگه بهتر بود
اگه با همسرت مشكلي نداري و باهاش تفاهم داري به نظر من بهتربن راهو داري ميري دختر خوب
-
RE: اشتباه کردم ازدواج کردم؟؟
آرام جان :72:
محسن خیلی زیبا درباره ضمیر ناخودآگاهت صحبت کرد و حتما به صحبتهاش گوش بده:305:
واقعا جای آفرین داره آقا محسن خیلی قشنگ نوشتی:72::104:
ببین آرام جان برو یه بار دیگه پست اولت رو بخون و ببین که نوشتی واست کار نکردن مهم نیست پس مهم هم نیست که این رشته به چه دردت بخوره(در نهایت) اما در حال حاضر می تونم بگم به چه دردت می خوره البته کلی
از لحاظ طرز فکر و اعتقادات رشد پیدا می کنی:72:
با آدمای دیگه ارتباط پیدا می کنی و خونه نشین نمی شی چون بدنبال خونه نشینی افسردگی و هزار چیز دیگه هست:72:
برای بچه ت و زندگیت یه مدیر خوب می شی و اطرافیانت هم بهت افتخار می کنند :72:من خودم هم یک ترم مدیریت خوندم و مباحثش رو می دونم (تا حدودی) اما متاسفانه نشد که ادامه بدم بنا به علل مختلف
آرام جان به ابعاد مثبت درونت توجه کن و نذار منفی سازی های قسمتی از ذهنت به کل ذهنت غلبه کنه
هر روز صبح با خودت تکرار کن امروز به خودم قول می دم زندگی و اتفاقات رو مثبت ببینم و نهایت سعی ت رو کن بعد چند روز متوجه خواهی شد که برات می شه عادت, یه عادت شیرین
:72:
:46:
:43:
اگر به داشته های خود و نداشته های دیگران نگاه کنی خواهی فهمید با تمام کمبودها چقدر خوشبختی و آنگاه خدا را شکر خواهی کرد
-
RE: اشتباه کردم ازدواج کردم؟؟
دوست من سلام
من خودم تو مشکلات زیادی غوطه ورم و در حدی نیستم بخوام در مورد زندگی دیگران اضهار نظر کنم
اما نظر شخصی خودم رو میخوام بگم
درس خوبه پول خوبه تجربه خوبه خیلی چیز های دیگه که تو ذهنم نیست خوبه
اما زندگی خوب چیزی نیست که بخواهی با این چیزها مقایسه کنی
قدر زندگی خوبت رو بدون و با احساس خوشبختی با همسرت زندگی کن
من رو که میبینی برای یه لحظه خوشبختی حاضرم همه چیزم رو بدم اما با خانمم خوشبخت باشم
حسرت اینو دارم که یه زره باهم خوش باشیم
حسرت اینو دارم که به روی من بخنده
حسرت اینو دارم که دستش رو تو دستش بگیرم
حسرت اینو دارم که یه بار که میریم بیرون با من دعوا نکنه
حسرت اینو دارم که بریم رستوران و با قهر از رستوران نیاد بیرون
حسرت اینو دارم که یه بار به من زنگ بزنه و حالم رو بپرسه
حسرت اینو دارم که اگه یه بار زنگ میزنه با من دعوا نکنه
حسرت اینو دارم که اگه از من کادو میگیره خوشحال بشه
دوست ندارم تاپیکت رو خراب کنم
اما قدر زندگی خوبت رو بدون و لذت ببر که دیگران در حسرت زندگی خوب شما هستن
-
RE: اشتباه کردم ازدواج کردم؟؟
منم تو زندگی مشکلاتی دارم .حالا یا من باعثشم یا همسرم یا اطرافیان.اما چون زمان امتحانا بود و این حس با منه گفتم ازین مشکلم شروع کنم.
دوستان خوبم متشکرم از نظراتون.ببینید من اومدم بین چه طور خانواده ای:یه خانواده ی مذهبی به تمام معنا یعنی زنا همه توخونه .فعالیت های اجتماعی ممنوع.بنا به رسم معمول ما بیشتر با طایفه مادر شوهرم رفتامد داریم. یعنی عموی مادر شوهرمو بیشتر میشناسم تا عموی خودش.شوهرم یه دائی مجرد داره مخالف جدی ادامه تحصیله زنه الان هم به خاطره همین فکرش دختر واسش کمه.البته شوهره من اصلا و ابدا این فکرو قبول نداره.اما حالا منی که هفته ای یه بار با مادر بزرگش روبرو می شم دائم از فکره پسرش می گه.منم می گم حداقل یه درسی بخونم که لاقل اونا تاثیرشو ببینن.
بعضی موقع عصبانی می شم به شوهرم می گم چرا اول خانوادتو قانع نکردی بعد با درس خوندنم موافقت کنی؟
اما فقط می گه توجهی نکن.مهم منم که مشکلی ندارم.می گه دائیم دوست داره زنه خودشو نذاره درس بخونه با تو کاری نداره
-
RE: اشتباه کردم ازدواج کردم؟؟
عزیزم خوب شوهرتون راست می گن شما چه کار به خانواده شوهرت داری. اصل شوهرته.
منم پدر بزرگم مخالف درس خوندن زن بود و به پدرم گفت حق نداری بذاری بچه هات درس بخونن. یا مثلا دایی من دوست نداره خانمش درس بخونه یا کار کنه. ولی پدرم تمام تلاششو کرد تا همه ما درس بخونیم تا بالاترین درجه. یا مثلا تو فامیل شوهر من مرد سالاریه مطلقه و هیچ مردی حق نداره تو خونه کار کنه و اگر بکنه مسخره میشه ولی شوهر من جلوی اونا به من کمک می کرد. اصل شوهرته که موافقه و همه جوره پشتته. قدرشو بدون.
-
RE: اشتباه کردم ازدواج کردم؟؟
راجع به نام کاربریم راستش من به شوهرم این لقبو دادم چون به خاطره اونه می خوام مشکلم حل بشه این اسمو انتخاب کردم.ولی بچه ها این ازدواج زود هنگامم باعث شده خیلی اذیتش کنم.هر مسئله کوچیک به وجود می یاد تا مرز جنون می رم.دیگه هیچ چیز حالیم نمی شه.:302:
هیچ مهارتی هم تو خانه داری ندارم.گاهی پیش خودم یواشکی از مامانم گله می کنم،من علاقه نداشتم اون چرا یادم نداده.یه اشکالاتی دارم اگه روم شد بهتون می گم
شوهرمم سن کمی داره تنها اشکالشم وابستگی به مادرشه البته اون بیشتر سعی کرده اصلاح بشه ولی من....
هنوز باورم نشده اومدم خونه شوهر.:163:
-
RE: اشتباه کردم ازدواج کردم؟؟
شما گفتی 20 سالتونه، در این سن همه سردرگمی های زیادی دارن. دلیل اش اینکه که آگاهی کافی ندارن. نمی دونن ازدواج کردن، درس خوندن، کار کردن، بچه دار شدن و... یعنی چی.
گاهی فکر می کنن به یه چیزی علاقه دارن ولی وقتی شروع اش می کنن می بینن که هیچ علاقه ای بهش ندارن و یا برعکس یه کاری که بهش علاقه ندارن رو شروع می کنن و بعدا بهش علاقه پیدا می کنن...:305:
خلاصه سرتو زیاد درد نیارم می خوام بدونی که خیلی فرق نمی کنه چه رشته ای می خونی، مهم اینه که خوب بخونی. اتفاقا الان که ازدواج کردی و دیگه خیلی از دغدغه های افراد مجرد رو نداری بهترین فرصته که بتونی درست رو خیلی خوب بخونی. :303:
سعی کن به سردرگمی ها و افکار پراکنده میدون ندی و خدایی نکرده اونها رو به زندگیت منتقل نکنی.
موفق باشی
-
RE: اشتباه کردم ازدواج کردم؟؟
سلام آرمه جان عزیز:46:
خواهر من سالی که میخواست کنکور بده برای ژنتیک میخوندیکسال درس میخوند خیلی هم تلاش کرد خدائیش ولی پیام نور رشته مدیریت بازرگانی قبول شد تا چند وقت گریه میکرد ولی الان دانشجوی دکترای مدیریت هست.
نشنیدی مگن
"همیشه آن چه دوست داریم نداریم راز خوشبختی در آن است که آنچه داریم دوست بداریم"
مطمئن باش راهی که خدا برات باز کردی قشنگ ترازاون چیزی که خودت میخواستی تو اگه تونستی تو این رشته به اون درجه بالائی که خودت میخوای برسی هنر کردی پس سعی کن تو رشتت موفق باشی و ازاول زندگی با این حرفا که ازازدواج پشیمونم و.. ذهنیت تلخی برای شوهرت ایجاد نکن.مهم فقط این نیست انسان یه دانشجوی خوب باشی مهم اینه انسانی خوبی باشه همسر،مادر،عروس و.... خوبی باشی جیگر:46:
-
RE: اشتباه کردم ازدواج کردم؟؟
فقط که درسم نیست من هیچ مهارتی تو زندگی ندارم مشکل اصلی من درسم نیست زود ازدواج کردم خیلی زود
چون زود ازدواج کردم هر روز با یه مشکل روبرو می شم یکیشم درسمه
من می خواستم تو تاپیک دیگه بقیه مشکلاتمو بگم.اما بهتره زیاد شلوغ نکنم.
-
RE: اشتباه کردم ازدواج کردم؟؟
خوب چون اول درست رو گفتی من درس رو گفتم بهتره تو همین تاپیک یواش یواش بقیه مشکلاتت روبگی :43:
-
RE: اشتباه کردم ازدواج کردم؟؟
یکی دیگه از مشکلاتم شاید ارثی باشه نمی دونم واسه یه زن خیلی بده این مشکلو داشته باشه و اون شلختگی منه :302:.و از شانسم مادر شوهرم آخره مرتبیه.خوب شوهرمم معلومه به این وضع عادت نداره.راستش فقط اگه بدونم مهمون می یاد خونه مرتبه.می ترسم تا آخره عمر این طور بمونم و بچه هامم مثله من باشن
من آشپزیم خوبه اما اگه بخوام آشپزی کنم بازار شام درست می شه کلی ظرف در می یارم .اتاق خواب که اکثر خیلی شلوغه بیشترم وسایله منه.از یه جا می یایم لباسامو می ندازم رو مبلی زمین و ...
بچه ها الان که اینو می نویسم دوست دارم گریه کنم واسه زن خیلی سخته.:54:
بیچاره شوهرم همیشه باید تو همچین محیطی زندگی کنه.تنبلیمم به این شلختگی اضافه کنید به خاطره این میگم هنوز باورم نشده ازدواج کردم اگه باور کرده بودم بعده هر وعده غذایی ظرفا رو می شستم نه اینکه بذارم تلنبار بشه تا چند روز.مادرم این جور نیست به بابام کشیدم اونم شلختس با این تفاوت که مادرم هست که شلوغ کاریاشو جمع و جور کنه.بچه ها با وجود این مشکل نه تنها زود ازدواج کردم بلکه اصلا نباید تا آخره عمر ازدواج می کردم
تو تالار هم سرچ کردم ببینم کسی این مشکلو داره که یه آقا راجع به خانمش گفته.بقیه نظر دادن چون زندگیشو دوست نداره ولی من خیلی شوهرمو دوست دارم.اینمشکل از مجردی با منه فکر می کردم بعده ازدواج حل می شه
-
RE: اشتباه کردم ازدواج کردم؟؟
http://www.tebyan.net/social/house_family/child/confidence/2009/8/15/99395.html
این سایت رو هم نگاه کن (ببخشید که شما رو جزء تنبل ها حساب کردم خواهر گلم)
-
RE: اشتباه کردم ازدواج کردم؟؟
عزیزم به نظر من تو خیلی نکات خوب توی خودت داری ولی یک کمی اعتماد به نفس ات رو از دست دادی و برای همین هم خوبی های خودت رو نمی بینی و خیلی روی نکات منفی ات تمرکز کردی.
یک کم خودتو سبک کن و اینقدر خودتو سرزنش نکن. تو بهترین کار رو کردی و بهترین انتخاب رو کردی و همسرت هم از بودن با تو خوشحاله تو هم خوشحال باش و با این افکار خودتو ناراحت نکن :310:
-
RE: اشتباه کردم ازدواج کردم؟؟
شوهرم برخلاف خیلی از مردا که کار خونه رو وظیفه می دونن واسه زن اون یه لطف دونسته از دوران نامزدی هم گفت که ازم انتظار نداره(طفلی چشمش به مادرش رفته بود) حتی الانم با وجوده اینکه شلختگی منو دیده و همیشه ابراز ناراحتی کرده نزده زیر حرفش به من می گه خواهش می کنم سعیتو بکن این قدر شلوغ نباشه خونه البته گاهی کاسه صبرش لبریز می شه نه به خاطره اینکه جمع نمی کنم به خاطر اینکه نمیتونم تمیز نگه دارم :302:
فقط نگرانیم اینکه با اومدن بچه هم (بعد 5 سال) این طور بمونم
-
RE: اشتباه کردم ازدواج کردم؟؟
همه چیز اراده میخواد وهمت آرامه جون عزیزم:46:
خواستن توانستنه تلاش کن میتونی ازحالا چون عشق شوهرتو داری حتما میتونی(البته نه به خاطر اون بلکه به خاطر خودت تغییرکن که راحت باشی:46:)
-
RE: اشتباه کردم ازدواج کردم؟؟
از حالا فكر 5 سال ديگه كه ميخوايد بچه دار شيد را ميكني هوو كو تا اون موقع
در ثاني فكر نمي كنم اين مشكل شلختگيت :P خيلي حاد باشه در عرض چند ماه ميشه حل بشه فقط بايد بخواي كه خدا را شكر ميخواي ، و يه كم هم به خودت فشار بياري چند وقت
اوايلش هم ميتوني از شوهرت بخواي كه تو اين كار كمكت كنه و چون ايشون منظم تر از شما هستند از شون بخواي كه بگن چه كار هايي مهمتره كه يذاريشون در درجه اول و بعد يه مدت كه به انجام مرتب كارهاي مهم تر عادت كردي بري سراغ درجه هاي بعدي
البته مواظب باش شوهرت پر رو نشه ها بعدا بزنه زير حرفش ها:163:
-
RE: اشتباه کردم ازدواج کردم؟؟
بعضی موقع ها اونقدر از دست خودم ناراحت می شم که دعا می کنم وسواس بگیرم ودائم فکرم تمیزی خونه باشه با اینکه وسواس هم مشکلات خودشو داره و کاره شیطونه
-
RE: اشتباه کردم ازدواج کردم؟؟
خسته شدم چند روزه شوهرم از کارام کلافه شده شروع کرده به شکایت از وضع خونه دیشب هم گفت امتحانا تموم بشه ببینم دیگه بهونه داری؟.منم یه خورده ناراحت شدم البته بیشتر از دست خودم گفتم چرا منو همین جور که هستم نمی پذیری.اونم گفت تو می تونی تو این محیط درس بخونی ولی من نمی تونم.منم گفتم برو کتابخونه (داشتم توجیه می کردم)طفلک بعدش اومد معذرت خواهی گفت چون نتونستم درس بخونم فکرم ناراحته آخه شوهرم از وقتی رفته سره کار نتونست به کلاساش برسه.گفت فکرم ناراحته هر کار کردم نگفت چرا
اما دوستان از یه زن 20 ساله و مرد 25 ساله چه انتظاری هست ؟
به نظرم هر چی سن بالا ازدواج کنی بیشتر قدر زندگی رو می دونی.بیشتر قدر شوهرتو می دونی تنبلی رو هم می ذاری کنار مرد هم به خاطره زندگیش درسشو می خونه در بدترین شرایط.
در ضمن چون هر دو فرزنده اول خانواده ایم خانوادمون نتونستن مهارتهای لازم رو بهمون یاد بدن.یعنی نمی تونیم یه زندگی رو اداره کنیم
کلافه ام خیییییییلی:302:
-
RE: اشتباه کردم ازدواج کردم؟؟
آرام جان ببخشید دیر سر زدم به تاپیکت عزیزم:72:
:46:
:43:
مهارت ها رو حتما نباید از خانواده یاد گرفت
پدر مادرای ما هم تو سن پائین ازدواج کردن فکر نمی کنی اینم توجیحه گلم؟
مقاله بخون و تلاش کن, برو کلاسهای خانواده و به زندگی بقیه نگاه کن ونکات مثبتش رو یاد بگیر
عزیزم وقتی محیط اطراف تمیز و مرتب باشه اولین کسی که ازش بهره می بره خود آدمه یه بار امتحان کن
می دونی چیه؟ اصلا شاید همین بی حوصله بودن و فکرای منفی که داری از همین نامرتب بودن خونه باشه خانمی
یعنی شاید نه, احتمالش بیشتر از شایده
بیا و از هر زمانی که نوشته م رو خوندی یا فردا صبحش با انرژی تمام بلند شو و آروم آروم شروع کن به مرتب کردن خونه یا با کمک همسرت یا اگه نیست تنهایی اما کم کم که خسته هم نشی اونوقت ببین چی میشه
فقط یه بار امتحان کن باور کن اتفاق بدی نمی افته
اگه قرار باشه چیزی بشه مثبته
یه بار امتحان کن
یه روز سعی کن روحیه ت رو بالا نگه داری
اگه خوب بود و حس خوبی بهت داد هر روز تمرین کن
بعد 21 روز خواهی دید که چقدر حال و هوای زندگیت و خودت و همسرت عوض شده
-
RE: اشتباه کردم ازدواج کردم؟؟
سلام تل می عزیز ممنون از راهنمائیت سعیمو می کنم
تعجب نکن من همون ارامه جانم برای ورود مشکل پیدا کردم تا رفع شه با همین ادامه می دم
-
RE: اشتباه کردم ازدواج کردم؟؟
اه سلام تعجب کردم اول بعد که گفتی نکن قورتش دادم
چقدر اسمای خوشگل خوشگل انتخاب می کنی
مواظب خودت و زندگیت و همسرت باش و قدرش رو بدون
معلومه که دوستت داره و صبور هم هست
اطلاعاتت رو ببر بالا گلم
-
RE: اشتباه کردم ازدواج کردم؟؟
آرام جان سلام
من عضو جدید هستم که خودم هم مشکلاتی توی زندگیم دارم . اما در مورد شکی که شما به خاطر ازدواج کردن دارید باید بگم اگه فکر میکنی ازدواج زود هنگامت یه اشتباه بوده خواهشنا این اشتباه رو با اشتباه جدیدی گستردش نکن تا دیگه از عهده حل کردنش بر نیای . زندگیت رو دوست داشته باش و به خاطر تحصیل یا شغل اونو خراب نکن .
خوشبختی تو با شغل و تحصیلات رقم نمیخوره , البته بی تاثیر نیست , ولی خوشبختی وقتی به کمال میرسه که شما و همسرت از بودن کنار هم لذت ببرید و بهم بگید کاش زودتر همدیگر رو پیدامیکردیم این حرفها اگه اولش تلقین باشه میتونه به واقعیت تبدیل بشه همونطور که فکر کردن راجع به اشتباه در ازدواج میتونه ملکه ذهن شما بشه و بعد از مدتی به این نتیجه برسی که واقعا اشتباه کردی . این میتونه خطری جدی برای زندگیت باشه پس پا توی این جاده قرمز نگذار.
موفق باشی عزیزم:72:
-
RE: اشتباه کردم ازدواج کردم؟؟
دیشب شوهرم گفت فکر نکنی این همه بهت گیر می دم یه ذره از دوست داشتنم کم شده نه .فقط دیگه با وضع خونه دوست ندارم بیام خونه:302:
اما مثل قبل دوست دارم
بچه ها چون جدیدا اینقدر گیر می ده دستم به کار نمی ره من از گیر دادن متنفرم
همونطور که گفتم من مشکلن فقط درسم نیست یا شلختگی یکی دیگه از بی مهارتیم زود جوش اوردنمه تحمل مشکل ندارم.یه جور می گم مشکل من تحمل بی محلی رو هم ندارم.جمعه عروسی دختر عموی شوهری بود مادر شوهرم که تو این مجالس شرکت نمی کنه وقتی قرار شد بریم عروس خانم رو بذاریم خونش (مجالس ما مختلط نیست)همون لحظه شوهرم تماس گرفت منم فکر کردم می گه زود بیا بیرون بریم جا نمونیم به خاطره همین گفتم اومدم اون گفت کجا من رفتم خونه ماشینمو دادم دست عمو جان(آخه مادرش بعد فوت پدر با عموش ازدواج کرده) منو میگید چاقو میزدید خونم در نمی یومد گوشی قطع کردم عصبانی بودم بهش پیام دادم خاک تو سره من که شوهرم با نامحرم ولم کرده رفته(دردم یه چی دیگه بود)گفتم آقا ...زن فقط برای ارضا کردن نیست.
تا برسیم خونه 1 ساعتی طول کشید بیچاره چند بار به عمو جان زنگ زد کی می رسید؟
بالاخره رسیدیم تا ماشینو بیاره تو اومدم تو دیدم ظرفا که از قبل مونده بود شسته همه رو برداشتم دوباره گذاشتم ظرف شویی بعد رفتم اتاق خواب گریه کردم اومد منو دید اول نیومد دید آروم نمی شم اومد کنارم گفت ببخشید رفتم حیاط اومد گفت لباست نازکه بیا تو .گوش نکردم گفت من حیاط می مونم تو برو تو .بهش نگاه کردم بهش گفتم دیگه دوست ندارم دید از پسم بر نمی یاد رفت تو بعد 10دقیقه رفتم تو پیشش بعده این همه خرابکاری (با کلی سانسور گفتم سرتون درد نیاد وگرنه تا برسیم به این مرحله خیلی طول کشید)تازه بهش گفتم چقدر پیش خودم کوچیک شدم .پیش بقیه و ...گفت چون امتحان داشتم اومدم ....
ببینید اصلا تحمل ندارم حتی تحمل قهر .منی که اونقدر عصبانی بودم حتی تو فکرم تا رفتن خونه مامانم برای قهر رفته بودم رفتم خودم گفتم ببخشید به خاطره کارام.البته هنوزم کارش توجیه نشده.
-
RE: اشتباه کردم ازدواج کردم؟؟
آرام جان خوش به حالت والا:72:
تاپیک های بقیه رو خوندی؟
مشکلی تو زندگیت نداری خدا رو شکر دنبال چی می گردی؟ مشکل؟:163:
خانمی اگه فکر می کنی از گیر دادن متنفری خودت خودت رو حساس کردی
سعی کن با ملایمت با همسرت صحبت کنی بین هر کسی مشکلاتی هست و تعجبی نیست, جایی خوندم که نوشته بود زن و شوهرها دعوا کنند تا سالم بمانند چون وقتی دو نفر نسبت به هم و کارهای هم بی اعتنا می شن دیگه هیچ بحثی بینشون پیش نمیاد چون دیگه اصلا واسشون مهم نیست طرفشون چیکار می کنه
این بحث های کوچیک شیرینی زندگی و چه خوب که با صحبت کردن و آرامش بالا نگیره و به تلخی نیانجامه
نقل قول:
گفتم آقا ...زن فقط برای ارضا کردن نیست.
یه بار دیگه هم همچین حرفایی به همسرت زده بودی و گفتم درست نیست اینطوری با همسرت صحبت کنی
من نمی خوام چیزی رو توجیح کنم چون نه شما رو نه همسرت رو از نزدیک می شناسم اما انصاف داشته باش, اینکه آدم عصبیه دلیلی نیست که هر چی بخواد به طرفش بگه درسته؟
سعی کن باهاش مهربون باشی و اینقدر ناشکری نکنی, همسر تو آدم با درکی به نظر می رسه که اینقدر هوات رو داره و در مقابل صحبت هات که بعضی هاشون می تونه عواقب بدی داشته باشه با ملایمت و مهربونی برخورد می کنه.:72:
آدم تا چیزی رو از دست نده قدرش رو نمی دونه:305:
قبل از اینکه از دستش بدی قدرش رو بدون
تعادل رو تو زندگیت بوجود بیار
منم باشم از سرکار بیام و ببینم همه جا بهم ریختست خسته تر می شم
بهش حق بده و البته مسئولیت هم بده
با خودش شروع کن به تمیز کردن خونه و پیش هم قرار بذارید که هر چیزی بر میدارید رو سر جاش قرار بدید تا خونه دوبار به هم ریخته نشه
قدر زندگیت و خو.شبختیت و همسر خوبت رو بدون, خیلی ها آرزو دارن جای تو باشن عزیزم.
-
RE: اشتباه کردم ازدواج کردم؟؟
تل می عزیز با این حرفات اشکمو در اوردی واقعا ممنون من خیلی نا شکرم
راستش بعضی موقع ها یه کارایی میکنم وحشتناک اما عکس العمل شوهرم فقط آرامشه:82: با وجوده اینکه مخالف هم باشه.اصلا عصبانیت بلد نیست.تنها نقصش اینه که خیلی به حرفه مادرش گوش می کنه یعنی حتی اگه با مادرش مخالف باشه هیچی نمی گه:320:
بی خیال من تو این تاپیک فقط باید نقص خودم بگم
تل می جان متاسفانه من خیلی به توجه نیاز دارم مخصوصا تو جمع اون شب که منو گذاشته بود اومده بود حتی بدون اینکه یه خبر بده خیلی احساس حقارت کردم به خاطره همین به فجیح ترین شکل ممکن باهاش برخورد کردم.حتی شوهرم به غلط کردم افتاد حتی اشکشو دراوردم اما من هنوزم فکر می کنم ...
ای کاش می شد این اتفاقا از ذهن پاک میشد.
راستی در حاله حاضر خونم داره برق می زنه:227: با کمک شوهرم خونه رو جمع کردیم دعا کنید بتونم تمیز نگهش دارم.:316:
یکی دیگه از خوبیهای شوهرم اینه که با اینکه قبل ازدواج اصلا دست به سیاه سفید نمیزده و همیشه مادرش کاراشو انجام می داده ولی تا می تونه کمکم می کنه:43:
-
RE: اشتباه کردم ازدواج کردم؟؟
آرام جان در این مورد خاص خوشحالم که اشکت در اومد:46:
بعد از ظهر داشتم تاپیک آریانا رو می خوندم داستان بود لینکشو برات می ذارم برو بخون یاد تو افتادم
وقتی كسی از تو چیزی را می دزدد به تو می آموزد كه هیچ چیز همیشگی نیست و اینكه همیشه قدر داشته هایت را بدان و از آنها نهایت استفاده را ببر چرا كه ممكن است روزی آنها را از دست بدهی. حتی اگر این داشتنی ها، یك دوست خوب یا پدر و مادر و یا عزیزترین شخص زندگیت باشد. چرا كه فقط امروز آنها در كنار تو هستند و باید قدر آنها را بدانی.
http://www.hamdardi.net/thread-16467-post-155912.html#pid155912
دومین داستان
گفتی با مادرش مخالف باشه هیچی نمی گه؟ می دونستی اکثر آقایون تو خونه هر جوری با خانوادشون رفتار کنن تو ازدواج هم با همسرشون اونطوری برخورد خواهند کرد؟ وقتی مادر همسرت براش بی خوابی کشید و تر و خشکش کرد تو کجا بودی؟ وقتی تا صبح براش بیدار می موند و مادری می کرد تو کجا بودی؟ اگه خودت بچه دار بشی و بچت بخاطر اینکه زنش یا شوهرش حسودی می کنه حالت رو بگیره چه حسی بهت دست می ده؟ اون مادرشه و وظیفه حکم می کنه که بهش احترام بذاره و اون پسر هم زیر سایه ی اون مادر بزرگ شده و صبرش از اونه, هیچوقت دوست نداشته باش ببینی شوهرت حال خانوادش رو بگیره.
اگه به حرف مادرش گوش می ده به تو هم گوش می ده
می دونم از رفتار اون شبش ناراحت شدی و منم بودم خب ناراحت می شدم اما می ذاشتم وقتی رفتیم خونه باهاش خیلی آروم صحبت می کردم و می گفتم کارت برام خوشایند نبود و انتظار داشتم حداقل بهم می گفتی اما از طرفی این رو هم بگم مواقعی می شه که آدم اینقدر مشغوله که حواس پرت می شه و یادش می ره اما این دلیلی نیست که می خواسته شما رو تحقیر کنه خانم گل, اگه بجای اینکه بدترین رفتار رو باهاش می کردی با آرامش حرف می زدی همسرت می پذیرفت چون آدم منطقی هستش.:72:
آرام رفتارت رو عوض کن, آدما همیشه ظرفیت ندارن که صبوری کنن, باور کن یه بار, فقط یه بار اگه جوری که تو باهاش صحبت می کنی باهات صحبت کنه شدیدا دلت می شکنه, فقط فکرش رو بکن که بجای اینکه صبوری کنه و گریه کنه یا التماس کنه باهات دعوا کنه یا بهت بی محلی کنه(تازه خیلی ها از این بدتراش رو می کنن) مثلا پدر من تا یه چیزی بهش می گی 2 روز تو خونه پیداش نمی کنی و نمی یاد خونه.
این اتفاقا که چیز خاصی هم نیست و واسه خودت بزرگش کردی به شرط خواستن خودت از ذهنت پاک می شه خانمی.
آفرین بهت که خونه ت داره برق می زنه, خب چطوره؟ احساست رو می گم, همسرت چی؟ روحیه تون عوض شده یا نه؟ مطمئنم می تونید تمیز نگهش دارید فقط تا یه کثیفی کوچیک بوجود اومد همون موقع باید پاکش کنید و وسایل رو مرتب کنید همین, خیلی کار نمی بره عزیزم.:43::46::72:
خیلی خوبه که همسرت هم باهات همکاری می کنه و باهات اینقدر دوسته و کنارته بازم می گم که قدرش رو بدون دختر!
-
RE: اشتباه کردم ازدواج کردم؟؟
با اینکه نمی خواستم این مشکلو اینجا مطرح کنم ولی تل می عزیز مگه این همه پسر که دور و برمه(فامیل.دوست)
مگه مادرشون زحمتشونو نکشیده مادر شوهرم نذاشته شوهرم مهارتهای لازم رو کسب کنه.مثلا همش می گه نمی تونی.انجام نده بده عموجان.همیشه تو جمع می گه پسرم نمی تونه به تنهایی کاری انجام بده من حتما باید پشتش باشم.به نظرتون یکی راجع به مرد زندگی یه زن اینا رو بگه اون زن چه حسی پیدا می کنه می شه یکی مثله من که حتی به کوچکترین کارای مادر شوهرم حساسه.تحمل محبتهاشو به شوهرم نداره.به خداشوهرم تا حالا گوشت نخریده چرا نباید یه مادر قبله ازدواج مسئولیت بده بهش بابا من اومدم به یه مرد تکیه بدم.اونقدر سختش می یاد بره گوشت بخره اونقدر هم خوش شانس بوده همش قوربونی کشتیم (به خاطر عید قربانو بازگشت از مکه و..)فقط منتظرم این سری گوشتمون تموم شه بفرستمش قصابی.ازونا باشه به خاطره اینکه ارزون بیفته میگن جعبه ای .بسته ای .مواد مورد نیازو بخریم به نظرتون ارزون بیفته بهتره یا پسرشون بتونه از پسه زندگیش بربیاد
-
RE: اشتباه کردم ازدواج کردم؟؟
این مسائل خیلی ریز هستند و شاید بهتر باشه برای اینکه خودت رو آزار ندی اینقدر ریز بینانه نگاه نکنی, این ریزبینی ها به عقیده ی من واسه قبل ازدواجه
تا اینجا که همش از بدی های همسرت گفتی
اگه ناراحت می شی مادرشوهرت راجع به همسرت اینطوری می گه خیلی محترمانه بگو مادر جون من از اینکه به همسرم اینطوری می گید ناراحت می شم و حس بدی پیدا می کنم می خواستم خواهش کنم که اینطوری نگید مخصوصا جلوی خودش چون غرورش می شکنه و من هم ناراحت می شم.
همسرت مسئولیت پذیره چون به تو پایبنده و نمی ذاره سختی بکشی و این چیزای ریز خیلی عادیه و با کمی تجربه و مطالعه متوجه می شی همچین چیز بزرگی هم نیست که بخوای اینقدر حساسیت نشون بدی
می تونی با سیاست از همسرت بخوا... مثلا بهش بگی این گوشتا که حال نمی ده, چقدر دوست دارم شوهر گلم خودش بره از قصابی گوشت بگیره, اون گوشت خوردن داره
غر زدن دقیاقا جواب معکوس می ده و ثابت شدست, باور نداری؟ دور و اطرافت ببین کسی وقتی به کسی یا حتی به خودت غر بزنه چه عکس العملی نشون می دی گلم, شاید زیاد به حرف طرف اهمیت ندی اما اگه همون چیز رو با لحن خوب بهت بگه چقدر مشتاق تر می شی
اگه پدر و مادر عادت ندادن شما که همسرش هستی عادتش بده, مثل جمع و جور کردن خونه آخه خودت گفتی تو دوران مجردی دست به سیاه و سفید نمی زده و لان می زنه چون تو یادش دادی پس بقیه رو هم می تونی یاد بدی:72:
-
RE: اشتباه کردم ازدواج کردم؟؟
ازین که می بینم تاپیکمو دنبال می کنی خوشحالم و متشکرم ازت:46:
راست می گی من زیاد غر می زنم .راجع به همین موضوع هم تغییر کرده مثلا اوایل وقتی اونا می گفتن فردا می ریم فلان چیزو می خریم واستون چیزی نمیگفت ولی الان دیگه می گه خودم می خرم دیگه چون حساسیتهای منو دیده.من به تغییرش امید دارم اما تغییر رفتار مادرش نه.باید تحملمو ببرم بالا.چون چیزی هم نمی تونم بگم بهش.
فقط خیلی عجله دارم واسه تغییر-بعضی موقع ها فکر می کنم می گم بازم شوهره منه با این مادرش یه مهارتهایی رو یاد گرفته چون اگه کسی مرتب تو گوشم بخونه نه تو نمی تونی بده عموجان(ازین جمله متنفرم)ناامید میشم.
به نظرتون نباید خوده شوهرم تو خلوت بهش بگه این همه منو پیش زنم کوچیک نکن دیگه من مجرد نیستم؟اینقدر امرو نهی نکن.
(مادر شوهره من زنیست با اعتماد به نفس بالا که خیلی خیلی خودشو قبول داره به خاطره همین به همه امر و نهی میکنه و از همه بیشتر به شوهره من چون ائن بیشترین بها رو به حرفاش می ده البته من از شوهرم نمی مونم تو اطاعت کردن اوامرش اما اون مرده)
-
RE: اشتباه کردم ازدواج کردم؟؟
:43:سلام آرام عزیزم:72::46:
منم هنوز خوشحالم که تونستم گریه ت رو در بیارم ها ها
آره باید تحملت رو ببری بالا و می تونی بازم می گم به شرط خواستن خودت و یاد گرفتن مهارت های زندگی مشترک
راستی دیروز اصلا خونه نبودم که جواب بدم گلم
اگه فکر می کنی همسرت بگه بهتره حتما اینکار رو انجام بده
مادر شوهرت قصد بدی نداره و موضوع همون حمایته ولی حمایتش بیش از حده و باعث می شه همسرت تو خودش احساس کنه از پس کاری بر نمیاد و غرورش شکسته بشه و یه جورایی تلقین منفی حساب می شه و طرف بخاطر اون تلقینات رفتاری توش بوجود میاد که شاید درست نباشه
اما تو می تونی کمکش کنی و حداقل خنثی ش کنی تا زمانیکه مادر شوهرت به اشتباهش پی ببره و بدونه دلسوزی بیش از حد درست نیست
کنار همسرت باش باشه؟
-
RE: اشتباه کردم ازدواج کردم؟؟
tell me بذار بقيه هم حرف بزنند سند اين تاپيك را زدي به نامت ها:rolleyes:
شوخي كرد tell me عزيز راهنمايي هاي خوبي كرده منم فقط اومدم بگم منم هستم:311:
ولي بايت تميزي خونه بهت تبريك ميگم:104: ديدي گفتم كار سختي نيست فقط بايد خودت بخواي
مطمئن باش بقيه مشكلات هم حل ميشه فقط بايد خودت بخواي و صبر داشته باشي كم كم همه چي حل ميشه
در مورد اون گوشت خريدن هم بگم خداييش خيلي كاره سختيه:227:
به خصوص برا كسي كه تا حالا اين كارا نكرده باشه،اخه بنده خدا چي ميدونه راسته چيه دنده چيه گوشت بايد چقدر دنبه داشته باشه
برا اين معضل بزرگ!!!؟ هم عرض كنم خدمتتون كه دفعه بعد كه گوشتتون تموم شد دست حج اقاتونا (اين يه تيكه را با لهجه ما اصفهاني ها بخون:311:) بگير با هم بريد يه قصابي كه يه كم خوش انصاف باشه دو كيلو گوشت بگيريد بعدشم اگه گوشت خوب خريديد كه خوب شوهرت ميفهمه كه نه بابا اين كاره است واگه گوشت بد هم بهتون انداخت،دوتاييتون مقصر هستيد چون گوشت بد را دوتاييتون خريديد ولي گوشت خوب را فقط حج اقاتون خريده شما مهندس ناظر بوديد
ويه اشكالي هم كه وجود داره چون شوهر شما فكر كنم پدرشا ازدست داده بالاخره نقطه اتكاش شده مادرش و مادر هم چون مهربونه كمتر مسئوليت داده به پسرش در حالي كه اگه پدر بود دوتا لگد هم بهش ميزد و ميفرستادش دنبال گوشت بدوه:163:
البته هر دونفر دارن محبت ميكنن ولي يكي محبت پدرانه و يكي محبت مادرانه
پس اين تقصير مادر شوهرت نيست چون اون بلده محبت مادرانه بكنه نه پدرانه
حالا ديگه دست شما را ميبوسه كه سعي كني به شوهرت ياد بدي اين وظايف را خودش به دوش بكشه
البته كم كم ها زمان ميبره شايد حتي يك سال ولي خوب بالاخره بايد شروع كني
-
RE: اشتباه کردم ازدواج کردم؟؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mohsenn
tell me بذار بقيه هم حرف بزنند سند اين تاپيك را زدي به نامت ها:rolleyes:
شوخي كرد tell me عزيز راهنمايي هاي خوبي كرده منم فقط اومدم بگم منم هستم:311:
سلام آقا محسن چطوری؟:72:نیستی یا من نمی بینمت!
خب چیکار کنم وقتی هیچکی دست نمی جنبونه من باید بیام و بنویسم تازشم گریه ش رو در اووردم هنوزم خوشحالم:227::163: