ازدواج آری یا نه !!!!!!!!!!!!!!!

عرض سلام و ادب خدمت مدیران و اعضای تالار همدردی .

من ----- 25 ساله از یکی از شهر های ایران هستم . خواستم که دوستان عزیز من را در مورد این مشکل کمک کنند . من این مشکل را خدمتتان توضیح می دهم .

من از زمان که دیپلم گرفتم بر طبق شرایط موجود به سر کار رفتم به عنوان کارمند در یک شرکت. و فوق دیپلم را گرفتم و وارد مقطع کارشناسی سال 1386 شدم در دانشگاه هم با دختری اشنا شدم . که با هر شرایط که وجود داشت رابطه ای به وجود اومد البته از اول با در جریان بودن خانواده ها . به حال علاقه ای به وجود امد حالا خواسته یا نا خواسته این رابطه همچنان ادامه دارد .

من دو بار به خواستگاری رفتم که بار اول سر مهریه (110) اتفاق نظری داشتیم با که یه وقفه بوجود اومد و بار دوم همه چیز حل شد و تاریخ عقد رو تعیین کردیم . بعد مادرم که با صحبت دیگران و ایراداتی که الان هم وقتی بهش فکر می کنه خودش هم میگه منطقی نبوده گرفت اون هم از خانواده دختر (( هیچ گونه ایرادی از دختر نگرفت و می گه که ایراد نداره )) فقط از خانوده ایراد گرفت می گفت که از طریقه زندگی کردن مادرش راضی نیستم .
لازم ذکر می باشد که من دختر از نظر فکری باهمدیگر مشابه و تو این حدود 4 سال یک بار هم مشاجره نداشتیم .الان هم دختر خیلی ناراحته و فامیل اون هم از این ماجرا با اطلاع هستند .

خلاصه می کنم کلامو الان بعد از گذشت چند ماه از این اتفاق با شرایطی روحی برای من و دختر من دچار دوگانگی شدم . الان مادرم راضی و خانوده دختر هم در مسیر راضی کردن در پیش دارم .

الان کارمند و مدرس دانشگاه هستم آپارتمان در حال اماده شدن هست و فوق لیسانس هم گرفتم (ترم آخر) .
دختر هم لیسانس و الان هم در شرکت قبلی من گذاشتمش سر کار جای خودم
بعضی اوقات هم این فکر به ذهنم می رسه که شاید در اینده بهتر از این هم گیرم بیاد (نظر برادرم)می گه که ارزش تو بیشتر هست !!!!!!
حال با این شرایط از مشاوران و دوستان عزیز تقاضا دارم من را در انتخاب تصمیم صحیح کمکم کنند...

سلام دوست عزیز،

خوش آمدید :72:

به خاطر موفقیتهای کاری و درسی به شما تبریک می گویم.

یک سوالی که برای من پیش آمد اینه که چرا شما می گویید می توانید دختر بهتری پیدا کنید؟
منظورتون از "بهتر" رو می شه بیشتر توضیح دهید؟
مگر در او کم و کسری می بینید؟ یا در او چیزی هست که با معیارهای شما سازگار نیست؟ یا اخلاقی دارد که شما خوشتون نمیاد؟

شما که می گویید بعد از 4 سال مشکلی با هم ندارید و از قرار معلوم همه چیز خوب پیش می رود. حتماً 4 سال منتظر این بودید که شرایط ازدواج برای شما فراهم شود. حالا که شده، شما دودل شدید...

سلام حامد جان

در مود اینکه باید بگم که از صحبت های دیگران (برادر) که میگن که ارزش تو بالاتر هست

اون هم از نظر مالی و کلاس بالا تر . تحصلات بالاتر و از این حرفها .


از اینکه ایا این انتخاب خوبی هست یا نه ؟

اخه من تجربه ندارم که ایا این انتخاب بهتر می تونه انقاف بیوفته یا هر چه جلوتر که می روم بهتر از این خانم گیرم میاد یا نه .

علی آقا،

در مورد اینکه شما تحصیلاتت بالاتره باید این را گفت که تحصیلات دختر خانم هم خوب هست.
فکر نمی کنم این ایرادی باشه. قرار نیست که اون رو استخدام کنی که حتماً بگی باید اون هم فوق داشته باشه!
البته شما که فوق داری، فکر می کنم برای دختر لیسانس کافیست. اگر خواست بعد از ازدواج می تواند فوق هم بگیرد.

در مورد بی کلاسی هم باید بیشتر توضیح بدهید. امیدوارم تصمیمی به این مهمی رو بر پایه چشم هم چشمی و افکاری سطحی نگیرید.

به نظر من شما خوب فکر کن، ببین از همسر آینده ات چه انتظاراتی داری. یک لیست از معیارهایت درست کن.
بعد ببین این دختر خانم چندتا از اینها را داره. خوبیش اینه که چند سال هست که اون رو می شناسی.

تصمیمت هم احساسی نباشه.

به نظر من برادرت اگر می خواهد مخالفت کنه، باید کمی دلایلش بهتر باشه.

این مقاله هم خیلی خوب است: برخی از معیارهای ازدواج که کم تر به آن ها توجه می شوند

سلام علی جان ،
فکر میکنم به خاطر حرفهای دیگران ازجمله برادرتون دودل شده ای ، اگه واقعا خود دختره مشکلی داره هیچ اما اگه بعداز چهارسال بااون هیچ مشکلی نداشته اید واقعا حیف است که اون را از دست بدهی ، فوق لیسانس و لیسانس بهونه است الان که همه درحال درس خوندن هستندخوب اگه دوست داری میتونی تشویقش کنی اونم ادامه تحصیل بده . پس واقعا فکر کن این شمایید که باید با او زندگی کنیدنه برادرتون . درست فکر کن .

دوست من
شما مگه از اول قول و قرار با این خانم نگذاشتی؟حالا می خوای ولش کنی بخاطر..
همیشه هم اینطور نیست که بهتر گیر ادم بیاد.به حرفها Hamed65 توجه کن

سلام خدمت دوستان عزيز و سپاس براي راهنمايي بي منتتان .

حامد عزيز

در مورد تحصيلات بگم كه برام مهم نيست (دختر هم براي ارشد خوشو اماده مي كنه )

در مورد كلاس هم من براممهم نيست اخه خود دختر از نظر شخصيتي كامل مي باشد . و نظر برادرم و خانواده هست كه مي گنم در سطح ما نيستند ( فقط به خاطر اينكه ما بالا شهر هستيم اونا وسطاي شهر )

از همسر اينده ارامش يكرنگي در كنار هم بودن و زندگي خوب رو مي خوام . كه از نظر خودم داره .

---------
اسمان عزيز

بله كاملا درسته به خاطر حرفهايشان هست كه مي گم نكنه انتخاب كنم و فردا مشكلي ايجاد بشه و اولين نفرات همين ها هستند كه دست تو چشم ادم ميكنند . ((عدم اطلاع از اينده ))

---------

تماس عزيز

در مورد قول بايد بگم كه بهش گفته بودم كه مادرم ناراضي (قبلا بود ) باشه من هم مخالفت مي كنم اخه دوست ندارم زندگي شروع كنم كه فردا دلخري و ناراحتي باشه .

باز هم تشكر مي كنم كه دوستان عزيز من در حال راهنمايي كردن من هستيد .

سلام و به تالار همدردی خوش اومدی

چشم هاتون رو قبل از ازدواج خوب باز کنید و بعد از ازدواج ببندید

پاسخ زیر مشاوره تخصصی مدیر محترم بمی باشد

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط بالهای صداقت

(27/3/1386)

پس حرف و نظر دیگران در انتخابم چی میشه؟

مراجع محترم؛ توجه شما را به چند نكته جلب مي كنم:

يكم:‌ محور اصلي در انتخاب همسر خود شمائيد. اگر بنا باشد كه تحت تاثير صحبت هاي ديگران مردد شويد، اين اتفاق بعد از ازدواج هم ممكن است بيفتد و منجر به از هم پاشيدگي خانواده مي شود. نقش ديگران صرفا دادن تجربه و مشورت به شماست و شما پس از بررسي بر اساس شعور ،‌منطق و احساس خود نتيجه گيري و تصميم مي گيريد. پس، از روي حرف ديگران كه هر كسي فقط از منظر خودش صحبت مي كند ، تصميم نگير.

دوم:‌ بر اساس معيارها و نكته هاي ازدواج ، معيارهاي خود را دقيقا و با مثال و جزئيات براي خودت مكتوب كن، براي هر معيار ضريبي متناسب با ارزش آن يادداشت كن. و با شناختي كه از طرف مقابلت داري، به بررسي تناسب معيارهايت و معيارهاي او بپرداز.

سوم: بعضي ذهنياتت كه از زمينه خانوادگي و فرهنگي و خيالاتت سرچشمه گرفته بايد اصلاح كني، بعضي از اين خطاهاي شناختي كه حتما بايد تغيير دهي ؛از اين قرار است:

- اگر بخواهي خوشبخت باشي بايد طرف مقابلت تحصيلات بالا داشته باشد.

- خوشبختي در گرو اينست كه از نظر رفاهي در سطح خوبي باشي.

- بعد از ازدواج مي توانم همسرم را تغيير بدهم.

- تفاوت در مسائل اعتقادي، اخلاقي و ...،‌در ازدواج اهميتي ندارد و مي توانيم هر كدام جداگانه اعتقادات خود را داشته باشيم.

- ازدواج خوب ازدواجي هست كه از اول همه چيز آماده و فراهم باشد، و بعد از ازدواج در هيچ مسئله اي ؛ اختلاف نظر وجود نداشته باشد.

- اينكه بايد فرد ايده آلي جهت همسري انتخاب كنم كه از هر لحاظ بي عيب و نقص باشد.

- اينكه خوشبختي ام در گروه اينست كه حتما و حتما در يك فرجه زماني با يك نفر ازدواج كنم حتي اگر آن شخص مناسب من نباشد. و اگر من ازدواج نكنم ، به تنهايي يك آدم بي ارزش و بدبخت هستم. و با عجله تمام بايد با اولين كسي كه توانستم ازدواج كنم ، حتي اگر آن فرد از نظر اعتقادي با من متفاوت است، يا معتاد ، سخت گير، اختلاف فرهنگي، اختلاف طبقاتي و تحصيلي، اختلاف فكري و ... مي باشد.


چهارم: حق انتخاب را از خود نگيريد. از افعال مجهول در مورد خود زياد استفاده نكنيد. اينكه «شاید در اینده بهتر از این هم گیرم» يعني چه؟ در واقع ما خودمان فاعل كارها هستيم. مثلا شما مي توانيد خود را عاشق كنيد. (‌مثلا با خيالبافي زياد در مورد يك نفر، چشم پوشي از مشكلاتش، فرار از وضعيت بد خانواده ، و ....). پس شما يك فرد آگاه و تصميم گيرنده نسبت به انتخابهاي خودتان هستيد ، مخصوصا انتخاب همسر كه مهمترين انتخاب هر فرد در زندگيش مي باشد. پس لازم است در چنين انتخابهايي،‌اگاهانه ، عاقلانه و با مشورت با متخصص انجام شود.

پنجم: تمام مطالب بالا به معني اين نيست كه سخت گيريهاي افراطي داشته باشيم و یا چشمانمان را روی ضعف ها و مشکلات ببندیم ر. بلكه بايد معيارهاي اساسي را فراموش نكنيم.و با توجه به آنها تصميم بگيريم.

http://www.hamdardi.net/imgup/19427/...83b4af8e77.gif

---

سلام ، علی جون
نوشته ای که :
بله كاملا درسته به خاطر حرفهايشان هست كه مي گم نكنه انتخاب كنم و فردا مشكلي ايجاد بشه و اولين نفرات همين ها هستند كه دست تو چشم ادم ميكنند . ((عدم اطلاع از اينده ))
میدونی علی اگه خوب بشه ، اونا کردند و اگه بد بشه هم اونا قبلا گفته بودند . این همشگیه ، اکثریت مردم این اخلاق را دارندکه فکر میکنند همه چیز را از قبل می دونند اما هیچکس از آینده اطلاع نداره وفقط خداست که میدونه آینده چه خبره ، حالا از کجا معلوم که بد بشه ، شاید هم خیلی خوب شد .
مهم اینه که خودت انتخاب کنی می دونی اگه خودت انتخاب کنی خوب بشه یا بدبشه ، روی پای خودت میمونی و دفاع میکنی ونمیگذاری زندگیت ازهم بپاشه ، اما اگه دیگران انتخاب کنند سرهرچیز کوچکی بهانه میاری و میکشی کنار .
خودت انتخاب کن و مسولیتش راهم قبول کن.
اما اگه من بودم واقعا 4سال با کسی بودم ومشکلی پیدا نکرده بودم سرهیچ و پوچ همه چیز را بهم نمیزدم . مادرت راهم راضی کن شما آقایون که این کارهارا خوب بلدید . :311:

سلام

شرایط برای ازدواج تا آنجا که شما برای ما توضیح دادید خوب به نظر می رسد

البته به این نکته دقت فرمایید که خانواده ی خانم هم در انتخاب شما مهم هستند.یعنی اگر فقط خود خانم را می پسندید ولی خانواده شان را نمی پسندید این نیز می تواند یک توقف قبل از تصمیم به ازدواج برای شما باشد.چراکه درست است که شما قرار است با خانم زندگی بکنید ولی در ارتباط کامل با خانواده ی خانم هم خواهید ماند پس مهم است که خانواده ی ایشان نیز مورد تایید شما قرار گیرند

همچنین سطح مالی نمی تواند یک معیار قطعی باشد . در مورد شما که چهار سال است ایشان را می شناسید هر تفاوتی که قرار بوده ببینید را احتمالا دیده اید.پس این معیار برای شما ملاک چندان مناسبی نخواهد بود



برایتان آرزوی خوشبختی می کنم
ارادتمند
:72::72::72:

ای با با اخه من این مدلی نیستم که به زور کاری رو انجام بدم دوست دارم همه راضی باشمد و فکر می کنم که مشکلم هم همینجا هست که تا حالا هنوز کاری نکردم .

اریکس جان با نظرت کاملا موافق هستم و همین مسئله هست که منو تا الان نگه داشته و وقتی به خودم هم نگاه می کنم میینم که بچه ها یه جورای راست می گن که این همه زحمت کشیدم حالا بخوام خودم که 100 هزار تا هستم برم به 10 هزار تا بفروشم .

علی آقا،

یک سوالی دارم.

چرا شما خودت را 100 هزار می بینی و اون دختر را 10 هزار؟
چرا دفعه اول که رفته بودی خواستگاری و قرار عقد هم گذاشتی متوجه این مسئله نشدی؟ یا اینکه اون موقع به نظرت برای هم مناسب بودید؟

توی این مدت مگه چه چیزی در شما تغییر کرده که شما 10 برابر او شدی؟ گرفتن فوق لیسانس؟ استخدام شدن شما در شرکت؟

یک سوال دیگه. اگر همون موقع که می خواستید ازدواج کنید، ازدواج کرده بودید. الآن شما چه حسی داشتی؟
یعنی اگر ازدواج کرده بودی، آیا شما می گفتی من 100 هزار هستم و زنم 10 هزار؟

باور کن قصد انتقاد از شما رو ندارم، ممکنه این مسئله برای خود من هم پیش بیاد. من هم زیاد به این مسئله فکر می کنم. من نمی دونم این دختر مناسبت هست یا نه. نمی دونم با او خوشبخت می شی یا نه. امیدوارم خودت بهتر تصمیم رو بگیری.

ولی وقتی با او آشنا شدی و چند سال این آشنایی رو ادامه دادی، و او هم منتظرت ماند، به این فکر می کردی که فوق بگیری و کار خوب پیدا کنی، دیگه او رو در حد خودت نمی بینی؟

سلام علی جون ،
وای باورم نمیشه ، یعنی مردها اینجوریند ، علی جون ازدست من نارحت نشی ولی دارم به مردها بدبین تر ازقبل میشم ، چراوقتی خودتون پایین تراز یک دختر هستید اون موقع میگید تفاهم مهم است و ...
اما وقتی خودتون یکمی از دختر بالاتر هستید فکر میکنید دیگه حالا تمام دخترهای دنیا منتظرتون هستند و ....
ترا خدا اینجوری فکر نکنید ببین فکر نکن خودت هم خیلی کاملی ، مثلا همین جا خودت ، ببخشید ازخودت اراده ی قوی نداری ، میگی همه باید راضی باشند یعنی نظر خانواده مهمتر از خودته !
پس گل بی عیب خداست نه ما بنده هاش .از دستم ناراحت نشو من نه شما را میشناسم نه آن دختررا فقط احساس کردم یکمی اعتماد به نفس کاذب پیدا کردی :300:مواظب باش با سر به زمین نخوری :305: اینم یک پند تند و رک بود امیدوارم متوجه منظور من بشی .:104:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ali0125

این همه زحمت کشیدم حالا بخوام خودم که 100 هزار تا هستم برم به 10 هزار تا بفروشم .

---

دوست عزیز،

میشه کمی در مورد عبارت بالا توضیح بدی ؟
نمی دونم چرا ولی فکر میکنم این عبارت رو از کسی یاد گرفتید !

بفروشم ؟؟؟؟؟؟؟؟ :320:


به کدام دلیل همچین فکری کردین ؟

تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد ؟ که امروزه از هر کار دیگه ای آسون تر شده ؟
تدریس در دانشگاه ؟
خانه ی نیم ساخته ات ؟
یا سکونت در بالای شهر ؟

من نمیدونم که اون خانوم مناسب شما هست یا خیر ولی با این طرز فکر مطمئن هستم شما مناسب ایشون نیستید !

بیا پایین رفیق ! بیا پایین ! :310:

جناب علی
4 سال با دختر خانمی رابطه داشتید و خانواده ها در جریان هستن و این که الان بعد 4 سال بپرسید ازدواج آری یا نه خیلی بی انصافیه.
ممکنه صحبت هام کمی تند باشه به خاطر پست آخرتون پس پیشاپیش می گم که بهتون بر نخوره!
تو همین 4 سال اگر که شما نبودید اون دختر خانم مطمئناً می تونست به جای ارتباط با شما با شخص بهتری! ازدواج کنه.
و این که
اگر که جداً خودتون رو 100هزار تصور می کنید و دختر مورد نظرتون رو 10 هزار یعنی 10 برابر بالاتر از ایشون پس نـــــــــــه، ازدواج نکنید.
چون در اینصورت در آینده همیشه از اوج به همسرتون نگاه می کنید و این برای شخصیت فوق العاده ایشون ( اون طور که در نوشته هاتون توضیح دادید) خیلی سنگینه و نمی تونه تحمل کنه.
بهتره طرز فکرتون رو عوض کنید و کمی هم بابت این که 4 سال ذهن اون دختر خانم رو درگیر خودتون کردید عذاب وجدان خرج کنید!
غرور این قدرش خیلی زیاده و یه روز زمینتون می زنه.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط 367

بیا پایین رفیق ! بیا پایین ! :310:

---

:104::104::104:
:104::104:
:104:

واقعا که بعضی از شما ........ انگار وجدان.........
4 سال با احساسات یک نفر بازی می کنید بعد تازه یادتون می افته این اونی که میخواستم نبود یا داداشم میگه......:158:
:320:
:102:
:101::101:
:223:
:97:
:223:
:33:
:question:
ببخشید خیلی عصبانی شدم

سلام خدمت دوستان عزیز .


در مورد اینکه من 100 هزار تا باشم حرف شما درست این قیمت گذاری که می فرمایید اشتباه هست .

این سخن رو برادرم می گه که شما بیشتر ارزش داری و اینده بهتری داری .

و در مورد 4 سال اونم اینه که من به دختر گفته بودم که من قصد ازدواج ندارم و فکری نکن . و مورد دوم اینکه اینهم گفته بودم که اگر نظر مادرم منفی بود من هم منفی هست . (حفظ ارامش مادر)

من که این طر فکر رو ندارم که بیشتر ارزش دارم و یا نه

فقط اینو می بینم که با اون دختر ارامش داشتم . و اینکه با هیچ کس نمی تونم دیگه رابطه برقرار کنم ( فکری و وروحی) به هیچ عنوان .

وقتی که بحث دختر میشه تو جمع خانواده فقط کلامشون اینه که می گن که ارزش تو بیشتر هست و حیف هست . و اینکه میگن فردا زندگی سخته زندگی فلان هست و از این حرفهای نا امید کننده که وقتی اینا رو می شنوم دل میخواد واقع برم جایی که هیچ کسی رو نبینم و از این حرفهای انسانهای نا امید ......:160:

نظرشون اینه که می گن وقتی ازدواج کردی دختر کامل عوض میشه بد میشه زندگی تو خراب می کنه ( نظر کلی در مورد دخترها )

اخه من موندم چه جوری بهشون بفمونم که عقایدشون اشتباه هست
حالا موندم که ایا برم این کارو کنم بر خلاف نظر خانواده و یا به حرف بزرگتر ها کنم که دو تا پیراهن پاره کردند

علی جان رضایت هر دو خانواده برای ازدواج خیلی مهم است. هیچ وقت مقابل خانواده ات قرار نگیر و سر خود کاری نکن.

ولی اگر دلایلی که خانواده ات می آورند منطقی نباشند، شاید شما بتوانی نظرشون رو برگردونی.

میشه چندتا از دلایل اونها برای مخالفت رو به ما هم بگی؟

تا حالا فقط یادمه گفتی برادرت میگه دختر بی کلاسه و مدرکش فقط لیسانسه...

علی آقا شرمنده که اینقد رک میگم
ولی شما تو تصمیم گیریهاتون استقلال ندارین ! طرز فکر اطرافیان خیلی تو عقاید شما تاثیر داره .... احتمالا با این عقیده که اونا از شما با تجربه ترن یا به قول معروف دو سه تا پیرهن بیشتر از شما پاره کردن خودتونو متقاعد میکنین.

شما تو پست های قبلیتون گفتین که مشکل مادر شما اینه که از طرز زندگی مادر دختره خوشش نمیاد .... اونوقت چه ربطی به زندگی شما دوتا داره ؟

اینو هم مد نظر داشته باش که نه اولاد برا آدم میمونه و نه پدر و مادر ... این همسرت هست که تا آخر عمر در کنارش زندگی میکنی ....

در هر صورت هر تصمیمی که بگیری درست هم باشه (تقصیر خودت هست ) اشتباه هم باشه بازم (تقصیر خودت است).

یا حق

حامد عزیز ممنون
عرض کردم خدمتتون تنها مخالفتشان مادر دختر هست که می گن امروزی نیست .و طریقه زندگی کردن و ایرادات الکی . و دوم اینکه وقتی من می گم دختر خوبه اونها می گن اول هست بذار بیاد تو زندگیت بعد ببینش و می گن که نابود می شی اگر که زن بگیری ( کلی) تو باید خوب عشق و حال کنی .

اخه من موندم این زندگی چی که این همه ازش بت ساختن .
فقط من موندم که بابا این زندگی بهتر و اینده بهتر و شرایط بهتر چی هست که اینها می گن .

سعید جان . از نظر شما من حرف دیگران روم تاثیر گذار هست ولی از نظر بنده احترام به مادرم که برام هم پدر بوده و هم مادر که سختی های زیادی رو تحمل کرده به خاطر بزرگ شدن ما و من هم تنها کاری که می تونم براش بکنم اینه که به نظرش احترام بذارم .


اصلا نگاه به فرزندشان نمی کنند که بابا ممکنه ناراحتی روحی بیگره و تو تحصیل من هم تاثیر خودشو ترم پیش نشون داده . روح و روانم در گیر هست بعضی وقتها هم احساس می کنم توان راه رفتن هم ندارم . :158::223::223::223::

یه چیز خیلی مهمه

وقتی تصمیم میگیریم عواملی مهمی تاثیرگذار هست ، که عوامل تاثیر گذار در مراحل اجرایی

کار هم خودشون رو نشون میدن.

در مواردی از این دست ما میتونیم تنهایی تصمیم بگیریم یا نه در ریلی حرکت کنیم که پدر و مادر برامون کشیدن

اما توجه داشته باشیم که آیا ادامه ماین مسیر تا کی برای ما ممکن خواهد بود !!!

فرضا بنده مخالفت مادرم رو کردم اما آیا تا به آخر میتونم مانع یا ضربه گیر خوبی برای کارشکنیهای طبیعی اون باشم؟

آیا لوازم اون رو سنجیدم ! چون در این فرض بنده یک چیز رو از دست دادم و یک چیز دیگه رو بدست آوردم

یکی از بهترین حامیانم رو که والدین هستند از دست دادم و یک مانع بزرگ (که اصالت و بخش بزرگی از هویت من رو

تشکیل میدن ) رو برای خودم حاصل کردم.

در برآورد این دوتا ، اگر برآیند قضیه توانایی من بود که خیلی خوبه و الا نباید عجله کرد و کار رو بصورت زمان مند و

مرحله ای مدیریت کرد.

علی عزیز من فکر میکنم که شما هنوز خودت امادگی اینکارو ندارین وگرنه مخالفت مادر بهانس چون من مطمئنم که شما اگر خودت بخای میتونین مادرتونو راضی کنین . اگه واقعا فکر میکنین سطحش از شما پایین تره باهاش ازدواج نکنین به نفع هردوتونو . اما راجع به تغییر بعد از ازدواج بله من مطمئنم که همه بعد از ازدواج تغییر میکنن حتی خود شما چون ارزوهاشون یه جهت دیگه ای به خودش میگیره پس باید اماده باشی

علی جون سلام ،
بابا اول یک مرتبه با همون دختر خانم برو مشاوره ، بالاخره اونها شاید بهتر ازبقیه با این اتفاق ها روبرو شده باشند بعد هم با امید به خدا خودت تصمیم بگیر اما با دلیل منطقی ، جوری که بعدا اگه یک لحظه به کارت شک کردی بتونی خودت را قانع کنی نه این که تا آخر عمرت عذاب وجدان پیدا کنی ، پدر ومادر و برادر وهمه مهم هستند اما مهمتر خودتی و زندگی خودت . برادرتون هم برای خودش تصمیم بگیره ، مگه زندگی اونه که نظر میده ، قرار هم نیست که اگر اون دختر را انتخاب کردی حالا با خانواده قطع رابطه کنی که وسط دوراهی موندی که نمیخوای خانواده ات را از دست بدهی ، آروم ، آروم بدون جبهه گیری قانعشون کن بگو بزرگ شدی و میخوای برای زندگیت خودت تصمیم بگیری ، احساس میکنم خودت هم اون دختر خانم را دوست داری فقط زیاد به خانواده ات اجازه مداخله دادی ، خانواده ات برات زحمت کشیدند درست ، دستشون هم درد نکنه اما وظیفه شون هم بوده یا لطفشون ، ولی به هرحال حق ندارند برای آینده شما تصمیم نهایی بگیرند .چه این دخترخانم باشه چه نباشه ، خودت نظر آخر رابده ، فقط خودت .

با تشکر از دوستان عزیز فعلا دارم روی پروژه خانواده فعالیت می کنم و تا حدودی هم در حال راضی شدن هتند خوشحال می شوم که از تجربیات دوستان استفاده نمایم .

سلام علی آقا.
چی کار کردید؟ موفق شدید خانواده تون رو راضی کنید؟ تا کجاپیش رفتید؟

سلام شیدا خانم راه سختی رو در پیش دارم

اول که برادرم فعلا راضی شده

بعد هم با خانم محترم یه صحبت هایی شده تا اماده شوند و در نهایت باید پروژه مادر در دست دارم

ممنون از اینکه به فکر بنده هستید

و از دوستان عزیز خواستار همراهی در راه هستم .:325:

عرض سلام خدمت دوستان گرامي

در مورد موضوع مورد بحث بايد عرض كنم كه به چند مشكل بر خورد كردم .

اول اينكه چه جوري بايد اينو از دل دختر در بيارم

دوم اينكه راه ميان بر براي راضي كردن مادر چه راهي هست

سوم راه ميان بر راضي كردن خانواده دختر

چهارم تجربيات شما براي كسب ارامش براي شروع زندگي .


منتظر حضور سبزتان در مسير راهنمايي بنده هستم

با سپاس فراوان

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ali0125

عرض سلام خدمت دوستان گرامي

در مورد موضوع مورد بحث بايد عرض كنم كه به چند مشكل بر خورد كردم .

اول اينكه چه جوري بايد اينو از دل دختر در بيارم

دوم اينكه راه ميان بر براي راضي كردن مادر چه راهي هست

سوم راه ميان بر راضي كردن خانواده دختر

چهارم تجربيات شما براي كسب ارامش براي شروع زندگي .


منتظر حضور سبزتان در مسير راهنمايي بنده هستم

با سپاس فراوان

---

منتظر جواب دوستان هستم

دوست عزیز
به ته ته ته...................................ته قلبت نگاه کن اگه واقعا واقعا همون دختری که می خوای همسرت و مادر بچه هات باشه مطمئن باش می تونی دل همشونو بدست بیاری ولی اگه هنوز تردید داری شاید بهتره کمی بیشتر فکر کنی..................:303:

سنجاب عزیز

داره حل میشه اگر خدا بخواد