RE: مشکل من با دوست شوهرم
گلم من این مشکلو بعضی جاها خوندم، اصلا سعی نکن تحریکش کنی، خطرناک ترین کارها رو میتونه انجام بده مخصوصا با استفاده از اطمینانی که همسرت بهش داره
به نظرم راحتترین راه اینه که بیشتر کنار همسرت باشی و سعی کنی باهاش رویرو نشی، باهاش تنها جایی نمون، اگه کنار همسرت باشی زیاد بهت نزدیک نمیشه، حتی اخم هم نکن، اصلا براش ارزش قائل نشو، این حرکات مثل اخم و نشون دادن ناراحتی با رفتار برای بعضی افراد کارسازه ولی اگه در مورد ایشون جواب نداده و حتی براش تداعی کننده اهمیت موضوع از جانب شما شده، دیگه تکرارش نکن، اینطوری موضوع براش لوث میشه و دست برمیداره
RE: مشکل من با دوست شوهرم
ممنون از راهنماییتون
راستش تازگی شروع کرده جلو همسرم از شوهرم و از خصوصیات بدش بد گفتن .
در ضمن خونه ما طوریه که درهاش رو نمی شه قفل زد برا همین من یک کمی می ترسم که بیاد و یه بلایی سرم بیاره. (ساعاتی که منو همسرم پیش هم نیستیم زیاد است)
الان 2 ساله داره اینکارو می کنه. به نظرتون اگر بی محلی کنم درست می شه؟
RE: مشکل من با دوست شوهرم
ببخشید من متوجه نمیشم که چطوری خونتون قفل و کلید نداره و ایشون مگه با شما زندگی میکنه؟ خب میتونی امنیت خونه رو بالا ببری، و اینکه شما ناراحتیتو نشون دادی و دلخوریتو ابراز کردی، جواب نداده من فکر میکنم از همین حرکات شما ممکنه خوشش بیاد، وقتی بی تفاوت باشید و البته نه در این حد که یه جورایی برداشت کنه خوشحال هم هستید
ولی اکثر افراد یا وقتی تحسینشون میکنی یا وقتی از بدیهاشون میگی، یه جورائی به ادامه دادن رفتارشون ترغیب میشن
مثل یه بچه که اگه جیغ بزنه و بهش اهمیت ندی دیگه از راه گریه دنبال خواسته هاش نمیره ولی اگه اهمیت بدی براش میشه یه ترفند
RE: مشکل من با دوست شوهرم
سلام دوست عزیز
میشه بیشتر توضیح بدی چرا وقتی دوست همسرت خونه شماست همسرت نباید کنار شما باشه؟که اینم باعث ترس شما بشه؟
در ضمن میتونی وقتی دوست همرت میاد شما خونه نباشی؟:72:
RE: مشکل من با دوست شوهرم
دوستان ممنون از توجهتون
راستش من یه مدتی هست که بی محلی می کنم ولی دوست همسرم اصلا براش مهم نیست. باشه بازم ادامه می دم ببینم چی می شه.
1-ما تو ایران زندگی نمی کنیم و اینجا که ما هستیم خونه ها قفل ندارند. به همسرم که گفتم قفل بذاره می گه اینجا امنیت زیاده و قبول نمی کنه.
2-راستش همسرم و دوستش خیلی با هم صمیمین و دوست همسرم از همه چیز زندگی ما مطلعه ودقیقا می دونه همسرم کی خونه هست و کی نیست. چند باری هم وقتی همسرم نبوده اومده به بهونه ای در خونمون ولی من در رو باز نکردم.
3- دوست همسرم وقتی همسرم خونه است میاد خونمون و من همیشه سعی می کنم پیش همسرم باشم. ولی خوب گاهی اوقاتم همسرم یک دفعه از جاش بلند میشه میره یا مثلا من میرم تو اشپزخونه و دوست همسرم میاد دنبالم. ولی در کل انگار براش مهم نیست همسرم پیشم باشه یا نه باز کار خودشو می کنه . خدا رو شکر انگار همسر منم چشمهاش نمی بینه این ادا و حرکات دوستشو.
4-من یه عمر با ابرو زندگی کردم و خودمو حفظ کردم. تازه من سعی می کنم تا اونجا که می تونم لباسهای گشاد جلوی دوست همسرم بپوشم و حجابمو زیاد رعایت کنم که تازه همسرم به من گیر می ده میگه چرا خودتو جلوی مردم زشت می کنی.
RE: مشکل من با دوست شوهرم
پس در اینصورت بهتون پیشنهاد میکنم همونطور که خودتون هم آگاهید ادامه بدین به روند حفظ حجاب پیش ایشون و همینطور باز نکردن در وقتی همسرتون نیست یا اگر هم مجبور شدین درو باز کنین ردش کنین به بهانه ای بره مثلا بگین دارم میرم بیرون.
وقتی هم همسرتون هست هرجا که همسرتون رفت برین دنبالش.به دوستشون خیلی محل نذارین.
تا جاییکه براتون ممکنه وقتی ایشون میان خونه شما برین بیرون و در دسترس نباشین.
و حتی اگه از قبل فهمیدین میخواد بیاد برای همسرتون برنامه دیگه ای بچینین طوریکه مجبور بشین بهش بگین کاری دارین.
رفته رفته هم با درایت خودتون رفت و امدتون رو هم باهاش کم کنین.
فکر میکنم اگه با جدیت بیشتری به همسرتون گوشزد کنین بیشتر توجه کنن به این مطلب.ازش بخواین حداقل شما دوتا رو تنها نذاره.
RE: مشکل من با دوست شوهرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط deljoo_deltang
دوستان ممنون از توجهتون
راستش من یه مدتی هست که بی محلی می کنم ولی دوست همسرم اصلا براش مهم نیست. باشه بازم ادامه می دم ببینم چی می شه.
1-ما تو ایران زندگی نمی کنیم و اینجا که ما هستیم خونه ها قفل ندارند. به همسرم که گفتم قفل بذاره می گه اینجا امنیت زیاده و قبول نمی کنه.
2-راستش همسرم و دوستش خیلی با هم صمیمین و دوست همسرم از همه چیز زندگی ما مطلعه ودقیقا می دونه همسرم کی خونه هست و کی نیست. چند باری هم وقتی همسرم نبوده اومده به بهونه ای در خونمون ولی من در رو باز نکردم.
3- دوست همسرم وقتی همسرم خونه است میاد خونمون و من همیشه سعی می کنم پیش همسرم باشم. ولی خوب گاهی اوقاتم همسرم یک دفعه از جاش بلند میشه میره یا مثلا من میرم تو اشپزخونه و دوست همسرم میاد دنبالم. ولی در کل انگار براش مهم نیست همسرم پیشم باشه یا نه باز کار خودشو می کنه . خدا رو شکر انگار همسر منم چشمهاش نمی بینه این ادا و حرکات دوستشو.
4-من یه عمر با ابرو زندگی کردم و خودمو حفظ کردم. تازه من سعی می کنم تا اونجا که می تونم لباسهای گشاد جلوی دوست همسرم بپوشم و حجابمو زیاد رعایت کنم که تازه همسرم به من گیر می ده میگه چرا خودتو جلوی مردم زشت می کنی.
جان ؟!!!!!!!! میشه بفرمائید شما کجا زندگی میکنید ؟
RE: مشکل من با دوست شوهرم
سلام دوست عزیز:72:
منم نظرم اینه که شما بیشتر همسرت و در جریان بذار. اروم اروم بهش بفهمون که وقتی دوستش میاد خونه شما شما ارامش ندارید و بهتره روابطتون و با ایشان کمتر کنید.
برای منم سواله که چطور می شه منزل شما قفل نداشته باشه. :303:
تا به حال به همسرتون گفتید وقتی در خانه نبوده دوستش اومده در خونتون؟
عکس العملش چی بوده؟
در ضمن بهتره اصلا بی محلی نکنی و اخماتو تو هم نکشی شاید او از این رفتار شما بیشتر لذت ببره . بی تفاوتی بهتره. بهتره خیلی عادی برخورد کنید و اتفاقا وقتی او بدی همسرتون و می گه شما بیشتر به همسرتون نزدیک بشید و مخصوصا پیش این اقا بیشتر و بیشتر به همسرتون محبت کنید. تا او متوجه بشه که شما عشق همسرتون و با هیچ چیز و هیچ کس عوض نخواهید کرد.
موفق باشی.:72:
RE: مشکل من با دوست شوهرم
سلام
دو تا كار علاوه بر پيشنهادهاي دوستان به نظرم ميرسه
مواقعي كه احتمالش رو ميديد كه وقتي شوهرتون خونه نيست مياد خونتون، ترتيبي بديد كه بيرون باشيد
به طور كلي سعي كنيد هر وقت اون اونجاست شما كمتر توي چشم و خونه باشيد
مثلا اگه دوست نزدكي داريد، هماهنگ كنيد كه بريد بيرون
اگه دوست نداريد و آدم مذهبي هستيد بريد توي برنامه هاي مذهبي مسجد اون شهر شركت كنيد
و از اين جور كارا
اگه شوهرتون پرسيد چرا وقتي اين اينجاست ميري بيرون؟
بگو چند بار بهت گفته بودم اما چون دوست صميمي تو هست و بهش اطمينان داري گوش ندادي
مجبورم براي اينكه يه وقت در فضايي قرار نگيرم كه اون به تو خيانت كنه برم بيرون
راه ديگه اينه كه دوربين مخفي كار بزاريد
جاهايي كه ميدونيد اون بيشتر مياد و كثافت كاريش رو ميخواد بكنه، دوربين جا بزاريد
وقتي چند تا فيلم گرفتيد بعد با مدركي كه داريد به شوهرتون بگيد
يا علي
RE: مشکل من با دوست شوهرم
سلام دوست خوبم
منم يه چيزي به ذهنم رسيد نميدونم تاچه حد به دردت بخوره ولي به نظر من با همسرت دوباره صحبت كن و بگو كه بخاطر اين موضوع خيلي ناراحت هستي و اينكه دوست نداري كه نگاه سنگين يه مرد غريبه رو توي خونه ي خودت تحمل كني و اگه مخالفت كرد و از اين حرفا ازش بخواه وقتي دوستش مياد طوري كه متوجه نشه رفتار دوستش رو در نظر داشته باشه تا موضوع براش به اثبات برسه و متوجه بشه .
موفق باشي :72:
RE: مشکل من با دوست شوهرم
من اگر در همچین موقعیتی قرار بگیرم و شوهرم هم حساسیت موضوع رو نگیره
هر وقت که این آقا بیاد به طرفم که بخواد خودش رو به من نزدیک کنه و یا کاری کنه
جوری با صدای بلند و با حالت اعتراضی و عصبانیت و حق به جانب بهش می گم
این رفتارهایی که داری از خودت نشون میدی یعنی چی
چی می خواهی هی دنبالم راه افتادی
و ...
و زمانی هم این کار را انجام می دهم که شوهرم هم باشه و بشنوه
+++++
وقتی این رفتار را نشون بدی این اقا جا می خوره ، ممکن هست حاشا کنه و هر رفتار دیگه ای ولی شما نباید از موضع خودت کوتاه بیایی
به احتمال زیاد شوهرت ازتون دلگیر میشه و یه عکس العملی نشون میده که خوشایند شما نیست
شاید سر شما داد بزنه و به دوستش حق بده
و بعدا بهت بگه که تو آبروش رو بردی و از این جور حرفها
در این خصوص شما
اولا اصلا نباید احساسی بشی
و دوما باید یه مدت سکوت کنی یعنی ناراحتی ات رو با سکوت کردن نشون بدهی
نه اینکه قهر کنی و متلک بهش بگی و جواب سربالا
نه :305: اصلا این کار را نکن
بلکه چند روزی را خیلی آرام و متین به کارهایت رسیدگی کن و در برابر حرف های شوهرت تنها شنوده باش حتی اگه باهات بد برخورد کرد شما رفتار بدی نداشته باش
وقتی خشم و عصبانیت شوهرت بعد از گذشت چند روز فروکش کرد
آرام ارام و در حالت عاطفی بهش بگو
عزیزکم ، من دوست دارم صرفا برای همسرم باشم ، فقط و فقط مال تو ( یعنی محبتت رو به شوهرت نشون بدی )
به هیچ عنوان اجازه نمی دهم کسی با منظور یا بی منظور جور دیگه ای با من برخورد کنه ( یعنی حد و حدود دیگران را در رابطه با خودت مشخص می کنی )
تو به خودت نگاه نکن که مرد چشم پاکی هستی و نجیبی
به خاطر همین خوب بودنت هست که همه رو خوب می بینی ( یعنی با این حرف ها شخصیت شوهرت رو ببر بالا)
و همین طور در فاز عاطفی ادامه بده
ایشون دوست شما هست و من به این رابطه دوستی شما احترام می گذارم
ولی هیچ دلیلی نمی بینم که به خاطر دوستی شما دو نفر ، این آقا که نامحرم هست به خودش اجازه بده با من گرم بگیره و صمیمی بشه
و خیلی توی لفافه به شوهرت بگو ( جوری که براش القا نشه که می خواهی چیزی رو که میدونی به رخش بکشی)
زنها با مردها فرق دارند
زنها به جزییات اهمیت می دهند و مردها به کلیات
دیدی جایی میریم من رنگ یه پرده و مدل مبل یادم می مونه و وقتی با هم صحبت می کنیم تو بهم می گی شما زنها به چه چیز هایی اهمییت می دهید
خدا توی وجود ما زنها خصوصیتی قرار داده که چون جزئی نگر هستیم خیلی سریع دستمون میاد که طرف منظور و قصدش از رفتاری که نشون میده چی هست
ببین این قسمت آخر رو خیلی باید ظریف بگی چون شوهرت حالت دفاعی نسبت به دوستش می گیره
توی زمان مناسب بگو و روی هر قسمت مکث نکن
فقط بگو و رد شو
انگار منظورت اینه که گوش شوهرت با این حرفها فقط آشنا بشه
باهاش بحث نکن
اگر مخالفتی کرد شما دفاع نکن فقط بگو من اونچه رو که درک می کنم می گم
شاید من هم اشتباه بکنم
RE: مشکل من با دوست شوهرم
بالهای صداقت عزیز خیلی زیبا راهنمایی کردی
بهترین کاری که میشه انجام داد
دوستان میشه نظرتونو راجع به مشکل منم بگین؟
بالهای صداقت عزیز میشه منم راهنمایی کنی؟
RE: مشکل من با دوست شوهرم
با سلام
میتونید دوربینی را در جایی مخفی کنید و وقتی خودت و دوست همسرت تنها هستید حرکاتش را ضبط کنی
وقتی نگاهها و حرکاتش را ضبط کنی نمیتونه چیزی را انکار کنه
و همسرت هم تو اون فیلم میبینه که تو اصلا بهش رو ندادی و دوست همسرت تقصیرها را نمیتونه گردن شما بندازه
RE: مشکل من با دوست شوهرم
چه معني داره كه مردا دوست داشته باشند و باهاش رفت و امد خانوادگي كنند اونم تو اين دوره زمونه كه نميشه به كسي اطمينان كرد
خيلي از اين ماجراها ديدم و شنيدم كه دوست شوهر به خانمش تجاوز كرده
اتفاقا يكي تو فاميلهاي دور ما بود
دوتا دوست همكار با رفت و امد خانوادگي يه روز دوست مياد خونه دوستش و به زنش ميگه شناسنامه دوستم ( شوهرت ) محل كار لازمه نتونست خودش بياد منو فرستاد زنه تا ميره شناسنامه را بياده اقاهه مياد تو و در را قفل ميكنه و ازش .... ميخواد اما زنه خيلي شير دل بوده و باهوش بهش ميگه باشه اتفاقا منم از خدامه بروو تخت خواب ميام ميره و موكت بر را با خودش قايم ميكنه و مياد تو رختخواب مرده وقتي لخت ميشه با موكت بر ميزنه تو التش و همون جا ميميره
اخر عاقبت چنين قاضيهايي بخير كه زنه را به خاطر دفاع از جان خود تبرئه كرد
بگذريم منظورم اينه كه شوهرت را در جريان بزار و بهش بگو كه به حركات دوستش توجه كنه يا به قول دوستان وقتي اون مياد خونه شما چند باري خونه را ترك كني شوهرت متوجه ميشه و دليلش را ميپرسه و اون موقع بهش بگو كه ميترسي بگو كه ميخوام فقط مال تو باشم بگو كه شايد بهمون ضربه بزنه و ... موفق باشي برات دعا ميكنم
خوش به حالم كه شوهرم اصلا رفيق باز نيست و اصلا باهاشون رفت و امد نداريم
RE: مشکل من با دوست شوهرم
واقعا از همتون ممنونم.
راه هایی که گفتید تا حالا به فکرم نرسیده بود . سعی می کنم یکی یکی همه رو امتحان کنم تا ببینم کدوم جواب می ده.
راستش همسر من یک سری خصوصیاتی هم داره که نمی شه خیلی مستقیم به این مساله بهش اشاره کنم.
مثلا عقیده داره تا زنی خودش مرض نداشته باشه مردی بهش نظر بد نداره !!!!:302:
یا مثلا زنهایی که خودشونو می پوشونن (منظورش منم) بیشتر مردها رو حریص می کنن. :316: برا همین می گه نباید من حجاب داشته باشم. یا باید به مردها دست بدم.
خوب سعی می کنم یک کمی نظر دوستانو تعدیل کنم و اجرا کنم.
بازم از پیشنهادهای خوبتون ممنونم.
RE: مشکل من با دوست شوهرم
چقدر بعضی دوستان قضیه رو جناییش کردن!!!
دوربین مخفی و تیغ موکت بری و .... :163:
اولا چرا همسر شما دوست مجرد داره؟ یکمی باهاش صحبت کن و سعی کن دوستای متاهل رو جایگزین دوست مجردش کنه، زوج ها باید با زوجها رفت و آمد کنند :303:
من اینجور مردها رو دیدم، اکثرشون به شدت آدمهای ترسو و بزدلی اند.
من چندتا راهکار به ذهنم می رسه (البته دوستان هم اشاره های بسیار خوبی کردند)
1- با شوهرت صحبت کن و ازش بخواه که ارتباطش با دوست مجردش رو محدود کنه یا به خونه محدود کنه.
2- اگر برات امکان داره زمانیکه قراره بیاد خونه تون، تو هم نفرات دیگه ای رو دعوت کن و بیشتر با اونها معاشرت کن و به ایشون کم محلی کن.
3- سعی کن زیاد به چشمهاش نگاه نکنی، اینطور آدمها روانی و مریض این هستند که بهشون نگاه کنی و توجه نشون بدی، مثلا وقتی میاد خونتون تلویزیون رو روشن کن و به حرفاش توجه نکن.
4- زیاد خودت رو حساس و هراسان نشون نده، ولی اگر یه وقتی دیدی داره حرفهای پرت می زنه، تن صدات رو بالاتر از حد معمول ببر و بگو "چی گفتید؟ متوجه نشدم!" تن صدات خیلی خیلی مهمه، باید صدات بلندتر از حد معمول باشه و محکم تر و خشن تر از همیشه!
5- وقتی می یاد خونتون تا می تونی به همسرت بچسب و ازش جدا نشو. دستش رو بگیر، قربون صدقه اش برو و و و ، اینطور آدمها منتظرند که بین زن و شوهر یه مشکلی بوجود بیاد تا بتونند به مقصودشون برسند. تا خواست از شوهرت بدگویی کنه یا مسخره اش کنه، باز هم تن صدات رو بالا ببر و بحث رو از خنده و مسخره خارج کن و جدی بگو که اصلا اینطور نیست، شوهر من توی خونه خیلی هم خوبه و از اون مردهای غیرقابل تحمل نیست. (لحن گفتنت توی این مورد هم خیلی مهمه!)
نگران نباش، اگر این موارد و مواردی که دوستان اشاره کردند رو رعایت کنی، مطمئن باش به زودی مایوس می شه و می ره دنبال کارش.
ضمنا به نظر من بهتره اول هر کاری که خودت می تونی انجام بدی، بعد اگر نتیجه نگرفتی به طور جدی با همسرت صحبت کن و دوربین مخفی و اینها رو بذار برای اون موقع :163:
موفق باشی، :72:
RE: مشکل من با دوست شوهرم
نقل قول:
چقدر بعضی دوستان قضیه رو جناییش کردن!!!
دوربین مخفی و تیغ موکت بری و .... :163:
اولا چرا همسر شما دوست مجرد داره؟ یکمی باهاش صحبت کن و سعی کن دوستای متاهل رو جایگزین دوست مجردش کنه، زوج ها باید با زوجها رفت و آمد کنند :303:
اخه همسر من ادم پرخاشگریه و ادمهای کمی با ما ارتباطشونو نگه می دارن. همه رو از خودش می رونه. ولی خوب این دوستش همه جوره باهاش کنار اومده.
من اینجور مردها رو دیدم، اکثرشون به شدت آدمهای ترسو و بزدلی اند.
من چندتا راهکار به ذهنم می رسه (البته دوستان هم اشاره های بسیار خوبی کردند)
1- با شوهرت صحبت کن و ازش بخواه که ارتباطش با دوست مجردش رو محدود کنه یا به خونه محدود کنه.
اولها دوستشو شبها هم میاورد خونه تا خونه ما بخوابه ولی از بس بهش گفتم من با مرد غریبه تو خونه راحت نیستم دیگه روزها میاردش خونه. من ترجیح می دم شوهرم دوستشو بیرون هر چقدر می خواد ببینه ولی نیاردش خونه.
2- اگر برات امکان داره زمانیکه قراره بیاد خونه تون، تو هم نفرات دیگه ای رو دعوت کن و بیشتر با اونها معاشرت کن و به ایشون کم محلی کن.
موضوع اینه که جلوی دیگران هم ابروی ادمو می بره. مثلا منو جلوی دیگران با اسم کوچیک صدا می کنه یا یک دفعه از یک خصوصیت من جلوی همه تعریف می کنه. این دوست شوهرم هفته ای دو بار حداقل میا د خونمون و در ضمن در مهمونیهای ایرانیها و بیرون رفتنها هم ایشون تشریف میارن.
3- سعی کن زیاد به چشمهاش نگاه نکنی، اینطور آدمها روانی و مریض این هستند که بهشون نگاه کنی و توجه نشون بدی، مثلا وقتی میاد خونتون تلویزیون رو روشن کن و به حرفاش توجه نکن.
درسته. دارم همین کارو می کنم.
4- زیاد خودت رو حساس و هراسان نشون نده، ولی اگر یه وقتی دیدی داره حرفهای پرت می زنه، تن صدات رو بالاتر از حد معمول ببر و بگو "چی گفتید؟ متوجه نشدم!" تن صدات خیلی خیلی مهمه، باید صدات بلندتر از حد معمول باشه و محکم تر و خشن تر از همیشه!
چشم اینم انجام می دم.
5- وقتی می یاد خونتون تا می تونی به همسرت بچسب و ازش جدا نشو. دستش رو بگیر، قربون صدقه اش برو و و و ، اینطور آدمها منتظرند که بین زن و شوهر یه مشکلی بوجود بیاد تا بتونند به مقصودشون برسند. تا خواست از شوهرت بدگویی کنه یا مسخره اش کنه، باز هم تن صدات رو بالا ببر و بحث رو از خنده و مسخره خارج کن و جدی بگو که اصلا اینطور نیست، شوهر من توی خونه خیلی هم خوبه و از اون مردهای غیرقابل تحمل نیست. (لحن گفتنت توی این مورد هم خیلی مهمه!)
وای دست رو دلم نذارید که همه چیز زیر سر این شوهرمه. می گه نباید جلوی دیگران به من بچسبی یا حتی پیشم بشینی. تازه اگر دست بهش بذارم دستمو می کشه کنار.
نگران نباش، اگر این موارد و مواردی که دوستان اشاره کردند رو رعایت کنی، مطمئن باش به زودی مایوس می شه و می ره دنبال کارش.
ضمنا به نظر من بهتره اول هر کاری که خودت می تونی انجام بدی، بعد اگر نتیجه نگرفتی به طور جدی با همسرت صحبت کن و دوربین مخفی و اینها رو بذار برای اون موقع :163:
شما درست می گید باید خودم اول اقدام کنم. چون ممکنه شوهرم رو بدتر روی خودم حساس کنم. موفق باشی، :72:
RE: مشکل من با دوست شوهرم
منم چندتا راه به نظرم میرسه که اگر به نظرت درسته انجام بده...
1_زیر آب دوست شوهرت رو خیلی خیلی غیرمستقیم پیش شوهرت بزن نه اینکه اصرار کنی که به تو نظر داره مثلا بگو حواست بود اینجا رو داشت دروغ میگفت؟ یا اینکه بگو چه قدر درو هست یا ...حالا هر صفت بدی که شوهرت هم روش حساسه...اما شوهرت نفهمه داری این کار رو از عمد میکنی و منظورت قطع رابطه دوتا دوسته
2_جلوی دوست شوهرت خیلی عادی یک داستان تعریف کن و بعد بگو از مردهای هیز متنفری و خیلی خوشحالی که شوهرت این طوری نیست
3_به عناوین مختلف به دوست شوهرت بگو که برات مثل برادر میمونه و براش دخترهای خوبی واسه ازدواج سراغ داری
4_ من نمیگم به دوست شوهرت روی خوش نشون بده ولی مثل بقیه دوستان پرخاش رو هم تجویز نمیکنم چون به نظر من نباید مردها رو حریص کرد عادی باش ولی بیتفاوت ...
5_سعی کن توی جمع ضایع و ناراحتش کنی مسخره اش کنی تا ازت متنفر بشه و بفهمه که ازش خوشت نمیاد
6_در مورد قفل خونه حتما اقدام کن میتونی به شوهرت بگی شنیدی خونه همسایه هاتون دزد اومده و میترسی...یا اصلا خودت اقدام کن.
7_زیاد نگران نباش بلاخره وقتی ازدواج کنه همه چی تموم میشه
RE: مشکل من با دوست شوهرم
عزیزم سستی بازار از دلاله
این شوهرته که داره تیشه به ریشه زندگیش میزنه
خیلی بی خیاله آخه آدم وقتی ایران را ترک میکنه باید غیرتش را هم ترک کنه؟؟
هزاران آفرین بر شما که با وجود شوهر بی احساس و اینهمه موقعیت هم لباستون را پوشیده نگه داشتید هم با وجود این موقعیت ها گمراه نمیشید:104:
خیلی از زنها را دو رو برم میشناسم که با وجحود اینکه همسرشون خیلی هم زن ذلیل بوده و بهشون توجه داره باز هم چشمشون میدوه حتا پوشیده شونو هم دیدم
شما ناراحت نباش اگر همسرت هم قدرت را ندانست خدا ثوابش را برات نگه میداره
اون دنیا پایدارتره و من کاملا به این موضوع معتقدم
RE: مشکل من با دوست شوهرم
مادر دو کودک ممنون. راستش می خواستم از همه دوستان هم تشکر کنم. دیگه اون اقا الان با اینکه رفت و امدهامون بیشتر شده (به خاطر کاری که با همسرم انجام می دن) حد خودش رو می دونه . چون بی تفاوتی و حضور نداشتن رو در محلی که اون بود رو در پیش گرفنم.
راستش از راه حل خانم بالهای صداقت هم خیلی خوشم اومد اما مشکل عمده من اینه که ادم محافظه کاری هستم و از درگیری های اینچنانی می ترسم. کما اینکه دفعه اول که اون اقا بهم دست می زد جلوی همسرم باهاش برخورد کردم ولی شوهرم هیچ بروی خودش نیاورد که چی شده. ولی اون اقام دیگه بهم دست نزد.
راستش این قضیه جنبه خوبی هم داشت و اون این بود که من قبل از اون همش به طلاق قکر می کردم ولی با درست شدن این مشکل و شروع توجهات خاص این اقا به علاقه مندیهای من، به ظاهر من ، به وزن کم کردنهای من و ... و دفاع کردن از من جلوی شوهرم فهمیدم که روزنه های زیادی تو زندگی ما وجود داره که باعث شده کسی به خودش جرات بده وارد زندگی مون بشه. در واقع اون اقا رو مثل یک دشمن خارجی برای زندگیمون دیدم و این باعث شد عمیقتر به مشکلات زندگیمون فکر کنم و براشون راه حل پیدا کنم.
بازم از همتون ممنونم. امیدوارم همه ما مشکلانمون حل بشه.
RE: مشکل من با دوست شوهرم
امیدوارم هر چه زودتر روابط شما با شوهرتون بهتر و بهتر بشه و همسرتون قدر شما را بیشتر بدونه
و اون آقا هم اصلاح بشن و به اشتباه خودشون پی ببرند:323: