راهنمايي در طرز برخورد با همسرم

باسلام و تبريك سال نو به شما دوستان عزيزم ،
بعداز مشكلات زيادي كه با همسرم داشتم ومراحل آخر طلاق را طي مي كردم به اسرار اطرافيان يه فرصت ديگه به شوهرم دادم واونم الان شش ماهه كه اعتيادش رو ترك كرده واصلاً مشكلي نداره وحدود يك ماه است كه اومده وبا مازندگي مي كنه ولي من به خاطرفشارهايي كه توي اين مدت متحمل شدم ازش خيلي دلگيرم وكينه گرفتم دوست دارم حالا كه اون خودش رو اصلاح كرده منم بتونم همه كارهاشو وگذشته رو فراموش كنم ويه زندگي جديدي را ازاول شروع كنم ازشما دوستان عزيزمي خوام كه كمكم كنيد تا برخوردهاي گذشته را نداشته باشم .

سلام ،‌ كسي نيست راهنمايي كنه :316: :316: :302: بالهاي صداقت عزيز كجايي

سلام:72:
به تالار همدردی خوش اومدی.:72:
البته لازمه که بیشتر در مورد زندگیت توضیح بدی. اینکه چند ساله ازدواج کردید مشکلتون چی بود ؟
اما عروسک عزیز همه ما ادما از خدایی بوجود اومدیم که بخشش یکی از صفاتش هست. پس همه ما قادریم که ببخشیم حتی بدترین ظلمهایی که در حقمون شده.
این مقدمه کوتاه و گفتم تا بدونی می تونی. شما می تونی همسرت و ببخشی.:43:
اما می دونی عواقب نبخشیدن چی هست؟
می دونی چرا یه بچه به خانوادش دروغ می گه؟
چون وقتی اولین خطاش و راست به خانواده گفت عکس العمل بدی دید پس شرطی شد و یاد گرفت برای اینکه همیشه از رفتار خوب خانواده برخوردار باشه باید دروغ بگه.
همسر شما خطایی کرده (اعتیاد) خب فکر می کنی الان کار کوچکی کرده که 6 ماهه اعتیاد و ترک کرده؟
تا حالا به چیزی یا کاری معتاد بودی؟ می دونی چقد سخته انجام ندادن اون کار؟ حالا همسر شما به خاطر شما ترک کرده به خاطر زندگیش ترک کرده. پس واقعا شق القمر کرده. پس بهش محبت کن.
با محبت و عشقی که بهش می دی مانع شو دوستی بیاد و از شما تاثیرش بیشتری داشته باشه و دوباره اونو به سمت اعتیاد ببره.
شما فقط با قدرت اعجاب انگیز بخشش و عشق هست که می تونی مانع اعتیاد دوباره همسرت بشی.
طاقت او هم حدی داره وقتی ببینه داره سعی می کنه اما از جانب شما هیچ کششی نیست می گه برای چی زحمت بکشم.
البته شرایط شما رو هم درک می کنم می دونم که دلت شکسته و تازه فکر می کنی این شما هستی که داری کار بزرگی می کنی که این زندگی و ادامه می دی.
فکر نکن اگر جدا بشی شرایط بهتری داری. بله شما هم داری کار بزرگی می کنی که می بخشی اما به مراتب عواقب نبخشیدن و با کینه زندگی کردن خیلی بدتره.
حالا که همسرت یه قدم به این بزرگی برداشته شما هم با خودت کنار بیا. و یک زندگی عاشقانه رو کنار همسرت شروع کن.
اول از همه به خاطر ارامش خودت و دوم به خاطر اینکه با کمک شوهرت زندگیت و بسازی.
موق باشی:72:

باتشكر از سيسيلي عزيز ، من همه مشكلاتم رو قبلاً توي اين دوتايپيك نوشتم
http://www.hamdardi.net/thread-11013.html
http://www.hamdardi.net/thread-13505.html
خداروشكر شوهرم الان خيلي سرحاله واصلاً مشكلي نداره فقط خيلي نيازبه محبت داره ، من هركاري مي كنم نمي تونم بهش محبت كنم خيلي نسبت بهش بي تفاوت شدم خيلي سعي مي كنم كه دوستش داشته باشم ولي نمي تونم ازنظرروحي خيلي داغون شدم از خودم بدم مي ياد ودوست دارم به خاطردخترم وزندگيم تغيير كنم ولي نمي دونم چطوري با خودم كناربيام ديشب شوهرم مي پرسيد چرا هيچ احساسي نسبت به من نداري وخيلي سردي نمي دونستم بايد چه جوابي بهش بدم . مي خواستم شما دوستان خوبم كمكم كنيد كه چطوري بايد شروع كنم تا بتونم همسرم رو دوست داشته باشم ويك زندگي خوب رو شروع كنم .

سلام عزیزم این طبیعیه شما بعد از تحمل اون مشکلات که فکر میکردی شوهرت برات ایجاد کرده الان از دستش دلچرکین باشی
ولی باید سعی کنی کینه هارو دور بریزی و بخاطر دختر کوچلوت و خودت و شوهرت بیشتر روی اخلاقهای خوبت تمرکز کنی و تمرین کنی که بتونی راحت ابراز محبت کنی من فکر میکنم شما با اینکه شوهرتو دوست داری از همون اول یه غرور خاصی داشتی واز ابراز اون خودداری میکردی و این باعث شد که شوهرت سمت اعتیاد بره
پس سعی کن گذشته تلخت دوباره تکرار نشه چون خودت هم خیلی مقصر بودی

سلام:72:
عروسک عزیز یه بار تایپیک های قبلیت و بخون من همش و خوندم فرشته مهربون و انی و بالهای صداقت حرفای خوب و عالی بهت گفتن.
فکر کنم با خوندن همونا بتونی زندگی الانت و بسازی بالاخص با تجربیات بالهای صداقت و تایپیک دانه خیلی چیزا برات یاد اوری می شه.
برات نوشته شده که چیکار کنی و خودتم می دونی فقط می خوای یکی هولت بده. تنبلی نکن. عزیزم سعی کن چیزایی که برات نوشتن و بخونی جملاتی که به دلت می شینه رو روی یک کاغذ بنویس و به دیوار اتاقت بزن و هر روز صبح اونا رو بخون.
باور کن که از این جا به بعد کسی که باید زندگیش و بسازه تو هستی. روزی چشم باز می کنی که خدایی نکرده دوباره همسرت گرفتار شده و دلیلش فقط و فقط بی توجهی و بی محبتی شما بوده.
دختری داری که به وجود هر دوتون نیاز داره پس به خاطر نگه دار ی و حفظ این کانون تو باید بتونی ببخشی و محبت کنی.
از دلسردی و رکود خارج شو باور کن که هیچ کس جز همسرت نمی تونه دوستت داشته باشه و تو هم هیچ کسی و جز او نمی تونی دوست داشته باشی.
یه اس ام اس عاشقانه بهش بده و این باشه سراغاز محبت بیشتر شما به او.
خونه رو مرتب کن تزیین کن کیک بخر و مثل یه تولد جشن بگیر و قتی شوهرت میاد خونه فشفشه روشن کن و با دخترت شلوغ بازی در بیار مناسبتشم تولد دوباره زندگیت بذار و هر سال این روز و جشن بگیر . تا به خودت و همسرت یاداوری بشه هر دو برای این زندگی تلاش کردید.:310:
عاشق شو. فکر کن همسرت پسر همسایه است و تو عاشقشی. باید یه جوری با حیا و عفت و از طرفی طنازی دل اونو به دست بیاری و گرنه همسرت اون یکی دختر همسایه رو( اعتیاد) می گیره. پس عاشقش شو و طنازی کن.
تو می تونی
باور کن که می تونی:43:
موفق باشی:72:

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

یادم رفت بگم ورزش کن با ورزش می تونی احساست منفی و از خودت دور بریزی. هم می تونی صبح زود در یک پارک بدوی و هم م یتونی ایروبیک بری. خود این تحرک به تو سرزندگی و نشاط می ده امتحان کن ضرر نداره.

سيسيلي عزيزم ممنون از راهنمايي هاي خوبت ، من واقعاً دلم مي خواد زندگيم رو نجات بدم حالا كه شوهرم خوب شده منم مي خوام خودم را تغييربدم اون آدم گذشته نباشم غرورم رو كناربزارم ويك زندگي خوب داشته باشم ولي افكارمنفي اجازه نميده البته من اجازه ندادم كه شوهرم بفهمه كه نبخشيدمش به اون محبت مي كنم ولي خودم اذيت مي شم اون هرشب كلاس هاي ان اي ميره به منم مي گه توي اين كلاسها شركت كن . نمي دونم چطور بايد با خودم كناربيام الان مشكلي كه شوهرم رو ناراحت مي كنه مسئله بيكاري اونه كه خيلي اذيت مي شه منم مي خوام ديگه مسئوليت زندگي رو خودش به عهده بگيره چون توي تمام اين سالها گردن من بوده . برام دعاكنيد:323:

سلام عروسک جان

خیلی خوشحالم که همسرت اعتیادش رو ترک کرده و دوباره به زندگی برگشته .

اول از هرچیز باید بدونی که اکثرکسانی که به دام اعتیاد میافتن دچار خودکم بینی و عدم اعتماد به نفس هستند .
این یک نکته کلیدی برای تو هست بنابراین باید تمام سعیت رو بکنی که در این زمینه تقویتش کنی در کلاس ها هم همین کار رو میکنند اما مطمئن باش که تاثیر زن بر روی شوهرش چیز دیگری است .

الان خدا یک فرصت طلایی در اختیار تو قرار داده و تو میتونی بهترین بهره رو ازش ببری و یک استارت بزنی برای شروع یک زندگی ایده آل .
میدونم برات سخته که سختی ها رو فراموش کنی و تازه الان از خودت برای همسری که مسبب سختی های تو بوده ، بگذری و خودت رو وقف همسرت کنی اما بهت اطمینان میدم که اگر این کار رو کردی نتیجه اون رو چندین برابر در آینده خواهی دید پس ارزشش رو داره که از خود گذشتگی کنی .

میتونی مدام سختی های گذشته رو مرور کنی و از همسرت بیشتر بدت بیاد و نسبت به زندگی دلسرد بشی .

اما یه راه دیگه هم داری اونم اینه که همیشه برای خودت مرور کنی که شوهرم به خاطرمن سختی کشیده و باخودش جنگیده و اعتیادش رو کنار گذاشته اونم فقط و فقط برای اینکه من رو از دست نده و من کنارش بمونم پس اون واقعا منو میخاد و دوستم داره .

بااین تفکر انرژی لازم برای هدیه کردن یک زندگی سالم و پرمحبت به شوهرت رو به دست میاری .

اگر محبت کردن به شوهرت برات سخته یکی از دلایلش افکار منفی هست و یکیش دوری و فاصله ای هست که بینتون بوده . نذار الان هم که کنار هم هستین باز افکار منفی بینتون فاصله بندازه .

اگر بازم نتونستی تظاهر کن . یعنی نیازی نیست این محبت واقعی باشه فقط اظهار محبت کن حتی اگر در دلت چنین چیزی نیست . این روند کم کم روی خودت هم تاثیرگذار خواهد بود .

بگودوستش داری و بهش ارزش بده و بزرگش کن . هر چند وقت یکبار ازش قدردانی کن که به خاطر شما و زندگیش اعتیاد رو کنار گذاشت . بگو میدونستم اگر بخوای حتما میتونی . بگو تو مرد فداکار و خانواده دوستی هستی .

هرچیزی که با ارزشش میکنه و بهش شخصیت میده رو به زبون بیار . اون الان مثل یه بچه که با تعریف دیگران ذوق میکنه و انرژی میگیره هست و تا این حد هم حساس .

با حس های منفیت مبارزه کن به خاطر زندگیت . الان راجع به کار باهاش صحبت نکن بگذار یک دوره محبت تو رو ببینه و دلگرم بشه مطمئن باش خودش هم به فکر خواهد افتاد و شما هم میتونی در قالب جملاتی اهمیت این موضوع رو بهش بفهمونی که بعد راجع بهش صحبت میکنم . فعلا بدون چشم داشت محبت کن .

موفق باشی:72:

باسلام وتشكر از راهنمايي خوب شما دوستاي عزيزم ،
من همه سعي خودم رو مي كنم وتاحدودي موفق شدم وخدارا شكرالان مشكل خاصي ندارم ولي به نظرخودم بايد تغيير كنم تازندگيم مثل روال گذشته نباشه وبتونم شوهرم رو مثل سابق دوست داشته باشم .

باسلام
امروز 2 ماه است كه شوهرم به خونه برگشته ازنظرجسمي واعتيادمشكلي نداره فقط ازنظر روحي خيلي حساس شده مثل يك بچه كوچولو بهانه ميگيره همش ميگه ازبيكاري خسته شدم يكي بياد يه چيزي بده منو بكشه خيلي نااميده بعضي اوقات خيلي توخودشه وكاربه كاركسي نداره بعضي اوقات هم اونقد حرف مي زنه وسروصدامي كنه كه همه رو كلافه مي كنه لطفاً كمكم كنيد كه چه برخوردي بايدداشته باشم

عزیزم حالا که ایشون پاک هستند و ترک کردند شما هم باید خیلی صبوری کنی و با حوصله بهش کمک کنی، خوب بیکاری هم اذیتش میکنه از یه طرف آدم بهش حق میده ، سعی کن به دوست و آشنا بسپاری در یک محیط مطمئن یه کار هرچند کم درآمد و موقتی براش جور کنن تا از این حال و هوا بیرون بیاد