یکی بگه معنی این رفتارا چیه...

سلام
راستش اولین دفعست که میخوام اینجا بنویسم
خیلی وقته عضوم ولی فقط خوندم تا امروز...:shy:

خب از اینجا شروع میکنم که من نه اهل دوست پسر بودم و نه هستم یه جورایی همه برام فقط یه دوست معمولی حساب میشن مثل یه رابطه معمولی مثل همه تو دانشگاه... سال 85 وارد دانشگاه شدم و بر اثر کلی ماجرا و یه جور لج و لج بازی من با پسری اشنا شدم که از دوستای یکی از پسرای دانشگاهمون بود (هم رشته هم نبودیم)
چشم باز کردیم دیدیم شدیم دوتا دوست که هر چند وقت یه بار به هم زنگ میزنیم و اس ام اس میدیم...تصمیم گرفتیم بشیم دوست (به قول معروف دوست دختر پسر)
اوایل هیچی برای من مهم نبود بر عکس اون که توجه زیادی میخواست...همدیگرو زیاد نمیدیدیم...تا جایی که رابطه به دلائلی کات شد و دوباره روز از نو روزی از نو فقط الان منم بهش عادت کرده بودم ولی نمیخواستم نشون بدم و حتی هیچوقت نمیگفتم دوستت دارم...
رابطمون خیلی خوب شده بود اونم خیلی عوض شده بود برای هم میمردیم و زنده میشدیم من قرار بود برم مالزی که در تلاش بودم خونوادم رو منصرف کنم...همیشه میفتم من و اون قراره بعدش چیکارکنیم/؟؟اگه وابستگی بیشتر از این شه حداقل من بعد از رفتنم بدون اون میمیرم...(اینم بگم که ما زیاد با هم دعوا میکردیم)به خاطر همین هر دفعه یه بهونه برای ندیدن میاوردم و اون میگفت دیگه دوستم نداری که نمیای ببینیم...
من همه زندگیم شده بود علی...با پدرم قرار گذاشته بودم که اگه اینجا دانشگاه قبول شدم نرم...از صبح میرفتم کتابخونه..همه تفریح و دل خوشیمم حرف زدن و اس ام اس بازی در طی روز و تا ساعت 3 صبح با علی بود..
کم کم داشت سرد میشد... زنگ زدنا و اس ام اس بازیا کم شد بهونه اوردناش زیاد شد (مامانم فهمیده و نیستم و نمیتونم و از این حرفا)(خوب میدونستم همش دوروغه چون قبلا حتی پیشه مامانشم باهام حرف میزد پس یعنی مامانش میدونسته که با یکی دوسته)
خلاصه که زد و من همینجا دانشگاه قبول شدم ولی دیگه علی اون علی نبود:(
گذشت تا یه روز اس ام اس داد دیگه تموم...همه دنیا رو سرم خراب شد زنگ زدم نزدیکه 1 ساعت داشتم پشت تلفن گریه میکردم ولی سنگ بود انگار فقط گفت هر وقت گریت تموم شد بگو قطع کنم:( (این رو خوب میدونم و خوب شناختمش که قسم دوروغ نمیخوره...علی پدرش چند سال پیش فوت کرده و به خاطر همین مامانش براش از همه عزیز تره )باورم نمیشد کسی که میگفت تنها ووروجکشم...کسی که قسم میخورد که بهترین و پاکترین دختریم که تو زندگیش بودم...که تنها کسیم که دوست داشتن واقعیم رو حس میکنه...کسی که 24 ساعت میگفت من ارزش این همه خوبی تو رو ندارم...اینکه اصلا لیاقت من رو نداره...اینکه باید حلالش کنم چون خیلی اذیتم میکنه...کسی که 24 ساعت میگفت باهات ارومم و کلی حرف دیگه...الان دیگه هیچی براش مهم نبود...
گوشیش رو خاموش کرد من حتی به اون دوستشم چند وقت بعد زنگ زدم ولی فایده ای نداشت...خودم موندم و خودمنه کسی تو خونوادم میدونست نه دانشگاه میرفتم که بخوام با دوستام دربارش حرف بزنم...حتی خواهرمم نمیدونست چون اون اوایل سر علی دعوا کرده بودیم...خلاصه که رفتن پیش مشاور و گریه های شبانم شده بود همه وقتم...

تازه داشتم به نبودنش عادت میکردم یا بهتره بگم نبودنش رو به اجبار قبول میکردم که 3 ماه بعد بهم اس ام اس داد باورتون نمیشه انگار دنیارو بهم داده بودن...ولی از همون اول شروع کرد به گیر دادن که منو با یکی تو خیابون دیده و از این حرفا...فرداش گفت یه سوال فقط ازت داشتم که از یکی دیگه پرسیدم...من گفتم دلم برات تنگ میشه گفت هر چند وقت یه بار حال هم رو میپرسیم ولی هر روز خودش بهم زنگ میزد...

دوباره چند ماه بعد الکی دعوا کرد و رفت...
روز تولدش من بهش زنگ زدم تبریک گفتم (تو این فاصله 4_5 باری به یه بهونه ای با هم حرف زده بودیم) دعوامون شد و گوشی رو روم قطع کرد بعدم خاموش کرد... از اونجایی که دلش نمیاد 1 ساعت بعد خودش بهم زنگ زد و خلاصه گفت که فکر کن من مردم...دوباره جریان تموم شد...2 هفته بعد دوباره به یه بهونه زنگ زد (شاید به خاطر اینکه ببینه من خوبم یا نه)
همه چیز گذشت تا دوباره تو امتحانای دانشگاه بود حدودا دی ماه پارسال بود که بهم زنگ زد و من جواب ندادم تا ظهر هی زنگ زد و بعدم اس ام اس داد که کارت دارم...
ظهر با هم حرف زدیم و گفت که 2 سال با یکی دوست بوده و طرف ازدواج کرده...
فرداش گفت من بهت خیلی بد کردم حس میکنم جیزی تو دلت مونده گفتم جز خوبیات هیچی نیست جز اینکه با یادت زندگی کنم هیچی نبوده...
من شدم سنگ صبورش برام از اون میگفت از کسی که به قول خود علی هیچی برای دل تنگی نداشته حتی همدیگرو دیدیم که یکم اروم شه...قرار شد بشم مثل خواهر برادر با هم حرف میزدیم مثل قبل اس ام اس بازی میکردیم دوباره یه دفعه عوض شد یه دفعه گفت میخوام به کارای قبلم ادامه بدم و دوباره روز از نو روزی از نو...دعوا میکردی و حتی خیلی سعی کرد من ازش بدم بیاد...
علی مشکل زیاد داشت تو زندگیش ولی منم مشکلام کم نبود فقط همه دل خوشیم شده بود علی...زود عصبانی میشد و واااااای که دیگه هر چی میخواست میگفت ولی زودم اروم میشد دیگه دستم اومده بود چه جوریه...

الانم 4 روزی هست که رفته که به قول خودش گمشم از زندگیش برم بیرون که مزاحمشم و...
این دفعه 3 روز تموم التماسش کردم باهام حرف بزنه بگه چرا میخواد من ازش بدم بیاد...که چرا تا دوباره گفتم میخوام بمونه گفت برم...ولی جوابم رو نداد...

تو رو خدا یکی بگه این رفتن و اومدنا یعنی چی؟؟؟؟
راستی من 22 سالمه و علی 27 سالشه

چرا انقدر خودتو کوچیک می کنی؟یه خورده برای خودت ارزش قیال باش.

من حدس می زنم این رفتن و اومدن به خاطر به دنبال تنوع بودنشه،ولی چون کسی جای تو رو پر نمی کنه یا بهش

راه نمی دن به ناچار برمی گرده پیش شما.یه مدت بعد فیلش دوباره یاد آفریقا می کنه می ذاره می ره.

امان از دست این دخترا!:316:
بله درست فهمیدی! مشکل داره! بدجوری هم مشکل داره که توی 27 سالگی این اداهای مبتذل رو از خودش درمیاره! :163:
بهت بگم اگر به امید ازدواج باهاش نشستی بدون این پسر همچین قصدی نداره...اگرم می خوای فقط دوستش باشی دوست باید مایه آرامش آدم باشه نه اینکه مدام روی اعصاب باشه و اشک دربیاره!حالا که تموم کرده خوشحال باش...هنوز 22 سالته خیلی راه داری تا فرد مناسب و عاقل توی زندگیت پیدا کنی نه ادمی که هنوز تکلیفش با خودش روشن نیست!:160:

ممنون از حرفا و راهنماییهاتون

خوب بگم که اصلا جریان ازدواج و این جور چیزا نه بوده و نه هست...فقط اینکه برام خیلی جالبه و یه جورایی سنگین که چرا میره و میاد بعدم میگه من برم؟؟؟این دفعه بهش گفتم تو میای هر دفعه تو زندگی من نه من:Dو خیلی حرفای دیگه که نذاشتم تو دلم بمونه...

فقط دلم برای یه چیزایی میسوزه
میگم شاید واقعا هیچ پسری ارزش هیچی رو نداره (آقایون ببخشید)

جالب اینجاست این چند روزی که بنده اصرار داشتم حرف بزنه گفت گوشیم رو خاموش میکنم بعدم اس ام اس داد خداحافظ تا 2 ماه دیگه:162: به خدا خودمم موندم دفعه اول گفتم به خاطر این بوده که نگفتم دوستت دارم یا به قولی ابراز نکردم ولی ایندفعه چی؟؟؟؟؟

همه حرفا و رفتاراش عجیبه یا بهتره بگم عجیب شده...اون ادمی که من تو اون 1 سال و نیم شناختم این نبود واقعا این نبود...
همه حرفاش رو میزنه مثلا گفت گناهم حماقتمه ولی بعدش میگه منی که اینجوریم(...)ارزش این حرفا رو ندارم...
من یکی به جای علی دوگانگی رفتار گرفتم از دستش:302:

متاسفانه شما براش یجور سرگرمی شدی و این شمایی که نباید اجازه بدی. روی هیچکدوم از حرفاش حساب نکن چون اصلا حساب کتابی نداره و فقط برای تفریح و سر بسر گذاشتن میاد سراغت(ببخشید اینجوری میگم اما متاسفانه همینطوره). بهتره خودت به حال خودت دل بسوزنی و به هیچ عنوان و تحت هیچ شرایطی بهش از هیچ مسیری راه ندی. هم برای حفظ اعتماد بنفس خودت و هم درس عبرتی برای اون آقا پسر که فکر نکنه با سرنوشت یه دختر می تونه بازی کنه! دیگه به اینکه چی گفت و چی کرد فکرهم نکن!به هیچوجه :160:

kaktous عزیز
می تونم ازت بپرسم توی این رابطه دنبال چی هستی؟خودت که این نوع رابطه ها رو تجربه کردی خوب باید بدونی که فقط خواهر برادر باشیم وجود نداره! و اولش همه با هم خواهر برادرن و این حرف رو بهم میزنن.در اینجور روابطی که هیچ اسم و تعهد خاصی نداره یا یکی به اون یکی وابسته میشه که از طرف مقابل رد میشه یا از هم متنفر میشن!
اگر دوست عادی هستید که احتیاج به خداحافظی و این همه ارتباط نیست! اول باید اسم ارتباط مشخص شه و اینکه به کجا می خواید برسید؟
ایا شده شما از دوست دختر خودت خداحافظی کنی؟پس نشان میده شماها 2 تا دوست عادی نیستید.
هر دوستی ایی به هر عنوانی که باشه مرام و مسلک خودش رو داره .دوستی تعامله دوستی یک رابطه ی دو طرفه است نه یک طرفه،چرا انقدر علاقه داری با کسی که به مسلک دوستی معتقد نیست ارتباط داشته باشی؟بنظرت ایشون با شما تعامل دارن؟
این رفتارش نشان می ده که به شما علاقه دارن؟
دوست من با این توضیحاتی که شما دادی نمی تونه معیار قضاوت در مورد ایشون باشه ،نمیشه در مورد کسی که نمیشناسیمش قضاوت کنیم همینطور صلاحیت نظر دادن به عنوان یک روانشناس رو نداریم فقط به عنوان کسی که شرایطی شبیه شرایط شما رو تجربه کرده می گم بنظر میاد ایشون از نظر روانشناسی حالشون خرابه،به خاطر رفتار و واکنشهاشون میگم.این رفتار بی ثبات از یک پسر 27 ساله جای سئوال داره؟
بنظر میاد علاقه ی اون به شما به خاطر خودشه نه اینکه عشقی در کار باشه،چون ادم اگر کسی رو دوست داشته باشه باهاش اینطور رفتار نمی کنه ...
که بخواد بگه اگر گریه هات تموم شد قطع کنم؟!؟!
بنظر میاد تنها وسیله ایی هستی برای رفع تنهایش،دوست داری ازت به عنوان ابزار استفاده کنن؟دوست داری بعد از یک مدت مثل یک شیئی اضافی باهات برخورد کنه؟
چرا عزت نفس یک دختر رو نداری؟چرا وقتی به این راحتی ترکت می کنه باز میگذاری که برگرده و دوباره باهات اون رفتار رو بکنه؟
اگه این رابطه ی ناسالم از لحاظ روانی ادامه پیدا بکنه اون این کار و بازهم تکرار می کنه و این وسط تویی که ضربه می خوری نه اون چون اگه براش مهم بودی باهات این کارو نمی کرد.
چرا بدنبال کسی نمیگردی که برای همیشه پیشت بمونه بدون استرس ،منت و اعصاب خوردی؟
اگر هم به دنبال ازدواج باهاش هستی بنظرت این همه بی ثباتی از این ادم نشان دهنده ی امادگی برای زندگیه؟اولین قدم در ازدواج ثباته یعنی امروز بهت نگه بهترینی فردا بدترینی!
بنظرت این ادم با این رفتار یک چهارچوب روانی سالم چه برای ازدواج چه برای دوستی عادی و چه برای دوستی از هر نوعی رو داره؟
دوست من به عنوان یک برادر که شرایطی مثل شرایط شما رو تجربه کرده می گم یکبار برای همیشه این دندون کرمو رو بکن و خودت رو خلاص کن با ادامه ی این رابطه بازنده ی اصلی شمایی اون که ازت داره سوء استفادشو می کنه تنهایش و پر می کنه و چند وقت دیگه هم مورد خودش رو پیدا می کنه ولی اونوقت شما چی؟میتونی با کمک یک روانشناس (نه این مشاور الکیها) و با مطالعه ی مطالب این سایت و با تلاش خودت و کمک دوستان این سایت برای همیشه از شرش راحت بشی.می دونم اولش سخته ولی ادامه دادنش به مراتب سخت تره.

kaktous عزیز

مهم نیست دلیل رفتارهای ایشون چیه ؟

مهم نیست که چه احساس و نظری نسبت به شما داره ؟

مهم نیست که چرا شما را بالا پایین می کنه .

مهم اینه که این رابطه از اساس اشتباهه . از همون ابتدا برقراری چنین ارتباطی اشتباه بوده ، نه با ایشون یلکه با هر کس دیگه .

ما کارشناسان این گونه ارتباطات را در هر سطحی و برای هر کدوم از دوجنس آسیب زا و نا مناسب می دانیم ، و خطاب به دخترها تأکیدمون بیشتره ، چون آسیب پذیری و ضرر دختران در اینگونه رابطه ها بیشتر هست .

برای نمونه پسرانی هستند که خود اهل رابطه بوده اند اما برای ازدواج همون دختری که باهاش رابطه داشته را نمی پسندند ، به خاطر اینکه رابطه داشته .

یا خودش رابطه ها داشته و حتی با ژست روشنفکری پذیرفته که نامزدش هم قبلاً رابطه داشته . اما بعد از عروسی رفته رفته فکر و ذهنش رفته سراغ اینکه خانمم قبل از من با کس دیگری بوده ، آنچه حق من بوده را دیگری بهره برده و ..... .

خیلی خوب می توانی ببینی که کم نیستند دخترانی که به خاطر نامزدی به هم خورده برای ازدواج انتخاب نمیشوند ( به راحتی ) و حتی همینکه نامزد کسی بوده ، می شود امتیاز منفی و ....

آیا شما جرأت اینرا داری فردا که خواستگاری سراغت آمد بگویی من یک یا فلان تعداد دوست پسر داشته ام و روابطم هم تا این حد بوده و .... مثلا بگویی که التماسش کردم که .... اما او رفت و .... . میتونی بگی ؟

برای همین تأکید داریم این روابط آسیب زا هست . مخاطره آمیزه و پوست خربزه هست برای افتادن و .... .

عزیزم هدفم از گفتن این حرفها اینه که وقتی می گوییم که این روابط اشکال داره ، نداشته باشید ، از روی شکم سیری یا ژست کارشناسی نیست ، بلکه پشتوانه این تأکید ، دلایل روانشناختی و اجتماعی و تجربه های عدیده ( از مواجهه با آسیب دیدگان است )

پس نازنین من به جای اینکه وقتت رو و ذهن و روحت را درگیر دلیل این رفتارهای او و .... کنی ، کمک و راهنمایی بگیر که چگونه جرأت نه گفتن و قاطعیت داشتن و ... را پیدا کنی و رابطه ات را محکم کات کنی و در پی کسب آگاهی و مهارت زندگی باشی و .....

بیا یه چیزی را هم یواشکی بهت بگم تا کمی کنجکاویهات پاسخ بگیره :
یواش بخون ، باشه ؟:163:

گاهی بعضی از این پسرها اینجوری احساسات یه دختر را به بازی می گیرند تا بیشتر او را وابسته کنند و بعد هم وقتی اصرار و التماس دختر را مبنی بر موندن و نرفتن دیدند . شرط و شروط می گذارند برای اجابت و در میان شرط و شروطهاشون خواسته های از جمله سکس هشت ( گاه با این بیان که اگر واقعاً منو دوست داری و راست می گی پس ثابت کن ، وقتی دختر می پرسه چه جوری ، میگه ....... )


مواظب خودت باش و این رابطه را فوراً و محکم قطع کن و با او قاطع باش و هر نوع کانال ارتباطی را قطع کن .


برای موفقیتت دعا می کنم :323:


.


.

همه حرفاتون قبول و این رو هم بگم که خودمم موندم منی که همیشه اول منطق بودم بعد احساس منی که الانم شرط اولم منطقمه چرا این یکی شد 100% احساس؟چیزی که منطقم بیش از 80% ردش میکنه...

اگه میخواید چیزی ازش بدونید از رفتاراش از خصوصیت اخلاقیش نمیدونم از نوع برخوردامون وحتی رابطمون بپرسید میگم..همیشه گفتم خدارو شکر کاری نکردم که پشیمون باشم...
فرشته مهربان:
مرسی از گفته هات
درباره اون قسمت یواشکیه باید بگم تا حالاش که نخواسته و حتی حرفیم دربارش زده نشده خوب میدونه اهلش نیستم و راه نمیدم...اون چند ماهی که خیلی جور بودیم اگه حتی به شوخیم حرفی درباره کسی زده میشد(خودمون نه)که مثلا فلان دختر وقتی اینجوری لباس میپوشه یعنی چی خودش میگفت باز میدونم بیراهه رفتم و بحث تموم میشد...
نمیدونم چی بگم حالم بد نیست که بگم نشستم بهم زنگ بزنه حتی شب اخرم گفتم فردا خطم و گوشیم رو عوض میکنم ولی برام جالبه که ادما چه دختر و چه پسر اینجوری زندگی میکنن...

کسی که تحت هیچ شرایطی قسم جون مامانش رو نمیخورد انقدر راحت زد زیره همه حرفاش نمیگم دلبستم به حرفاش ولی فکرش ادم رو اذیت میکنه...یه وقتایی میگفتم من هیچ تلاشی برای نگه داشتن کسی که دوستش داشتم نکردم ولی این دفعه هم که تلاش کردم فایده نداشت...
جریان فقط یه دوستی بود و اصلا قرار نبود به ازدواج بکشه ولی همونم نموند...مهم نیست...حداقل سعی میکنم مهم نباشه...باید ببینم 2 ماه دیگه قراره چی بشه و خودم رو اماده کنم که اگه زنگ زد درست و حسابی بریزمش به هم همینجوری که اون منو میریزه به هم(رگش دستمه:163:)...بدتر از این که نمیشه الانم نیست نهایتش دیگه هیچوقت نخواهد بود:shy:
بازم ممنون از همتون

دوست من
انقدر رفتارهای عجیب تر از رفتار ایشون هست.هم دیدم هم شنیدم.مهمه اینه که شما نخوای یک رفتار ناپخته شما و سرنوشتت رو تحت تاثیر قرار بده.
پس من چی بگم که دختری اومد بهم ابراز علاقه کرد و من از روی انسان دوستی هر کاری که از دستم میومد براش کردم زندگیم و براش گذاشتم به خاطرش مشروط شدم!!!!و بعد هم بهم گفت ازت متنفرم؟؟؟؟با اینکه دختر واقعا خوبی بود و اهل سوءاستفاده نبود اما مشکل روخی داشت .
حالا رفتار کدوم عجیب تره؟از اینا عجیب تر هم هست

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط kaktous

...کسی که قسم میخورد که بهترین و پاکترین دختریم که تو زندگیش بودم...که تنها کسیم که دوست داشتن واقعیم رو حس میکنه...کسی که 24 ساعت میگفت من ارزش این همه خوبی تو رو ندارم...اینکه اصلا لیاقت من رو نداره...اینکه باید حلالش کنم چون خیلی اذیتم میکنه...

---

[size=medium]یه کم به حرفائی که زده توجه کنید ، یعنی این پسر 27 ساله با چند نفربوده که فهمیده تنهاشما دوس داشتن واقعیش رو می فهمین؟؟؟!! تازه این بخش از حرفاش از مقوله حرف خوباس !!

از الان تا آخر سعی نکن معنی رفتار کسی رو بفهمی . چرا که اگه ازش دور باشی نباید برات اهمیتی داشته باشه که رفتار او چه بار معنائی داره. مثل اینی که من بخوام معنی رفتار افرادیه قبیله دورافتاده رو بفهمم.

اگه هم نزدیک باشه ، مثل دوستای واقعیمون و نزدیکامون ، اساسا بدلیل همین درک کتقابلخ که با همدیگه دوست شدیم ، حتی اشاره های نزدیکامون برامون تعریف داره. نیازی به توضیح و تفصیل و رمزگشائی نداره.[/size]

tamas :
کاره عجیب؟؟؟؟منم همه زندگیم رو گذاشتم...
یک سالی بود که تو گروه کر بودم کارامون دیگه میرفت برای ضبط به خاطر همین علی اقا بیخیالش شدم از بس رفت و اومد گفت استادت مرده...تاتر میرفتم گذاشتمش کنار...مالزی رفتنم رو گذاشتم کنار...به خاطر فراموش کردنش 4 ماه میرفتم پیش مشاور...ته تهشم الان جز یه مشت حرف و بد و بیراه هیچی نشنیدم...

baby : میدونم که با خیلیا دوست بوده و جالبم اینجاست من موندم این اخری چه جوری باهاش کنار اومده چون با اخلاق این دوستیاش بیشتر از 2_3 ماه دووم نداشته...

kaktous جان

عزیز دلم ، نازنین ، گل بانو

ولش کن این علی و تحلیل رفتارهاش ، رفتارش هر دلیلی میخواد داشته باشه واقعیت اینه که پر از اشکاله ، اصل قضیه شما این رابطه هست که از اونم پر اشکال تره . کلاً اینگون روابط در خوشی و خرمی و ادب و احترامش هم وابسته ساز و آسیب زاست ، چه رسد به این نوعش .

پس لب کلام برای شما اینه :

رابطه را قطع کنید ، کلاً راه های ارتباطی کات ، حتی دو ماه دیگه هم هیچ جوابی ندین و دنبال سوزوندنش هم نباشید . به جای اینها روح و روان و شخصیت آسیب دیده خود را دیابید و با مشاوره حضوری و کار روی خود بازسازی کنید .

دختر خوب از این پست به بعد دیگه راجع به اون حرفی نزن در همین حد که اینجا از او و رفتاراش بگی هم از تمرکز روی ایشون بیرون بیا و در مورد خودت و روحیاتتو ... بگو و راه کار برای ترمیم دریافت کن .

در پستهات آنچه در مورد این آقا و پرسیدن علت رفتارهاشه ویرایش میشه و فقط راجع به خودت باقی میمونه .

ما همه دوستت داریم و برامون آرامش تو مهمه

موفق باشی نازنینم .


.

سلام خانومی
کارشناسای محترم همه گفتن رابطه رو کات کن خوب با الطبع درست میگن
اما من میخوام بهت دوماه دیگه رو بگم: برمیگرده تماس میگیره و شما متاسفانه توی این دوماه که نبوده انقدر به خصوصیات مثبتش که شاید زیاد هم نباشه فکر کردی که شاید اولش یکم ناز کنی اما ته دلت دوست داری بازم ادامه بدی .اولش نازتو میخره بعد آروم آروم مثل سابق رخنه میکنه توی وجودت بعد چون مشکل داره و متاسفانه دیگر آزاره .باز شروع میکنه و در عین حال دنبال سوژه جدیدش هست بعد شما از همه جا بیخبر زندگیت تا حدی بهم میریزه مثلا از بعضی از فعالیتهات دست میکشی درست رو دست نمیخونی ....و اون آقا باز اذیتت میکنه باز هم میره
نتیجه = شما میمونی با یه فکر خراب ، اعصاب داغون و مشکلات رفتاری جدید و اونم رفته به درک
این بهترین حالتها بود که برات گفتم
باور کن بهتر ازین امکان نداره مگه معجزه بشه!:46:

باعرض سلام و نبریک سال نو . من پسری 27 ساله هستم که دقیقا یکی از دخترهای اقوام اینکار رو با من کرد.
خانوم فقط اون آقا رو ببخش و ازش بگذر.
همچین ادمهای لیاقت دوس داشتن نیستن
میدونم سخته اما برو سمت خــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ دا
یه کم وقتتو مشغول عبادت شو .با خدا راحت صحبت کن گریه کن. هیچی معشوقی بهتر از خدا نیست (داستان زلیخا و یوسف یادته )
خانم بخدا چه شبهایی که من بخاطر بیماری اون خانم(استرس)بیدار بودم و تا صبح پشت تلفن دلداریش میدادم تهش میدونی چی شد ؟دست کسی دیگه رو گرفت . الان که دارم اینو مینویسم اشکهام اویزونه .
فقط به خودت و خدا عشق بورز
با آرزوی موفقیت

سلاااااااااام
وای مرسی خیلی خوشحال شدم وقتی اومدم اینجا:43:

این چند روزه واقعا وقت نکردم سر بزنم...

حق با شماست و من همه حرفاتون رو قبول دارم...سخت که هست ولی خب حالا که فعلا میگذره...نمیگم دلم تنگ نمیشه ولی سعی میکنم خودم دیگه خودم رو افسرده نکنم...

پرناز جون واقعا نمیدونم چی بگم...فقط امیدوارم اروم شمووو:323:

اقا داوود من هیچی تو دلم نیست فقط امیدوارم هیچ وقت تو زندگیش احساس کمبود یه دوست داشتن صاف رو نکنه (حتی نگفتم عشق چون ارزشش خیلی بیشتر از این حرفاست)

بازم ممنون