نیاز به راهنمائی فوری

سلام به همه اهالی همدردی
[size=medium]
دوستان ثمین هستم 29 ساله یکی دوروزه که یکی از فامیلهای ذور خانواده مادرم ازم خواستگاری کردن این آقا از من 8 ماه کوچیکترن من خودم شدید به اختلاف سنی که پسر باید از دختر بزرگتر باشه اعتقاد دارم به همین دلیل نمی تونم قبول کنم وتوجیه کنم اینو هم بگم که این آقا خانواده محترم وقابل اعتمادی دارن وشرایط خودشون خوبه اما مشکل من همین اختلاف سنیه.... (البته ایشون تمایل دارن که همسر آیندشون چادری هم باشن وبرای ایشون این اختلاف سنی مهم نیست)که این مورد هم باز تردید منو بیشتر کرده دوستان شما می گید چی کار کنم خانوادم خیلی اصرار دارن منو راضی کنن (والبته اجبار)اما این موردو نمی تونم هضمش کنم چیکار کنم تورو خدا کمکم کنین(اینو هم بگم اکثریت خواستگارها وپیشنهاداتی که برام میشه همین طوری بوده با توجه به اینکه دیگه سن هم داره بالا می ره)از همه اهای ودوستان همدردی کمک وراهنمائی می خوام سوالی بود بپرسین جواب می دم فقط راهنمائیم کنین:316::316::316:[/size]

درمورد اختلاف سنی 8 ماه واقعا چیزی نیست که اینقدر شما بخاطرش نگران هستید، با 8 ماه نه کسی بیشتر از دیگری تجربه کسب کرده و نه کمتر، الان اختلافات سنی 2 سال و شایدم بیشتر داره توی جامعه جا میافته، من یه زوج موفق توی فامیل میشناسم که 25 ساله ازدواج کردن و خانومه 4 سال از شوهره بزرگتره ولی نه از لحاظ ظاهری معلومه و نه توی زندگی ... اگر در سایر معیارهاتون توافق دارید این موضوع رو به جرئت میشه گفت میشه در نظر نگیرید
درمورد حجاب و چادر باید برگردید به خودتو و اعتقاداتتون و ببینید چقدر مسئله براتون مهم هست، ممکنه شما مذهبی باشید و با همین مانتو روسری حجاب رعایت کنید و اضافه شدن یه چادر براتون مشکلی بوجود نیاره، و ممکنه برعکسش باشه
و اما هشدار اصلی اینجا اجبار پدر و مادر به دلیل سنتون هست که باید جدی گرفته بشه که باعث نشه شما عجله به خرج بدی و چشمهاتو ببندی و بگی توکل به خدا و وارد زندگی بشی
قشنگ بشین فکرهاتو بکن و ایشون را با معیارهات بسنج، به اجبار پدرو مادر اصلا توجه نکن چون اگر خدایی نکرده فردا شما دچار مشکل بشی در زندگی همین پدر و مادر بیشتر از شما ناراحت میشن، با آرامش و حوصله تصمیم گیری کن و مثل اسم تاپیکت عجله و فوری فوری رو بذار کنار، از خواستگارت وقت کافی برای فکر کردن بگیر
اگر خواستی بیا اینجا و از معیارهات و موقعیت خواستگارت بیشتر بنویس تا دوستان کمک کنن ذهنت بیشتر باز بشه
بازم میگم عجله موقوف:300::72:

[size=medium]سلام سابینا جان خیلی خوشحال شدم که نظرتو گفتی ... نکته هات خیلی قشنگ بود ..

آره اجبار خانوادم به خاطر سنمه والبته به خاطر اینکه مشکلی از جانب اونها نمی بینن ...

ببین گلم موندم چی کار کنم ایشون حجاب چادر رو برای دختر خانم کاملتر می دونن البته من خودم از لحاظ پوشش کامل خودم رعایت می کنم نمی دونم می ترسم این پافشاریشون یه جورایی تعصب بی جاباشه .....
قراره امروز مادرشو خواهرش بیان باهام صحبت کنن دعام کنین تصمیم درستی بگیرم خیلی سردرگمم :302::302:[/s

در ضمن آیا صبر کردن من بیشتر ازاین به صلاحمه یا نه ؟ یا باید بلاخره یه جورایی تو معیارهام تجدید نظر کنم... از همه عزیزانی که راهنماییم می کنم کمال تشکر رو دارم..

سلام

سردر گم نباش . موقع صحبت كردن كاملا ديدگاه هاي خودت را عنوان كن و در فاز رودربايستي نرو . حتي از چادر هم صحبت كن و بگو و حتي همين توضيحاتي كه دادي دال بر اينكه پوشش كامل را در چي مي بيني و چگونه رعايت مي كني .

يك بگو و دو بشنو . به تعارفات اين زمان را سپري نكن و قدري هم اعتماد به نفس داشته باش . سنت زياد نيست و مشكلي از اين باب نداري و توجه كن كه اگر انسان خوبي است و شرايط مناسبي دارد با بهانه گيري هاي بي دليل فرصتت را از دست ندهي . ضمن اينكه باز تاكيد مي كنم دقت كن . دقت همه جانبه .

سلام ثمین جان
کار خوبی کردی که قبول کردی خانواده اش بیان خواستگاریت.
سابینا و آنی تمام گفتنی ها رو گفتن. شما بهترین کاری که می تونی بکنی، همینه که باهاش منطقی صحبت کنی، معیارهاتو بگی و معیارهاشو بشنوی.
خوبه در مورد سن و حجاب سر صحبت رو با خودش باز کنی و ببینی دیدگاهتون نسبت به این قضایا چقدر باهم همخوونی داره. و با توجه به اون نظر بدی.

ببین عزیزم منم مثل تو بودم یه معیارهایی که یکیش همین سن بود رو اگه خواستگاری نداشت، اصلا نمی ذاشتم بیاد خونه. و نهایت با مردی ازدواج کردم که تمام معیارهای اولیه ام رو به نظر خودم داشت. اما یواشکی بگم که الان افسوس می خورم که کاش موردای دیگه رو هم بررسی می کردم و باهاشون حرف می زدم!!!!!!
کمترین حسنی که داشت تجربه ام رو تو بیان معیارهای خودم و پرسیدن و درک معیارهای طرف مقابلم بیشتر می کرد.

سلام
به نظر شخصی من شما اول باید خوب طرفتونو بشناسید که البته تو صحبتاتون گفتید می شناسید و تحقیق کردید
به خدا الان تو فامیل ما هم هست زنه دو سال از شوهرش بزرگتره ولی بیا ببین چه زندگی خوبی دارند و همیشه عاشق همدیگن طوری که دیگران هم به اونها قبطه می خورند و 35 ساله ازدواج کردند پس مشکل شما اهمیت خاصی نداره
امادر مورد چادر
خواهرم شما اول باید با خودت و با دلت هماهنگ کنی شما گفتی که پوشش خوبی و کاملی داری و من در این مورد شما رو تحسین می کنم خود مراجع دین ما هم الزام به پوشش چادر نکرده اند و گفته اند چادر حجاب برتر است ولی این به این معنا نیست که مانتویی بودن بد حجابی یا بی حجابیه!!:303:
اگر نمیتونی چادر سر کنی به اون آقا پسر رک و راست بدون هیچ رو در بایستی بگو چون ممکنه در آینده مشکل ساز بشه !!
و کلام آخر در تائید سخن ساینا خانم من می گم برای جواب دادن عجله نکنید چون تصمیم کوچکی نیست خوب فکر کنید و سبک سنگین کنید

در پناه حضرت حق پیروز باشید و موفق

سلام

از همه عزیزای گلم تشکر می کنم (hooty.ani .blue sky )جان

عزیزان دیروز مامانش وخواهرش اومدن و یه صحبتهایی کردن گفتن که اولین شرط اصلی پسرشون چادر سر کردن دختر خانمه ! وراجب خلقیاتش گفتن ..

blue sky جان گفتی کاش بقیه شرایط ومعیارهاتو درنظر می گرفتی اگه مشکلی برات نداره می شه به منم بگی جون فکر می کنم شاید به دردم بخوره راستی می دونی چرا به سن همسر آیندم حساس هستم جون فکر می کنم اگه ازم بزرگتر باشه بیشتر ازش حساب می برم(فرمانبرداری) تااینکه احساس کنم من از اون بزرگترم ...فکر می کنم تو زندگی زناشوئی هم مهمه نه! اگه اینجوری باشم باید بیشتر احتیاط کنم درست می گم!

می دونین دوستان وقتی خواستگار از فامیلها می شه یه خورده شرایط فرق می کنه یا به عبارتی سخت می شه از این لحاظ که مدت زمان صحبت دوطرف محدوذه به خاطر شرایط فامیلی چون نمی خوان همه مطلع بشن می خوان زود جواب بشنون .. منم چون زیاد ندیدمش نمی دونم به دلم میشینه یا نه ؟هم می ترسم جواب مثبت بدم به خاطر بعضی شرایط وهم می ترسم اگه جوابم منفی باشه دیگه مورد مناسبی گیرم نیاد.

راستی آنی جان واقعا فکر می کنی شرایط سنیم به حد بحرانی نرسیده با اینکه هیشکی باورش نمی شه من 29 سالمه خیلی کوچیک نشون می دم وبه همین خاطر 90% خواستگارام از من کوچیک بودن.. (این سن من برام شده یه دغدغه نمی ذاره درست تصمیم بگیرم به خاطر ترس از آینده)

بازهم ازهمه خواهرای گلم تشکر می کنم وآرزوی خوشبختی براتون دارم..:46::46:

نقل قول:

---

blue sky جان گفتی کاش بقیه شرایط ومعیارهاتو درنظر می گرفتی اگه مشکلی برات نداره می شه به منم بگی جون فکر می کنم شاید به دردم بخوره

---

ثمین جان منظورم این بود که کاش به خواستگارهای دیگه ام که تمام معیارهای اولیه من رو نداشتن (فرضا مثل خواستگار شما از من کوچکتر بود)، فرصت صحبت باهاشون رو بخودم می دادم.
من چندتا شرط اولیه داشتم:
- ایمان و اعتقاد همسرم مثل خودم باشه
- تحصیلاتش از من کمتر نباشه
-سنش از من کمتر نباشه
-شغلش مرتبط با رشته تحصیلی اش باشه
(البته کم سن تر که بودم شرایطم بیشتر بود، مثلا تحصیلات تمام اعضای خانواده همسر و رشته تحصیلی خودش هم مهم بود. ولی دیدم شد 31 سالم و .... . خوب از بعضیهاش فاکتور گرفتم.) :302:

می دونی ثمین جان من به ظن خودم همسرم رو از هر لحاظ بررسی کردم و دیدم طرز فکرش دقیقا مشابه منه. ولی زهی خیال باطل...
بعدها دیدم خیلی ضعیف عمل کردم، هم من و هم خانوادم. حالا میگم کجاها که شاید کمکت کنه که شما هم بتونی از قبل اونها رو بررسی کنی:
- شوهرم دست بزن داره :302: و من اصلا تو ذهنم نمی گنجید که تو این عصر مرد بخواد رو زنش دست بلند کنه! کاش اونزمان با تالار آشنا شده بودم! :316:
- شوهرم قبلا و اوایل جوونیش با یکی شیرینی خورده بود که ما تا چند ماه پیش نفهمیدیم. اگه این مورد برات مهمه حتما تحقیق خاص کن.
- شوهرم بر خلاف اونچه اول نشون داد بسیار بسیار تحت تاثیر خانواده شه و از اونها خط می گیره. و خانواده اش طرز فکر و نحوه زندگیشون و روابطشون زمین تا آسمون با ما فرق می کنه و من کلی مشکل دارم بایت این قضیه. من اون اول فکر می کردم شوهرم خیلی مرد مستقلیه و خیلی با خانوادش رفت و امد نکردیم که فرهنگشون دستمون بیاد و این هم یکی از بزرگترین اشتباهتم بود.

من هم هم به دلایل شما و هم اینکه دوست نداشتم یه مرد بشه صاحب اختیارم و من بایت همه چیز قانونی اجازه و امضای اون رو لازم داشته باشم، اصلا نمی تونستم تصور کنم که یه مردی که سنشم از من کمتره بخواد بشه صاحب اختیار و آقا بالا سرم. خلاصه که تفکرم این بود. احساس می کردم که اگه اون مرد ازم درست و حسابی بزرگتر باشه، بخاطر سنش و نه بخاطر جنسیش شاید بتونم این قضیه رو یکم هضم کنم.
اما تو زندگی یه چیزهایی دیدم و اونقدر تحقیر شدم که تفکر بالا برام محو شد. الان میگم کاش همسرم ازم کوچکتر بود ولی هرگز دست روم بلند نمی کرد! خودش و خانوادش بهم بی احترامی نمی کردن! :47: :203:

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

راستی خانمی سعی کن هیچ محدوده زمانی برای خودت قائل نشی که منجر بشه که شناخت کافی به دست نیاری و احیانا تو معذورات قرار بگیری و بله بگی.

سلام خواهر گلم

عزیزم نمی خواستم ناراحت کنم ببخش ....:302: ولی نکته هایی که گفتی برام خیلی ارزش داشت امیدوارم آرامش وخوشبختی به زندگیت برگرده :323::323::323:



خانمی چه جوری می تون بفهمم که این آقا وابسته به خانوادشه که البته تاحدی مطمئنم ولی نمی دونم مشکلی بعدا به وجود میاد یا نه؟ بااین حال که اگه من بله بگم قراره با اونها تو یه ساختمان واحد دیگه زندگی کنم نمیدونم توکل به خدا...

عزیز دلم از ته دلم برات آرزوی سعادت دارم :46::46::46::46:

سلام
خواهرم من خودم یه پسرم میدونم وقی پسرا به یه چیزی گیر بدن ول کن نیستن یا اینکه تحت تاثر خواهر و مادرشون هستن بازم اگر میتونی چادر سر کنی قبول کن اگر نمی تونی چادر سر کنی از اول بگو و شرط بذار چون به نظر من اگه این مشکل حل نکنی دچار مشکل بزرگی میشی من واقعا دیدما و به نظر من سن شما نه زیاده نه کم . الان آشنامون چهل دو سالشه مجرده شما اینو ببینی چی میگی به خودت امیدوار باش:311::300:
شما یک برگ برنده هم داری چهرت نشون نمیده که 29 سالته:227:
همیشه این یادت باشه که تا نامزدی و شور احساسات در طرف مقابل زیاده باید عوض کنی ! بعد از ازدواج که سرد شد نمیتونی تغییرش بدی:324:
راجع به وابستگی به خانواده نمی دونم چی بگم چون هیچ چیز 100 درصد نیست:302:
راجع به واحد ساختمانی باید بگم که اکثر خانم ها این شرایط رو نمیتونن تحمل کنند و زود می برند باز من اینو به عینه میبینم که دخالت های مادر و.. در کانون خانواده مستقل وارد شده و پیش اومده اون چیزی که نباید پیش بیاد بازم میگم سبک و سنگین کن ولی می گم استثنا هم وجود دارد شاید خانواده پسره هم استثا باشد:305:
من اینو قبول ندارم که اگه شما خواستگار فامیل داشتید فرصت کم داری
شما باید با جرات تمام و اعتماد به نفس از خانواده پسر فرصت بگیری حتی شاید تا ماه مطمئن باش اگه پسر تعلق خاطر به تو داشته باشه این فرصتو بهت میده
من الان خودم از دختر خالم خواستگاری کردم با من قهر کرده باید فرصت فکر کردن داد تصمیم کوچکی نیست آیا شما بعدا دچار مشکل بشی هیچکسی بهت جواب نمیده و گردن نمیگیره و همه چیز گردن خودت می افته:302:

یا علی

سلام hooty عزیز

ممنونم از نکته ها یی که عنوان کردی ..:72: قراره عصر همدیگه رو ببینیم خدا این قضیه رو ختم به خیر کنه ... فردا میام نتیجه صحبتهامونو می گم دعام کنین:323:

سلام دوستان

دیروز باهم صحبت کردیم و به عبارتی به تفاهم رسیدیم وقراره مراسم بله برون انجام بشه

دوستان حرفها ونکته های شما خیلی به من دلگرمی داد باز هم از اسمان آبی تشکر میکنم از آنی جان سابینا وهاتی عزیز

ببینین دوستان من به این نتیجه رسیدم که این مورد در مقابل حسنهای مهم دیگه بی اهمیته !

از خلقیات ایشون براتون بگم با ایمان ،بااخلاق ،کاملا قابل اعتماد و اطمینان ازبابت تعهد به حریم خانواده به این مورد اطمینان دارم،

ایشون با فعالیت خانمها در جامعه کاملا موافقن با رعایت چارچوبهای لازم در جامعه..

راستش میدونین چرا اینهمه شک وتردید داشتم ...علتش این بود که خیلی دوست داشتم خودم همسر آیندمو انتخاب می کردم وزیاد روش سنتی رو نمی پسندیدم ولی دیدم زیاد فرصت ندارم وبه قول آسمان آبی عزیزم باید از بسیاری موارد فاکتور بگیرم... شاید دلیل دیگش که خانواده هم رو این مورد تاکید داشتن شناخت خانواده پسر بود که همه ایشون وخانوادشون رو قبول دارن..دیدم زیاد دلیل قانع کننده ای نمی تونم بیارم.
راستی دوستان البته از آقا پسرا می پرسم شما فکرمی کنین تا چه حدی می شه بعضی از خلقیات طرف مقابل رو تغییر داد می شه با چه روش وسیاستهایی؟

امیدوارم تصمیم درستی گرفته باشم... فقط به خدا توکل می کنم..:323::323:

ثمین جان واقعا شما با یک جلسه صحبت به درجه از شناخت رسیدین که می خواهین بله برون کنید؟!
فکر نمی کنی داری عجله می کنی؟
ثمین جان خواستگاری همسرم از منحدود سه ماه طول کشید و ما بعد این مدت اعلام کردیم! و من هیچکدوم از اون خصوصیات منفیش رو نفهمیدم!

بنظرم بیشتر برای شناخت وقت بزارین.
سوال کرده بودی که چطور میشه فهمید که به خانوادش وابسته است یا نه؟
فکر می کنم صرفا با رفت و آمد خانواده ها. باید شخصیت و خصوصیات رفتاریش رو تو جمع خانواده بسنجی و این با یه مرتبه دو مرتبه مهمونی دادن و رفتن شاید میسر نشه. چندین بار خانوادگی مهمونشون کنید و به منزلشون برید و رفتاراش و تصمیماتش رو تو جمع خانواده بسنج. آدم بعد از چند مرتبه دیگه نمی تونه نقش بازی کنه.

نقل قول:

---

شما فکرمی کنین تا چه حدی می شه بعضی از خلقیات طرف مقابل رو تغییر داد می شه با چه روش وسیاستهایی؟

---

با هیچ روشی نمی شه!
یا باید طرفت رو با تمام خلقیات خوب و بدش قبول کنی یا کلا دورش خط بکشی.

با تمام وجود از صمیم قلب برات آرزوی خوشبختی می کنم.:72:

آسمان آبی عزیز تورو خدا اینجوری نگرانم نکنین... دیروز بیشتر گذاشتم ایشون حرفاشونو بزنن تا من تا بیشتر بشناسمش ...
ببین عزیزم از لحاظ خانوادگی جوری هستن که احترام بینشون همیشه هست تاحالا مورد نگران کننده ای از روابطشون دیده نشده ...


خودشون هم به غیر از دوموردی که گفتم مشکلی ندارن ...

ولی به نابه گفته شما می خوام تا قبل از اینکه با هم محرم بشیم بهشون بگم که باز بیشتر روشناخت همدیگه وقت بذاریم ....


ببین عزیزم نمی دونم چه طور بگم چون ایشون از فامیل هستن (پسر پسر خاله مامانم) نگرانی از بابت اینکه چه جور آدمهایی هستن ندارم فقط مونده خودش که اگه بشه بیشتر می خوام حرفاشو بشنوم...

انشالله که خوشبخت بشید.
برای تغییر عادات بهترین زمان همین اول کار هست!
البته این تغییرات رو باید خیلی با ملایمت و ظرافت خاصی اعمال کنید یعنی به صورت غیر مستقیم باشه که بهشون بر نخوره.

سلام
مبارک باشه انشاءالله به سلامتی و خوشی:104:
ولی در تائید حرف های دوستان یه نکته هست شما کمی داری عجله میکنی آنها شمارو به عنوان عروسشون پذیرفتن و فرصت خوبیه برای شناخت مطمئن باش اگر لفتش بدی هیچ موردی پیش نمیاد بلکه می تونی طرفتو بهتر بشناسی:300:
اما تغییر دادن پسر ها ببینید من در تاپیک قبلی گفتم تا آتش عشق شما درون وجود ایشون فوران می کنه باید تغیرش بدی مانند شیشه ای که داغ میشه و هر حالتی که دوست داشته باشی میپذیره من تا اینجارو گفتم دیگه بقیش به مهارت شما بستگی داره اما چند درصد احتما داره که تغییرات موثر باشه من میتونم به جرات بگم 90% این روش جواب میده اون 10% هم برای اونایی که به هیچ صراطی مستقیم نیستن:311:
خواهرم همیشه یادت باشه که تا نامزدین میتونی تغییرش بدی و بعد از ازدواج این کار سخت و حتی غیر ممکن میشه و شما مجبوری خودتو تغییر بدی و با شوهرت تطبیق بدی:305:
پس این فکرو نکن که بعد از ازدواج تغییرش میدمو رام خودم میکنم متاسفانه خیلیا این اشتباهو می کنند:302:

با آرزوی موفقیت و کامیابی:323:
یا علی

سلام هاتی جان

برادر عزیز حرفاتو قبول دارم مرصی از راهنمائیت:72::72:

اما مامانم اینا واسه فردا قرار بله برون گذاشتن شما می گی چه طور می شه بدون اینکه خانواده ها ناراحت نشن این موضوع رو مطرح کرد با فرض اینکه مراسم بله برون انجام بشه... ازدواج فامیلی این مشکلاتو زیاد داره..

سلام مجدد خانم
به نظر من شما به مادر گرامیتون بگید که با مادر ایشون صحبت کنند که عجله ای برای ازدواج شما نداشته باشند
به نظر من بهترین همم و مشاور هر آدمی قبل از اینکه زندگی مستقلی تشکیل بده مادرشه
بگید میخواید رو خواستگارتون شناخت بیشتری داشته باشیدو اینم بگما ممکنه بگن که مردم حرف درمیارن و... ولی شما به این توجه داشته باشید زمانی که خدایی نکرده شما بخاطر همین عجله ازدواج کردید و جدا شدید مردم بیشتر پشت سر شما بدگوویی میکنند یا زمانی که با حوصله گام بردارید و زندگی پایداری تشکیل بدبد؟
و در روش دوم شما با مهارت زنانه خود می توانید به آقا داماد بگید که دوران نامزدی را طول دهند!!!
البته دوران نامزدی هم نباید زیاد طول بکشد تا خسته کننده شود؟

خیر الامو اوسطها

رمز موفقیت شما = توکل بر خدا + حوصله و صبر + تفکر + اعتماد به نفس + صداقت
من درخدمت شما هستم
انشاءالله بحق امام حسین زندگی پایدار و توام با عشق جوشان را شروع کنید

یا علی

سلام دوست عزیز

فقط خدا رو شکر می کنم که جایی مثل اینجا پیدا کردم که می تونم درد دلامو بگم ....

هاتی عزیز امیدوارم هرجا که هستی خوشبخت باشی از اینکه دنبال مشکلات من بودی ومنو تنها نذاشتی شرمندم کردی..
درسته که من شمارو نه می شناسم ونه میبینم ولی همتون در حق من بزرگواری کردین :72::72:

اگه یه خورده حالم بهتر شد میام باهاتون درد دل می کنم

خواهش میکنم کاری نکردم
موفق باشید
یا علی