-
آیا زندگی من محکوم به شکسته ؟
سلام
من خانمی 27 ساله هستم 5 ساله ازدواج کردم و ثمره این ازدواج یک دختر خیلی زیباست
از حدودا 8 ماه پیش همسرم نسبت به من سرد شد و به خاطر بی توجهی هایش به من و نیازهای من من شروع به غر غر و دعوا کردم و همسرم همین غرغر ها را بهانه کرد برای اینکه از خانه بیرون رود
الان 6 ماه است که همسرم بیرون از خونه زندگی می کنه من هم متوجه شدم با چند نفر در ارتباط هست با دو سه تا شون رابطه جنسی داره و با یه نفر هم به قصد ازدواج صحبت کرده در حالی که هنوز مرا طلاق نداده و عنوان می کنه باید مهریه ات را ببخشی و مرا مورد اذیت و ازار قرار می ده تا مهریه ام را ببخشم
حالا سوال من اینه ایا می شه با کسی که چندین ماه با چند نفر رابطه جنسی داشته و مرا به شدت مورد اذیت و ازار قرار داده دوباره زندگی کرد؟
ایا زندگی من محکوم به شکسته ؟
-
RE: آیا زندگی من محکوم به شکسته ؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط پاکدامن
حالا سوال من اینه ایا می شه با کسی که چندین ماه با چند نفر رابطه جنسی داشته و مرا به شدت مورد اذیت و ازار قرار داده زندگی کرد؟
ایا زندگی من محکوم به شکسته ؟
نه عزیزم نمیشه زندگی کرد.اون ازکاری که کرده پشیمون نیست که بشه گفت امیدی هست!!!!!!!!! اگه زندگی ودخترش براش اهمیت داشت یا لااقل بعدارتکاب گناه اظهارپشیمونی می کردبازم یه چیزی ولی الان چی؟
به نظرمن بایدازش طلاق بگیری ومهریه ات روهم به هیچ وجه نبخشی و به جرم همون گناهاش هزانت بچه روهم بگیری.
-
RE: آیا زندگی من محکوم به شکسته ؟
اخه به چه جرمی ؟ گناه دختر من چیه که ناخواسته من مادرش شدم ؟
من همش از خودم می پرسم همسرم چی کم داشت ؟ چی می خواست که زنش نداشت ؟
درسته که من غرغر می کردم دعوا می کردم صدام رو بالا می بردم ولی خدا شاهده فقط به خاطر کم توجهی هاش به من بود
-
RE: آیا زندگی من محکوم به شکسته ؟
اگر قرار شد برگردید و زندگی کنید حتما باید آزمایش های مربوط به بیماریهای مقاربتی و ... را بدهند. ریسک نکنید.
-
RE: آیا زندگی من محکوم به شکسته ؟
یعنی می شه این زندگی رو نجات داد یا نه ؟
این مرد قابل اعتماد مجدد هست یا نه ؟
من زندگی ام را عاشقانه دوست دارم احساس می کنم یه من ظلمی شده که استحقاقش را نداشتم
احساس می کنم در حق دخترم و من نامردی شده
-
RE: آیا زندگی من محکوم به شکسته ؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط پاکدامن
از حدودا 8 ماه پیش همسرم نسبت به من سرد شد
سلام
علت سرد شدنش چي بود؟
-
RE: آیا زندگی من محکوم به شکسته ؟
نمی دانم خوش که می گفت تو غرغر می کنی
-
RE: آیا زندگی من محکوم به شکسته ؟
سلام پاكدامن عزيز
به تالار همدردي خوش آمديد نازنين
زمينه هاي اشنايي شما و همسرتان چگونه بوده است ؟
وضعيت خانواده هاي دو طرف و ارتباط شما با خانواده خود و همسر چگونه است ؟
علت بي توجهي همسرتان چه بوده است ؟
چه مشكلاتي شما را به دامان نارضايتي هدايت مي كرد تا اين اندازه كه همسر شما خانه را ترك كند .
لطفا ماجراهاي قبل از اين 8 ماه را كمي باز كنيد بعدا و به مرور به اين 8 ماه و مسائل حال خواهيم پرداخت .
-
RE: آیا زندگی من محکوم به شکسته ؟
من و همسرم هم دانشگاهی بودیم
خانواده همسرم که دخالت نمی کنند یعنی همسرم از اونها حرف شنوی نداره
خودش علت بی توجهی ها را غرغر های من و دعواهای من اعلام می کنه ولی دلیل غرغر های من سرد شدن همسرم بوده یعنی می خوام بگم اگه اون سرد نبود من غرغر و دعوا نمی کردم
من احساس می کنم همسرم به تایید من خیلی نیاز داشته و این نیازش بی پاسخ مونده حالا می خواد ثابت کنه دخترهایی هستند که با او ازدواج کنند
همسرم قصد ازدواج با خانمی دیگر را داشته تا توانایی های خودش را به من به نوعی ثابت کنه
البته نمی دانم تا چه حد درسته ولی برداشت من در حال حاضر اینه
-
RE: آیا زندگی من محکوم به شکسته ؟
چرا فكر مي كرديد و احساس مي كرديد كه همسرتان نسبت به شما سرد شده ؟
چرا توقعات خود را در همان زمان به شكل درست اعلام نكرديد ؟ چه چيز مانع حركت درست شما مي شد؟
آيا به نظر شما همسر شما در پي لجبازي و به خود آوردن شماست تا شما متوجه خطر شويد ؟
ايا با ايشان ارتباط داريد ؟ ارتباط شما در چه حدي است و چگونه ؟
آيا براي ديدن بچه اقدام مي كنند ؟و....
-
RE: آیا زندگی من محکوم به شکسته ؟
همش توی فکر بود دیگه مثل سابق با من برخورد نمی کرد من احساس می کردم که نسبت به من سرد شده
نمی دونستم چی باید بگم ولی شوکه شده بودم از این همه سردی و سکوت
من فکر می کنم همسم بیشتر دنبال اینه بگه دیدی کی رو از دست دادی بره با کسی ازدواج کنه بعد من افسوس بخورم
بله می اد خونه و به دخترش سر می زنه ولی به بهانه دخترش می اد تا مرا اذیت کنه
-
RE: آیا زندگی من محکوم به شکسته ؟
عزيزم
ارام باش
درك مي كنم . اما به نظر مي آيد كه شما خيلي احساسي با مسائل زندگي رو به رو شده ايد . يادت باشه كه در دعوا حلوا خيرات نمي كنند. آنچه مسلم است اين است كه همسرت هنوز هم مرد مسئولي است به اين دليل كه مي توانست همين اندازه هم براي دخترش نكند .
و باز از ديد من بهتر است شما روي رفتارها ي خودتان كاركنيد روي احساسات و افكارتان نيز كار كنيد .
بايد خودتان را به لحاظ آگاهي و مهارتي و توانايي در رويا رويي با مسائل زندگي قوي تر كنيد و از تجربه اي كه داريد به نفع خود و زندگي و همسر و دخترت استفاده كني .
-
RE: آیا زندگی من محکوم به شکسته ؟
می شه چند تا مثال بزنید چه کار می تونم در این شرایط بکنم
-
RE: آیا زندگی من محکوم به شکسته ؟
شما بايد بيشتر از خودتان و زندگي تان براي ما تعريف كنيد تا ما بتوانيم بهتر به شما راهنمايي كنيم اما آنچه از ابتداي رابطه معلوم است بي مهارتي و عدم كنترل احساسات و ايجاد فضاي سوتفاهم است .
لطفا شما از خودت بيشتر بگو از همسرت بگو اوائل زندگي زابطه چگونه بود با حضور بچه رابطه چگونه شد . بايد حرف بزني نبايد منتظر سئوال باشي هر آنچه كه فكر مي كني بايد گفت بگو . راحت باش در اين فضا كسي تو را نمي شناسه .
انشالله همه چيز درست مي شود اما خودت بايد همكاري كني و به اندازه ي لازم حرف بزني . شرايط زندگي ات شرايط بحران است .
-
RE: آیا زندگی من محکوم به شکسته ؟
دوست عزیز،
این لینک را هم ببینید. راهنماییهای قشنگی توش هست.
ضمن خواندن راهنمایی های مربوط به تاپیک خودتون به تاپیک های مرتبط هم سر بزنید.
مثلا دو پست 33 و 34 در این تاپیک هم می تواند به شما کمک کند.
-
RE: آیا زندگی من محکوم به شکسته ؟
من و همسرم مشکلات ریز و درشت زیاد داشتیم هم من بچه بازی زیاد داشتم و هم شوهرم
ولی من سعی کردم روز به روز کامل تر بشم و اشکلاتم رو برطرف کنم ولی همسرم نه
من سوالم اینه زندگی که به این مرحله رسیده ارزش حفظ کردن داره یا نه ؟ اگه داره براش تلاش کنم دوست ندارم چند سال دیگه باز توی این شرایط قرار بگیرم
البته اعتراف می کنم هنوز دوستش دارم و خیلی دلم می خواست حال و روزم اینچنین نبود
-
RE: آیا زندگی من محکوم به شکسته ؟
سلام
ارزش ها را ما تعيين مي كنيم با آنچه كه فكر و احساس و عمل مي كنيم .
شما دختري داريد كه نياز به حضور مستمر پدر و مادر در كنار خود دارد
مشكل شما محصول احساسات - افكار - اعمال ناسالم است به نوعي شما و همسرتان سهم و بهاي اين عدم سلامتي و عدم توجه به رابطه را مي دهيد .
شما اين آقا را دوست داريد
و....
به نظر شما اين ها دليل كمي است براي يك حركت جديد و سازنده ؟!
از ديد من بله زندگي شما ارزش بازسازي و تلاش براي ساخته شدن را دارد ، نظر شما چيست ؟
و باز از ديد من
شما كه به اين مرحله از رشد رسيده ايد كه سعي داريد روي نقاط ضعف خود كار كنيد و ميزان آگاهي خود را بالا ببريد و چاشني مهارت و توانايي را به آن اضافه كنيد بايد از نگاه به همسر تا اطلاع ثانويه خودداري كنيد .
سعي كنيد همانگونه كه او را فراري داديد ( اين حرف به معناي اين نيست كه همسر شما بي اشتباه و خطا بوده بلكه من سعي دارم شما به سهم خودتان توجه كنيد بدون اينكه سهم او را در نظر بگيريد ) تا به مسيري قدم بگذارد كه هم به خودش و هم به شما و هم به دخترتان و هم به سيستم خانواده آسيب برساند حال دنده عقب حركت كند و سر جاي اولش برگردد ( محيط و كانون خانواده ) .
يا علي پاكدامن . من مطمئنم كه تو از عهده اش بر ميايي .
-
RE: آیا زندگی من محکوم به شکسته ؟
همسرم خیلی گند زده و از بازگشت می ترسه البته اینها استنباط منه چون خودش می گه با این مسائلی که پیش اومده دیگه نمی شه برگشت
من همسرم را رها کردم ولی گاهی به خودم می گویم این رها کردن باعث شد سمت این کارها برود دلیل رها کردنش هم این بود که می گفت اینقد به من نچسب
من توی این مدت خیلی بزرگ شدم و تمرکزم روی خودم بود دیگه کمتر غرغر می کنم البته گاهی هم از دستم در می ره
نمی دانم این تمرکز روی خودم و رها کردنش تا چه اندازه و چه زمانی درسته می ترسم از اون ور بام بیفتم
من سهم خودم را در فرار دادن شوهرم می پذیرم امیدوارم بتونم سهمی در بازگشتش داشته باشم ( خوشحالم که هنوز از نظر شما این زندگی جای حفظ کردن داره چون بعضی ها می گن دیگه زندگی با این مرد فایده نداره )
-
RE: آیا زندگی من محکوم به شکسته ؟
حال و از امروز شروع كن .
تقريبا از آن ور بوم افتاده اي بايد شروع كني تا مبادا كه از بام نيفتي پائين و بيش از اين ضرر و زيان را وارد چرخه ي زندگي ات نكني .
يك زماني وابسته بودي و به دليل وابستگي همسرت را فراري دادي امروز وقتش رسيده كه زندگي ات را جمع كني و مديريت درستي اعمال كني تا به زندگي برگردد .
بايد سعي كني برايش محيطي توام با نشاط و تازگي ايجاد كني . به او محبت كن اما وابسته نباش .در محبت كردن افراط هم نكن . كاري كن كه مشتاق برگشت به خانه بشود . جلوي ضرر را از هر كجا بگيري منفعت است .
موفق مي شوي عزيزم و يقين دارم كه بهترين و شادترين لحظات در انتظار تو و همسرت و دخترت خواهد بود . آفرين زن و مادر نمونه .
-
RE: آیا زندگی من محکوم به شکسته ؟
سلام خانمی
داستان زندگیت خیلی متاثرم کرد!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط پاکدامن
من سوالم اینه زندگی که به این مرحله رسیده ارزش حفظ کردن داره یا نه ؟ اگه داره براش تلاش کنم دوست ندارم چند سال دیگه باز توی این شرایط قرار بگیرم
عزیزم بنظر من اینجا هیچکس نمی تونه به سوالت پاسخ صددرصد بده. شاید اگه امکانش بود که با شوهرت صحبت می کردیم و نقطه نظرات اونرو نسبت به زندگی و توجیهاتش می شنیدیم، حرفی برای اظهار نظر داشتیم!
ما شوهرتون رو از روی حدسیات و برداشتهای خودتون که شاید درست هم نباشه، می شناسیم.
خانمی من واقعا نمی تونم بگم شوهرت بعد از تلاش شما درست می شه یا نه. ولی می گم شما که می خواهی تلاش کنی، اینروهم درنظر بگیر که شاید تغییر نکنه و اصلا قصدش از بی توجهی های اولیه، پیدا کردن بهانه ای برای این کاراش بوده، اگه این فرض رو هم در کنار فرض نجات یافتن زندگیت، توامان در ذهن داشته باشی، پس فردا نتیجه تلاشت هرچی که شد، کمتر آسیب روحی می بینی. چون هر نتیجه ای رو پیش بینی کردی.
موفق باشی
-
RE: آیا زندگی من محکوم به شکسته ؟
انی جان این محبت کردن به نظر شما تا چه اندازه ای صحیح است؟ اگه درخواست رابطه جنسی بکند چه کار کنم ؟
-
RE: آیا زندگی من محکوم به شکسته ؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط پاکدامن
خودش علت بی توجهی ها را غرغر های من و دعواهای من اعلام می کنه ولی دلیل غرغر های من سرد شدن همسرم بوده یعنی می خوام بگم اگه اون سرد نبود من غرغر و دعوا نمی کردم
این که یه دور باطله و تا وقتی که یکی از شما دو نفر خودتون رو از این دور خارج نکنید وضعیتتون همینجوره که البته این وظیفه هردوتون هست اما چون شما اومدید اینجا و مخاطب ما شما هستید بهتون پیشنهاد می کنم که با تمام فشاری که روتون هست سعی کنید مدتی کمتر گلایه کنید و بهش محبت کنید. اگه کاستی از طرف خودتون می بینید سعی کنید برطرفش کنید و بعد ببینید که آیا توجهش به شما بیشتر می شه یا نه.
-
RE: آیا زندگی من محکوم به شکسته ؟
پاكدامن عزيز
ايشان همسر شما هستند . چه اشكالي دارد كه از شما رابطه ي جنسي بخواهند .طبيعي است كه پاسخ شما بايد و حتما بايد مثبت باشد . رابطه ي جنسي داشتن يا نداشتن چه ربطي به مشكلات زندگي دارد ؟
خواهش مي كنم مسائل را با هم قاطي نكن عزيزم .
ابدا فكر نكن و از اين روش استفاده نكن كه رابطه ي جنسي هديه اي است كه به همسرت مي دهي در نتيجه بايد ممنون تو باشد! اين يك نياز دو طرفه است و يك اصل اساسي در زندگي زناشويي .
ميزان محبتت هم بايد منطقي و درست باشد به آن اندازه كه همسرت را جلب خانه و زندگي كني و كاري كني كه بر ترس هايش غلبه كند و دوباره به زندگي با تو و در كنار دختر ش اميدوار شود .
-
RE: آیا زندگی من محکوم به شکسته ؟
البته اگر در مورد شرکای متعدد جنسی همسرتون مطمئن هستید، بهتره طوری که بهشون برنخوره و مشکلی ایجاد نکنه ازشون بخواهید که از روشی استفاده کنند که شما آلوده نشید.
بعد از اینکه قرار شد این روابط را کلا قطع کنند می تونید آزمایش بدهید و خیالتان راحت شود و احتیاط هایی از این دست لازم نیست.
این قسمت خیلی ظریفه. من نمی دونم چطوری باید بگید. ولی می دونم که باید مراقب سلامتی خودتون هم باشید.
-
RE: آیا زندگی من محکوم به شکسته ؟
پاکدامن عزیز و گرامی
خیر مقدم میگم ورودت را به کلبه با صفای همدردی
آرزو می کنم خوان این کلبه برایت پر از برکات و نعمات گردد ( ان شاء الله )
اینکه این زندگی ارزش حفظ کردن داره یا نه ، سئوال ما از شما باید باشه . می دونی چرا ؟
چون اگر همین سئوال را به طور جدی از خودت بپرسی ، پی گیر امتیازات این زندگی و اشکالات آن خواهی شد و می توانی لیست کنی و همچنین خواست قلبی خودت را واکاوی کنی . اگر دیدی که به نظرت ارزش ادامه نداره ، بیا و دلایلت را با ما در میان بگذار تا با هم بررسی کنیم که دلایلت درست هست یا خیر تا به نتیجه ای درست برسی . و اگر ارزش ادامه داره ، میایی و راهنمایی می خواهی که چطوری میتونم این زندگی را حفظ کنم .
پس منتظرم تا این سئوال را بطور جدی از خود بپرسی و نتیجه بررسیت را اینجا مطرح کنی تا اصل راهنمائیهای مهم بنده به سهم خودم را بعد از آن دریافت داری .
اما عجالتاً بخشی از یکی از پستهایت را نقل قول کرده و سخنی در رابطه با آن دارم .
نقل قول:
نوشته اصلی توسط پاکدامن
من احساس می کنم همسرم به تایید من خیلی نیاز داشته و این نیازش بی پاسخ مونده حالا می خواد ثابت کنه دخترهایی هستند که با او ازدواج کنند
همسرم قصد ازدواج با خانمی دیگر را داشته تا توانایی های خودش را به من به نوعی ثابت کنه
البته نمی دانم تا چه حد درسته ولی برداشت من در حال حاضر اینه
این خیلی مهمه که این نیازها را در شوهرت دریافته ای ، و مهمتر آنست که آنها را آنالیز کنی و با نظر به اطمینان به اینکه اینگونه می خواهد ، دریابی که چرا تأمین نیاز نشده تا کنون ( رفتارهایی که از سوی شما منجر به این عدم تأمین نیاز شده را بیابی ) و ... چرا از شما چنین می طلبد و .... این سئوالات شما را به عمق شناخت دو جنس و تفاوتها و نیازها و سهم هر کدام در تامین این نیازها به عنوان زن و شوهر می رساند ، آنوقت می توانی سهم خودت را در میزان قصور در ادای وظیفه در این زمینه بفهمی .
نکته دیگر اینکه در هر حال و در هر شرایطی شما سعی کن کار درست و حتی درست ترین کار و رفتار و افکار را داشته باشی ( بعداً خواهم گفت چه اثری دارد )
اگر رفتارها و روابط جنسی همسرت با دیگران واضح و آشکار است ، در عین عاطفه و محبت و احترام ، نسبت به شکسته شدن خط قرمزهای زندگیتون قاطع باش ( قاطعیت به معنای خشونت نیست ) و اگر آشکار نیست خود را به تجاهل بزن و ..... ادامه راهنمایی می ماند برای بعد از تکالیف فکری که در این پست به عهده شما گذاشته شد و بیان نتیجه این تکالیف از سوی شما .
موفق باشی
.
-
RE: آیا زندگی من محکوم به شکسته ؟
من نمونه تمام قد یک زن شیفته بودم ( بعد از خوندن کتاب فهمیدم که بر سر خودم چه اورده بودم )
از طرفی نیاز شوهرم را ندیده می گرفتم که همان تایید و تشویقش بود
من فکر می کردم فقط در حضور همسرم به ارامش می رسم ولی حقیقت اینه که اون کسی که می تونه منو اروم کنه خودم هستم نه شوهرم
بیچاره به شوهرم عجب چسب دوقلویی گیرش اومده بود تا اینکه احساس خفگی کرد و فرار رو بر قرار ترجیح داد:302: فرار از کسی که خیلی محاسن داره ولی اعتماد به نفسش مشکل پیدا کرده بود
شکر خدا الان درصد بالایی از مشکلات من حل شده و من درک درست تری از زندگی و همسرم دارم
قبلا به زمین و زمان گیر می دادم فکر می کردم اونها در مشکل من نقش دارن غافل از اینکه مشکل اصلی ترس و وابستگی بیمار گونه من و مشکلات همسرم بود ( خیلی کمال گرا و رویا پردازه )
البته همسرم هم بی مهارت بوده و هست و اشکالات اساسی داره (چه اش شعله قلم کاری )
من زندگی ام را عاشقانه دوست دارم خودم دخترم و همسرم را دوست دارم ولی دیگه حاضر به التماس حاضر به خرد شدن عذت نفسم حاضر به زحمات تا حد خستگی فوق العاده حاضر به صرفه جویی های بیش از حد و... نیستم
دوست دارم زندگی کنم به شرط اینکه دوست داشته بشم و شوهرم به توانایی هایم و داشته هام افتخار کنه
همسرم هم توانمند ه و می تونه توانایی های شغلی اش را افزایش بده اون هم می تونه اشکالات خودش رو برطرف کنه ولی این رو من نمی تونم تضمین کنم زندگی هم دوطرفه است اون هم باید بخواد درسته ؟
من از طرف خودم 80 درصد مطمئن ام که خیلی یخته تر عمل می کنم اگه با همسرم زندگی کنم ولی از طرف همسرم اطمینانی نیست این مورد منو می ترسونه
از طرف دیگه دخترم منافع اون ایجاب می کنه که پدر و مادرش با هم زندگی کنند( البته در کمال ارامش ) من نمی تونم این حق رو ازش بگیرم - بهتر بگم حضور دخترم بهم اجازه نمی ده این زندگی رو تموم کنم
از طرف دیگه نیازهای عاطفی خودم هم هست دوست دارم همسرم رو در اغوش بگیرم البته نه اینکه بیچاره رو مجبور کنم شب تا صبح منو بغل کنه یا دست منو بگیره
و اما معایب : من نمی تونم رفتارهای اینده همسرم رو تضمین کنم و از طرف دیگه می ترسم نتونم رفتارهای بد شوهرم رو ببخشم و اونها رو فراموش کنم
من باید این تاپیک رو به نتیجه برسونم دست تمام دوستان رو به گرمی می فشارم شاگرد حرف گوش کنی هم هستم خوشحال می شم منو راهنمایی کنید تا بهترین تصمیم رو بگیرم
-
RE: آیا زندگی من محکوم به شکسته ؟
خيلي عالي به موارد اشاره كرده اي و جا دارد بهت بابت خودآگاهي ات و گامهايي كه در آن برداشته اي تبريك بگويم
توجه داشته باش
در اين دنيا هيچ چيز ضمانت و گارنتي داري وجود ندارد . همانطور كه خودت هم به آن اشاره كردي و گفتي كه من از طرف خودم 80 درصد مطمئن ام که خیلی یخته تر عمل می کنم .
چرا از 20 در صد خودت و رشد آن در خودت نمي ترسي اما از يك آدم بيروني كه شايد شناختت هم درست نباشد مي ترسي ؟!
او به تنهايي اشتباه نكرده . اشتباهات وي محصول بود و واكنش . شايد كودكانه و بي ريخت اما خودت هم قبول داري كه تائيدش نكردي و اويزانش شدي و.....مي بيني ؟! عمل و عكس العمل . امروز چه توقعي داري ؟ ترس هايت را دور بريز . به اين علت كه تو خودت هم تغيير كرده اي و مطمئن باش ا و نيز تغيير كرده .
در ضمن فرصت دوباره آيا شرايط را از ايني كه هست و بوده ، بدتر مي كند ؟!
اما مي توان ضريب احتمالات مثبت را با ايجاد انگيزش و عشق بالا برد .
تو انگيزه اي چون عشق داري . عشقي چند جانبه به دخترت و پدرش . عاشق بر معشوق مي بخشد بي چشمداشت و مطمئن باش كه در هستي اگر اينگونه گام برداري كاسه ات پر مي شود از فراواني .
اما براي اينكه سلامت رواني خودت را تضمين كني شايد لازم باشد كه براي اين بند مشاوره ي حضوري بگيري تا مشاور به تو كمك كند ضمن اينكه اگر امنيت معنا را در خودت تقويت كني خواهي نخواهي بخشش اتفاق مي افتد .
امنيت معنا يعني چه ؟
يعني اينكه هر لحظه جايگاه عشقت را ترو تازه نگاه داري . با خودت مرور كني اين مرد همسر من است . پدر بچه ام . همان كه روزي عاشقش بودم و هستم و اگر او اشتباهي دارد در نتيجه ي سهم من ا ز اشتباه است و بهاي اشتباهات خودم و.....
وقتي خودت به اين قشنگي به مشكلات زندگي ات واقف شده اي و آنها را اعلام مي داري قطعا بسيار قوي تر از گذشته در رابطه خواهي درخشيد و همسرت هم مطمئن باش اين تغييرات را مي فهمد و متوجه مي شود .
همه ي انسانها دوست دارند كه دوست داشته باشند و دوست داشته بشوند . هر گونه غفلت از نهال رابطه مشكلات و چالشهايي را در طي مسير زندگي ايجاد مي كند زندگي تو هم فارق از اين غفلت و در نتيجه چالش ها نبوده .
به خاطر خودت گام بردار
مي گويي دوستش دارم
مي گويي نياز دارم كسي دستم را بگيرد
مي گويي نياز دارم كسي دوستم داشته باشد
همه ي اينها مي تواند دلائل خوبي باشد كه فرصتي دوباره به اين رابطه بدهي . نترس اتفاقي بدتز از آنچه كه پشت سر گذاشته اي نمي افتد . حال را بچسب و براي فردا برنامه ريزي كن و تنها كوله بار تجربه ات را با خودت حمل كن نه خاطرات به درد نخور را