-
سنم کمه.نمیدونم ترک کردن طرف درسته یا نه،اگه میشه کمکم کنید...
نقل قول:
با سلام خدمت تمامی مشاوران محترم!این مطلبی که میخوام بنویسم برای این است که کمکم کنید!التماس میکنم هرچه زود تر کمک کنید و اینو تا آخر بخونید
در اینجا میخوام سرگذشت خودمو تعریف کنم و از شما راهنمایی بخوام.فقط خواهش میکنم بخاطر سنم منو سرزنش نکنید!من پسری 14 ساله هستم در قزوین،در سن 12 سالگی عاشق یه دختری شدم که همسایه ی ما بود،عاشق شده بودم و فقط نگاهش میکردم،از طرف پای چپش معلول بود اما به این توجهی نمیکردم و میگفتم وجودش مهمه،بعد از مدتی تصمیم گرفتم باهاش ارتباط برقرار کنم،بعد از کش و قوس های فراوان کاری کردم که خودش به من نامه بده و ابراز علاقه کنه،وهمین هم شد و به من ابراز علاقه کرد،من هم همینطور،اما ارتباطمون 2 روز بود،یعنی بعد از 2 روز احساس خیلی خیلی بدی از ارتباطمون بهم دست داد وتصمیم گرفتم که باهاش قطع رابطه کنم...اینکارو کردم و چندروز اون فقط منو با تیکه هایش سرزنش میکرد،بعد از مدتی تصمیم گرفتم باهاش رابطه برقرار کنم که نشد........13 سالم شد....شدم کلاس دوم راهنمایی،امتحانات پایان ترم کلاس دوم راهنمایی تمام شد،من به اون دختره نامه ای دادم که دوباره باهاش ارتباط برقرار کنم،اما اینبار اون منو جلوی همه صدا زد،یعنی رسوا شدم جلوی افراد محله و کوچه،خیلی بلند داد میزد اسممو،از اون روز بود که من یه حس نفرتی نسبت به اون دختر پیدا کردم وسعی کردم فراموشش کنم.....کلاس سوم راهنمایی شدم......امتحانات ترم اول شدم 20 و پدرم تصمیم گرفت برام بخاطر اینکه بازیسازی میکردم و باید با بازیسازان ارتباط داشته باشم،تصمیم گرفت برام یه adsl بگیره.....من هم شروع کردم به گشت و گذار در اینترنت.همش سعی میکردم بخاطر کاری که دارم(یعنی بازیسازی) مطالب جمع آوری کنم.....تصمیم گرفتم یه سایت بزنم...سایتو زدم و شروع کردم به تبلیغ کردن سایتم،توی همه ی انجمن ها میرفتم و تبلیغ میکردم تا اینکه به یه انجمن تفریحی رسیدم،تو اونجا دوتا پست زدم با نام مستعار"mjm games" تا تبلیغی بشه برای سایتم....
اسفندماه بود،اسفند1389،یادمه 15 اسفند هم بود،دوباره تصمیم گرفتم برم تو اون انجمن و تبلیغ کنم،اما از محیط انجمن خوشم اومد و ماندگار شدم و دیگه سراغ تبلیغ هم نرفتم.....تصمیم گرفتم با یه نام مستعار دیگه بیام...نام مستعارYANNI بود،نام یکی از آهنگسازان بزرگ جهان....یه هفته ای تو انجمن پست زدم تا اینکه در20 اسفند یه نفر به من پیام داد ...
مضمون پیامش این بود:
سلام...بابا ایول شما دیگه کی هستین ،من یانی رو میشناسم،هیچکسی رو دستش نیست من اون ویولن زنه که ارمنی هست رو دوست دارم...خوبین؟میشه خودتونو معرفی کنید؟
اسم مستعارشRayan بود و من فکر کردم پسره،پس خودمو معرفی کردم،بعد اون خودشو معرفی کرد،اسمش اسم همون دختری بود که قبلا عاشقش شده بودم،من متولد دی بودم اونم متولد دی واون یه سال از من کوچیکتره و 1و4روز باهم اختلاف سنی داریم،چندروز رو برای آشنایی و همینطور دوستانه باهم حرف زدیم تا اینکه من احساس کردم وابسته شدم بهش،ولی بهش نمیگفتم،درضمن بگم که من داستان عشقم رو براش تعریف کردم و اون هم داستان عشقش به یه پسرو بهم گفت..همینطوری چندروز دوستانه رابطه داشتیم تا اینکه روز چهارشنبه سوری فرا رسید.....من میخواستم از سایت خارج شم تا مراسم 4شنبه سوری رو برگذار کنم.....موقع خداحافظی از من اون گفت دوستت دارم و سریع آفلاین شد.....از اون موقع بود که احساس کردم بهش علاقه مند شدم....بعد از اون ارتباط داشتیم....تا عیدنوروز رسید و من واسه اون یه نامه به مناسبت نوروز نوشتم....بهش علاقه مند شده بودم بدجور هم علاقه مندشده بودم.فهمیدم که اونم حداقل یه ذره بهم علاقه مند شده بود.......بهم هم میگفتیم که میترسیم بیشتر وابسته بشیم و این کار دستمون بده............
یادمه 10 فروردین 90 بود که چندروز قبلش اینترنتش قطع شد.10 فروردین ازمن شمارمو گرفت تا اگه مشکلی پیش اومد خبر بده....تو غروب همون روز یعنی 10 فروردین 90 اون صراحتا علاقش رو به من گفت.....با اس ام اس این پیامو داد:خیلی بهت وابسته شدم،وابسته که نه دلبسته!
همون که این پیامو خوندم دست و پام شروع کرد به لرزیدن،اما من هم حرف دلم رو گفتم و از اون روز روابط عاشقانه ی ما شروع شد،البته یادم رفت بگم دختره طرفای جنوب هست..
13 بدر بود که تصمیم گرفتیم تلفنی با هم حرف بزنیم اما بدلیل اینکه مکانی که ما انتخاب کردیم کوهستانی بود،نتونستیم حرف بزنیم،اما فردای اونروز باهم حرف زدیم!!!!!!!!!!!!!!!!
درمورد اخلاق هم پرسیدیم و اعتقادات،اون میگه که حجاب و نماز خونی ربطی به مومن بودن نداره،میگه ،میگه که من خدا رو خیلی قبول دارم و حتی هرشب دعا میکنم موقع خواب و امام و پیغمبرم قبول دارم از ته قلبم ولی به نظرم حجاب و نمازخونی ربطی به مومن بودن نداره...............من پسر خیلی خیلی مذهبی تیر نیستم،اما واقعا به اینطور چیزا اهمیت میدم،همون اوایل میگفتم چیکار کنم که این تفکراتش رو ول کنه،اما تصمیم گرفتم که باهاش کنار بیام تا روزی که بتونم کمک کنم این تفکرش رو ترک کنه،از اون روز به بعد بود که علاقه ام نسبت بهش هرروز بیشتر میشد و بهش وابسته تر میشدم.......بعد از مدتی اون دختر شروع کرد به دادن اس ام اس های عاشقانه و عاطفی و... که من هم اینکارو کردم و درجوابش اس ام اس های عاطفی میفرستادم.....بعد از چندهفته برای اولین بار دعوامون شد،فهمیدم که موقع دعوا زیاد عصبانی میشه و نمیتونه خودشو کنترل کنه و حرفایی میزنه(نه فحش ها)که باعث ناراحتی انسان مقابل میشه،پس همون لحظه ی اول دعوا کوتاه اومدم و سریع گفتم ببخشید،اونم کوتاه اومد،یه سه چهار بار سوتفاهم پیش اومده که من کوتاه اومدم اصلا تصمیم من هم اینه که هرچی شد کوتاه بیام....چون واقعا عاشقشم.
بعد از دوروز تصمیم گرفتم این رابطه رو با یکی از اعضای خانوداه ام در میان بگذارم،با پدر که اصلا نمیتونستم،با مادر هم هرگز،با برادرم هم چون میترسیدم به کسی بگه نه فقط میموند خواهرم،تصمیم گرفتم به خواهرم قضیه رو بگم وگفتم!خواهرم چیزی نگفت و گفت که باید فعلا درس بخونی...خلاصه تصمیم گرفتم خواهرم رو در جریان بذارم....بعضی شب ها نمیدونم چیه میرم حیاط و فقط گریه میکنم بخاطر دوری ......از وقتی که عاشقش شدم واقعا بخدا نزدیک تر شدم و همش از خدا دعا میکنم......دعا میکنم بهم برسیم.....یه بار از خواهرم خواستم که نظرشو بگه ولی به مسخره گرفت و گیر داد به مسایل مادی مثل رنگ پوست و اینطور چیزا،که نمیدونم چی شد تصمیم گرفتم که به اون کسی که عاشقشم بگم جدا بشیم چون هیچ امیدی نیست...همون شب دوتامون تصمیم گرفتیم جدا بشیم اما اون دختر با التماس گفت تورو خدا منو ترک نکن...وقتی التماس کرد ناراحت شدم و نخواستم روشو زمین بندازم و بازهم برگشتم،از اون روز بیشتر همدیگه رو دوست دارم و نزدیک تر شدیم...من از اون موقع بهش قول دادم ترکش نکنم و پیشش بمونم..اون هم قسم خورد که پیشم میمونه.اما از وقتی با سایتتون آشنا شدم نمیدونم چیه که راهنماییهاتون رو که به دیگران نسبت به ارتباط اینترنتی ودور بودن شهر دختر و پسر کردید نا امید شدم از اون موقع تا الان هست که نمیدونم ترکش کنم یا نه!!!!!!
واسه همینه چند شبه موقع خواب فقط گریه میکنم و وقتی که اون به من اس ام اس میده و شاداب هست از بودن بامن،از خودم بدم میاد و احساس گناه میکنم که چرا باید ترکش کنم،میدونم شاید بگید که پسر جان با این سنت تورو چه به این حرفا،خلاصه میخوام کمکم کنید
بعدش که میگید این ارتباط های عاطفی از نظر شرعی مشکل داره،من نمیتونم بهش چنین چیزی بگم که اینکارو نکنه چون میدونم ناراحت میشه و سخته که تا 10 سال دیگه خشکو خالی باهم رفتار کنیم.....اون میگه باباش خیلی دوست داره دومادشون پزشک باشه،من هم که قراره برم دبیرستان تصمیم گرفتم برای اینکه باباش مخالفت نکنه برم رشته تجربی و پزشکی بخونم......درضمن من نمیخوام به گناه آلوده بشم ولی نمیتونم دست رد به سینش بزنم و بگم دیگه به من عزیزم و حرف های عاشقانه نگو.......چیکار کنم؟
بخدا دارم دیوونه میشم وقتی بجدایی فکر میکنم....از الانم فقط نشستم و نماز میخونم و دعا و قرآن میخونم که خدا یه کاری واسمون کنه........توروخدا سریع جواب بدید و کمک کنید.....فقط خواهشا حرف جدایی رو نزنید.....نمیتونم بخدا از ترک کردنش عذاب وجدان میگیرم همین الان که به جدایی فکر میکنم احساس گناه به من دست میده....
التماس میکنم کمک کنید
خواهش میکنم نگید که منو با این سن چه به این حرفا
من قزوینم اون جنوب،چیکار کنم؟ نمیتونم به جدایی فکر کنم
اگه نمیتونید به ایمیلم جواب رو بفرستید
ممنونم
به امید خدا....امیدم فقط خداست
سلام....
این یه نوشته ای بود که برای یه سایت دیگه که اونم مشاور ازدواج بود فرستادم......اما اونها جواب این سوال منو رو ندادن...درضمن اینو برای شما هم نوشتم
پس یبار دیگه سوالی با این مضمون نوشتم:
نقل قول:
سلام....من 14 سال دارم،سه ماه پیش رفتم توی یه سایتی عضو شدم و فعالیت کردم.تو اونجا دختری به من پیام خصوصی داد و باهم آشنا شدیم...دلیل دادن پیام اون هم نام کاربری من بود که یانی بود و اون دختر چون یانی رو میشناخت به من پیام داد و در مورد یانی صحبت کردیم.اون دختر مال بوشهره و من قزوین...اون 13 سالشه...بعد از مدتی بیشتر به هم نزدیک شدیم و درمورد خودمون و علاقه هامون صحبت کردیم...............داستانش مفصله.اما از اینجا شروع میکنم که من احساس کردم به اون دختر علاقه مند شدم،بهش چیزی نمیگفتم چون میترسیدم ناراحت بشه.....بعد از مدتی اون بدلیل قطعی اینترنت نتونست بیاد سایت و زمانیکه اومد از من شماره تلفنم رو خواست تا اگه مشکلی پیش اومد پیام بده...چندروز همینطوری بود...خیلی بهش وابسته شده بودم،درضمن بگم حسابی باهاش آشنا شده بودم و اخلاقشو بخوبی میشناختم....بعد از مدتی یادمه تو عیدنوروز بود که به من گفت که بهم علاقه داره و خیلی وابسته شده......من هم احساسمو گفتم.از اون موقع بود که رفتارمون باهم مثل دوعاشق بود،اولش خودمون دو دل بودیم که یه وقت برامون دردسر نشه...ولی دیگه تصمیم گرفتیم باهم باشیم....الان دیگه واقعا عاشق هم هستیم و بعضی اوقات هم بهم زنگ میزنیم و باهم درد و دل میکنیم.....من بهش قول دادم که چندسال دیگه بیام بوشهر و سر بزنم.... واقعا عاشق هم شدیم باهم عهد بستیم همدیگه رو ترک نکنیم تا روزی که بزرگ شیم و ازدواج کنیم میدونم شما فکر میکنید که سنمون خیلی واسه این کارا کمه...ولی خواهشن درک کنید ما رو......... باید چیکار کنیم؟
و جواب اون مشاور که روحانی هم بود این بود:
نقل قول:
سلام
در مورد اینکه سن شما برای این کارها کمه یا نه عرض می کنم : عاشق شدن دختر و پسر سن نمی شناسه بلکه همین که به بلوغ برسند و احساسات عاطفیشون نسبت به جنس مخالف بیدار بشه ممکنه که عاشق هم بشن و تنها راه برای اینکه بتونن با هم باشن اینه که ازدواج کنند که الان همه می گن برای شما زوده بنا بر این تا زمانی که بحث ازدواج نباشه رابطه شما نادرسته و عشقتون هم بی سر انجام،
البته اگر نظر منو بخوای می گم حقش اینه که در چنین شرایطی دختر و پسر مساله رو با خونواده ها مطرح کنند و اونا هم بررسی کنند و اگر دیدند که دختر و پسر مناسب هم هستند برای ازدواج اونا در اینده برنامه ریزی کنند یعنی با موافقت خونواده ها نامزد بشن و در کنار هم درس بخونن و بعد فارغ التحصیلی و فراهم شدن شرایط ازدواج کنند
لذا بهترین راه برای شما اینه که اگه می تونید مساله رو با خونواده مطرح کنید و اگر موافقت کردند به صورتی که عرض کردم پیش برید ولی اگر چنین کاری ممکن نیست هرگونه رابطه رو با اون دختر قطع کنید چون هرچه پیش برید دلبسته تر می شید و دل کندن شما از هم سخت تر می شه علاوه بر این که طولانی شدن رابطه هم پیامدهای منفی داره که حتی اگر بعدا ازدواج کنید ممکنه در زندگیتون اثر منفی بذاره غیر از اینکه ممکنه صحبت های شما گناه الود بشه و کلی گناه توی نامه عمل شما نوشته بشه
پس سزاواره که وقتی راهی برای اینکه به هم برسید نیست، دلتون رو جراحی کنید و همو فراموش کنید
موفق باشید
اون روز که من این جواب رو خوندم،بدجوری دلم گرفت و تا یه هفته شبا گریه میکردم....چرا چون نمیتونستم قضیه رو به پدر و مادرم بگم و تصمیم گرفتم که اون دختر رو ترک کنم....همین پنجشنبه ای که گذشت تصمیم گرفتم بهش بگ که باید جدابشیم،خیلی سعی کردم دلش نشکنه اما دلش واسه این شکست که من دیگه پیشش نخواهم بود....قرار گذاشتیم که تا 21 خرداد که امتحانات من تموم میشه باهم باشیم تا تدریجی جدا بشیم....اما عشق من میگه که منتظرم میمونه .....میگه امید داره یه روزی برمیگرده،میگه انقدر به انتظارم میشینه تا من برگردم
وقتی این حرفا رو میزنه دوست دارم برگردم اما جلوی خودمو میگیرم
همین امروز عشقم به من گفت که :اگه میشه بیا سه سال دیگه دوباره باهم رابطه برقرار کنیم..
اما من موندم که چه جوابی بهش بدم.......عاشقشم دوستش دارم خیلی دوست دارم باهاش باشم
پس بهش گفتم که من با خدا حرف میزنم و درد و دل میکنم و بااستخاره ازش میپرسم که آیا باتو سه سال دیگه رابطه برقرار کنم یانه........
اونم گفت:تو اگه عاشقم بودی به حرفم گوش میدادی
منم گفتم:آخه نمیتونم حرف خدارو زمین بذارم....اگه من به تو بگم نماز بخون نماز میخونی؟
اون گفت:آره نماز میخونم ولی باید یادبگیرم
از این حرفش خیلی خوشحال شدم
وحالا قراره چندروزی رو عبادت کنیم ومن بعد از اون استخاره کنم و اگه خوب در اومد باهاش سه سال دیگه رابطه برقرار کنم........
بنظر شما کار خوبی میکنم؟
اگه میشه راهنمایی کنید
ممنون:72:
دوست دارم خدا موافق باشه:323:
-
RE: سنم کمه.نمیدونم ترک کردن طرف درسته یا نه،اگه میشه کمکم کنید...
نمی دونم خواب دیدم یا متوحم شدم.این تاپیکو قبلنم دیده بودم.
-
RE: سنم کمه.نمیدونم ترک کردن طرف درسته یا نه،اگه میشه کمکم کنید...
دوستان نظرتون چیه؟؟؟ :162:
-
RE: سنم کمه.نمیدونم ترک کردن طرف درسته یا نه،اگه میشه کمکم کنید...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرهنگ 27
نمی دونم خواب دیدم یا متوحم شدم.این تاپیکو قبلنم دیده بودم.
بخدا به امام علی این مطلب برای اولین باره که من اینجا زدم...........
کمک نمیکنین؟
بخــــــدا به کمکتون نیاز دارم
-
RE: سنم کمه.نمیدونم ترک کردن طرف درسته یا نه،اگه میشه کمکم کنید...
راستش دوست گرامی همه ما دوست داریم کمکتون کنیم، ولی شاید دوستان یکمی گیچ شدند!!!
آخه سن شما، سن بازی و تفریحه، سن درس خوندن و پیشرفته، سن یادگرفتن و رشد کردنه، سن یه لحظه یه چیزی رو خواستن و یه لحظه دیگه رها کردنشه!!!!
احتمالا خودتون می دونید که جواب دوستان چی خواهد بود!!
می شه یکمی از خانواده تون برامون بگید، اینکه چند تا خواهر و برادر دارید، پدر و مادرتون شغلشون چیه؟ و ...
-
RE: سنم کمه.نمیدونم ترک کردن طرف درسته یا نه،اگه میشه کمکم کنید...
من بچه آخرم
یه برادر و یه خواهر دارم
پدرم کارمنده رییس یه اداره ی دولتی هست
خواهرم هم ازدواج کرده
البته قضیه رو هم میدونه خواهرم
-
RE: سنم کمه.نمیدونم ترک کردن طرف درسته یا نه،اگه میشه کمکم کنید...
دوست گرامی محمد!
به عنوان یک دوست و یک خواهر چند تا توصیه بهت می کنم، امیدوارم فکر نکنی که دارم نصیحت می کنم!
1- ارتباطت رو با دوستانت بیشتر کن، ارتباط واقعی و نه مجازی.
2- بدون که توی دنیای مجازی هر کسی می تونه خودش رو هر جوری که دوست داره معرفی کنه و من و شما واقعا نمی فهمیم که اون آدم داره راست می گه یا دروغ! چون در تمام زندگیمون انسانهای صادقی بودیم و از دروغ بدمون میاد! ولی همه مثل ما صادق نیستند.
این هم نمونه اش:http://www.patoghestan.com/wp-conten...tare-irani.jpg
3- سعی کن برای خودت تفریحاتی انتخاب کنی که به خاطرش از خونه خارج بشی و فعالیت بدنی داشته باشی.
4- رابطه ات رو با خواهرت بیشتر کن و سعی کن براش حرف بزنی.
5- یک دوست همجنس صمیمی پیدا کن که بتونی بهش اعتماد کنی و براش درددل کن.
6- اینترنتت رو محدود کن و طبق ضوابط ازش استفاده کن، مثلا روزی 3 ساعت نه بیشتر.
7- سعی کن وقتت رو پر کنی و کتاب بخونی یا یه فعالیت فکری.
8- به نظر می رسه استعداد داری و اینقدر انرژی که بتونی دست به هر کاری بزنی، یه لیست از کارهایی که دوست داری تهیه کن و برای خودت هدف بذار که مثلا تا آخر خرداد حداقل 3 بار با خواهرم می رم سینما! یا با دوستم می رم کوهنوردی! یا با مامانم می رم خرید و بهش کمک می کنم یا این تابستون فلان ورزش رو یاد می گیرم و از این قبیل کارها.
و در آخر فقط می تونم بهت بگم:
این دختر خانم رو فراموش کن! :324:
به درست بپرداز و مطمئن باش چند سال دیگه اگه به این روزها و این افکارت فکر کنی از خودت خنده ات می گیره و ((ببخشید، ببخشید، ببخشید)) به خودت می گی که "من عجب آدم بی فکری بودم که با یه دختر توی اینترنت دوست شدم و فکر می کردم آخر دخترهای دنیاست و نباید دلش رو بشکنم!!!!...."
-
RE: سنم کمه.نمیدونم ترک کردن طرف درسته یا نه،اگه میشه کمکم کنید...
خیلی ممنون.....
ببینید سوال اصلی من این بود اون سه سال رو قبول کنم یانه؟
درضمن من حسابی درموردش تحقیق کردم
هم باباشو میشناسم
هم داداششو
هم خانوادشو
فعالیت های خودشم میدونم چیه و حتی مدارکشو هم دیدم
اینم بگم یه وقت فکر نکنین کورو کورانه بود تصمیمم
حتی شماره ی داداشش رو هم دارم
-
RE: سنم کمه.نمیدونم ترک کردن طرف درسته یا نه،اگه میشه کمکم کنید...
-
RE: سنم کمه.نمیدونم ترک کردن طرف درسته یا نه،اگه میشه کمکم کنید...
سلام آقا محمد. خوش اومدی به تالار:72::72:
همونطور که میدونی، معیارهای زیادی رو برای ازدواج باید مد نظر قرار بدیم.
میشه برامون بگی که چه معیارهایی رو بهش توجه کردی و این دختر خانم چند درصدش رو داشته؟
و تاحالا از ایشون پرسیدی که شما چقدر با معیارهاش هماهنگی داشتی؟
(اگه دوست داشتی لینک مقاله های مربوط به معیارهای ازدواج رو برات میذارم.)
آقا محمد، من فعلاً هیچ حرفی راجع به اینکه باید از هم جدا بشید یا نباید از هم جدا بشید نمیزنم. اما برای ازدواج باید چشم و گوش آدم باز باشه. با چشمای بسته اگه انتخاب کنی، دچار مشکل میشی.
ببین دوستِ من، این جوابی بود که من چند وقت پیش به یکی از دوستان دیگه دادم. که ایشون 17 سالشه:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط دختر مهربون
سلام دوست عزیز.:72::72: خوش اومدی به تالار:72::72:
ببین آقا سپهر، من یه نظر شخصی دارم. نمیدونم بهت کمک میکنه یا نه. اما میگم شاید مفید باشه.
من خودم و شخصیت خودم رو که نگاه میکنم، خیلی از معیار هام برای شخص مقابل و ویژگی های خودم عوض شده (از سن 16 ، 17 سالگی تا الان که حدود 24 سالمه) فکر میکنم برای خیلی ها اینجوری باشه. و این عوض شدن به این معنی نیست که چند سال یه بار قراره معیارهامون عوض بشه. توی این سن معمولاً عوض میشه و به یه ثبات میرسه. اگه قبل از رسیدن به اون ثبات، شخصی رو انتخاب کنی، بعد از یه مدت میبینی دلت رو زده یا حتی دلش رو زدی. در واقع حسی که بعد از یه مدت به وجود میاد، دل زدگی نیست. این حس بخاطر تغییر معیارهای دوطرف هست.
برداشت من از موضوع اینه. نمیدونم تا چه حد درسته. اما چیزیه که از تجربه ی شخصی و تجربه ی دیگران بدست آوردم.
اگه روی پروانه کلیک کنی، تاپیک ایشون رو برات میاره.
ضمناً خیلی خوشحالم که شما ارتباطت با خدا قویه.
منتظر پاسخ سوالایی که پرسیدم هستم.
-
RE: سنم کمه.نمیدونم ترک کردن طرف درسته یا نه،اگه میشه کمکم کنید...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Mohammad..
ببینید سوال اصلی من این بود اون سه سال رو قبول کنم یانه؟
[b]با اجازتون " نه"
چون شما در سنی هستید که تا یک 3 ماه دیگه احساسات و شخصیت متفاوت با چیزی که امروز هستید را خواهید داشت چه برسه به 3 سال دیگه
من نمیخوام بگم شخص شما احساساتتون متغیره نه ، میخوام بگم شما در سنی هستید که در این سن احساسات مثل یک دریای طوفانی هستن که فراز و فرود شدیدی را با خود داره و کم کم با بیشتر شدن سنتون و تجربه کسب کردنتون این احساسات به تعادل میرسه و با عقل و منطق هماهنگ میشه انوقت هست که میتونید واسه ی زندگی ایندتون دست به انتخاب بزنید
درضمن من حسابی درموردش تحقیق کردم
هم باباشو میشناسم
هم داداششو
هم خانوادشو
فعالیت های خودشم میدونم چیه و حتی مدارکشو هم دیدم
اینم بگم یه وقت فکر نکنین کورو کورانه بود تصمیمم
حتی شماره ی داداشش رو هم دارم
این اطلاعات رو از کجا و چه طور بهش رسیدی؟ خود دختر بهت این اطلاعات رو داده؟
چند سالشه؟
در دنیای واقعی دیدیش؟
-
RE: سنم کمه.نمیدونم ترک کردن طرف درسته یا نه،اگه میشه کمکم کنید...
خیلی ممنون
معیار های من:
دختری که خونوادش با خونواده ی من سازگاری داشته باشه(ازهمه لحاظ،اخلاقی ،اقتصادی و...)
به خانوادش پایبند باشه
اصلا به قیافه هم کاری ندارم(شعار نمیدم از ته دلم دارم میگم)
مومن باشه(یعنی به مکاتب اسلام اهمیت بده)
(در این مورد بگم چنین دختری نبود یعنی نماز نمیخوند و حجابشم خودش میگفت زیاد رعایت نمیکنه،اما وقتی من براش توضیح دادم که باید نماز بخونه وحجابشم رعایت کنه،بهم گفت هرچی تو بگی بخاطر عشقت همه کار میکنم،و بعد از اون مدت هم یه عکس به من نشون داد از حجاب جدیدش که مورد تایید من بود و خودش میگفت که نماز بلد نیست و از وقتی که من گفتم رفته یاد گرفته و داره میخونه)
در سختی و مشکلات یار من باشه
بتونه منو درک کنه
از نظر سنی از من بالاتر نباشه(که نیست)
اخلاقش به خودم بخونه
که اونطور که باهم حرف زدیم علاقه مندی ها،اعتقادات و اخلاق و تفکراتمون بهم میخوره
به من اهمیت بده و
...
دوستم داشته باشه
و درمورد سوال های سبزه:
اون وقتی نام و فامیلیشو گفت من از کنجکاوی یه جستجویی کردم......خودش بهم میگه که یه سفری به هند داشتن ویه سال اونجا زندگی کردن
وقتی گشتم توی یه سایت که مربوط به یکی از مراکز آموزشی،اسم خودش،داداشش،پدرش نوشته شده بود....
خودش اول آشناییمون بهم گفت که ویولن میزنه (خودمم همینطور) و اطلاعاتی که از اون توی اون سایت بود دقیقا مطابق بود
وهمینطور اطلاعات داداشش و گفته های خودش
توی پست اول هم نوشتم که 13 سالش
-
RE: سنم کمه.نمیدونم ترک کردن طرف درسته یا نه،اگه میشه کمکم کنید...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Mohammad..
خیلی ممنون.....
ببینید سوال اصلی من این بود اون سه سال رو قبول کنم یانه؟
درضمن من حسابی درموردش تحقیق کردم
هم باباشو میشناسم
هم داداششو
هم خانوادشو
فعالیت های خودشم میدونم چیه و حتی مدارکشو هم دیدم
اینم بگم یه وقت فکر نکنین کورو کورانه بود تصمیمم
حتی شماره ی داداشش رو هم دارم
سلام
محمد جان , برادر کوچکم. من پاسخی از دید منطق به تو خواهم داد . برای اینده ات و زندگیت
ادم ها در طول زندگی دیدشون به زندگی تغییر می کنه. تو هنوز در مرحله اول بلوغ هستی و 100 درصد بعضی ویژگی ها ، مزاج ها، فکر و حتی اعتقادات شما در مورد زندگی و خیلی موارد دیگر تغییر خواهد کرد. ممکنه چیز هایی که برای تو در حال حاضر لذت بخش باشند , در 10 سال دیگه اصلا اینطور نباشن...
پس مورد اول ثابت نبودن علایق انسان در طول زندگیست
مورد دوم این هست زندگی فقط به هم رسیدن و خوشبخت بودن نیست. زندگی روی دیگری هم دارد. روی مسئولیت پذیری ، هزینه های سنگین و ... .
علاوه بر این ایا شما به اهداف اینده زندگیت فکر کردی؟ ایا رویاهای علمی و کاری در ذهنت نداری؟
الان سن تو سن رویا پردازی هست. تو باید رویاهای زندگیت را پی بریزی...نباید خلاف جهت جریان جامعه حرکت کنی... اگر این کار رو کنی عقب خواهی ماند
و مسئله اخر این هست این تصمیم یک تصمیم از روی جوانی که چه عرض کنم!( نوجوانی) هست.از روی احساس هست. از روی منطق نیست.
جمله اخر این کار اصلا به صلاحت نیست و البته 3 سال صبر کردن اشتباه بزرگتری هست. تو الان باید مشغله های زندگیت چیز های دیگری باشه...
فراموش کن .
موفق باشی:72:
-
RE: سنم کمه.نمیدونم ترک کردن طرف درسته یا نه،اگه میشه کمکم کنید...
سلام....همونطور که گفتم من بهش گفتم که باید جدا بشیم اما اون دلش شکست و فقط گفت اگه میشه بیا 3سال دیگه باهم رابطه برقرار کنیم...منهم همینو موندم
البته میخوام استخاره هم کنم
-
RE: سنم کمه.نمیدونم ترک کردن طرف درسته یا نه،اگه میشه کمکم کنید...
پسر خوب
جائیکه عقل هست، استخاره چرا؟؟؟
شما تجربه دوستان این تالار رو نمی پذیری؟ یه نگاهی به پست "سبزه " و "eng.aydin" و سایر دوستان بنداز،
همه دارند می گویند رابطه ات باید همین حالا و همین لحظه تمام بشه و هیچ برگشتی بهش نباشه!
اونوقت شما می گی : می خوام استخاره کنم؟؟
-
RE: سنم کمه.نمیدونم ترک کردن طرف درسته یا نه،اگه میشه کمکم کنید...
اولا در اینجور موارد استخاره به هیچ وجه درست نیست محمد جان. همانطور که در قران بار ها ذکر شده باید در کار ها با عقل و منطق تصمیم بگیری.
ثانیا اسیبی که از شکستن دل شما دو نفر بهتون وارد میشه بسیار بسیار بسیار کمتر از اسیب هایی هست که من از اینده ادامه این رابطه متصور هستم..
تو هنوز باید در زندگی تجربه کسب کنی. درس بخونی. پیشرفت کنی ...
-
RE: سنم کمه.نمیدونم ترک کردن طرف درسته یا نه،اگه میشه کمکم کنید...
باشه باشه چرا ناراحت میشی؟
ولی یه مشکل اینجا هست
من دارم سعی میکنم اونو فراموش کنم اما...
اون همش داره میگه که انقدر به انتظارت میمونم تا موهام همرنگ دندونام بشه
همش میگه نمیخوام فراموشت کنم
چیکار کنم منو فراموش کنه
اینجوری نابود میشه
البته طوری بهش میخوام بگم فراموشم کنه که ناراحت نشه و قانع بشه
چه کنم؟
-
RE: سنم کمه.نمیدونم ترک کردن طرف درسته یا نه،اگه میشه کمکم کنید...
شما نگران نباش.
اگه محیط خانواده اش سالم باشه، که امیدوارم اینطور باشه، به زودی فراموشت می کنه..
من موردهای خیلی زیادی رو دیدم، رابطه هایی که از رابطه شما خیلی بیشتر جلو رفته بود، مجازی نبودند و حقیقی بودند، رابطه های که هیچکس فکر نمی کرد بتونه به دو تا جوون خام دو طرف رابطه ثابت کنه، دارند اشتباه می کنند!!
الان بعد از چند سال که رابطه شون تموم شده، با هر کدوم که حرف بزنی از حماقت اون روزهاشون می خندند و خدا رو شکر می کنند که تصمیم اشتباهی نگرفتند...
شما هم به این خانم بفرمایید که "وابستگی ای وجود نداره و فعلا می خواهید به درستون فکر کنید"
ممکنه یه مدت ناراحت بشه (مثل خودت) ولی بعدش مثل شما عادت می کنه و دیگه هرگز باهاش ارتباط برقرار نکنید.
مواظب باشید که دچار افت تحصیلی نشید!
-
RE: سنم کمه.نمیدونم ترک کردن طرف درسته یا نه،اگه میشه کمکم کنید...
بهش بگو که صلاح نیست رابطه ادامه پیدا کنه
مطمئن باش او هم دیدش به زندگی عوض خواهد شد
ناراحتی مقطعی هم زیاد مهم نیست
سعی کن عبرت بگیری و دوباره خودت رو در شرایطی قرار ندی که این اشتباه رو تکرار کنی
-
RE: سنم کمه.نمیدونم ترک کردن طرف درسته یا نه،اگه میشه کمکم کنید...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Mohammad..
اون همش داره میگه که انقدر به انتظارت میمونم تا موهام همرنگ دندونام بشه
سلام دوست من.
از همین جا میتونی پی ببری که صحبتش از روی هیجان و عواطفه، من هرگز هیجان رو بد نمیدونم، اگر هیجان نباشه احتمالا حرکتی هم نباشه، اما در این مورد صحبت آینده ی دو نفر و احتمالا آدم های دیگه ای هم در میان هست. ما روی زمین زندگی می کنیم. زندگی روی زمین به قول مذهبی های تابع سنت ها و قوانین الهی و به قول علمیون لامذهب تابع قوانین طبیعت هست. شما اگر طبق اصول و قوانین بازی کیند، احتمالا برنده اید، اگر نه احتمالا بازنده اید...
در این مورد هم طبق شواهد و قرائن روی احساس و هیجان حرکت می کنید(به نظرم بیشتر دختر خانم) و احتمال شکستتون زیاد هست. پیشنهاد می کنم مسائل رو از دید منطقی بررسی کنید.
شاد باشید.
:72:
-
RE: سنم کمه.نمیدونم ترک کردن طرف درسته یا نه،اگه میشه کمکم کنید...
باسلام....
منکه کلا دارم منطقی پیش میرم
ایشون هستن که از روی عواطف تصمیم میگیرن
اما نمیخوام فکر کنه که قالش گذاشتم و تنهاش گذاشتم
-
RE: سنم کمه.نمیدونم ترک کردن طرف درسته یا نه،اگه میشه کمکم کنید...
محمد برادر گلم سلام
خوشحالم که اینقدر عاقلی که برای این مساله میخوای کمک بگیری و اینقدر پایبند به مسایل دینیت
اگر به قران و نماز و حجاب و ... اعتقاد داری پس باید به ارتباط با نامحرمت هم اعتقاد داشته باشی
ببین خدایی به این همه بزرگی و مهربونی میشه بندش تنها بذاره ؟؟؟ میشه بندش ول کنه؟؟
خیلی خوبه که به احساس دوستتم فکر میکنی ولی خدا که فقط مال تو نیست مال دوستتم هست مراقب اونم هست
من فکر میکنم اینقدر پسر پاک و خوبی هستی که خدا این سایت جولوت قرار داده تا یه وقت تو چاه نیافتی تا یه وقت این پسر با این همه اعتقادات ارزشمند یهو همه چیزش به احساسش نفروشه
ببین شما از دوستت خیلی جدی عذر خواهی کن و بگو نمیتونم بهت قولی بدم و بعدش سریع خطت و ایدیت و .. عوض کن
غصم نخور ما همه باهاتیم این روزها رو هم به کمک هم میگزرونی
-
RE: سنم کمه.نمیدونم ترک کردن طرف درسته یا نه،اگه میشه کمکم کنید...
ممنون سحر خانوم شما لطف دارید...
خیلی سعی کردم دلش نشکنه حتی هرچی بهم ناسزا گفت رو بیخیال شدم و فقط سعی کردم قانعش کنم
امیدوارم قانع بشه
من تمام سعیم رو کردم ولی نشد که دلش نشکنه
اما نمیدونم چرا این همه احساسی برخورد میکنه
از همگی ممنونم که من رو راهنمایی کردن تا راه اشتباه رو نرم
-
RE: سنم کمه.نمیدونم ترک کردن طرف درسته یا نه،اگه میشه کمکم کنید...
سلام آقا محمد
میخوای احساس واقعیم رو بهت بگم ؟
من به خاطر صحبتهای تو غصه خوردم و اشک تو چشمهام جمع شده:302:
چرا داداش من ؟ چرا ؟
داداش جان! تو که به قرآن و سالام و خدا و نماز و حجاب و ... اعتقاد داری (و این عالیه) حتـــــــــماً به جود خبیثس به نام شیــــــطان یا ابلیس هم واقفی و میدونی که دشمن قسم خورده انسان هست و حتی با هر کس طوری که مناسبشه رفتار میکنه، میدونی نه ؟
آقا محمد عزیز!
این که گفتی عکس محجب نشونت داده و گفته نماز میخونم و گفته هرچی تو بگی و ...همه همه همه اش کار شیطانه لعینه که میخواد تو رو و اون دخترو گمراه کنه اما به این شکل.
خدا شیطان رو لعنت کنه که میدونه کی رو چطور به سمت خودش بکشونه.
میدونه تو اعتقادات دینیت برات مهمه از این راه میاد سراغت:316:
داداش من ازت خواهش میکنم دلت برای اون دختر نسوزه چون در حقیقت دلت رو برای شیطان سوزوندی که آخرش هم بهت میخنده!منظورم این نیست که اون دختر شیطانه خدای نکرده چون اون هم داره بازی میخوره از شیطان.
آقا محمد عزیز و جوان!
خواستم یه خورده متفاوت راهنماییت کنم یعنی از همون راهی که بهش اعتقاد داری و دشمنت هم از همون راه میخواد گمراهت کنه...!
مواظب باش که هم خیلی زود دیر میشه هم بازگشت سخته هم مقصد نامعلومه هم تو جوانی و پاک و مورد توجه هم خدا هم شیطان!
*** اصلا دلت نسوزه و نگران دلشکستن اون دختر و حتی نفرین و آه و گریه اش نباش که وسیله ی گمراهی و برگرنداند تو به سمت اون دختر و به مرور زمان زمینه فراهم شدن گناه***
انشاء الله خوشبخت باشی:72:
-
RE: سنم کمه.نمیدونم ترک کردن طرف درسته یا نه،اگه میشه کمکم کنید...
همین الان باهاش خداحافظی کردم و واسه همیشه تمام شد
اما هنگام خداحافظی به من گفت که باز به قولش عمل میکنه و نماز میخونه
و از این خوشحالم که باعث شدم که نماز بخونه
درسته از یه لحاظر ناراحتم و حتی بغضم گرفته اما نمیدونم یه حس خوبی دارم که باعث شدم نماز بخونه
بازم از همگی ممنون
-
RE: سنم کمه.نمیدونم ترک کردن طرف درسته یا نه،اگه میشه کمکم کنید...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Mohammad..
همین الان باهاش خداحافظی کردم و واسه همیشه تمام شد
اما هنگام خداحافظی به من گفت که باز به قولش عمل میکنه و نماز میخونه
و از این خوشحالم که باعث شدم که نماز بخونه
درسته از یه لحاظر ناراحتم و حتی بغضم گرفته اما نمیدونم یه حس خوبی دارم که باعث شدم نماز بخونه
بازم از همگی ممنون
:104:
کاری که تو کردی حتی بعضی از جوون های 18،20 هم نمیتونن بکنن و درگیر همین احساسات میشن ...دو دل نباش و مطمعن باش که چندسال بعد بابت این تصمیمت به خودت افتخار میکنی ..
موفق باشی :43:
-
RE: سنم کمه.نمیدونم ترک کردن طرف درسته یا نه،اگه میشه کمکم کنید...
خدا رو شکر که آقا محمد ما خیلی هم انتقاد پذیره هم ارداده محکم و قوی ای داره:104:
آقا محمد!
این نماز خوندن و محجب شدن و ...(البته تو که هنوز مطمئن نیستی چون ممکنه راست باشه یا دروغ حتی اگه برات قسم خورده باشه!) تنها بهانه ایست برای ادامه ارتباط.
درسته که اینها خیلی خوبه اگر واقعیت داشته باشه اما حتی در صورت صحت هم باز دام شیطانه برای اینکه به فرض تو فکر کنی رابطه ات با اون دختر موجب هدایتش به سمت خوبیها شده و این باعث بشه ترغیب بشی به اینکه حتی به قیمت آسیب دیدن خودت کنارش بمونی تا بلکه اون به خدا نزدیکتر بشه و این ادامه ارتباط یعنی همون نقشه اصلی نفس اماره !
هر کسی باید کار نیک رو به خاطر رضای خداوند انجام بده نه به خاطر عشقش یعنی عشقی غیر از عشق خداوند!
البته تو این مورد وگرنه خوبه که ما از دیگران درس بگیریم :310: اما تو این مورد رابطه با نامحرم و ایجاد ارتباط به قصد مثلا هدایت شدن یا هدایت کردن نه!:163:
مطمئن باش که دا اینطوری راضیتره:316:
موفق باشی:72:
-
RE: سنم کمه.نمیدونم ترک کردن طرف درسته یا نه،اگه میشه کمکم کنید...
بازهم سلام . از همه ی دوستان بابت لطف هاشون ممنون.
نه منظورم این نبود که چون اینجوریه(نماز میخونه و...)باید ادامه بدم
منظورم اینه که درسته کار درستی نبود و نباید اونکار(یعنی ایجاد رابطه )رو انجام میدادم،اما توی این 100 تا بدی 1 خوبی بود که باعثش شدم
و یه خبر بدم:
ایشون هم قانع شد و خودشم گفت که به اشتباهش پی برده و من از این خیلی راضیم
ممنون:72:
-
RE: سنم کمه.نمیدونم ترک کردن طرف درسته یا نه،اگه میشه کمکم کنید...
خدا رو شکر
من هم خیلی خوشحال شدم محمد جان
الان دیگه باید به درسات برسی و حتی به کار های جانبی مثل برنامه نویسی بپردازی
این مرحله از زندگیت هم بخیر گذشت
خدا خیلی دوست داره پسر جان!:305:
موفق باشی:72:
-
RE: سنم کمه.نمیدونم ترک کردن طرف درسته یا نه،اگه میشه کمکم کنید...
بازهم ممنون:43:
الان حالم خیلی بهتر شده و از افسردگی در اومدم
میبینم خودمو احساس میکنم دوباره شادی بهم دست داده
الان دیگه مطمئنم که کار درست رو من کردم
قبلا هم مطمئن بودم
یعنی الان دیگه عذاب وجدانم هم تموم شد:43::227:
بازهم سلام
درضمن یه چیزی بگم من نمیتونم تو تایپک"ثبت نام افراد خوشبخت"پست بدم....یعنی دسترسی ندارم
اگه پست ندادم ناراحت نشید
اگه میتونستم تو اون تایپک بدم یه توضیحاتی میدادم
-
RE: سنم کمه.نمیدونم ترک کردن طرف درسته یا نه،اگه میشه کمکم کنید...
سلام....میبخشید اینترنتم قطع بود
یه چیزی بگم که من نمیتونم تو تایپک "ثبت نام افراد خوشبخت" پست بزنم وگرنه تو اونجا هم پست میزدم یه توضیحاتی میذاشتم
چرا اینجوریه؟
-
RE: سنم کمه.نمیدونم ترک کردن طرف درسته یا نه،اگه میشه کمکم کنید...
دقیقا منم سوال شما رو دارم ممنون که پرسیدین:325:
-
RE: سنم کمه.نمیدونم ترک کردن طرف درسته یا نه،اگه میشه کمکم کنید...
محمد جان سایت همدردی تمام قسمتهاش رایگان نیست و شما باید هزینه اکانت رو برای دسترسی کامل پرداخت کنید
:72:
-
به نظرتون من خوشبختم؟
ممنون......ماکه پول نداریم
خوب دوستان جایی رو واسه نوشتن این موضوع پیدا نکردم مجبور شدم همینجا بنویسم
------------------------------------------------------
راستشو بخواید من زیاد از زندگیم راضی نیستم
یادمه یه روز اون کسی که دوستش داشتم الان ترکش کردم بهم گفت:میگن اونایی که عاشق میشن کمبود محبت دارن،یعنی منو تو هم کمبود محبت داریم؟!!!
وقتی اینو گفت بغضم گرفت
راستش ما خانواده ای هستیم که از نظر مادی خوبیم و از نظر معنوی هم خوبیم اما از نظر من ،خودم شانس نیوردم و الان زندگی سختی دارم
راست میگفت اون دختر،از نظر محبت من واقعا کمبود دارم
هیچ وقت دوست نداشتم اینطوری زندگی میکردم
من یه پسری هستم که از نظر درسی(ازخودم تعریف نباشه) بسیار خوبم و همه ی نمراتم(یعنی بیشتر نمراتم)20 هست...اما از بچگی با کمبود محبت روبرو بودم
بچگی ها کسی نبود باهاش بازی کنم و هروقت جایی میرفتیم من همیشه یه جا کز میدادم و اینور اونور رو نگاه میکردم
وقتی هم که میخواستم با بزرگتر از خودم بازی کنم میزدن تو ذوقم و...:302:
از سن 6 سالگی تا 10 سالگی به تنهایی گذروندم و از شانس بدم نتونستم خوشی رو تجربه کنم
من همیشه فکر میکردم که اگر نمره 20 بیارم یه تشویقی میشم ولی متاسفانه با اینکه نمراتم همه 20 بودن و چندتا رتبه هم میوردم کسی منو تشویق نمیکرد
همیشه همکلاسی هام باهم حرف میزدن و میگفتن که واسه فلان درس که نمره خوب آوردن والدینشون بهشون جایزه دادن یا تشویقشون کردن،درصورتی که نمراتشون 18-19 بود
هیچ وقت بخاطر معدل 20 گرفتن ویا رتبه بالا آوردن منو تشویق نکردن پدر ومادرم
البته من چنین انتظاری ندارم ولیواقعا حداقل باید منو یه تشویق میکردن
وقتیکه از بچگی تا الانتون تنها باشین...
وقتیکه میخوای یه موفقیتی رو که بدست آوردی به کسی نشون بدی و بزنه تو ذوقت
وقتیکه یه بار هم با خانوادت نرفته باشی بیرون برای تفریح
وقتیکه نمیتونی به رشته مورد علاقت برسی بخاطر خواسته ی پدر مادرت
وقتیکه خانوادت موفقیت های تو رو نمیبینن و دائما ازت بد تعریف میکنن
وقتیکه همه دوستات باهات دشمن میشن چون شاگرد زرنگی
وقتیکه همه ازت فراری میشن
وقتیکه نمیتونی با فامیل هات خوش باشی
وقتیکه فامیلات میشینن دور هم و باهم مسخرت میکنن
وقتیکه کسی نیست درکت کنه
وقتیکه هرموفقیتی بدست میاری هیچکس بهت توجه نمیکنه
وقتیکه تو خونتون فقط سکوت باشه وصدای خنده ای نباشه
وقتیکه بخاطر رفتار همه و خانواده باهات هرشب بغضت میگیره
چه حسی خواهی داشت؟
یادمه چندبار اون دختر که دوستش داشتم بهم میگفت که :الان فلان پارکیم با خانواده یا داریم تفریح میکنیم
بغضم گرفت و حتی گریه کردم که چرا یبار هم من باخانوادم چنین لحظات خوشی نداشتم
یادمه عید نوروز همه جا تو خونه سکوت مطلق بود و من بعد از خوردن شام رفتم تو اتاق و درو بستم و گریه کردم که چرا تو خانوادمون خوشی وجود نداره
راستشو بخواید من ویلون میرم
هروقت میام واسه خواهرم یه آهنگ بزنم سریع میره بایکی دیگه حرف میزنه و بهم میگه مزاحمم نشو
چندبار شده جلوی دومادمون زده تو ذوقم
خودشم دف میره بعد میاد بغل گوش من میزنه و میگه خوب میزنم؟
درصورتیکه اصلا خوب نمیزنه من بهش میگم آره که امیدوار باشه
ولی اون یبارم تشویقم نکرده
ویا وقتی یه کار ازبرنامه نویسیمو بهش نشون میدم بهم میگه که چی داری اینکارا رو میکنی؟
هیچکس تو خونواده بهم توجه نداره
احساس میکنم اضافی هستم تو دنیا
همه یه جور بهم تعنه میزنن
درسته من به چیزای مذهبی اهمیت میدم ولی یه اخلاق دارم که وطن پرستم
و وقتی به مسایل مربوط به میهنم و تاریخم فکر میکنم آروم میگیرم
دوست نداشتم زندگی اینطوری داشتم
خیلی بده
هیچکس بهم توجه نمیکنه و همیشه باهام تند برخورد میکنن:302:
خیلی احساس تنهایی میکنم ولی با همه ی این میدونم خدا کنارمه:43:
دعا کنید برام یه ذره وضعم بهتر بشه
بخدا نمیتونم طاقت بیارم
هیچ وقت واسم چیزی نمیگیرن و اگه بگیرنم منت میذارن سرم
حتی توی جشن تولد آدم هم واسه کادویی که دادن منت میذارن سرم
هیچکس قدرمو نمیدونه
آخه من چه گناهی کردم
ولی همیشه سعی کردم باعقلم پیش برم و احساسی نشم
امیدوارم هیچکس مثل من نباشه
-
RE: سنم کمه.نمیدونم ترک کردن طرف درسته یا نه،اگه میشه کمکم کنید...
برادر گلم
این همه گفتی وقتی وقتی وقتی
حالا یکم بگو وقتی با خودت تنهای تنها فکر میکنی تو چه کاری کردی
چرا خنتون سوت و کوره؟
یکم از خوبی های زندگیتم بگو
و بگو کلاس چندمی
-
RE: سنم کمه.نمیدونم ترک کردن طرف درسته یا نه،اگه میشه کمکم کنید...
آقا محمد سلام و خوش اومدي
ببين وقتي يه نفر كه تا حالا هيچي نخورده اگه بهش يه تيكه نون بدي فكر مي كنه خوشمزه ترين غذاي دنيارو داره مي خوره اما اگه همون آدم رو جلوش غذاهاي رنگارنگ بذاري اون موقع هست كه ديگه به اون نون حتي يه نگاه هم نميندازه
شما هنوز نوجواني و كم تجربه ! يا بهتر بگم اصلا تجربه اي در زمينه دختر و دوست يابي نداري واسه همينه كه تا يه دختر اونم از اون سر ايران بهت با پيامك ابراز علاقه كرده فوري عاشق شدي .
اين عشقا خيلي زود گذره مخصوصا كه شما هم راه درازي در پيش داري تا رسيدن به معشوق
بعدام اين چه جور دوستيه كه اصلا نخواين همديگر رو ببينين و فقط با تلفن باشه مطمئن باش بعد از يه مدت بين شما اختلاف و دوري ميافته پس بهتره تا بيشتر وابسته نشدي رابطه رو قطع كني و توي قزوين يه دختر خوب پيدا كني و بهتره دلسوزي براي اون دختر نكني مطمئن باش اگه دختر خوبي بود اينقدر راحت به تو ابراز علاقه نمي كرد اونم بدون ديدن ! به قول معروف شنيدن كي بود مانند ديدن !
پس بهتره كم كم بي خيال شي تا سه سال ديگه هم معلوم نيست چه اتفاقي بيفته .
شما نوجواني و يكي از خصوصيات نوجواني آزاد بودنه ! چرا مي خواي خودت با دست خودت خودتو اسير كني
آزاد باش تفريح كن بخند بگرد درپي كشف راه هاي جديد باش و فكرت و روحتو اسير رابطه اي نامعلوم نكن
اگه هم تشنه محبت جنس مخالفي فكر كنم قزوين اينقدر بزرگ باشه كه توش دختراي خوب پيدا شه
-
RE: سنم کمه.نمیدونم ترک کردن طرف درسته یا نه،اگه میشه کمکم کنید...
[b]ای خدا من کی گفتم رابطه با جنس مخالف!!!!![/:81:b]
نقل قول:
اگه هم تشنه محبت جنس مخالفي فكر كنم قزوين اينقدر بزرگ باشه كه توش دختراي خوب پيدا شه
بیا حالا من این قضیه رو ول کردم شما گیردادید
عمرا دیگه من سمت اینطور چیزا برم بابا اینو ول کنید چرا گیر دادید به این:300:
من بیخیال اون قضیه شدم
یه جورایی فراموش کردم به کل
نقل قول:
به قول معروف شنيدن كي بود مانند ديدن !
موافقم اما بازم میگم من اونو ول کردم تموم شد رفت
نقل قول:
چرا خنتون سوت و کوره؟
یکم از خوبی های زندگیتم بگو
و بگو کلاس چندمی
سوم راهنمایی رو تموم کردم دارم میرم اول دبیرستان
میدونید اگه بخوام از خوبی بگم بدست آوردن موفقیت های درسی و ورزشی بوده
خودم هم نمیدونم واقعا چرا خونمون سوت وکوره
پدر مادرم میانسال هستن
خواهر و برادرم 11 سال ازمن بزرگترن
بعد مامانم هم هی بهم میگه دستم درد میکنه من هیچکاری نمیکنم
درکش میکنم ولی این انصافه واسه اونا همه کار کنن و بعد به من که رسید بگن دستم درد میکنه و نمیدونم دیگه از ما گذشته و اینطورچیزا؟
میدونم شاید میخواید بگید باید درکشون کنم و درکشون میکنم ولی باز حداقل یه ذره یه کوچولو به منم فکر کنن بد نیست
قشنگ دارم احساس میکنم که بین من و برادر و خواهرم فرق میذارن
-
RE: سنم کمه.نمیدونم ترک کردن طرف درسته یا نه،اگه میشه کمکم کنید...
سلام
شکوفه خانم، آقا محمد راست میگه.دیگه با کس رابطه نداره و نمیخواد داشته باشه .
آخه محمد پشتکار و اراده خیلی قوی ای داره ماشاء الله:104:
نمره هاش هم که ماشاء الله عالیه:104:
ببین داداش من، تو انتظار داری تو خونه تون کی سرو صدا کنه و بخنده و محیط خونه رو شاداب نگه داره ؟
پدر و مادر میانسالت یا خواهرت که ازدواج کرده و تو خووه خودشه ؟
تو هر خونه ای این بچه ها و نوجوانها و جوانها و در کل کوچیکترها هستند که خونه رو پر از شادی و نشاط میکنند و صدای خنده هاشون خونه رو پر میکنه نه پدر مادرهای میانسال.
البته هر کسی توی خانواده به سهم خودش در حفظ نشاط و تعالی و روابط خانوادگی نقش داره اما معمولا این بچه ها هستند که خونه رو شلوغ میکنند و به پدر مادرها مخصوصا اونهایی که میانسال یا پیر هستند انگیزه شادی و نشاط میدن:310:
داداش من این بیشتر وظیفه توه که خونه رو شاد نگه داری و شادی رو به پدر و مادرت هم انتقال بدی.
هیچ پدر مادری بد بچه هاشون رو نمیخوان مطمئن باش.اما گاهی بعضی پدر و مادرها شیوه ابراز محبت رو خوب بلد نیستند و نمیدونن چطور باید با بچه هاشون محبت آمیز رفتار کنند اما اینها به این معنی نیست که دوستشون ندارند یا بین شون فرق میذارن یا ...
مخصوصا وقتی پدر ومادری سنی ازشون میگذره و اگر کسالتی هم داشته باشند، و فرزند جوانی هم داشته باشند بیشتر ممکنه چنین تصوراتی براشون پیش بیاد.
پس تو سعی کن به اونها نزدیک تر بشی و سعی کن وقتی حوصله دارند و حالشون خوبه اینکارو بکنی تا نتیجه بهتری داشته باشه . مطئن باش به مرور زمان رضایت بخشه میشه:310:
باز هم بیا و از خودت برامون بگو:72:
-
RE: سنم کمه.نمیدونم ترک کردن طرف درسته یا نه،اگه میشه کمکم کنید...
ممنون:72:
خوب بازم میتونم بگم که قانع شدم
ممنون فرانک جان!
باشه خودم سعی میکنم که فضا رو عوض کنم
چشم میگم
حالا صبر کنید دارم یه بازی میسازم هر وقت تموم شد واسه شما هم میذارم ببینید چطوره ایده هام:43:
-
RE: سنم کمه.نمیدونم ترک کردن طرف درسته یا نه،اگه میشه کمکم کنید...
محمد جان ، همه درد و دلهاتو خوندم
سعی کن به چند تا نکته ای که بهت میگم خوب توجه کنی
1- وقتی دلت میگیره با خدا راز و نیاز کن
2- سعی کن مثل کوه باشی، بزار دیگران به تو تکیه کنند
3- گریه کردن بعضی موقع ها هیچ عیبی نداره ، یه رفتار انسانی هست ، پس عیبی نیست
4- خودت رو مسئول بدان ، سعی کن کمک کنی در حیطه وظایف خودت جامعه رو اصلاح کنی
تو هنوز خیلی نوجوان هستی... از همین الان درسهات را خوب بخون . سعی کن در ادامه از دانشگاه شریف قبول بشی( این دانشگاه می تونه در اینده بهت خیلی کمک کنه) من در حال حاضر برای کارشناسی ارشد اماده میشم و این حرف هایی که میزنم حاصل تجاربی هست که بدست اوردم.
این را هم بدان خیلی از برق هایی که رفتار مردم از دور دارند روزمرگی هست! ارزشی ندارد ... دلت را بزرگ کن و برای همه ارزو کن که در زندگیشان لذت حقیقی را تجربه کنند...
در اخر خودت رو تنها نیازمند خدا بدان و نه مهر و محبت زمینی ... حداقل با این فکر خودت رو اروم کن . بدون شک محبت پدر و مادر خیلی با ارزش هست ولی این رو هم بدان بسیاری از افراد بزرگ در دنیا از این نعمت بی بهره بوده اند و الان هم کل مردم دنیا به تلاشهای انان مدیون هستند...
یا حق