علاقه من به همکلاسیم

من به همکلاسیم علاقه مندم و 3 - 4 بار باهاش صحبت کردم و شمارم رو هم بهشش دادم ولی اون زیاد رغبت به صحبت کردن نشون نمی ده و تا حالا هم با من تماس نگرفته . ( تقریبا 2 الی 3 سال هست که می بینمش ولی جرات برقراری دوستی رو باهاش ندارم ) و تازه باهاش یه صحبتی کردم . قصدم هم ازدواجه .
هیچی ازش نمی دونم .
می تزسم یکی دیگه رو دوست داشته باشه . نمی دونم این صحبت نکردنش به خاطر درونگرا بودنشه یا به خاطر من .
نمی دونم چطور باهاش صمیمی بشم . راستش نمی خواهم بهش اظهار علاقه کنم . چون هیچ شناختی ازش ندارم .
مشخصات من :
دانشجوی سال سوم
مدیر دارای شرکت و در آمد خوب

sabalan گرامی

به تالار همدردی خوش آمدید

شما چند سالتونه ؟

آیا شرایط ازدواج را دارید ؟ ( سربازی رفتید ؟)

از روابط پیش از ازدواج پرهیز کنید که سرانجامی جز آسیب نداره . و اگر قصد ازدواج داشته و شرایطش را دارید با کمک خانواده با خانواده وی وارد صحبت شده و فرصتی برای شناخت زیر نظر هر دو خانواده و با کمک مشاوری متخصص اخذ کنید .

روابط پنهانی و دوستی برای شناخت به قصد ازدواج آسیب زا است و نمونه های آسیب دیده آن در تالار زیادند که آمده اند و چاره جویی کرده اند .

پاورقی
====

تالار همدردی در راستای دوستی و روابط پنهانی و بدون اطلاع خانواده ها حتی به قصد ازدواج مشاوره و راهنمایی نمی دهد .

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط فرشته مهربان

sabalan گرامی

به تالار همدردی خوش آمدید

شما چند سالتونه ؟

آیا شرایط ازدواج را دارید ؟ ( سربازی رفتید ؟)

از روابط پیش از ازدواج پرهیز کنید که سرانجامی جز آسیب نداره . و اگر قصد ازدواج داشته و شرایطش را دارید با کمک خانواده با خانواده وی وارد صحبت شده و فرصتی برای شناخت زیر نظر هر دو خانواده و با کمک مشاوری متخصص اخذ کنید .

روابط پنهانی و دوستی برای شناخت به قصد ازدواج آسیب زا است و نمونه های آسیب دیده آن در تالار زیادند که آمده اند و چاره جویی کرده اند .

پاورقی
====

تالار همدردی در راستای دوستی و روابط پنهانی و بدون اطلاع خانواده ها حتی به قصد ازدواج مشاوره و راهنمایی نمی دهد .

---

بنده متولد 68 هستم .شرایط ازدواج هم تا حدودی محیاست ولی بنده اصلا نه ایشون رو میشناسم نه خانوادشون رو حداقل می خوام کمی با خودشون آشنا بشم تا ببینم با هم تفاهم داریم یانه . بنده از سربازی معافم .

کسی نیست کمک کنه ؟
از کجا می تونم بفهمم کا ایشون هم به من علاقه مند هستن یا خیر ؟

یه واسطه به طور غیر مستقیم:325:

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

یه خواهر که بتونه نظرشو برات بپرسه:305:

دوست عزیز،

یک راه اینه:
با پدر مادر خود در این رابطه صحبت کنید.
اگر اونها هم موافق بودند که شرایط ازدواج رو دارید،
حالا یا خودتون یا خواهرتون کوتاه با اون خانم صحبت کنید.
بگید که با هدف ازدواج پدر مادر شما می خواهند با پدر مادرش تماس بگیرند.
اگر او هم موافق بود شماره پدرش را به پدرتان بدهید.

در ضمن بیشتر به این مسئله دقت کنید:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط فرشته مهربان

پاورقی
====

تالار همدردی در راستای دوستی و روابط پنهانی و بدون اطلاع خانواده ها حتی به قصد ازدواج مشاوره و راهنمایی نمی دهد .

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط Hamed65

دوست عزیز،

یک راه اینه:
با پدر مادر خود در این رابطه صحبت کنید.
اگر اونها هم موافق بودند که شرایط ازدواج رو دارید،
حالا یا خودتون یا خواهرتون کوتاه با اون خانم صحبت کنید.
بگید که با هدف ازدواج پدر مادر شما می خواهند با پدر مادرش تماس بگیرند.
اگر او هم موافق بود شماره پدرش را به پدرتان بدهید.

در ضمن بیشتر به این مسئله دقت کنید:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط فرشته مهربان

پاورقی
====

تالار همدردی در راستای دوستی و روابط پنهانی و بدون اطلاع خانواده ها حتی به قصد ازدواج مشاوره و راهنمایی نمی دهد .

---

---

به نظر شما پیش کشیدن مساله ازدواج با کسی که نه می دونم هدف چیه ؟ برنامش چیه ؟ مادر و پرش کیه و چیکارست ؟ چند نفرن ؟ اخلاقش چطوریه ؟
مسئله درستیه ؟

خب می توانید بدون اینکه با ایشون دوستی (یا کارهایی مثل شماره دادن و ...) آغاز کنید،

کمی خودتون یا با کمک خواهرتون راجع به ایشون تحقیق کنید. بدون اینکه متوجه شوند.

من اگه جای شما بودم یک مدت ایشون رو زیر نظر می گرفتم. به رفتارهایش دقت می کردم.
همینطور اگر در جمع بحثی پیش میومد به طرز تفکرش راجع به مسائل مختلف و ... توجه می کردم.

اینکه شما بخواهی خودت دل اون رو به دست بیاوری و یک مدت با هم در رابطه باشید و اینها، حتی به قصد ازدواج، کم کم باعث ایجاد علاقه می شه. خدایی ناکرده هر دو آسیب می بینید.

شما خودت توی همین سایت بخون، ببین چقدر تاپیک در این رابطه زده می شه و چند نفر از این روابط قبل از ازدواج ضربه خوردند.

شما این تاپیک رو مطالعه کن:
پیامدهای روابط افراطی دختر و پسر پیش از ازدواج؟

حالا دوستان باز هم شما رو راهنمایی می کنند.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط Hamed65

خب می توانید بدون اینکه با ایشون دوستی (یا کارهایی مثل شماره دادن و ...) آغاز کنید،

کمی خودتون یا با کمک خواهرتون راجع به ایشون تحقیق کنید. بدون اینکه متوجه شوند.

من اگه جای شما بودم یک مدت ایشون رو زیر نظر می گرفتم. به رفتارهایش دقت می کردم.
همینطور اگر در جمع بحثی پیش میومد به طرز تفکرش راجع به مسائل مختلف و ... توجه می کردم.

اینکه شما بخواهی خودت دل اون رو به دست بیاوری و یک مدت با هم در رابطه باشید و اینها، حتی به قصد ازدواج، کم کم باعث ایجاد علاقه می شه. خدایی ناکرده هر دو آسیب می بینید.

شما خودت توی همین سایت بخون، ببین چقدر تاپیک در این رابطه زده می شه و چند نفر از این روابط قبل از ازدواج ضربه خوردند.

شما این تاپیک رو مطالعه کن:
پیامدهای روابط افراطی دختر و پسر پیش از ازدواج؟

حالا دوستان باز هم شما رو راهنمایی می کنند.

---

راستش سه سال رابطه ما به همین منوال بوده و بنده ایشون رو زیر نظر داشتم و به خاطر خجالتی بودن حتی سلام و حال احوال هم با ایشون نمی کردم ولی وقتی وارد کلاس می شدن قلبم شروع می کرد به تپش . راستش من برنامه نویسم و 10 ساله که سرم تو کامپیوتره و روزی یک ساعت از دفترم هم بیرون نمی آم و هیچ دوست معمولی ( پسر) هم ندارم . وقتی برای اولین بار ایشون رو دیدم حسابی ازشون خوشم اومد . یکسال اول که گذشت دیدم نمی تونم بیخیالش بشم و فکر و ذهنم رو بدجور به خودش مشغول کرده . هر چقدر سعی کردم که باهاشون ارتباط برقرار کنم نشد ( حتی در حد سلام و حال احوال پرسی ). تا اینکه 3 هفته پیش برای اولین بار باهاش در مورد درس صحبت کردم و بهش گفتم که اگر مشکلی داشتی با من تماس بگیر و کارت دفترم رو دادم . و یکبار دیگه هم در مورد زمان امتحان میان ترم پرسیدم .

نقل قول:

---

به نظر شما پیش کشیدن مساله ازدواج با کسی که نه می دونم هدف چیه ؟ برنامش چیه ؟ مادر و پرش کیه و چیکارست ؟ چند نفرن ؟ اخلاقش چطوریه ؟
مسئله درستیه ؟

---

سلام.
ببین دوست عزیز، اقدام توسط پدر مادرتون و خواستگاری و به نوعی رسمی اقدام کردن، به هیچ وجه معنیش این نیست که قراره من بدون نگاه کردن به مسائل جانبی و شناخت بیشتر، با شما ازدواج کنم.
شما هدفتون از ایجاد رابطه و دوستی اینه که بیشتر با اخلاق و روحیات اون دختر خانم آشنا بشید و ببینید اگه مناسب هم هستید ازدواج کنید.
هدفتون از اقدام رسمی هم باید همین باشه. که میخواید بیشتر باهاشون آشنا بشید تا ببینید به درد ازدواج با هم میخورید یا نه. منتها با اطلاع خانواده ی دو طرف.
توجه کنید که از هر دو راه، شما به نتیجه ای که میخواید میرسید (آشنایی بیشتر) . اما راهِ دوستی، ممکنه تبعات و ضربه های روحی بیشتری بهتون وارد کنه. ما برای جلوگیری از این ضربه های روحی داریم بهتون پیشنهاد میدیم که از طریق پدر مادرتون اقدام کنید. اینجوری هم به نفع شماست هم اون دختر خانم.
ضمنا اگه از طریق خانواده ها اقدام کنید، اون دختر خانم مطمئن میشن که قصد شما خدای نکرده سوء استفاده و دوستی گذرا نیست. و این مسأله باعث میشه توی دید اون دختر خانم از ارزش بیشتری برخوردار بشید.

امیدوارم بهترین راه رو برای مهم ترین تصمیم زندگیتون در پیش بگیرید.
بهترین راه یعنی اونی که کمتر آسیب میزنه
:72::72:

دوست عزیزم اگر میخوای اسیبی به روح و افکارت وارد نشه به توضیحات دوستان کارشناس دقت کن...
باور کن اینها همه واقعیت رو میگن نه چیز دیگه ای رو... شاید فکر کنید دارند حرف های تکراری می زنن ولی باور کنید حقیقت رو میگن
دوستی قبل ازدواج جز اسیب چیز دیگه ای نداره
اگر واقعا علاقه اولیه دارید با خونواده در جریان بگذارید ... اگر شرایطش رو ندارید صبر کنید و برای زندگی تلاش کنید ...
خدا هم بزرگه و کمک می کنه

ممنون از لطف همه

سلام.من اولین باره که دارم پست میزارم اما از مطالب سایت رو قبلا خوندم
مشکل من اصلا علاقه من به همکلاسیم نیست.نمیدونم اینجا باید مطرحش کنم یا نه
من و چندتا از دوستام توی دانشگاه با چند تا از پسرا یه جمع خیلی دوستانه داشتیم تا اینکه بعد از چند ماه یه پسر دیگه به این جمع اضافه شد.بعد از ورود ایشون به جمع از یکی از دوستای من درخواست شماره کردن البته بگم که این قضایا برای اواخر ترم 1 هست البته کارشناسی و ما الان ترم2 هستیم.بعد از چند وقت به دوستم sms زدن که میتونم شماره بقیه دوستاتون رو داشته باشم؟ما هم با رضایت شمارمون رو دادیم.اوایل فقط جوک میفرستاد بعد از چند وقت sms داد که میتونم آیدی تونم داشته باشم.بازم من مشکلی نداشتم و آیدیمو دادم

و از فردای اونروز چت کردن ما شروع شد ولی خب نه به اون صورت خیلی صمیمی،خیلی سنگین با هم شوخی میکردیم
گذشت و بعد از یکماه احساس کردم که داریم صمیمی تر میشیم تا این اواخر که یه حرفایی می زد که بوی محبت میداد ولی من جدی نمی گرفتم چون احساسی بهش نداشتم.چون دوستم بود بهش میگفتم یه کارایی رو توی جمع انجام میدی جالب نیست دیگه انجاموشون نده اونم قبول میکرد

توی دانشگاه هم روزی چند بار زنگ میزد و واسم تعریف میکرد که مثلا فلان کلاس تشکیل نشدو یا کجایی داری چیکار میکنی؟منم تو عالم همکلاسی و دوستی جوابشو میدادم

تا اینکه 3شنبه کاری کرد که احساس کردم این وسط یه احساسی هست.3شنبه من دوستم و اون و یکی از دوستاش با هم دیفرانسیل داریم.ساعت 5 تا 7.قبلش 1 تا 3 تربیت بدنی داشتیم که تشکیل نشد.دوستای من خواستن برن اما اون رفت نماز.

اومد و گفت بریم دیگه برای چی تا ساعت 5 بمونیم؟من اول مخالفت کردم بعد دیدم واقعا نمیشه از 1 تا 5 کاری کرد گفتم بریم

تا پای سرویس دانشگاه که اومدیم یهو نظرش عوض شد،گفت بچه ها اگه نریم استاد حذفمون میکنه و از این حرفا.حرفاش که تموم شد گفت خداحافظ و رفت .من واقعا از شدت عصبانیت نمی دونستم چیکار باید بکنم.از یه طرف جلوی دوستان ضایع شده بودم از یه طرفم من میخواستم بمونم اون نذاشت.خلاصه تا رف جلوی دانشگاه زنگ زد به همون دوستش.دوستشم گفت اون برنامه رو بزار واسه هفته بعد.منم خیلی تعجب کردم که قضیه این برنامه چیه؟رفتیم سوار اتوبوس شدیم که دیدم اومد و سوار شد اما همش میگفت پیاده شید دیگه.درس مهم تره.استادش سخت گیره

انقدر گفت منم گفتم نامرده هرکی پیاده نشه.نگو اونم از خدا خواسته گفت باشه.اگه من پیاده شم تو پیاده نمیشی؟منم گفتم شما پیاده شو تا منم بیام

حالا ما 4 نفر پیاده شدیم بهش گفتم فقط دعا میکنم سرکاری نباشه

حالا فکر میکنید چی شد؟اون 2 تا آقا ناهار ما رو مهمون کردن.دلیل این همه کاراشون فقط همین بود که باهم بریم ناهار بخوریم

اما رفتارش تعادل نداره .دیروز که دانشگاه دیدمش خوب بود.اما دوستم میگه چرا مثل قبل بهت زنگ نمیزنه و sms نمیده.البته دیروز موقع برگشتن رفت نماز من و دوستم اومدیم بیرون بهش sms زدم که خداحافظی کردن بد نیست گفت من که گفتم فعلا خداحافظ شما نشنیدی حالا رفتین؟منم گفتم نه هنوز بعد گفت پس واستید با هم بریم.

میدونید این کاراش گیجم کرده نمیدونم واقعا احساسی بهم داره یا نه
خوشحال میشم راهنماییم کنید

ا

سلام به دوست عزیزم خوشامدید.

دوست عزیز این تاپیک رو برای سبلان عزیز بزاریم باشه و شما هم یه تاپیک باز کن با رفتن تو انجمن مورد نظر و ایجاد موضوع جدید میتونید این کارو بکنید .حتما دوستان راهنمایی میکنند.