سلام دوستان خوب همدردی
بله من همون سبزه هستم که مشکلش اوج پیدا میکنه و دوباره اروم میشه اما تبدیل شده به اتیش زیر خاکستر هر از چند گاهی خودشو بدجور نشون میده
یک هفته ی دیگه قراره برگردم ایران بلیطمو برای تهران گرفتم که اول همسرمو ببینم همسرم برنامه ریزی کرده که وقتی رسیدم یه هفته بریم شمال و همه کارهای هتل و بلیط رو هم انجام داده امروز که از خونه بهم زنگ زدن گفتم که بلیطم به اجبار برای تهران شد و برای شهرستان نداشت(دوست داشتم اول شوهرمو ببینم) بعد از اونم یه هفته میرم شمال بعدش میام خونه چنان مامانم عصبانی شد که حد نداشت گفت بابات میگه اگه مستقیم اومد شهرستان که اومد اگه نیومد میرم تهران میارمش و حرف شمال رو نزن که بابات خون به پا میکنه اول باید با شوهرت بیاید اینجا حرفامونو بزنیم تو فعلا عقدی و اختیارت دست پدرته از اون طرف هم من به شوهرم گفتم چند روز بیا شهرستان میگه نخواه که غرور من شکسته شه من فقط دو -سه روز قبل از عروسی میام شهرستان و پاشو کرده تو یه کفش و کوتاه نمیاد الان هم اگه بگم خونوادم نمیزارن بیام شمال که دیگه هیچی از هر دو طرف طرد میشم خواهش میکنم به من بگید راه درست چیه .