من در عسلویه کار میکنم و معمولا 14 روز کار میکنم و 7 روز میرم خونه . ازدواج با این شرایط آبا امکان داره ؟ اگه بشه خانم ها چقدر میتونند این وضعیت رو تحمل کنند؟[/font]
نمایش نسخه قابل چاپ
من در عسلویه کار میکنم و معمولا 14 روز کار میکنم و 7 روز میرم خونه . ازدواج با این شرایط آبا امکان داره ؟ اگه بشه خانم ها چقدر میتونند این وضعیت رو تحمل کنند؟[/font]
سلام علی جون ، این غیرممکن نیست که شما بتونید ازدواج کنید چون خیلی ها هستند که همان جا کارمیکنند و ازدواج کرده اند اما معمولا کسی میتونه که با این محیط آشنا باشه و بتونه تحمل کنه ، پس اگه کسی را در نظرداری شرایط را خوب براش باز کن که بعدا جای گله و شکایتی باقی نمونه ، خوشبخت بشی:43::43::43:
سلام دوست عزيز. اوائل ازدواج براي خانوما سخت هست، اما به مرور زمان عادت ميكنند. البته همانطور كه asaman عزيز اشاره كردند، حتما بايد قبل از ازدواج شرايط رو براشون باز كنيد. (معمولا تو اين مدت ميرن خونه مامان اينا:227:)
ممنون از دوستانيكه نظرشونو دادن اما ايجا دوتا مطلب هست .
درصورتي كه همونجور كه asaman گفتند شرايط براشون باز بشه و به هردليلي طرف درمورد اينكه ميتونه اين وضعيت رو تحمل كنه (حالا بلند مدت يا كوتاه مدت ) اشتباه تشخيص بده و بعد از ازدواج متوجه تشخيص غلط بشه تكليف چيه ؟
ديگه اينكه اين عادتي كه shabe barooni گفتند اگه عادت به نبودن همسر باشه و باعث دوري اونها نسبت به هم بشه تا حدي كه مرد خونه نقش مهمون رو توخونه پيدا كنه اونوقت چي؟
واقعا اينجور همسران چه مهارتهايي (اعم از كلامي و يا حركتي ) رو بايد داشته باشند تا بتونن خوشبخت زندگي كنند ؟ نقش مشاور خانواده در شروع و ادامه يه زندگي خوشبخت چيه؟
خواهش ميكنم يه مقدار كلان تر به اين قضيه فكر كنيم و كلي گويي نشه .
خيلي خوب ميشد اگه آقايون و خانمهاي متاهل هم كه تجربه ازدواج و وابستگي هاي بعدش رو دارند نظر بدن .حتي اگه كسايي هستن كه مشكلات اين جور زندگي رو تجربه كردن تجربه هاشونو مطرح كنن.
راستي تكليف بچه اي كه باباش مدت زيادي ازش دوره چي ميشه؟
شعاری به زندگی نگاه نکنید . شرایط شما برای ازدواج اصلا جالب نیست . شاید کسی به دلیل بعضی مزیت های شما ( چهره ، آراستگی ظاهر ، درآمد خوب یا هر چیز احتمالی دیگر ) با این شرایط کنار بیاید اما در میان مدت ، قهرا مشکلات عمیقی در انتظار شما خواهد بود . خانواده نیاز به پدر یا مادر " پاره وقت " ندارد و تبعات این روش زندگی را هم خودتان باید تحمل کنید ، هم هسرتان ، و بدتر از همه فرزند یا فرزندانتان.
سلام دوست عزیز:72:
موقعیت و شرایط شما کاملا خاص هست و اگر دوستان بخواهند خیلی وارد جزئیات بشوند، مجبورند قضیه را کاملا شخصی و صرفا از دید خودشان باز کنند. چون معیارها و خصوصیات اخلاقی هر فردی با دیگری متفاوت است. پس ما مجبوریم کلی گویی کنیم و شما بهتر است شرایطتان را کاملا برای فردی که بعوان همسر آینده در نظر دارید، توضیح دهید تا ایشان بسته به روحیات خودشان تصمیم بگیرند.
در مورد بچه دار شدن پرسیدید، در ماه 7 روز کنار همسر بودن اصلا مهلت مناسبی برای اقدام به بارداری نیست و این احتمال باردار شدن همسرتان را بسیار پایین تر می آورد. چراکه شاید آن 7 روز اصلا زمان تخمک گذاری همسرتان نباشد. اگر دوست داشتید اطلاعات علمی نسبت به این قضیه پیدا کنید، توصیه می کنم به سایت www.iransalamat.com مراجعه کنید.
دو پیشنهاد هم به ذهنم می رسد که شاید بد نباشد آنها را هم بررسی کنید:
1- تا زمان مجردی در همان عسلویه کار کنید تا هم تجربه و هم سرمایه مالی کسب کنید. بعد از آنکه در کارتان متبحر شدید و تجربه شرکت در چند پروژه را داشتید و هم اینکه سرمایه لازم برای شروع زندگی را پس انداز کردید، به دنبال کاری در محل زندگی همسرتان باشید.
2- بررسی کنید که شرکت شما در عسلویه، آیا امکانات زندگی از قبیل مسکن را برای افراد متاهل فراهم می کند یا نه. اگر امکان داشته باشد، شاید همسر آینده تان ترجیح دهد با شما در همان عسلویه زندگی کند.
سلام
خيلي خوبه كه از الان دارين تمام موارد رو ميسنجين و موقعيت رو به خوبي درك كردين و هنوز ازدواج نكرده، حتي به فكر شرايط بچه هم هستين!آفرين:104:
مطمئنا با اين دور انديشي و حسابگري كه دارين حتما در آينده موفق خواهيد بود!
منم تا حدي با اين نظر كه شايد بهتر باشه فعلا كمي دست نگه داريد ،موافقم...البته نميدونم شما چند سال داريد و آيا دير ميشه يا نه ولي به هر حال به نظرم اگه همسر آيندتون اين شرايط رو داشته باشن خيلي از مشكلات كمتر خواهد شد:
-از نظر سني كم سن و سال نباشند(حداقل بالاي 25 سال داشته باشند)
-صبور باشند
-از نظر روحي قوي باشند تا بتونن در نبود شما هم مشكلات رو حل كنند.
-خانواده دار باشند(داشتن پدر ، مادر، عمو،عمه، دايي ،خاله، برادر) منظورم اينه كه خانواده اي مستحكم، فهميده و توانمند داشته باشن.همه اين افراد در نبود شما ميتونن در شرايط خاص و گرفتاري ها و كارهايي كه امكان داره پيش بياد به همسرتون كمك كنن.
-با ايمان باشد( منظورم از با ايمان بودن صرفا چادري بودن و مذهبي بودن نيستا!!)منظورم اينه كه به مسايل ديني و اخلاقي پايبند باشند! اصلا نميخوام شما رو از همين الان بدبين كنم ولي متاسفانه يكي از مهمترين و تاسف بارترين مسائل در همچين شرايطي خيانت طرفين هست! نياز جنسي چيزي نيست كه بشه به راحتي از كنارش گذشت،14 روز هم زمان كمي نيست! شايد تنها پايبند بودن طرفين به اخلاق و دين بتونه از خيانتشون جلوگيري كنه! بعضي مسائل هم زمينه اين خيانت رو بيشتر آماده ميكنه،مثل نشستن خانمتون صبح تا شب پاي ماهواره و اينترنت و چت و فيس بوك و تماشاي انواع dvd ها در نبود شما... پس از اين بابت خوب حواستون رو جمع كنين!
پرسيده بودي اگه طرف اولش قبول كنه و بعد نتونه كنار بياد چي!؟
اين هم واقعا مسئله مهمي هست..،نميدونم، شايد بهتر باشه امثال شما با دختري ازدواج كنن كه قبلا همچين شرايطي رو تا حدي توي خونه داشتن(مثلا پدرشون همچين شرايط شغلي داشته..)
فقط يك نكته رو توجه كن و بهش فكر كن ،اونم اينه كه :آدم ازدواج ميكنه كه در كنار همسرش به آرامش برسه!نه اينكه از همون ابتدا هزارتا فكر و نگراني و اضطراب و دلشوره بگيره!
سلام
یکی از اقوام نزدیک ما همین مساله را داره عروس خانم زمانی که تازه رفته بودند عسلویه خیلی سختشون بود و کارشون همه اش گریه بود! و آقا داماد هم چند روز مرخصی گرفت و پیش همسرش موند تا همسرش عادت کنه اما کم کم خانم عادت کردند و الان اون چهارده روز را با هم سر خونه زندگیشون هستند و هفت روز دیگه را هم با هم برمی گردند شهرشون! احتمالا به مرور زمان این برگشتن ها هم کم می شود.
به هر حال شرایط سختی یه اما اگر محاسنی داشته باشید که ارزشش را داشته باشه عروس خانم آینده هم با شما خوشبخت خواهد شد.:323:
خوب همه مواردی که دوستان مطرح کردن درسته،بزرگترین مشکل ایجاد صمیمیت اولیه بین همسران هست چه بسا افزادی که قبل از دوری مدتی را باهم زندگی کردن یا به هر طریقی قبل از دوری بینشون صمیمیت بوجود آمده و به هم انس گرقته اند خیلی موفق تر ارکسانی هستند که ازهمون ابتدای زندگی از هم دورند و فرایند نزدیک شدن , انس گرفتن و یکدل شدنشون خیلی طول میکشه ( و شاید قبل از مانوس شدن جدا بشن).
برای همین شاید هرچقدر زمان نامزدی و عقد زیادتر باشه مشکلات بعدی کمتر باشه و این همون معنی شناخت مناسب افراد از همدیگه و صد البته قبل از اون خود شناسی مناسب هردو طرف هستش.
دوست عزیز
بله شاید اگه دوران عقد و نامزدی شما تمام مدت با نامزدتون نباشید مشکلی پیش نیاد
اما نه اینکه لزوما این دوری وابستگی رو کم کنه و باعث بشه شناخت بیشتر شه
این انسی که میگین لازمه اما نباید تبدیل به وابستگی احساسی بشه که فرایند شناخت رو مختل کنه
و این عدم وابستگی یه مهارت اکتسابیه و دوری فیزیکی تاثیرات متفاوتی رو در ادمای مختلف داره
ممکنه حتی وابستگی رو بیشتر کنه ممکنه به خاطر کمبود زمان باهم بودن شناخت کمرنگ تر بشه
اما به نظر من این زمانبندی که گفتین تا قبل مراسم عروسی و ازدواج مشکلی به وجود نمیاره
اما الزاما حسن هم نیست ولی میتونه باشه
این بستگی به مهارت شما داره:72:
اول به خاطر وقفه طولانی عذر میخوام اینم به خاطر شرایط کاریه. اما این مدت به فکر بودم زندگی همکاران رو توجه کردم.
تجربه نشون میده کیفیت زندگی در پایداری ازدواج تو این منطقه خیلی مهمه . منظور اینه که پاره وقت بودن همسران و با درکنار هم بودن اونها پاراماتر مهمی در پایداری زندگی نیست . چه بسا همسرانی که در کنار هم زندگی میکنند ولی باهم مشکلات عدیده ای دارند و ممکته به طلاق برسند. همینطور همسرانی با شرایط من و مدت زیادی دور از هم وجود دارند که بعد از مدت طولانی ازدواج هنوز عاشقند و در طول 2 هفته کار برای یک هفته پیش هم بودن لحظه شماری میکنند.
خوب این بعضی نطرات قبلی رو نقض میکنه . نظرتون چیه؟
دوست عزیز با نظرتون موافقم به شرط اینکه شخصی که انتخاب می کنید
بالغ و پخته ویا به عبارتی سرد وگرم چشیده باشه
نه دختر کم سن و سالی که تو رویا زندگی می کنه و با کوچکترین
مشکل در دوری از شما بهانه بگیری کنه و قدرت حل و فصل مشکلات به تنهایی نداشته باشه
به نظر من با شخصی ازدواج کن که شاغل و در عین حال سن پایین نباشه تا هم خودش سرگرم کار باشه وزیاد نبودتون و احساس نکنه و هم اهل بچه بازی نباشه :300:
موفق باشی.
:305: دقیقا همه ی ویژگی هایی که اگه من اول ازدواجمون داشتم با دوری همسرم راحتتر کنار میومدم و اجازه نمیدادم اطرافیان رابطه مون رو دستکاری کنند. موقع ازدواجمون راحت شغل همسرم رو پذیرفتم ولی بی مهارتیم باعث شد دوریمون ضربه های بدی به زندگیمون بزنه و در عمل هرگز نتوستم با دوریش کنار بیام. بخاطر دوریمون زمانی که با هم بودیم از هیچ محبتی برای همدیگه دریغ نمیکردیم و زمانی که از هم دور بودیم با کوچکترین برخورد به علاقه ی همدیگه شک میکردیم و از همدیگه میرنجیدیم. حتی مرور اون دوران انقدر برام زجر آوره که توصیه میکنم هرگز از همسرتون دور نباشین دلتنگی ها به حدی آرامشم رو گرفته بود که نه تنها آرامشی به همسرم نمیدادم بلکه ناخواسته با رفتارام اذیتش میکردم، طی روز دائم بهش تلفن میزدم و به شدت افسرده شده بودم.. تا جائیکه فراریش دادم.نقل قول:
نوشته اصلی توسط سنجاب
sahar خانم ميشه از تجربياتت بيشتر بگي، آيا فقط همون چيزهايي كه سنجاب گفت كفايت ميكنه يا موارد ديگه اي هم هست كه بتونه كمك كنه ؟ آيا تو مدت دوريتون از هم فرزند هم داشتين؟ و اگه داشتين در خصوص مشكلات فرزند در حالت دوري همسران از هم بگين.
من فکر می کنم اگر به گزینه ازدواج با کسی که شرایط شما رو داره فکر کنید بهتر باشه. فقط کسی می تونه شرایط شما رو درک کنه که خودش هم این شرایطو داشته باشه. مثلا یک همکار از محل کارتون. البته بعد از اومدن بجه شرایط زندگی فرق می کنه. شاید اونموقع همسرتون کمتر کار کردند. به هر حال شما همیشه پیششون خواهی بود. دوری و دست تنها بودن برای بچه داری سخته. مثل اینکه یک مادر طلاق گرفته باشی.
نمی خوام ذهنتون رو خراب کنم اما زنها به عاطفه زیاد نیاز دارند. اگر شما از همسرتون دور باشید مجبورید وقتی پیشش هستید بیشتر از مردهای دیگه براشون سنگ تموم بذارید.
مثلا من زندگی یک پزشک که شبها همیشه کشیک بود و دیدم. زن و شوهر بعد از یک مدتی به این نتیجه رسیدند که اگر اون آقا با یک همکار مثل خودش ازدواج می کرد موفق تر بود . چون شرایطشو درک می کرد.
من كلا با ازدواج تومحل كار مخالفم ، چون باعث ميشه روابط كاري زن يا مرد با ديگران رو هم تحت تاثير قرار بده و آرامش كاريش و ازش بگيره شايد هر يك از همسران رو مجبور كنه برخلاف اصولي كه بهشون معتقده كاري انجام بده .اونوقته كه ميايي به آرامش برسي تازه آرامش سر كارت هم ازت گرفته ميشه .نقل قول:
نوشته اصلی توسط deljoo_deltang
چند وقته مقاله ها و مشكلات مختلف رو مطالعه ميكنم و دارم به همون نتيجه قبلي ميرسم ، واقعا كيفيت زندگي تو دوام ازدواج خيلي نقش داره حالا شرايط مرد يا زن هرچي باشه .
دوستان بيشتر تاكيد ميكنن رو درك متقابل همسران تو همچين شرايط سخت و انتخاب كسي كه داراي درك بالا باشه ، ولي فكر ميكنم وجود درك متقابل بين همسران تو هر شرايطي نتيجه يه سري عوامل يا انجام كارهاي ديگه هستش يعني اين درك بايد بوجود اورده بشه نه اينكه از اولش خودش در وجود طرفين باشه .
هميشه كسايي توزندگي شكست ميخورن كه فكر ميكنن همه چيز رو ميدونن و درك بالايي از همه چيز دارن و دقيقا از همون ناحيه كه فكر ميكنن نقطه قوتشون هست شكست ميخورن.
ممنونم از دوستان كه به اين پست جواب دادن. همچنان مشتاق طرح مشكلات همسراني كه داراي تجربه زندگي دور از هم هستن و ارائه راهكارهايي كه انجام دادن تا مشكلشون رفع شده هستم.