مشکلا ت همسرم (اعتياد ، دروغ.وابسگي به خانواده)

با سلام دوستان.
من قبلآ يه تايپيک داشتم اما الان چون ميخواهم بيشتر روي موضوع اعتياد شوهم کمکم کنيد .اين تايپيک جديد باز کردم.اولش يه خلاصه از بيو گرافي خودم ميگم .
24 سالم يک سال و 4 ماه که ازدواج کردم . هم خودم و هم شوهرم دوتامون کارمند هستم شوهرم 31 سالش .بعد از ازدواجم فهميدم همسرم اعتياد داره (شربت متادون مصرف ميکنه در حال حاظر )البته قبلش بهم گفته بود که سيگار ميکشيده قبلاً اما الان ترک کرده .خودش ميدونه که من از دود متنفرم . شرط اصلي براي زندگيم اين بود که سراغ دود هيچووقت نره دروغ بهم نگه .مشروب هم نخوره که ماشاء الله هر 3 تا اين کارها را انجام ميده . البته مشروب تو مهموني.بعد از يه مدت بهش شک کرده بودم خيلي زجر کشيدم تا تونستم ثابت کنم . چقدر تهمت ها که خانواده‌اش بهم نزدند . چند بار بهش فرصت دادم که ترک کنه اما فايده نداره اوايل جلوم سيگار نمي کشيد يا شربت نمي خورد اما الان ديگه هم شربت ميخوره و هم سيگار ميکشه . خيلي نارحتم ،يه مدت با هم خوبيم و يه مدت دوباره دعوامون ميشه سر مسائل مختلف . خيلي بهم دروغ ميگه .اينقدر که به خانواده‌اش اهميت ميده به من اهميت نمي ده . خيلي وقتا فکر طلاق بسرم زده.خواستم به عنوان يه اهرم ازش استفاده کنم تا بتونه اعتيادشو ترک کنه اما فايده‌اي نداشت. پيش مشاورم خيلي رفتم بازم فايده‌اي نداشت .خودم اعصابم بهم ريخته . وقتي ميبينم به خانواده‌ش محبت ميکنه يا بخاطر اونا دروغ ميگه ديونه ميشم.بهش ميگم بره کلاسهاي کنگره 60 اما گوش نمي ده . به نظر شما چي کارکنم ؟

سلام پاییز بارانی
در مورد تاپیک قبلی تون حضور ذهن ندارم
اما در خصوص این تاپیک

شوهرتون خط قرمز زندگی رو گذرونده
به نظر شما وقتی یکی از طرفین از خط قرمز عبور کنند چه برخوردی باید داشته باشیم؟

ببین ... اگر فکر می کنی و احتمال می دهی که زندگی ات را با همین منوال دوست داری
بپذیر که همسرت سیگار می کشه، مشروب می خوره، اعتیاد به متادون هم داره

یک کلمه فقط بپذیر

وقتی بپذیری آروم می شی

سلام بالهاي صداقت عزيز
متاسفانه يا خوشبختانه من نمي تونم با اين قضيه کنار بيام .همش به خودم اميدواري ميدهم که شايد بتونم کاري کنم که ترک کنه . من آدم احساسي هستم و به شوهرم خيلي وابسته شده‌ام . يکي از دلايلي که نمي تونم از ايشان جدا بشم خاطرات ايشان .من شايد خاطرات خوب کمي داشته باشم .اما شديدآ وابسته‌ هستم و دوستش دارم .و در مقابل ميبينم که اون منو به اندازه‌اي که من دوستش دارم و از خود گذشتگي ميکنم دوستم نداره . من حتي يه بار رفتم دادگاه و فرم اوليه دادخواست طلاقم پر کردم اما وقتي ديدم چه روند طولاني داره وآدم خيلي اذيت ميشه بيخيالش شدم. چون عريضه نويسه گفت اگه بتوني طلاق توافقي بگيري بهتره اما شوهر من قبول نميکنه. براي اعتيادش گفتند بايد پزشکي قانوني بره و منم اينو ميدوونم هزار تا روش هست اگه بخواهد روز آزمايش نشون نده که اعتياد داره . يه سوال دارم اگه از دکتري که ميره و از اون شربت متادون ميگيره نامه ببرم دادگاه قبول ميکنند .؟

پاییز بارانی گرامی مشکل اصلی شما سیگار کشیدن ، مشروب خوردن و اعتیاد داشتن همسرت نیست باور کن اگه این مسائل هم حل شوند باز هم زندگی اونطوری که می خواهی پیش نمیره
مشکل شما همون طور که خودت عنوان کردی
احساسی بودن و وابستگی شدید به همسرت هست
شما بیا یه فرجه به خودت بده مثلا سه یا چهار ماه بی خیال اون چیزهایی که ناراحتت می کنه بشو
بعد توی این مدت روی خودت کار کن و سعی کن از وابستگی شدید به شوهرت خارج بشی
اینکه ما طلاق بگیریم و یا در همون زندگی بمونیم زمانی برامون ارامش داره که اول خودمون به آرامش حقیقی برسیم
شما روی خودت کار کن ، مقالات کنترل احساس توی تالار هست اونها رو مطالعه کن بعد از اینکه احساسی بودنت تعدیل شد و تونستی روی خودت و احساست کنترل داشته باشی اون وقت تصمیم بگیر که می خواهی ادامه بدهی و یا اینکه تصمیم داری جدا بشی
اینکه بهت گفتم بپذیر که همسرت سیگار میکشه ، مشروب می خوره و ... واسه اینه که توی خلوت خودت بسنجی که شوهرت خصوصیات مثبتش بیشتر هست یا منفی و آیا شوهرت رو با همین خصوصیات منفی می خواهی یا نه؟
این پذیرش خیلی آرومت می کنه و یادت نره شما توی فرصت سه یا چهار ماهه با خودت داری کار می کنی
ممکن هست پس از گذشتن این مدت تصمیمت عوض بشه

بالهاي صداقت عزيز ممنون از راهنماييت . من از اين ترم شروع کردم و دوباره دانشگاه ميرم (کارداني به کارشناسي )يکي از علت هاي اصليش که اين کارو کردم بخاطر اينکه حواسم به درس معطوف کنم تا يکم از اون فشار روحي دربيام .
سعي ميکنم کمتر گير بدهم اما باز از درون دارم خورد ميشم . از امروز سعي ميکنم به گفته ‌هاي شما عمل کنم .
:43::72:
فقط يک نکته ديگه شوهرم خيلي به خانواده‌اش وابسته ‌است مثلاً به حرفهاي زن برادرش بيشتر از من اهميت ميده

پائيز باراني محترم


پذيرش گام اول شماست

پذيرش =يعني هست هر آنچه كه هست . به همين دليل شما از فكر تغيير دادن همسر خود بايد خارج شويد . چرا كه اگر ايشان مصرف بيروني مواد را ترك كند باز هم مشخصات فرد معتاد را خواهد داشت كه توضيح بيش از اين حد در مجال بحث مجازي نيست و درمان و ترك و...در حد توان و آگاهي و مهارت خانواده ي وي نيست .

ولي پذيرش به تنهايي جوابگوي نه تنها مسئله ي شما بلكه هيچ آدم ديگري نيست .

گام بعدي و نقطه ي مكمل پذيرش

انعطاف پذيري است

مي توانم درك كنم كه زير چه فشاري هستيد وايجاد همين دو فاكتور هم در طي مراحل تغيير به شما فشار زيادتري وارد مي كند اما به واقع قبل از هر اقدام ديگري نياز است كه روي اين دو مقوله كاركنيد .


ضمن اينكه حضور در انجمن هاي ان اي به عنوان خانواده ي فرد معتاد مي تواند به شخص شما كمك كند . در انجمن ان -اي با دو رويكرد افراد را تحت درمان و كنترل قرار مي دهند .
1-فرد معتاد
2- افراد خانواده ي فرد معتاد( مي بيني كه افراد خانواده ي فرد معتاد نيز نيازمند توجه و مراقبت و درمان هستند )

پس به سهم خود اقدام كنيد حتي شده از طريق انجمن هاي آزاد كه شركت براي عموم آزاد است .

عزیزکم
خوشحالم که راه را آغاز کردی
بدون که راه بسیار سختی رودر پیش داری ولی اگر درست عمل کنی بعد از گذشتن سختی ها به شیرینی می رسی که غیرقابل وصف است
اونقدر زندگی برایت لذت بخش می شود که می بینی تحمل اون همه سختی ارزشش را داشت

توی این مدت که به خودت فرصت دادی
اولین گام پذیرفتن بود که خوب شروع کردی
گام بعدی ضمن گرفتن تمرکزت از روی همسرت ( در حالی که بهش محبت به جا می کنی ) و انرژی گذاشتن روی علایق خودت
بیا و برای یک بار اینگونه هم از دریچه چشمت نگاه کن که شوهرت بیمار است (اعتیاد را بیماری ببین)
وقتی اینگونه ببینی چه حسی پیدا می کنی ؟
یه مدت فکر کن و بعد احساست رو تجزیه و تحلیل کن
.
.
.
.
.

این قسمت مال بعدا هست که میایی و پست میزنی پس لطفا بعدا بخون :46:
عزیزم گام بعدی در صورتی که احساس بهتری پیدا کردی این هست که
درک کنی همسرت بیمار هست و بیمار نیاز به درمان داره
و گام های بعدی که اگر بودی و بودم و زبون هم دیگر را درک کردیم و چنانچه خواستی، برایت خواهم گفت

ani عزيز و بالهاي صداقت مهربان .از راهنمايي هاي شما ممنونم .
من پذيرفتم که شوهرم بيماره و لي هر بيماري بعد از يک مدتي که خوب نشد به دکتر مراجعه ميکنه .شوهر منم به دکتر مراجعه کرده اما الان بيشتر از يکسال که شربت متادون مصرف ميکنه و نتنها مصرفش کمتر نشده بلکه بيشترشده و بعضي مواقع شربت را به صورت آزاد ميگيره و مصرف ميکنه .
به عبارت بهتر بيشتر حقوقش براي خريدن شربت مصرف ميشه .با مهربوني خيلي بهش ميگم که کلاسهاي ni شرکت کنه اما ميگه اين کلاسها فايده ندارده . :43:

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

فشار زيادي روم وارده اخيراً قسمت بالاي سرم خيلي درد ميگيره انگار که کسي سرم را از دو طرف گرفته و به شدت فشار ميده .منتظر راهنمايهاتون هستم :72:

پاییز جان الان انرژی نذار برای بهبود همسرت
الان انرژی بذار برای اینکه خودت رو پیدا کنی و بسازی
اون سه ماه یادت نره ها قرار شد روی خودت کار کنی تا از وابستگی به همسرت بیرون بیایی
بهت گفتم که شوهرت رو بیمار ببینی تا از اون حس منفی بیایی بیرون
که خدا رو شکر خیلی آروم و خوب هستی

شوهرت تا خودش نخواهد نمی تونه از بیماری اش رهایی یابد
باید به اون باور برسه که باید بیماری اش رو درمان کنه

اگر خواستی خودت به تنهایی در اتجمن NA شرکت کن

ببین شما باید به جایی برسی که اونقدر بتونی راسخ و قاطع باشی که چه همسرت ترک کنه و چه نکنه شما در هر دو صورت آرامش داشته باشی و از زندگی ات نهایت استفاده را ببری

به همبن خاطر الان روی خودت و خودشناسی کار کن
مقاله های بسیاری در تالار هست ازشون پرینت بگیر و مرتب بخون و بکارشون ببر

بالهاي صداقت عزيز خيلي ناراحتم .الان موقع امتحان هاي ميان ترم دانشگاهم اما اصلاً آرامش فکري ندارم (غصه تو دلم فراون) از بي توجهي هاي شوهرم نسبت به خودم دارم ديونه ميشم . مثلاً ديروز عصر قرار بود من برم خونه يکي از بچه ها درس بخونم و قرار بود همسرم من را ببره اما با پسر عموش رفته بود دنبال شربت (متادون) و نيومد من ببره و من با آژانس رفتم و براي برگشتنشم که بهش زنگ زدم بازم نيومد دنبالم . بيشتر حقوقش را براي خريد شربت آزاد خرج ميکنه چون مصرفش بيشتر از اوني هست که دکتر براش تجويز ميکنه . مرتب دروغ ميگه . آخه يه نفر تا کي ميتونه تحمل داشته باشه :323:
صبر کردنم حدي داره بخدا .
راستي يه سوال داشتم تو يکي از قسمتهاي عقدنامه نوشته که اگر شوهر اعتياد داشته باشه ميشه طلاق گرفت . خواستم بدونم اگه از اون دکتري که شوهرم پيشش شربت متادون ميگيره براي دادگاه نامه ببرم کافي يا بازم بايد بره پزشکي قانوني آزمايش بده .

سلام عزیزم

خانومی مگه قرار نشد اصلا رفتارهای شوهرت روی شما اثری نداشته باشه؟
مگه قرار نشد روی خودت کار کنی؟

ببین خانومی ته ته این زندگی نهایت طلاق هست > مگه غیر از این راه دیگه ای برای اتمام یک زندگی میتونه باشه ؟

مهم نیست که تو الان طلاق بگیری و یا ادامه بدهی ... مهم اینه که وقتی تصمیم بگیری از اون تصمیمت راضی باشی

ببین یه لحظه فکر کن که همین امروز طلاق نامه توی دستات هست
خوب حالا قصد داری چی کار کنی؟
میری خونه مامان و بابا
شاید هم خودت جایی داری بمونی و مستقل زندگی می کنی

در هر صورت خودت هستی خودت
خودت باید خرج خودت بدهی
خودت باید بری خونه دوستت
خودت باید از خونه دوستت برگردی
خودت باید خودت رو ببری دکتر
خودت باید خرید کنی
خودت باید مراقب خودت باشی

دیگه کسی نیست که در ماه حتی شده یک بار توی بغلش بخوابی ... یا مثلا تو رو توی آغوشش بگیره ...

بعد از طلاق ممکنه بخواهی ازدواج مجدد داشته باشی و مسلما اون چیزی که می خواهی اینه که زندگی دوم از این زندگی بهتر باشه ...

خوب حالا این قضیه رو من از این دید می بینم
یه خانمی از شوهرش به خاطر اعتیاد طلاق گرفته ( کاملا هم حق داشته)
اگر اون خانم همه راه ها رو رفته و واقعا به طلاق رسیده و با آرامش طلاق گرفته خوب چه ازدواج کنه چه نکنه زندگی خوبی در پیش داره
اما اگر به طلاق نرسیده باشه و تحت فشار و خستگی طلاق گرفته باشه
اون وقت هم اندوه داره و هم راحت دیگه تن به ازدواج نمیده


---
عزیزم اونقدر سطح توقعت رو از همسرت بیار پایین و خودت رو بساز که موندن یا رفتن از این زندگی برایت فرقی نداشته باشه

وقتی به اون درجه از وارستگی برسی
میتونی خیلی راحت یا تصمیم بگیری بمونی و زندگی ات رو بسازی و یا اینکه قاطعانه برای طلاق اقدام کنی

شما هنوز به طلاق نرسیده ای ... هنوز همسرت رو دوست داری.... هنوز بهش وابسته ای .... هنوز رفتار اون روی شما اثر میذاره


تمام این نکات باید تعدیل بشه تا بتونی تصمیمی درست بگیری

با شوهرت خیلی گرم و صمیمی نباش
تا یه محبت بهت کرد تندی همه چی یادت نره و یا اگه نیازت رو که حقت هم هست برآورده نکرد چه عاطفی چه مالی اخمو و بداخلاق نشو
اما سرد و غر غرو هم نباش
یه رویه عادی رو در پیش بگیر ...

سلام بالهاي صداقت عزيز اگه ميبيني يکم دير به دير کامنت ميزارم يکي از دلايلش بخاطر امتحانم هست ودليل ديگه هم بخاطر اينکه سعي ميکنم به حرفهاي که ميزني عمل کنم .ولي واقعاً سخته وقتي بي تفاوتها و بيخياليهاي شوهرم را ميبينم . درد اعتيادش و اينکه هر چي حقوق ميگيره بيشترش را خرج شربتش ميکنه يک طرف و درد اينکه وقتي يه حرفي ميزنم گوش نمي ده يه طرف . و از خانواده‌اش طرفداري ميکنه. دو روز پيش مادر شوهرم زنگ زد و گفت با هم عروسم و دو تا پسرش براي شام مي آيند خونمون منم با اينکه خيلي خسته بودم و وسط هفته بود گفتم تشريف بياريد من براي شام مرغ درست کردم و ... شوهرم گفت که پسر برادرش پيتزا ميخواهد اولش ناراحت شدم اما بعدش گفتم يه دونه بخر اشکال نداره .اونم نامردي نکرد رفت دو تا خريد اومد من سفره را قبل از اينکه شوهرم با پيتزا ها برسه انداخته بودم و غذا را هم گذاشتم مادر شوهرم گفت من نون پنير گردو ميخورم .زن برادر شوهرم هم وقتي پيتزا اومد با پسراش شروع کرد به خوردن پيتزا ،انگار نه انگار که من براي اين غذا زحمت کشيدم من خودم يکم خوردم (کارد ميزديد خونم در نياومد ) خيلي از غذا اضافه اومد آخر سر وقتي ظرفها را جمع کردم مادر شوهرم گفت عذا را ميخواهي چي کار کني منم که خيلي اعصباني بودم گفتم ميريزمش دور .بعد ديدم يه ظرف برداشت و غذا را گذاشت داخلش و با خودشون موقع رفتند بردند . وقتي من شب به شوهرم گفتم که خيلي از دستش نراحتم زن برادرش با اينکه ميدونست من با خستگي اين غذا را درست کردم حداقل براي احترام هم يکمي بايد از غذا ميخورد گفت اشتباه از تو اشتباه از اون نيست . قتي من بهش ميگم دوست ندارم وقتي من نيستم بري خونه برادرت آخه برادرشم همش از اول هفته تا اخر هفته ماموريت ميگه من ميخواهم برم بچه هاي برادرم ببينم .هر چي من ميگم زن برادرت براي من رزش قائل نيست ميگه اشتباه از تو اشتباه از اون نيست تو جلوي من بد اونو ميگي اما من نديدم که جلو من اون بد تو را بگه .هر چي من ميگم اون از سياستش اون جلوو شوهر خودش ميگه نه جلو تو باورش نمي شه