دل دردمند

از آشنائي با اين تالار بسيار خرسندم
اساتيد/مشاوران محترم
بنده 1.5 سال پيش با يكي از فاميلهاي شوهر خواهرم پيمان زناشويي بستم(عقد كردم)
خدمتتان عرض كنم كه بنده از كوچكي با مشكل صرع مواجه شده ام
چند سالي تحت درمان بوده ام و لي خوب خوب نشدم
بنده 6 ماه پيش بدليل عدم سازگاري با زنم!بخاطر انتظارات بيش از حد ايشان-بدليل درون گرا بودن شديد بنده و ...... از زنم طلاق گرفتم
مدتي است پيش مشاور مي روم البته سال قبل نيز بهمراه زن سابقم پيش مشاور مي رفتيم!
نميدونم چي بگم همه چي مثل كابوس بود و از او جداشدم!!!!!

خوش آمديد :328:
دقيقا سوال شما چيست؟ بفرماييد تا دوستان راحتتر كمك كنند.

بعد از طلاق و .....!
بعد از گذشت 9 ماه تصميم گرفتم ازدواج كنم
با يكي از فاميلهاي خودم ارتباطاتي برقرار كردم و در آستانه ازدواجم
ولي مي ترسم يه دفعه اي از ازدواج كردن منصرف شدم
نمي دانم چرا اعتماد به نفسم بشدت كم شده
از همه متنفرم خسته شدم

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

از بس امر و نهي خواهرم و برادرم را شنيدم خسته شدم:305:
يكي ميگه زن بگير يكي ميگه زن نگير:324:
يكي ميگه صبر كن مدتي بگذره
نمي دونم چيكار كنم مدتي هم پيش دكتر اعصاب مي رم و براي كنترل خشمم اون به من قرص داده
آدم خيلي آروميم اگر كسي بردمم لگد نكنه كاريش باهاش ندارم همون كاري كه زنم با من نكرد
همينكه تصميم داشتم باهاش ازداواج كنم مرتب با زن سابقم مقايسه مي كردم:325:

سلام دوست خوبم. به نظر ميرسه شما هنوز شكست قبليتون رو به طور كامل فراموش نكردين و از تكرار گذشته ميترسين. اما بايد باور كنييد گذشته گذشته و شما بايد يه زندگي جديد، به دور از وسواس و مقايسه و... آغاز كنيد. بايد در نظر داشته باشين براي يك ازدواج موفق بايد قوي بود و اين ضعف اصلا خوب نيست. توصيه ميكنم به يه روانشناس (نه روانپزشك) مراجعه كنيد و با برنامه مشكلتون رو حل كنيد. در ضمن بايد از انزوا و درونگرايي فاصله بگيريد. وقتي حرف از زندگي مشترك ميشه، هيچ كدوم از طرفين حق ندارند براي خودشون گوشه بگيرند . پس اگر ميخواين در ازدواج بعديتون دچار مشكل نشين سعي كنيد اين مسئله رو هم حل كنيد.

چقدر از طلاقم بگذره براي ازدواج كردن بهتره؟
چرا من همش مقايسه مي كنم؟چيكار كنم اين فكرها از سرم بيرون بره؟
چيكار كنم اعتماد به نفسم را قوي كنم؟چرا من اينجوري شدم؟
آدم سالميم اهل هيچي نيستم چقدر براي انرژي از دست رفته ام صبر كنم؟

دوست خوبم اين يه جور وسواس فكريه. گفتم كه اين عدم اعتماد به نفس ناشي از شكست قبليه. چون نياز به يه برنامه ي مشخص و راهكار عملي داره، از تخصص و حوصله ي اين سايت خارجه، بنابراين حتما بايد مدتي رو به طور مستدام با روانشناسي خوب طي كنيد. مشخص نيست چقدر زمان ببره. اما آنچه مسلمه اينه كه هرچه بيشتر تلاش كنيد و هرچه بيشتر با روانشناستون همكاري كنيد ، اين زمان كمتر ميشه. معمولا با برنامه ي منظم بعد از 3، 4 ماه نتيجه ي مطلوب رو ميگيريد و يكي دوماه بعد هم بي هيچ مشكلي ميتونيد به فكر ازدواج و تشكيل خانواده باشين.

:305:اين خيلي خوبه كه شما به ضعف هاي خودتون آگاهي داريد. شما بايد با مشاورتون راجع به:
1. عدم موفقيت در ازدواج قبليتون
2. وسواس فكري
3. بيماري
4. درونگرايي
5. خشم و عصبانيت
ودرخصوص ازدواج مجدد
مشورت بگيريد.

دوست خوبم شما برای از بین بردن وسواس در زندگیتون باید این موضوع رو قبول کنید که هیچ چیز مطلقی بجز وجود خدا وجود نداره... همه چیز نسبی هست ...
ادم ها نقاط ضعف دارند ، نقاط قوت هم دارند ... شما هم نقاط ضعفی دارید که باید شناسایی و حلشون کنید
باید قبول کنید که در زندگی وقتی چیزی رو بدست میارید در مقابل باید چیزی رو از دست بدید ... قانون همین هست ، با مشورت و فکر و تدبیر می تونید چیز های ارزشمند تر بدست بیارید ... مثلا درسته با ازدواج مسئولیت یک زندگی بر دوشتون میفته ولی می تونید در ازای اون یک زندگی توام با عشق و موفقیت داشته باشید
افکار درونیتون رو می تونید با خوندن نماز و راز و نیاز با خدا بازگو کنید ... بعد دردو دلتون با خدا ( که یار مهربانی هست) با اغوشی گرم و مهربون و بشاش به نزد خونوادتون برگردید

:72:

پيش مشاور هم رفتم!
حس ميكنم همه چي دروغه!زنها همه فريبكارند!!مردها حرف راست نمي زنند
خواهر برادر هيچكس بدردت نمي خوره
موقعي كه كمك ازشون مي خواهيد كمكت نمي كنند اما بمحضي كه دچار مشكل بشيد سركوفتت مي زنند

سلام زندگي من


كلا اين طرز تفكر كه "همه ي زنها ... همه ي مردها .....""تفكر درستي نيست . چرا كه همه انسان ها دزد نيستند و يا همه ي انسانها خائن نيستند و همه هم دروغگو نيستند
شما مي تواني در چهارچوبي كه تجربه داريد زن و مردي را تعريف كنيد كه تجربه كرده ايد نه همه ي آنها را . چرا كه شما همه ي زنان عالم را امتحان نكرده ايد و در تجربه ي نزديك با آنها نبوده ايد .هر چند كه درك مي كنم شما از چه جايگاهي از واژه ي " همه استفاده مي كنيد .

نوع صحبت كردن ما و توجه به واژه هايي كه به كار مي بريم در دريافتهاي ما نقش به سزايي دارند .

پس جمله ي اشتباه اين است كه

حس ميكنم همه چي دروغه!زنها همه فريبكارند!!همه مردها حرف راست نمي زنند

خواهر برادر هيچكس بدردت نمي خوره

و نكته ي بعدي اينكه

كلا مقايسه كردن كار اشتباهي است

چرا ؟

توانايي انسانها ، محيطهاي تربيتي ، خواست و تمايلات انساني ، و....( بسياري عوامل بيروني و دروني ديگر ) ويژگي هاي فردي خاصي براي افراد مي شود كه هر فرد را نسبت به فرد ديگر منحصر به فرد مي سازد . پس ضمن اينكه افراد نسبت به هم تشابهاتي دارند اما تفاوتهاي چشم گيري دارند كه مقايسه كردن را كاري نادرست مي كند . اگر روي باورهاي خود كار كنيد و گاهي به ريشه ها توجه داشته باشيد به درك جديدي مي رسيد و از اين كار اجتناب خواهيد كرد . حتي همان جاهايي كه فكر مي كنيم انسان ها شبيه به هم هستند باز تفاوتهاي عظيم و شگفت انگيزي وجود دارد .

مثال : همه ي انسانها نياز به خوردن غذا دارند ( تشابه )
اما آيا همه ي انسانها ذائقه ي غذايي يكساني دارند ؟ ( تفاوت )

و با يك نكته در مورد خواهران و برادران و انسانهايي كه در اطراف ما حضور دارند


من و شما نمي توانيم به كسي بگوييم چگونه احساس كند و چگونه فكر كند و چگونه عمل كند اما مي توانيم توان خود را نسبت به تفاوتهايي كه مشاهده مي كنيم واكسينه كنيم. چگونه ؟


بالا بردن سطح پذيرش ( هست هر آنچه كه هست )

پس خواهران و برادران شما اين ويژگيها را دارند و اينگونه عمل مي كنند ( به درستي و غلطي رفتارهاي آنها هم كاري نداريم )

در اين ميان من يا شما به عنوان فردي صاحب انديشه و توانايي چه بايد بكنيم ؟

نوع رفتار و برخورد ما ست كه به انسانهاي مقابل ما اجازه ي خيلي از كارها را مي دهد يا خيلي از مجوزها را باطل مي كند و بايد باور داشته باشيم كه هر عملي از طرف ما صاحب بهايي است و اين طرز برخوردها و واكنش هايي كه دريافت مي كنيم در بسياري از موارد بهاي اعمال و رفتار و احساسات ما در گذشته است .

و باز به نظر من

شما هنوز در شرايط ازدواج مجدد نيستيد لازم است كه روي آسيبهايي كه خورده ايد كار كنيد و به ترميم اين آسيبها بپردازيد و تحت نظر روان درمانگر يا روانشناس باليني قرار داشته باشيد و از وي كمك بگيريد تا با تواني بالا انشالله در مسير درست بتوانيد انتخابي مناسب و درست داشته باشيد .

با سلام
لينك زير را مطالعه بفرماييد.
http://www.hamdardi.net/thread-8577.html

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط سرافراز

با سلام
لينك زير را مطالعه بفرماييد.
http://www.hamdardi.net/thread-8577.html

---

حس مي كنم سرافراز عزيز مثل يك گله!
بدون انكه منو مخاطب بگيره و سرزنشم كنه داره هدايتم ميكنه!البته از همه اساتيد(آني عزيز و ....)كمال تشكر را در راهنمايي را دارم!
ارادتمند

زندگي من محترم


در اينكه سرافراز گل و نازنين است شك نكنيد ما هم شك نداريم و چه خوب تشخيص داديد نازنين بودن وي را


اما يك نكته دوست نازنين


در اين محل كسي شما را نمي شناسد . در اين محل كسي شما را قضاوت نميكند . در اين محل همه قصد كمك به همديگر را داريم . در اين محل همديگر را سرزنش نمي كنيم و در اين محل .........

هر چه هست و گفته مي شود شايد چراغي باشد هر چند كم سو براي رد يابي مسير درست زندگي و آرامش و كمال انسان و...

پس لطفا ذهن خود را از سرزنش و قضاوت و مقايسه و .....دور نگاه دار نازنين

دوست عزیز،

فکر می کنم برای ازدواج مجدد زود است.

بیشتر به خودتون زمان بدید. یک مدت فقط به تقویت روحی و جسمی خودتون بپردازید.

جدا شدن معمولا جسم و روح را تحت تاثیر شدید قرار می دهد. برای برگشتن به آرامش قبلی، لازمه مدتی صبر کنید و به خودتون بپردازید.

کار، ورزش، سفر، ارتباط با دوستان و خانواده.

آني عزيز سرافراز گل
در اين مدت نتوانستم كاملا" نامزد قبليم را از ذهنم بيرون كنم!
مرتبا"(هفته اي يكبار)پيش يك روانشناس مي رفتم
حتي براي كنترل خشمم پيش روانپزشك رفته و الان دارم از طريق دارو درمان ميشم!كه جديدا" به آن شك كردم!!
يه كاري داره برام جور ميشه نمي دونم اصلا" احساس خوبي از شغل جديد و آينده ام ندارم
اينقدر اين دكتر اون دكتر كردم كه الان دقيقا" نميب دانم مشكلم چيست؟
در كودكي وقتي كه دچار تشنج شدم چندين سال تحت مداواي يك متخصص اعصاب و روان بودم
يكي دو سال اخير هم بخاطر اينكه هنوز مشكل تشنجم كامل حل نشده و دچارخشم و ....ميشم پيش چند روانپزشك رفتم
الان هم دارم دارو مي خورم
نمي دانم كي مشكلم حل ميشه؟پيش كي بايد برم تا مشكلاتم حل بشه

دکترتان را مرتب عوض نکنید. تا دکتر با شما و روحیات و بیماری و مشکل شما آشنا می شود شما درمان را رها می کنید و سراغ نفر بعدی می روید. این اشتباه است.

شغلی که پیشنهاد شده را شروع کنید و سعی کنید نکات مثبتش را ببینید. داشتن شغل هم به درمان شما کمک می کند و هم برای ازدواج شما از موارد مهم و لازم است.

سعی کنید اول شرایط زندگی آرام را برای خودتون فراهم کنید بعد به ازدواج فکر کنید.

فراموش نکردن نامزدی قبلی هم اصلا غیرطبیعی نیست. اکثر کسانی که جدا می شوند این مشکل را دارند. شاید یکسال طول بکشد یا حتی بیشتر. نگران نباشید.

بله دوست محترم با نظر آرام كاملا موافق هستم . قدري صبوري و پشتكار و ثابت قدم بودن و ....لازمه ي به نتيجه رسيدن و طي كردن مراحل بيماري است و صبور باش دوست محترم و از اينكه زمان طولاني شده نااميد نشو . انشالله با پيگيري و پشتكار و بهره گيري از راهنمايي ها ي يك پزشك حاذق در طي زمان لازم به جوا ب خواهي رسيد .


در مورد جدايي هم بايد صبوري پيشه كني تا آلام حاصل از جدايي ترميم شود و التيام يابد .

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط زندگي من

آني عزيز سرافراز گل
در اين مدت نتوانستم كاملا" نامزد قبليم را از ذهنم بيرون كنم!
مرتبا"(هفته اي يكبار)پيش يك روانشناس مي رفتم
حتي براي كنترل خشمم پيش روانپزشك رفته و الان دارم از طريق دارو درمان ميشم!كه جديدا" به آن شك كردم!!
يه كاري داره برام جور ميشه نمي دونم اصلا" احساس خوبي از شغل جديد و آينده ام ندارم
اينقدر اين دكتر اون دكتر كردم كه الان دقيقا" نميب دانم مشكلم چيست؟
در كودكي وقتي كه دچار تشنج شدم چندين سال تحت مداواي يك متخصص اعصاب و روان بودم
يكي دو سال اخير هم بخاطر اينكه هنوز مشكل تشنجم كامل حل نشده و دچارخشم و ....ميشم پيش چند روانپزشك رفتم
الان هم دارم دارو مي خورم
نمي دانم كي مشكلم حل ميشه؟پيش كي بايد برم تا مشكلاتم حل بشه

---

"زندگي من" عزيز. خيلي ممنون كه به من لطف داشتيد و منو با اين لفظ زيبا خطاب كرديد. اينو بدونيد اونچه كه من در شما ديدم وجودي پر از شايستگي هست كه فقط نياز داره تا دمي آسايش داشته باشه. حال شما قابل درك هست. رابطه عاطفي شكست خورده و فشار و حرفهاي اطرافيان شرايطي رو بوجود مياره كه تحملش براي همه ما سخته.
شايد بهتر باشه كمي از دوران كودكي تون بگيد و اينكه ريشه اين مسائل رو در كجا مي بينيد.
اينو هم بدونيد بهتره روي رفتارهاي خودتون برچسب نزنيد. چونكه شما هم يك آدم عادي هستيد مثل آدمهاي ديگه كه فقط بايد بيشتر مراقب خودتون باشيد.
دوستي داشتم كه دچار بيماري افسردگي شده بود. يكروز باهاش به مطب دكتري رفتم كه اونجا نوبت داشت. شما خودتون هم مي دونيد كه انتظار كشيدن در مطب دكتر براي اينكه نوبت برسه امري كاملا طبيعي هست. اما ديدم كه ايشون با حالت هيستريك مانندي داره دسته كليدشو مي چرخونه و زير لب مي گه ديگه دارم قاتي مي كنما! الان يه چيزي بهشون مي گم ها! مي دونيد؟ چون كه به خودش برچسب افسرده زده بود انتظار داشت همه رعايتشو بكنن. جالبه وقتي رفتيم توي اتاق دكتر و موضوع دعواشو با شوهرش به دكتر گفت(چون شب قبلش تلفني با شوهرش دعواش شده بود و از ناراحتي به حالت مرگ افتاده بود.همه ما خيلي ترسيديم) دكتر بدون اينكه دارويي براش تجويز كنه گفت كه نبايد بار و مسئوليت زندگي رو همش روي شوهرت بذاري. شوهرت الان ازت دوره و اونم تحت فشاره خودت هم بايد صبر كني و كمي خوددار باشي.
منظور از تعريف قضيه بالا، خداي نكرده مقايسه شما با ايشون نبود. منظور اين بود كه شما هم يك انسان عادي هستيد مثل همه ما كه شكست عاطفي براش سخته، ممكنه از دست كسي عصباني بشه يا دلخور. همه ما هر روز نياز داريم روي خودمون كار كنيم و حال بد رو تجربه مي كنيم. مهم اينه كه مهارت كنترل خودمون رو در موقعيت هاي خاص زندگيمون بالا ببريم.
همينكه داريد در جهت كنترل خشمتون قدم برمي داريد خيلي عاليه و حتما هم سر اين كار جديد بريد چون ريشه بسياري از دردها در بيكار بودن و فكر و خيال كردنه. پس حتما خودتونو با كار مشغول كنيد.
درضمن حتما يادتون باشه توصيه هاي آني عزيز رو بكار ببندين چون ايشون در شناخت و حلاجي روحيات مراجعين بسيار ماهر هستند.
موفق باشيد.:72:

سرافراز گل مي خواهم وارد كار بيمه بشوم(دفتر بزنم براي بيمه ماشين و ....)
لازمه اينكار اعتماد به نفس بالا و نداشتن استرس مي باشد!
به نظر شما مي تونم توي اينكار موفق شوم يا نه؟
نقشه راه براي موفقيت در اين كار چيست
ارادتمند

برادر گرامی. خیلی خوشحالم که دارید قدمی برمی دارید. آفرین به شما! در مورد اعتماد بنفس و رفع استرس باید بگم که امری کاملا اکتسابی هست. یعنی آدم هرچی بیشتر توی جمع باشه و بیشتر فعالیت کته اعتماد بنفسش بالاتر می ره و استرسش کمتر می شه. مثلا درمورد خودم اگر یک مدت طولانی جلوی جمع صحبت نکنم موقع کنفرانس دادن یا گزارش دادن جلوی مدیرعامل تپش قلب میگیرم و آب دهان توی گلوم خشک میشه اما اگر این قضیه زود به زود برام اتفاق بیفته کاملا ریلکس برخورد می کنم. در مورد شما هم همینجوره. هرچی بیشتر از جمع فاصله بگیرید این حالت تشدید می شه و چه خوبه که این موقعیت کاری براتون پیش اومده تا شروع کنید. مطمئن باشید اگر استرستون مثلا روز اول 80 باشه روز دوم 65 روز سوم 50 و همینطور کم و کمتر میشه. حتی اگر جلوی چند تا مشتری هم خرابکاری شد اصلا اشکال نداره کاملا طبیعیه و برای همه پیش میاد. حتی برای خود من که چند ساله دارم کار می کنم هم پیش اومده.
از طرف دیگه کارکردن به مرد روحیه مردانگی و احساس ارزش میده که خیلی مهمه. پس حالا که شرایط مهیاست بدون معطلی شروع کنید و اگرم مشکلی پیش اومد بیایید اینجا مطرح کنید. ما همه هستیم و به شما کمک می کنیم.
موفق و پیروز باشید!
:104:

سرفراز گل
آواتار شما غمگين كننده است!
انشا الله كه مشكلي نباشه!!

سلام "زندگي من" گرامي.
اميدوارم كارها بر طبق روال پيش بره و سر كار جديد موفق باشيد.
.
.
.
زندگي پر از لحظه هاي شاد و غمگين هست. شايد من هم اين روزها، لحظات غمگيني رو سپري كنم اما مطمئنا هميشگي و دائمي و طولاني نيست. براي من لحظه هاي غم، فرصتي براي بازيابي و شناخت خودم هست. دقيقا مثل دردي كه اگر نباشه دنبال درمانش نمي گردي.
.
.
.
از حال خودتون مارو بي خبر نگذاريد :72:

سرافراز عزيز
با سلام و عرض ادب
بالاخره با دخترخاله ام نامزد كردم دخترس سختي كشيده و بسيار كم توقع!
نمي دونم چي بگم خيلي حالم بهتره مثل كوه پشتمه بسيار بخشنده است
هرچند كه نمي خواهم مقايسه كنم ولي چقدر زنها با هم فرق دارند
نمي دونم شايد مديريت خودم خوب نبوده و باعث شده بودم زنم خيلي متوقع باشه شايدم تجربه اولم!!
البته هرچند كه در جامعه ما نميشه مرتبا" از هم جدا شد اما اونهائيكه زندگي خوبي دارند حداقل ميشه گفت 50٪ شانس آوردند چرا كه اگر تمام جوانب قضيه ازدواج را از ابتدا درست ببيني 50٪ بقيه ديگه از زمين و آسمون مي باره
راستي به اين اعتقا داري كه بعضا" آدمهاي مشكل دار بهم مي رسند؟:325:

سلاااام!!! مباركا باشه! :104::104::104::104::104:
انشاءالله خوشبخت باشيد!
خدارو شكر كه اوضاع روحي بهتره...
كار جديد چطور بود؟ خوب پيش رفت؟
اگر اشكالي نداره يك نكته كوچولو عرض كنم... اولا آدم مشكل دار معني نداره... هركسي مجموعه اي از يكسري پيشينه و مسائل و نوع خاص تربيتي و ژنتيك هست كه نشاندهنده كليت اون شخصه. 90% هم نسبي هست و هركسي مي تونه با سعي تلاش، قسمتهاي ناخواسته رو حذف و يا كنترل كنه. كافي هست كه بخواد و پاي خواستنش وايسته. حالا كه وارد زندگي جديد شديد بايد حواستون رو جمع كنيد كه زندگي قبلي رو فراموش كنيد و ناخودآگاه هم دست به مقايسه نزنيد. هيچ دو آدمي شبيه هم نيستند. توصيه جدي من به شما اينه كه حتما حتما مهارتهاي همسرداري رو بياموزيد و از خواندن مقالات و كتابهاي مرتبط، غفلت نكنيد. اين چيزي نيست كه خاص شما باشه بلكه همه متاهل ها بهش نياز دارند. دو تا كتاب "مردان مريخي، زنان ونوسي" نوشته جان گري(كه نويسنده مرد هست) و "رازهايي درباره زنان" نوشته باربارا دي آنجليس(كه يك نويسنده زن هست) به شما توصيه مي كنم. بهتر هست از هر دو ديدگاه، قوانين ارتباطي زن و مرد رو ببينيد و بكار ببنديد.
پيروز و خوشبخت باشيد...:82: