سلام به دوستان عزیز تالار:72:
همیشه دوست داشتم بدونم برای متنوع کردن زندگی چکارمیشه کرد.ازتون میخوام اگه کارخاصی بوده که بعنوان سوپرایز تو زندگیتون داشتین بگین که ایده ای باشه برای من ودیگروون:43::227:
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام به دوستان عزیز تالار:72:
همیشه دوست داشتم بدونم برای متنوع کردن زندگی چکارمیشه کرد.ازتون میخوام اگه کارخاصی بوده که بعنوان سوپرایز تو زندگیتون داشتین بگین که ایده ای باشه برای من ودیگروون:43::227:
سلام
جونم براتون بگه که من وهمسرم کلا زیادی اهل سورپرایز کردن همیم وهردفعه سعی داریم تا کاری کنیم تا طرفمون کم بیاره.
اصولا همسرم همیشه به این معتقدبود که جشن ولن تاین برای خارجی هاست وما هم که ازخود بیگانه نیستیم نبایدبرامون مهم باشه.منم حرفی نداشتم.
اماااااا ،ولن تاین 89 سرکاربودم وطبق معمول سرم شلوغ بود که نگهبان اومد گفت خانوم ... یه آقایی دم درکارتون داره! تعجب کردم گفتم کیه؟ گفت راننده آژانسه ومیگه باشما کارداره.یه جوری هم می گفت که معلوم بود ازتعجب دهنش وامونده!!!! با هزارتا علامت سوال توی ذهنم رفتم پایین دم در.راننده آژانس نزدیکتراومد درحالی که یه دسته گل خوشگل هم دستش بود.گفت این گل برای شماست.گفتم: نه ازطرف کیه؟
گفت: نمیدونم خانوم ازگلفروشی ... برای شما فرستادن. من که واقعا متعجب شده بودم گفتم نه آقا اشتباه می کنید کسی قرارنبود برای من گل بفرسته!خیلی ترسیده بودم ازاینکه دوربین مداربسته ، نگهبان ... وای خدای من الان تو کل شرکت می پیچید، یعنی ازطرف کی می تونست باشه؟
خلاصه راننده وقتی دید نه واقعا من بی اطلاعم یک تکه کاغذ بهم دادکه روش اسم من و آدرس شرکت نوشته شده بودوقتی متوجه دست خطش شدم خندیدم وباخوشحالی تشکرکردم.
از آنجایی هم که خانومهای شرکت ما چشم دیدن منو ندارن، این ماجرا وقتی تو کل شرکت پیچید نمیدونیدچه حسی داشت! یک هفته فقط حرف اون بود . بچه ها داشتند می ترکیدن.الان هم هنوز ازحرص اونروزشون و اینکه چه روزبدی براشون بوده میگن.
خلاصه من اونروز واقعا کم آوردم.خیلی شیرین بود!:43:
مرسی آریانا جون
الهی یعنی هیچکس دیگه تا حالا سوپرایز نشده ؟خانوما چی شما تا حالا همسرتون رو سوپرایز نکردین ؟بگن بابا شاید یکی تولدهمسرش باشه ولی ایده ای نداشته باشه وحرف شما باعث بشه یه روز خوب داشته باشن دعاتون هم میکنن.خسیس بازی ممنوع :305::316:
من همیشه با خانومم که می رم بیرون و مبینم یه چیز خاص رو خیلی دوست داره ولی امکان خریدش نیست اونو نو ذهنم نگه میدارم و تو یک شرایط خاص سورپرایزش می کنم و بهش هدیه میدم
يه بار تولدم بود اوائل ازدواجم بود . رفته بودم سركار وقتي برگشتم ديدم شوهرم خونست . خونه رو پر از شمع كرده بود و روشنشون كرده بود . يه مقدار گل رو پرپر كرده بود و ريخته بود كنار شمعها . و يه كادو هم برام گرفته بود . تازه خونه رو هم عين دسته گل كرده بود (البته ناگفته نماند بعد از تولد فهميدم هرچي دم دستش بوده به زور همينجوري چپونده تو كمدا كه فقط جلوي چشم نباشه :311: در كمدو وا مي كردي مي ريخت بيرون ) . وقتي اومدم خونه خيلي خوشحال شدم . خيلي فضاي رمانتيكي بود اونروز بهم خيلي خوش گذشت .
يادش بخير . خدايش بيامرزد.:302:
:43:
:316::316:
سلام خدمت همه دوستای خوبم.یه چند روز پیش که روز زن بود با همسرم روز قبلش رفتیم و برام دوتا النگو گرفتیم.راستش زیاد راضی نبودم چون همیشه دوست دارم یه چیز کادو بگیرم که ندونم توش چیه بعد باز کنم وذوق کنم.خلاصه اومدیم خونه واون روز به پایان رسید فردای اون روز یعنی روز زن صبح زود همسرم در خونمو زد رفتم جلوی در ودیدم یه کادو تو دستشه خیلی خیلی ذوق کردم توی اون کادو همون کفشایی بود که چند هفته قبل من دیده بودم و خوشم اومده بود ولی چون پولمون کم بود نتونسته بودیم بخریم خیلی خوشحال شدم خیلییییییییییی.:43::227:
راستش من آلزایمر دارم و یادم نمیاد قشنگترین سورپرایز کدوم بوده. بنابراین آخریش رو میگم.
اما ماجرای زندگی ما دیگه نه از خدا پنهونه و نه از دوستان و نه از خواجه حافظ شیرازی! الغرض بنده در شهری زندگی میکنم که از همسرم قدری دورم. و ایشان در شهر دیگری زندگی میکنند به دلیل حالا کارشون و همینطور محل اقامت فرزندانشون که از ابتدا آنجا بوده. این است که ما دائم در کنار هم نیستیم و هرچند وقت یکبار چند روزی را به شهر ما میاد. این دوری به همراه آرامشی که به همراه داشته گاهی هم خوب دلخوریهایی را ایجاد میکند. اما همسر بنده همواره نهایت سعیش را کرده که به انواع مختلف جبران کند که کاستی های دیگر را پوشش دهد. روی این اصل با اینکه همواره به اشکال مختلف کلامی و یا با خرید هدیه و ... مورد لطف و تفقد ایشان قرار گرفته ام، اما گاهی اوقات سورپرایزها خیلی به دلم نشسته که یکیش همین چند روز پیش بود و به مناسبت روز زن. بعد از مدتی که از همسرم دور بودم، از دیروز اومدند خونه. اما قبل از آن درست شب تولد حضرت فاطمه (س) با اینکه تبلیغات و تبریکات مربوط به تولد اون حضرت رو دیده بودم اما به هیچ وجه به ذهنم کلمه روز زن خطور نکرده بود تا اینکه ایشون تماس گرفت و گفت که برای من کادویی در نظر گرفته گفتم به چه مناسبت گفت روز زن... خوشحالیم زمانی بیشتر شد که انتخاب کادو و فلسفه اون انتخابشون رو فهمیدم. قرار شد وقتی اومد با هم بریم بخریم اون رو. هر چند که از دیروز که اومده هنوز وقت نشده که بریم برا خرید اما حتی اگر هم این کادو را عملا دریافت نکنم، شیرینی اون سورپرایز و ابتکار عمل ایشون از بین نخواهد رفت.
به هر حال برای اینکه ما هم در این تاپیکها سهمی داشته باشیم و به بدبینی محکوم نشیم، این هم یک خاطره بود که از خودم در وکردم.
مرسی معلومه روز زن سوپرایزای خوبی داشته امیدوارم بقیه دوستان هم دوباره به ایت تاپیک سری بزنن و ازسوپرایزهاشون بگن :316:
امسال روز زن هيچي كادو نگرفتم و هيچ تبريكي هم نگرفتم . غصه كادو گرفتم .:311:
الهی سبکتکین جان:311:
به کادو هم یارانه خورده فکر کنم:305: ان شالله تنت سالم باشه :46:
:72::72::72::72::72::72::72::72
بازم من امسال سورپرایز شدم، اونم چه سورپرایزی!!!
امسال روز زن متفاوت ترازهرسالم بود.
ازصبح که رفتم سرکار تا ساعت 10 ازهمسرم خبری نبود،ساعت 10 داشتم باهاش تلفنی حرف می زدم.بهش گفتم ای بابا پس نمی خوای تبریک بگی؟کلی برام sms تبریک اومده،کلی همکارام اینجابهم تبریک گفتن، پس توچی؟
خودشو زد به اون راه وگفت ئه راست میگی؟ خوش به حالت!
بعدش بازم هیچ خبری نشد.
تاظهر که یه sms ازش برام اومد که تبریک گفته بود.عصرازساعت 4به بعد باهم بودیم.هیچ حرفی نزد،هیچ کاری نکرد،هیچ کادویی هم نگرفت.داشتم شاخ درمی اوردم.چی شده بود؟
هیچی دیگه اونروز تموم شد وهمسر من هیچ کاری برام نکرد.
اما اصلا ناراحت نشدم، چون بازم برام سورپرایز جالبی بود.چون تاحالا سابقه نداشته!به قول دوستام که گفتن :دلمون خنک شد یه بار هم تو بی محلی روببین وطعمش روبچش.
ولی من فکر نمی کنم منظورش بی محلی باشه بااینکه اصلا نمی تونم حدس بزنم چرا؟
بالاخره من دیگه به اون موضوع فکر نمیکنم وناراحت هم نیستم.آدم قرارنیست که همیشه با کادو ومحبت سورپرایز بشه یک بارهم اینجوری.مگه چه عیبی داره؟حالا قدر اون لحظات عشقولانمون روهم بهتر درک می کنم.
آره آريانا جان . من و تو اينو نگيم چي بگيم . بايد به زور مثبت فكر كنيم ديگه :311:نقل قول:
نوشته اصلی توسط آریاناng
من توي اين يه هفته اخير دوبار سورپرايز شدم و خيلي حال داد. من هميشه عادت دارم كه پول موبايلم رو سريع پرداخت مي كنم .يعني قبل از اين كه قبض بياد با اينترنت پرداخت مي كنم. هميشه اين همراه زندگي ام گير ميداد كه تو چرا انقدر عجله داري...القصه هفته پيش بودم كه ديدم يه اس ام اس اومد كه از پرداخت غير حضوري شما متشكريم. وقتي باهاش صحبت مي كردم گفتم نگاه كن اين مخابرات هم قاطي كرده هنوز ماه تموم نشده و قبض پرداخت نشده جو گير شده اس ام اس ميده. ديدم داره مي خنده. باز من دوزاريم نيفتاد. شك كردم گفتم تو چه جوري قبض منو پرداخت كردي..خنده اش شديد شد..كاشف به عمل اومد كه بله پرداخت كرده با اينترنت اونم از ترس اين كه من زودتر پرداخت نكنم صبر نكرده ماه تموم بشه. هر چه قدر هم بهش مي گم شماره كدپستي منو چه جوري گير آوردي فعلا كه لو نميده...
روز زن هم كه باهم بوديم.ديدم دست خالي اومده گفتم لابد سرش شلوغ بوده گذاشته كادو رو بعدا بگيره. بعدش ديگه سرم گرم شد و اصلا فراموش كردم. ساعت 4 بعداز ظهر بود ديدم از لابي زنگ مي زنن. منم يهو گيج شدم گفتم من منتظر مهمون نيستم..بردارم برندارم...ديدم هي مي گه حالا پاشو ببين چي كار دارن. برداشتم گفتن خانم فلاني براتون خريد اومده منم گفتم اشتباه من خريد نداشتم..ديدم داره مي گه نه بگو بيارن....بعلههههه ديدم برام يه مانيتور بسيار عالي گرفته ..از اين خريد اينترنتي ها...اصلا فكرشو نمي كردم. خودش مي گفت بايد مي فهميدي چون هميشه بهت مي گفتم با اين مونيتور چشمات اذيت مي شه..
خوب شد اينجا نوشتم كه يادم نره...قطره ايي از محبت هاشو:72:
خوش به حالتون
شوهر من كه اصلا اهل اين جور چيزا نيست چند بارم بهش گفتم عاشق كادو ام اما دريغ
هر وقت هم بخواد چيزي بخره خودمو ميبره اتا حالا كه ا سورپرايز نشدم فك كنم اگه يه روزي سورپرايزم كنه شاخ در بيارم
وقتي نوشته هاتون را ميخونم از يه بابت به خاطر لحظات خوشي كه دارين خوشحالم اما از طرف ديگه غصه ميخورم
اما من همه مراسمها تولدش سالگرد ازدواج و.. واسش كادو ميخرم اولين بار دوران عقد بوديم و روز تولدش چند روز قبل از روز تولدش بازار بوديم از يه شلوار خوشش اومد اما گرون بود و پول كم داشت (چون قبلش خريد كرده بوديم)
روز تولدش همون شلوار را براش خريدم فك كنم اولين بار بود كه تو عمرش كادو دريافت ميكرد اونم كادوي مورد علاقش را اونقدر خوشحال شد كه نگو هيچ وقت يادم نميره
از آقایون محترم خواهشمندم به این تایپیک سری بزنند!
اینهمه ما از خاطراتمون می نویسیم وشما یادمی گیرید.خب یه چند تا هم شما بنویسید تا ماهم یادبگیریم.
هرچی بلد بودم وبه ذهنم می رسید پیاده کردم چیز تازه ای نیست.چه جوری همسرمو سوپرایزکنم؟:302:
مرسی آریانا جون
حداقل بگین خانومتون چطوری سوپرایزتون کرده خوشتون اومده :316::316:
تسکو جان حداقل شما به این تاپیک یه سری بزن :316:
سارا جان tesoke كه مجردن
البته اومدنشون خوبه چيزاي بامزه زياد ميگه
پاییز خزان2عزیز
گفتم تسکو بیاد چون اینجوری که معلومه ایشون تا نیاد تاپیکی پا نمیگیره:227:
خوب من شوهرمو خیلی دوست دارم هر چند وابستگیمو دارم کم میکنم که اگه راهی نبود دیگه با عشق از هم جدا شیم. اما چند روز پیش خیلی سورپرایز شدم. با هام دعوای سختی کرد و من هم بهش گفتم خودت رو ناراحت نکن و من فردا وسایلمو میبندم و میرم. اون هم مثلا رفت که حساب مامانش را بزاره کف دستش. مدتی منتظر شدم اما نیومد من هم لباس پوشیدمو رفتم خونه مادرش اینها. دیدم دارن گل میگن و گل میشنون. خوب منم نشستم و انگار نه انگار اتفاقی افتاده. اون هم انگار شرمنده بود با چشمهای خوشگلش هی منو نگاه میکرد و بعد گفت میای بریم بگریدم؟ خیلی سرپرایز شدم. رفتیم بیرون. وقتهایی که اذیتم میکنه و بعدش میریم بیرون خیلی بهو خوش میگذره. مدام دستمو یواشکی توی تاکسی میگیره و ناز میکنه. بهم لبخند میزنه و روی گونه هاش یک چال خوشگل میفته. خیلی دوستش دارم. ولی میخوام ازش هم که جدا شدم فقط خاطرات خوبمو یاد آوری کنم.
آقایون هنوز هم فرصت باقیست برای نوشتن سوپرایزهای قشنگتون یادتون باشه روز پدرنزدیکه ها :311:
گفتنش اینجا شاید بتونه دوباره روز خوب و بیاد ماندنی براتون بسازه:227:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط پاييز خزان2
و من متاسفم از اینکه حسرت مردی رو می خوری که مشکلی داره که بعید می دونم زنی با اون قضیه کنار بیاد
===
پاورقی
قصد خدشه گرفتن به رابطه کابر خاصی ندارم (خوندن تاپیک خانم المیرا خیلی از ابهامات رو برطرف می کنه)
دنیای واقعی هم همینه ها ما وقتی خوشی ها دیگران رو می بینیم غبطه می خوریم و می گوییم خوش به حالشون که اینقدر شاد هستند و هیچ مشکلی ندارند
اما دریغ از مشکلات زندگیشون
دوست عزيز كاشكي اين پست رو تو اين تاپيكي كه اصلا هدفش چيز ديگه ايي هست رو نمي نوشتيد. مسلما همه اين دوستان فرومي مي دونند كه كلا به هيچ چيز اين دنيا نبايد غبطه خورد اين مسايل كه ريزترينشون هست.نقل قول:
نوشته اصلی توسط بالهای صداقت
اما در مورد ناراحتي شما در مورد زندگي شخصي من..من از زندگي خودم راضي هستم و هرچيزي رو كه در اين مقطع از زندگي ام لازم دارم رو در اختيار دارم. از اون تاپيك به اين ور من سعي كردم كه يه سري مسايل رو درون خودم و يه سري مسايل بيروني رو حل كنم و موفق هم بودم. به اون آرامشي هم كه دنبالش بودم رسيدم چون اين آرامش بازتاب حالات دروني خود ماست. به هر حال ممنونم كه هم يادي از من كرديد هم به ديگران يادآوري كرديد كه قدر چيزهايي كه دارند رو بدونند چون من با خوندن خيلي از پست هاي اين فروم قدر داشته هام رو بيشتر دونستم.
از مسئول اين تاپيك هم خواهش مي كنم اگه مقدوره هم پست بالهاي صداقت و هم پست من پاك بشه. بذاريم اين تاپيك به راه خودش بره و كمي شاد باشه ..توي پست ديگه غبطه نخوردن به زندگي ديگران رو ادامه بديم.
سلام به همگی،
قبل از اینکه باردار بشم با همسرم صحبت ار این می کردیم که اگه بتونیم پول هامون را رو هم بذاریم ویه تردمیل بخریم بحث تردمیل داغ بود که یه دفعه نی نی ما پرید وسط و ما فهمیدیم که من باردار هستم ومخارج پیش بینی نشده وبه همین دلیل خریدن تردمیل به کل منتفی شد .
روز زن نزدیک بود ومن تقریبا 1 ماهه باردار بودم از سر کار که اومدم همسرم پرید و در را باز کرد بعد از احوال پرسی فهمیدم یه کاری کرده که اینقدر خوشحال وقتی اومدم توی پذیرایی دیدم یه تردمیل کله گنده اون وسط هست .گفتند که پیشاپیش هدیه روز مادر.
(درحاشیه : نصف پولش را خودش داده بود نصفش را هم بدون هماهنگی با من ، اینجانب را تا 6 ماه انداختن توی قسط دادن)
با این حال خیلی خوشحال شدم .
یک روز با شوهرم تو خیابون بودیم گفت امروز تولد مادربزرگشه بیا 1شاخه گل بگیریم بریم پیشش.(من عاشق 1 شاخه گل رز قرمز هستم ،البته بدون مناسبت ها!!:D)بعد بهم گفت به سلیقه خودت 1 گل انتخاب کن منم 1گل رز سفید انتخاب کردم اونم چون می دونست من عاشق رز قرمزم هی اصرار کرد که قرمز رو بردارم خلاصه از اون اصرار و از من انکار :D:Dبالاخره خریدیم و اومدیم بیرون و گفت اینم تقدیم با عشق به خانومه خوشگلم.درسته خیلی کوچیک بود اما خیلی سورپرایزم کرد و دلمو حسابی برد:D
یک بار دیگه هم که من سورپرایزش کردم :گفته بود ساعت دوست داره من براش خریده بودم اما کلی پیشش غصه خوردم و گفتم خیلی دوس داشتم واست بخرم اما پولم به ساعت نرسید کاش می تونستم چیزی که دوس داری بخرم واست خیلی ناراحتم و...(کاملا از فکر اینکه واسش ساعت خریدم آوردمش بیرون)گفتم 1 چیز کوچیکتر که پولم می رسید واست خریدم امیدوارم خوشت بیاد و...وقتی روز تولدش کادوشو دادم از خوشحالی داشت می ترکید و از این سورپرایزم کلی خوشش اومد و هنوزم بعد از 6سال یاد آوری میکنه که خیلی اون کادو و سورپرایزت عالی بود. ایشاا... بتونی 1 راه خفن واسه سورپرایز شوهرت پیدا کنی.بعدا حتما به ما هم بگو چیکار کردی
من که شوهر ندارم که برای روز مرد سوپرایزش کنم:302::302::302:
ولی همیشه دوست داشتم سوپرایز های خوبی هم دریافت کنم هم برای همسرم داشته باشم:302:
فعلا منم سورپرايزم براي روز مرد لو رفت:( ...از طرف همراه زندگي ام هم تهديد شدم كه اجازه ندارم چيزي براي روز مرد بخرم. :302: چون تولدش نزديكه مي گه يكي از اين كادو ها رو بايد بخري، نميشه دو تاشو بگيري.نمي فهمه كه كادو خريدن من رو خوشحال مي كنه و شكرگزار اين مي شم كه كسي رو دوست دارم و مي تونم براش هديه بخرم..
فكر كنم ديگه بايد پدرمو سورپرايز كنم..:P
با سلام به تموم دوستان و تشکر مطالب جالبتون
آقا یه روز وقتی من و خانومم نامزد بودیم باهم قرار داشتیم که نهارو باهم باشیم.
من به شخصه رنگ سبز دوسدارم و یکی از زیبایی هایی که منو شیفته همسرم کرد این بود که وقتی چادر میپوشه مث فرشته ها میشه که چند ماهی بود اصلا با چادر ندیده بودمش
خلاصه با تلفن متوجه شدم کجاس و داشتم میرفتم در کتابخونه ای که گفته بود و از دور سراغش میگشتم ببینم کجاس آخه یخورد دیر رسیدم گفتم فوری خودموبرسونم
خلاصه رسیدم در کتابفروشی دیدم نیس این طرف اونطرفو نگا کردم ندیدمش (البته من دنبال یه خانمم با مانتو میگشتم)یدفه دیدم یه خانوم چادری که پشتش به من بود برگشت سلام کرد خیلی جاخوردم وقتی دیدم چادر پوشیده و یه روسری سبز ناز به صورت عربی هم بسته بود خدایی خیلیی ذوق کردم:43::227:
اونروز کلی خوش گذشت هنوزم که هنوزه خاطره اش خاطرمو نوازش میکنه
بنظرم سورپرایز تو یه کاربزرگ نیس می تونیم با کارای کوچیک ولی دوسداشتنی همسرمون رو خوشحال کنیم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ashkan.comp
خیلی خیلی خیلی خیلیییییییی عالی بود...:104:
خوش بحالتون
همسری منم میگه تو با چادر نازتری ها ولی خب چیارکنم سختمه باچادر:163:
ولی بسیارعالی بود....سوژه خوبی بود..:43:
ایشالله همیشه خوشبخت باشید
سلام خانوما
میدونم خیلی دیر شده ولی منم میگم که:
من نزدیک 18 ماهه که تو عقدم تا حالا شوهرم خیلی سوپرایزم کرده طفلک ولی قشنگترینش ماله سالگرد ازدواجمون بود
از اونجایی که بنده مدیر مالی شوهرمم : واز جیبش خبر دارم!میدونستم که 2ماهه حقوق نگرفته پس اصلا شکممو صابون نزده بودم واسه هدیه !شب 13 اسفند لباسی رو که دوست داشت پوشیدم و آرایش نازی کردم و منتظرش شدم اومد اما دست خالی !:302: پاک خورد توبرجکم ازم معذرت خواهی کرد که چیزی نگرفته بااینکه دوست داشتم گریه کنم بهش حق دادم شوهرم پیشنهاد شام دادکه بریم بیرون منم شال وکلاه کردم راه افتادیم که بریم 100 قدمی که از خونه گذشتیم دستموگرفت وماشینی رو نشون داد در رو برام بازکرد رو صندلی دسته گل پررز بود با مریم گلبرگای رز توماشین ریخته بود خوشحال راه افتادیم بریم یه دوربزنیم و شام بگیریم بازم شوهرم توراه ازم معذرت خواهی کرد منم مطمئن شدم دیگه خبری نیست شام که گرفتیم نم نم برف هم شروع شده بود شوهرم اصرار کرد بریم پارکی که همیشه شام میخوریم منم غرغرکنان واسه پیشنهاد غیرمنطقیش سردی هواوبرف وخیسی چمنا...
وقتی از ماشین پیدا شدیم شوهرم مثه همیشه دستمو گرفتم ومنو به سمت هتل کنار پارک که رزرو کرده بود برد خیلی سوپرایز شدم وقتی وارد اتاق شدم یه کیک با شمع موزیکال روی میز بود
شب خییییییییییییییییییییلی قشنگی بود
:302:من سورپرایز یاذم نمیاد
یعنی منو تاحالا سورپرایز نکرده؟:302:
آخه همه مناسبتا قبلش میگه میخواد چی کار کنه! با اینکه بهش میگم نگو!
ولی من خیلیییییی تاحالا سورپرایزش کردم:302:
اين يكي از قشنگترين سورپرايزيه كه همسرم واسم داشته كه قبلا تو تاپيك خاطرات قشنگ و عاشقانه من و همسرم نوشته بودمنقل قول:
نوشته اصلی توسط گلنوش67
اينم يه خاطره تكراري ديگه از سورپراز شدن مننقل قول:
نوشته اصلی توسط گلنوش67
سلام منم یه خاطره دارم اینکه پارسال ولن تاین همسرم بهم یه ساعت مچی خیلی قشنگ داد که هر کی میبینه میگه از کجا خریدی منم با افتخار می گم اقامون من واقعا سوپرایز شدم چون همچین روزی رو فکر نمی کردم که به یاد بیاره و تحویلم بگیره چون تولدها و سالگردو بزور یادشه برا همین خوشحال شدم .
اين خاطره رو با اجازه خانم yekta-b اينجا ميارم ديدم خيلي جالبه حيفم اومدنقل قول:
نوشته اصلی توسط yekta_b
انشالا هميشه در كنار هم خوشبخت باشين:72::72:
گلنوش جان واقعا که یه خواهر شوهر نمونه ای:104::104::104::46:
سلام سلام
فک کنم یکی از سوپرایزایی که تا آخر عمرم یادم میمونه اینه
من چون عادت دارم توی حموم موزیک گوش بدم موبایل طفلکمو همیشه باخودم میبردم که آهنگ بزارم یک بار مجبور شدم بادستای خیسم اس ام اس تایپ کنم اونجا به عواقبش فک نکردم ولی شب دیدم مانیتور گوشیم مات شده ودر ادامه صب دیدم سیاه شده:302:کلی ناراحت شدم چون من بااون گوشی کلی خاطره داشتم به شوهرم به شوخی گفتم حیف حقوقتو نریختن باجدیت گفت اشکال نداره میبرم واست همینودرست کنند شاخم در اومد چون شوهرم دنبال بهونه ست واسم هدیه بگیره چه برسه به الان که نیاز دارم :163:ولی به روی خودم نیوردم
فرداشب شوهرم بدون برنامه اومد اکثر اوقات یه خوراکی کوچیک واسم میگیره این دفعه هم گرفته بودرفتم کیفشو بازکردم دیدم یه بسته چیپس خوشحال شدم برداشتمش دیدم اصلا هوانداره تا سنگینتر هم هست باتعجب بازش کردم دیدم یه بسته کادو پیچ داخلشه باز کردم دیدم برام گوشی خریده کلی خوشحال شدم :310::310::227:
مرسی شوهری:46::46::43::43::227:
خیلی جالبه!!!
داشتم پستای قبلیو میخوندم همزمان به این فکر میکردم که از کدوم خاطره بنویسم!؟محسن من با وجود اینکه هنوز دانشجوست و .... همیشه منو با کادوهای گرون قیمت خوشحال کرده چه تولدم چه ولنتاین و....اما همیشه از قبل میدونستم که حتما یه هدیه خاص در کاره .خلاصه با خوندن این پستا یه نمه تو خودم رفتم که یهو یه اس ام اس واسم اومد
received from Nafas
salam azizam?
chetor metori?
eshghe man halesh khobe?
?[/align]eshghe man sarhale sarhale
mano dost dare?
:46::46:
کلی حالم عوض شد انگار میدونست الان باید دلبری کنه;)
قشنگترین سورپرایز من برای همسرم این بود که درست روز قبل از عروسی مون فهمیدم که فوق لیسانس رشته خودم قبول شدم اونقدر خوشحال شد که حدو اندازه نداشت چون خیلی دوست داشته ادامه تحصیل بدم برعکس اون من چندان علاقه ای نداشتم چون مشغول کارم شده بودم و زیاد به این بعدش توجه نمی کردم روزی که فهمید من قبول شدم به تمام همکاراش ناهار داد هنوزم باورم نمی شه اینقدر خوشحال شده باشه:311: