قول های عاشقانه بی تدبیر ...آیا من یک نامرد هستم؟
سلام دوستان عزیز
خیلی وقت بود یادم رفته بود که یکی از بهترین راه حل مشکلات مشاوره با دیگران است بنابر این دوست دارم اینجا مشکلم رو مطرح کنم و منتظر همدردی ها و مشورت های همه تون با هر فکر و نظری هستم.
من 5 سال پیش یعنی وقتی 20 سالم بود با دختر خانومی در یک محیط فرهنگی آشنا شدم.و پس از آشنایی دو سه ماهه در اون کانون تصمیم گرفتم با ایشون یک رابطه ی دوستی رو آغاز کنم ایشون در روزی که رسما با هم دوست شدیم نگران ی سری مسائل مثل اختلاف فرهنگ خانواده ها و وابستگی و این حرف ها بودن که با حرف های من که این ها مشکلی ایجاد نمی کنه قانع شدن و دوستی ما شروع شد. در این یک سال خیلی برامون سخت بود چون من در اهواز درس میخوندم و خونمون تهران بود و ایشون هم که در تهران بودن یعنی بین دو ترم یا وقت هایی که تعطیلی بود یعنی حدودا هر دو ماه که می اومدم یک سر تهران ایشون رو میدیدم.ولی به خاطر علاقه ای که به هم داشتیم این رابطه رو ادامه دادیم.
از همون ابتدا من نمی خواستم زیاد از خانواده ام تعریف کنم چون می ترسیدم که رابطه ی ما سرد بشه و به طور مثال اینکه وضع مالی خانواده ی ما در برابر خانواده ی اونها خوب نبود..و یا توی مسائل فرهنگی و مخصوصا مسئله ی پوشش خانم ها تفاوت بود بین دو خانواده. و من احساس می کردم با پیش کشیدن این جور مسائل اون سرد میشه.در صورتی که اون کم و بیش خبر داشت ولی من دیگه سعی نمی کردم خیلی بازش کنم . چون دوستش داشتم و نمی خواستم به خاطر این مسائل رابطه رو به هم بزنه.
بعد از حدودا یک سال و نیم دوستی که تو اون مدت اصلا به ازدواج فکر نکرده بودیم و قصدمون فقط دوستی بود ایشون بحث ازدواج رو پیش کشیدن و من هم فکرامو کردم و دیدم ایشون گزینه ی خوبی هستن به خاطر همین گفتم منم دوست دارم با شما ازدواج کنم .راستش اون موقع ها هم خیلی کم نگران اختلاف فرهنگ خانواده ها و اختلاف سطح مالی بودم و اولی خیلی به این مسئله فکر نمی کردم و به خاطر ادامه دادن رابطه فراموشش کردم. و از طرفی اون موقع اصلا آدم خانواده دوست و فامیل دوستی نبودم گفتم اگه هم مشکلی پیش اومد رابطه ام رو با خانواده و فامیل کم می کنم.
قرار شد که من سال بعد یعنی پس از تمام شدن دانشگاه پروسه ی ازدواج رو به طور رسمی شروع کنم . که دانشگام به دلایلی طول کشید به دو سال.یک سال پیش که دانشگام تموم شد .
پس از تموم شدن دانشگاه دیگه فشار های اون شروع شد که چرا پس شروع نمی کنی؟
لازم به ذکره ایشون از من حدودا 3 سال و نیم بزرگتر هستن و خوب در سن 27-28 سالگی دخترا نگرانیشون از بابت این مسئله خیلی زیاد میشه.خلاصه من از پارسال که دانشگاه تموم شد و چهارمین سال دوستیمون بود کم کم بحث رو با خانواده جدی کردم و اونها بهم گفتن صبر کن که تکلیف سربازیت مشخص شه و وقتی مشخص شد گفتن بریم واسه جلسه آشنایی که خانواده ها آشنا بشن اون جلسه رو یک ماه پیش رفتیم . خوب از خوبی های خانواده اش تعریف کردن ولی گفتن یه سری اختلافات فرهنگی مثل پوشش و این ها هست که باید خوب فکراتو بکنی.
من خودم هیچ مشکلی با مسئله پوشش زنم ندارم ولی میترسم تو ارتباط ها با فامیل و خانواده یه مقدار مشکل پیش بیاد.
اما مشکل اصلی من اینه که چند وقتی هست دوست های دور و برم همه از بدی های ازدواج می گن و این باعث شده من روی نکات منفی ازدواج و نکات منفی ایشون زوم کنم. و حالا پنج سال پس از شروع دوستی در حالی که بارها بهش قول ازدواج شدم مردد شدم.میترسم نکات منفی ایشون تو زندگیمون تاثیر بدی بذاره..میترسم ارتباطم با خانواده ام خیلی کم بشه ارتباطم با فامیل خیلی کم بشه..خیلی نگران این چیزام
یعنی واقعا هنگ کردم الان پس از جلسه آشنایی خانواده ها قرار گذاشتن که حالا این دو نفر فکرای نهاییشون رو بکنن تا بریم واسه خواستگاری و الان من یک هفته گذشته و هنگ کردم..از یک طرف قول هایی که دادم رو نمی تونم فراموش کنم از یک طرف یک نگرانی هایی واسه آینده ی این ازدواج دارم با توجه به نقاط ضعفی که از ایشون می شناسم ولی بعضی وقتا حتی نمی تونم به این فکر کنم که رابطه رو تموم کنم چون واقعا این نامردیه که تو این سال ها همش قول ازدواج می دادم و حالا که این آدم انقدر روی من حساب کرده بگم به خاطر یه مشکلاتی که فکر کنم پیش بیاد بهتره ازدواج نکنیم...واقعا به کمک شما دوستان نیاز دارم
RE: قول های عاشقانه بی تدبیر ...آیا من یک نامرد هستم؟
سلام دوست عزیز
کاملا درسته،جرا زودتر فکراتو نکردی از همون روز اول؟رفتی یکی رو به خودت وابسته کردی و تازه الان داری به نقطه ضعفهاش فکر می کنی؟به قول اقای مدیر چرا قیف رو وارونه استفاده کردی؟
علاقه ترحم نیست!اگر بنظرت خوب نمیومد چرا باید ادامه بدی؟چرا به اخلاقیات و کرامت انسانها فکر نمی کنیم چرا باید ادمها ابزاری باشن برای رفع تنهایمون تنهایی که مربوط به کسی جز خودمون نیست به خاطر مشکلات روحیمونه!!!
دوست من شما می تونی در استانه ی یک بحران باشی
مشکلات این خانوم چیه؟فقط پوشش؟شما چه جور پوششی رو می پسندی ایشون چطورن؟
یعنی حاظر نیست به خاطر شما پوشش مطلوب شما رو داشته باشه؟چیزی که هم خیر دنیا باشه هم اخرت؟
اعتقاداتتون در چه حدیه؟قران رو قبول داره؟اگه داره دلایلی مبنی بر این مسائل هست چرا به اونها اشاره نمی کنی؟
به خاطرت میتونه متحول بشه؟
اصلا چرا فکر می کنی به درد هم می خورید؟دلایلتون برای دوست داشتن هم چیه؟
بنظرم شما فقط بهش وابسته ایی نه علاقه
اختلاف سنیتون رو با هم حل کردید؟
توضیحات بیشتر باید بدی
RE: قول های عاشقانه بی تدبیر ...آیا من یک نامرد هستم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط tamas
علاقه ترحم نیست!اگر بنظرت خوب نمیومد چرا باید ادامه بدی؟
من اشتباهاتمو قبول دارم و الان به لطف خدا امیدوارم که بهترین راه حل رو برای مشکلاتم پیدا کنم.مسئله اینه که نقطه ضعف های زیادی ندارن ایشون و من خیلی نکات مثبت بیشتری در ایشون میبینم.ولی یه مشکلی که هست اینه که مثلا من ازش انتظار دارم راجع به پوشش یه مقدار انعطاف پذیر باشه..مثلا خونه ی ما که رفت و امد میکنه به خاطر برادر من که خیلی مذهبیه روسری بذاره. ولی ایشون میگه من نهایتا میتونم سالی دو سه روز که میریم خونه ی فامیلاتون روسری سر کنم..یعنی انعطاف پذیر نیست و این یه موضوع جدیده و مال قبل نیست.البته اونم از بچگی اینجوری عادت کرده .خانواده شون اینجوری بودن
نقل قول:
نوشته اصلی توسط tamas
مشکلات این خانوم چیه؟فقط پوشش؟شما چه جور پوششی رو می پسندی ایشون چطورن؟یعنی حاظر نیست به خاطر شما پوشش مطلوب شما رو داشته باشه؟چیزی که هم خیر دنیا باشه هم اخرت؟
ببینید من هیچ مشکلی با پوشش ایشون ندارم یه نظر من حجاب یه چیز درونیه ایشون هر لباسی بپوشن من مشکلی ندارم فقط میگم روی این مسئله زوم نکنن که حالا خونه ی فامیل ما که واقعا سالی یه بار بیشتر نمی ریم (چون شهرستانن) روسری بپوشن و لباسی که زیاد باز نباشه.آیا این خواست من منطقی نیست؟ البته این رو هم بگم که یک سال پیش ایشون به من گفتن که من نمی تونم روسری سرم کنم و این حرفا که من گفتم حالا یه جوری حلش می کنم (که البته اشتباه کردم و ای کاش همون موقع می گفتم)..ولی کلن آیا به نظر شما اگه ایشون هم قبول کنن که سالی یک بار که ما میریم پیش فامیل پوشیده باشن مسئله حل میشه؟ نگرانم مثلا تو مراسم هایی که میگیریم این مسائل مشکل ساز بشه مثلا یک طرف عروسی مختلط میخواد طرف دیگه نمی خواد...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط tamas
اعتقاداتتون در چه حدیه؟قران رو قبول داره؟اگه داره دلایلی مبنی بر این مسائل هست چرا به اونها اشاره نمی کنی؟
به خاطرت میتونه متحول بشه؟
هر دومون مسلمون هستیم . و ایشون هم قران رو خوب مطالعه کردن منم تا حدی.راستش من هم هنوز به این نرسیدم که دین اسلام بگه اینجوری بپوش اونجوری نپوش
نقل قول:
نوشته اصلی توسط tamas
اصلا چرا فکر می کنی به درد هم می خورید؟دلایلتون برای دوست داشتن هم چیه؟
بنظرم شما فقط بهش وابسته ایی نه علاقه
نه اتفاقا وابسته نیستم و خیلی هم علاقه دارم به ایشون دلایلم هم زیاده ..تحصیلات ایشون..انسانی هستن که خوب فکر می کنند..دغدغه های مشترکی داریم در زندگی..خیلی منظم و مرتب هستن..آدم بسیار صادقی هستن..پشتکار بسیار عالی دارن به طور مثال در کارشون خیلی سختی ها رو میکشن و کار می کنن..خیلی شخصیت مستقلی دارن و حتی در خرج زندگی کاملا کمک حال من هستن... منتها میگم که یه سری از رفتارهای اخیر ایشون در مواجهه با مسائل ازدواج منو ناراحت و نگران کرده.در صورتی که ایشون میگه من اینها رو یک سال پیش بهت گفتم و تو باید همون موقع جبهه می گرفتی
RE: قول های عاشقانه بی تدبیر ...آیا من یک نامرد هستم؟
دوست من
حق با ایشونه باید قبلا حل و فصل می کردی.چطور می گی قران در این مورد حرفی نزده ؟پس معلومه قران رو مطالعه نکردی ایه 31 سوره ی نور رو نگاه کن
اینا که گفتی خصوصیات خیلی خوبیه ولی اگه هم رو می خواید که باید گذشت داشته باشید.اگه نمی تونید سر این موضوع کنار بیاد شاید زیر بنای کارتون مشکل داره.
اگه ایشون حجاب نداشته باشه جلوی فامیلات یعنی نمی خوایش؟
اگه بهش بگی باید حجاب داشته باشی یعنی اون نمی خوادت؟
RE: قول های عاشقانه بی تدبیر ...آیا من یک نامرد هستم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط tamas
اینا که گفتی خصوصیات خیلی خوبیه ولی اگه هم رو می خواید که باید گذشت داشته باشید.اگه نمی تونید سر این موضوع کنار بیاد شاید زیر بنای کارتون مشکل داره.
اگه ایشون حجاب نداشته باشه جلوی فامیلات یعنی نمی خوایش؟
اگه بهش بگی باید حجاب داشته باشی یعنی اون نمی خوادت؟
اگه ایشون حجاب نداشته باشه هم من میخوامش مسئله این نیست گفتم من هیچ مشکلی ندارم منتها موندم که چرا انقد اصرار می کنه روی این مسئله؟ حالا عادت داشته مگه چه اتفاقی می افته تو این مواقع یه روسری به خاطر من بندازه سرش؟به نظر شما این یک دندگی ایشون سر این مسئله بعد ها توی مسائل دیگه مشکل ساز نمیشه؟هر چی هم بهش میگم میگه من اینجوری بزرگ شدم نمی تونم
RE: قول های عاشقانه بی تدبیر ...آیا من یک نامرد هستم؟
سلام.
تاپیک شما منو یاد این تاپیک انداخت:
http://www.hamdardi.net/thread-14859.html
یه سر بزنید. نمیگم کاملا مشابهه اما نکات مشترک داره. ضرر نداره نظرات بیشتری راجع به این موضوع بدونید.
RE: قول های عاشقانه بی تدبیر ...آیا من یک نامرد هستم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط دختر مهربون
خیلی ممنونم خیلی وضعیت مشابهی با نویسنده ی این تاپیک دارم بازم مرسی از همدردیتون
RE: قول های عاشقانه بی تدبیر ...آیا من یک نامرد هستم؟
نمی دونم شما دوست عزیز تایپیک من رو خوندین یا نه، البته زیاد ربطی نداره ولی بی ربط هم نیست.
به هر حال زن و شوهر وقتی وارد زندگی مشترک می شن باید کمی از خود گذشتگی داشته باشن. از یه سری از خواسته هاشون بگذرن تا به یه تفاهمی برسن.
اون طور که من متوجه شدم مشکل شما یکدنده بودن این خانم هست و البته ایشون هم تاحدودی حق دارن چون به گفته خود شما 1 سال پیش این قضیه رو مطرح کردن و شما روش حساسیتی نشون ندادین.
به نظر من اگه تنها موردی که این خانم با شما مخالفت توش می کنه این قضیه اس زیاد روش حساس نشین و اجازه بدین به مرور زمان و آشنایی بیشتر خانمتون با خانوادتون این قضیه حل بشه، چون خانم من هم به همین شکل بود و وارد یه خانواده مذهبی شد و من هم کاری به اعتقادش نداشتم و اون هم تا همین یکی دو سال پیش جلوی کسی روسری سرش نمی کرد.
اما اگه این خانم در مقابل چیزهای دیگه هم از خودش انعطاف نشون نمی ده و نمیخواد در هیچ موردی کوتاه بیاد باید بیشتر دقت کنید چون این یک آلارم محسوب میشه، زن و مرد باید هر دو در زندگیشون گذشت داشته باشن و از یه سری از خواسته هاشون به خاطر آسایش همدیگه بگذرن.
RE: قول های عاشقانه بی تدبیر ...آیا من یک نامرد هستم؟
دوست عزیز
با یک مورد که نمیشه همچین قضاوتی کرد.به قول خودت 4سال با این خانوم بودی توی این مدت نفهمیدی لجبازه یا نه؟!؟!
این که شما میگی که مشکل نیست دلایل هم رو بشنوید اگه باز هم قانع نشدید یا کوتاه بیاید یا برید پیش مشاور
اخه ما که در رابطه ی شما نبودیم .
RE: قول های عاشقانه بی تدبیر ...آیا من یک نامرد هستم؟
سلام:72:
ببخشید من میخوام نظری متفاوت بدم:
ازدواج موضوع الکی نیست که بگی حالا به خاطر قول هام ازدواج می کنم بعدش یه چیزی می شه دیگه.
درسته قول دادی که نباید می دادی. همه چیز و سر سری گرفتی و گفتی بعدا درست می شه و حالا سر همون مسایل گیر کردی.
من به حرفای دوستات کاری ندارم. اینکه در مورد ازدواج نکات منفی گفتن حرف بی ربطیست چون اگه شما جفت خودت و پیدا کنی یعنی کسی که باهات هم کفو باشه و خصوصیات مشابهی داشته باشید که در واقع مکمل هم باشید هیچ وقت زندگیت دچار موارد منفی نمی شه که هیچ موارد مثبت و شیرینی هم خواهد داشت.
من میخوام بگم اولین مشکل شما تفاوت سنیتون هست دقت کردی؟
مشکل دوم اینکه اگه واقعا همدگیر و دوست داشته باشید باید کمی انعطاف داشته باشید. یعنی یه کم شما به دل او راه بیاین و یه کم او نه فقط شما.
تا حالا بهش گفتی چرا این قدر در مورد حجاب سرسختی می کنی؟
بهش گفتی اگه من و دوست داری و می خوای چرا هیچ انعطافی نداری؟
تا حالا بهش گفتی حالا که موضوع ازدواج بینمون جدی شده اگه به هم نخوریم بهتره قید این ازدواج و بزنیم حتی مجبوریم با سختیهای این جدایی کنار بیام تا اینکه مهر طلاق تو شناسنامه های هر دومون بخوره؟
شاید او فکر می کنه شما خیلی هلاک او هستی و در واقع اونه که داره برای شما شرط تعیین می کنه.
بهتره خیلی جدی و مصمم در مورد ازدواج باهاش بحث کنی.
مثلا قراره شما دونفر با هم فکراتون و بکنید و به نتیجه برسید دیگه.
موفق باشید:72:
RE: قول های عاشقانه بی تدبیر ...آیا من یک نامرد هستم؟
خیلی ممنونم از همه ی دوستان از sisili از tamas از rastak و دختر مهربون مدیر این بخش..خوب اول از همه خیلی خوشحالم که اینجا گوش های شنوا ی زیادی هست برای شنیدن درد و دل های انسان..حرف هایی که هیچ جا نمی شه زد و شاید حتی آدم بعضی وقت ها به خودش هم نمی تونه بزنه باز هم ممنونم از همتون :104::43:
RE: قول های عاشقانه بی تدبیر ...آیا من یک نامرد هستم؟
سلام دوست عزیز
همونطور که Sisili هم گفتن به نظر من هم یکی از مشکلات شما بزرگتر بودن ایشون هست.این مسئله باعث میشه که خواسته یا ناخواسته فکر کنه از شما بیشتر میفهمه و تجربه بیشتری داره.پس به خودش اجازه میده روی نظر وتصمیماتش پافشاری کنه و کوتاه نیاد.وگرنه به قول شما اینکه انتظار داشته باشین سالی دوسه بار به خاطر احترام به خانوادتون یه مقدار توی پوششون رعایت کنن چندان خواسته سخت و غیرمنطقی نیست! و اگه الان که هنوز حتی ازدواج نکردین حاضر نیستن حتی به طور زبانی(الکی هم که شده) بگن که سعی میکنن توئ دیدارها رعایت کنن پس بعید میدونم که فردا رعایت کنن!
مشکل دیگه شما طولانی شدن رابطه دوستیتون هست! مثل طولانی بودن دوره نامزدی که میتونه مشکلاتی ایجاد کنه...نمیدونم چرا ولی احساس میکنم شما(یا شاید هم هر دوتون) یه جورایی طرف واستون تکراری شده و شاید هم با صحبتهای دوستاتون حس میکنی با ازدواج فرصت لذتهای زندگی مجردی رو از دست میدی!(فکری که تقریبا 90٪ پسرها وقتی نزدیک ازدواج و تصمیم نهاییشون میشه خیلی اذیتشون میکنه!!!) و خود به خود این عدم تفاهم ها داره براتون بزرگتر میشه و داره وسیله و توجیهی میشه واسه تموم کردن این رابطه.البته همونطور که گفتم اگه واقعا ایشون حاضر نیستن از مواضعشون یه قدم کوچیک عقب برن مطمئنا به مشکل میخورین.
یه سوال .توی این سالها رابطتون در چه حدی بوده!؟
RE: قول های عاشقانه بی تدبیر ...آیا من یک نامرد هستم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sisili
سلام:72:
ببخشید من میخوام نظری متفاوت بدم:
ازدواج موضوع الکی نیست که بگی حالا به خاطر قول هام ازدواج می کنم بعدش یه چیزی می شه دیگه.
درسته قول دادی که نباید می دادی. همه چیز و سر سری گرفتی و گفتی بعدا درست می شه و حالا سر همون مسایل گیر کردی.
:72:
سلام
ببینید من الان فقط به دلیل قولم نمیخوام ازدواج کنم و در ایشون خیلی ویژگی های مثبتی هست که من دوستشون دارم وبرام مهمه ولی میگم ای کاش قول نداده بودم که الان با ذهن بازتری فکرامو می کردم الان هر چقدر هم که فکر می کنم میگم بالاخره تو قول دادی نمی خوای که انسان بی وجدانی باشی؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sisili
:72:
من به حرفای دوستات کاری ندارم. اینکه در مورد ازدواج نکات منفی گفتن حرف بی ربطیست چون اگه شما جفت خودت و پیدا کنی یعنی کسی که باهات هم کفو باشه و خصوصیات مشابهی داشته باشید که در واقع مکمل هم باشید هیچ وقت زندگیت دچار موارد منفی نمی شه که هیچ موارد مثبت و شیرینی هم خواهد داشت.
:72:
امیدوارم همین طور باشه !
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sisili
:72:
مشکل دوم اینکه اگه واقعا همدگیر و دوست داشته باشید باید کمی انعطاف داشته باشید. یعنی یه کم شما به دل او راه بیاین و یه کم او نه فقط شما.
تا حالا بهش گفتی چرا این قدر در مورد حجاب سرسختی می کنی؟
بهش گفتی اگه من و دوست داری و می خوای چرا هیچ انعطافی نداری؟
:72:
ببینید من بهش میگم این چیزا رو ولی تا بحث به این مسئله و انعطاف پذیری میرسه عصبانی میشه و میگه : من 4 ساله دارم به تو میگم من همینم و حالا تو داری بعد از 4 سال به من اینو میگی و چون حرف حق میزنه من دیگه ادامه نمی دم که حالا مگه منو دوست نداری خوب بیا به خاطر من انعطاف نشون بده...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sisili
:72:
شاید او فکر می کنه شما خیلی هلاک او هستی و در واقع اونه که داره برای شما شرط تعیین می کنه.
:72:
نه اینجوری هم نیست ولی کلن من یه مقدار زیادی احساس می کنم از همون اول در برابر حرف هایش کوتاه اومدم (همون که همه بهش میگن زن ذلیلی) و حالا رابطه ام یه جوری شده که خیلی وقت ها من بیشتر کوتاه میام
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sisili
:72:
بهتره خیلی جدی و مصمم در مورد ازدواج باهاش بحث کنی.
مثلا قراره شما دونفر با هم فکراتون و بکنید و به نتیجه برسید دیگه.
:72:
ای کاش هر وقت که حرف میزدیم کار به گریه زاری نمی کشید همش تا بحث رو مطرح می کنم میگه :من همینم خودمو نمی تونم عوض کنم و تو که اینو میدونستی!
RE: قول های عاشقانه بی تدبیر ...آیا من یک نامرد هستم؟
دوست عزیز
اگر این دوستتون حالا اینو میگه پس بعد دیگه می خواد چی بگه:311:
حالا که نه به بار و نه به دار اینطور موضع سرسختانه می گیره خدا به داد برسه بعدش چی می شه :163:
RE: قول های عاشقانه بی تدبیر ...آیا من یک نامرد هستم؟
سلام
عزیز جان شما نباید بیدی باشی که با هر بادی بلرزی. حالا چون چند نفر نکات منفی رو گفتند شما که نباید جا بزنی، باید بشینی ببینی راه حل برای این نکات منفی چی هست؟
چند روز پیش یکی از همکارای من که مرد موقر و از خانواده نسبتا خوبی خبر عقدشو داد.. دربون شرکت که خیلی آدم بی فرهنگ و دله دزدی هست شروع کرد گفتن که آی ازدواج بده پشیمون میشی بچه بده. میدونی همکار تازه داماد من ابدا کم نیاورد و گفت که تصمیمش رو گرفته و از نظر خودش هم تصمیم درستی هست.
خودمو جای ایشون که می ذارم :من فکر می کنم اون خانم اگه اصرار می کنه برای داشتن پوشش خودش، می خواد مطمئن بشه که شما اونو همونطوری که هست می پذیری و شاید هم می ترسه که مبادا بعدها بخوای بیشتر از این تغییرش بدی. گمون نکنم دختری بخواد سر چنین موضوعی برای سالی یکی دوبار روسری گذاشتن رابطه ای رو خراب بکنه.
RE: قول های عاشقانه بی تدبیر ...آیا من یک نامرد هستم؟
ببینید من بهش میگم این چیزا رو ولی تا بحث به این مسئله و انعطاف پذیری میرسه عصبانی میشه و میگه : من 4 ساله دارم به تو میگم من همینم و حالا تو داری بعد از 4 سال به من اینو میگی و چون حرف حق میزنه من دیگه ادامه نمی دم که حالا مگه منو دوست نداری خوب بیا به خاطر من انعطاف نشون بده...
دقیقا حرف من در پست قبلیم همین بود. شما فقط به خاطر قول هایی که به او دادی نمی خوای زیاد با او بحث کنی.
البته قبول هم دارم که مفصر خود شما هستی چون نباید قول های بی پایه و اساس می دادی.
اما بهتره الان خیلی جدی بحث کنی و بهش بگی اون موقع دوست بودیم اما الان قراره که شریک زندگی هم بشیم پس باید جدی تر صحبت کنیم و رو خواسته هامون پافشاری کنیم.
بهتره صرفا به خاطر قول هایی که دادی باهاش ازدواج نکنی شما اگه98 تا مورد مثبت در او ببینی و به خاطر قولهایی که دادی اون 2 تا رو ندیده گرفته و ازدواج کنی همون 2 تا مشکل ممکنه در اینده برات دردسر بشه.
البته قبول دارم که قرار نیست 100% با هم کچ باشید بعد ازدواج کنید اما قراره در ارکان اولیه ازدواج با هم هم خونی داشته باشی.
موفق باشی
RE: قول های عاشقانه بی تدبیر ...آیا من یک نامرد هستم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط rastak
نمی دونم شما دوست عزیز
تایپیک من رو خوندین یا نه، البته زیاد ربطی نداره ولی بی ربط هم نیست.
به هر حال زن و شوهر وقتی وارد زندگی مشترک می شن باید کمی از خود گذشتگی داشته باشن. از یه سری از خواسته هاشون بگذرن تا به یه تفاهمی برسن.
اون طور که من متوجه شدم مشکل شما یکدنده بودن این خانم هست و البته ایشون هم تاحدودی حق دارن چون به گفته خود شما 1 سال پیش این قضیه رو مطرح کردن و شما روش حساسیتی نشون ندادین.
ببینید این کاملن درسته که ایشون این بحث رو یک سال پیش با من کردن ولی اون موقع هم که گفتن و من پذیرفتم اول من نپذیرفتم و گفتم شما باید یه مقدار انعطاف داشته باشی به خاطر اینکه روابط با خانواده ی من و فامیل حفظ بشه ولی ایشون یه دفعه زد زیر گریه و با ناراحتی مسئله رو ادامه داد و گفت من چند ساله دارم به تو میگم بین خانواده ها اختلاف فرهنگی هست و تو میگی نگران نباش حلش می کنم حالا به من میگی تو باید انعطاف نشون بدی؟
RE: قول های عاشقانه بی تدبیر ...آیا من یک نامرد هستم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sisili
البته قبول دارم که قرار نیست 100% با هم کچ باشید بعد ازدواج کنید اما قراره در ارکان اولیه ازدواج با هم هم خونی داشته باشی.
سلام
از نگاه شما ارکان اولیه ازدواج چه خصوصیاتی هست؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mahsa60
سلام
عزیز جان شما نباید بیدی باشی که با هر بادی بلرزی. حالا چون چند نفر نکات منفی رو گفتند شما که نباید جا بزنی، باید بشینی ببینی راه حل برای این نکات منفی چی هست؟
چند روز پیش یکی از همکارای من که مرد موقر و از خانواده نسبتا خوبی خبر عقدشو داد.. دربون شرکت که خیلی آدم بی فرهنگ و دله دزدی هست شروع کرد گفتن که آی ازدواج بده پشیمون میشی بچه بده. میدونی همکار تازه داماد من ابدا کم نیاورد و گفت که تصمیمش رو گرفته و از نظر خودش هم تصمیم درستی هست.
خودمو جای ایشون که می ذارم :من فکر می کنم اون خانم اگه اصرار می کنه برای داشتن پوشش خودش، می خواد مطمئن بشه که شما اونو همونطوری که هست می پذیری و شاید هم می ترسه که مبادا بعدها بخوای بیشتر از این تغییرش بدی. گمون نکنم دختری بخواد سر چنین موضوعی برای سالی یکی دوبار روسری گذاشتن رابطه ای رو خراب بکنه.
سلام
مرسی از نظراتتون
ببینید نمی دونم چرا بین مرد های متاهل کلن یه جو بدی از ازدواج هست یه جورایی همه بد جوری دلشون لک زده برای دوران مجردی و بی مسئولیتی و ...
ای کاش اینجوری باشه که شما میگی یعنی ایشون فقط به خاطر اطمینان از اینکه من نمی خوام تغییرش بدم اینجوری می کنه اگر نه که این یک دنده بودن واقعا مشکل ایجاد می کنه حالا از کجا می تونم مطمئن بشم اصرار ایشون به این دلیله که شما می گید؟
RE: قول های عاشقانه بی تدبیر ...آیا من یک نامرد هستم؟
همدردان خوبم سلام
واقعا خیلی دوست داشتم تو این روزا که انقدر مسئله ی ازدواج برام مهمه بیشتر به این تاپیک سر بزنم و بنویسم و از راهنمایی های شما استفاده کنم ولی متاسفانه ساعت کاریم زیاده.
خوب من میتونم بگم تا حد زیادی تصمیمم رو در ازدواج با این خانم گرفتم و حالا رسیده به بحث با خانواده ام .
پس از اینکه ما رفتیم به خونه ی همسرم برای آشنایی در جلسه اول قرار بر این شد که من و ایشون فکرامونو بکنیم و نظرمون رو به خانواده بگیم برای برگزاری جلسه خواستگاری.خوب حالا من به خانواده ام میگم که من تصمیمم رو گرفتم و میخوام با این خانم ازدواج کنم.مادرم و پدرم هر دو میگن ما خیلی نگرانیم که مسئله اختلاف فرهنگی خانواده ها مشکل ساز بشه
مشکل اول: میگن آقا این خانوم میخواد با فامیل های ما رفت و آمد کنه چه جوری میتونه با تی شرت آستین کوتاه و بدون روسری تو خانواده ی رفت و آمد کنه فامیل ما اگر همسر تو بدون روسری بیاد جلوشون براشون بی احترامیه!
مشکل دوم : اصلن اگه همسرت بخواد به خونه ی ما هم رفت و آمد کنه برادر تو که خیلی مذهبیه حاضر نمیشه حتی سر سفره ی شام پیش ما بشینه!
ببینید باید بگم که من خانواده ی حزب اللهی خیلی مذهبی ندارم ولی خانواده ی سنتی هستن و تفکرات سنتی دارن.
باید چه کرد؟
RE: قول های عاشقانه بی تدبیر ...آیا من یک نامرد هستم؟
به نظرم خانوادتون حق دارن یه کم نگران باشن شما اول باید در مورد این مسئله با دختر خانوم به توافق کامل برسید.
یکی از پسرهای فامیل ما که اتفاقا از خانواده مذهبی بود با دختری که زیاد در قید حجاب نبود ازدواج کرد ولی قبلش با هم به توافق رسیدن مثلا این خانوم قبول کردن که جلوی خانواده ی همسرشون با حجاب باشن البته نه با چادر! ولی با روسری و لباس مناسب.اتفاقا این آقا پسر خیلی هم روی ایشون تعصب داشتن ولی هر دو طرف انعطاف پذیری نشون دادن و الانم زندگیشون خوبه.
این توافق ها باید قبل از ازدواج انجام بشه وگرنه بعدش مشکل سازه.
RE: قول های عاشقانه بی تدبیر ...آیا من یک نامرد هستم؟
دوستان همدردم سلام
من به امید خدا روز یکشنبه میرم خواستگاری...دیگه صحبت های مهریه و این چیزا رو قراره بکنیم ...حالا یه دفعه یه هفته ی اخیر دوباره همون فکرای کلی اومده به سرم...نکنه پس از ازدواج به چیزایی که میخوام نرسم..احساس می کنم اون رو نمی دونم میخوام یا نمی خوام..مثل کسی که کنکور داره و هفتهی آخر فکر می کنه همه ی درسا رو یاشد رفته..چه باید کرد؟