RE: عدم تفاهم در بحث و گفتگو
چقدر مظلوم واقع شدم. اولش که ادمو قفل می کنید حالام که محل نمی ذارید :302:
تازه هر جاهم می خواهیم نظرات ارزشمند بدیم میگه پول نداری بریزی حساب سایت غلط می کنی می خوای نظر بدی
RE: عدم تفاهم در بحث و گفتگو
دوست عزیزم
خیلی دلم میخواد کمکت کنم چون میفهمم چی میگی
دغدغه اتو دوست دارم
اون صحبت هایی که کردم و جدی بگیر (وقت گذاشتم )
اما اگه مسئله خواهرته یه خورده واضح تر شرایطت رو برامون توضیح بده
شما بعد از گذر از تب وتاب مسائل (30 یا 30 :311:) هنوزم دارین با هیجان با هم بحث میکنید
بابا بی خیال بالاییا هم یادشون رفت
یه خورده بیشتر از خواهرت بگو
چه انتظاراتی از تو داره ؟ چقدر مطابق میلش رفتار میکنی ؟ به چی حساسه ؟علایقش چیه ؟
RE: عدم تفاهم در بحث و گفتگو
سلام خارپشت جان
من نکته هاتو تو گوشیم نوشتم عزیز پس ناراحت نباش وقتت هدر نرفته. فقط نیازمند فرصتم تا کم کم اجراییش کنم.
همیشه ماجراها انقد اتفاقات و زلزله ها انقد پس لرزه های وحشتناک دارن که ماجرا و زلزله اصلی فراموش می شه ولی اتفاقات بعدیشون به یاد می مونه. ت ی ر 78 رو کی از یادش می ره؟ درحالی که کمن کساییکه یادشونه چرا اینجوری شد. و چه بسا با گذشت دو سال هنوزم اتفاقات ادامه داره و هر روز یه گریزی به اون می زنن و یه حرف جدید. مثلا چندروز پیش از یه خانم آخوند محترم شنیدم که می دونی فلانی اصلا شیعه نبوده سنی بوده شیعه شده(خدایا این تاپیکو از هر چی قفله به تو می سپارم:323: ).
ببین من فعلا می خوام تا مدتی سکوت رو پیشه بگیرم. یکی برا این کمک می خوام که چجوری جلوی این زبون رو بگیرم.یکی دیگه هم اینکه با خواهرم چی کار کنم.
خواهرم یه آدم مذهبیه. از اونایی که اهل دعا و قرآن و نماز بعد از نماز و استخاره و ایناست. یه مدتی هم برای هدایت من فال حافظ می گرفت مثلا شب یلدایی برام فال گرفته بود فرستاده بود. البته خودش نمیدونست پیامکش بهم رسیده و میگفت یه فال گرفتم که خیلی با شرایطت جور بود ولی نرسید(البته شایدم می دونست که رسیده ولی میخواست عکس العمل منو ببینه) حافظ هم پیش من شعرای عشق و عاشقی میاره و پیش خواهرم از من شعرایی مثل اینکه تو آدم بدی هستی و نیاز به اصلاح داری میاره.
من برادر بزرگم از خودم بدتره داغونه شدید. از شانس بد منم تو شهر اون درس خوندم و خواهر و مادرم فکر می کنن که کلا منم از اون شهریا تاثیر گرفتم. تاجایی که من فهمیدم خواهرم ازم انتظار داره که نظری متفاوت در مورد مسائل مذهبی و .... ندم. چنان با نگاه غضب الوده بهم نگاه می کنه که یا فکر می کنه من یه آدم ساده لوحم یا یه مرتد. البته تا حدودی هم تقصیر خودمه چون من توی خونه اوضاع انجام واجباتم یکم (زیاد) افتضاحه. جالبه تو خوابگاه خیلی خوب بود اصلا به این صورت نبودم. هر چند وقت یه بار به قران هم سری می زدم .ولی توی خونه نه اینکه هی مادرم پی میگیره منم فقط دنبال فرصتی ام که اونا خونه نباشن تا انجامش بدم
فک کنم حسابی همه چیرو به هم پیچوندم. به هر حال ممنون.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط lifeisbeautiful
سلام خارپشت جان
من نکته هاتو تو گوشیم نوشتم عزیز پس ناراحت نباش وقتت هدر نرفته. فقط نیازمند فرصتم تا کم کم اجراییش کنم.
همیشه ماجراها انقد اتفاقات و زلزله ها انقد پس لرزه های وحشتناک دارن که ماجرا و زلزله اصلی فراموش می شه ولی اتفاقات بعدیشون به یاد می مونه. ت ی ر 78 رو کی از یادش می ره؟ درحالی که کمن کساییکه یادشونه چرا اینجوری شد. و چه بسا با گذشت دو سال هنوزم اتفاقات ادامه داره و هر روز یه گریزی به اون می زنن و یه حرف جدید. مثلا چندروز پیش از یه خانم آخوند محترم شنیدم که می دونی فلانی اصلا شیعه نبوده سنی بوده شیعه شده(خدایا این تاپیکو از هر چی قفله به تو می سپارم:323: ).
ببین من فعلا می خوام تا مدتی سکوت رو پیشه بگیرم. یکی برا این کمک می خوام که چجوری جلوی این زبون رو بگیرم.یکی دیگه هم اینکه با خواهرم چی کار کنم.
خواهرم یه آدم مذهبیه. از اونایی که اهل دعا و قرآن و نماز بعد از نماز و استخاره و ایناست. یه مدتی هم برای هدایت من فال حافظ می گرفت مثلا شب یلدایی برام فال گرفته بود فرستاده بود. البته خودش نمیدونست پیامکش بهم رسیده و میگفت یه فال گرفتم که خیلی با شرایطت جور بود ولی نرسید(البته شایدم می دونست که رسیده ولی میخواست عکس العمل منو ببینه) حافظ هم پیش من شعرای عشق و عاشقی میاره و پیش خواهرم از من شعرایی مثل اینکه تو آدم بدی هستی و نیاز به اصلاح داری میاره. الانم هم که سر جانمازش اشک می ریزه که نمیدونم برای هدایت منه یا نه :303:
من برادر بزرگم از خودم بدتره داغونه شدید. از شانس بد منم تو شهر اون درس خوندم و خواهر و مادرم فکر می کنن که کلا منم از اون شهریا تاثیر گرفتم. تاجایی که من فهمیدم خواهرم ازم انتظار داره که نظری متفاوت در مورد مسائل مذهبی و .... ندم. چنان با نگاه غضب الوده بهم نگاه می کنه که یا فکر می کنه من یه آدم ساده لوحم یا یه مرتد. البته تا حدودی هم تقصیر خودمه چون من توی خونه اوضاع انجام واجباتم یکم (زیاد) افتضاحه. جالبه تو خوابگاه خیلی خوب بود اصلا به این صورت نبودم. هر چند وقت یه بار به قران هم سری می زدم .ولی توی خونه نه اینکه هی مادرم پی میگیره منم فقط دنبال فرصتی ام که اونا خونه نباشن تا انجامش بدم. راستی من بچه آخریم اگه اینم کمکی می کنه.
فک کنم حسابی همه چیرو به هم پیچوندم. به هر حال ممنون.
RE: عدم تفاهم در بحث و گفتگو
همه مطالبی که بالا گفتم به اضافه دو خط پایین
تو این چند روز خواهرم سر جانمازش اشک می ریزه که نمیدونم برای هدایت منه یا نه 303
من بچه آخر خونواده ام و خواهرم بچه سوم و بینمون یه 3 4 تایی هم هستن :311:
علاقه اون هم بر مسائل مذهبی و جدیدا بیداری کشورها در خاورمیانه است.
حساسیتش به اعتقاداتشه و وقتی من میگم خوبه که کمی انعطاف تو کارمون باشه می گه لازم نیست انعطاف داشته باشه و فکر می کنه به هر چیزی به طور صحیح معتقده.
منم تا حالا لازم ندیدم به میل کسی رفتار کنم. تو مسائل دیگه خیلی مشکل نداریم. هر چند بعضی وقتا احساس می کنم حرفای شبه نصیحتش اعصابم رو خرد می کنه و می بینم به مسائلی که اصلا برام مهم نیست اهمیت زیادی می ده. مثلا خیلی بین دختر و پسر فرق قائله در حالیکه من اینطور نیستم و .......
و برخلاف اینکه اینجا انقد حرف می زنم گاهی تو خونه اصلا حوصله حرف زدن باهاشو ندارم و کاش همیشه حوصله حرف زدن باهاش نداشتم تا این اتفاقات بیفته
RE: عدم تفاهم در بحث و گفتگو
یه مدتی هم برای هدایت من فال حافظ می گرفت
حافظ هم پیش من شعرای عشق و عاشقی میاره و پیش خواهرم از من شعرایی مثل اینکه تو آدم بدی هستی
الانم هم که سر جانمازش اشک می ریزه که نمیدونم برای هدایت منه یا نه
برادر بزرگم از خودم بدتره داغونه شدید. از شانس بد منم تو شهر اون درس خوندم و خواهر و مادرم فکر می کنن که کلا منم از اون شهریا تاثیر گرفتم
نگاه غضب الوده بهم نگاه می کنه که یا فکر می کنه من یه آدم ساده لوحم یا یه مرتد. البته تا حدودی هم تقصیر خودمه چون من توی خونه اوضاع انجام واجباتم یکم (زیاد) افتضاحه
من بچه آخریم اگه اینم کمکی می کنه
تو این چند روز خواهرم سر جانمازش اشک می ریزه که نمیدونم برای هدایت منه یا نه 303
علاقه اون هم بر مسائل مذهبی و جدیدا بیداری کشورها در خاورمیانه است.
حرفای شبه نصیحتش اعصابم رو خرد می کنه و می بینم به مسائلی که اصلا برام مهم نیست اهمیت زیادی می ده
:104::104::104::104::104:
:305:شما باید به داشتن یه همچین خواهر دلسوز مسئولیت پذیری افتخار کنید
کاش خواهر من بود:302:
دوست خوبم
1_ شما رفتگار کودکانه ای رو در مقابل خواهر ومادرتون انجام میدین شاید چون کوچکترین فرزند هستین
مثلا با اینکه به انجام امور دینی واجبتون اعتقاد دارید توی خونه جور دیگه ای وانمود میکنید
لجبازی میکنید سعی میکنید دائما در مسائل مختلف در مقابل خواهرتون جبهه گیری کنید
و برای توجیه خودتون خواهرتون رو اینجوری توصیف میکنید
"خواهرم یه آدم مذهبیه. از اونایی که اهل دعا و قرآن و نماز بعد از نماز و استخاره و ایناست."
طوری که شنونده احساس میکنه با یه موجود خشک متعصب وبی منطق طرفه که جز حرف خودش حاضر نیست چیزی رو بشنوه درحالیکه با نگاه دوباره به نوشته هاتون خیلی جاها به صفات خوب خواهرتون اعتراف کردین
2_در قبال رفتار ناپخته و تاحدی پرخاشگرانه شما خواهرتون دو راهکار رو برای به قول خودتون هدایت شما پیش میگیره
اول رفتار دوستانه (مثلا فال حافظ و اشک ریختن در دعا)و کنار اون رفتار سختگیرانه در مقابل کوتاهی ها وسهل انگاری های شما
حالا سوال اینجاست ایا نگرانی خواهرتون صرفا در مورد مسائل بعد از انتخاباته؟
ایا موقعیت برادرتون این نگرانی رو در مورد شما تشدید میکنه ؟
ایا شما به اعتقاداتتون پایبندین یا فقط (مثل من:163:) حرف میزنید ؟
ایا سعی کردین اعتمادشون رو جلب کنین ؟ یا دلتون میخواد دائما کسی نگرانتون باشه ؟
ایا حضور مادرانه خواهرتون رو مانع ارامش خودتون میدونید ؟ ایا کوتاهی خودتون رو در مسائل عقیدتی به واقع باور دارین ؟
سعی نکردین تنبلی رو کنار بذارین وحرف وعمل رو یک کاسه کنید تا دیگران شما و حرفای خوبتون رو باور کنن ؟
ایا تصمیمتون برای ایجاد رابطه بهتر با خواهرتون جدیه ؟یا فقط بهانه ایه برای سکوت و شاید ازار دوباره خواهرتون
به سوالات بالا جواب بدین تا ادامه بدیم :72:
RE: عدم تفاهم در بحث و گفتگو
سلام به دوستان بزرگوار خارپشت و arix
و با تشکر از صرف وقت برای کمک به اینجانب :43:
این پست پاسخ سوالای جناب خارپشت و پست بعدی هم جناب arix
نقل قول:
شما باید به داشتن یه همچین خواهر دلسوز مسئولیت پذیری افتخار کنید
کاش خواهر من بود302
ببینید برای من هم قابل افتخاره که خواهرم برام ارزش قائل بوده و این راه ها رو پیش برده. ولی هر کاری روشی داره. چیزی که من نیاز دارم دلسوزی نیست. شاید همین حس دلسوزیه که باعث می شه آدما در شنیدن حرفهای همدیگه حساسیت نشون بدن مثلا اینکه تو احساس می کنی طرفت گناهکاره و به جای اینکه به حرفاش فکر کنی که درسته یا غلط فقط براش دعا می کنی.
نقل قول:
شما رفتگار کودکانه ای رو در مقابل خواهر ومادرتون انجام میدین شاید چون کوچکترین فرزند هستین
مثلا با اینکه به انجام امور دینی واجبتون اعتقاد دارید توی خونه جور دیگه ای وانمود میکنید
لجبازی میکنید سعی میکنید دائما در مسائل مختلف در مقابل خواهرتون جبهه گیری کنید
بله متاسفانه چون نظرات آخرین بچه خونواده کمتر مورد قبوله من هم گاهی به لجبازی رو آوردم. در مورد مسائل اعتقادی هم زیاد لجبازی می کردم
****** اما در حال حاضر من اونارو انجام میدم البته دور از چشم اعضا (از وقتی که از خونه به خوابگاه رفتم راحت انجامشون دادم و انگار منتظر بودم تا این اتفاق بیفته تا از عذاب وجدان راحت بشم). مثلا وقتی اونا خوابن یا تو یک اتاقی که کسی حضور نداره. حتی دعاهام رو هم زیر پتو می کنم. چون من روش اونارو در مورد تذکر به واجبات اونم در حضور دیگرون اصلا نمی پسندم و نمی خوام این حس براشون ایجاد بشه که روششون نتیجه داده.
نقل قول:
و برای توجیه خودتون خواهرتون رو اینجوری توصیف میکنید
"خواهرم یه آدم مذهبیه. از اونایی که اهل دعا و قرآن و نماز بعد از نماز و استخاره و ایناست."
طوری که شنونده احساس میکنه با یه موجود خشک متعصب وبی منطق طرفه که جز حرف خودش حاضر نیست چیزی رو بشنوه درحالیکه با نگاه دوباره به نوشته هاتون خیلی جاها به صفات خوب خواهرتون اعتراف کردین
منظورم اصلا این نبود. فکر کردم این بخش از صفاتش برای راهنماییتون کافیه و گرنه همه فامیل می دونن که خواهرم فوق العاده مهربون و صبوره و من مذهبی بودن رو بد نمی دونم و البته اعتدال رو حتی توی عبادات هم واجب می دونم. و ایشون بی منطق نیست. بلکه تو این مسائل خاص سرسخته مثلا اگه بحثمون مثلا در مورد مسائل پزشکی باشه اینطور نیست.
من براش احترام زیادی قائلم سنش 12 سال از من بیشتره و در مورد خیلی مشکلات شخصی من به گردنم حق داره. شده بهش پرخاش کنم اما بعدش فکر بی احترامی بهش دیوونه ام کرده.
نقل قول:
ایا نگرانی خواهرتون صرفا در مورد مسائل بعد از انتخاباته؟
نه گفتم که مسائل مذهبی و سیاسی. البته قبل از انتخابات بیشتر مذهبی و الان سیاسی پررنگ تر شده.
نقل قول:
ایا موقعیت برادرتون این نگرانی رو در مورد شما تشدید میکنه ؟
صد در صد همونطور که هیچ دو انسانی کاملا با هم همعقیده نیستن من هم با برادرم همینطورم ولی دوست ندارم حرفهایی که توی خلوت در مورد برادرم بی انصافانه زده میشه در مورد من هم زده بشه.
نقل قول:
ایا شما به اعتقاداتتون پایبندین یا فقط (مثل من163) حرف میزنید ؟
چجور اعتقاداتی رو می گید؟ در کل کم نبوده جاهایی که کوتاهی کردم اما این وسواس فکری همیشه باهام هست که مبادا منهم در حق کسی کاری رو و فکری رو بکنم که نمی خوام در حقم بشه. و دنبال جبران بودم
نقل قول:
ایا سعی کردین اعتمادشون رو جلب کنین ؟ یا دلتون میخواد دائما کسی نگرانتون باشه ؟
در مورد اعتماد بله بالاخره خیلی جاها تو مسائل مذهبی نظرات موافق با اونا داشتم. فکر کنم حرفم توی پست قبل خودش جواب این سوال بعدی رو داده --> حرفای شبه نصیحتش اعصابم رو خرد می کنه و می بینم به مسائلی که اصلا برام مهم نیست اهمیت زیادی می ده. پس نمی خوام کسی نگرانم باشه.
نقل قول:
ایا حضور مادرانه خواهرتون رو مانع ارامش خودتون میدونید ؟ ایا کوتاهی خودتون رو در مسائل عقیدتی به واقع باور دارین ؟
اگر بخواد به وضوح باشه بله مانع آرامشه. ببینید قبول دارم کوتاهی کردم البته این بیشتر مربوط به قبل از دانشگاه می شه اما بعد اون تقریبا بیشتر مواقع تو خط بودم.
نقل قول:
سعی نکردین تنبلی رو کنار بذارین وحرف وعمل رو یک کاسه کنید تا دیگران شما و حرفای خوبتون رو باور کنن ؟
فک کنم این سوالتون تکراری شده جوابش همون خط 6 ستاره است
نقل قول:
ایا تصمیمتون برای ایجاد رابطه بهتر با خواهرتون جدیه ؟یا فقط بهانه ایه برای سکوت و شاید ازار دوباره خواهرتون
تقریبا یه تصمیم جدیده اما نه یک بهانه بلکه به این خاطر جدیده که به خونه برگشتم و می بینم که دارم باهاش زندگی می کنم
نقل قول:
خب حالا اگر فکر نکنند چه می شود؟
پاسخ : آب از آب تکون نمی خورد
در حقیقت به این می پردازیم که چرا دوست دارید که آن ها به یک جنبه دیگری از موضوع هم فکر کنند؟خب حالا اگر نکنند چه می شود؟
به قول معروف اصلا آن ها دوست دارند که به هر جنبه ای که دوست دارند فکر کنند ، به من و شما چه311.
نقل قول:
شما مسئول حقوق پایمال شده ی گروه ها نیستید.شما در سازمان خیریه کار نمی کنید.آن گروهی که حقشان پایمال شده خودشان زبان دارند و از حق خود دفاع می کنند
به هر حال باز هم به این نتیجه می رسیم که بحث را آغاز نکنید و یا در بحث شرکت نکنید :
جناب اریکس همه مسائل رو نمی شه اینطور شخصی تلقی کرد. اگه بخوام توضیح بیشتر بدم مسئله سیاسی می شه. فقط اینو می گم که خیلی اوقات این مسائل به آینده هممون مربوط میشه. مثلا اگه جایی احساس کردیم داره ظلم می شه اگر ترس جون و آبرو در میان نباشه (البته خیلی هام جونشون رو گذاشتن) باید به یک طریقی بیان بشه تا آگاهی مردم بیشتر بشه و احتمال تکرار ظلم کمتر.
با تشکر از روشهاتون
آره حقیقتا هم به همین نتیجه رسیدم که تا روش بحث همینه نتیجه هم بهتر نمیشه و بدتر هم می شه.
نقل قول:
مثال ساده :
الف : خواهر شما با دوستش دعوایش می شود.بعد از مدتی آشتی می کنند
ب : خواهر شما با دوستش دعوایش می شود.شما می آیید و به دفاع از خواهرتان (وکیل وصی) از وی دفاع می کنید.پس حالا حالا ها این دعوا ادامه خواهد داشت
اتفاقا من هر وقت دو تا خواهرم با همدیگه دعوا می کنند پیش هر دو میرم و با مهربونی و شوخی اشتباهاتشون رو میگم و اثر خوبی هم دیدم:310:
همه چی به موضوع دعوا، طرفهای دعوا و محیط بستگی داره
جالبه روش توقف فکر رو قبلا به شکلی به کار برده بودم ولی نمی دونستم اسمش اینه. مثلا یه بار تا احساس کردم توی جمعی که نمی تونستم ازش در برم بحث داره می ره به جاهای حساس، شروع کردم به فکر کردن در مورد مثلا موضوع یکی از پروژه های دانشگام.
ولی اگه طرف با هم صحبت می کنه که نمی شه این کارو کرد مثلا مجبوری تو چشمش نگاه کنی و جای دیگه فکر کنی و همین یعنی داری تاییدش می کنی:302: بعد غیر مستقیم میگن بعضیا توی حرف زدن و حرف گوش کردنم خسیسن.
البته در کل روش جالبیه.
RE: عدم تفاهم در بحث و گفتگو
چیزی که من نیاز دارم دلسوزی نیست
دلسوزی با ترحم فرق میکنه اگه گفتم خواهرتون دلسوزه برای اینه که خودش رو در قبال اینده شما مسئول میدونه شاید چون اختلاف سنی زیادی با مادرتون دارین و اون میخواد این خلا رو با مایه گذاشتن از خودش پر کنه شاید چون نمیخواد شما هم رفتاری شبیه به برادرتون رو درپیش بگیرین
و خب شاید به قول خودتون روشش درست نیست اما خودتون و من به اتفاق به اینکه نیت خواهرتون خیرخواهانه است رسیدیم این از این
همین حس دلسوزیه که باعث می شه آدما در شنیدن حرفهای همدیگه حساسیت نشون بدن مثلا اینکه تو احساس می کنی طرفت گناهکاره و به جای اینکه به حرفاش فکر کنی که درسته یا غلط فقط براش دعا می کنی.
برای اینه که میگم اعتمادشون رو جلب کنین اول باید برادریتونو ثابت کنیین بعد حرفای انچنانی بزنیین !!!!
بذار واضح تر بگم خودتون میگین ادم معتقدی هستین اما از ظاهر سازی بدتون میاد
اما اونا باید اینو بفهمن که شما به واقع متدین و مقید هستین در رفتار وگفتار
مگه شما چیکار کردین یا چی گفتین که به قول خودتون شما رو مرتد میدونن!!!!!
مطمئنا هیچوقت انتظار ندارن نماز و روزه مستحبی به جا بیارین !!
پس داستان چیه؟
در مورد مسائل اعتقادی هم زیاد لجبازی می کردم
چرا ؟؟؟ مگه بچه ای ؟؟؟
اگه باور نداری و به یقین نرسیدی برو مطالعه کن بگرد پیدا میکنی قطعا پیدا میکنی
اما اگه لجبازی برات شده یه سلاح برای مقابله با اون قسمت از باور های خونوادت که بهشون اعتقاد نداری
باید بگم این خیلی بده به خصوص برای اینده ات
یادته راجع به مباحثه صحبت کردیم لجبازی توی مباحثه جایی نداره و فقط باعث فرسایش فکری طرفینه
حسابی باید روی این قسمت کار کنی دائم به خودت تذکر بده که لجبازی نکنم یه دندگی نکنم بچگانه عمل نکنم
لجبازی باعث میشه در مقابل ما منفعل بشن و تنها راه چاره رو دعا برای ما بدونن
البته رفتار نصیحت گونه است که لجبازی رو تقویت میکنه باهاش مبارزه کن
(ببخشید اگه گفتم تو مابقی رو میگم شما :72:)
چون من روش اونارو در مورد تذکر به واجبات اونم در حضور دیگرون اصلا نمی پسندم و نمی خوام این حس براشون ایجاد بشه که روششون نتیجه داده.
این موضوع رو بهشون بگین به جای دفاع از فلان گروه و دسته از هویت وشخصیت خودتون دفاع کنین
محترمانه باهاشون صحبت کنین
و بگین که اصلاح روابط بین ما در گرو اصلاح دو طرف اگه قراره من تغییر کنم شما هم باید در رفتارتون با من تجدید نظر کنین تا به نتیجه برسیم همه اینها رو با ارامش کامل و احترام بگین جوری که معلوم باشه قصدتون برای رسیدن به تفاهم جدیه نه لج و لجبازی
منظورم اصلا این نبود. فکر کردم این بخش از صفاتش برای راهنماییتون کافیه و گرنه همه فامیل می دونن که خواهرم فوق العاده مهربون و صبوره و من مذهبی بودن رو بد نمی دونم و البته اعتدال رو حتی توی عبادات هم واجب می دونم. و ایشون بی منطق نیست. بلکه تو این مسائل خاص سرسخته مثلا اگه بحثمون مثلا در مورد مسائل پزشکی باشه اینطور نیست.
من براش احترام زیادی قائلم سنش 12 سال از من بیشتره و در مورد خیلی مشکلات شخصی من به گردنم حق داره. شده بهش پرخاش کنم اما بعدش فکر بی احترامی بهش دیوونه ام کرده
بله منم همینو گفتم سرسختی خواهرتون توی مباحثیه که به رفتار و اینده شما وابسته است
نه گفتم که مسائل مذهبی و سیاسی. البته قبل از انتخابات بیشتر مذهبی و الان سیاسی پررنگ تر شده
دقیقا دنبال همین جمله بودم "شما از قبل سعی میکردین با لجبازی در مقابل روش نادرست تربیتی خونوادتون بایستید بعد از انتخابات رفتار غلط متقابل بعضی اشخاص سیاسی بهانه تازه ای برای لجبازی به شما داد"
(عبارت داخل گیومه ارزیابی خونوادتون از رفتار شماست نظر خودتون چیه ؟ ایا تا حد زیادی منطقی نیست )
بعد غیر مستقیم میگن بعضیا توی حرف زدن و حرف گوش کردنم خسیسن.
به نظر من حرفای arix عزیز رو جدی بگیرین و واقعا سعی کنین حداقل تا زمانی که با خونوادتون سر ثابت کردن خودتون مشکل دارین وارد بحث هایی که عملا هیچ نتیجه ای نداره نشین
دلسوزیشون رو به جای نصیحت در مسیر مشاوره قراربدین و واقعا ازشون کمک بخواین
چرا نمیخواین خونوادتون بدونن اصلاح روابطتون اینقدر برای شما مهم بوده که تاپیکی باز کردین با عنوان "عدم تفاهم در بحث و گفتگو" بذارین بدونن شما هم خودتون رو مسئول میدونن واین خیلی با ارزشه :72:
موفق باشین
RE: عدم تفاهم در بحث و گفتگو
باید یه چند روزی رو فقط فکر کنم.
به حرفهایی که زدید و به نسخه هایی که پیچوندید. مشق های آقای arix رو هم انجام میدم
به امید پیشرفت
باشد که همه رستگار شویم
باز هم سپاس گذارم :72::72::72:
نقل قول:
برادریتونو ثابت کنیین
آقا شرمنده یه اشتباهی شده. پول که نداشته باشی پروفایلتو پر کنی همین میشه دیگه بهت میگن پسر :163:
RE: عدم تفاهم در بحث و گفتگو
صبر کن ببینم تو دختری ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اخخخخخخخخخ خدایا
من نمیدونم چرا در مورد شما همش اشتباه میکنم
همش میگفتم این پسر چه اسم لوس دخترونه ای واسه خودش گذاشته ! چه روح لطیفی داره !!!!!!
خب خواهر من سن وجنسیتت رو بنویس !!
ای بابا
خب پس معلوم شد لجبازی شما علتش چیه ؟
اما این که گفتم اول برادریتو ثابت کن این فقط یه ضرب المثله !
RE: عدم تفاهم در بحث و گفتگو
اسم به این زیبایی!!!!
در عوض شما اسمت خیلی پسرونه است. مثل هم جنسات خیلی خار داری :311: (شوخی می کنم)
ببینم نسخه هایی که میپیچید که دخترونه پسرونه نداره؟ هنوز همونارو اجرا کنم دیگه. :311:
چه ذوقی کردم گفتید روح لطیف دارم
RE: عدم تفاهم در بحث و گفتگو
اریکس تو اشتباه نکردی ؟
ولی برام خیلی جالبه که چرا متوجه نشدم
شاید چون توی نوشته هاتون جبهه گیری در مقابل خواهرتون بیداد میکنه من ناخوداگاه احساس کردم شما از یه جنس نیستین !
شایدم وقتی که گفتین اینده فکری شما رو شبیه به برادرتون میدونن
شایدم اونجا که نوشتین بعضی وقتا اونقدر عصبی میشین که دوست دارین یه چیزی رو بشکونید !
نمیدونم
اها اونجا که گفتین تو خوابگاه بهتون میگفتن شیخ !
حالا هرچی ! مهم نیست
نه خانوم چه فرقی میکنه دختر پسر نداره
موفق باشید
RE: عدم تفاهم در بحث و گفتگو
نقل قول:
نوشته اصلی توسط خارپشت
اریکس تو اشتباه نکردی ؟
ولی برام خیلی جالبه که چرا متوجه نشدم
شاید چون توی نوشته هاتون جبهه گیری در مقابل خواهرتون بیداد میکنه من ناخوداگاه احساس کردم شما از یه جنس نیستین !
شایدم وقتی که گفتین اینده فکری شما رو شبیه به برادرتون میدونن
شایدم اونجا که نوشتین بعضی وقتا اونقدر عصبی میشین که دوست دارین یه چیزی رو بشکونید !
نمیدونم
اها اونجا که گفتین تو خوابگاه بهتون میگفتن شیخ !
حالا هرچی ! مهم نیست
نه خانوم چه فرقی میکنه دختر پسر نداره
موفق باشید
توجیه نکن دیگه.سوتیه رو دادی:311:
نه اسم به این لطیفی برای چی فکر کنم پسره:311::P
RE: عدم تفاهم در بحث و گفتگو
فک کن :311:
اخه یه جا بهش گفتم "خواهر شما به حمایت برادرانتون نیاز داره "هیچی نگفت !!!!!!!!!
ببین چه جوری ملتو سر کار میذارن
اگه میدونستم اولین توصیه ام این بود که
دختر خوب فکر نان کن که خربزه اب است !!
تو این هیری ویری تو رو چه به سیاست برو به فکر تشکیل خانه و کاشانه باش(مثل خودم :72:)
مایی که پسر بودیم از همه طرف داریم میخوریم شما که ضعیفه ای همشیره !!
RE: عدم تفاهم در بحث و گفتگو
arix نوشته است:
توجیه نکن دیگه.سوتیه رو دادی311
---------
راست می گن جناب اریکس توجیه نکنید.
حالا مهم نیست دختر پسر نداره خدا سالمو صالحشو قسمت همه بکنه
منم باید یه اعترافی بکنم. وقتی دوباره حرفاتونو تو تاپیک قبلیه (تاپیک مرحوم) مرور کردم دیدم انگار یه دوباری از لفظ برادر استفاده کرده بودید که من دقت نکرده بودم.
راستی شیخ هم مثل همون ضرب المثله.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط خارپشت
فک کن :311:
اخه یه جا بهش گفتم "خواهر شما به حمایت برادرانتون نیاز داره "هیچی نگفت !!!!!!!!!
ببین چه جوری ملتو سر کار میذارن
اگه میدونستم اولین توصیه ام این بود که
دختر خوب فکر نان کن که خربزه اب است !!
تو این هیری ویری تو رو چه به سیاست برو به فکر تشکیل خانه و کاشانه باش(مثل خودم :72:)
مایی که پسر بودیم از همه طرف داریم میخوریم شما که ضعیفه ای همشیره !!
آره خداییش نمی دونم چرا اونا رو دقت نکردم. شاید واقعا نسبت به خواهرم حس برادرانه پیدا کرده بودم
ای بابا شما هم که تا کم میارید از این لفظ ضعیفه استفاده می کنید. یه مشت الکترونیکی بهت بزنم ببینی ضعیفه کیه :311:
من بعد از خانم های محترم سایت فرشته مهربون، دختر مهربون، و بقیه مهربانان درخواست راهنمایی می طلبیم.
ببخشید اصلاح می کنم:
یه مشت الکترونیکی بهتون بزنم ببینید ضعیفه کیه.
RE: عدم تفاهم در بحث و گفتگو
مگه اینکه مشتتون الکترونیکی باشه !!
خب چه خبرا کار خاصی انجام دادین ؟
یعنی اینقدر مشاوره من و اریکس کامل بود !!
RE: عدم تفاهم در بحث و گفتگو
نقل قول:
نوشته اصلی توسط خارپشت
خب چه خبرا کار خاصی انجام دادین ؟
یعنی اینقدر مشاوره من و اریکس کامل بود !!
انتظار داشتم تا نظرات بیشتری رو بدونم مخصوصا مدیر همدردی. ولی خب علاوه بر کمک های شما سراغ کتاب های روانشناسی هم رفتم مثلا آیین سخنوری دیل کارنگی و کتاب های مهارت های ارتباطی. کلا پروسه زمان بریه. فعلا بیشتر دارم روی کنترل خودم کار می کنم(تکنیک توقف فکر). و البته بیشتر کردن اعتماد خونواده نسبت به خودم.
البته الان خونه نیستم. یه چندروزی نزد خانواده برادرم هستم ولی گفتم از همینجا شروع کنم. تو این چند روزه سعی کردم یه کم ریاکار بشم. یه چندتا نماز جلوی چشم زن برادر خوندم تا تواناییم برای خونه بیشتر بشه (خیلییییییییییییییییییییی ی سخته :302:)
تو این دو سه روزی که پیش برادرم بودم واقعا عزمم بیشتر شد تا روی خودم کار کنم. چون می بینم که شیوه ای که برادرم پیش گرفته جز بدبینی و ناامیدی نتیجه ای نداره. طرف مقابل باید خیلی بلندنظر باشه تابتونه مقصود صحبت هاشو درک کنه حتی منی که عقاید مشابه به اون رو دارم با شنیدن حرفاش حس بدی بهم دست می ده.
دلم می خواد بهش کمک کنم اما اول باید به خودم کمک کنم تا براش به صورت غیر مستقیم الگو بشم.
تو این مدتی که به فکر بهبود هستم به آدما بیشتر دقت می کنم و می بینم این مشکل توی هممون و تو همه مسائل هست. فقط بعضی مسائل خاص بیشتر به چشم میارتش.
در نظر دارم در آینده نزدیک حتما به یه مشاور خوب مراجعه کنم شاید حضوری رفتم خدمت مدیر همدردی :82: