-
چرا من اینجوری شدم
خدایا دارم دیونه میشم کمکم کنید تو رو خدا یه حس خیلی بدی دارم اعتماد به نفسم زیر خط فقره هیچ
همشم دوست دارم خیلی حذاب باشم همش دوست دارم بهترین باشم دوست دارم یه دونه باشم ولی هرچی میخرمو میپوشمو و هرجور اوقاتمو میگذرونم قبولش ندارم
نمیدونم چرا از شوهرمم بدم میاد قبولش ندارم فکر میکنم دیگران خیلی بهتر از ما هستند همش حسودی میکنم یه جوری همش اعصابم خورده همش به این فکر میکنم دوستای مجردم خیلی خوشبختن ولی من بد بختتتتتتتتتتتتت
خیلی پشمونم از اینکه ازدواج کردم وقتی بحث دارم با شوهرم همش با خودم فکر میکنم چقد دوستای مجردم خوشبختن حتی وقتی هم هیچ بحثو دعوایی هم ندارم به دوستام فکر میکنم میگم اونا از من خوشبخترن
تمام ذهنم به اینه دنبال چیزی باشم که کسی نباشه حتی رشته مورد علاقم مترجمی زبانه اما دوست ندارم کنکورشو بدم چون دوستمم همونو میخونه ولی من دوست دارم بهتر از اون باشم انقد فکر کردم دیونه شدم
چیکار کنم از این حالت دیونگی در بیام
-
RE: چرا من اینجوری شدم
سلام دوست خوبم. فكر ميكنم چون همش چشمتون به ديگرانه. تظاهر هاي ديگران رو باور ميكنيد، اما فكر ميكنيد خوشبختي خودتون حقيقت نداره و جوري لباس ميپوشيد، جوري رفتار ميكنيد كه در نظر ديگران زيبا باشيد، چون فكر ميكنيد همه ي عالم دارن شما رو نگاه ميكنن. اما حقيقت اينه كه همه سرشون به كار خودشونه و واسشون مهم نيست شما چقدر خرج كردين يا چي پوشيدين. اگر هم اينچنين باشه كه شما فكر ميكنيد، آيا ارزش داره انقدر خودتونو اذيت كنيد واسه نظر بي اهميت ديگران؟ از زندگيتون لذت نمي برين كه ديگران اينجوري يا اونجوري قضاوت ميكنند؟ آيا همين كه مرتب و خوش پوش باشين كافي نيست؟ آيا همين كه با همسرتون بهانه اي به زيبايي عشق داشته باشين براي خوشبختي كافي نيست؟ حالا ديگران هرچي ميخوان فكر كنند. در ضمن دوست خوبم بهتره انقدر كه اون بالاها رو نگاه ميكنيد، يه نگاه هم به اين پايينا بندازين. به اون افرادي كه لباس كهنه ي من و شما رو ميپوشن يا خانومايي كه آرزوشونه يه بار لبخند شوهرشونو ببينن، اونوقت بهتر ميتونيد خوشبختي خودتونو درك كنيد.
-
RE: چرا من اینجوری شدم
شاپرک جون
عزیزم لینکهای زیر رو مطالعه کن و هرچه در این رابطه هست رو .علت این حال و احوالت و راه حل آنرا در این تاپیکها پیدا می کنی .
آنهایی که از خودشون راضی نیستند (شخصیت کمالگرا)
درمان شخصیت کمالگرا (شخصیت وسواسی)
-
RE: چرا من اینجوری شدم
دوست خوبم
ما انسانها بگونه ای هستیم که همیشه موقعیت فعلی را خیلی نمی پسندیم و دوست دارم در موقعیت بهتری قرار بگیریم.
مثلا کسی که مجرد است دوست دارد ازدواج کند، کسی که ازدواج کرده دوست داره بچه دار شه...
شما چرا ازدواج کردی؟
کمی فکر کن...
اون زمان خوشبختی را در ازدواج دیدی و ازدواج کردی...
سعی کن طرز تفکرت رو عوض کنی.
برای اینکار اول از همه می تونی تصمیم بگیری که همه اتفاقات و خوب و بد زندگی ات را بپذیری دقیقا همین که هست رو بپذیر و خدا رو بابتش شکر کن.
چند دقیقه به زیبایی های زندگی ات تمرکز کن. ببین چه چیزهایی را داری که دیگران فاقد آن هستند.
بهترین راه درمان اینگونه فکر کردن این است که چند دقیقه بر روی صفحه ای کاغذ بنویسی چیزهایی را که تو داری ولی دیگران فاقد آن هستند.
نیازی به نسخه پیچی و کار خاصی هم نیست.:72:
-
RE: چرا من اینجوری شدم
چند روزه با دوستام رفت و امد بیشتری دارم.... ولی تو این چند روز فقط از دوستام چیزی جز اینکه من اشتباه کردمو ازدواج کردم چیز دیگه ای نشنیدم همش میگن مجردی رو عشقه همین نمیدونین چقد اعصابم خورد میشه باید در مقابلشون چه عکس العملی نشون بدم؟ دوست ندارم فکر کنن که من دارم تو زندگیم عذاب میکشم دوست دارم همیشه انقد شوهرم با من خوب باشه که اونا هیچ وقت به من نگن تو اشتباه کردی
نمیدونید چقد حساس شدم رو این موضوع(رفتار شوهرم با من پیش دوستام) اگرچه زیاد منو شوهرمو با هم نمیبینند ولی همون یه لحظه هم برام مهمه
همش احساس میکنم شوهرم وقتی با من حرف نمیزنه جلو جمع مردم فکر میکنن اون به من اهمیت نمیده
چیکار کنم رفتار شوهرم باید چظور باشه من نمیدونم
-
RE: چرا من اینجوری شدم
:325: لطفا کمکم کنید راهنمایی میخام
-
RE: چرا من اینجوری شدم
-
RE: چرا من اینجوری شدم
شاپرک جون منم همین اخلاقه بدو دارم.مثلا با اینکه خیلی لباس میخرم اما همیشه فکر میکنم لباسای من از همه زشت تره یا مثلا با اینکه من سر کارم لول برنامه نویسیم خیلی بالاس، اما همیشه فکر میکنم برنامه هام الانه که به مشکل بربخوره!!با اینکه یه بار هم این اتفاق نیفتاده!!یا غذایی که من درست کنم احتمالا خیلی بدمزه میشه و هیچکس نخواهد خورد!!!یا اینکه وقتی کسی ازم تعریف میکنه فکر میکنم داره الکی میگه.
-
RE: چرا من اینجوری شدم
خانمي :72:
راستشو بگم؟ شايد زيادي رك باشه قول بده كه ناراحت نشي!
من فكر ميكنم زندگي شما مشكلي نداره. همسرت همون دوستت بوده كه يه زماني آرزوي داشتنشو داشتي حالا هم باهاش ازدواج كردي اونم دوستت داره:43: وقتي ميگيرنش يه كمي ازت دوره دلت براش تنگ ميشه ...
اما خودتم نميدوني چته؟! يه چيزيت شده ... نميفهمي اصلا لذت يعني چي؟ چرا ديگران اينقدر از زندگي راضين؟ مگه زندگي چي داره؟ تو احساساتت دچار بي ثباتي هستي...
راستشو بخواي فكر ميكنم يه كمي به پوچي رسيدي. شايد از معنويات دور شدي يا دور بودي. رابطه ات با ماورا چه جوريه. به معنويات چه قدر ميپردازي؟ شايد به خاطر دور بودن از اين چيزاست كه هميشه دلخوري و دليلشو نميدوني! البته اينو براساس بعضي حالتهاي خودم گفتم كه يه موقعهايي دچارش شدم.
خانمي مطمئن باش همون دوستايي كه بهت ميگن مجردي عشقه ازدواج هم كنند ميگن ازدواج چي بود و ما نميدونستيم! بازم راضين بازم خوشحالند ... به حرفاشون بها نده
-
RE: چرا من اینجوری شدم
نمیدونید وقتی راهنماییاتونو میخونم چقد ارامش میگیرم
کسی هست که به بفکرم باشه راستش حق باشماست من به پوچی رسیدم انگار همه چیز برام تموم شدست
باید چطور فکر کنم چطور برخورد کنم
وقتی بیخیال میشم و اروم میشم که یاد مرگ می افتم
-
RE: چرا من اینجوری شدم
معلومه خانمي
ما همه به فكرتيم براي همين هم اينجاييم. :43::43:
به نظرم بايد رابطه ي معنويتو با خدا بيشتر كني. يه كتابي بود تو تاپيك دختر مهربون كه آقاي آشناي ديروز گذاشته بود فكر كنم اسمش "روي ماه خداوند را ببوس" بود من نخوندمش ولي خيلي دلم ميخواد بخونم. از مطالعه شروع كن و بعد از اون تفكر! از توجه به اطرافت و طبيعت دورت!
صبح كه از خواب پا ميشي به صداي زيباي پرندگان در اطرافت توجه كن! نعمتهاي قشنگي كه خدا بهت داده بدون هيچ منتي و پولي كه بپردازي. بهشون فكر كن به همه چيز! به زيباييهاي زندگيت و به صداي همون پرنده ي زيبا!
بعد از اون سعي كن پله پله بالاتر بري! بالا ... بالاتر ...
زيادم بيكار نمون خودتو به يه كاري مشغول كن البته اگر شاغل نيستي. بيكاري و تنهايي افكار شيطاني به همراه داره.
نمي دونم تونستم كمكت كنم يا نه! من معمولا اينجور وقتها وقتي كه نااميدي و پوچي تو زندگيم سراغم مياد به يه زيارت ميرم يا يه كار خوب ميكنم مثلا ميرم جايي و به كسي كمك ميكنم ...
اميدوارم مثل شاپرك آزاد و رها زندگي كني، اوج بگيري، و به جز گل هيچ چيز ديگه دور و برت نبيني شاپرك خانم :46: