اگه هرچی حرمت بین زن و شوهر از بین بره بازم امیدی هست

سلام علیکم
شرمنده که هروز با یه مشکل ازتون کمک میخام من فقط10ماهه ازدواج کردم فکر کنم فقط 1 روز از این 10 ماه با شوهرم دوست بودم چطور بگم ما خیلی مشکل داریم خیلی
از همه مهمترش بیخیالی شوهرم نسبت به زندگیشه اینکه هنوزم که هنوزه قبول نکرده مرد زندگیه منه و هرکاری برام میکنه رو لطفش میدونه باور کنید من همیشه بعد خرید کوچکترین چیزی ازش تشکر میکنم

حسابگر بودنشو قبلا تو تاپیک جداگونه بیان کرده بودم و قرار بود واسه جلوگیری از چونه زدن سر خرید کوچکترین چیزها ماهیانه 150تومان به من بده که هرماه پدرمو در میاره تا بده تازه اونم 100تومن نه 150 که اینکارش خیلی ازارم میده

منو اون خیلی حرمتارو شکوندیم بدترین حرفارو زدیم بهم بدددددددددددددددددددددددد ترین

خیلی بد خیلیییییییییییییییییییییی ییییییییییییییییییییییییی یییییییییییییییییییییی

خانوادشم که منو عروسشون نمیدونن عید رفتم خونشون که همه چیز تموم شه و رفت و امد کنیم و حتی بهشون گفتم که اومدم که بیاید ولی نیومدن

الانم دوران قهرو سپری میکنیم میدونید چرا چون به من قول داده بود به نام خودم ماشین برام بخره ولی حالا که میخاد بخره مستقیم به من میگه من تو اطمینان ندارم

نمیدونید چقد دلم شکست ازین حرفش احساس میکنم زندگیمون پوچه چون هیچ اعتمادی بین منو اون نیست

دوست ندارم کارامو تو خونه بکنم دوست ندارم غذا درست کنم دوست دارم همیشه گرسنه بمونه(که نمیمونه چون خودش از پس خودش بر میاد)


از اخلاق بیخیالیش متنفرم خصوصا وقتی دعوای شدید کردیم ولی اون با بیخیالی تمام میاد پیشم و باهام حرف میزنه که نه قهر باشیم نه حرف منو گوش بده حرف خودشم عملی بشه

ببخشید سرتونو درد اوردم به من لطفا بگید با بیخیالیش حسابگری های شدیدش که زیر قولشم میزنه و شدیدا دروغ میگه و هزار تا مشکل دیگش چه کنم

ممنونم ازتون:72:

سلام شاپرک جون
با اجازه

ای خدااااااااااااااااااا باز هم مشکلات ناشی از عدم آموزش مهارتهای زندگی به زوجین:302:

[/align]
[size=small]ببخشید باید می گفتم...... آخیش راحت تر شدم!

عزیزم مشکل شما رو خیلیهای دیگه هم دارند و تنها نیستی، مطمئن باش. علتش هم تعاریف اشتباهی هست که از زندگی مشترک قبل از ازدواج ارائه می شه.
مثلا توی خانواده پسرها معمولا بهشون القا می شه که به زنت رو نده!! پولهات رو دستش نده!!! اصلا نباید بدونه تو چقدر حقوق می گیری!!! بهش آزادی نده!! بهش بگو فلان مدل رفتار کنه نه فلان مدل!!! و و و

توی خانواده دخترها هم بهشون گفته می شه: شوهرت رو لوس نکن!!! شوهرت رو پررو نکن!!! و و و و خیلی چیزهای دیگه که خودت بهتر می دونی!

شوهرت اگه بهت قول داده که ماهانه بهت خرجی بده، باید این کار رو بکنه مگر اینکه زوری ازش قول گرفته باشی، در مورد ماشین هم همینطوره! به هر حال با دعوا و بحث و حرمت شکنی به جایی نمی رسید و با این وضعیت هر دوتون کارها رو نه از روی علاقه که از روی اجبار انجام می ده. (مثل همین موردی که می گی دوست نداری توی خونه غذا بپزی! )
در هر حال به نظر من به زودی همه چیز حل و فصل می شه ولی شاپرک جان مواظب باش که توی دعواها حتی وقتی خیلی خیلی خیلی از دست هم ناراحت هستید، احترام هم رو نگه دارید و حرمتها بیشتر از این شکسته نشه، این مساله بعدا ممکنه برای هر دوتون پشیمونی بیاره!
موفق باشی :72: [/size]

شاپرک عزیزم بابت مشکلت متاسفم ولی
تصور میکنم شما هم با سیاست برخورد نکردی ببین عزیزم هر شخصی در یه خانواده و با یه فرهنگی بزرگ میشه اول این بپذیر تا اروم تر با مسایل برخورد کنی
دوم اگر جای شما بودم برای مدتی مثلا" چند ماه سعی کن از شوهرت حسابگر تر باشی به شکلی که اون کاملا" بهت اعتماد کنه و مطمن شه که به فکر جمع و جور زندگی هستی تا جایی که میشه با خودش خرید کن یواش یواش درست میشه
راجع به بی مسولیتیش خیلی مردا ابتدای زندگی این حالت هستند شما مثلا" اگر خرید خونه انجام نمیده تا جایی که وسیله هست غذا بپز مثلا" اگر فقط برنج داشتید همون بپز نه بیشتر و به هیچ وجه خودت خرید نکن اگر بتونی جلوی خودت نگه داری و صبور باشی انشا.. به نتیجه میرسی و درست میشه
به امید خبرهای شاد (راستی شما سعی کن جای حرمت شکستن و جواب دادن که از من به شما نصیحت بی نتیجس جات تغییر بده تو این موقعییت مثلا" برو حمام )

سلام خانوم! البته بهتره بگم نو عروس!!
10 ماه از زندگیتون گذشته نا امید شدید؟؟؟ البته که امیدی هست... همه دعوا می کنند! تو دعوا هم حلوا خیر نمی کنن خانوم! فحش می دن و دری بری می گن! (البته نباید بگن... اما خب کم تجربگی و جوانی کار دست آدم می ده)
اگر سوالت واقعا اینه که حرمتها شکسته شده... می گم نه! نشده... البته که امیدی هست...
اما در مورد مشکلاتت... چند مورد رو باید اول با هم مرور کنیم و برای ما بنویسید... شکیبایی کنید و مشکل را حل کنید:
اول: چرا فقط یک روز ؟ چرا مشکل دارید؟
دوم: معیارهای شما برای انتخاب این آقا چی بوده؟
سوم: چرا خانواده اش شما رو عروس خودشون نمی دونند؟
چهارم: چه چیزی مانع خوشبختی شما شده؟
پنجم: چه انتظاراتی از شما داره؟ آیا این انتظارات رو براورده کردید؟
و نهایتا: چند سال دارید؟

پنج سوال بالا رو با دقت جواب بدید...
نظر من بطور کلی این هست که رفتارهای هر دوی شما تا حدودی خوب نبوده و البته حرفه ای نبوده! نبایدم باشه! خب یاد می گیرید...
زندگیتون به هیچ وجه پوچ نیست.. شوهرت دوستت داره و البته شما هم معلومه که ایشون رو دوست داری.. و با توجه به اینکه استقلال هم داره ( گفتی می تونه از پس خودش بر بیاد) پس فردی قابل تکیه کردن هست.. اما خب شما تکیه نمی کنید! شما باید تکیه کنید... اما کاملا کنترل شده تا پسر زندگیت تبدیل به مرد زندگیت بشه!!!
هرگز نگذارید مسائل مالی پیچیده بشوند و موجب اختلاف بین شما بشوند... همانطور که دوستان خوبمون گفتند احترام.. احترام... احترام... حتی با احترام سر هم رو ببرید! اما با احترام!!!
( مردها رو زیاد نباید جدی گرفت عروس خانومممم وگرنه اساسا جو گیر می شوند)

خیلی ازتون ممنونم خیلی
lonely sky عزیز چشم دیگه نمیخام حرمت شکنی کنم اما اگه اون به من توهین کرد چی؟خیلی از حرفاش ناراحت میشم مثلا وقتی برمیگزده به من میگه بابات ماشین نداشته تو عمرش منم واست نمیخرم تازه به من میگه من بهت اعتماد ندارم

parisa26 عزیز به خدا خیلی از مسائل و سیاست های زنانه در تالار رو خوندم ولی هیچ وقت نمیتونم اونارو عملی کنم اساسی ترین مشکل منم همینه که نمیتونم تجربه های بدمو تجربه نکنم همیشه اشتباه میکنم با اینکه خیلی راجع بهش تحقیق میکنم ولی نمیتونم تو عمل اجرا کنم یه مدت مثل خودش عمل میکردم میخاستم نشون بدم ازخودش حسابگرترم ولی این براش یه عادت میشه و دوست داره همیشه همینطور باشم

sci مهربان ممنو از راهنمایی قشنگت ولی حرمتای ماشکسته چون ما بدترین حرفارو نه تنها راجع به خودمون بلکه خانواده های همدیگمون هم زدیم راجع به جواب سوالاتون:

1.یک روز چون همیشه هر ساعت و لحظه داریم باهم میجنگیم اصلا نجنگیم روزمون شب نمیشه علت مشکلمون هم سر اینه که چون خرج نمیکنه چون تا لنگ ظهر خابه چون حرفای قشنگو اول من باید بزنم تا اون حرف بزنه چون برام کادو نمیخره چون باید اصرار کنم تا بریم بیرون چون به من اهمیت نمیده چون سر هرماه باید گریه کنم تا پولمو بده هزار مدل حرص بخورم تا پولمو بده ...............این چون ها باعث شده من فکر میکنم اشتباه کردم ازدواج کردم وهیچ راه حلی پیدا نمیکنم تا درست شه یعنی یه روزی میشه مثل مردا بیاد خیلی راحت پول منو بده؟؟؟؟؟؟؟؟ عمرا:302:


2.من تو زندگی فقط دنبال ارامش بودم چون محیط خونه بابامو دوست نداشتم با اینکه عاشق خانوادمم ولی زندگی 2نفره رو خیلی دوست دارم چون فکر میکردم پر از ارامشه

من شوهرمو خیلی دوست داشتم واسه اینکه بهم ارامش میداد ولی وقتی زیر یه سقفیم خیلی زندگی سخته خیلی

من یه نفرو میخاستم 24ساعته بهم محبت کنه امکانات پیشرفت منو در هر زمینه ای محیا کنه منم دوست دارم باهم پیشرفت کنیم ولی ما زندگیمون خیلی سخته

3.خانوادشم که دیگه.............وای خدا از وقتی عروسی کردم حتی 1بار حتی 1 بار پاشونو تو خونه من نزاشتن یعنی من عروسشونم؟

4.همه مشکلاتی که گفتم نمیزارن حس کنم من خوشبختم ارامش ندارم


5دوست داره باهاش مهربون باشم همیشه به من میگه تو به من ظلم میکنی اما خدا شاهده من هیچکاری نکردم تا وقتی دعوا نکردیم من باهاش مهربونم و به حرفاش گوش میدم

6. من 20سالمه و شوهرم 26

با سلام
با احترام خيلي كوتاه نقدي داشتم و تنها نظر شخصي هست .

از آنجا كه ضمير ناخودآگاه بعضي مطالب رو نگه ميداره و در مواقع خاص مصرف ميكنه و اتفاقا آن مواقع خاص خيلي جاهاي خطرناك و حساسي هستند گفتن جملاتي از قبيل جمله پايين فوق العاده براي هر شخصي ميتواند خطرساز باشد .

نقل قول:

---

( مردها رو زیاد نباید جدی گرفت عروس خانومممم وگرنه اساسا جو گیر می شوند)

---

اتفاقا خانم ها بايد مردشان را جدي بگيرند و آنقدر خانومي كنند تا آن مرد به بهترين شكل رشد و پيشرفت كند . والبته همينطور آقايان بايد خانم هاي خود را جدي بگيرند تا به رشد و تكامل بيش از پيش برسند .

به هر شكل اميدوارم همه ما ، با اصلاح خودمان ، جامعه زخمي خود را بازسازي كنيم . باتشكر

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط شاپرک جون

خیلی ازتون ممنونم خیلی
lonely sky عزیز چشم دیگه نمیخام حرمت شکنی کنم اما اگه اون به من توهین کرد چی؟خیلی از حرفاش ناراحت میشم مثلا وقتی برمیگزده به من میگه بابات ماشین نداشته تو عمرش منم واست نمیخرم تازه به من میگه من بهت اعتماد ندارم

parisa26 عزیز به خدا خیلی از مسائل و سیاست های زنانه در تالار رو خوندم ولی هیچ وقت نمیتونم اونارو عملی کنم اساسی ترین مشکل منم همینه که نمیتونم تجربه های بدمو تجربه نکنم همیشه اشتباه میکنم با اینکه خیلی راجع بهش تحقیق میکنم ولی نمیتونم تو عمل اجرا کنم یه مدت مثل خودش عمل میکردم میخاستم نشون بدم ازخودش حسابگرترم ولی این براش یه عادت میشه و دوست داره همیشه همینطور باشم

sci مهربان ممنو از راهنمایی قشنگت ولی حرمتای ماشکسته چون ما بدترین حرفارو نه تنها راجع به خودمون بلکه خانواده های همدیگمون هم زدیم راجع به جواب سوالاتون:

1.یک روز چون همیشه هر ساعت و لحظه داریم باهم میجنگیم اصلا نجنگیم روزمون شب نمیشه علت مشکلمون هم سر اینه که چون خرج نمیکنه چون تا لنگ ظهر خابه چون حرفای قشنگو اول من باید بزنم تا اون حرف بزنه چون برام کادو نمیخره چون باید اصرار کنم تا بریم بیرون چون به من اهمیت نمیده چون سر هرماه باید گریه کنم تا پولمو بده هزار مدل حرص بخورم تا پولمو بده ...............این چون ها باعث شده من فکر میکنم اشتباه کردم ازدواج کردم وهیچ راه حلی پیدا نمیکنم تا درست شه یعنی یه روزی میشه مثل مردا بیاد خیلی راحت پول منو بده؟؟؟؟؟؟؟؟ عمرا:302:

2.من تو زندگی فقط دنبال ارامش بودم چون محیط خونه بابامو دوست نداشتم با اینکه عاشق خانوادمم ولی زندگی 2نفره رو خیلی دوست دارم چون فکر میکردم پر از ارامشه

من شوهرمو خیلی دوست داشتم واسه اینکه بهم ارامش میداد ولی وقتی زیر یه سقفیم خیلی زندگی سخته خیلی

من یه نفرو میخاستم 24ساعته بهم محبت کنه امکانات پیشرفت منو در هر زمینه ای محیا کنه منم دوست دارم باهم پیشرفت کنیم ولی ما زندگیمون خیلی سخته

3.خانوادشم که دیگه.............وای خدا از وقتی عروسی کردم حتی 1بار حتی 1 بار پاشونو تو خونه من نزاشتن یعنی من عروسشونم؟

4.همه مشکلاتی که گفتم نمیزارن حس کنم من خوشبختم ارامش ندارم


5دوست داره باهاش مهربون باشم همیشه به من میگه تو به من ظلم میکنی اما خدا شاهده من هیچکاری نکردم تا وقتی دعوا نکردیم من باهاش مهربونم و به حرفاش گوش میدم

6. من 20سالمه و شوهرم 26

---

سلام خانوم...
موضوع خرجي،‌موضوع مهمي هست كه بايد با هم وقتي اوضاع ارومه اون رو بطور كامل حل كنيد... چند تا راهكار اساسي وجود داره:
اول اينكه : مي تونيد بگيد كنترل خرج خونه با شوهرتون باشه... همه خريد ها رو ايشون انجام بده و شما مبلغي رو جهت خريدهاي شخصي توافق كنيد
دوم: مبلغي رو به عنوان خرج متوسط خونه حساب كنيد و اون مبلغ رو به شما پرداخت كنند...و اين رو بدونند كه اگر اين كار انجام نشه به عنوان مثال نه ميوه داريم... نه گوشت.. نه برنج... نه شام! خب نداريم!
سوم: كاملا توافق كنيد، خريدها رو با هم انجام بدهيد... انتخاب از شما خرج از ايشون! قسمتي از درآمد هم بايد صرف هزينه هاي شخصي طرفين بشه.. اون مبلغ رو مشخص كنيد... در مورد مساول مالي شفاف بايد مذاكره كرد... نه دعوا
در مورد حرفهاي قشنگ... بالاخره يك نفر بايد يه چيزايي بگه ديگه! اين كه مشكلي نيست... معمولا خانومها پيش قدم هستند...
بايد بي مهابا به ايشون تكيه كنيد.. تو پست قبلي گفتم! هيچ اشكالي نداره...
فقط به عنوان اولين موضوع كه بايد بدوني: از همين الان كه ژست رو مي خونيد ديگه سر هر چيز كوچيكي دعوا نكنيد...و قبول كنيد شوهر شما هم مرد جا افتاده اي مثل پدر شما نيست... جواني است كه علاقه مند به شماست و دوستتون داره... نگذاريد ميونه شما رو حرفهاي احساسي به هم بزنه! و توافق كنيد تحت هيچ شرايطي به خانواده يكديگر توهين نكنيد!
شكيبايي و صبر رو به شما توصيه مي كنم و مديريت احساسات رو كه مي تونيد ياد بگيريد... مقالات زياده!
در مورد ماشين و مسائلي كه پيش مي آمده... فعلا مسكوت بگذاريد و سعي كنيد با ايجاد فضاي آرام،‌ سريعا آشتي كنيد! مهربون باشيد با شوهرتون! نتيجه خيلي سريع بدست مي آد!

2. اين آرامش رو اينجا بدست مي آريد... خونه شماست! بايد با كسب مهارتهاي زندگي،‌آئين و قواعد بازي رو بلد بشي...بعدش آرامش رو با تمام وجود احساس كني... احساست رو خراب نكن

3. گفتيد وقتي زير يه سقفيم زندگي خيلي سخته... جمله بسيار دلنشيني بود! واقعيت زندگي همينه خواهرم...و البته زيبايي اون هم! دو نفر با عقايد مختلف... نظرات خودشون...مي خوان با هم زندگي كنند و در همه جيز شراكت كنند... خب! بايد بشوند سنگ كف رودخونه... خيلي واقع بايد گذشت كنند... خيلي مواقع نبايد بگذرند... بايد با هم سازش كنند! مسلما با صبر و شكيبايي مشكلات حل مي شوند...
در وضعيت غير آروم،‌شما هيچ كنترلي روي رفتار خود نخواهيد داشت و حتي كلامتون.. بيشتر خانومها به دلائل مختلف در صورتي كه عصباني بشوند نمي توانند منظور خود را ادا كنند و حرف خود را بزنند... پس سعي كن به هيچ وجه دعوا نشه! اوضاع از كنترل شما خارج خواهد شد!!!

4. روابط شما دير يا زود با خانواده همسرتون خوب خواهد شد... موضوع مهمي نيست كه محل حساسيت باشه... فقط موضع گيري نكنيد! عادي باش.. دوست داشتند.. مي آن! همين!

5. من فكر مي كنم علاوه بر اينكه دوست داره باهاش مهربون باشي... خيلي انتظارات ديگه هم از شما داره.. كه با كمي دقت بدستت مي آد.. مردها همه حرفاشون رو نمي زنند.. گاهي اونقدر حرف نمي زنند كه تو دلشون مي مونه و بعد يك دفعه مي ريزند بيرون... خب محيط عاشقانه و صميمانه كه شما با سياست و مهارت زنانه ايجاد مي كنيد مي تونه خيلي از مشكلات رو بر طرف كنه...
چند تا كار بايد انجام بدهيد: محيط عاشقانه خونه رو تقويت كنيد... اوضاع رو اورم كنيد و قول بدهيد كه بي حرمتي و بي احترامي رو تموم كنيد... شيوه كنترل مادي زندگي رو بياموزيد و در خانه به كار ببنديد.. مثلا: گذاشتن دفترچه براي نوشتن دخل و خرج ها و سهيم كردن و مشاركت كردن فكري و عملي هر دو شما!
كمك كنيد تا موانع آرامشون از بين بروند و هر چيزي كه اين احساس رو بوجود مي آره... ليست كنيد و زير اون جاي خالي بگذاريد كه چه كنم كه از بين برود...مسائل را كلي تر ببينيد و جزئيات را كمرنگ تر! همواره جزئيات نيست كه كليات رو مي سازه... براي حل مسائل بايد صورت مسئله را تا جاي ممكن ساده كرد...
هنوز تاكيد مي كنم كه دعواهاي زن و شوهري موجب شكستن حرمت زندگي شما نمي شود... و هيچ وقت براي دوباره سازي دير نيست!


(( در مورد انتقاد دوست خوبم m25teh : عرضم اين نبود كه مردها رو جدي نگيريد... همه اين داستانها كه گفتم شوخي نيست! كاملا هم جديه! مردها هم به اندازه زنها پيچيده هستند... منظور اين بود كه اگر نگفت دوستت دارم... قاطي نكن!!! نرو هي بگو چرا دوستم نداري!!! چرا نمي گي!!! اون آقا مثل شما فكر نمي كنه.. اون يه مرده! و مرد با زن تفاوتهاي رفتاري داره... بايد پذيرفت و شكيبايي كرد... به قول شاعر : مرد براي هضم دلتنگيهاش... گريه نمي كنه... قدم مي زنه! حالا اگر هي به پاي آقا بپيچين... خب بله مشكلاتي پيش مي آد...ايشون مي گه نه ماشين رو به نام تو نمي خرم! خب اما شايد واقعا جدي نگفته باشه... اين فقط يك عكس العمل مردانه است گاهي وقتها! و اگر واقعا مسائل مربوط به مردها جدي نبود... يا برعكس! اين همه بحث و انجمن و تالار چي بود؟ منظورم رو از استفاده از واژه " جو گير شدن " عميقا اصلاح مي كنم.. و البته از حسن و دقت نظر دوست خوبم سپاسگزارم...)

شاپرک جون عزیزم
همیشه امیدی هست و همه زوجهای جوون بعد از رفتن زیر یک سقف دچار مشکلات تقریبا مشابهی می شوند.

شوهر من در این مواقع یه مثال خیلی جالب می زنه، می گه:
"کربن سیاهه و برای اینکه تبدیل به الماس بشه باید در بدترین شرایط و محیطها قرار بگیره (مثلا لجنزار ها و ...) ولی اگه تمام اون شرایط رو تحمل کرد و گذروند تبدیل به زیباترین و باارزش ترین و البته محکم ترین سنگ دنیا می شه. "

داستان شما و مشکلات شما مواردی نیست که بخوای به خاطرشون خودت رو ببازی، سعی کن با درایت باهاشون برخورد کنی. اتفاقا تجربه کردن بد نیست ولی مواظب باش یک تجربه بد رو دوبار تکرار نکنی!!! مهم اینه که از تجربه ها درس بگیریم برای بهتر شدن و بهتر زندگی کردن.

موفق باشی :72:

با تشکر از وقتی که برام میزارید از همه ممنونم بخصوص اقایsci

خب از کجا شرو کنم موضوع خرجی:دقیقا من شیوه اول رو اجرا میکردم یعنی تمام مخارج خونه با ایشون و هر ماه مبلغ 100تبه من بده.0اولش 150ت بود.زد زیر قول و قراراش)این 100ت پدر منو در اورد واقعا عذابم میده تا پولمو بده عذاب
باید بگم طی تحقیقاتی که راجه به مردای خسیس کرده بودم و تاپیکام پیشنهاد شده بود که تنها به خرید برم چون حوصله ندارم تو مغازه ها ابروریزی کنه تا برام کوچکترین چیزی بخره که منم به این فکر افتادم که ازش پول را یک جا بگیرم تا سر هرچیزی التماس نکنم متاسفانه.

شیوه های دیگه ی خرجی پدر منو در میاره
اره از من زیاد انتظار داره منم به خدا دوست دارم اونم از من راضی باشه اما ارامش ما تا وقتیه که اسم پول نیومده
مثلا همین امروز اومد پیشم تا باهم دوست شیم خیلی هم مهربون بود منم میخاستم مهربون باشم ولی تا اسم پول ماهیانه من اومد منو نفرین میکرد وای ادم تا این حدددددددددد خسیس:302:

خلاصه امروز باخودم نشستم فکر کردم اون که دنبال ارامش نیست خودم دست به کار میشم اخه من تا الان که قهر بودیم یه غذاهم نمیخوردم میخام خودمو شاد نشون بدم بخندم ارایش کنم غذا درست کنم خوراکی های خونه رو تموم کنم به همین دلیل از اونجایی که خانواده شوهرم سوپر مارکت دارن رفتم 50ت خوراکی خریدم گفتم شوهرم میاد حساب میکنه بهش مسیج دادم که بره حساب کنه اومد خونه دید گفت اینا چیه چون اصلا اهل خرید ابمیوه و....نیست ولی من تا تونستم خریدم حسابی حالش گرفته شده به نظرتون از این به بعد اگه تو لیست خرید کوتاهی کردو بعضی مواردو نخرید خودم برم ادامشو بخرم ؟

در کل از این وضعیت راضی نیستم دوست دارم کاااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااش خودش با دست پر می اومد و این وسایلو میگرفت چقد بهتر بود

راجع به راهنمایی های دیگتون هم فکر میکنم و ازتون ممنونم

نقل قول:

---

مثلا همین امروز اومد پیشم تا باهم دوست شیم خیلی هم مهربون بود منم میخاستم مهربون باشم ولی تا اسم پول ماهیانه من اومد منو نفرین میکرد وای ادم تا این حدددددددددد خسیس

---

سلام
يه سئوال داشتم : آيا در موقع آشتي كردن ، نبايد مراعات كرده و از به ميان كشاندن حرفهاي گذشته يا مالي يا اخلاقي اجتناب كرده و تنها به پركردن بانك محبت همديگه اقدام كرد ؟

تا اونجا كه من مطالعه كردم ، موقعي كه موجودي بانك خالي باشه ، نبايد انتظار وصول چيزي باشيم ؟

آيا اشتباه مطالعه كردم ؟

ممنون ميشم دوستان نظري بدن .

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

نقل قول:

---

خلاصه امروز باخودم نشستم فکر کردم اون که دنبال ارامش نیست خودم دست به کار میشم اخه من تا الان که قهر بودیم یه غذاهم نمیخوردم میخام خودمو شاد نشون بدم بخندم ارایش کنم غذا درست کنم خوراکی های خونه رو تموم کنم به همین دلیل از اونجایی که خانواده شوهرم سوپر مارکت دارن رفتم 50ت خوراکی خریدم گفتم شوهرم میاد حساب میکنه بهش مسیج دادم که بره حساب کنه اومد خونه دید گفت اینا چیه چون اصلا اهل خرید ابمیوه و....نیست ولی من تا تونستم خریدم حسابی حالش گرفته شده به نظرتون از این به بعد اگه تو لیست خرید کوتاهی کردو بعضی مواردو نخرید خودم برم ادامشو بخرم ؟

---

نوش جان

اما به نظر من ، شما بجز لج بازي كاري نكردي و دوام اين مسير بيشتر از چند روز نيست .

وقتي به جواب مورد نظر نرسي خودت داغون ميشي و بس .

بيا بهتر بي انديشيم تا راهي خوشمزه تر پيدا كنيم .

ممنون از راهنمایتون اقایm25teh

ولی تمام بحثای ما سر پوله چطور باهاش دوست باشم وقتی نمیخاد مشکلو حل کنه وقتی میاد اشتی بببببببببببببباید مشکلمونو حل کنیم اگه حل نکنیم جمع میشه روهم اگه هم بخام بعد اشتی بهش بگم میخاد منو بپیچونه و به حرفام گوش نده و بهونه بیاره ولی من دوست دارم مشکل حل شه بعد بخام باهاش دوست شم

راجع به خرید خب چیکار کنم؟

شاپرک عزیزم
چه قدر عجولی نمیشه یه شب یا طی یک مدت کوتاه شخصیت یه ادم تغییر داد که اپر همسرت تونست تورو به این سرعت عوض کنه شما هم می تونید !!!!!!!!
راستش من متوجه نمی شم اگر تمام خرید ارو به خودشون بسپرید چه اتفاقی می افته و دیگه مشکل کجاست؟
حالا نهایتا" می مونه خرجای شخصیتون که میتونی با زبون نرم نامه محبت امیز و هزار راه اروم دیگه ازش بخوای راستش من اگه جات بودم اینقدر واژه خصیص مقابلش به کار نمیبردم چون اگه قبحش بریزه و این باور تو خودشم ایجاد شه عادت میکنه و نهایتا" میگه همین که هست بذار با جملات مثبت تاییدی تو اخلاقش عوض شه برای مثال من اینقدر تو این مسایله با همسرم مثبت و تاییدی برخورد کردم با اینکه وضع مالیم دوران مجردی شاید خیلی بهتر بود ولی اینقدر خودم حسابگر تو زندگی نشون دادم به اون القا کردم که خیلی دست و دلبازی میکنه که حالا مرتب اون میگه برو خرید کن یا هرچی من بخرم حتی اگه گرونم باشه میگه تو بهتر صلاح میدونی هرکاری بکنی خوبه من فکر کنم شماهم موضع تو تغییر بده و با سیاست به هدفت برس

سلام خواهرم
با سحر موافقم.. استفاده از كلمه خصيص خيلي خيلي ناراحت كننده است! حتي اگر جلو ايشون نگي و در همين تالار بگي... اصلا خوب نيست!
ببين موانع خرج كردن ايشون كجاست؟ چند تا عامل مي تونه مانع باشه:
1. مقتصد بودن
احساس مي كند كه بايد پول جمع كرد و با حداقلها حداكثر ها رو بدست آورد... از نظر ايشون خريد خيلي چيزها لازم نيست
2. عدم اعتماد
احساس مي كنه شما صلاحيت خرج كردن رو نداريد و جنس گران و بي كيفيت مي خريد!
3. تنبلي و عدم علاقه به خريد
حوصله خريد و گشتن و علاقه به خريد كردن را ندارد و گاهي عدم علاقه ناشي از مشكل پسندي خانومها نيز مي باشد
4. نداشتن وسع مالي و تهديد!
گاهي مرد به زبان نمي آورد اما فكر مي كند كه دخلش ا خرجش نمي خواند و از خرج كردن مي هراسد... چون فضا نا مطمئن مي شود و او مي خواهد نيازهاي زندگي را برآورده سازد بيشتر عصبي مي شود و مشكل از جاي ديگري سر بر مي آورد... در اين شرايط بايد مرد را با گفتن جملات تاكيدي و دادن روحيه و اعتماد به نفس آرام كرد و با رابطه اي عاشقانه بي انكه بفهمد مخارج را كنترل كرد تا شرايط به حالت عادي بر گردد

هر كدام از افراد فوق روش خود را دارند ... اما بي شك شما نبايد هنكام دعوا، بعد از آراوم شدن اوضاع مسائل را مطرح كنيد تا مشكل حل شود... كه نه تنها حل نمي شود كه بد نيز مي شود! هر كدام از موارد را بايد ريشه يابي كرد و حل كرد.. شما بعد از كار بدي كه انجام مي شود مي تواني تذكر دهي!!! نه مشكل را حل كني!!!

به خدا پول مهم نیست
من و خانمم مشکل مالی نداریم اما حرف هم دیگه نمی فهمیم من اول فکر میکردم این حرفها مال فیلم هاست ولی دیدم که پول همه چیز نیست مهم عشق و علاقه بین دختر و پسر
من حسرت یه روی خوش رو از خانمم دارم البته هنوز ازدواج نکردیم دوران عقد رو سپری میکنیم
ببخشید که دخالت کردم دلم خیلی پر
خداوند به همه ما صبر بده که بتونیم مشکلاتمون رو حل کنیم

سلام عزیزم.
این جور مشکلات تو زندگی خیلی از زن و شوهر ها هست خصوصا کسایی که تازه ازدواج کردن.. به نظر من باید یه خورده توی رفتارت تجدید نظر کنی.. مثلا
درست خرج کن.. خرج اضافه نکن.. چیزایی رو که میخری بنویس و به همسرت نشون بده بهش بگو که موقع خرید فقط دنبال چیزی نیستی که دوست داری و دنبال قیمت مناسب هم هستی بزار شوهرت بهت اعتماد کنه و بدونه همون قدر که اون میخواد زندگی رو بسازه تو هم میخوای بسازی..
و نکته مهم .. وقتی دارین آشتی مکنین روی قبر گذشته ها رو باز نکنین.. این بار وقتی آشتی کردین روش تازه ای رو در پیش بگیر..
و از همه مهمتر با حرمت شکنی ارزش خونه و زندگیتونو پایین نیارین.. و سعی کن دیگه این کارو تکرار نکنی..
گاهی با یه معذرت خواهی همه چیز حل میشه و وقتی حل شد و اوضاع آروم شد با آرامش در مورد مسائل صحبت کن.. بهش نگو تو باید این کارو بکنی.. احساستو بگو ..
وقتی توی بغلشی وقتی محبت هست و آرامش هست باهاش از احساست در مقابل کارهاش صحبت کن اما طولانیش نکن..
امیدوارم مشکلاتت حل بشه