نمی تونم به قولهایی که قبل از ازدواج به همسرم دادم عمل کنم
[font=Verdana[size=medium]]سلام من و همسرم 2 سال هستش که عقد کردیم و قبل از اون با هم دوست بودیم و با تمام مخالفتهای خانواده من بالاخره با هم ازدواج کردیم توی مدتی که با هم دوست بودیم اون خیلی از چیزهایی رو که من اصلا فکر نمی کردم تا این اندازه مهم باشه با من طی کرده بود من هم قبول کرده بودم بعد از ادواج همسرم تمام اونها رو از من خواست مثل اینکه جایی که مشروب باشه من نمی مونم یا اینکه باید جلوی همه روسری سر کنی ولی حالا من از طرف تمام اعضای خانوادم مورد تمسخر قرار گرفتم و همسرم هم اصلا از حرفش کوتاه نمیاد به خدا خسته شدم از بس از همه حرف شنیدم از یک طرف نمی تونم خانوادم رو درست کنم از طرف دیگه هم اون از خواسته هاش کوتاه نمیاد وقتی هم که من به حرفاش گوش نمی دم به من می که تو به من دروغ گفتی و سر من رو کلاه گذاشتی خواهش می کنم کمکم کنید:316:[/font][/size]
RE: نمی تونم به قولهایی که قبل از ازدواج به همسرم دادم عمل کنم
عزیزم وقتی قبل ازدواج با خواستگارمون قول و قرارهایی می گذاریم و به توافق می رسیم، یعنی تا آخر عمر باید به تعهداتمون عمل کنیم.
همسر شما مرد و مردونه خواسته هاش رو گفته و شما قبول کردی، حالا می گکی نمی تونی؟؟؟؟؟؟
خودت بگو اسم اینکار رو باید چی گذاشت؟
شما باید قبلش فکر تمسخر خانواده ات رو می کردی ولی حالا که قبول کردی، سرت رو بالا بگیر و بگو من به خاطر عشقم اینکارها می کنم (حجاب می ذارم یا تو مجلس مشروب نمی مونم و ...). اگه خودت به کارت اعتقاد داشته باشی کم کم دیگران هم دست از تمسخر بر می دارند.
ولی اگه خیلی اذیت می شی من جای تو بودم به حرمت قول و قراری که با همسرم گذاشتم و بواسطه اون این پیوند سرگرفته، حتی ارتباط با اقوامم رو به حداقل می رسوندم.
RE: نمی تونم به قولهایی که قبل از ازدواج به همسرم دادم عمل کنم
سلام به دوست عزيزم سيما
ببين سيما جان اينكه مشكل بزرگي نيست كه جلوي همه روسري سركني و جائيكه مشروب هست نموني ، منم در مورد حجاب مثل شماهستم ، منم قبل از ازدواجم با همسرم صحبت كردم كه فقط سركار چادر ميپوشم و در غيراينصورت با مانتو بيرون ميرم ايشون هم قبول كرد ولي گفتش كه چادر رو به مانتو ترجيح ميدم نظر شخصي ايشون بود ، بعد از ازدواج هم گفتش كه دوست دارم چادر بپوشي منم با وجوديكه نه يك نفر از خانواده ي همسرم و نه خانواده ي خودم چادري نيستن ولي قبول كردم و الان چادر ميپوشم خيلي لباساي مرتب ولي با چادر هيچ مخالفتي هم ندارم باوجوديكه همه منو تا حالا چندين بار به تمسخر گرفتن و گفتن اين چيه بابا و از اين حرفا ولي نظر همسرم برام مهم تر از بقيه بوده ، الان شما هم بخاطر عشقتون بي خيال حرف اطرافيان باشين اگه آدما بخوان به اين حرفا توجه كنن كه ديگه هيچي بايد از صبح تا شب بشينن و از اين و اون خط بگيرن ، بي خيال اين حرفا شو عزيزم فقط به همسرت فكر كن و اينكه با پايبندي به عهد و پيماني كه با هم بستين بهترين لحظات رو براي هم به ارمغان بيارين .
موفق باشي :72:
RE: نمی تونم به قولهایی که قبل از ازدواج به همسرم دادم عمل کنم
سیمای عزیزم سلام
یکی از مشکلات من و همسرم هم همینه که به قولهایی که قبل از ازدواج به من داد عمل نمیکنه !
و نظر من که زنش هستم اینه که اگه من براش مهم باشم و اون منو دوست داشته باشه حتی اگه قول هم نمیداد و من خواسته ای بعد از ازدواج داشته باشم اون به خاطر من سعی کنه انجامش بده ،شاید اگه ببینم انجام اون کار براش مهمه زیادهم بهش سخت نگیرم اما وقتی میبینم که براش مهم نیست ناخوداگاه پافشاری میکنم اینارو گفتم شاید کمکت کنه برای حل مشکلت...
در مورد تو هم فکر میکنم همین طوری باشه بهش بفهمون که برات مهمه ودر حین انجام این کار شاید اگه ببینه که اذیت میشی خودش آسون بگیره
تو این موارد مردا وقتی ببینن مسخره کردن خانوادت از حزف اونا بیشتر برات مهمه ناخودآگاه میخوان خودشون رو ثابت کنن
من هم به تو حق میدم که شرایط خانوادت اون طوری بوده و الان برایت سخته و هم به شوهرت که از قبل این موضوع رو بهت گفته و فکر میکرده جنگ اول به از صلح آخره و با صداقت ازت اینارو خواسته .....
اینو دوستانه میگم که تو تو خانواده خودت باید هوای همسرت رو داشته باشی و نذاری کسی اعتقادات همسرت رو مسخره کنه حتی اگه برای تو انجامش سخت باشه
امید وارم به زودی مشکلاتت حل بشه....
RE: نمی تونم به قولهایی که قبل از ازدواج به همسرم دادم عمل کنم
سلام
سیما خانوم شما برای اینکه به همسرت که دوستش داری برسی جلوی خانوادت و مخالفت هاشون ایستادی .
حالا نمیتونی به خاطر عزیزترین شخص زندگیت ، همسری که عاشقش هستی در برابر مسخره کردن ها مقاوم باشی ؟
دقت کن که تو قول دادی و همسرت میتونه ازت دلگیر بشه و اینو یک فریب بدونه .
انتخاب کن : یا رضایت همسر و احترام به خواستش و زندگیی با رابطه ای موفق _ یا جلوگیری از تمسخر خانوادت و نارضایتی همسر و زمینه سازی مشکلات بعدی
تو به جای اینکه بخوای کاری کنی که همسرت کوتاه بیاد باید کاری کنی تا خانوادت اجازه تمسخر به خودشون ندن و محکم برخورد کنی و متوجهشون کنی که خواست همسرت از هرچیزی برات مهم تره .
باید بتونی این رو در خانوادت جا بندازی که اجازه ی بی حرمتی به شما و همسرت رو ندارن . وقتی چنین چیزی رو جا بندازی میتونی یک ارتباط مسالمت آمیز با خانوادت داشته باشی . خانوادت هم متوجه میشن تو رو اینجوری بپذیرن و به خواست و انتخابت احترام بگذارن
RE: نمی تونم به قولهایی که قبل از ازدواج به همسرم دادم عمل کنم
وقتی می گن دوستی باعث می شه آدم چیزهایی رو نبینه و از چیزهایی سرسری بگذره مثال شماست.
شما تا وقتی که زندگی تشکیل ندادید تابع خانوادت هستی ایشون حق نداره بهت امر و نهی کنه.الآنم دو راه بیشتر نداری
جدا بشید،خودتو در جهت خواسته هاش تغییر بدی.
RE: نمی تونم به قولهایی که قبل از ازدواج به همسرم دادم عمل کنم
سلام عزیزم میدونستی این خاسته های شوهرت چقد خوبه واقعا میدونی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اینکه تو این دوره و زمونه دور مشروب رو خط قرمز کشیده یک نعمت بزرگه و این خیلی عالیه خیلی
و اینکه تو براش مهمی و دوست نداره موهاتو کسی ببینه یک خوبیه دیگه باید قدر این شوهر خوبتو بدونی و در برابر تمسخر دیگران قاطع تر رفتار کنی
RE: نمی تونم به قولهایی که قبل از ازدواج به همسرم دادم عمل کنم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرهنگ 27
وقتی می گن دوستی باعث می شه آدم چیزهایی رو نبینه و از چیزهایی سرسری بگذره مثال شماست.
شما تا وقتی که زندگی تشکیل ندادید تابع خانوادت هستی ایشون حق نداره بهت امر و نهی کنه.الآنم دو راه بیشتر نداری
جدا بشید،خودتو در جهت خواسته هاش تغییر بدی.
با دوستی مخالفم ولی اصلا حرفتون درست نیست و ربطی هم نداره.ایشون قول دادن و بخاطر علاقه شون پذیرفتن.حالا چه دوست بوده باشن چه نبوده باشن!قول قوله
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شاپرک جون
سلام عزیزم میدونستی این خاسته های شوهرت چقد خوبه واقعا میدونی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اینکه تو این دوره و زمونه دور مشروب رو خط قرمز کشیده یک نعمت بزرگه و این خیلی عالیه خیلی
و اینکه تو براش مهمی و دوست نداره موهاتو کسی ببینه یک خوبیه دیگه باید قدر این شوهر خوبتو بدونی و در برابر تمسخر دیگران قاطع تر رفتار کنی
RE: نمی تونم به قولهایی که قبل از ازدواج به همسرم دادم عمل کنم
دوست گرامی فرهنگ 27 به نظر من اون عشق کورکورانه است که باعث ندیدن حقایق میشه نه صرفا دوستی ...
RE: نمی تونم به قولهایی که قبل از ازدواج به همسرم دادم عمل کنم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط SIMAMOHAMMADI
[[size=medium]]من و همسرم 2 سال هستش که عقد کردیم و قبل از اون با هم دوست بودیم و با تمام مخالفتهای خانواده من بالاخره با هم ازدواج کردیم توی مدتی که با هم دوست بودیم
[size=medium]اون خیلی از چیزهایی رو که من اصلا فکر نمی کردم تا این اندازه مهم باشه با من طی کرده بود من هم قبول کرده بودم بعد از ادواج همسرم تمام اونها رو از من خواست مثل اینکه جایی که
مشروب باشه من نمی مونم یا اینکه باید جلوی همه روسری سر کنی ولی حالا من از طرف تمام اعضای خانوادم مورد تمسخر قرار گرفتم و همسرم هم اصلا از حرفش کوتاه نمیاد به خدا خسته شدم از بس از همه حرف شنیدم از یک طرف نمی تونم خانوادم رو درست کنم از طرف دیگه هم اون از خواسته هاش کوتاه نمیاد وقتی هم که من به حرفاش گوش نمی دم به من می که تو به من دروغ گفتی و سر من رو کلاه گذاشتی خواهش می کنم کمکم کنید:316:[/[/size][/size]
سيما جان شما واقعا فكر ميكردي اين موضوعات بي اهميت هستن؟؟جدا به نظرت حجاب زن براي شوهرش اهميت نداره؟؟
اشتباه بزرگي كردي كه قول كار و رفتاري رو دادي كه نميتوني انجام بدي...
خانواده شما با خانواده همسرت تفاوت فرهنگي داشتند و شما اين تفاوت رو هم نديدي؟
الان اتفاق خاصي نيفتاده شما هم كاري به حرف خانوادت نداشته باش...خانواده چه كاره است؟اين دعواها و بحث ها كام شما دو نفر رو تلخ ميكنه نه خانوادت...
پس اگه به شوهرت و زندگي ات علاقه داري پاي حرفي كه زدي و قولي كه دادي باش و هي اهميتي به حرف اين و اون نده...نذار كسي توي زندگيت دخالت كنه...
سوال..
همسرت فقط همين دو شرط رو برات گذاشته؟فقط در همين دو مورد مشكل دارين؟
مگه در سال چند بار به مراسمي كه در اون مشروب و مراسم....هست دعوتين كه اين رو يه مشكل اساسي ميدونين؟
RE: نمی تونم به قولهایی که قبل از ازدواج به همسرم دادم عمل کنم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hesse aramesh
دوست گرامی فرهنگ 27 به نظر من اون عشق کورکورانه است که باعث ندیدن حقایق میشه نه صرفا دوستی ...
عشق کور که یه روزه به وجود نمیاد.اول دوستیه بعد به مرور وابسته همدیگه می شن.
RE: نمی تونم به قولهایی که قبل از ازدواج به همسرم دادم عمل کنم
سلام من خودم قبول کردم که حجاب داشته باشم توی این 2 سال هم انجام دادم خیلی سخت بود ولی به خاطر اون انجام دادم ولی هر چی می گذره همسرم خواسته هاش داره بیشتر می شه این نکته رو هم اضافه می کنم که اون اصلا خانواده ای مذهبی نداره و پدر و مادرش از تغییراتی که کرده تعجب می کنند
RE: نمی تونم به قولهایی که قبل از ازدواج به همسرم دادم عمل کنم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط SIMAMOHAMMADI
سلام من خودم قبول کردم که حجاب داشته باشم توی این 2 سال هم انجام دادم خیلی سخت بود ولی به خاطر اون انجام دادم ولی هر چی می گذره همسرم خواسته هاش داره بیشتر می شه این نکته رو هم اضافه می کنم که اون اصلا خانواده ای مذهبی نداره و پدر و مادرش از تغییراتی که کرده تعجب می کنند
سيما جان سلام..
از قرار معلوم شما با شوهرتون اختلافات فرهنگي كمي (خورده اختلافاتي ) دارين كه قبل از ازدواج به اميد اينكه درستش مي كني اونها رو پذيرفتي و فكر كردي واقعا درست مي شه....
بي ربط فكر نكردي.. حجاب در وهله اول موضوع بدي نيست كه فكرت رو مشغول كنه... اگر با رعايت بهداشت مو و سر باشه... خيلي هم خوبه!
من با چند تا مورد مثل شما از نزديك برخورد داشتمو حتي كمي شديدتر از شوهر شما سخت گيري مي كردن...خانوم تا ديروز معلم رقص بوده.. استاد تمام عيار... حالا شوهرش مي گه نه مي رقصي.. نه مي خوري ... نه ي خوابي ... نه پا مي شي ... موهات رو بكن تو... عينك آفتابي بزن! و هزارتا داستاني كه تصورش هم نمي كني... چند سال گذشت...همه چي بر گشت سر جاي اولش... الان خانوم كلاس رقص داره!
نبايد قبول مي كردي.. اما چيز كوچيكي قبول نكردي! خيلي راهكار سختي انتخاب كردي... و طول مي كشه تغييرش بدي...راههاي مختلفي هست كه ادم بتونه طرفش رو تغيير بده ... يه كمي صبر مي خواد و ادم صبور... اگر مي توني صبر كني كه بايد البته بتوني كه تنها راه حفظ زندگيته! پس بگو تا بتونن دوستان بهت كمك كنن!
RE: نمی تونم به قولهایی که قبل از ازدواج به همسرم دادم عمل کنم
سلام سیما جان
وقتی ایشون از شما قول گرفتن پس کار شما در جهت نادیده گرفتن خواسته های همسرت اشتباهه.
البته ببخشید که با لحن تندی گفتم
RE: نمی تونم به قولهایی که قبل از ازدواج به همسرم دادم عمل کنم
من وقتی این سایت رو پیدا کردم خیلی خوشحال شدم چون پستهایی رو که دیدم مطمئن شدم می تونم اینجا راحت مشکلم رو حل کنم به خاطر توجهتون خیلی ممنونم
سبزه عزیز من خواسته های اونو نادیده نمی گیرم به خدا خیلی جاها از دفاع هم کردم من هیچی ازش نمی خوام ازش می خوام اجازه بده که من خودم باشم :302:
من خودم تا قبل از ازدواجمون یه دختر خیلی معتقد بودم ولی آنقدر به من گیر داده که نماز بخون فلان کارو بکن فلان کارو نکن که دیگه حتی نماز هم نمی خونم ( البته نه خانواده من ونه خانواده همسرم خانواده مذهبی نیستند )
اینو یادم رفت که بگم همسرم تقریبا چند روز قبل از عقد این شرایط رو برای من گذاشت و منو تقریبا مجبور به قبول این عقاید کرد چون من توی این دوسال با همه جنگیدم که به هم برسیم نمی خواستم مرحله آخر همه چیز خراب بشه ( قبول دارم که اشتباه کردم ) ولی مرد و مردونه پای قولم ایستادم و اون چیزهایی رو که طی کرده بود انجام دادم الانم به خاطر حجابم ناراحت نیستم ولی روز به روز داره عقیده های همسرم تندتر میشه من از این می ترسم که تبدیل بشه به یه آدم خشک مذهب که من تمام عمرم از همچین آدمهایی فراری بودم
RE: نمی تونم به قولهایی که قبل از ازدواج به همسرم دادم عمل کنم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط SIMAMOHAMMADI
من وقتی این سایت رو پیدا کردم خیلی خوشحال شدم چون پستهایی رو که دیدم مطمئن شدم می تونم اینجا راحت مشکلم رو حل کنم به خاطر توجهتون خیلی ممنونم
سبزه عزیز من خواسته های اونو نادیده نمی گیرم به خدا خیلی جاها از دفاع هم کردم من هیچی ازش نمی خوام ازش می خوام اجازه بده که من خودم باشم :302:
من خودم تا قبل از ازدواجمون یه دختر خیلی معتقد بودم ولی آنقدر به من گیر داده که نماز بخون فلان کارو بکن فلان کارو نکن که دیگه حتی نماز هم نمی خونم ( البته نه خانواده من ونه خانواده همسرم خانواده مذهبی نیستند )
اینو یادم رفت که بگم همسرم تقریبا چند روز قبل از عقد این شرایط رو برای من گذاشت و منو تقریبا مجبور به قبول این عقاید کرد چون من توی این دوسال با همه جنگیدم که به هم برسیم نمی خواستم مرحله آخر همه چیز خراب بشه ( قبول دارم که اشتباه کردم ) ولی مرد و مردونه پای قولم ایستادم و اون چیزهایی رو که طی کرده بود انجام دادم الانم به خاطر حجابم ناراحت نیستم ولی روز به روز داره عقیده های همسرم تندتر میشه من از این می ترسم که تبدیل بشه به یه آدم خشک مذهب که من تمام عمرم از همچین آدمهایی فراری بودم
خواهر گلم.. از چي مي ترسي! من بهت حق مي دهم!
يه اشتباه بزرگي كردي... و اون اينكه به خاطر عشقت از مواضع خودت داري كوتاه مي آي!!! مي دوني آخرش چيه؟؟؟ اگر همينطوري كوتاه بياي آخرش ول مي كنه مي ره! تو رو ديگه نمي خواد!!!!! تعجب نكن! زندگيت رو از دست مي دي اگر همون چيزي بشي كه هر روز مي گه!
يه قول هايي دادي... آروم بشين باهاش حرف بزن... و سعي كن به بهترين شكل در آرامش و آرام آرام موضوع را به راه خودت نزديك كني... شايد خيلي طول بكشه اما من ديدم شدنيه!
مثال: از شالهاي رنگي و زيبا استفاده كن...تا زمانيكه مقاومت مي كني اون اصرار بيشتري مي كنه و تقريبا شرايط از كنترل تو خارج مي شه... پس اصرار نكن.. بگو باشه... حجاب ! بهترين حجاب رو بذار...
وقتي اينطور باشه ديگه چيزي براي بحث وجود نداره... صورت مسئله پاك شده! قول دادي داري عمل مي كني... حالا شرايط رو كنترل كن و آروم بيار به سمت خودت! اين موضوع شايد سالي طول بكشه.. اما اگر مقاومت كني... تقريبا محال مي شه! چون ايشون مي خواد خودش رو ثابت كنه! حرف مفت ديگران رو بريز دور... شوهرت رو بچسب كه براش جنگيدي! مطمئن باش اون هم به نفع تو نرم مي شه
اما ... يه اما داره... فقط در حد قولهايي كه دادي و در مورد بقيه موارد اصلا لازم نيست متعهد باشي و خيلي آرام بگو خير! نمي كنم! قولهايي كه دادم رو عمل مي كنم... تو هم گاهي بهش سخت بگير! مي خواد چي كار كنه؟ اتفاقا با توجه به روحياتت كارهاي خودت رو بكن... ولي قولها رو رعايت كن كه فعلا بتوني شرايط رو با سياست كنترل كني! از هيچي نترس!
RE: نمی تونم به قولهایی که قبل از ازدواج به همسرم دادم عمل کنم
دوباره سلام
دوست عزیز SCI من این کارهارو قبلا امتحان کردم هر وقت که می خوام یه کار مطابق میل خودم انجام بدم داد و بیداد می کنه بعضی وقتا فکر می کنم یا من مشکل روانی دارم بعضی وقتا فکر می کنم جدایی بهترین راه حله ولی بازم یه چیزی تو گوشم نجوا می کنه که تو و اون آسون هم نرسیدید که به این آسونی از هم جداشید واقعا درمونده شدم خیلی دنبال یه روانشناس یا روانپزشک خوب گشتم ولی متاسفانه کسی رو پیدا نکردم این رو هم اضافه می کنم که قبلا پیش مشاور رفتم ولی نتیجه نداشت:302:
تمام اینها از یه طرف طرف دیگه هم خانواده ام هستند من واقعا نمی تونم قید اونها رو بزنم جونم به جونشون وصله :43:
اگه همسرم به روند ادامه بده من اطمینان دارم که تنها می مونیم
راستی یکی از چیزهای دیگه که به من میگه اینه که به عمه هات یا خواهرت بگو جلوی من روسری سر کنند آخه من به اونها چی بگم بار ها بهش گفتم که خانواده من پفک یا بستنی نیستند که ببرمشون سر کوچه عوضشون کنم :163: این رو هم اضافه می کنم که رابطه من با خانواده همسرم خیلی خیلی خوب هستش من اونها رو دقیقا مثل خانواده خودم دوست دارم ولی همسرم اینطور نیست اصلا سعی نمی کنه که با خانواده من رابطه برقرار کنه
RE: نمی تونم به قولهایی که قبل از ازدواج به همسرم دادم عمل کنم
خواهر زنو نمی دونم ولی فکر می کنم عمه و خاله زن به داماد محرم می شن.
RE: نمی تونم به قولهایی که قبل از ازدواج به همسرم دادم عمل کنم
نه من پرسیدم عمه و خاله زن به داماد نامحرم هستند
ولی من اصلا با بحث محرم بودن یا نامحرم بودن کاری ندارم مشکل من اینه که حجاب عمه ها یا خواهر من به اون ارتباط نداره اون از من مثلا قول گرفته نه از اونها اصلا چرا باید به خودش این اجازه رو بده که توی مسائل شخصی اونها دخالت کنه؟
RE: نمی تونم به قولهایی که قبل از ازدواج به همسرم دادم عمل کنم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط SIMAMOHAMMADI
دوباره سلام
دوست عزیز SCI من این کارهارو قبلا امتحان کردم هر وقت که می خوام یه کار مطابق میل خودم انجام بدم داد و بیداد می کنه بعضی وقتا فکر می کنم یا من مشکل روانی دارم بعضی وقتا فکر می کنم جدایی بهترین راه حله ولی بازم یه چیزی تو گوشم نجوا می کنه که تو و اون آسون هم نرسیدید که به این آسونی از هم جداشید واقعا درمونده شدم خیلی دنبال یه روانشناس یا روانپزشک خوب گشتم ولی متاسفانه کسی رو پیدا نکردم این رو هم اضافه می کنم که قبلا پیش مشاور رفتم ولی نتیجه نداشت:302:
تمام اینها از یه طرف طرف دیگه هم خانواده ام هستند من واقعا نمی تونم قید اونها رو بزنم جونم به جونشون وصله :43:
اگه همسرم به روند ادامه بده من اطمینان دارم که تنها می مونیم
راستی یکی از چیزهای دیگه که به من میگه اینه که به عمه هات یا خواهرت بگو جلوی من روسری سر کنند آخه من به اونها چی بگم بار ها بهش گفتم که خانواده من پفک یا بستنی نیستند که ببرمشون سر کوچه عوضشون کنم :163: این رو هم اضافه می کنم که رابطه من با خانواده همسرم خیلی خیلی خوب هستش من اونها رو دقیقا مثل خانواده خودم دوست دارم ولی همسرم اینطور نیست اصلا سعی نمی کنه که با خانواده من رابطه برقرار کنه
خواهر عزيزم سيما جان!
نوشته هاي قبلي رو با دقت بخون... اصلا بحث، موضوع محرم و نا محرم نيست!
موضوع يه اختلاف و بيشتر شبيه لج بازيه...
يك بار قبلا گفتم با دقت بخوني بد نيست
شما يك چند تا قول اون به فقط به خاطر عشق دادي... خب كاري ندارم اشتباه بوده يا درست... چون از يك طرف اشتباهه كه انسان آرزوها و خواسته هاش رو به خاطر ديگري كنار بذاره... و از طرفي درسته كه بعضي موقع ها براي رسيدن به عشقش از روي خودش هم رد بشه
اما در مورد شما... با مشاور به اين شكلي كه گوش مي كني و عمل مي كني نتيجه نمي گيري... شايد اينجا هم چيزي دستگيرت نشه! پس با دقت مطالب رو بخون و با دقت عمل كن...مطمئن باش مشكل سريع حل مي شه!
مواردي كه قول دادي رو مو به مو عمل كن... به ايشون خيلي محكم! خيلي محكم بگو : من نمي تونم كل جمعيت ايران رو مجبور به انجام خواسته هاي شما كنم پس اگر از چيزي ناراحتي يا خودت به ايشون بگو... يا كلا فراموشش كن! يك بار براي هميشه موضوع را مي بنديم و ديگه بازش نمي كنيم!
راستش به يه مرد وقتي رو مي دي... آستر هم مي خواد! پس نده (اينو رو يواشكي گفتم)
دوستش داري... پس مراحل زير:
1. بدون اينكه بترسي از حرف ديگران براي احترام به همسرت قولهات رو انجام بده...
2. سعي نكن بقيه متوجه نارضايتي تو بشوند... بگو من به خاطر همسرم اين كار رو مي كنم! خيلي هم دوست دارم...
3. هرگز جلوي ديگران گله نكن.. شكايت نكن
4. تمام مراحل فوق بايد طوري عمل كني كه ايشون متوجه بشه تو داري از عقايد خودت براي او صرف نظر مي كني... بايد متوجه بشه... حتي اگر لازم باشه.. تو جمع مي گي من به خاطر شوهرم اينطوري ترجيح مي دم! بذار بشنوه...
5. تو اين مرحله شوهرت آروم مي شه و از داد و بيداد خبري نيست... مراحل فوق رو اگر درست انجام بدي بسته به سياستي كه اعمال مي كني يك هفته تا ده روز طول مي كشه
6. كنترل اوضاع را بعد از آرامش به دست بگير... حالا تو هستي كه تصميم مي گيري چگونه و چطور بپوشي
اما چطوري! يكي از راهكارها مذاكره است ( فوري نگو داد مي زنه ها.. تو هنوز آرومش نكردي چون) مي گي من مي تونم جلوي فلاني و فلاني ... كمي راحت تر باشم... بي شك مي گه اشكالي نداره...
محدوديت ها رو دونه دونه بر مي داري... نه يه دفعه!
7. تو اين مرحله شوهرت بايد مطمئن بشه كه برداشتن اين محدوديتها به زندگيتون لطمه نمي زنه.. شما زيبا تر مي شي و بيشتر به شوهرت توجه مي كني! خيلي بايد تو اين مرحله دقت كني كه البته خيلي هم فعلا باهاش فاصله داري...
8. در مورد خانواده ات بايد بگم دختر خوب... اين مشكلات به فقط به سيما خانوم اختصاص نداره و خيلي ها اين مشكلات رو دارند.. از طرفي رعايت بيشتر از حد خانواده شما لطمه مي زنه و از طرفي عدم رعايتشون زندگي رو به كامت تلخ مي كنه... فعلا سعي كن تا طي مراحل اوليه و ايجاد آرامش تو خونه خودت... تنشها و ارتباطات با هر دو خانواده رو به حداقل برسوني...و بعد خيلي منطقي، بدون توهين، با چاشني دلبري و ناز دخترونه كه خودت بي شك استادي... (همه خانومهاي ايراني بي نظيرن در اين رابطه) بهش بگو عزيزم تو كه با خواهر من ازدواج نكردي... ايشون هم قولي نداده بهت! من هم نه چيزي مي گم... نه خواهم گفت و نه دوست دارم بگم... پس كلا چيزهايي كه مربوط به من نمي شه رو فراموش كن و من اين قولها رو دادم روي چشمم انجام مي دم...
سيما جان! خوب بخون... خوب گوش كن... خوب تجزيه تحليل كن... اگر خوب بود انجام بده!
و اين پيش فرض رو داشته باش كه نمي توني يك دفعه بزني زير همه چيز! پس بساز اما نسوز!