-
از دست جاریمو برادر شوهر حسودم دارم دیوونه میشم
من عروس اول یه خانواده هستم خانواده شوهرم را دوست دارم و انها هم مرا خیلی دوست دارند با برادر شوهرم خیلی صمیمی بودیم او از من یکسال کوچکتر است ولی متاسفانه با دختری دوست شد و با او ازدواج کرده که از خودش دوسال بزرگتر و از من یکسال بزرگتر است از همان ابتدا که وارد این خانواده شد حسادت را بنا نهاد و تا این 3 سال کارش چشم هم چشمی و حسادت است و ما هرسه خانواده در یک ساختمان زندگی میکنیم .تعریف از خود نباشد از هر لحاظ من از او سرم هم خانواده و هم تحصیلات و هم ظاهر و هم اخلاق وزبانزد اقوام (به جون بچم تعریف نمیکنم ) ولی جاری و برادر شوهرم میخواهند خلاف این را ثابت کنند مثال هایم را بدون اغراق میگویم .من رشته تحصیلیم هنر بوده و کارهای هنری زیادی انجام میدهم .هم در اشپزی و هم در خانه داری ادبیات خاص خودم را هم دارم و این باعث ناراحتی و تقلید انها میشود البته این را همه متوجه شده اند ولی مرا بسیار بسیار ناراحت میکن .در لباس پوشین من بسیار حسادت میکند من زیاد لباس نمیخرم ولی خوب میدانم که چگونه بپوشم (از صدقه سری رشتم )واینموجب اخم او در مهمانی ها میشود .همسرم برایم ماشین خریده و او ماشین همسرش رانگه میدارد تا او هم ماشین داشته باشو و همسر بیچارهاش بدون ماشین راهی محل کار میشود که ایشان روزی یک بار برود و سبزی بخرد هر عطری یا لوازم ارایشی بخرم باید پنهان کنم والا ایشان فوری عین همان راتهیه میکن از همه جالبتر اینکه اون مدعی است این کارا هارا از قبل بلد بوده .مثال جالب دیگرم ایشان دف خریده اند و روز ها تمرین میکنند و از انجا که ما در یک ساختمان هستیم من صدایش را میشنوم ولی جاری بنده منکر داشتن دف هستن .
عکسالعمل من چیست ؟ سعی میکنم چیزی نگویم و اعتراضی نکنم ولی از درون خود را میخورم از دست کارهایش دیووانه شدم کاری کرده که برادرشوهرم با من صحبت نمیکند انها طبقه بالای ما مینشینند و صدای پاهایش اعصاب من را بر هم میزند تورو خدا به من بگویید چه کنم . همسرم هم برعکس برادرش اصلا خاله زنک نیست و به این امور توجهی نمیکند
-
RE: از دست جاریمو برادر شوهر حسودم دارم دیوونه میشم
سلام
اگر من در شرایط مشابه شرایط شما قرار بگیرم در ابتدا سعی می کنم طرح دوستی و محبت کردن و صمیمی شدن در حد لازم با ان فردی که رفتار مشابه "همسر برادر شوهر"دارد ، بریزم. سعی می کنم به او کمک کنم تا این عادت زشتش را ترک کند
البته بصورت غیر مستقیم.
اگر فرد متقابلم انعطاف پذیر نبود ، سعی می کنم به او در ذهنم بی محلی کنم و رفتار های او برام مهم نباشد ولی در ظاهر سعی می کنم اون معاشرت های عادی را داشته باشم.
راستی ، چه عیبی دارد یک فردی از رفتار و عادات خوب شما کپی بگیرد؟! حتی اگر نخواهد بروی خودش بیاورد و در ظاهر انکار کند؟
بنظرم اگر این تغییرات در ان فرد مثبت باشد باید باعث خوشحالی شما نیز باشد .
سخنی از یک بزرگ هم فابل تامل هست
" اگر کسی روحتان را ازار داد بقدری روحتان را بالا بکشید که دستش به روح شما نرسد"
:72:
-
RE: از دست جاریمو برادر شوهر حسودم دارم دیوونه میشم
ممنونکه راهنمایی کردین من از ابتدا طرح دوستی را ریختم ولی متاسفانه اون همکاری نکرد و انگار عقده هایی مثل بزرگتر بودن و فرهنگ پایین خانواده اش ازارش میداد ولی خدا شاهد است که من اصلا به رویش نیاوردم این کاستی هایش را .ودر مورد تقلیدش او مدعی است او طوری رفتار میکند که به همه بفهماند خیلی لز من بهتر است شده با دروغ و اطلاعت غلط دیگران هم این را میدانند مثلا مادر شوهرم بارها گفته که تو عاقلی کوتاه بیا ولی من در درونم اشوبی برپاست .همسرش هم برای بالا بردن او کم نمیگزارد در جمع از او کلی تعریف بی ربط میکند یا کلی هزینه جهت زیباییش میکند ممنون میشوم کمک کنید
-
RE: از دست جاریمو برادر شوهر حسودم دارم دیوونه میشم
خواهر خوبم درست نیست کسی را بی فرهنگ خطاب کنیم
شاید دلیل همکاری نکردن او بدبینی او نسبت به شماست. شاید او نیز مانند شما فکر می کند و در نزد خود به این نتیجه رسیده که شما به او حسادت می کنید و به همین خاطر حاضر نشده به شما اعتماد کند و با شما صمیمی شود. شاید به ای نتیجه رسیده شما قصد رقابت با اور را دارید...
یک سوال دیگر ، شما چطور فهمیدید که او می خواهد به همه بفهماند که از شما بهتر هست؟ فکر نمی کنید کمی حساس شده اید؟ فکر نمی کنید دید خود شما به او مانند یک رقیب است تا یک فامیل صمیمی؟
ایا همیشه از دید بالا به او نگاه می کنید؟ ایا حالات عاقل اندر سفیه در مقابل او دارید؟
ایا سعی کرده اید دلسوزانه و کاملا فروتنانه با او رابطه برقرار کنید؟
خواهش می کنم با دقت سوالات من رو بخونید و به انها جواب بدید. شاید بتوانیم مشکل را حل کنیم
و اما ،همسر او هم حق دارد از او حمایت بکند و بر این موضوع هیچ عیبی وارد نیست
:72:
-
RE: از دست جاریمو برادر شوهر حسودم دارم دیوونه میشم
باز هم ممنونم .بی فرنگی رو به قصد توهین بهش نگفتم به علت کارهایی که خانوادش انجام میدادن .مثلا چونه زدن سره دو سکه بیشتر تو مهریه ،بد دوستن دانشگاه رفتن دختر هاو...حق باشماست شاید بهتر بود میگفتم فرهنگ غلط داشتن .علت حسادتش هم برای همه ما واضحه چون من عکاس خوبی هستم شرایط اجتماعی خوبی دارم کارهایی میکنم که اون اصلاتواناییشو نداره من کلا انرژی کاذب دارم و دایم در تکاپو هستم .مثلا وقتی پدر همسرم از هنر یا کارهای من تعریف میکنه به یه بهانه ایی جمع رو ترک میکنه .مثال دیگه اینکه از بیرون شیرینی میخره و میگه خودم درست کردم که البته دروغ هاش هم برای همه شناخته شده است .یک بار به مادر همسرم گفته از اینکه همسر اون او را با من مقایسه میکند خسته شده و بهمین دلیل من مقصر اصلی رو شوهرش میدونم .خودش هم کارهای زننده زیاد انجام میده که دیگران رو ناراحت میکنه .با این حال من خیلی احترامش رو نگه میدارم ولی واقعا ازش متنفرم . واقعا خوشحالم که جوابم رو دادین.بله درست است من حساسم البته حساسم کرده احساس میکنم زیر زره بین هستم. و از اینجا میفهمم که میخواهد به دیگران بفهماند از من بهتر است که کارهای مرا نفی میکند حتی اگر خودش قبول داشته باشد .منسعی کردم که دلسوزانه با او رابطه برقرار کنم ولی اون نمیخواست مثلا وقتی یکبار اهنا دعوایشان شده بود صدای کتک کاری و جیغ میامد و همسر من ان دو رو جدا کرد و من خواستم که با اون صحبت کنم ولی اون منکر کتکتری میشد و میگفت یه بحث کوچک بوده
-
RE: از دست جاریمو برادر شوهر حسودم دارم دیوونه میشم
دوست عزیز سلام
شما گفتید که کارهای زننده ای میکنه که دیگران هم میدونند
خب وقتی دیگران به نوع رفتار ایشون واقفند چرا شما از اینکه میخواد خودش رو بهتر از شما معرفی کنه حساس شدید ؟
پس لازمه که حساسیت خودتون رو از بین ببرید خواهید دید که رفتارهاش براتون خیلی عادی و بی اهمیت خواهد بود
در ضمن هرکسی دوست داره حریم زندگیش خصوصی بمونه و از اینکه دعوای بین خودشون رو یک مساله ی کوچک جلوه داده نباید ناراحت بشید چون کار عاقلانه ای کرده:72:
-
RE: از دست جاریمو برادر شوهر حسودم دارم دیوونه میشم
سپاسگذارم .بله من و اطافیان به اخلاق اون اگاهیم من هم مشکلم این است که زیادی بهش حساسم به خدا اگه دروغ بگم هر وقت میبینمش تا ده دقیقه اول از شدت استرس دستام میلرزه خودم هم نمیدونم علتش چیه اگه یه مشکل کوچیک بود که نمیاومدم مطرحش کنم واقعا رفتار و حرفاش رنجم میده دوست دارم مثل خودش رک و با پرویی چند تا بهش بگم ولی چه کنم که قادر نیستم و از عصبانیت سکوت میکنم هیچ وقت فکر نمیکردم اینقدر به شخصی حساس باشم. نمیتونم بی تفاوت باشم مثلا الان من دارم برای ارشد میخونم ولی دایم استرس دارم که اگه من قبول بشم اون چه فیلمی قراره بازی کنه و یا چه نقشه ایی در سر داره در مورد همه کاراهام همینطوره استرس عکس العمل اون رو دارم .
-
RE: از دست جاریمو برادر شوهر حسودم دارم دیوونه میشم
اول از همه باید بگم افتخار می کنم که بتوانم به یک هم وطن کمک کنم:72: و از اظهار لطف شما هم ممنونم
با این توصیفاتی که شما داشتید ، می تونم اینظور به قضیه نگاه کنم که شما تلاشتان را برای نزدیکی با او کرده اید ولی او بنا به دلایلی که ریشه در نوع تربیتش داشته ، دست دوستی شما را رد کرده
باید بگم با این حساب بهتر هست در این فرصت کم مانده تا کنکور ارشد که حدود 8 ماه هست ، زیاد به او فکر نکنید . او را به حال خودش واگذار کنید . در حد معاشرت عادی ادامه بدید تا بتوانید کنکور را با موفقیت پشت سر بگذارید
بعد کنکور می توانید بیشتر به حل مشکل فکر کنید. فقط سعی کنید تا اون موقع زیاد درگیر نشید...
بهترین راه این هست که با مجموع رفتار هایی خاص به او بفهمانید رقیب او نیستید . دقت کرده اید که دو خواهر در دوران کودکی تا حدودی با هم رقابت می کنند ولی بعد ها که بزرگ شدن این رقابت بسیار کمرنگ تر می شود... شاید نکته هایی باشد که خود شما باید انها را پیدا کنید
راه های دیگر هم کم کردن ارتباط هست که زیاد توصیه نمیشه... صله رحم مسئله ای هست که در دین ما هم به ان اشاره شده
با این همه شما باید حساسیت خود را روی رفتار اشتباه دیگران کم و کمتر بکنید
:72:
-
RE: از دست جاریمو برادر شوهر حسودم دارم دیوونه میشم
حق با شماست و من ممنونم از شمااز پیگیرتون در جواب من .من خیلی سعی میکنم که بهش فکر نکنم مثلا دارم درس میخونم که صدای اگزوز ماشین خانم حواسمو پرت میکنه اخه اگزوز ماشینو سوراخ کردن که صدای عجیب تولید کنه اینم یکی از علایقشه .یا اینکه صدای موزیکشو زیاد میکنه یا همون دفی رو که منکرشه میزنه اونوقته که همه کاراش میاد جلوی ذهنم ولی به قول شما باید تمرین کنم ولی کاش یه راه حل راحتری بود
-
RE: از دست جاریمو برادر شوهر حسودم دارم دیوونه میشم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نیک ناز
من عروس اول یه خانواده هستم خانواده شوهرم را دوست دارم و انها هم مرا خیلی دوست دارند با برادر شوهرم خیلی صمیمی بودیم او از من یکسال کوچکتر است ولی متاسفانه با دختری دوست شد و با او ازدواج کرده که از خودش دوسال بزرگتر و از من یکسال بزرگتر است از همان ابتدا که وارد این خانواده شد حسادت را بنا نهاد و تا این 3 سال کارش چشم هم چشمی و حسادت است و ما هرسه خانواده در یک ساختمان زندگی میکنیم ......
همسرم هم برعکس برادرش اصلا خاله زنک نیست و به این امور توجهی نمیکند
نیک ناز جان خوبه که خودت هم قبول داری این کارها خاله زنک بازیه!!؟ :227:
نیک ناز جان
من بر خلاف شما عروس آخر خانواده هستم.
من اصلا دنیای زنها رو نمی شناختم (منظورم دنیای زنهای متاهل هست!)، الان هم که شناختم دوست ندارم آلوده اش بشم!!
من یه هیچ وقت توجه نمی کردم که کی چی داره یا کی چی خریده، باور کن اصلا توی ذهنم نمی مونه!!! اینقدر که برای بعضی زنها مهمه برای من اصلا مهم نبود!!!
بعد از ازدواج خیلی سریع متوجه شدم که تمام خانواده کارها و رفتارهای من رو زیر نظر دارند و دوست دارند از کارهای جدید و جالبی که انجام می دم الگو بگیرند!!
برام خیلی خیلی عجیب بود!!! من به حد شما هنرمند و حوش تیپ نبوده و نیستم!! ولی کاملا احساس می کردم که طرز لباس پوشیدن و رفتارم به شدت خانواده همسرم رو تحت تاثیر قرار می داد! دوست داشتند از من عقب نمونند، یا جلوی من کم نیارند!!
من خیلی برای شادیها و تفریحم خرج می کنم (نه اینکه ولخرج باشم ولی برام مهمه که برای آرامش خودم و روحم پول خرج کنم، ولی خانواده شوهرم باور کن فقط یاد گرفته بودند پول جمع کنند تا یه روز که بهش احتیاج دارند ازش استفاده کنند، گمونم بعد از دیدن رفتار من اونها هم کمی بیشتر در این مورد به خودشون رسیدند!!)
برام هنوز هم عجیبه که چرا این رفتارها وجود داره ولی حالا فهمیدم که چنین رقابتهایی همیشه و در همه جای دنیا وجود داره! ولی باور کن که من خودم هیچ وقت برام مهم نبوده که فلانی چی داره یا چه برنامه ای داره و می خواد چه کار کنه!! چون همیشه برنامه ها و اهداف خودم رو توی زندگی داشتم و دنبال این نیستم که اگه مثلا جاریم مبلش رو عوض کرد، من هم برم سریع مبل جدید بخرم!! چه لزومی داره؟؟ من برنامه های خودم رو دارم و قاعدتا برنامه های بقیه تاثیری روی من و زندگی ام نخواهد داشت!!
عزیزم شما هم برنامه های خودت رو دنبال کن و اصلا به دنبال رقابت نباش، هر چی که این قضیه رو دنبال کنی بدتر می شه و خودت بیشتر اذیت می شی و به روحت آسیب می رسه، اصلا برات مهم نباشه که داره با تو رقابت می کنه، اصلا بهش اجازه بده احساس برتری کنه و میدان رو بهش بده!! چه ایرادی داره وقتی لباس خوبی می پوشه ازش تعریف کنی و بهش بگی خیلی بهت می یاد؟؟
بعد از یه مدت می بینی که رفتارش خیلی تغییر می کنه و دیگه از اون احساس رقابتش کم می شه..
د رمورد صدای راه رفتنش.... وای من از این متنفرم که همسایه بالایی طوری راه بره که صدای راه رفتنش رو بشنوم!!! کلا روی اعصابمه ولی خب شما یه خانواده اید، می تونی به برادر شوهرت یا جاریت بگی و یا شاید هم بتونید کف خونه رو عایق و کف پوش کنید که صدای راه رفتنشون نیاد!! این مشکل هم راه حل داره..:227:
موفق باشی:72:
-
RE: از دست جاریمو برادر شوهر حسودم دارم دیوونه میشم
از راهنماییتون ممنونم . من هم با شما موافقم و مثل شما بودم و در مورد خونه و دکوراسیون هم همینطور بوده ام و دور از خاله زنک بزی و هنوز هم گرفتارش نشدم به قول یکی از استادامون ادم هنری فکر کنه بهتره تا کار هنری انجام بده و من این جمله رو بارها تو ذهن خودم تکرار میکنم با حرفاتون کاملا موافقم ولی حرف رو ادم تاثیر میزاره میتونه یه جمله اعصابت رو به هم بزنه و تو چهرت نمایان بشه.من حرفای شما دوستان رو کاملا قبول دارم و مثل روشنی روز برام واضحه.ارزشهای اخلاقی همیشه ارزشند و تغییر نمیکنند ولی شرایط خیلی چیزهارو بر هم میزنه من همیشه دوست داشتم بهترین باشم نه اینکه خود خواه باشم و خودم رو بهتر بدونم نه ،بهترین هارو انتخاب میکردم و برای رسیدن بهش تلاش میکنم قبلا هم گفتم در این مورد انرژی کاذب دارم و دوست ندارم کسی این تلاشهای منو بی ارزش کنه و تغییر بده ولی متاسفانه این شخص تونسته اینکارو بکنه .و طبیعیع که من حالت عصبی پیدا کنم چون موقعیتمو تو خطر میبینم اونم موقعیتی که براش تلاش کردم تا بدستش اوردم . صحبت های شما نوشتاره در عمل خیلی سخته ،خیلی زیاد .گاهی فکر میکنم خدا این شخص رو برای امتحان کردن من فرستاده .اخه قبل از اشنایی با ایشون من خیلی ارامش داشتمو یا شاید خیلیحس میکردم ادم پاکی بودم ولی از وقتی ایشون رو شناختم چقدر موجب بدبینی و غیبت نفرتو .......در من شده که همه اینا گناهن در نتیجه من چقدر الوده به گناه شدم .حس میکنم انسانیت رو دارم از دست میدم و این برای نقش مادر بودنم مضره اره همه اینارو به خودم میگم ولی دیدنش ،یا شنیدن صداش همه عقایدم رو دور میکنه .این قضیه واقعا برام مشکل شده والا رقابت بین جاریها که تو همه خونه ها ممکنه باشه من کلا با ادمها متناقض نما مشکل داشتم و الان هم که دیگه یکیش ور دلمه بیشتر غذابم میده.
-
RE: از دست جاریمو برادر شوهر حسودم دارم دیوونه میشم
دوست خوب
به نظر می رسه از این وضعیت خیلی ناراحتید!! می شه با مثال برامون توضیح بدید که چه اتفاقاتی افتاده؟ مثلا چرا حسودی می کنند؟ به چه چیزهایی حسودی می کنند؟ چطوری تلاشهات رو بی ارزش نشون می دهند؟
تعریف کن که مثلا در فلان موقعیت، فلان اتفاق افتاد... تا ما هم بیشتر با موضوع آشنا بشیم..
سعی کن آرامش داشته باشی، براتون مقدور نیست محل زندگیتون رو جدا کنید؟
-
RE: از دست جاریمو برادر شوهر حسودم دارم دیوونه میشم
من خیلی راضی ام که با مادر همسرم در یک ساختمان هستیم چون در نگه داری بچه و مسایل دیگر کمکم میکنندومشکل من با شخص ایشان هست چند مثال میزنم .من معمولا ارایش کمرنگ با زیر سازی قوی انجام میدهم تقریبا گریم ولی بسیار سبک .مجلسی داشتیم سایه من بسیار کم رنگ و زیبا بود .فردای مجلس ایشون گفت:او پرسید سایه دیشبت کدوم بود؟ مو من نشونش دادم واو گفت :این که از مال منه من خیلی وقته از این دارم وگفت یه کم بزنم و گفتم بله .این سایه بیسش اب بوده وباید با اب رقیق میشد ولی ایشون خشک خشک استفاده اش کرد و این سایه به صورت خشک اصلا روی پوست نمینشیند .ولی حاضر نشد غرورش رابشکند .مثال دیگر من در حال تعریف کردن یکی از خاطرات کودکیم بودم :** ....من چون برادرم تو پاساژمغازه داشت راحت بودم چون همه منو میشناختنو میگفتن خواهر فلانیه و من راحت بودم و......**
که یهو بین حرف من دوید که :* عین من عین من منم که تو خیابونمون راه میرفتم همه پچ پچ میکردن بچه پولداره اومد بچه پولداره اومد .*خداشاهده که بدون اغراق گفتم.
مثال دیگر بحث راجع به مهریه در جمعی بود من عقایدم رو بیان میکردم که هر چیزی حدو اندازه داره و از این حرفا و ایشان طبق عادت حرف من را قطع کردن و اظهار مخالفت کرد و شکایت به سوی مادر همسرم که : چرا باید مهریه ما دو جاری یکسان باشد در صورتی که او (ینی من )دو سال قبل من ازدواج کرده منظورش این بود که او باید مهریه اش بیشتر میشده .باز من سکوت را ترجیح دادم .یا مثال برای معرفی ایراد من در جمعی گفت: ا چشمهای نازلی هم مثل چشای تو سرپایینه .نازلی دخترمه .نمیدانم منظورش چه بود و لی میتوانستم بگویم که تو هم اگه از حالت چشمانت راضی بودی 7 قلم ارایش نمیکردی و سکوت اختیار کردم .و این را هم میدانم که از حسادتش بود چون من به صورت ژنتیکی پوست خوبی دارم ولی او همچنان خرج بر و رویش میکند
-
RE: از دست جاریمو برادر شوهر حسودم دارم دیوونه میشم
سعی کنید در مقابل چنین افرادی جدی و محکم باشید ... اگر لازم بود در پاسخ درخواست هایشان " نه " بگویید
معمولا این جور افراد با دیدن جدیت ادم ها کوتاه می ایند...
من بشخصه در محیط های مختلف با این جور ادم ها درگیر بوده ام. باید در مقابلشان محکم بایستید و از خود انعطاف پذیری نشان ندهید!
-
RE: از دست جاریمو برادر شوهر حسودم دارم دیوونه میشم
:311:
جاریت خیلی باحاله!!!
توی فرهنگی که من توش بزرگ شدم همچین آدمهایی یا منزوی می شند یا همیشه دست انداخته می شوند و مسخره می شوند!!!
خانواده تا خانواده و فرهنگ تا فرهنگ فرق می کنه... برخورد بقیه خانواده باهاش چطوریه؟ توی فرهنگ شما همچین آدمهایی چه جایگاهی دارند؟؟
فقط شما متوجه رفتارهاش می شی یا بقیه هم متوجه می شوند که داره حسادت می کنه؟؟
-
RE: از دست جاریمو برادر شوهر حسودم دارم دیوونه میشم
رفتار و افکار شما غیرطبیعی تر از رفتار جاری تان است.
این خانم نه آزاری به شما رسانده و نه مشکلی با شما دارد. فقط از نظر اقتصادی یا احتمالا فرهنگی وضعیت خوبی نداشته اند و سعی دارد که مشکلات و کمبودهای قبلیش را رفع کند و تمام سعیش را می کند که یاد بگیرد و خودش را به سطح خانواده همسرش برساند تا زندگی خانوادگی خوبی داشته باشد.
اینکه بلد نبوده از سایه مذکور استفاده کند اینقدر تمسخر ندارد. کافی بود مثل یک خواهر براش توضیح می دادید.
پاسخشان به کنکاش شما در مورد بحثی که با شوهرش داشته هم خیلی مناسب و عاقلانه بوده.
موفقیتش در ارتباط با همسرش نشون می ده که ته دلش هم محبت و صداقت داره و تونسته تو قلب همسرش نفوذ کنه.
بهتره باهاش دوست بشید و ازش یاد بگیرید چطور توی دل همسرتون نفوذ کنید. کاری که با همه معایبی که براش شمردید و همه برتریهایی که از خودتون گفتید، نتونستید انجام بدید.
-
RE: از دست جاریمو برادر شوهر حسودم دارم دیوونه میشم
اره واقعا باحاله.اطرافیان هم میدونند ولی قبلا گفته بودم که مادر شوهرم هی میگه تو عاقلی کوتاه بیا جوابشو نده یا اینکه به همسرش گله گی میکنن .اقوام هم دلخوشی ازش ندارن ولی چیکار میتونن بکنن؟ من از اینجا متوجه شدم که ازش خوششون نمیاد که مثلا تو خیلی از مهمونی ها دعوتشون نمیکنن وزیاد باهاش صحبت نمیکنن البته این هم تقصیر خودشه بس که تو بحث ها حرف بی ربط زده و دیگران رو ناراحت کرده بعضی وقت ها از من از حرف هایی که او میزنه خجالت میکشم مثلا به مادر همسرم میگفت : مامان ناراحت نشیدنا من چون از هوای بیمارستان بدم میاد اگه یه وقت چیزیتون شد از من توقع نداشته باشین پیشتون بمونم تو بیمارستان .... . من کلی خجالت کشیدم که اصلا چرا باید این قضیه رو بیان کنه مادر همسرم هم با یه لبخند سکون کرد .اونا هم به خاطر پسرشون نمیتونن کاری بکنن.من هم در جریان دوستیشون بودم و هم در جریان خواستگاری رفتن شون . ... که همش با نارضایتی و دعوا و بحث بود و من منتظر همچین روز هایی بودم .با این حال اون روزها من برای مراسمشون سنگ تموم میزاشتم با این حال که باردار بودم ولی دریغ از یک فقط یک تشکر کوچیک .تازه بارها شده که پدر و مادر همسرم از کارهای اون پیش همسر من گله گی کردن وخلاصه مورد زیاده .و بعد هر مراسمی که ایشونم توش باشه کلی حاشیه داریم .و من هم کلی حرص میخورم از دست کاراش
-
RE: از دست جاریمو برادر شوهر حسودم دارم دیوونه میشم
نیک ناز جان سلام
من تعجب میکنم چرا اینقدر خودتو ازار میدی وقتی یه کم سنت بالاتر بره افسوس می خوری چرا اینقدر حساس شده بودی ووقت و عصابت خودت و شوهرت رو خورد کردی وقتی مطمئنی تو از اون بهتری و همه هم اینو میدونند چرا حرص میخوری مگر اینکه در عمق دلت شک داشته باشی من هم شرایطی دقیقا مثل تو داشتم بهترین تنبیه اینطور ادما بی توجهیه مثلا برات یه مثال از رابطه خودمبا جاریم میزنم هر دفعه که من رو توی خونه پدر شوهرم اینها میدید نگاه میکرد ببینه من چقدر طلا بستم چه لباسی پوشیدم میدوید که عقب نیفته ... بعد از یه مدت دیدم دارم همه انرزی و وقت ارزشمندم صرف این میکنم که با اون رقابت کنم در حالی که اصلا اون نه از نظر خانواده و نه از نظر تحصیلات در حد من نبود یک لحظه تصمیم گرفتم بی خیال بشم یعنی ساده ساده ظاهر میدم اولش احساس میکردم دلش خنک شده ولی اصلا به روی خودم نمی اوردم یا شاید فکر میکرد مشکل مالی پیدا کردیم ولی به از چند جلسه دو باره با یه ظاهر دیگه مییومدم شوکه میشد و هرسش میگرفت خلاصه حسابی بازیش میدادم تا اینکه فهمید من اصلا اون را در حدی نمی بینم که بخوام باش رقابت کنم جونم برات بگه خیلی محترمانه کاری کردم که بالا خره به زبون اومد و گفت همه تورا بیشتر دوست دارن و من هر کاری میکنم خرابتر میشه دیگه تحمل این وضع رو ندارم و کلا رابطش رو با کل فامیل قطع کرد:227:
-
RE: از دست جاریمو برادر شوهر حسودم دارم دیوونه میشم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط اریاناز
جونم برات بگه خیلی محترمانه کاری کردم که بالا خره به زبون اومد و گفت همه تورا بیشتر دوست دارن و من هر کاری میکنم خرابتر میشه دیگه تحمل این وضع رو ندارم و کلا رابطش رو با کل فامیل قطع کرد:227:
واقعا اینقد از به هم خوردن روابط فامیلی دیگران و مشکل داشتنشون شاد می شید؟
جواب تاپیک قبلی هر دو تون ( آریاناز و نیک ناز ) در این پست کاملا مشخصه. اینجا دنبالش بگردید.
-
RE: از دست جاریمو برادر شوهر حسودم دارم دیوونه میشم
EVAجان چرا اینقذر عصبانی میشی
بله من معتقدم ادمی که باعث ناراحتی و عذاب بقیه میشه باید اول تلاش کنی متوجه اشتباهش کنی وقتی نشد و باعث عذاب کل فامیل شد تنها راحل بایکوت کردنشه نکنه انتظار داشتید من هم به چشم و همچشمی با اون ادامه میدادم نا گفته نمونه که چقدر با مهربونی با هاش صحبت کرده بودم این خودش بود که اینطور انتخاب کرد
هر چند من همیشه به این فکر کردم که ای کاش دخترم یک زن عموی خوب داشت وبا هم مثل دوست بودیم ولی اون بی خیال نمی شود و روی هر چیز کو چکی کلیک میکرد در نهایت من فقط مسئول تربیت خودم و بچه ام هستم نه مسئول رفتار و فرهنگ یه نفر دیگه اینطور فکر نمی کنید این یکی از قانونهای روابط اجتماعیه
-
RE: از دست جاریمو برادر شوهر حسودم دارم دیوونه میشم
از دوستان عزیز خواهش می کنم کل مطلب را دقیق بخوانن و به استارتر و حرفاش اعتماد داشته باشند
ایشان اومد گفت که تلاشش رو کرده تا روابط رو بهتر کنه ولی طرف مقابل در چندین مورد انعطاف پذیری نشان نداده
همانطور که می بینید من هم ابتدا گفتم باید ایراد را اول در خودمان جستجو کنیم و بعد دیگران و خانم استارتر هم تا حدودی هماهنگی کردند
در مورد پستی هم که اریا ناز قرار دادند و ابراز شادی فرمودن واقعا ناراحت شدم
سایت همدردی محل چشم تو هم چشمی نیست و خوشحالی از خورد کردن شخصیت دیگران واقعا خوشحالی نا بجاییست اگر فرد مقابل با شما هماهنگ نبود قرار نیست شما بر علیه ش جبهه بگیرید
بهترین راه حل رو قبلا هم گفتم. در کمال احترام می تونید جدیت رو در رفتار با ایشون به خرج بدید و با چند " نه " ساده و محترمانه به فرد متقابل بفهمانید در مورد شما اظهار فضل نفرمایند! همین. نه دیگه رقابتی لازم هست و نه جبهه گرفتنی
یا حق
-
RE: از دست جاریمو برادر شوهر حسودم دارم دیوونه میشم
شاید بعضی اعتقاد داشته باشند که باید مقابله به مثل کرد و ...
اما من حرفی رو می زنم که بنظرم درست تر باشه و مرد و زن هم هیچ تفاوتی نداره و اصول اخلاقی همیشه ثابت بوده .
اگر قرار باشد مثل خود فردی که باهاش مشکل دارد برخورد کند که به مرور زمان میشود یک چیزی مثل همان فرد!
مهم این هست که ادم شخصیتش ثابت باشد و ارزش هایش را به باد فنا ندهد
البته این نظر من هست
-
RE: از دست جاریمو برادر شوهر حسودم دارم دیوونه میشم
نیک ناز جان بهترین کار توجه نکردنه باید با رفتارت نشون بدی که تو شانت خیلی بالاتر از اونه که خودت با اون مقایسه کنی همین و بس :305:
-
RE: از دست جاریمو برادر شوهر حسودم دارم دیوونه میشم
ممنون که جواب دادین .اریا ناز جون درست میگی جواب این جماعت بی محلیه ولی من نمیتونم تو خونمه که به همه لبخند بزنم و ناراحتشون نکنمو ....و همیشه همسرم به خاطر همین اخلاقم سرزنشم میکنه میگه تو که نمیدونی با کی چه جوری رفتار کنی حقته .همین دیروز تو خونه مادر شوهرم بحث ادامه تحصیل من بود .جاریم گفت :حیف نیست ادم وقت با ارزششو بزاره واسه درس خوندن .خوب من چی باید میگفتم اخه؟؟؟؟؟خوب اگه این حسادت نیست پس اسمش چیه؟؟ شما جای من بودین حرص نمیخوردین ؟چه جوری میشه این حرفو نشنیده گرفت؟
-
RE: از دست جاریمو برادر شوهر حسودم دارم دیوونه میشم
میدونی تو دقیقا مثل ده سال پیش من هستی فکر میکنم باید اخلاقت این طوری باشه هر کس بهت بدی کرد توی دلت میریزی تا اینکه یه موقع به حد انفجار برسی من هم دقیقا همینطور بودم وخیلی عذاب میکشیدم مثلا اگه تو محل کارم همکارم کیفش رو میز من می گذاشت خجالت می کشیدم بهش تذکر بدم و فقط خودخوری میکردم چون میترسیدم یه وقت با لحن بدی جوابم رو بده ومن جلو بقیه خجالت زده بشم این ایراد بعضی موقعها توی ادمهائی که توی خانواده های خیلی ابرودوست و محترم پیش میاد ولی نگران نباش یه کم رو خودت کار کنی درست میشه من الان خیلی ارامش دارم چون هر کس به حریمم احترام نذاره خیلی راحت و با مهربانی وگاهی هم کمی با طنز ولی با صدای بلند تذکر میدم مثلا اگر کسی بی اجازه از میز کارم وسیله ای برداره با صدای بلند اعلام میکنم کی از مثلا روانویس من خوشش اومده بی اجازه برش داشته این روش خیلی جواب میده حتی باعث میشه اطرافیانت هم با تو راحتتر باشن و بیشتر دوستت داشته باشند میدونم اولش خیلی سخته :310:
-
RE: از دست جاریمو برادر شوهر حسودم دارم دیوونه میشم
دوستام محترمم ممنونم اقای ایدین منم به جون بچم با عقاید شما موافقم ولی قبلا هم عرض کردم اینا در مرحله اجرا و عمل خیلی سخت میشه .بعضی وقتها وقتی عاقلانه عمل کنی و جوابشونو ندی طرف فکر میکنه خیلی پپه هستی البته ببخشید .منم واقعا اگه این قضیه برام این قدر ازار دهنده نبود خیلی راحت ازش میگذشتم ولی حس میکنم تو این مورد ارومو قرار ندارم .من حتی در مورد این قضیه با مادر همسرم کلی مشورت کردم واو هم با من موافق است که انها هردو زنو شوهر تعادل اخلاقی ندارند و باید کارهایشان را نادیده گرفت ولی چه کنم که دست خودم نیست اعصابم داغون میشه.حتی پیش دکتر هم که این رو مطرح کردم گفت راهش تمرین کردن است و برای اعصابم و لرزش دستانم ارامبخش تجویز کرد ولی من به دلیل شیر دادن دخترم از مصرف ان معذورم
اریا ناز جون اتفاقا من خیلی رک هستم و به قول شما حرفهایم رو با خنده و شوخی میزنم . ولی از حرکات و اخلاق این موجود در عجبم و اینکه باید یک عمر تحملش کنم بیشتر ناراحتم میکند
همسرم هم میدونم که ازش متنفره ولی اصلا به روی من نیاورده تا حالا. ولی اونم مثل من تحملش میکنه واصلا حرکاتشو نمیپسنده .ولی خداییش دردیه که درمون نداره
-
RE: از دست جاریمو برادر شوهر حسودم دارم دیوونه میشم
راستی یادم رفت بگم اگه وتت داشتی بسوی کامیابی انتونی رابینز مخصوصا اون قسمتش که مربوط به کنترل ادمهای اطرافتون هست رو حتما بخون مطمئنم خیلی کمکت می کنه :325:
-
RE: از دست جاریمو برادر شوهر حسودم دارم دیوونه میشم
سلام دوست عزيز
من هم مثل شما چنبن مشكلي دارم عروس دوم هستم و عروس بزرگ به من حسودي مي كند و در رقابت با من است. حتي پارسال كه عروسي من بود و تازه جهيزيه خريده بودم فوري رفت و مبل هاي نوشو عوض كرد و مثل مبل هاي من خريد حتي تا اين حد و جالب اينه كه به خانواده شوهرم گفته من از شكوفه خيلي بهترم و به من بيشتر از اون احترام بذارين.
نمي دونم چرا جاري ها با هم اين مشكل رو دارن با اينكه من بارها خواستم مثل دوست باهاش برخورد كنم اما هميشه با رفتاراش منو از خودش دور كرده .
من ميندونم خيلي سخته با جاري يكجا زندگي كردن . بهترين راه اينه كه اگه براتون امكان داره خونتونو عوض كنين تا ديگه دائم جلوي چشمت نباشه
موفق باشي:46:[color=#800000]
-
RE: از دست جاریمو برادر شوهر حسودم دارم دیوونه میشم
ممنونم .بهترین راه حل دوریه ولی این امکان وجود نداره . چون اولا همسرم معتقده اونی که باید از اینجا بره اونه نه من و بعد اینکه من خونمو دوستدارم نزدیک مامانم هستم .در ضمن فکر نمیکنم پدر همسرم موافقت کنه.چون همسر من دست راستشه یه جورایی .با این احوال احتمالا چاره من فقط سوختن و ساختنه
-
RE: از دست جاریمو برادر شوهر حسودم دارم دیوونه میشم
سلام ..منم به خاطر حسادت و مشکلاتی که جاری بزرگم واسم درست می کرد مجبور شدم خونه زتدگیم بردارمو برم حالا هم تو یه اتاق خونه پدر شوهرم زندگی می کنم .از صبح هم واسه دیگرون زندگی می کنم یعنی حمال واسه بقیه ..خسته شدم دیگه اخه اینجا هم با جاری کوچیکمم که اتاق کناریمونه ..یعنی بد از بدتر والی فکر می کردم اگه نزدیک خانواده شوهرم باشم زندگیم بهتر میشه درمورد جاری کوچیکمم فکر می کردم خیلی خوبه ولی حالا بعد از 9 ماه می بینم ا ز جاریث بزرگمم بدتره
-
RE: از دست جاریمو برادر شوهر حسودم دارم دیوونه میشم
دوستان دوباره از دست جاریم عصبانیم امروز رفته بودیم مهمونی من لباس جدید پوشیده بودم و او طبق معمول اخم کرده بود کلی ابرو ریزی کرد قیافه گرفته بود واسه من منم خیلی حرص میخورم از دستش همه فکر میکنن ما با هم قهریم انقدر شعور نداره که تو جمع خویشتن داری کنه داره دیوونم میکنه
-
RE: از دست جاریمو برادر شوهر حسودم دارم دیوونه میشم
سلام نیک ناز خانم!
راستش من پسر هستم و خیلی از این قضایای که بین خانم ها اتفاق میفته سر در نمیارم و همیشه برام گنگ بوده این رفتار ها و... . اما 1 چیز هایی هست که مرد و زن نداره:
http://up.vatandownload.com/images/n...2icweul2la.jpg
http://up.vatandownload.com/images/c...uprk2sc7wd.jpg
(این عکس ها رو من از جملات بالای همین انجمن گرفتم! و گذاشتم تو کامپیوترم و هر از چند گاهی بهشون نگاه میکنم!..)
خانمی اگر کسی رفتار درست اجتماعی بلد نیست دلیل نمیشه شما ناراحت کنی خودت رو...شما الان تمام نعمت های الهی رو یکجا داری:شوهر خوب+خونه خوب+ و... جمع همش که میشه زندگی خوب!:310:
پس چرا همش دنبال نگاه ها و رفتار این خانمی؟!..یک بار دیگه متن عکس ها رو بخون!...
به نظر یکم از حساس بودن شما هست..خودت رو مشغول کن و سعی کن بیشتر از اینها به خودت برسی(استعداد ها تو کشف کن).کتاب بخون اطلاعت رو ببر بالا.ورزش کن.کوچولو اگر داری سعی کن بیشتر از پیش کمکش کنی تا به بهترین نحو تربیت بشو.....اون خانم هم ولش کن...همه میشناسنش...شما هم که نتونستی درستش کنی...بزار به حال خودش باشه
:104:
-
RE: از دست جاریمو برادر شوهر حسودم دارم دیوونه میشم