زن داداش،زن عمو...

سلام دوستان عزیزم
من تازگی ها به مشکلی برخوردم که می خوام اینجا مطرح کنم تانظرات شما روهم بدنم.شاید به نظرتون خیلی پیش پا افتاده باشه وشاید فکر کنید از بی دردی دارم واسه خودم مشکل درست می کنم.
ولی نه اصلا اینجوری نیست واین مسئله برام خیلی مهمه.
موضوع اینه که من دوست ندارم از القاب واسامی دیگه درصدازدن افراد بکارببرم ودوست ندارم هم برای من بکار برده بشه.
برای مثال من دوست ندارم بچه جاری ام منو زنمو صدا کنه.متنفرم به این القاب صدا بشم.همیشه این نظر رو داشتم که وقتی من اسم دارم دوست دارم به اسمم صدام کنند.ولی خب جامعه ما اینو قبول نمی کنه.حالابماند که جاری ام می خواد منو حرصم بده وبه بچه 2 ساله اش زنمو یادمیده.تازه اینو دلیل بربی ادبی می دونه! من قبولش ندارم.
این موضوع خیلی جاها منو با مشکل مواجه کرده ،مثلا همین امروز یکی ازهمکارام درمورد موضوعی صحبت می کرد.بین حرفاش گفتم "زن داداش؟؟؟؟؟؟" بعد بحث طولانی شروع شد هنوز من چیزی نگفته بودم واونا هرکدوم نظر خودشون رومی گفتند که همشون با جاری ام هم عقیده بودند.وقتی هم من نظر خودمو گفتم همشون یه دیوار بزرگ جلوم ساختند که توداری از
اروپایی ها تقلید می کنی،این واسه بچه بی ادبی میاره،وکلی حرفای دیگه...
حالامن واقعا نمیدونم چی درسته؟ به هیچ وجه دوست ندارم به القاب " زن داداش، زن عمو، آبجی ویا آریانا خانوم و..."
خطاب بشم. ای بابا من اسم دارم چرا صفت می چسبونند به اسمم؟
اینم بگم این موضوع هیچ ربطی به فرهنگ اروپایی ها نداره،من این عادت روازبچگی داشتم .ازوقتی که اصلا نمی دونستم اروپا کجاست.

آریانا جان بابت همسن و سالات که به جای اسمت با القاب دیگه صدات کنن درست می گی آدم اسم داره برای چی؟

ولی برای بچه ها که تو می شی خاله عمه زن عمو درستش همونه که با همون لقب صدات کنن دنبالشم اسمتو بیارن

زن عمو آریانا.

نههههههههه !!!!http://www.postsmile.net/img/20/2016.gif
آخه چرا؟
من خودم اگه یه موقعی خدای نکرده بچه داربشم دلم نمی خوادیادش بدم تا به این القاب کسی روصدا بزنه!!!
:(

آریانا،این چیزا جزو مسایل تربیتیه ما نمی تونیم به میل خودمون تغییرشون بدیم.یک سری حریم ها باید بین بچه و بزرگ تر

رعایت بشه.

من هم با فرهنگ موافقم, زن دایی منم اصلا خوشش نمیومد بهش بگیم زن دایی و دوست داشت با اسم کوچیک صداش کنیم اونم چون فاصله سنی هامون کم بود اما ادب حکم می کنه, مثل اینه که مادرت رو با اسم کوچیکش صدا کنی یا پدرت روهم همینطور, البته اعتقاد هر کسی قابل احترامه اما تو این جامعه عرف چیز دیگه ایه پس سعی کن روش حساسیت نشون ندی (همون پذیرفتنیه که آسمان به من گفت):72: آریانا جون:72:.

عزیزم چرا غصه میخوری؟
هر کس صدات کرد زن عمو یا فلان بگو "میشه منو اریانا صدا کنی نه چیز دیگه؟" یا مثلا به بچه ی جاریت بگو عزیزم بگو اریانا نه زن عمو باشه؟؟؟؟ البته این رو بذار وقتی بچه یه کم بزرگتر شد و با لحن مهربون بهش بگو همین ....

به همین راحتی به همین خوشمزگی:310:

منم مثل شما دوست دارم فقط به اسم صدام کنند ولی اصلا اعصابتو خورد نکن هر کس هم گفت این به خاطر احترام و ....هست بگو من احترام نمیخوام لطفا منو به اسم صدا کنید...مثلا اریاناجون

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط tell me

من هم با فرهنگ موافقم, زن دایی منم اصلا خوشش نمیومد بهش بگیم زن دایی و دوست داشت با اسم کوچیک صداش کنیم اونم چون فاصله سنی هامون کم بود اما ادب حکم می کنه, مثل اینه که مادرت رو با اسم کوچیکش صدا کنی یا پدرت روهم همینطور, البته اعتقاد هر کسی قابل احترامه اما تو این جامعه عرف چیز دیگه ایه پس سعی کن روش حساسیت نشون ندی (همون پذیرفتنیه که آسمان به من گفت):72: آریانا جون:72:.

---

نه tell me عزیز،پدر ومادر آدم فرق می کنه.
معنای لغوی "مامان" میشه "قشنگ"
ولی معنای زنداداش،زنمو،زندایی،... چی ؟
باید یه معنایی بهتر ازاسمش داشته باشه که بیارزه!
یامن اشتباه می کنم؟

آریانا جان
من هم اولش خیلی از لقب "زن عمو" بدم می اومد و سعی می کردم بهشون یاد بدم که من رو طور دیگه ای صدا کنند!!!

ولی راستش رو بخوای الان برام جالب هم هست!

می دونی چیه؟ یه احساس عجیبی بهم می ده، اینکه من همیشه و همه جا و برای همه یک مفهوم رو ندارم،
مثلا:
برای مادرم: دختر هستم.
برای خواهر و برادرم: خواهر هستم.
برای شوهرم: همسر هستم.
برای برادرزادم: عمه هستم.
برای خواهر زادم: خاله هستم.
برای همکارم: خانم ... هستم.
برای برادرزاده همسرم: زن عمو هستم.
و برای....

این احساس که برای هر نفر یک مفهوم جداگانه ای داری، به من این احساس رو می ده که در روابطم با افراد مختلف باید ماسکهای مختلفی بزنم!!!

نمی دونم می دونستی که انسانها مدام در حال ماسک زدن هستند؟ مثلا رفتاری که شما در محیط کار با همکارت داری، توی خونه با فرزندت نداری! رفتاری که با فرزندت داری با همسرت نداری! رفتاری که با همسرت داری با مادر پدرت نداری! رفتاری که با پدر و مادرت داری با خواهر و برادرت نداری و ....

وقتی من رو با اون لقب صدا می زنند یادم می یاد که الان کدوم نقش رو دارم!

آریانای عزیز
آریانا خانم
آریانای گل
نقل قول:
حالابماند که جاری ام می خواد منو حرصم بده وبه بچه 2 ساله اش زنمو یادمیده.تازه اینو دلیل بربی ادبی می دونه!

می دونم که شما حق داری که خودت انتخاب کنی که چی صدات کنن. بله اما اگر دیگرون این کار رو نکردن حمل بر بدی و لجبازی اونها ندون.
خودت باید تلاش کنی تا با محبت و مهربانی و زبان خوش این رو از دیگرون بخوای. البته اثرات جانبیش رو هم باید در نظر بگیری مثلا ممکنه (البته ممکنه) بچه ای که با اسم کوچیک صدات میکنه وارد صمیمیت خارج از حد بشه و احترام کمتری برات قائل باشه.
دوست دارید همکار مردی که سالها با هم آشنا بودید چی صداتون کنه؟ مطمئنا محترمانه تر اینه که بگه خانم آریانا

نقل قول:
معنای لغوی "مامان" میشه "قشنگ"

فکر نمی کنم معنای لغوی مامان این باشه. بلکه بعد از بکاربردن کلمه مامان برای مادر و با توجه به بار احساسی این کلمه معنی های دیگه هم پیدا کرده باشه.
مثلا قشنگ یا دوست داشتنی یا مهربان یا خیلی لغات مثبت دیگه.

اگر دوست ندارید از اصطلاحات خشک زن عمو یا زن دایی براتون استفاده بشه می تونید پیشنهاد فرهنگ رو قبول کنید ازشون بخواید بگن زن عمو آریانا چون هم به خواسته شما نزدیکه و هم به عرف جامعه

نقل قول:
این احساس که برای هر نفر یک مفهوم جداگانه ای داری، ...

حس جالبی بود. برای هر کس یک مفهوم.

معنی بقیه ش که معلومه عزیزم:72:

زن داداش یعنی زن عزیز داداش جونیم:72: و ...
شما اصلا اشتباه نمی کنی خانم گل :310:
شما عقاید با ارزش خودت رو داری
و قابل احترام هستند
اصلا بذار احساس خودم رو بگم, من وقتی زن دایی م گفت منو با اسم صدا کنید من خجالت می کشیدم و هر کاری کردم با اسم کوچیکش صداش کنم نشد که نشد چون فکر می کردم اینطوری محترمانه تره و این احساس ریشه در جامعه داره
اما حالا واسش فرقی نداره تازه یه وقتایی با اسم کوچیک صداش می کنیم بهش بر هم می خوره
امااگه واقعا اینقدر حساسی بهترین راه رو دوستان عزیزم پیشنهاد کردند و من هم تابع اونها می گم بهشون با مهربونی و درایت بسته به سن مخاطبت بگو و اگه طرف نتونست با اسم صدات کنه از روی لجبازی نذار شاید حس منو داشته باشه
آسمان خوب حرفی زد این لقبها جایگاهمونو یادآوری می کنه:72:.
خیلی گلی:72:

بچه ها کس دیگه ای نظری نداره؟

آریانا جان
من نظری ندارم ولی اگه جای من بودی چیکار می کردی که از 14 سالگی بهم میگن عمه، الان سه تا برادر زاده دارم که تو مهمونی ها یکی پیشم می شینه یکی کنارم وای می ایسته یکی از کله م بالا میره و عین گنجیشک ها هی می گن عمه عمه عمه
:311:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط سابینا

آریانا جان
من نظری ندارم ولی اگه جای من بودی چیکار می کردی که از 14 سالگی بهم میگن عمه، الان سه تا برادر زاده دارم که تو مهمونی ها یکی پیشم می شینه یکی کنارم وای می ایسته یکی از کله م بالا میره و عین گنجیشک ها هی می گن عمه عمه عمه
:311:

---

وااااای سابینا خدابه دادت برسه.
تصورمی کنم هم بهم بگن عمه وهم ازسروکولم بالابرن!
دارم سکته می کنم.
ولی مثل اینکه بایدکناربیام.

دوستان درست می گن نباید نظرمو به بقیه تحمیل کنم.هرکسی عقیده ای داره.
نظر جاریم هم اینه که بچه بی تربیت بار میاد.
الان که دقیق تر فکر می کنم می بینم حق داره،وقتی آدم فکر کنه که این طور صدازدن
نشانگر بی ادبی بچه است مطمئنا مقاومت می کنه.
بچه ها ازهمتون ممنونم.
حالا بهتر فهمیدم وقتی من نمی تونم نظر یه دنیا روتغییر بدم باید همرنگ جماعت شوم.

آخیییییییییی

سابینا کلی حسودیم شد :302:

دلم لک زده برای برادرزادم که یکبار تو چشام نگاه کنه و بهم بگه "عمه"! انگاری دلم از جا کنده می شه و می خوام همیشه بهم بگه "عمه" منم بگم "عمه قربونت بره" :46:

آریانا وقتی اولین برادر زاده م به دنیا اومد، یه پسمل خیلی ناز، اولش منم گفتم اسم کوچیکمو صدا بزنه ولی داداشم گفت نه، خوب نیست بذار بهت بگه عمه، خوب منم پذیرفتم، البته به قدر تو حساس نبودم ولی چون سنم کم بود احساس می کردم زوده کسی بهم بگه عمه، ولی بعدها که بزرگ شدم افتخار می کردم تو جمع که برادرزاده هام انقدر باهام خوبن و حتی شاید باورتون نشه وقتی می گن عمه آب بده عمه دون بده کلی کیف می کنم، الان کوچیکه 2.5 سالشه میگه عمه بیا بریم بازی کنیم ، فکر می کنه من همسنشم!! باهم تفنگ بازی می کنیم آب بازی میکنیم باورتون نمیشه دو سه ساعت باهم بازی می کنیم :311: بچه ها دنیای قشنگی دارن سعی کن کشفش کنی آریانا، حتی اگر بچه جاری باشه یا خواهر شوهر فرقی نداره، بچه پاک و معصومه و زلال، هیچ جای دیگه ای توی دنیا این معصومیت رو نمی تونی کشف کنی
لونلی اسکای حق داری خیلی کیف داره وقتی احساس می کنی یه بچه تو رو تکیه گاهش می دونه، خیلی وقت ها هیچکس نمی تونه برادر زاده هامو آروم کنه الا من، با هم نقاشی می کشیم کلی چیز یادشون می دم، همش هم میگم قررررررررررررررررررررربون ت بره عمممممممممممممه با یه ماچ گنده
منو ول کنی دو روز تمام از اینها میگم و ول کن معرکه نیستم و کل تاپیک رو منحرف می کنم
فقط اینو بگم که عاشقشونم و مطمئنم اونها هم منو خیلی دوست دارن

:302:

دلم کلی آب شد و براش قنج رفت :302:

می دونی چند وقته ندیدمش؟؟ فکر کنم دیگه من رو یادش رفته باشه :302: دوری هم بد دردیه :302:

خدا حفظشون کنه سابینا جون، ایشالا همیشه خوش باشی :43: :)

آریانای عزیز
یه چیز جالب ، من قبل از اینکه بدنیا بیام دائی شده بودم ، یه خواهر زاده دارم که یه سال ازم بزرگتره اون موقعها که همبازی بودیم هم بهم میگفت دائی ، الان هم که دو تا بچه داره هم میگه دائی .
یه عالمه (چون واقعا نمی دونم چند تا هستن) خواهر زاده و برادر زاده دارم ، تو دروه دانشجوئی خودم ،کوه زیاد می رفتم و هر بار 5-6 تاشون رو همراهم می بردم تو راه وقتی بهم دائی و عمو میگفتن ، بارها شده بود که بقیه می گفتن خوش به حالتون که دائی / عمو تون هم سن و سالتونه و بنظر من هم خیلی خوبه.
با عمو و دائی خودم اختلاف سنی 30-40 ساله داریم .

بچه که بودم برادر بزرگم هر بار منو با یه اسم صدا میزد ، هربار هربار که نه ، سه تا اسم روم گذاشته بود یمیش مسعود بود ، یکی دیگه معنی خاصی نداشت اصلا اسم نبود بهم میگفت توتل (به فتح تای دوم)
اونموقع که بدم نمیومد ، الان هم برام یه خاطره خیلی خوبه.

بذار همه از بودن در کنارمون احساس خوبی داشته باشن. هرجور راحتن. از راحتی اونا ما هم حس خوبی خواهیم داشت.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط lonely sky

آریانا جان
من هم اولش خیلی از لقب "زن عمو" بدم می اومد و سعی می کردم بهشون یاد بدم که من رو طور دیگه ای صدا کنند!!!

ولی راستش رو بخوای الان برام جالب هم هست!

می دونی چیه؟ یه احساس عجیبی بهم می ده، اینکه من همیشه و همه جا و برای همه یک مفهوم رو ندارم،
مثلا:
برای مادرم: دختر هستم.
برای خواهر و برادرم: خواهر هستم.
برای شوهرم: همسر هستم.
برای برادرزادم: عمه هستم.
برای خواهر زادم: خاله هستم.
برای همکارم: خانم ... هستم.
برای برادرزاده همسرم: زن عمو هستم.
و برای....

این احساس که برای هر نفر یک مفهوم جداگانه ای داری، به من این احساس رو می ده که در روابطم با افراد مختلف باید ماسکهای مختلفی بزنم!!!

نمی دونم می دونستی که انسانها مدام در حال ماسک زدن هستند؟ مثلا رفتاری که شما در محیط کار با همکارت داری، توی خونه با فرزندت نداری! رفتاری که با فرزندت داری با همسرت نداری! رفتاری که با همسرت داری با مادر پدرت نداری! رفتاری که با پدر و مادرت داری با خواهر و برادرت نداری و ....

وقتی من رو با اون لقب صدا می زنند یادم می یاد که الان کدوم نقش رو دارم!

---

lonely sky عزیز تفسیرت واقعا عالی بود.من هیچ وقت عمه نمیشم.ولی خاله شدم.
ازاینکه بچه خواهرم بهم میگه خاله جون زیادبدم نمیاد.ولی ازلفظ (زن داداش،زن دایی وزنمو)
متنفرم.

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط BABY

آریانای عزیز
یه چیز جالب ، من قبل از اینکه بدنیا بیام دائی شده بودم ، یه خواهر زاده دارم که یه سال ازم بزرگتره اون موقعها که همبازی بودیم هم بهم میگفت دائی ، الان هم که دو تا بچه داره هم میگه دائی .
یه عالمه (چون واقعا نمی دونم چند تا هستن) خواهر زاده و برادر زاده دارم ، تو دروه دانشجوئی خودم ،کوه زیاد می رفتم و هر بار 5-6 تاشون رو همراهم می بردم تو راه وقتی بهم دائی و عمو میگفتن ، بارها شده بود که بقیه می گفتن خوش به حالتون که دائی / عمو تون هم سن و سالتونه و بنظر من هم خیلی خوبه.
با عمو و دائی خودم اختلاف سنی 30-40 ساله داریم .

بچه که بودم برادر بزرگم هر بار منو با یه اسم صدا میزد ، هربار هربار که نه ، سه تا اسم روم گذاشته بود یمیش مسعود بود ، یکی دیگه معنی خاصی نداشت اصلا اسم نبود بهم میگفت توتل (به فتح تای دوم)
اونموقع که بدم نمیومد ، الان هم برام یه خاطره خیلی خوبه.

بذار همه از بودن در کنارمون احساس خوبی داشته باشن. هرجور راحتن. از راحتی اونا ما هم حس خوبی خواهیم داشت.

---

ممنونم آقای baby ازوقتی که صرف این تایپیک کردید.
مثل اینکه چاره ای ندارم جزاینکه بااین همه تنفری که از بکاربردن این القاب دارم ،باهاشون کناربیام ودیگه به این موضوع فکر نکنم تا برام وسواس نشه!
درواقع می خوام تحمل کنم وقتی بهم میگن زنمو ویازندایی.حالا زن داداش رو یه جوری حلش می کنم.

بستگی به فاصله سنی و نسبت صدا زننده با شما داره :310:
من خودم زن داداشهامو با اسم صدا می کنم غیر از اولیش که ازم خیلی بزرگتره. نه اونا ناراحت میشن نه من.
به مثلا دختر خاله های هم سنم هم گفتم که به اسم صدام کنن.
خلاصه به هر کسی اجازه نمی دم به اسم کوچیکم صدام کنه. به هر حال بانوی آخر خانه ام دیگه :)
تازه همه عمه ام هم خاله. گفتم دل اونایی که هنوز نیستن بسوزه. نوه ها هر وقت کارم دارن عمه جون و خاله جون صدام می کنن و در مواقع دیگه عمه خاله خالی :46:

آریانا جان

هیچ شده تا به حال به ریشه این احساست برسی و در پی این باشی که چرا حس بدی بهت دست میده ؟

عزیزم

همین توجه به احساسها و حالات و رفتارها و واکنشها و گرایشها در موقعیتهای مختلف و ریشه یابی آنهاست که انسان را به خود شناسی میرسونه ، که ابتدایش شناخت فردیت فردی هست و دامنه که پیدا کرد و عمیقتر که شد ، سر به انسانشناسی می زند ف یعنی به حالات انسانی خود پی می بریم در موقعیتها و شرایط مختلف .

پس به جای آنکه خودت و ذهنت را درگیر کسالت ناشی از این خطاب شدنها کنی ، هم خودت به ریشه یبی احساس بدی که با این خطاب شدنها پیدا می کنی بپرداز هم از دوستان بخواه در این مسیر و با این هدف یاریت کنند تا خودت را در این موضوع و مسئله دریابی .



.

.