من عاشقش شدم ولی اون دوستم نداره چیکار کنم؟؟؟

سلام...
حدود ۶ ماه بیش با برادر دوستم که اهل ورامینه دوست شدم اولین دوست بسرمه اوایل رابطه خوب بودیم من شدیدا بهش وابسته شدمو دوسش دارم ولی اون به من بی توجهه و دائم قهر میکنه ۹ماه از خودم کوچیکتره هر موقع قهر میکنه من التماسش میکنم تا اشتی کنه نمیتونم بهش فکر نکنم میگه با چند نفر دیگه دوسته تا من بیخیالش بشم ولی تاثیر نداره نمیتونم ازش بگذرم الانم ک اشتی کردیم خیلی کم با هم حرف میزنیم دیر جواب میده یا اصلا نمیده میگفت اخلاقت گنده خیلی گیر میدی ازت خوشم نمیاد ولی با این حرفا نمیتونه کاری کنه که ازش متنفرم بشم من یزد درس میخونم خونمون اصفهانه یه بار رفتم تهران و دیدمش باید چیکار کنم نگین که بیخیالش بشمو ازش بگذرم میخوام یه جوری به خودم وابستش کنم. چیکار کنم که اونم منو دوست داشته باشه وقتی تصور میکنم با کس دیگه ای باشه حالم خیلی بد میشه وقتی قهر میکنه خیلی بی طاقت میشم و فقط گریه میکنم وقتی هم اشتیه خیلی کم محلیم میکنه و همش از این میترسم که نکنه یه چیزی بگمو باز قهر کنه تو رو خدا بگین چیکار کنم؟؟؟؟
ممنون

به کجا چنین شتابان مرضیه عزیز؟ ....

اگه میگه با شصت نفر دیگه دوسته، بهت راستشو گفته
اگه میگه از تو خوشش نمیاد داره حرف دلشو می زنه
اگه بهت کم محلی می کنه، خلاف دلش عمل نکرده! ....

عزیز دلم. غرورت رو داره له می کنه ... تو چت شده دختر خوب که هیچی واست مهم نیست؟ ....
مگه تو چی کم داری که اجازه می دی اینطوری با خودت و احساساتت بازی کنه ؟ ....

ازش بگذر

یاد اون جمله حضرت علی افتادم که دوست داشتن شدید( و البته بدون دلیل و منطق) ادم رو کور و کر می کنه
مرضیه جان یک کلام ، شما دارید خودتون رو از بین می برید...سعی کنید پاسخ مناسبتری برای رفع نیاز های عاطفیتون پیدا کنید
ایشون نمی تونه سرچشمه عشقی که شما میخواهید باشه...
یا حق

خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد خواهان کسی باش که خواهان تو باشد

هرچی بیشتر بدوی دنبالش :324: از تو دورتر می شه :300:
رهاش کن اگه سهم تو باشه بهت برمی گرده :310:
و اگر هم برنگشت حداقلش اینکه خودت رو و شخصیتت رو پیشش کوچیک و بی ارزش نکردی:101:

:305:مث تشنه ای که داره اب شور دربا رو می نوشه شدی
:305:
خودتو بیشتر از این اذیت نکن
به خدا زندگی ارزششو نداره:300:

همه این حرفارو قبلا هم شنیدم خیلی سخته. هر روز صبح که چشمامو باز میکنم دارم به اون فکر میکنم قبل از اینکه حتی کاملا بیدار شده باشم دلم میخواد یکی بگه چه جوری برگردونمش دارم دق میکنم.کارم به خود زنی رسیده از دستش.بازم قهره. دارم دیوونه میشم:316::302:

مرضيه محترم


فرض بگير بيمار شده اي و پزشكان غذايي را براي تو ممنوع اعلام كرده اند . چكار مي كني ؟! هر روز از سر صبح به اين فكر مي كني كه من غذاي ممنوعه را مي خواهم بخورم ؟!

عزيزم فكر نكنيد كه كسي از بيرون مي تواند به شما كمك كند . اين خود شما هستيد كه بايد به داد خودتان و دلتان برسيد . دل خيلي چيزها مي خواهد اما يك چيزي به اسم منطق و عقل به ما مي گويد كه اين كار به صلاح نيست

بايد ذهنت را از روي اين آقا برداري هر زمان ايشان به يادت مي آيد به جاي اينكه به رويا پردازي بپردازي به چيزهاي ديگر فكر كن و بعد هم بپر برو يك دوش اب سرد بگير . برو به دوستي تلفن كن و از مسائل روز حرف بزن اما ابدا از اين آقا صحبت نكن . ورزش كن . نفس هاي عميق بكش و دم و بازدم خودت را طولاني كن و.....

روي اعتماد به نفس خودت كار كن و باور داشته باش كه دوست داشتني هستي چه اين آقا دوستت داشته باشد و چه دوست نداشته باشد افرادي هستند كه صميمانه تو را دوست دارند . به فرصتهاي بي نظيري كه پيش رو داري فكر كن در لحظه ي حال زندگي كن و براي آينده ات برنامه ريزي و هدف گزاري كن .

در آخر او را رها كن . بايد اين رهايي را در خودت به وجود بياري . منتظر اينكه خود به خود برايت اتفاقي بيفتد تا فراموش شود نباش .

سلام
من خودم هنوز درگیر یه رابطم!

ولی خواستم بگم بعضی وقت ها تنهایی خیلی بهتر از وابستگی و ابراز عشق ب کسیه که لیاقتشو نداره.خیلی کم پیش میاد اینجور رابطه ها به جایی برسند.نظرم اینه که شما با کسی دوست نشو.منم تنهام ولی الان که میبینم ارزش تنهاییم خیلی بالاتر از این رابطه های بی اساسه
خودم دارم تجربه میکنم.چوبشو دارم میخورم

مرضیه جان،

راهی که خاله سوسکه گفتند اصلا روش خوبی نیست. شما الان در وضعیتی نیستی که درست و عقلانی تصمیم بگیری ( بخاطر ناراحتی و بحران کوچیکی که داری پشت سر می ذاری ) و همین ممکنه باعث بشه که به هر خس و خاشاکی آویزون بشی. اتفاقا باید یه مدتی رابطه ای را با کسی شروع نکنی.

وقتی خیلی گشنه ای ممکنه هر چیزی را برای خوردن قبول کنی ولی وقتی سیری، باید حتما یه غذای مناسب و باب سلیقه ات بهت بدهند تا بپذیری.

الان روحت نیازمنده محبته و یک کم ضربه خورده. ممکنه هر محبت الکی و دروغین و بی ارزشی را قبول کنی. حواست را جمع کن.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط خاله سوسکه

راهش اینه که با یه پسر دیگه دوست بشی...قبلی رو راحت فراموش میکنی ...بهش وابسته ای چون تنهایی...وگرنه همچین آدمی دوست داشتن نداره

---

این راهی که شما گفتی از چاله در اومدن و در چاه افتادن هست!
بنظر من برای پیشرفت زندگیت تلاش کن... درس بخون... ورزش بکن... عبادت کن... کتاب بخون ... در اونصورت عاشق انسانی میشی که ارزش شما رو خواهد دونست و البته که از این عشق های امروزی نخواهد بود...
این همه وعده خوب ! سعی کنید کم کم احساساتون رو کنترل کنید و نزارید فکرتون به هرجایی خواست پر بکشه...
:72:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط spring2

...بعضی وقت ها تنهایی خیلی بهتر از وابستگی و ابراز عشق به کسیه که لیاقتشو نداره.خیلی کم پیش میاد اینجور رابطه ها به جایی برسند.نظرم اینه که شما با کسی دوست نشو.منم تنهام ولی الان که میبینم ارزش تنهاییم خیلی بالاتر از این رابطه های بی اساسه...

---

سلام. کاملا این نوشته رو تایید میکنم...
نمیدونم دقیقا چندسالتونه ولی فکر کنم زیر 20 باید باشید
شما بدون تفکر گذاشتین احساساتتون بر شما غلبه کنه و حالا دارید ضربه میخورید.
ادامه دادن این دوستی بدترین کار ممکن هست... بهتره زودتر خودتون رو پیدا کنید...

ممنون از راهنمایی هاتون.تا قبل این که با میلاد باشم احساس نیاز نمیکردم. ولی الان که تنها موندم نمیتونم مثل قبل تنها ادامه بدم همش دنبال ی همراهو ی هم زبونم.دقیقا دارم پیشنهاد خاله سوسکه رو اجرا میکنم بدون اینکه خودم بخوام .واسه شما راحته بگین تنها باش به درست فکر کن به عبادت برس ولی واسه من... من که دیگه تمرکز ندارم یا دارم به میلاد فکر میکنم یا دنبال ی جایگزین واسش میگردم به اصرار دوستم باهاش دوست شدم اون اولین دوست پسرم بود فک میکردم منم واسه اون اولی هستم ولی نبودم فک میکردم میتونم اخری باشم ولی اونم نبودم با این که اینقدر توسط خودش مادرش ودختر خالش که مثل ابجیشه تحقیر شدم ولی بازم دوسش دارم دلم میخواد برگرده دنبال ی راه میگردم واسه برگردوندنش تا حداقل دنبال کس دیگه نرم تا نخوام تنهاییمو با کسی که نمیشناسم پر کنم مامانم ازم ناامید شده و دیگه بهم اعتماد نداره دلم واسه اون روزایی که به باهیچ کس نبودنم افتخار میکردم تنگ شده فقط بگین چجوری برگردونمش؟؟؟؟؟؟؟؟؟خواهش میکنم!!!!اینجوری خیلی سخته. من هنوزم دوسش دارم

خواهر خوبم. به عاقبت کار فکر کنید... به این فکر کنید که زندگی فقط تنها نبودن و دوست از جنس مخالف داشتن ، نیست... به این فکر کنید که می تونید در جامعه تاثیر مثبت بزارید و به اصطلاح یک چهره ماندگار مثلا ادبی یا علمی باشید... استعداد هاتون رو شکوفا بدید. دنبال عشق واقعی هستید؟ خودتون رو کامل تر کنید... و
انرژی جونیتون رو با این دوستی ها تلف نکنید...
بوقتش با توجه به اصول حاکم بر جامعه ما می تونید ازدواج کنید... که هم سالم تر هست و هم تحت فشار روانی قرار نمی گیرید... این روابط دوستی عاشقانه نتیجه ای نداره

دوست خوبم تا کی می خوای به این وضع ادامه بدهی تا کی باید تو منت آن بکشی ، عزیزم تو آن را دوست نداری فقط یهش وابسته شدی همین ، جدا شدن خیلی سخته اونم تو شرایطی که داری ولی سختی و زجری که الان از این جدایی می کشی شیرین تر از این همه دردیه که الان داری دوست خوبم هیچ کدوم ما نمی تونیم تا وقتی که خودت نخوای بهت کمک کنیم می دونمم که فکر می کنی همه این حرفا تکراریه سعی کن دیگه کمتر بهش فکر کنی وقتی خواست بیاد تو ذهنت خودتو مشغول یه کار دیگه کن سعی کن زیاد تنها نباشی تا دوباره به اون فکر کنی ، این دوری از خانواده هم خیلی سخته ولی می تونی با پر کردن اوقاتت با همکلاسیات و همخونه ایهات کم کم یاد آن را تو ذهنت کمرنگ کنی

از همه ی دوستای خوبم ممنونم خیلی بهم کمک کردین دارم فراموشش میکنم به قول یکی از دوستامون بییییخیییییااال لیاقت من خیلی بیشتر از اونه اون در حدو اندازه ی من نیست اون خیلی کوچیکتر از اینه که معنی عشق منو بفهمه ارزش من بیشتر از اینه که بخوام اجازه بدم همچین ادمی منو تحقیر کنه مرسی از همتون تجربه ی بزرگی کسب کردم هرچند مثل زهر مار تلخ بود و خیلی عذاب کشیدم ولی خب.............بازم از همتون ممنونم بیشتر از همه از خدای خوبم تشکر میکنم که دست حمایتشو تو لحظه های سختی که پشت سر گذاشتم احساس کردم تو این مدت خیلی اذیتش کرم خیلی باهاش قهر کردمو نا امید شدم ولی اون دست از حمایتش برنداشتو لطفشو ازم دریق نکرد ممنوم خدایی که از مادرم مهربونتری در حقم.ازش خیلی خیلی عذر میخوام

سلام
من تا بحال با دختری مثه شما برخور کردم مشکل شما اینه که پسرا رو نمیشناسی
به شخصه عاشق دست نیافتنی ها هستم
اگه خوشگلترین دختر دنیا هم رفتارش مثه شما باشه باز به مشکل شما بر میخوره
پیشنهاد من بهت اینه که ما هارو بیشتر بشناسی
و یه چیزه دیگه که خیلی مهمه و طبیعیه اینه که دخترا به دلیل بیش از حد احساساتی بودنشون اولین دوست پسرشون رو عشق تموم زندگیشون میدونن

اگه شما کسی بودی که اول پا پیش میزاشتی و این رابطه رو تموم میکردی حالا اوشون بودن که میومد اینجا و کمک میخاست نه شما
اینم بدون که تنها راهی که واست مونده(چون کار از کار گذشته)اینه که کم محلش کنی و منتظر برگتش باشی
هر چه بیشتر به سمتش بری خودش رو بیشتر واست میگیره
بزرگترین عامل جذاب دختر ها از نظر من کم محلی کردنشون و تکبرشونه

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط navidrct

سلام
من تا بحال با دختری مثه شما برخور کردم مشکل شما اینه که پسرا رو نمیشناسی
به شخصه عاشق دست نیافتنی ها هستم
اگه خوشگلترین دختر دنیا هم رفتارش مثه شما باشه باز به مشکل شما بر میخوره
پیشنهاد من بهت اینه که ما هارو بیشتر بشناسی
و یه چیزه دیگه که خیلی مهمه و طبیعیه اینه که دخترا به دلیل بیش از حد احساساتی بودنشون اولین دوست پسرشون رو عشق تموم زندگیشون میدونن

اگه شما کسی بودی که اول پا پیش میزاشتی و این رابطه رو تموم میکردی حالا اوشون بودن که میومد اینجا و کمک میخاست نه شما
اینم بدون که تنها راهی که واست مونده(چون کار از کار گذشته)اینه که کم محلش کنی و منتظر برگتش باشی
هر چه بیشتر به سمتش بری خودش رو بیشتر واست میگیره
بزرگترین عامل جذاب دختر ها از نظر من کم محلی کردنشون و تکبرشونه

---

:104:

معلومه خیلی با تجربه ای!
من با این سنم اینو نفهمیدم و متاسفانه بدجوری خوردم :316:

خیلی بهتره که این تجربه ها رو خودمون بدست نیاریم (چون در مقابلش خیلی چیزارو از دست میدیم ) بلکه با مطالعه بیشتر و یا حضور در جایی مثل این تالار ار تجربه دیگران استفاده کنیم

این تجربه ها خیلی گرون قیمتن !
اما قیمت ادما خیلی بیشتره :72:

اگه ی ابسیلون احتمال میدادم که برگرده تمام عمر منتظرش میموندم تا برگرده اما مشکل اینجاس که میدونم دیگه برگشتن تو کارش نیس چون همون اوایل دوستیمونم اگه من قهر میکردمو باش حرف نمیزدم اونم کلا بی خیال میشد حتی میشد ی هفته صبر میکردم ولی خبزی ازش نمیشد تا خودم باز میرفتم سراغش الانم دو هفتس ازش خبر ندارم. همون روزا هم تا ی بحثیمون میشد فورا همه چیزو بیش خودش تموم میکردو کات میشد از همچین شخصیتی بعید حتی اگه هزار سالم منظر بمونم برگرده شاید الان با کس دیگه ای باشه ولی من هنوزم با تمام وجودم دوسش دارم

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط marziehh

اگه ی ابسیلون احتمال میدادم که برگرده تمام عمر منتظرش میموندم تا برگرده اما مشکل اینجاس که میدونم دیگه برگشتن تو کارش نیس چون همون اوایل دوستیمونم اگه من قهر میکردمو باش حرف نمیزدم اونم کلا بی خیال میشد حتی میشد ی هفته صبر میکردم ولی خبزی ازش نمیشد تا خودم باز میرفتم سراغش الانم دو هفتس ازش خبر ندارم. همون روزا هم تا ی بحثیمون میشد فورا همه چیزو بیش خودش تموم میکردو کات میشد از همچین شخصیتی بعید حتی اگه هزار سالم منظر بمونم برگرده شاید الان با کس دیگه ای باشه ولی من هنوزم با تمام وجودم دوسش دارم

---

چی رو دوست داری ؟!
کی رو دوست داری ؟!

موجودی رو که کوچکترین ارزشی برات قائل نیست !
چرا ؟ چه نیازی داری که یه ادم خودخواه کنارت باشه ؟

مطمئن نیستم شما باید تایید کنی
ولی به نظر من این ادم بی مسئولیت و خودخواهه !
دو تا ویژگی که اگه یه مرد نداشته باشه دیگه نمیشه بهش گفت مرد !
یه مرد باید قابل اتکا باشه نه فقط یه معشوق سراسر ناز

دوست عزیز جاهاتون با هم عوض شده
اگه فکر میکنید شما مشکلی ندارید پس احتمالا مشکل شخصیت شکل نگرفته ایشونه

اینقدر احساس نیاز رو به خودتون تلقین نکنین
من به شخصه با تعاریفی که شما از ایشون داشتین مردانگی در این اقا نمیبینم
باید خدا رو شکر کنی که از شر یه همچین ادمی در امان موندی !


****گاهی انسان از خدا چیزی می‌خواهد که به یقین ضرر و زیان دارد و چه بسا هلاکت او درآن باشد و خود نداند، خدای آگاه و حکیم که مصلحت بنده خود را می‌خواهد چنین تقاضایی را نمی‌پذیرد، بدیهی است انسان گاهی در تشخیص اشتباه می‌کند، قرآن در این‌باره می‌فرماید: «چه بسا از چیزی اکراه داشته باشید که خیر شما در آن است‌، یا چیزی را دوست داشته باشید که شر شما در آن است وخدا می‌داند و شما نمی‌دانید.» (بقره‌،216) ******

******حضرت علی ‌در این‌باره می‌فرماید: «تأخیر اجابت دعا، ترا از رحمت او ناامید نکند که همانا بخشش خداوند به اندازه خلوص نیت است‌، چه بسا که تأخیر در اجابت دعا، برای فرد، پاداشی بزرگ‌تر در بر داشته باشد و چه بسا چیزی از خدا بخواهی و بدان دست نیابی‌، امّا دیر یا زود بهتر از آن را به تو عطا کند، یا بلایی را از تو بگرداند و چه بسا چیزی می‌خواهی که اگر به آن برسی دینت تباه گردد.» (نهج البلاغه‌، فیض الاسلام‌، ص 915، نامه 31)******

سلام
موقعیتی که تو داری خیلی سخته و در واقع ترک کردن این رابطه برات مثل ترک کردن اعتیاده. بنابراین میخام بگم قطع کردن این رابطه خیلی خیلی سخته چون خودم تجربه ش کردم میگم. و دلیلشم اینه که این اولین تجربه ت بوده اما گاهی تو زندگی باید زجر کشید و مقاومت کرد با چیزایی که گفتی مثل روز روشنه که حتی اگه این آقا برگرده اما مرد زندگی نیست.
بنابراین تکلیفتو با خودت روشن کن و سعی کن فراموش کنی. بهت قول میدم اگه 6 ماه هیچ گونه ارتباطی باهاش نداشته باشی (هیچ ارتباطی حتی دیدن از دور) از میزان وابستگیت تا حد زیادی کم میشه البته نه کامل اما به تدریج کمتر و کمتر میشه.و همچنین سایر راهکارای دوستانم بکار ببند. امیدوارم موفق بشی:72:

سلام مرضیه جان.عزیزم اگه قبلا مقاله های موجود در این سایتو نخوندی باید بگمکه یکیشون در مورد همین وابستگیه.باورکن منم مثل توام.خیلیا مثل توان.چون ما دخترا همیشه احساساتی هستیمو متاسفانه بعضی وقتااز این راه ازمون سو استقاده میشه.این وابستگی که تو داری همش هوسه.شاید تو بگی عشقه.اما بهت قول میدم هوسه.چون عشق باعث رشد انسان میشه.نه اینکه ادمو محدود کنه و باعث بشه ازادی فکرو روحش ازبین بره.من خودمم مث توام.اما چن روزه که با فهمیدن اینچیزایی که الان بت گفتم کم کم دارم سعی میکنم تا دوباره زندگیمو شروع کنم.

به امید تولدی 2باره....................

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط marziehh

سلام...
حدود ۶ ماه بیش با برادر دوستم که اهل ورامینه دوست شدم اولین دوست بسرمه اوایل رابطه خوب بودیم من شدیدا بهش وابسته شدمو دوسش دارم ولی اون به من بی توجهه و دائم قهر میکنه ۹ماه از خودم کوچیکتره هر موقع قهر میکنه من التماسش میکنم تا اشتی کنه نمیتونم بهش فکر نکنم میگه با چند نفر دیگه دوسته تا من بیخیالش بشم ولی تاثیر نداره نمیتونم ازش بگذرم الانم ک اشتی کردیم خیلی کم با هم حرف میزنیم دیر جواب میده یا اصلا نمیده میگفت اخلاقت گنده خیلی گیر میدی ازت خوشم نمیاد ولی با این حرفا نمیتونه کاری کنه که ازش متنفرم بشم من یزد درس میخونم خونمون اصفهانه یه بار رفتم تهران و دیدمش باید چیکار کنم نگین که بیخیالش بشمو ازش بگذرم میخوام یه جوری به خودم وابستش کنم. چیکار کنم که اونم منو دوست داشته باشه وقتی تصور میکنم با کس دیگه ای باشه حالم خیلی بد میشه وقتی قهر میکنه خیلی بی طاقت میشم و فقط گریه میکنم وقتی هم اشتیه خیلی کم محلیم میکنه و همش از این میترسم که نکنه یه چیزی بگمو باز قهر کنه تو رو خدا بگین چیکار کنم؟؟؟؟
ممنون

---

سلام دوست خوبم. من از كاربراي قديمي اين سايت هستم. يه زماني بود كه حالم خيلي از تو بدتر بود. اين انجمن شده بود برام يه جايي كه ميومدم دلمو خالي ميكردم . به حرف هيچكس گوش نميكردم!!!! اشتباه بزرگ من همين بود
غرورمو ميذاشتم زير پام.كسي كه روز اول دنبال من بود بعد از اينكه ديد من وابسته اش شدم ولم ميكرد ميرفت. همين حرفايي كه به تو ميزنه رو به من ميزدن. همين حال بدي كه تو درگيرش ميشي منم درگيرش ميشدم. حالتو خوب مي فهمم ولي مني كه از اين وضعيت الان در اومدم بهت يه راهكار ميدم . اين راهكار يا جواب ميده يا اينكه تو بهتر ميشي
اينم يادت باشه وقتي خدا از ادم يه چيزي ميگيره يه هديه بهتر بهت ميده. ميدونم .ميدونم الان ميگي من هديه بهتر نميخوام من همينو ميخوام. تو الان مثل كسي هستي كه از درد دندون حاضره هر مسكني رو بخوره كه اروم بشه ولي عواقبش براش مهم نيست . كه اين بزرگترين اشبتاه
خب حالا راه كارمو بهت ميگم .البته اگه دوستت داشته باشه و جايي توي دلش داشته باشي برميگرده . اگه اون بدردت نخوره مطمئن باش بهتر از اون برات اتفاق ميفته. مطمئنم يه روز ميگي بيتا حرفت خيلي درست بود
راهكار: بي محلي كن بهش. زنگ نزن. اگه بهت زنگ زد بذار حداقل 4 تا بوق بخوره . بهش ابراز دلتنگي زياد نكن. اگه اون سراغتو گرفت ازش فراري نشو ولي يه طوري رفتار كن كه بدون اون زندگيت به بهترين شكل ميگذره. بذار بدونه كه اون اگه بره جاي خاليش با خيلي چيزا پر ميشه. اونوقته كه به دست و پا ميفته كه جاي خودشو توي دلت بدست بياره البته اگه دوستت داشته باشه وگرنه خوشحال باش كه ميره و يه خلا بوجود مياد براي جذب ادماي بهتر
يادت باشه ما ادما دوست داريم دوست داشته بشيم همراه اينكه دوست داريم يكي رو دوست داشته باشيم. اگه الان بگي نه اون بياد منو بگيره ؛ بعد توي زندگي با دوتا بچه ميزني توي سر خودت
الان داغي و نميفهمي چي تصميم ميگيري
يادت باشه هيچكس يك سيب سرخ له شده رو دوست نداره. اگه زيبا هم باشي و خودتو وغرورت رو له كني اوني كه از تو پايين تره اونم دوستت نداره
توي دست و پاش نباش. بذار ازت بي خبر باشه. بذار براش يه علامت سوال كوچولو باشي حداقل. بذار نگرانت بشه. بهش فرصت بده دلتنگت بشه حتي اگه اين زمان يه ماه سه ماه يا هر چقدر بود
اين فرصت رو به خودتو رابطه ات بده. يهو ناپديد شو
نميدونم هر كاري كه خودت حدس ميزني درسته.


به كسي كه براي احساس تو ارزشي قائل نيست هر گز دل نبند.
بازم ميام:72:

a_b گرامی

لطفاً به تارحخ تاپیکها توجه فرمایید .

تاپیکهایی که بیش ز یک هفته از آخرین ارسال آن گذشته و استارتر تاپیک سراغ آن نیامده به روز نمیشود مگر توسط خود استارتر .


با تشکر از توجه


.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط فرشته مهربان

a_b گرامی

لطفاً به تارحخ تاپیکها توجه فرمایید .

تاپیکهایی که بیش ز یک هفته از آخرین ارسال آن گذشته و استارتر تاپیک سراغ آن نیامده به روز نمیشود مگر توسط خود استارتر .


با تشکر از توجه


.

---

اگه فرشته مهربون نگاه كني پست قبل از منو مي بيني قبل از من پست دادن كه منم دادم:325:

بازم سلام به همه ی دوستای خوب همدردی.حدود هفت ماه میگذره از این که گفت دوستم نداره ولی یه ذره از احساسم نسبت بهش کم نشده هوس نیست اگه هوس بود تا حالا فراموش شده بود اگه ی راه ارتباطی غیر همراهش داشتم شاید میتونستم کاری کنم ولی نه حتی اگه همسایشونم بودم شاید نمیشد دلم میخواد یکی بهم بگه برمیگرده دلم میخواد یکی بهم امید بده.تا وقتی به برگشتنش امید داشته باشم راحتر میتونم به زندگیم ادامه بدم مشکلم اینه که خودم خرابش کردم خودم باعث شدم سرد بشه از بس بهش گیر میدادم پسرا میخوان ازاد باشن کسی که همش تو دست و پاشون باشه نمیخوان حالا هم خودش هم دختر خالش گفتن قراره با کسی که الان باش دوسته تا سال اینده ازدواج کنه دعا کنین دروغ گفته باشن

سلام منم یه جوری درد تورو دارم ولی برا من اینجوری نبود یدفعه شد
قصد بی ادبی ندارم بلا نسبت شما به قول دوست روانشناسم این رابطه ها رابطه توله سگیه شما هرچی دنبال توله سگ بری ازت فرار میکنه ولی وقتی ازش فرار کنی میوفته دنبالت منم چند روزه این مشکلو دارم ولی میخوام طرز کارمو عوض کنم میخوام یجوری باشم که اونم از اینکه منو از دست بده واهمه داشته باشه بهت پیشنهاد میدم روشتو عوض کنی ینی هرکاری تا الان میکردی برعکسشو انجام بدی اگه خدا بخواد درست میشه واگرنه که هرکاری کنی درست نمیشه حتی با التماس
یا حق

دوست عزیز این تایپیک ماله سال 90 هست !! و الان 92 !!

ﺳﻼ ﻡ ﮔﻠﻢ

ﺑﺒﻴﻦ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻣﻘﺪﺱ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻬﺶ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺑﺮﺍﺵ ﺟﻨﮕﻴﺪ ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﭼﻪ ﻗﻴﻤﺘﻲ؟
ﻣﻨﻢ ﺩﺭﮔﻴﺮ ﻳﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻋﻤﻴﻘﻢ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﺗﺎﺑﻴﻚ ﺯﺩﻡ ﻣﺎﻝ ﺑﻘﻴﻪ ﺭﻭ ﺧﻮﻧﺪﻡ ﻓﻬﻤﻴﺪﻡ ﺑﺎﻳﺪ ﺍﻭﻝ ﺧﻮﺩﻣﻮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﺣﺎﻻ ﻣﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻮﺩ ﺑﻬﻢ ﺑﺮﺳﻴﻢ ﺍﻣﺎ ﺍﮔﺮ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﺎﺷﻪ ﻏﺮﻭﺭﻡ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺑﺪﻡ ﻧﻪ

ﺍﻳﻨﻮ ﻳﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﻪ ﮔﻠﻢ ﺍﮔﺮ ﻏﺮﻭﺭﺕ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻱ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻪ ﻧﻔﺴﺖ ﻫﻢ ﺧﺮﺍﺏ ﻣﻴﻜﻨﻲ ﺗﺎ ﺍﺧﺮ ﺩﻳﮕﻪ ﻧﻤﻴﺘﻮﻧﻲ ﻳﻪ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺧﻮﺑﻲ ﺑﻴﺪﺍ ﻛﻨﻲ ﺑﻌﺪ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺩﻭﺭﺗﻮﻥ ﻧﻪ ﮔﻠﻢ ﺑﻜﺶ ﻛﻨﺎﺭ ﺍﮔﺮ ﺍﻻ ﻥ ﺯﺟﻪ ﺑﺰﻧﻲ ﮔﺮﻳﻪ ﻛﻨﻲ ﺑﻬﺘﺮﻩ ﺗﺎ ﺑﺒﻴﻨﻲ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺕ ﻫﻴﭽﻲ ﻧﺪﺍﺭﻱ