-
يه اشتباه بزرگ - كمكم كنيد
سلام
حدود يك سال پيش نمي دونم چه جوري مهر دوست برادرم اوفتاد تو دلم . با يه نگاه نبود اون آدم خوبيه از همه مهمتر برادرم هم خيلي ازش تعريف مي كنه . نمي دونم چه جوري كم كم بهش علاقه پيدا كردم . ولي تو هيچ يك از ارتباطام نتونستم نشون بدم.
من 23 سالمه از لحاظ كاري و درسي شايد موفق تر از اون به نظر بيام . تو اين يكسال هزار بار پيش خودم دورشو خط كشيدم چون مي دونستم هيچ وقت نمي تونم ابراز كنم و از عواقبش مي ترسيدم . با خودم مي گفتم اين يه امتحان از جانب خداست نتيجه اش هر چي باشه مهم نيست مهم اينه كه من پيش خدا سربلند بيرون بيام.
اينقدر با خودم كلنجار رفتم تا اون نامزد كرد . اون رفت خواسگاريه دختري كه 10 سال از خودش كوچيكتره و هيچ شناختي روش نداشته تنها با اصرار خونوادش .
وقتي اينا رو از برادرم شنيدم يه تصميمه اشتباه گرفتم . با خودم گفتم اون گاهي سعي مي كرده به من نزديك بشه ولي من اينقد مغرور بودم كه باش بد رفتاري مي كردم .
عذاب وجدان گرفتم . بهش اس ام اس دادم كه تورو خدا راستشو بگو رو من نظري داشتي . بهم زنگ زد گفت مي خواسته بياد جلو ولي ترسيده . گفت داداشت خيلي از بدي داييت مي گفته . داداشم و داييم سر ماجرا مغازه ( همان مغازه اي كه حالا اونو داداشم داشتند) با هم اختلاف داشتن . اون گفت مي دونسته داييم ازش بدش مي آد. البته گفت عاشق من نبوده و گفت كه قبلا دختر عمه شو مي خواسته كه به دلايلي قبول نكردند. ديگه براش فرقي نمي كرده فقط مي خواسته دختر پاكي باشه.
حالا يه لحظه آرامش ندارم نمي تونم بهش فكر نكنم . از طرفي عذاب وجدان دارم كه چرا بهش گفتم . احساس مي كنم اعتبار داداشمو با توجه به اينكه شريكن رو زير سوال بردم .
كمكم كنيد من يه شكست خورده ام .
-
RE: يه اشتباه بزرگ - كمكم كنيد
سلام کوردلیا66 عزیز:72:
خانمی میشه مشکلت رو دقیق تر برامون روشن کنی؟
1- الان مشکلت اینه که می خوای همسر اون آقا باشی؟
یا
2- پشیمونی از اینکه چرا باهاش حرف زدی و کاش بدون مطرح کردن حرفی، فراموشش می کردی؟
* اگه مورد اوله که عزیزم کاملا فراموشش کن. مطمئن باش اگه مردی قصد ازدواج با دختری رو داشته باشه، حتما مطرح می کنه. پس اگه نکرده شما رو مناسب ازدواج ندونسته (البته این دلیل بر مشکل داشتن شما نیست و حتما شما شایسته یک همسر عالی هستید)، هر حرف دیگری که پشت تلفن زده، صرفا خواسته غرور شما جریحه دار نشه.
تازه بر فرض اینکه شما پیشنهاد ازدواج به اون آقا می دادید، با توجه به شخصیت مردها که دوست دارند طالب و خواهان باشند و برای بدست اوردن همسرشون زحمت بکشند، زندگی موفقی نداشتید و سرشار بود از نیش و کنایه.
* در رابطه به مورد دوم هم بنظرم کلا فراموش کن که بهش زنگ زدی و اعتماد به نقست رو از دست نده.
اگه خواستی یه زنگی هم بهش بزن و بگو که قصدت از اون سوال یه کنجکاوی بچگانه بوده و از صمیم قلب براش آرزوی ازدواجی نیکو کن. اما مواظب باش ارتباطت باهاش تحت هیچ شرایط بیشتر از این چند جمله نشه که نه وابستگی پیدا کنی و نه عواقبی داشته باشه.
-
RE: يه اشتباه بزرگ - كمكم كنيد
خيلي ممنون كه مي خواي كمكم كني. راستش نمي دونم چرا ته دلم يه اميدي هست.چون قرار بود عقد كنه ولي به دليله ايام فاطميه افتاد عقب دوست دارم زودتر اين روزا بگذره تا اون عقد كنه و من راحت شم. حدوده يه هفته اس روحيه ام خيلي بد شده همش بغض دارم . همش فكر مي كردم خيلي منطقي ام و هميشه سنگ صبور ديگران بودم . ولي حالا خودم درموندم . مي خوام كمكم كنيد از اين افكار و احساسات رها بشم.
-
RE: يه اشتباه بزرگ - كمكم كنيد
سلام خانمی
به نظرتون اگه اون آقا عقد کنه واقعا شما راحت می شی؟؟؟؟؟؟؟؟
-
RE: يه اشتباه بزرگ - كمكم كنيد
کوردلیای عزیز
ضمنا شما فرصت ازدواج بازم خواهی داشت، سعی کن از بین همونا یکی مناسبشو انتخاب کنی
خوب این آقا دلش پیش دختر عمه ش بوده و قبلا ازش خواستگاری کرده
چه بهتر که به همون پیوسته
تو این تالار زن ها و مردها چه عذاب هایی از عود کردن این عشق های زنده به گور شده کشیدن خدا میدونه
دیدی خانومه یا آقاهه یکیو دوست داشته قبلا بعد میاد یکیو مثلا با منطق انتخاب میکنه ، با کوچکترین مشکلی عشق قدیمی در دلش زنده میشه یا خانومه میاد سراغش یا فیلش هوای هندستون می کنه!
از اس ام اسی که زدی هم خجالت نکش، نمی زدی بهتر بود ولی حالا که زدی حداقلش اینه که احساسات طرفم فهمیدی ایشونم صادقانه گفتن به شما هم گوشه چشمی داشتن ولی هدف اصلی دختر عمه بوده وگرنه میومد خواستگاری شما دیگه!
خواستم بهت بگم زیاد سخت نگیر
زیاد با خودت درگیر نشو
زیاد به خودت سرکوفت نزن
خودتو مشکل دار و بازنده محسوب نکن
شاید حکمتی بوده در کار!!!!
اصلا این آقا عقدش هم به هم بخوره باز هم بهش فکر نکن چون این عشق و این فرایند ازدواج و ... همه تاثیرشو در زندگی شما خواهند داشت
سری رو که درد نمی کنند دستمال نبند ( توصیه من به همه دوستان دم بخت!)
بی درد سر ترین آدمو واسه زندگی انتخاب کن که درکنار مشکلات عادی زندگی مشترک مشکل دیگه ای نیاد سراغت
به احساسات کنونیت بها نده و به آینده فکر کن
-
RE: يه اشتباه بزرگ - كمكم كنيد
باور کن
تو این دنیا چیزی به نام شکست وجود نداره:300:
-
RE: يه اشتباه بزرگ - كمكم كنيد
ببخشيد ديروز نتونستم ادامه بدم . سابيناي عزيز شايد من بد توضيح دادم اون الان با دختر عمه اش ازدواج نكرده بلكه با كسي ازدواج كرده كه اصلا نمي شناخته خانواده اش واسش پيدا كردن دختري كه فقط 16 سالشه يعني 10 سال باش اختلاف سن داره .
عذاب وجدانم به خاطره اينه كه اون گفت كاش زودتر مي گفتي و گفت همش تقصيره داداشت بوده من خودم مي خواستم. اون گفت كاش اشاره اي مي كردي تو خيلي مغرور بودي فكر نمي كردم اينجوري باشي.
حالا دوستان من مشكلم اينه كه تمام وجودم درگير اين مسئله شده. از لحاظ جسمي و روحي ضعيف شدم به زور غذا مي خورم كه نيفتم بيمارستان و همه چي لو بره. سر كارم حواس پرت شدم . همكارام شك كردن يه روز مرخصي گرفتم ولي هيچ تأثيري نداشت. فكر داغونم كرده . تمام برنامه هامو كنسل كردم قبل از اين من آدم خيلي فعالي بودم .
[size=x-large]چرا هيشكي با من حرف نمي زنه . يعني مشكلم اينقد بي مزه و تكراريه . دورانه بديو ميگذرونم. تورو خدا كمك كنيد
-
RE: يه اشتباه بزرگ - كمكم كنيد
-
RE: يه اشتباه بزرگ - كمكم كنيد
عزیزم منتظر گذر زمان باش چون همه چی با گذشت زمان برات کم رنگ تر میشه .مطمئن باش اون اگه تورو می خواست حتما قبل از اینکه بره خاستگاری یکی دیکه بهت می گفت .این معنیش این بوده که تورو فقط به عنوان خواهر مغرور دوستش نگاه میکرده .پس زیاد خودتو اذیت نکن .این مسائل واسه خیلی ها ممکنه پیش بیاد
-
RE: يه اشتباه بزرگ - كمكم كنيد
خورشيد تابان عزيز حالا چكار كنم . چطور كنار بيام فكر مي كنم همه چيمو از دست دادم. از طرفي دلم واسش مي سوزه اون به اجبار ازدواج كرده حالا منم با اون حرفهايي كه بش زدم شايد به شكش انداختم . از اول من عاشق غمي كه تو چهرش بود شدم از اول كنجكاو اين غمش شدم.
-
RE: يه اشتباه بزرگ - كمكم كنيد
چرا این جوری فکر میکنیکه همه چیتو از دست دادی .خانوادتو داری کارتو دوستاتو .همه چی ادم به نظرت در یک فرد خلاصه میشه؟
-
RE: يه اشتباه بزرگ - كمكم كنيد
سلام
چرا نسبت به این موضوع اینقدر حساس شده اید؟ کاری که شما انجام داده اید (زدن پیامک) اصلا درست نبوده است. ولی کاری است که شده. دیگه اینقدر خودتو عذاب نده. اصلا به اون فرد فکر نکن. اون اگر براش مهم بود که با کی ازدواج میکنه به راحتی تن به ازدواج با دختری که 10 سال از خودش کوچیکتره نمی داد. بنابراین اگر با شما هم ازدواج میکرد همینطور بی احساس بود و براش مهم نبود که شما را به دست بیاره یا نه.
خوشحال باش که این اتفاق نیفتاده اصلا هم دلت به حال او نسوزه.
-
RE: يه اشتباه بزرگ - كمكم كنيد
حالا مي خوام يه كاري بكنم به نظرتون درسته مي خوام بهش زنگ بزنم و بگم اين يه كنجكاويه بچه گانه بوده من اشتباه كردم و براش ارزويه خوشبختي بكنم . چون حس مي كنم اعتبار داداشم رفته زير سوال. اصلا اس ام اس دادنم به خاطر حرفها و مشورت كردن با يه غريبه بود دختري كه اصلا نمي شناختمش فقط اون موقع نياز به درد دل داشتم اون بهم گفت هيچ وقت نمي توني فراموشش كني شايد اون تورو مي خواسته ولي از داداشت ترسيده يا روش نشده. من گول خوردم . واقعا من دختره منطقي ام خيلي هم محافظه كارم . ولي اين حرفها تو اون موقعيت . حالا ديگه نمي خوام اشتباه كنم.
از طرفي يه خواستگار دارم كه 10 سال ازم بزرگتره - توي محل كارم . اصلا نديدمش ولي اون منو ديده عاشقم نيست فقط از يه واسطه خواسته ازم اجازه بگيره باش حرف بزنم. اينو چكار كنم
-
RE: يه اشتباه بزرگ - كمكم كنيد
به نظر من بي خيال اون آقا شو . يه اشتباهي كردي ولي ديگه با اشتباهاي بزرگتر اونو خرابش نكن . بي خيال شو . انقدر حساس نباش . مي خواي براش آرزوي خوشبختي كني خب بكن زنگ مي زني بهش بگي ؟:300:
-
RE: يه اشتباه بزرگ - كمكم كنيد
کوردلیای عزیز:
بار اولی که اینکار رو کردی اشتباه بوده و گذشته ... عزیز من، آدم جائز الخطاست. بالاخره هر کسی تو زندگیش یه جاهایی رو جاده خاکی می ره. مهم نیست. با خودت مهربون باش و خودت رو ببخش و اون موضوع رو تموم شده بدون و مطمئن باش 4-5 سال دیگه از اینکه نظر و قضاوت یه آدم غریبه اینقدر واست اهمیت پیدا کرده، به خودت می خندی.
اما لطفا اشتباهت رو تکرار نکن. :300:هر نوع تماس شما این پیغام رو می رسونه که هنوز به اون آقا و رابطه اش فکر می کنی ... تازه فرض کن این پیغام شما رو خانومش هم خوند... می دونی چه فکرای فاجعه باری در مورد همسرش و شما میاد تو ذهنش؟ ... خواهش می کنم این موضوع رو تموم شده بدون. ایشون با همه خوبیاش به درد شما نمی خورده و قسمت شما نبوده. شاید اگه ازدواج می کردید روز های چندان خوشی نداشتید ... این تجربه احساسی نسبت به ایشون هم بعد از مدتی کاملا فراموش میشه و عشق دو طرفه شما و همسر آیندهتون جایگزین می شه ...
اما در مورد خواستگار جدیدتون ...
به نظرم یه فرصت چند ماهه به خودتون بدید تا آرامش قبلیتون رو به دست بیارید و همه رنج های این موضوع رو فراموش کنید و بعد در مورد پیشنهاد های جدید خیلی منطقی و عاقلانه فکر کنید و تصمیم بگیرید. اون موقع دیگه می تونی "کوردلیا" هم نباشی ;)
-
RE: يه اشتباه بزرگ - كمكم كنيد
ضايع شدنم چي ميشه . اين همه پيشش اعتبار و آبرو داشتم اون خيلي بهم احترام مي ذاشت حالا فكر مي كنه من با همه اينجوريم در صورتيكه من تا حالا هيچ رابطه اي با هيچ كسي نداشتم اصلا تمام دوران تحصيلم به فكر درس بودم از نظر همه يه ادمه موفق بودم حالا پيشه چندتا از دوستام كه ماجرا رو مي دونن ضايع شدم همه برام دلسوزي مي كنن از اين حس ترحم بيزارم
-
RE: يه اشتباه بزرگ - كمكم كنيد
خب برای چی ماجرا رو به همه گفتین ؟؟؟
خانوم کوردیلا همه چیزو فراموش کنین
بیخود ذهنتون رو با این مسائل درگیر نکنین
درسته که کارتون خیلی جالب نبود اما اونقدرم بد نبود که اینجوری شما رو از پا دربیاره
شما که کاری نکردین
اعتماد به نفستونو حفظ کنین و به اینده فکر کنین فکرای خوب:72::72:
-
RE: يه اشتباه بزرگ - كمكم كنيد
حالم خيلي خوب شده از همتون ممنونم . اصلا از ديروز كه وارد سايتتون شدم مشكلات بقيه رو خوندم حالم خوب شد راهنمايي هاتوم كمكم كرد ولي مطمئنم باز احساس دلتنگي و عذاب وجدان مي آد سراغم .
خواهش مي كنم تنهام نذاريد
هر چند يبار بهم سر بزنيد. من مي دونم اين يه امتحان از جانب خداست من از اين ماجرا درسهايه زيادي گرفتم اصلا لازم بود من اين چيزارو تجربه كنم تا پخته تر بشم.
-
RE: يه اشتباه بزرگ - كمكم كنيد
نقل قول:
ضايع شدنم چي ميشه . اين همه پيشش اعتبار و آبرو داشتم اون خيلي بهم احترام مي ذاشت حالا فكر مي كنه من با همه اينجوريم
این حرفا چیه می زنی دختر خوب؟! چه ضایع شدنی؟! مگه تو چیکار کردی؟! نسبت به کسی احساسی پیدا کردی که خیلی هم چیز عادی هست بین یه دختر و پسر . همین! مردم می رن خیانت می کنن به همسرشون ککشون هم نمی گزه کسی بدونه! تو که خلافی نکردی تازه نجابت هم به خرج دادی و سربسته نگهش داشتی.
اعتبار و آبروی شما هنوز پابرجاست به شرطی که خودت دستی دستی همه چی رو خراب نکنی.
در صورتيكه من تا حالا هيچ رابطه اي با هيچ كسي نداشتم اصلا تمام دوران تحصيلم به فكر درس بودم از نظر همه يه ادمه موفق بودم
:104::104:
حالا پيشه چندتا از دوستام كه ماجرا رو مي دونن ضايع شدم همه برام دلسوزي مي كنن از اين حس ترحم بيزارم
عزیزم هر چیزی که دیگران درباره ما فکر کنن بازتابی از نگرش درونی ما به خودمون هست. این خود شمایی که تعیین می کنی چه جوری در باره ات فکر کنن. خب معلومه وقتی زانوی غم بغل بگیری و پر از آه و ناله باشی، ترحم و دلسوزی بقیه رو به سمت خودت جلب می کنی. تا وقتی هم این وضع رو ادامه بدی همین آش و کاسه ست.
پس برای تغییر این وضع، محکم باش و به اشتباهت بخند و باور داشه باش و به بقیه هم نشون بده اتفاق خاصی نیفتاده.
می دونم که می تونی نازنین :46:
-
RE: يه اشتباه بزرگ - كمكم كنيد
آويژه عزيز دوست دارم .
يه سوال يعني من ديگه عاشق نمي شم. گاهي لذت مي بردم از اينكه اگه مشكلي براش پيش مي اومد پيشاپيش تو خوابام مي ديدمش واقعا اينو راست مي گم ناراحتي هاشو با تمام وجودم حس مي كردم. اگه مي دونستم هنوز غذا نخورده غذا نمي خوردم. براش دعا مي كردم . حس مي كنم حتي اگه ازدواج كنم ديگه عاشق نيستم . احساس مي كنم از اين به بعد دل سنگ مي شم . مثل خيلي ها. همه كساني كه عاشق بودن هم همينو مي گن.
-
RE: يه اشتباه بزرگ - كمكم كنيد
کوردلیای عزیز
حرفهاتون قابل درکه ولی چند تا مورد هست
اولا این که در جامعه ما و حتی فکر کنم بیشتر جوامع غربی طبق عرف این مرد هست که برای خواستگاری و ایجاد رابطه پا پیش میذاره نه زن، پس انتظار ایشون از شما مبنی بر پاپیش گذاشتن شما یه مقدار غیرمعقول هست. مگر این دختری که داره باهاش ازدواج میکنه دختره به خواستگاری ایشون اومده؟!
از طرفی پا پیش گذاشتن ایشون اگر به دلیل وجود برادرتون بوده خوب ایشون انتظار داشتن که شما که خانوم هستید و خواهر غرورتون رو بشکینید و برید به ایشون پیشنهاد بدید، یعنی میخوام بگم ایشون بالتبع نباید انتظار داشتن که این رابطه از طرف شما شروع بشه
ضمنا با توجه به این که قصد و نیت ایشون امر خیر بوده اگر مصرانه خواستار شما بودند مشکلی نداشت که به خانواده شما مطرح کنند و برای خواستگاری پا پیش بذارن، فکر نکنم این نامردی در حق داداشتون محسوب میشد
فکرمی کنم ایشون شاید از شما خوشش میومد ولی اصرار زیادی در به دست آوردن شما نداشت
خود این بنده خدا هم گفته که عاشقت نبودم و برام فرقی نداشت فقط یه دختر پاک میخواستم، یعنی حالا شما یا یه کیس دیگه
ضمنا ایشون 26 سالشونه و عاقل و بالغ و فکر نکنم مجبور به ازدواج شده
عزیزم شما هنوز خیلی جوونی با موقیت مناسب، اشتباهت اینجا بوده که یه سال تمام یک طرفه به یک کسی که مطمئن نبودی که تو رو میخواد یا نه و فقط از روی حس ششم و احساس دل بستی و خوب وابستگی شدید غیرواقعی یک طرفه پیدا کردی، غیر واقعی میگم چون دورادور ایشونو دوست داشتی و شاید خیلی بهتر از اونچه که هست تصورش می کردی
خودتم میدونی غلظت قضیه برای شما خیلی بیشتر از ایشون بوده
الان هم بهتره تو دلت برای ایشون آرزوی خوشبختی کنید و سعی کنید هی به جنبه های منطقی قضیه فکر کنید و توی تنور احساساتتون ندمید ( نقل قول از آقای مدیر :163: )
هر چی بیشتر بشینید وخیالبافی کنید و احساساتتونو درگیر کنید هم بیشتر ضربه میبینید هم دیرتر فراموش می کنید
تازه مگر تو دنیا همین یه دونه پسر وحود داره؟ با توجه به موقعیتی که گفتی دارم صد در صد یک فرد مناسب میاد سراغت که ایندفعه از روی عقل انتخابش کردی
-
RE: يه اشتباه بزرگ - كمكم كنيد
فقط يه فكري آزارم مي ده . در مورد خودم فكر مي كنم هميشه در برابر چيزايي كه نتونستم بش برسم كوتاه اومدم و هميشه انعطاف پذير بودم. انگار مي خوام با خودم لج كنم و اين يكي و هرگز فراموش نكنم . اعتماد به نفسم لطمه ديده . من هميشه خوبم خوب ومنطقي رفتار مي كنم ولي آخرش ميزنم همه چيو خراب مي كنم. تو اين ماجرا هم اينطوري بوده مگه نه؟
حالا به نظرتون ژ وقتي يه كم حالم خوب شد بهش بگم يه احساس بچه گانه بوده . بگم اصلا فكر كردم فهميدم به درد هم نمي خورديم. به دليله ارتباط اونو داداشم ممكنه پيش بياد ببينمش نمي خوام فكر كنه كه هميشه اه و ناله من دنبالشه. به نظرتون عروسيش برم؟
-
RE: يه اشتباه بزرگ - كمكم كنيد
عزیزم اگر قضیه در همین حدی بوده که گفتی ابراز علاقه مختصری که کردی فکر نکنم فاجعه و اشتباه بزرگی بوده، تو یه کسی رو خواستی و علاقه تو نشون دادی ، حالا نشد که نشد، کار غیر اخلاقی و گناه کبیره که نبوده
به نظر من اصلا دنبال قضیه رو نگیر، اگه زنگ بزنی و بیشتر توضیح بدی اتفاقا بیشتر مشتبه میشه بر ایشون که شما خیلی از از دست دادن ایشون ناراحتید و ...
یه کاری کردی تموم شده رفته چرا خودآزاری می کنی؟
من فکر می کنم یه بهونه بیار و عروسیش نرو چون اگر بری ممکنه با دیدن اون صحنه ها بیشتر ناراحت بشی و شایدم عکس العمل های واضحی نشون بدی بعد بیای دوباره ناراحت بشی
هر وقتم بعد ازدواح دیدیش انگار نه انگار، یه سلام ساده و بی خیالی...
-
RE: يه اشتباه بزرگ - كمكم كنيد
سلام
چرا همش دنبال یه بهانه واسه ارتباط مجددی؟(تلفن برای عذرخواهی!) تعجب میکنم. شما اشتباه کردی که اس ام اس دادی باز میخوای تکرارش کنی؟
اون آقا ازدواج کرده و به نظر من هر کی توی هر مرحله از ازدواجش (نامزدی، عقد، عروسی)، باید به همسرش وفادار بمونه. تلفن و اس ام اس های شما یه زندگی رو خراب میکنه. زندگی که تنها شما فکر میکنی که موفق نخواهد بود. تازه عقد اونها به خاطر ایام فاطمیه عقب افتاده نه شما! چرا تردید و دودلی در دیگران ایجاد میکنید؟ ایشون قبل از اینکه به خواستگاری اون خانوم برن اگه واقعا طرفدار شما بودند میتونستند بیان خواستگاری شما. نه حالا که به یه نفر دیگه وعده یه عمر زندگی و وفاداری رو دادند(حالا زبانی و نه کتبی!)
شما یه طرفه عاشق شدی و حالا با تردیدهات زندگی دیگرانو خراب میکنی. تازه این اسمش عشق نیست. به نظرم شما فقط خیالبافی کردی و اونو توی ذهنت پرورش دادی. به خودت فرصت بده. فرصت بده که یه نفر اخلاق و متانت شما رو ببینه و عاشقت بشه... زندگی اینطوری خیلی قشنگتر و عاشقانه تره. عجله نکن.
اگرم دعوت شدید عروسی به اتفاق خانواده برین و جلوی خانواده و وقتی عروس و داماد واسه خوشامدگویی پیش مهمانها و از جمله خانواده شما میآیند، مثل همه، تشکر و آرزوی خوشبختی کنید و نه به هیچ طریق دیگری.
خدای مهربان همیشه با ما و یاور ماست:72:.
-
RE: يه اشتباه بزرگ - كمكم كنيد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط كوردليا66
فقط يه فكري آزارم مي ده . در مورد خودم فكر مي كنم هميشه در برابر چيزايي كه نتونستم بش برسم كوتاه اومدم و هميشه انعطاف پذير بودم. انگار مي خوام با خودم لج كنم و اين يكي و هرگز فراموش نكنم . اعتماد به نفسم لطمه ديده . من هميشه خوبم خوب ومنطقي رفتار مي كنم ولي آخرش ميزنم همه چيو خراب مي كنم. تو اين ماجرا هم اينطوري بوده مگه نه؟
ببین دوست من اینو مطمعن باش اگه میخواستت و اعتمادبه نفس کافی میداشت،خودش پا پیش میذاشت،شاید دوستت داشته،ولی مطمعنا دوست داشتنش به این حد نبوده که بیاد خواستگاریت
پس خودتو به خاطر اتفاقی که نیفتاده سرزنش نکن
توی جریان ازدواج این پسرهست که باید پا پیش بذاره
اینقدر انرژی منفی به خودت نده
ارامشتو حفظ کن،نگرانیتو رهاکن
اصلا فکر کن این تقدیری بوده و مصلحت بوده
چرا باید وقت پرارزشمونو به فکرکردن به اگرها و شایدها هدر بدیم؟
ضمن اینکه اخر این ماجرا از کجا میدونی به صلاحت نبوده؟
ازکجا میدونی که خراب شده همه چی؟
گاهی اوقات زمان که بگذره متوجه حکمت خدا بشی
پس صبور باش عزیزم:46:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط كوردليا66
حالا به نظرتون ژ وقتي يه كم حالم خوب شد بهش بگم يه احساس بچه گانه بوده . بگم اصلا فكر كردم فهميدم به درد هم نمي خورديم. به دليله ارتباط اونو داداشم ممكنه پيش بياد ببينمش نمي خوام فكر كنه كه هميشه اه و ناله من دنبالشه. به نظرتون عروسيش برم؟
به نظرمن به رو خودت نیار
انگارنه انگار اتفاقی افتاده
چون اگه چیزی بگه ،باز تو به اگرها و شایدها فکر میکنی
این موضوعو رها کن
عروسیشم حتما برو،شک نکن :d
-
RE: يه اشتباه بزرگ - كمكم كنيد
این موضوع را فراموش کن و پی گیری نکن .
-
RE: يه اشتباه بزرگ - كمكم كنيد
سلام
دوستان عزيز نمي دونيد با همين چند جمله اي كه نوشتيد چقدر به من كمك كرديد. حالا كه فكر مي كنم مي بينم من از ابتداي آشنايي و اون علاقه اي كه ايجاد شد تماما به خدا متوسل شدم و گفتم خدايا مي دونم اين يه امتحانه مي دونم اينا برا هر كسي پيش مي آد چون تو مي خواي ما رشد كنيم مثل مادري كه مي خواد بچه اش و از شير بگيره گريه ها و بي قراري هاشو مي بينه ولي چون مي دونه براش لازمه تحمل مي كنه . حالا خدا هم مي خواست من بزرگ و پخته تر شم.
من از اين ماجرا درساي بزرگي گرفتم:[b]
ايمان و اعتقادم به حكمت و قدرت خدا بيشتر شد.
[ياد گرفتم حرف دلمو برا هر كسي نگم[/
]ياد گرفتم به هر كسي اعتماد نكنم و از هر كسي مشورت نگيرم[
از يه گناهي كه هميشه مرتكب مي شدم سر اين ماجرا توبه كردم
برا هر كدوم از اينها كه نوشتم مي تونم كلي توضيح بدم. فهميدم خدا خيلي منو دوست داشته كه ماجرا رو به اين زودي ختم به خير كرده و اون دعاهاي منو اجابت كرده چون هميشه از خدا مي خواستم به هر راهي كه خير و صلاحه اين ماجرا رو واسم تموم كنه.
من الان دوباره همون دختره فعالو پر انرژي ام كه مي خواد با پشتكارو توكل بر خدا به آرزوهايه بزرگش برسه .
[color=#98FB98]از خدا مي خوام به همه كمك كنه از ناهمواريهايه زندگيشون به سلامت عبور كنن و هميشه در جهت رسيدن به خدا گام بردارن.[/php][/size][/color]
-
RE: يه اشتباه بزرگ - كمكم كنيد
آفرین دوست من!
مطمئن باش بازم فرصت داری که عاشق بشی!
عاشق کسی که عاشقته!ونه عشق یک طرفه!
راه درستی روانتخاب کردی،همین جوری بروجلو.
وقتی، توکلت به خداست دیگه تنهانیستی وچیزی کم نداری.
به این هم ایمان داشته باش که هیچ کارخدابی حکمت نیست.
-
RE: يه اشتباه بزرگ - كمكم كنيد
سلام
چون هر روز مي بينم دوستانه بيشتري ماجراي منو مي خونند. بهتره بيشتر توضيح بدم اون موقع من اوضاح روحي خوبي نداشتم اعتماد بنفسم پايين بود و خودمو جوري معرفي كردم كه همش تو خيالات بودم . واقعا اين طور نبود درسته اون ازم خواستگاري نكرد . ولي توي همون ارتباط كاري كه باهم داشتيم من براش خاص بودم رفتاراي عجيبي داشت سعي مي كرد خيلي بهم نزديك بشه . تنها جلوي من پا مي شد . بهم گقته بود دوسم داره و قيافه من يه جوريه از من خيلي شرم داره . يه دفعه بهم زنگ زد جواب ندادم چون فكر مي كردم اگه الان حرف بزنم ارتباطه تلفني ادامه پيدا مي كنه و من به داداشم خيانت مي كنم در صورتيكه خيلي دوست داشتم جواب بدم (تعصب بيجا داشتم) اون بعدا گفت ميخواسته از اين كه اونو داداشم پيش من بگو مگو كردن معذرت بخواد . به بهانه كاري به محل كارم اومد خيلي استرس داشت انگار مي خواست چيزي بگه. شايد 10 بار مارو به خونه شون دعوت كرد ولي هر بار داداشم يه بهانه اي مي اورد. من كاملا مي دونستم منو مي خواد ولي ترديد داره.
اون نسبت به خواستگارام خيلي موقعيت خوبي نداشت ولي من از پاكيش و از ادب و نزاكتش خوشم مي اومد. اصلا من تو باغ ازدواج نبودم و حتي يه خواهره بزرگتر دارم كه اصلا راضي نيستم قبلش ازدواج كنم و فقط وجود اون باعث شده بود به ازدواج فكر كنم.
دوستم هميشه بهم مي گفت مطمئنم تورو مي خواد ولي فكر مي كنه مغروري چون هم موقعيتت ازش بهتره هم اصلا نشون نمي دي از طرفي سخته كه بخواد از خواهر دوستش خواستگاري كنه.
ولي حالا...
فقط وقتي به اين فكر مي كنم كه من از همون اول حق انتخابمو به خدا دادم و اون اينطور مي خواسته ارامش پيدا مي كنم .
خدا بهترينهاي خود را به كسي ميدهد كه حق انتخابو به اون بسپارند.[/size]
-
RE: يه اشتباه بزرگ - كمكم كنيد
سلام کوردیلا جان
خدا نکنه شکست خورده باشی عزیز
خوشحالم که الان خوبی
روی این حرف اون دوست برادرتون تاکید میکنم :
عاشق من نبوده و گفت كه قبلا دختر عمه شو مي خواسته كه به دلايلي قبول نكردند. ديگه براش فرقي نمي كرده فقط مي خواسته دختر پاكي باشه.
میدونستی این حرفو خیلی از پسرها میگن!؟ (برای اثبات حرفم تاپیک خانم ها جواب بدن در همین بخش را حتما ببین )
همه شون توی گذشته شون یه عشق نافرجام از دست رفته دارن و همیشه اینو بیش کسیکه بهشون ابراز علاقه کنه میگن!! دوست دخترشون یا حتی گاهی پیش همسرشون ...!!!
چون فکر میکنن اینجوری علاقه طرف مقابلشون بهشون بیشتر میشه..!!
تعجب نکن، بعضی از راه هایی که اونا برای جلب علاقه دخترها بکار میبرن کاملا برعکس اون چیزی میشه که دوست دارن اتفاق بیفته ... مثلا اینجوری میخوان علاقه طرفشونو تحریک کنن اما بدترش میکنن...
وگرنه لزومی نداشته اون وقتی برای اولین بار شما درباره علاقه ش نسبت به خودت پرسیدی، حرف از ماجرایی بزنه که تموم شده ... بالاخره یا شما را دوست داشته یا نداشته ... اگر داشته پس گفتن اینکه براش فرقی نمیکرده یعنی چی!؟ یعنی هر دحتر پاکی غیر از شما هم سر راهش قرار میگرفت دوست داشت !؟
اگه واقعا براش فرقی نمیکرده پس این رفتارایی که درحضور شما انجام میداده چی بوده؟
دست پاچگی، تماس گرفتن ... بلند شدن در حضور شما.... دعوت شما به خانه شان...
ظاهرا رفتار ایشون همیشه با شما محترمانه بوده و شاید موقعیت ابراز علاقه پیدا نمیکرده
اما چرا وقتیکه شما با پرسیدن سوالتون بهش این موقعیت رو دادید ازش استفاده نکرد
اگر فقط دنبال یه دختر پاک بوده پس اون دختری هم که خانواده ش براش انتخاب کردن میتونسته بعنوان همسر بپذیره چون مطمئنا خانواده آدم برای آدم دختر ناپاک انتخاب نمیکنن!!
حرفاش و عملکردش ضد و نقیض بوده بنظرم
عزیز نحوه پرسیدن شماهم جوری بوده که باعث شده اون کمی با غرور باهات صحبت کنه
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَتَقُولُ هَلْ مِن مَّزِيدٍ
آن روز كه [ما] به دوزخ میگوييم آيا پر شدى و میگويد آيا باز هم هست
وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ غَيْرَ بَعِيدٍ
و بهشت را براى پرهيزگاران نزديك گردانند بی آنكه دور باشد
ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ ذَلِكَ يَوْمُ الْخُلُودِ
به سلامت [و شادكامى] در آن درآييد [كه] اين روز جاودانگى است
لَهُم مَّا يَشَاؤُونَ فِيهَا وَلَدَيْنَا مَزِيدٌ
هر چه بخواهند در آنجا دارند و پيش ما فزونتر [هم] هست
همیشه خدا چیزهای بهتر از اونچه که بهش فکر میکنیم هم برای ما درنظر گرفته
اون برای کسایی کنار گذاشته که مشتری اون باشن
یه چیزایی که از جنس پذیرایی نیست
بلکه از جنس صاحبخانه است
منتها ما وسعت دیدمون درمورد چیزایی که دوست داریم و فکر میکنیم بهترینه کمه
موفق باشی