-
مرد متعصب به کی میگن؟(بدبین)
ببخشید من یه سوال برام پییش اومده
خیلی ها میگن ببین خاستگارت متعصب افراطی نباشه
این متعصب افراطی یعنی چی؟و چطور میشه این افراد رو شناخت؟
اخه من ارتباطی داشتم که ازمن خاسته شد حجابم رو کامل رعایت کنم البته من روسری جلو همه سر میکردم ولی در حد زدن هدبند خاسته شد که من قبول کردم
بعد از مساله حجاب از من خاسته شد که هرجا میری باید یا اطلاع من باشه
توجیحشون هم این بود که چون در قران امده که زن بدون اجازه مرد حق خروج از خانه را ندارد
حالا شما این تناقض را چطور رفع میکنید؟
قران که اشتباه نیست،ایا این اقا متعصب افراطی است یا خیر؟
همچنین احترام به نظر فرد مقابل را چطور توجیح میکنید؟
-
RE: مرد متعصب به کی میگن؟(بدبین)
پرستوی سفید عزیز
من در قران با همچین چیزی برخورد نداشتم اگه دوستان اطلاعی در ایم مورد دارن لطفا بفرمایین
کاش ازشون می پرسیدیم کجای قران اومده؟
اگر قبول کنیم در قران همچین چیزی هست ایا ایشون به بقیه چیزهایی هم که در قران هست متعقدن یا فقط این یک مورده؟
طالبان هم به نظر خودشون طبق نظر قران عمل می کنن و افراطیهایی که در ایران به اسم دفاع از کشور و قران هم به جون مردم میوفتن به نظرشون طبق قران و شرع عمل می کنن ایا به نظر شما قران و شرع همچین چیزیه؟
اسلام دین تساحل و تسامحه حالا این افراد این احادیث ساختگی رو از کجا می ارن که دین رو زیر سئوال ببرن الله و اعلم !!! اینه به نظر من متعصب افراطی هستن که دلیل که نصحه سریح قران و دین باشه برای کارهاشون ندارن شاید همان خوارج زمانن!
تا حالا در موارد ایدئولوژیک با هاشون بحث کردید که بدونید واقعا چه دیدی دارن؟
منظور شما احترام در عقایده؟
نگاه شما به قران،حجاب و دین چیه؟
سری هم به پست http://www.hamdardi.net/thread-15743.html بزنید بد نیست
ما که نه ایشون رو دیدیم نه می شناسیم و نه با افکارشون اشنا هستیم اگر حرفی بزنیم می شه پیش داوری
میشه بیشتر در موردشون بگید؟
-
RE: مرد متعصب به کی میگن؟(بدبین)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط پرستوی سفید
ببخشید من یه سوال برام پییش اومده
خیلی ها میگن ببین خاستگارت متعصب افراطی نباشه
این متعصب افراطی یعنی چی؟و چطور میشه این افراد رو شناخت؟
اخه من ارتباطی داشتم که ازمن خاسته شد حجابم رو کامل رعایت کنم البته من روسری جلو همه سر میکردم ولی در حد زدن هدبند خاسته شد که من قبول کردم
بعد از مساله حجاب از من خاسته شد که هرجا میری باید یا اطلاع من باشه
توجیحشون هم این بود که چون در قران امده که زن بدون اجازه مرد حق خروج از خانه را ندارد
حالا شما این تناقض را چطور رفع میکنید؟
قران که اشتباه نیست،ایا این اقا متعصب افراطی است یا خیر؟
همچنین احترام به نظر فرد مقابل را چطور توجیح میکنید؟
مساله اینه که همونطور که به قول دوستان به اصطلاح مذهبی نداشتن حجاب جلب توجه میکنه ، پوشش بیش از حد و غیر عادی هم جلب توجه میکنه..
اعتقادات هر کسی محترمه ، اما من نظر شخصیم اینه که حتی وقتی پیغمبران هم در مورد این نوع حجاب گفتن ، شامل زمان خاص خودش میشده و مشکلاتی که در اون زمان بشر باهاش دست و پنجه نرم می کرد و شاید دلیل عمدش وحشی گری انسان های اون عصر بوده. گذاشتن هد بند رو من افراط می دونم ، همینطور چادر. اما در مورد نذاشتن روسری ، باید اول به لحاظ فرهنگی اندکی کار بشه رو جامعه. مثال روشن این حرفم مالزی هست که افراد با روسری و بدون روسری کنار هم زندگی خوبی دارن.
حالا یک عده هم اصرار دارن که نه اصلا خانوم نباید هیچ نوع حجابی داشته باشه و حتما باید بدون روسری باشه ، این دسته هم از اونور بوم دارن میفتن.. این هم افراط از نوع دیگر.
-
RE: مرد متعصب به کی میگن؟(بدبین)
استنادایشون ایه 34 سوره نسا بود که میگفتن مرد بر زن برتری داره
من خودم از لحاظ دینی ادم معتقدی هستم حتی نمازهای صبحم به ندرت قضا میشه
اما در مورد حجاب شاید یک سانت از موهام پوشیده نیست
به نظرم حجاب باید طوری باشه که جلب توجه نکنه و با توجه به جامعه ایران پوشش من یک پوشش عادی به حساب میاد
ایشون میگفتن چرا دربرابر چیزی که هم خدا رو راضی میکنه و هم همسرترو مقاومت میکنی؟
به همین خاطر این مورد دو پذیرفتم هرچند مبدونم اگر به مرحله اجرا میرسید سخت بود برام
-
RE: مرد متعصب به کی میگن؟(بدبین)
من که سرماییم زمستون کلاه می ذارم به خاطر فشاری که رو سرم میاره همش دلم می خواد درش بیارم.حالا اون مردی
که می گه هدبند بزن،خودش می تونه همون هدبندو یک ساعت تحمل کنه؟
-
RE: مرد متعصب به کی میگن؟(بدبین)
حتی کراوات هم می گن روی گردش خون تاثیر می ذاره. هد بند که دیگه سفت و سخت سر آدم را میگیره.
پرستو جان طرف صحبتم شما نیستید، همون آقایی هستند که به شما می گفتند هدبند بزن! خودشون با دختر غریبه معاشرت می کردند و هیچ منافاتی با اسلام نداشت؟؟؟؟
-
RE: مرد متعصب به کی میگن؟(بدبین)
دوست عزیزم خب ایشوت اعتقادات و نظرات خاص خودش رو داره که از اول هم با شما در میون گذاشته حالا شما اگه مشکلی نداری با این موضوع که دیگه بحثی نیست و کاری که ایشون میخوان رو انجام میدید ولی اگه دوست ندارید و موافق نیستید با نظرشون قبول نمیکنید . به نظر من مهم نیست خیلی اسمی که میشه رو این خصوصیت گذاشت باید ببینید میتونی کنار بیای و قبول کنی یا نه . :72:
-
RE: مرد متعصب به کی میگن؟(بدبین)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بهشت
حتی کراوات هم می گن روی گردش خون تاثیر می ذاره. هد بند که دیگه سفت و سخت سر آدم را میگیره.
پرستو جان طرف صحبتم شما نیستید، همون آقایی هستند که به شما می گفتند هدبند بزن! خودشون با دختر غریبه معاشرت می کردند و هیچ منافاتی با اسلام نداشت؟؟؟؟
دقیقا این مدل حجاب طوری هست که انگار داریم با خدا مچ میندازیم و باهاش مبارزه میکنیم. خدا زن رو زیبا آفرید ، حالا ما هی طرح بدیم چطور از زیباییش کم بشه. نه که یک زن بخواد بد لباس باشه و یا جلب توجه کنه ، اما مرد ، زیبایی همسر آیندش رو فقط برای داخل خونه نباید بخواد ، اصلا واسه خود مرد لذت بخش هست که با همسر زیبای خودش تو خیابون قدم بزنه.
-
RE: مرد متعصب به کی میگن؟(بدبین)
نیلوفر جان، پرستو می خواد با بررسی این درخواست ها و رفتارهای ایشون متوجه بشه که آیا بدبین است یا نه.
به قول آقای مدیر که در تاپیک خودتان گفتند:
معمولا در مراحل شناخت ، تفاوت های معیارهای اعتقادی، اخلاقی، شخصیتی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و ...، فریاد نمی زنند، بلکه نجوا می کنند.
پرستو دنبال این است که بداند این یک اختلاف نظر کوچک است یا تفاوت اعتقادی شدید و ...
-
RE: مرد متعصب به کی میگن؟(بدبین)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بهشت
نیلوفر جان، پرستو می خواد با بررسی این درخواست ها و رفتارهای ایشون متوجه بشه که آیا بدبین است یا نه.
به قول آقای مدیر که در تاپیک خودتان گفتند:
معمولا در مراحل شناخت ، تفاوت های معیارهای اعتقادی، اخلاقی، شخصیتی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و ...، فریاد نمی زنند، بلکه نجوا می کنند.
پرستو دنبال این است که بداند این یک اختلاف نظر کوچک است یا تفاوت اعتقادی شدید و ...
:72:
-
RE: مرد متعصب به کی میگن؟(بدبین)
پرستوی سفید عزیز
من قصد نداشتم اینجا بحث ایدئولوژیک کنم ولی ناچار شدم
ترجمه ایه 34 سوره ی نساء:
تفسیر مجمع البيان
ترجمه 34 - مردان، كارگزار[و تدبيرگر امور] زنانند، از آن روى كه خدا برخى از آنان را بر برخى [ديگر] برترى بخشيده، و بدان جهت كه از دارايىهاى خويش[براى تأمين زندگى زنان] هزينه مىكنند؛ بنابراين زنان شايسته [آنانى هستند كه در زندگى مشترك، همسرانشان را با رعايت حقوق و احترام متقابل ]فرمانبردارند؛ و از آن روى كه خدا [حقوق آنان را] پاس داشته است، در غياب [شوهرانشان] نگاه دارنده [اسرار و حقوق آنان و عفت و كرامت ]خويشاند؛ و آن زنانى كه از ناسازگارى [و سركشى ]آنان بيم داريد، اندرزشان دهيد، و [اگر سودبخش نبود] در خوابگاهها از آنان دورى گزينيد؛ و [اگر باز هم به حق و عدالت باز نگشتند] آنان را [به صورت انسانى و عادلانه، به عنوان تنبيه ]بزنيد. پس اگر [به منظور انجام وظايف] از شما پيروى نمودند، [هشدارتان باد كه ديگر] راهى بر[زيان] آنان مجوييد، كه خدا بلند مرتبه و بزرگ است
(مطالبی که در پایین اوردم از سایت تبیان هست)
ـ همه آیات قرآن كریم به عنوان بزرگترین معجزه پیامبر اكرم(ص)، برای راهنمایی و هدایت همه انسانها در همه زمانها تا برپایی قیامت، و به عبارتی تا آخر دنیا، آورده شده و مقید و محدود به زمان خاصی نیستند.
بنابراین، تمام آیات قرآن و همچنین آیه مورد نظر، مقید به زمان پیامبر اكرم(ص) نبوده، بلكه مخاطب آن همه انسانها، در همه زمانها و مكانهاهستند.
بله، آیات قرآن به دو دسته عمده تقسیم می شوند. بعضی از آنها بیانی ثابت و لایتغیر دارند؛ و بعضی از آنها هم بیانی در قالب مثال و اشاره است. طبیعی است كه در هر نوع بیان به گونه خاص خود باید برداشت داشت؛ اگرچه ـ همچنانكه گذشت ـ هر چه به مقتضای منطق سخن، از قرآن استنباط می شود، به هر حال، عام است و برای همه زمانها و مكانها است. به بیان دیگر، تفسیر قرآن به یك روش و منوال نیست، و لحن سخن قرآن مشخص كننده روش برداشت از آن است.
اگر چه برخی از آیات دارای شأن نزول خاص بوده، و به مناسبت اتفاق و حادثهای كه در آن زمان رخ داده است نازل شده، ولی در علم تفسیر و علوم قرآنی ثابت است كه شأن نزول نمیتواند آیه را محدود به همان مورد خود كند.
2ـ از ویژگیهای یك مفسر این است كه برای تفسیر نمودن یك آیه، آیات مشابه آن را در نظر بگیرد و با توجه به همه آیاتی كه در یك موضوع وارد شده، و همچنین با توجه به فضای كل آیات الهی، آیه را تفسیر نماید. و این روش، به خاطر این است كه تفسیری كه از آیه ارائه میشود واقعی تر، دقیقتر و عملی تر باشد، و روح معنا در لابلای الفاظ فراموش نگردد.
یكی دیگر از ویژگیهای یك مفسر خوب این است كه بر اساس نیازهای جامعه امروزی بتواند تفسیری ارائه دهد كه هم از لحاظ علمی و تفسیری معتبر باشد، و هم به درد جامعه امروزی بخورد؛ چرا كه معجزه بودن قرآن به همین معنا است كه برای همه انسانها و در همه زمانها دستورالعمل قابل اجرا و مفید دارد. یعنی موضوع می شناسی می تواند راهنمای مفسر در درك صحیح و جامع از قرآن باشد.
3ـ اما در مورد تفسیر آیه شریفه(نساء/34) باید به نكاتی اشاره كرد:
الف ـ فراز اول آیه شریفه كه میفرماید: "الرجال قوامون علی النساء بما فضل الله بعضهم علی بعض … " اشاره به حكمی با توجه به ویژگیها و تفاوتهای زن و مرد دارد.
از آنجا كه در نوع مردان روحیه تفكر و تعقل، بر عواطف و احساسات آنها غلبه دارد ـ و به عبارتی وجهه غالب شخصیت مرد تعقل اوست ـ و در زنان عكس این مطلب صادق است ـ یعنی عواطف و احساسات شدید آنها نسبت به عقل و تفكر آنان برجستگی بیشتری دارد ـ و از طرفی مردان از لحاظ جسمی، و بر حسب طاقتی كه بر اعمال دشوار و سخت دارند، و همچنین آنان عهدهدار تأمین مخارج زندگی هستند، لذا خداوند فرموده است كه مردان بر زنان، قیمومیت و سرپرستی داشته باشند.
این حكم در نظام خانواده قطعی است، ولی بعضی به دلیل عمومیت تعلیل، آن را اعم از خانواده دانسته و به همه نظامات اجتماعی تعمیم داده و ولایت را خاص مردان می دانند.
البته باید توجه داشت كه این قیمومیت نوع مردان بر زنان در اجتماع بشری تنها مربوط میشود به مسائل عامهای كه زنان و مردان هر دو در آن جهت مشتركند. مثل قضاوت، حكومت، جنگ و …، بدون این كه بر استقلال زن در اراده شخصی و عمل فردی او خدشهای وارد شود.
بنابراین، قیمومیت مرد بر زن به معنای سلب آزادی اراده زن و منع او از تصرف در اموال، و همچنین سلب استقلال از زن، در حفظ حقوق فردی و اجتماعی و دفاع از منافعش نیست.
البته شایسته ذكر است كه سیره نبوی(ص) هم بر این بوده كه امور اجتماعی و كارهایی كه نیاز به تعقل جدی تر و قوت و قدرت بیشتری داشته، مانند قضا، جنگ، حكومت و … را به مردان میسپردند، و از سپردن آنها به زنان نهی میفرمودند؛ ولی از واگذاری كارهایی كه دخالت عواطف در آنها منافاتی با كارایی عمل ندارد، مانند تعلیم و تعلم همه رشته های علوم و فنون، كسب و كار، تربیت، پزشكی و … نهی نمیفرمودند.
این برداشت با روایات متعدد معصومین تأیید می شود، و همانطور كه می بینید، برداشتی از فضای كلی آیه نیست، بلكه التزام به مفاد جزئی آیات قرآن و تعمیم آن برای همه اعصار است. (ر.ك. به "نورالثقلین"، ج 1، ص 478 ـ "البرهان"، ج 1، ص 367)
البته ناگفته نماند قیمومیت و قوام بودن در این مقام برای مردان، نشانه كمال و تقرب الی الله نیست، بلكه تنها اشاره به حق و وظیفه مدیریت و مسئولیت اجرایی آنان دارد.
2ـ اما فراز آخر این آیه شریفه: " واللآتی تخافون نشوزهن فعظوهن و اهجروهن فی المضاجع و اضربوهن … " در مورد زنان ناشزه است؛ یعنی زنانی كه حقوق همسرانشان را رعایت نمی كنند.
قرآن كریم در برخورد با چنین زنانی كه وظیفه شناس نبوده و حقوق همسر را رعایت نمیكنند، فرموده است: اول آنها را نصیحت كنید؛ اگر مفید فایده نبود، جایگاه خوابتان را از آنها جدا كنید؛ اگر این روش هم فایده نكرد، آنها را تنبیه بدنی كنید. این تنبیه شرائط و قواعدی دارد كه باید كاملاً رعایت شود.
با توجه به آیات و روایات در این زمینه، همه مفسران و فقیهان توافق و تأكید دارند كه تنبیه باید "غیر مبرح" باشد؛ یعنی آسیب و آزار جسمی به زن نزند، والا حرام، و موجب دیه و ضمان است. و لذا به طبیعی نباید در مواضع حساس بدن مانند چشم، صورت، پهلو، شكم و … باشد.
و مهمتر این كه همان طور كه در روایات نیز اشاره شده است وسیله زدن باید چیز سبكی، مانند چوب مسواك كه نازك و سبك است، باشد.(البرهان فی تفسیر القرآن، ج1، ص367)
بنابراین میتوان نتیجه گرفت كه این تنبیه بدنی، خشونتهای رائج مردان نسبت به همسران خود نیست، بلكه نمایش خاصی از نارضایتی و شدت آن است
دوست عزیز
می دونم مطالبی که در اینجا اوردم کامل نیست که به علت مشغله اییه که دارم،در چند روز اینده سعی می کنم کاملترش کنم
من در اینجا نشانی از اینکه گفته باشه زن باید بدن اجازه ی مرد از خانه خارج بشه نمی بینم.
-
RE: مرد متعصب به کی میگن؟(بدبین)
نقل قول:
ترجمه 34 - مردان، كارگزار[و تدبيرگر امور] زنانند، از آن روى كه خدا برخى از آنان را بر برخى [ديگر] برترى بخشيده، و بدان جهت كه از دارايىهاى خويش[براى تأمين زندگى زنان] هزينه مىكنند؛ بنابراين زنان شايسته [آنانى هستند كه در زندگى مشترك، همسرانشان را با رعايت حقوق و احترام متقابل ]فرمانبردارند؛ و از آن روى كه خدا [حقوق آنان را] پاس داشته است، در غياب [شوهرانشان] نگاه دارنده [اسرار و حقوق آنان و عفت و كرامت ]خويشاند؛ و آن زنانى كه از ناسازگارى [و سركشى ]آنان بيم داريد، اندرزشان دهيد، و [اگر سودبخش نبود] در خوابگاهها از آنان دورى گزينيد؛ و [اگر باز هم به حق و عدالت باز نگشتند] آنان را [به صورت انسانى و عادلانه، به عنوان تنبيه ]بزنيد. پس اگر [به منظور انجام وظايف] از شما پيروى نمودند، [هشدارتان باد كه ديگر] راهى بر[زيان] آنان مجوييد، كه خدا بلند مرتبه و بزرگ است
(مطالبی که در پایین اوردم از سایت تبیان هست)
اگه تو قرآن این متن بالا اومده من به سالم رسیدن قرآن به این عصر شک دارم.
-
RE: مرد متعصب به کی میگن؟(بدبین)
دوستان عزیز
این مطلب نوشته ایی از اقای مهندس عبدلعلی بازرگان فرزند مرحوم مهندس بازرگان است اقای عبدلعلی بازرگان روشنفکر دینی و محقق قرانی هستند که اثار ارزشمندی از ایشون وجود داره که من از سایت ایشون به دلیل فیلتر بودن و به تبع اون عدم امکان لینک اینجا کپی کردم.
آيا مـردان نزد خدا برتر از زناناند؟
ميگويند آيه ۳۴ سورة نساء (به شرح ذيل) با تبعيضي آشكار، برتري عقلي مرد نسبت به زن و شايستهتر بودن او را در مديريت بر زن و رياست خانواده بيان كرده و از زنان خواسته است تسليم و تابع فرمان شوهرهاي خويش باشند!
الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ..."
مردان ايستاده (مراقب و محافظ) بر زناناند، به دليل اينكه خداوند بعضي را بر بعضي ديگر (در معدل كلي) برتري بخشيده است و به خاطر آنچه از اموالشان خرج ميكنند ...
اولآً در آيه فوق كوچك ترين ذكري از "تفاوت ارزشي" و برتري عقلي و ذاتي مرد نسبت به زن نشده، بلكه تنها بر "قوّام" بودن مردان به عنوان يك واقعيت عيني، نه تحميل الهي، اشاره شده است.
معناي "قوام"؛ كارگزار، مدافع و مراقب و ايستادهاست، كه به نفع زنان، و در خدمت آنهاست، نه عليه آنان. همچنانكه در عالم حيوانات نيز مشاهده ميگردد، جنس نر همواره نقش مراقبت و محافظت از ماده را در مقابل خطرات ايفا مينمايد. با اين تفاوت كه زمينه نگهباني و نگهداري در مورد نوع انسان بسي گستردهتر است.
فعل حاليه "قوّام" در آيه فوق، دلالت بر حالت موجود و وضعيت طبيعي جوامع بشري ميكند، نه الزام و اجبار ديني و حكم و فرمان الهي. اين امر به دلايل تاريخي و طبيعي و به شهادت تاريخ ، ناشي از دو دليل مى باشد:
۱- برخي برتريهاي جنس مذكر (البته به طور متوسط و در معدل كلي) كه در موضوع قوّام و مراقب و مدير بودن مؤثر است. همچون: افزوني نيروي جسمي ، كمتر تحت تأثير احساسات قرار داشتن و مآل انديشي دورتر.
۲- عهدهدار بودن تأمين مخارج خانواده و اداره اقتصادي زندگي مشترك.
بديهي است در هر واحد اجتماعي، وظيفه سرپرستي و مديريت به عهده كسي گذاشته ميشود كه:
اولا براي اين نقش (نه همه نقشها و مسئوليتها) توانائي و استعداد بيشتر داشته باشد، ثانياً اداره مالي زندگي را به عهده گرفته باشد.
در كانون خانواده نيز، مردان، نخست به دليل فزوني نيروي جسمي و تجربه علمي بيشتر در متن اجتماع و ميدان هاي كسب و كار، و دوم، به دليل آنكه وظيفه تامين هزينههاي زندگي به دوش آنهاست، چنين بار سنگيني به عهده آنان گذاشته شدهاست و از آنجائي كه هيچ تكليفي بدون حقوق متقابل و هيچ وظيفهاي بدون اختيار منطقي نيست، قبول چنين مديريتي را براي ارائه خدمات شايسته، از زنان خواسته شده است.
متأسفانه بسياري از بانوان و آقايان نيز! چنين ميپندارند كه اين قوّاميت (سرپرستي و مراقبت)، برتري و امتيازي است كه خداونــد به مردان عنايت كرده! و نتيجه مي گيرند كه خداونــد مرد سالاري را امضاء كردهاست! ... در حالي كه قرآن در دهها آيه برتري و فضيلت را فقط در نيروي خويشتنداري در برابر زشتيها (تقوا) به رسميت شناخته و هيچ برتري ذاتي و جسمي را نپذيرفته است.
اگر در مسئله نگهباني و نگهداري خانواده (قوّام بودن)، مردها به طور نسبي بر زنان برتريهائي دارند، در بسياري از زمينهها، زنان نيز فضيلتهاي آشكاري نسبت به مردان دارند كه متناسب با نقش و وظيفه طبيعي آنان در زندگي ميباشد.
نكته ديگر اينكه آيه فوق، بيانگر وضع موجود جوامع بشري در زمان نزول قرآن ميباشد. بديهي است چنانچه به دلايلي اجتماعي، تغييراتي در نقش و وظيفه هر يك از طرفين حاصل شود(همچون جوامع غربي)، و هر دو طرف در تأمين مخارج خانواده مشاركت نمايند و زنان نيز در ارتش و پليس و ... و كارهاي سخت وارد گردند، مقدمات چنان حكمي تغيير ميكند و دلايلي كه براي چنان مديريتي عنوان شده بود منتفي ميگردد.
البته در اين شرايطي بايد ديد اغتشاش در نظام خانواده و به هم خوردن سيستم تقسيم كار، بر حسب توانائيها و استعدادهاي دو طرف، در نهايت به نفع زنان شده، يا باري دو چندان بر دوشهاي ضعيف آنان قرار داده و اساس خانواده را به عنوان ركن اصلي جامعه متزلزل ساخته است؟
دوستان گرامی
این مطلب هم من از مقاله ی تعصب مهندس عبدالعلی بازرگان انتخاب کردم که در اینجا قرار می دم.
تعصب
معناي تعصب در عقايد و افكار نيز دقيقاً به همين معناست . يعني آدمي استقلال و آزادي خود را بعنوان يك « انسان » كه شخصاً نزد خدا مسئول و پاسخگوست ، در فكر كردن ، تصميم گرفتن و عمل كردن از دست بدهد ، خود آگاه يا ناخود آگاه به جمع بينديشد و از افكار و عملكرد جمع ، هرچند باطل ، حمايت و دفاع كند.
تعصب گونه هاي متفاوت دارد و بشريت در طول تاريخ خود از تعصب هاي مختلفي به درد آمده و مجروح شده است :
تعصبات قومي - قبيلگي ، تعصبات نژادي ( نازيسم ، فاشيسم ، صهيونيسم ) ، تعصبات ناسيوناليستي ( به وجود آورنده جنگهاي گسترده جهاني و منطقه اي ) ، تعصبات حزبي ( سيستم هاي متمركز مثل كمونيسم ) ، تعصبات ديني مذهبي ( عامل پيدايش جنگ هاي فرقه اي فراوان در تاريخ ) ، تعصبات ورزشي ( حمايت هاي افراطي خشونت آميز از تيم مورد علاقه ) و ديگر تعصبات.
از نظر قواعد زبان عربي كلمه تعصب در باب تفعّل مي باشد كه نوعي آمادگي و پذيرش را مي رساند ( مثل : تشكل يعني شكل پذيري ) انسان ذاتآً تعصب پذير و تعصب گرا مي باشد و اگر با خود آگاهي و استقلال طلبي شخصيت خود را حفظ نكند ، در اين لغزشگاه هولناك سقوط مي كند و از آنجائي كه در مقايسه اهداف و آرمان هائي كه بشر در طول تاريخ پي گرفته است ، موضوع دين و مذهب از همه نيرومند تر و عمومي تر مي باشد ، تعصب در آن نيز ، آثار تلخ و تخريبي بيشتري داشته است.
سرچشمه تعصب
طبيعتِ تعصب چگونه است و آبشخورهاي سيراب كننده آن كجاست ؟ اين شجره ِ شرربار ريشه در كدامين زمينه دارد و چرا ما به چيزي وابستگي تعصب آميز پيدا مي كنيم؟
از نظر تاريخي ، تعصب از كجا وكي آغاز شد و از چه دوره اي بشر تعصب ورزيدن را آغاز كرد؟. . .
گمان نمي كنم تحقيق جامعي تاكنون در اين امر صورت گرفته باشد و نگارنده تا كنون به نوشته اي در اين باب برخورد نكرده است ، امّا از منظر مذهبي و ريشه يابي ايماني و عقيدتي ، فرازهائي از سخنان حكيمانه حضرت علي (ع) را رهگشائي بر اين معضل يافته است . آن فرزانه مسئله تعصب را ريشه دار در داستان استنكاف ابليس از سجده بر آدم ، در آغاز آفرينش دانسته و احساس خود برتربيني و تكبر او را در مهم تر شمردن اصل و نسب خويش ( آتش نسبت به خاك ) ، تعصب شمرده است. نگاه كنيد :
« حمّيت بر او ( ابليس ) عارض شد ، در نتيجه به خاطر خلقت خويش برآدم نازيد و بر او به خاطر اصلِ خويش تعصب ورزيد. پس ( اين ) دشمن خدا رهبر متعصبين و سرسلسله مستكبرين است ، او كسي است كه عصبّيت را بنيان گذاري كرده است. . . » (۲)
حضرت علي (ع) در فراز فوق ابليس را « امام المتعصبين » ناميده است . « امام » در زبان عربي به الگو ، پيشوا ، جلودار و رهبر هر قوم گفته مي شود . همچنين او را بنيانگزار مكتب تعصب ، يعني مؤسس و موجد اين مرام معرفي كرده است . گوئي در برابر مدرسه توحيد و مكتب و مرام « خداپرستي » ، تعلق پيدا كردن به « منيّت » را به شكل هاي مختلف فردي ، گروهي مطرح كرده است.
بنده موحد و مخلص خدا ، جز به طاعت پروردگار و جلب رضايت او نمي انديشد ، امّا ابليس با زيبا جلوه دادن رنگ هاي زندگي ، او را به سوي « خودخواهي » هايش در ابعاد متنوع سوق مي دهد ، تا در اين مسير ، به جاي تبعيت از حق ، حمايت تعصب آميز از خودي ها و سوار شدن بر مركب تكبر و جاهليت را در پيش مي گيرد. (۳)
به اين ترتيب مي توان « تعصب » را در برابر « توحيد » ، جامع همه انحرافات قرارداد.
ديكتاتورها و مستبدين ، مجسمه هاى « تعصب »
به راستي اگر ابليس را به خاطر خود برتربيني نسبت به آدم ، امام متعصبان ناميده اند ، ديكتاتورهاي ددمنشي همچون هيتلر و موسوليني را در مكتب تعصب نژادي و امثال لنين و استالين را در مرام تعصب طبقاتي و حزبي و امثال « صدام » را كه با صدها دام فريب ملت هائي را با تعصبات تكريتي خود به خاك و خون كشيد چه مي توان ناميد؟
به تعبير قرآن ، فرعون در قله غرور و استكبار خويش ، انتظار داشت بني اسرائيل نه تنها در اعمال و رفتار ، بلكه در احساس و اعتقاد ، كه اموري قلبي و عاطفي هستند ، از او اجازه بگيرند!؟ و آنگاه كه ساحرانش به موسي (ع) گرويدند ، گفت:
( قال فرعون آمنتم له قبل ان آذن لكم. . . ) (۴)
« آيا قبل از آنكه من اجازه دهم به او ايمان آورده ايد ؟. . . »
آيا انتظار يكسان سازي سياسي ، فرهنگي ، فكري و اعتقادي مردم بر اساس الگوهاي من در آوردي و انديشه هاي شخصي از خطرناك ترين نشانه هاي تعصب در زمام داران نيست؟
آيا خود ، طبقه خود ، صنف خود و خودي هاي مقلد را تافته جدا بافته اي تلقي كردن و مردم را : عوام ، صغير ، سفيه ، يتيم و نيازمند ولايت و قيوميت شناختن ، علامت عود كردن بيماري تعصب نيست؟. . .
شخص متعصب به دليل خود خواهي ذاتي ، از موضع خدائي (۵)، همه را زير سئوال مي برد و خود را پاسخگوي به هيچ مقامي نمي داند . او شخص غير مسئول است كه فوق قانون و مصوبات مجلس قرار مي گيرد . حكم او بر افكار عمومي غلبه دارد ، سخن او « فصل الخطاب » و خفه كننده و خاتمه دهنده هر ندائي است و تنفيذ امرش مشروعيت بخش بر مقامات و مصوبات مردمي است !. . .
تعصب و تئورى توطئه
از آنجائي كه شخص يا جامعه متعصب ديگران را منحرف مي داند ، به زودي به درون گرائي و انزوا كشيده مي شود ، روابط خود را به حد اقل مي رساند و درهاي تبادل فرهنگي را به روي خود مي بندد . جوامع بسته همه دنيا را در حال توطئه عليه خود مي بينند و براي همه مرگ خواهي مي كنند . در نتيجه به افراط و خشونت روي مي آورند و دشمن ساز مي شوند . رهبران چنين جوامعي بيشترين بهره برداري را از بزرگ كردن دشمن و تبليغ تئوري توطئه داخلي و خارجي براي بقاي خود مي برند و از اين حربه به عنوان چماقي براي سركوب منتقدين و توجيه سياست هاي سلطه گرانه خود استفاده مي كنند . اصولاً هويت آنها با حضور دشمن معنا پيدا مي كند.
هرچند قانون تنازع بقاء در جوامع انساني هم حاكم است و قدرت هاي جهاني لحظه اي از فكر غارت كشورهاي ضعيف غافل نيستند ، با اين حال همچنان كه در عالم حيوانات ، ضعيفان نيز توانسته اند بقاي خود را حفظ كنند ، ملت هاي مظلوم هم با اتكاء به نيروهاي خدا داد و تقويت مستمر خود ، به جاي دشنام دادن به بيگانگان و تحريك آنها ، نشان دادهاند كه مي توانند نه تنها باقي بمانند ، بلكه در صحنه رقابت هاي علمي ، فرهنگي ، صنعتي و . . . بر اشغال كنندگان برتري يابند .
ژاپن و آلمان دو كشور اشغال شده فاقد ارتش ، به عنوان شكست خوردگان جنگ جهاني دوم ، نمونه هاي قابل توجهي هستند.
از آفت هاي ديگر تعصب ، «ترس از غير خودى» و نگراني از تلاش هاي سياسي ، فرهنگي و مذهبي او و اصولاً هر فعاليتي است كه به تثبيت و تقويت غير خودي بينجامد . آدم متعصب چون توان روياروئي منطقي با مخالفين را ندارد و در اين زمينه فاقد دانش و تجربه كافي است ، به «حذف» مخالف مي پردازد ؛ حذف فيزيكي ، يا حذف حزب و گروه و تشكيلات و توليدات فكري آنها ، از طريق تعطيل ، تنبيه ، تبليغات منفي رسانه اي و اتهامات مختلف سياسي ! و چنين است كه تعصب در مواردي به «ترور» هم كشيده مي شود.
-
RE: مرد متعصب به کی میگن؟(بدبین)
دوست عزيزم
اگر اين آقا از شما خواست كه دقيقا به آيه ي 34 نساء عمل كنيد به خاطر اسلام و رضايت خدا و ...
شما هم بگين در اسلام مرد بهتره براي كار منزل يا شيردهي و ... به زن حقوق بده آيا شما حاضريد اين كارو بكنيد؟ البته بهتره زندگي مشترك هيچ وقت به چنين جاهايي كشيده نشه.
نكته ي دوم در مورد برخي آيات و روايت هست كه به نظرم واقعا در جامعه ي فعلي و با توجه به عرف ما جايگاه مقبولي نداره.
مثلا اينكه چون در قرآن مرد قوام زن هست پس اطاعت محض از جانب زن موجب رضايت خداست و ... چه تضميني وجود داره كسي كه اين حرفو ميزنه پس فردا نره يك زن ديگه بگيره چون سنت پيامبر بوده؟ :305:
به ايشون بگين كه اصولا هر ديني و مكتب تشيع نيز به انعطاف قوانينش در برابر عرف جامعه و روزگار زندست وگرنه كم كم از جامعه رخت ميبنده و هيچ كس هم نميتونه مردم رو در اين امر سرزنش كنه.
درضمن يك نكته هم براي تماس عزيز و اون اين كه نه تنها قرآن بلكه ما كلي حديث داريم كه به مرد برتري عقلي (و حتي ايماني) داده مثلا روايتي كه من خودم در "حلية المتقين" خوندم :
پيامبر اكرم (ص) قبل از عزيمت به هر سفر جنگ از 4 همسر خود در اين باره پرسش مي كردند و هر نظري كه اكثر زنان داده بودند دقيقا برخلاف آن عمل ميكردند پرسيدند چرا؟ حضرت فرمودند چون زنان ناقص العقلند و از حق دورند نظر آنان نظر اشتباه است و مرا از حقيقت و تصميم درست دور ميكند و نظر خلاف آنان نظر درست!!!!
و يا ما در جاهاي زيادي از نهج البلاغه داريم كه حضرت علي ايمان زنان رو كمتر از مردان دونستن و يا ...
البته خود بنده به اينكه مردها عاقلتر يا باشعورترند اعتقاد ندارم اما فكر ميكنم زن و مرد از لحاظ عقلي برابرند اما مردان قدرت كنترل بيشتري بر احساسات خود دارن براي همين كمي منطقي تر ميتونند تصميم گيري كنند.
در هر صورت به نظر من اين طرز برخورد متحجرانه است كه مردي از زنش اطاعت محض بخواد و در غير اين صورت اونو كتك بزنه (به استناد به قرآن و ...) و من نوعي چنين مردي رو به همسري نمي پذيرم حتي اگر تاابد تنها بمونم. حالا تصميم با خودتون پرستو جان
-
RE: مرد متعصب به کی میگن؟(بدبین)
من میگم ، طوری زندگی کنیم که اگه اون دنیا رفتیم ، خدا یقمون رو گرفت که چرا 1 لحظه شک نکردی به احادیث جوابی داشته باشیم. بت پرستان هم زمان خودشون ، بت پرستی رو بهترین عمل می دونستن و وقتی سوال میشد که چرا ، میگفتن از نیاکانمون به ما رسیده.
اول یکی باید اثبات کنه که اسلام و قرآن واقعی درست رسیده به این عصر.
-
RE: مرد متعصب به کی میگن؟(بدبین)
خانم یاسا عزیز،
من کارشناس دینی نیستم و مطمئن هستم خیلی افراد هستند در همین جا که می توانند راجع به این موضوع خیلی بهتر از من نظر بدهند.
فقط در مورد این روایت که از حضرت محمد گفتید، من بعید می دانم این روایت واقعاً از ایشان باشد.
به دلایل مختلف من نمی توانم این را باور کنم. به نظر من پیامبر دین بزرگی مثل اسلام که پیشوای مسلمانان بودند و زمامدار تمام امور مسلمین بودند و مسیر حرکت اسلام را تعیین می کردند، بعید است که برای تصمیم گیری های به این مهمی از چنین روشی استفاده کرده باشند. این حرف شخصیت ایشان و فرماندهی او در جنگهای صدر اسلام و تصمیمات او را زیر سوال می برد! آیا خداوند دین خود را دست کسی می سپارد که برای رهبری بندگان خدا از چنین روشی استفاده می کند؟ آیا او با چنین روشی می توانست اینقدر موفق باشد؟ من خود فکر می کنم که به خصوص جنگهای آن زمان به دستور خداوند بوده. ما می دانیم که خداوند حکم جهاد را صادر می کرده و این بر همه واجب بوده.
با تشکر از شما.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط montana
اول یکی باید اثبات کنه که اسلام و قرآن واقعی درست رسیده به این عصر.
montana عزیز،
این شما هستی که باید به خودت حقانیت قرآن و دین خدا را ثابت کنی.
برای اینکه حقانیت قرآن به شما ثابت شه، شما باید این کتاب را بخوانی. معنی فارسی آن را بخوان.
و همه قرآن را بخوان، از اول تا آخر.
چند بار آن را بخوان و بگذار تا قرآن خودش حقانیتش را به تو ثابت کند.
از عقلی که خداوند به شما عطا کرده استفاده کن تا سخنان خدا را درک کنی.
مطمئن باش خداوند خودش به شما کمک خواهد کرد، چون می داند نیت شما خیر است و می خواهی که خود را اصلاح کنی.
ممکن است در مرحله اول متوجه بعضی از مفاهیم و احکام نشویم. ولی چون ما درک نمی کنیم نباید سریع اصل قضیه را زیر سوال ببریم. برای مثال چون ما نمی توانیم خدا را ببینیم، نباید بگوییم که او وجود ندارد. در رابطه با بقیه احکام هم همینطور است. ولی اگر کل قرآن را با دقت مطالعه کنیم، رفته رفته توان درک ما بالاتر می رود و فهم خیلی از مسائل برایمان آسان می شود.
متاسفانه همه ما به جای اینکه قرآن را بخوانیم و از این کتاب بزرگ بهترین استفاده را کنیم، با یک پیش زمینه ذهنی دست می گذاریم روی چندتا از آیه های قرآن و مدام راجع به آن بحث می کنیم. می گوییم اول یکی اینها را به من توضیح دهد و بعد اگر توانستید توضیح خوبی بیاورید، ما به همه قرآن ایمان می آوریم. البته خدا را شکر عزیزانی که اینجا هستند اینطور نیستند، ولی من کسانی را دیدم که این چنین حرفهایی می زنند.
من کمتر از آن هستم که بخواهم کسی را در مورد این مسائل راهنمایی کنم.
به امید اینکه خداوند خودش همه ما را به بهترین راه هدایت کند.
-
RE: مرد متعصب به کی میگن؟(بدبین)
خانم yasa عزیز
تا اونجا که من با اطلاعات کمه خودم متوجه شدم و استناداش رو هم بسیار بسیار بهتر مهندس بازرگان توضیح دادن همچین نگرشی که مرد اخیار دار زنه و یا از نظر ایمانی و عقلی بالاتره رو ندیدم.
من هم با دوستمون Hamed65 موافقم.گاها با برخی احادیث و روایات برخورد می کنیم که جای بسیار تعجبه.جاش اینجا نیست و گرنه ذکر می کردم
بنظر من دلایل زیادی وجود داره که قران دست نخورده باقی مونده که باز هم جای بحثش اینجا نیست.امابهترین شیوه برای اینکه ببینیم روایتها و احادیث و تفسیرهایی که از قران میشه که بیان میشه جعلیه یا نه اینه که اونها رو با معیار انسانی بسنجیم اگه برخلاف معیار انسانی بود قطعا جعلیه.
-
RE: مرد متعصب به کی میگن؟(بدبین)
ببينيد دوستان عزيز گويا من منظورم رو درست نرسوندم من ابدا نگفتم كه اين احاديث رو با عقلم قبول كردم بحث من بحث نقله نه عقل!
به هر حال آوردن اين حديث در اينجا توسط من به منظور اين بود كه بگم اگر كسي بخواد از احاديث و كتب قديمي و ... به نفع زورگويي و قدرت طلبي يا شهوتراني و ... سوءاستفاده كنه در نقل از اين چيزا تا دلتون بخواد هست. فقط كافيه يه كتابخانه ي جامع و بزرگ مثل خونه ي ما داشته باشي. :311: البته همه ي كتابامون به سرقت رفت توسط دوستان بزرگواري كه به اصطلاح قرض كردند.:163:
خلاصه حرفي كه آقاحامد زدند كاملا معقول و منطقي هست بدون هيچ شكي. من ميگم اين آقاي محترم نبايد به استناد چهار تا دونه حديث و آيه كه جا و زمانش در اينجا نيست از شريعت سوءاستفاده كنه و بايد شرايط جامعه رو درنظر بگيره.
درضمن يه چيزي كه من واقعا بهش رسيدم و اون اينه كه معمولا بدبيني افراد هيچ ربطي به مذهبي بودن يا نبودنشون نداره و در اكثرقريب اتفاق موارد شخصي كه خودش در گذشته فرد سالمي (از لحاظ ارتباطات ) نبوده در آينده بسيار شكاك خواهد بود اينم از مضرات بي بندو باري درجامعه!!
والسلام
-
RE: مرد متعصب به کی میگن؟(بدبین)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط yasa
ببينيد دوستان عزيز گويا من منظورم رو درست نرسوندم من ابدا نگفتم كه اين احاديث رو با عقلم قبول كردم بحث من بحث نقله نه عقل!
به هر حال آوردن اين حديث در اينجا توسط من به منظور اين بود كه بگم اگر كسي بخواد از احاديث و كتب قديمي و ... به نفع زورگويي و قدرت طلبي يا شهوتراني و ... سوءاستفاده كنه در نقل از اين چيزا تا دلتون بخواد هست. فقط كافيه يه كتابخانه ي جامع و بزرگ مثل خونه ي ما داشته باشي. :311: البته همه ي كتابامون به سرقت رفت توسط دوستان بزرگواري كه به اصطلاح قرض كردند.:163:
خلاصه حرفي كه آقاحامد زدند كاملا معقول و منطقي هست بدون هيچ شكي. من ميگم اين آقاي محترم نبايد به استناد چهار تا دونه حديث و آيه كه جا و زمانش در اينجا نيست از شريعت سوءاستفاده كنه و بايد شرايط جامعه رو درنظر بگيره.
درضمن يه چيزي كه من واقعا بهش رسيدم و اون اينه كه معمولا بدبيني افراد هيچ ربطي به مذهبي بودن يا نبودنشون نداره و در اكثرقريب اتفاق موارد شخصي كه خودش در گذشته فرد سالمي (از لحاظ ارتباطات ) نبوده در آينده بسيار شكاك خواهد بود اينم از مضرات بي بندو باري درجامعه!!
والسلام
خانوم یاسا ، شکاک بودن رو نمیشه به همین یک جمله محدود کرد ، شکاک بودن به لحاظ روانشانسی اگه تحقیق کنین ، ممکنه حتی ریشه در کودکی فرد داشته باشه. یکی از دلایلش می تونه بی بند و باری خود فرد باشه ، همه موارد نه..
شما تصور کن دختری رو که نامزدی داشته و نامزدش همیشه به صورت شک بر انگیزی رفتار می کرده ، و در نهایت هم میره با یک شخص دیگه ، اینجا دیگه شک و بی اعتمادی میره تو ناخودآگاه ذهن دختر. نباید به مساله شک ، با غرض ورزی و لجبازی نگاه کرد، همونطور که سایر مشکلات آدمها و بیماری هاشون رو تحلیل میکنیم و سعی میکنیم درمانشون کنیم ، همونطور که وقتی یک دختر فاحشه رو هم میگیم نباید به شکلی تحقیر آمیز بهش نگاه کرد و باید دید چه بر سر این اومده و از چه خونواده ای بوده، آدم مشکوک هم شاید پدر مادر درستی نداشته! شاید مادرش به پدرش خیانت میکرده و برعکس؟!
-
RE: مرد متعصب به کی میگن؟(بدبین)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط montana
نقل قول:
ترجمه 34 - مردان، كارگزار[و تدبيرگر امور] زنانند، از آن روى كه خدا برخى از آنان را بر برخى [ديگر] برترى بخشيده، و بدان جهت كه از دارايىهاى خويش[براى تأمين زندگى زنان] هزينه مىكنند؛ بنابراين زنان شايسته [آنانى هستند كه در زندگى مشترك، همسرانشان را با رعايت حقوق و احترام متقابل ]فرمانبردارند؛ و از آن روى كه خدا [حقوق آنان را] پاس داشته است، در غياب [شوهرانشان] نگاه دارنده [اسرار و حقوق آنان و عفت و كرامت ]خويشاند؛ و آن زنانى كه از ناسازگارى [و سركشى ]آنان بيم داريد، اندرزشان دهيد، و [اگر سودبخش نبود] در خوابگاهها از آنان دورى گزينيد؛ و [اگر باز هم به حق و عدالت باز نگشتند] آنان را [به صورت انسانى و عادلانه، به عنوان تنبيه ]بزنيد. پس اگر [به منظور انجام وظايف] از شما پيروى نمودند، [هشدارتان باد كه ديگر] راهى بر[زيان] آنان مجوييد، كه خدا بلند مرتبه و بزرگ است
(مطالبی که در پایین اوردم از سایت تبیان هست)
اگه تو قرآن این متن بالا اومده من به سالم رسیدن قرآن به این عصر شک دارم.
خداوند تو قرآن اشاره کرده که خودش حافظ این کتابه پس نباید همچین شکی کنید .
در ضمن این که در قرآن گفته شده که مرد میتونه همسرش رو تنبیه کنه ( فقط در شرایط خاص)این به این معنی نیست که زیر مشت و لگد بگیردش تو خیلی از روایت اومده که مرد نباید طوری بزنه که حتی جایی تو بدن زن کمی قرمز بشه.
-
RE: مرد متعصب به کی میگن؟(بدبین)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط matrix_14
نقل قول:
نوشته اصلی توسط montana
نقل قول:
ترجمه 34 - مردان، كارگزار[و تدبيرگر امور] زنانند، از آن روى كه خدا برخى از آنان را بر برخى [ديگر] برترى بخشيده، و بدان جهت كه از دارايىهاى خويش[براى تأمين زندگى زنان] هزينه مىكنند؛ بنابراين زنان شايسته [آنانى هستند كه در زندگى مشترك، همسرانشان را با رعايت حقوق و احترام متقابل ]فرمانبردارند؛ و از آن روى كه خدا [حقوق آنان را] پاس داشته است، در غياب [شوهرانشان] نگاه دارنده [اسرار و حقوق آنان و عفت و كرامت ]خويشاند؛ و آن زنانى كه از ناسازگارى [و سركشى ]آنان بيم داريد، اندرزشان دهيد، و [اگر سودبخش نبود] در خوابگاهها از آنان دورى گزينيد؛ و [اگر باز هم به حق و عدالت باز نگشتند] آنان را [به صورت انسانى و عادلانه، به عنوان تنبيه ]بزنيد. پس اگر [به منظور انجام وظايف] از شما پيروى نمودند، [هشدارتان باد كه ديگر] راهى بر[زيان] آنان مجوييد، كه خدا بلند مرتبه و بزرگ است
(مطالبی که در پایین اوردم از سایت تبیان هست)
اگه تو قرآن این متن بالا اومده من به سالم رسیدن قرآن به این عصر شک دارم.
خداوند تو قرآن اشاره کرده که خودش حافظ این کتابه پس نباید همچین شکی کنید .
در ضمن این که در قرآن گفته شده که مرد میتونه همسرش رو تنبیه کنه ( فقط در شرایط خاص)این به این معنی نیست که زیر مشت و لگد بگیردش تو خیلی از روایت اومده که مرد نباید طوری بزنه که حتی جایی تو بدن زن کمی قرمز بشه.
تو همین کتابی که میگم از کجا معلوم صحیح رسیده باشه ، شما میگین که توش خدا گفته حافظ قرآن هست. من باز هم تاکید دارم نمیگم درست نرسیده ، اما صحیح رسیدنش رو هم بدون تحقیق نمی تونم قبول کنم. حالا چرا تحقیق نمی کنم؟ چون اصلا زمینه تحقیق در این مورد فراهم نیست.
-
RE: مرد متعصب به کی میگن؟(بدبین)
دوستان عزیز
در مورد تحریف قران کتابها و مطالب متنوعی هست که من توجه شما را به کتاب سیر تحول تدریجی قران نوشته ی مرحوم مهندس بازرگان جلب می کنم. در این کتاب در ترتیب نزول آیات قرآن بر اساس مدل ریاضی مهدی بازرگان، مولف پس از بررسی منابع قدیم و نظریههای موجود، آیات قرآن را بر اساس موضوع دسته بندی کرده، سپس با مدلی "ریاضی" زمان نزول هر دسته را در طول ۲۳ سال بعثت پیامبر به دست آوردهاست. در انتها با مقابله نتایج بدست آمده با ترتیب نزولهای موجود و شواهد تاریخی اسلام صحت نتایج مدل را بررسی کردهاست.
یعنی با استدلالهایی که در این کتاب شده نه با توجه به روایات و احادیث بلکه با توجه به یک مدل ریاضی عدم تحریف قران اثبات می شه که متاسفانه این اثر ارزشمند به دلایل سیاسی مطرح نشده. به کسانی که علاقه مند به مطالعه در مورد تحریف قران هستند توسیه می کنم این کتاب رو بخونن.
این مطالب هم از اقای عبدلعلی بازرگان در مورد اینه که ایا در اسلام مرد حق داره زن رو بزنه یا نه؟
آيا مرد حق دارد زن خود را كتك بزند؟
ابه نظر نميرسد در هيچ موضوعي مربوط به حقوق زنان، به اندازه مسئله "زدن زن" توسط شوهر، به اسلام و قرآن حمله شدهباشد! ميگويند درست است كه حتي در كشورهاي پيشرفته اروپائي و امريكا، هنوز هم مردان به اتكاء قدرت بيشتر، در بسياري موارد زنان را آزار ميدهند و كتك ميزنند، اما اين مسئله امري بشري است، چگونه ميتوان باور كرد كه خالق انسانها كه زن و مرد را يكسان آفريده، چنين ظلم و تبعيضي را مجاز شمرده باشد؟ بنابراين يا قرآن كتابي بشري است، كه تمايلات و عاداتِ اعراب و فرهنگ زمانه خود را بازتاب ميدهد، يا در آن تحريف و دخل و تصرفي به عمل آمدهاست.
شگفت اينكه اكثريت منتقدين، نه خود به قرآن مراجعه كرده و ترجمه ساده و زمينه و علت اين حكم را بررسي كردهاند، و نه به شرايط زماني مكاني (context) آن و حكمتي كه در حقوق متقابله زن و شوهر مورد نظر بوده، توجه داشتهاند. نه تنها ناباوران به حقانيت اسلام، كه موج تبليغات عليه اين آئين را تقويت و تشديد ميكنند، بلكه برخي مسلمانان تحصيلكرده و آزاده نيز با اتكاء به انتظارات زمانه و نظامات حقوقيِ جوامع مدرن، ميكوشند با ارائه ترجمه ديگري براي فعل زدن (ضَرَبَ) معناي قابل پذيرشي از آيه مورد نظر عرضه نمايند و به اين ترتيب ناخواسته تحريفي در كتاب الهي وارد ميكنند.
به نظر ميرسد خطاي عمومي در منطبق شمردن عملكرد پيروان يك آئين با اصل و اساس آن، و به حساب اسلام گذاشتن آنچه برخي مردان مسلمان در طول تاريخ با اتكاء به خُلق و خوي بشري و مردسالاري، با زنان خود كردهاند، عامل مهمي در اين سوء تفاهم بوده و در نتيجه چنين تصور شده است كه اين رفتارها ريشه در آموزههاي قرآني دارد. در حالي كه مراجعه مستقيم و مستقل از پيش داوريهاي فقهي و فرهنگي و تدبر تحقيقي در خود متنِ (قرآن)، ميتواند رهگشاي شناخت فلسفه و حكمت صدور چنان حكمي باشد.
ذيلاً برخي نكات را درباره آيه ۳۴ سورة نساء كه بيانگر چنين حكمي ميباشد يادآور ميشود.
قاعده يا استثناء؟
آيه مورد نظر مطلقاً مربوط به عموم زنان و توده غالب آنان در جامعه نيست، تا كسي آن را توهيني به جنس زن تلقي نمايد! بلكه منحصراً مربوط به زناني است كه در غياب شوهر، در آنچه خداوند حفاظت از آن را بر زنان مقرر كرده، يعني حفظ ناموس و اموال مشترك، خيانت ميكنند.
متن آيه با صراحت و با تأكيد بر اين نكته كه:
"زنان شايسته در غياب مرد، نگهدار چيزي هستند كه خداوند آن را حفظ كرده" (۱)
آشكار ميسازد كه كدام دسته از زنان مورد خطاب هستند و دنباله آن كه "نگراني از نافرماني" (واللاتي تخافون نشوزهن) را مطرح ساختهاست، موضوع نافرماني را، كه در زمينه ناموس و حقوق متقابله جنسي (نه مسائل روزمره زندگي)است، نشان ميدهد.
توضيح آنكه در نظام خانوادگي اسلام، مرد عهدهدار زندگي زن از نظر خوراك و پوشاك و پناهگاه و ساير نيازهاي اساسي زندگي ميباشد و زن هيچگونه وظيفهاي براي تأمين مخارج زندگي، حتي كار در خانه ندارد و براي خدماتي كه انجام ميدهد، حتي شير دادن فرزند خود، حق مطالبه مزد دارد. از آنجائي كه هيچ حقي نميتواند يك طرفه و بدون تكليف متقابله باشد، زن نيز در نظام حقوقي اسلام موظف است در ازاي خدماتي كه از شوهر دريافت ميكند، در آنچه مربوط به روابط زناشوئي (امور جنسي) است نسبت به شوهر خود وفادار بوده، نامحرمي را به خود نپذيرد و با ديگري ارتباطي نامشروع، در هر سطحي، برقرار نكند. در اين صورت اگر بيم خيانتي (نُشوزي) در اين زمينه حاصل گردد، طبيعي است كه شرع يا عرف نميتوانند ساكت بمانند.
سلسله مراتب اجراى حكم
غيرت مرد نسبت به همسر خود، غريزه حفظ خانواده از دستبرد دزدان ناموس، و عزت نفس آدمي اجازه نميدهد شاهد بي تفاوتِ تجاوز به حريم خصوصي خود، يا فساد دروني آن باشد. به همين دليل است كه در طول تاريخ مردان همواره خيانت همسر را با خون شستهاند و هنوز هم در مناطقي كه قدرت دولتي بر قدرت فردي مردان سايه نينداخته است، همچنان اخباري از اين نوع را ميشنويم و در شهرهائي كه ترس از قانون و كيفر دستگاه قضائي مستولي است، نمونههائي از خودكشي مرد پس از كشتن زن و معشوق او را گهگاه ميخوانيم.
آيه ۳۴ سوره نساء در چهارده قرن قبل، در جامعهاي با نظام قبيلگي و در ميان مرداني نازل شدهاست كه بعضاً نوزادان دختر را در خاك ميكردند و براي زن كوچكترين حقي در هيچيك از زمينههاي زندگي، قائل نبودند و اصولاً راهي براي ادب كردن، غير از زدن، نميشناختند. در چنين شرايطي، آيه فوق، نه در توصيه و تجويز زدن زنان، بلكه در توقف و تعطيل آن و در پيش گرفتن شيوه تربيتي تدريجي نازل شده است. آن هم نه در موضوعات عادي روزمره و اختلافات و مشاجرات مربوط به زندگي مادي، بلكه در موضوع حفظ ناموس و روابط زناشوئي.
ترتيبي كه قرآن در چنين مواردي (كه كاملاً نادر و استثناء ميباشد) توصيه كرده است، شامل سه مرحله و با استفاده از سه زمينه و توان مؤثر به شرح ذيل ميباشد:
۱- (به كارگيري توان عقلي)، در پيش گرفتن شيوه پند و اندرز (با ذكر عواقب اخروي يا آثار منفي در ميان اعضاي خانواده و فاميل و جامعه).
۲- (به كارگيري توان جنسي)، ترك موقت روابط زناشوئي در بستر (البته در صورتيكه رديف اول مؤثر واقع نشود، آن هم پس از مدت زمان لازم).
۳- (به كارگيري توان جسمي)، ممانعت از ادامه ارتباط نامشروع و خيانتي كه در شرف وقوع است .(۲)
هدف، پيشگيرى است نه كيفر و مجازات
پس از بيان حكم در آيه مذكور، بلافاصله به شوهران هشدار داده است:
"اگر اطاعتتان كردند، هيچ راهي عليه آنان در پيش نگيريد (هيچگونه اقدام انتقامي انجام ندهيد و بدانيد كه) خداوند بسيار عالي مرتبه و كبير است (دست قدرت او بالاي دست شماست)".
هشدار فوق به صراحت نشان ميدهد كه تدبير سه مرحله اي توصيه شدهِ ، صرفآً براي خاموش كردن آتش فسادي است كه شعله افكنده، نه تنبيه و مجازات شخص خاطي. توضيح آنكه نه تنها در احكام شرعيه، بلكه در قوانين مصوبه اجتماعي نيز تعيين مجازات براي متخلفين عمدتاً نقش پيشگيري دارد. به عنوان مثال تعيين يكصد ضربه تازيانه براي زن و مرد زناكار، كه فقط در صورت مشاهده (دقيق و از نزديك) چهار شاهد عادل قابل اجرا ميباشد، با توجه به اينكه چنين روابطي در خفا و به دور از چشم شاهدان انجام ميشود، نشان ميدهد شارع دين خواسته است اينگونه بيبند و باريها در صحنه اجتماع (در پاركها، مجامع عمومي و در منظر مردم) انجام نشود و قبح آن نريزد . رسيدگي به آنچه انجام شده اما تجاوزي علني به عفت عمومي صورت نگرفته، فقط به عهده پروردگار است.
جالب اينكه اگر مردي بدون چهار شاهد عادل همسرش را به چنين روابطي متهم سازد به هشتاد ضربه تازيانه محكوم شده و براي ابد شهادتش بياعتبار ميگردد (آيه ۴ نساء).
و در همين راستا، قابل توجه است كه مقررات شديد و سنگيني كه در كشورهاي پيشرفته غربي براي تخلفات رانندگي، داد و ستد، توليدات صنعتي، ساختمان سازي و غيره قائل ميشوند، عمدتاً جنبه پيشگيرانه داشته و عاري از نيت آزار رساني و توهين به خطاكاران ميباشد. اتفاقاً به نسبتي كه نهادهاي مدني در جامعه بيشتر شكل گرفته و روابط اجتماعي گستردهتر باشد، ضرورت مقررات كيفري براي مجازات خطاكاران بيشتر ميگردد و مجازات، نه تنها تعطيل نگشته و تقليل نمييابد، بلكه به نسبت توسعه روابط اجتماعي، تشديد ميگردد. مقايسه بين كشورهاي پيشرفته با كشورهاي عقبافتاده، از نظر اهميت رشته حقوق در دانشگاهها، تعداد دفاتر حقوقي، ضخامت كتابهاي قانون، انواع بيمههاي سنگين (در پرداخت جريمه) در دعاوي حقوقي (Law Suit) و آمار مناسبات حقوقي در همه زمينهها تهديد به كيفر براي خطا و خيانت مختص جوامع عقبافتاده و روزگار قديم و قوانين ديني نميباشد بلكه روز به روز گسترده تر ميگردد.
تبيين موضوع در قالب تشبيه و تمثيل
كلاسي را در نظر بگيريد كه دانشآموزي آن را با ايجاد سر و صدا و بيانضباطي مختل كردهباشد. مسلماً وظيفه معلم جز مهرباني و تذكر و اندرز و ارشاد شاگردان نيست. اكثريت شاگردان معمولاً در چنين مواردي دست از اخلالگري بر ميدارند. اما اگر اقليتي بخواهند باز هم نظم و آرامش كلاس را مختل سازند، معلم متوسل به "حربه نمره" ميشود و آنان را به محروميت از امتحان هشدار ميدهد. به نظر نميرسد كسي باز هم به اخلالگري ادامه دهد، ولي اگر با وجود اين تدابير، همچنان به اخلال در نظم كلاس ادامه داد، فقط دو راه براي معلم باقي ميماند؛ يا بايد تحمل كند و او را آزاد بگذارد، در اين صورت ادامه كلاس امكانپذير نبوده و حقوق ساير محصلين، كه بايد از كلاس استفاده كنند، و نظم آموزشي پايمال خواهد شد. يا آنكه به "زور" او را از اخلال باز دارد (مثلاً دست او را گرفته و موقتاً از كلاس اخراج نمايد).
آيا اگر معلمي، پس از اجراي مراحل تذكر و تهديد (در مورد خطاكاران)، براي اداره و ادامه كلاس متوسل به توبيخ گردد، توهيني به شاگردان تلقي ميشود، يا تدبيري به نفع خود آنها انديشيدهاست؟ درست است كه هيچ مدرسهاي براي تنبيه تأسيس نشده و هيچگاه تنبيه نميتواند جاي تعليم را بگيرد، امّا آيا كاربرد آن در موارد نادر و استثنائي، در شرايطي كه راه حل هاي قبلي موثر واقع نشده، خلاف منطق و مصلحت است؟ علاوه بر آنكه، وجود چنين كيفري، خود به خود مانع ارتكاب خطا گشته و نگراني از اجراي آن نقش پيشگيرانه مهمي خواهد داشت.
خانواده نيز به عنوان اولين و مهمترين واحد اجتماعي، نيازمند نظام و مقرراتي براي تعيين حقوق متقابله زن و مرد، فرزندان و والدين ميباشد. مسلّماً جز مهر و محبت و فداكاري و فراستِ طرفين، عامل ديگري براي دوام خانواده قابل قبول نيست. اما همه مردم و در همه مواقع، حقوق يكديگر را رعايت نميكنند و واقعيت را نيز نميتوان ناديده گرفت .اتفاقاً قوانين كيفري، شرعي يا عرفي، در همه جوامع براي همين موارد استثنائي، آنهم براي پيشگيري، وضع ميشوند. بنابراين مرزها و محدوديتهاي باز دارنده و كيفرهاي پيشبيني شده را نبايد به همه افراد تعميم داد و جفائي به جنس مونث تلقي كرد.
پاسخ به سئوالات احتمالى
۱- چرا زن نبايد بزند؟
ميگويند چرا به زن چنين توصيهاي نشدهاست؟ و چرا زن نبايد، در صورت خيانت شوهر، او را تنبيه نمايد؟
بايد ديد اگر چنين توصيهاي هم شدهبود، آيا اصولاً با توجه به برتري نيروي جسمي مردان، چنين امري ممكن و مصلحت بود، و يا موجب درگيري و زد و خوردي ميشد كه معلوم نبود در نهايت به نفع زنان باشد؟ از آن گذشته، هم خيانت بايد با توجه به حقوق و وظايف دو طرف تعريف شده باشد، و هم نتايج و آثار متفاوت آن از ناحيه زن يا مرد مورد توجه قرار گيرد. چاره بدرفتاري و خشونت و خيانت مرد را آيات ديگر قرآن به ما آموزش داده است؛ وقتي زن نميتواند شخصاً ستمكاري مرد را متوقف سازد، مراجعه به دستگاه قضا و مقامات داوري اين درد را درمان خواهد كرد. به عنوان مثال متناسب با جامعه معاصر نزول قرآن، سوره "مجادله" با طرح شكايت زني از همسر خود نزد پيامبر آغاز گشته و راهي عادلانه براي اعاده حقوق پايمال شده زنان گشوده است.
۲- توهين هرگز!
ميگويند مردي كه به خود اجازه دهد دست روي زنش بلند كند، لايق زندگي مشترك نيست و بايد از او جدا شد! ... البته هيچ مردي چنين حقي ندارد و پيامبر اسلام هم فرموده است: "چگونه دستي را كه در گردن همسر خود انداختهايد روي او بلند ميكنيد؟" امّا بايد پرسيد كدام مرد و كدام زن؟ در شرايط عادي زندگي و براي اكثريت مطلق مردم، اين شيوه قابل پذيرش نيست و تحقير و توهيني كه چنين رفتاري براي زن به وجود ميآورد، نابخشودني است. امّا بايد پرسيد زني كه در پنهاني به همسرش خيانت ميكند و به تعبير قرآن "در غياب شوهر آنچه را خدا حفظ كرده حفظ نميكند" آيا با اين كار عملاً بزرگترين تحقير و توهين را عليه شوهر خود روا نميدارد؟ انصافاً، توهين كداميك سنگينتر است؟ و اگر معناي "توهين"، پست كردن باشد، پستي ناشي از خيانت بدتر است، يا پستي ناشي از يك تنبيه تربيتي؟
۳- طلاق بهتر است
ميگويند هر زني ترجيح ميدهد طلاق داده شود تا دستي روي او بلند شود.
اولاً چنين امري از نظر آماري اثبات نشده است. البته ممكن است براي چند ساعت و چند روزي پس از يك مشاجرة خانوادگي، چنين احساسي غلبه كند، ولي پس از فروكش كردن احساسات، كمتر زني حاضر ميشود كانون خانواده، فرزندان و زندگي مشترك را كه سرشار از خاطرات تلخ و شيرين است، يكسره رها كند.
ثانياً آثار و عوارض تلخ طلاق و پيامدهاي ناگوار آن براي اعضاي خانواده به مراتب سنگين تر از عوارض متوسل شدن به زور در موارد خيانت است.
ثالثاً، طلاق را به عنوان گام چهارم (پس از سه مرحله فوق ) در آيه ۳۵ سورة نساء (آيه بعدي) مطرح كرده است. اما در صورتي كه اقدامات سه مرحلهاي قبلي مؤثر واقع نشود.
اتفاقاً پيش بيني طلاق، نشان ميدهد تدبير سوم فقط به عنوان يك حربه استفاده شده و هرگز كاربرد مطلقِ در همه موارد نخواهد داشت. چه بسا كساني را جز با طلاق نتوان از نافرماني در امور زناشوئي (بيوفائي شوهر)باز داشت.
رابعاً، همچنانكه چند بار تا كنون در اين نوشته تكرار شدهاست، موضوع "زدن" ارتباطي به عموم زنان ندارد، كه موجب رنجش خاطر و احساس تبعيض جنسي گردد، بلكه منحصراً درباره زناني است كه وفاي در تعهدات زناشوئي نميكنند و گفتگوهاي ناصحانه و شيوههاي مسالمتآميز در مورد آنان مؤثر واقع نشده است.
۴- چرا به قاضى نرويم؟
ميگويند اگر زني در معرض چنان انحرافاتي بود و مذاكرات و ترك بستر هم براي به راه آوردن او مؤثر واقع نشد، باز هم مرد حق ندارد متوسل به زور براي ممانعت از ادامه ارتباطات نامشروع و نافرماني همسر خود گردد حداكثر مي تواند به دادگستري و داوري دولتي مراجعه نمايد. چنين پيشنهادي ظاهرا متين و منطقي به نظر ميرسد، اما بايد ديد چقدر عملي و ممكن و مصلحت ميباشد ؟ اختلافات زن و شوهر معمولاً زير سقف خانهها پوشيده ميماند و كمتر همسايهاي از آن مطلع ميشود. اين منازعات به دليل نيازي كه طرفين به هم دارند، معمولاً فيصله پيدا ميكند و در مواقع سخت تر، با وساطت نزديكان، اميد به اصلاح همواره وجود دارد. در حالي كه برملا كردن اختلافات يا خطا و خيانت و فساد احتمالي و كشاندن آن به دادگاه و قضاوت دادرسان، مسئله را به كوچه و بازار ميكشاند و زن و شوهر را زبانزد عام و خاص كرده و گرههاي ناگشودني جديدي پديد ميآورد. به علاوه، وقتي يك زن و شوهر نتوانستند مشتركاً و يا با وساطت خويشاوندان، مشكل خود را حل كنند، چه انتظاري ميتوان از كارمندان بياحساس و عاطفهاي داشت كه فقط مقررات خشك و بيرحم بر آنها حكومت ميكند؟ گيريم دادگاه هم حكم به تنبيه زن بدهد، چه كسي اين حكم را اجرا ميكند؟ آيا غيرت مرد اجازه ميدهد زنش را مرد ديگري تنبيه كند؟ براي زن كدام بدتر است؟ آيا چنين زني امكان دارد بار ديگر به خانه شوهر بازگردد؟ از اينها گذشته، با چه دستگاه عريض و طويل دادگستري و چه تعداد قاضي و بازرس ميتوان به مشكلات خانوادگي جوامع ميليوني رسيدگي كرد؟ و آيا مصلحت است وقت و انرژي يك مملكت صرف امور شخصي و خانوادگي گردد؟ و اصلاً آيا در جوامعي كه قانون حكومت، بلكه خدائي ميكند، با وجود همه تدابير و زندانها، آيا زدنها و ضرب و جرحهاي خانوادگي و خيانتها و خلافها ريشهكن شدهاست؟
۵- اين حرف ها قديميه!
ميگويند اين مقررات دست و پا گير! مربوط به چهارده قرن قبل و براي يك جامعه بيسواد و بيفرهنگ وضع شدهاست. امروز زنان آزاد و رها شدهاند، براي خود كار ميكنند، درآمد مستقل و حتي خانه و زندگي دارند، نه احتياجي به نفقه مرد دارند و نه حمايت و دفاع او، در اين روزگار كه قانون حاكم است، ديگر معنا و مفهومي دارد. اصلاً روزگار آقا بالا سر داشتن و مردسالاري به سر آمدهاست!
همانطور كه گفته شد، حقوقي كه خداوند براي زن و شوهر مقرر كردهاست، دو طرفه بوده و در يك مجموعه هماهنگ (Package) معنا ميدهد. به طوري كه اگر اجزائي از آن تغيير كرد، عادلانه بودن آن زير سئوال ميرود. مثلاً احكام مربوط به مهريه، ارث زن، قوام بودن مرد و همچنين "زدن زن" (در شرايط ويژه خود)، مربوط به جوامع و شرايطي است كه مرد وظيفه ادارة مادي خانواده را به عهده داشته و تنها نانآور و نگهبان و نظام دهنده خانواده بوده است. در چنان شرايطي، البته نصفه بودن ارث زن (كه نقش نان آوري نداشته) و بقيه روابط، قابل توجيه است. اما در روزگاري كه وضعيت جوامع تغيير كرده و زنان دوش به دوش مردان در تلاش براي معاش و كسب درآمد مشاركت مي كنند و نقشي مساوي در بناي زندگي مادي ايفا مي نمايند، صرفنظر از اينكه آيا كشاندن زنان به محيطهاي خشن زندگي و دور ساختنشان از كانون گرم خانواده و فرستادن فرزندان به مراكز نگهداري كودكان مصلحت و مفيد به حال جوامع بوده و يا ضررهاي سنگينتري به خودشان و به جامعه وارد شدهاست، حداقل ميتوان گفت در چنين شرايطي چه بسا خدا هم راضي نباشد و عادلانه نداند ارث زن نصف مرد باشد و شوهري كه نه مهريه داده، نه خرجي داده و نه حمايت و دفاعي كرده است، كامجوئي از زن را حق شرعي و مسلم خود بدانــد و اجازه بيرون رفتن از خانه را هم به زنش ندهد!
اصولاً قضاوت درباره يك حكم ديني و ارزيابــي ميزان كاربرد آن در محيط هاي غير ديني و با ضوابط و معيارهاي ارزشي ديگر كاري غير منطقي است.
خلاصه كلام:
مطالب گفته شده را شايد بتوان در چند جمله زير خلاصه كرد:
۱- موضوع زدن زن، استثنائي بسيار نادر، در شرايط ويژه سركشي در امر زناشوئي و روابط جنسي (نشوز) است.
۲- حكم مورد نظر، براي از ميان برداشتن برخوردهاي خشن و خونين در مورد خيانتهاي خانوادگي و مهار و محدود كردن آن آمده است، نه توصيه و تشويق به زدن.
۳- اين قوانين در چارچوب حقوق و وظائف طرفيني معنا ميدهد و در صورت پايبند نبودن مرد به وظائف خود بيمعنا ميگردد.
۴- هدف از تعيين اين احكام، پيشگيري و درمان قبل از وقوع است، نه مجازات و اجراي احكام.
-
RE: مرد متعصب به کی میگن؟(بدبین)
سلام
یه خصلت داریم با نام غیرت، و خصلتی دیگر داریم بانام تحجر
غیرت همسر نشونه ایمان اونه ولی تحجر با غیرت فرق میکنه و اصلا صفت خوبی نیست
باید سعی کنید تشخیص بدید که ایشون غیرتی هستند یا متحجر. توجه کنید که این دو باهم متفاوتند. در ادامه تعریف این مفاهیم رو میذارم. منتها اگر دلایلشون برای حرفهاشون منطقی و مبتنی بر آیات قرآن و روایات صحیح باشه، اونوقت باهاشون در این باره صحبت کنید. مثلا ازشون بپرسید که مرجع تقلیدشون کیه. بعد رساله رو براشون باز کنید و بگید که خب اگر طبق گفته مرجع تقلید حقوق مرد بر زن اینهاست، حقوق زن نسبت به مرد هم اینهاست و آیا شما واقف به این حقوق نیز هستید یا نه؟
اگر بخواد یک طرفه به قاضی بره و فقط خودش و حقوق خودش رو ببینه اصلا خوب نیست ولی اگر در زبان و عمل(پس از تحقیق شما) مشخص بشه که پایبند به حقوق زن هم هست این نشونه خوبیه
یه نکته فقط بگم: تفسیر بالرای از بزرگترین گناهانه. منتها تدبر در قرآن از مواردیه که بسیار تاکید شده.
حالا توجهتون رو به تعریف تحجر و غیرت جلب میکنم:
تحجر به معنای عدم استفاده صحیح از عقل و توقف خشک و بی اساس بر سنت های غلط است و این امر به شدت در اسلام نفی شده است و مورد نهی قرار گرفته است
معنای غیرت
«غیرت» در لغت؛ به معنای رشک بردن، تعصب و حفظ کردن ناموس است و در اصطلاح عبارت است از «تأثیر پذیری همراه با بغض و کینه و تیرگی دل، که انسان معمولاً زمانی درکش می کند که احساس کند فرد محبوب وی، توجه یا محبتش را معطوف شخص دیگری کرده است».
به عبارت دیگر، «غیرت، حس درونی است که آفرینش برای محافظت و نگاهبانی از حریم خانواده و پاسداری از نسل، در وجود مرد نهاده است. در حقیقت، این حس در مرد وجود دارد که می خواهد ناموس خود را از دسترس کامجویی دیگران دور کند و همسر خود را تنها در انحصار خود نگه دارد».
میانه روی در غیرت
کوتاهی و زیاده روی در هر کاری، سبب منحرف شدن آدمی از راه درست و مستقیم است و او را از رسیدن به هدف الهی باز می دارد و پی آمدهای ناگواری نیز به دنبال دارد. غیرت ورزی نیز چنین است و در صورت تفریط و افراط در آن، آثار شومی دامن گیر انسان خواهد شد. زیاده روی در غیرت افزون بر آن که موجب بدگمانی شخص نسبت به ناموس او می شود، احساس شخصیت را نیز از ناموسش می ستاند.
درباره کوتاهی و بی توجهی در امر غیرت نیز در آموزه های پیشوایان اسلام بسیار سخن ها برجاست. مردی که تحت تأثیر تبلیغات شیطانی، هویت اصیل خود را از دست داده و زن را همچون کالایی مادی می پندارد و شخصیت خود را در داشتن زنی که در منظر دیگران خود را می آراید، جست وجو می کند، به سرزنش اسلام درمی آید، چنان که امیر مؤمنان علی علیه السلام در چنین اوضاعی بر سر مردم کوفه فریاد می زند که: «أما تَسْتَحْیُونَ وَ لا تَغارُونَ؟...؛ چرا حیا نمی کنید، شما را غیرت نیست؟...».
پیام متن:
حفظ میانه روی در غیرت و پرهیز از کوتاهی و زیاده روی در آن، سفارش قرآن و دین اسلام است.
-
RE: مرد متعصب به کی میگن؟(بدبین)
پرستوي سفيد اينجور ادما غير قابل تحمل اند من خودم به عنوان يك مرد هيچ وقت ازين حرفها نميزنم. او مشكل شناختي دارد . شايد حركتي و ياچيزي از همسران مردم و يا دوستاش ديده فكر ميكند همه اينطورين ! صحبت يه هدبند نيست كه . فردا بخواي تو خونه خودت راحت باشي بهت گير ميده عروسي برين جرو بحت دارين . مهماني برين باز بهت گير ميده و تازه خواهرجون تواين دوره زمونه كه ميبيني چقدر پوششها راحت شده ميشه به نظرت تحمل كرد اين جور آدمي رو ؟ متعصب افراطي شاخ و دم ندارند عزيزم همينه ديگه !
-
RE: مرد متعصب به کی میگن؟(بدبین)
سلام دوست عزيز. شما فعلا كاري به متعصب بودن يا نبودن ايشون نداشته باشين. در حال حاضر سعي كنيد منطقي و به دور از احساسات محدوده ي خودتون رو مشخص كنيد و ببينيد ميتونيد با شخصي كه از شما انتظار حجاب كامل داره ازدواج كنيد؟ آيا ميتونيد در تمام مهماني ها و جشن ها حجاب خودتون رو حفظ كنيد؟ ميتونيد اراده و استقلال خودتون رو به همسرتون واگذار كنيد؟ اين كار شايد براي افرادي كه خودشون با اين نگرش موافقن ممكن باشه، اما براي اشخاصي كه با اين شرايط سر نكردن، چندان كار راحتي نيست. حتي مخالف اين مورد هم چندان ممكن نيست. خيلي ها هم برعكس، انتظار دارند همسرشون حجاب نداشته باشه. به هر حال اين موارد بيشتر ناشي از فرهنگ و نگرش افراده. بهتره بيشتر به مقايسه فرهنگ هاتون متمركز بشين و اگر تضاد فرهنگيتون زياده در پاسخ دادن، بيشتر احتياط كنيد. اما چند نكته:
1.تعصب ناشي از سه چيزه: 1. تجربه تلخ 2. فرهنگ 3. مقايسه خود با ديگران.
2.درسته بعد از ازدواج ممكنه يه سري محدوديت ها از جانب همسر مشخص شه كه قرآن هم به اونها اشاره كرده، اما اين به هيچ وجه صلب آزادي انسان رو در مورد خودش شامل نميشه. خداوند انسان رو مختار و آزاد خلق كرده. پس همسر هيچگاه حق محدود كردن اراده ي شخصي فرد رو نسبت به رفتار شخصي و غير مشترك خودش نداره. (همسر فقط حق داره محدوده براي چيزهايي تعيين كنه كه به زندگي مشترك مرتبطه نه شخصي)
3.هيچگاه پذيرنده ي تحميلي نباشيد. يعني اگر به اين باور رسيديد كه حجاب كامل بهتر و مناسبتره (با دليل و منطق و از سر ميل) بپذيرين. در غير اينصورت در پاسخ گويي عجله نكنيد.
4.به ظاهر احكام طرف مقابلتون اعتماد نكنيد. قرآن همان اندازه كه در به سعادت رسوندن افراد ياري رسونه، ميتونه افراد جاهل و بي خرد رو به گمراهي بكشونه و به خطا و اشتباه بندازه. بنابراين در مورد ايمان خالص طرف مقابلتون بيشتر تحقيق كنيد و در جواب دادن محتاط تر باشين.
5. فرق غيرت و تعصب هم كه محسن عزيزي گرامي به اون اشاره كردند، قابل تامل و زيبا بود.
-
RE: مرد متعصب به کی میگن؟(بدبین)
البته بنظر من قبل از اینکه رساله رو باز کنید یک نگاهی خودتون بهش بندازید چون ممکنه تعابیر و استدلالهای به قول دوستمون shabe barooni جاهلانه درش باشه که شراط رو به ضرر شما بکنه.من خودم مرحع تقلید و رساله رو قبول ندارم البته این نظر شخصیمه.
کاش پرستوی سفید یک پستی اینجا می گذاشتن که ما خصوصیات بیشتری رو از خواستگارشون متوجه می شدیم تا شاید امکان تشخیص تعصب در افکار ایشون می بود.چون ظاهرا دوستمون از ما خواسته بودن که خصوصیات ادمهای متعصب رو بهشون بگیم
-
RE: مرد متعصب به کی میگن؟(بدبین)
جناب تماس عزيز
از مطلبتون خيلي ممنون
حقيقتا تلاش شما رو در روشن سازي اين مطلب تحسين ميكنم و اميدوارم خداوند هم شمارو مورد رحمت بي انتهاش قرار بده .
البته بنده يك نقد كوچك نسبت به اين مطلب دارم و اونم اينه كه اولا "ناشزه" در لغت به معناي زن فاسد و خيانت كار نيست بلكه دقيقا به معناي زني هست كه از همسر خود اطاعت محض نكنه (طبق نظريه ي برخي علما به استناد به اين حديث پيامبر كه "اگر پرستش كسي به غير از خدا حرام نبود به زنان امر ميكردم شوهرانشان را بپرستند" ) و برخي ديگر هم ناشزه را به معناي زني دانستند كه تمكين نكند.
اگر نظريه ي دوم را كه قابل قبول تر است بپذيريم آيا به نظر شما مشكل زني كه به هردليل اعم از بي اعتمادي به همسر يا ترس از رابطه جنسي و ... تمكين نميكند (نه خيانت) با كتك زدن حل ميشود؟ يا با مشورت و صحبت با اهل فن (مثل مشاور خانواده و جنسي و ...)؟
مهم نيست آقاي تماس بياين از اين موضوع بگذريم بالاخره ميشه از اين يك آيه ي قرآن صرف نظر كرد به قول علامه طباطبايي اگر انسان فقط به همون آيات و روايتي كه يقين داره و منطقا ميپذيره عمل كنه بهشتي خواهد بود. اين همه آيه داريم ما بهش عمل نمي كنيم
به قول شاعر:
بگذار بي مجادله از نيل بگذريم
كافيست هر چه عقل درافتاد با خدا
-
RE: مرد متعصب به کی میگن؟(بدبین)
yasaعزیز
با تشکر از لطف شما
من توی این مقالات این لغت رو به معنای زنی که از انجام عمل زناشویی سرباز می زنه دیدم متوجه نمی شم کجا این بیان اومده که شما می فرمایید.
در این مقاله امده که قران 3 مرحله رو به مرد توصیه می کنه:
ترتيبي كه قرآن در چنين مواردي (كه كاملاً نادر و استثناء ميباشد) توصيه كرده است، شامل سه مرحله و با استفاده از سه زمينه و توان مؤثر به شرح ذيل ميباشد:
۱- (به كارگيري توان عقلي)، در پيش گرفتن شيوه پند و اندرز (با ذكر عواقب اخروي يا آثار منفي در ميان اعضاي خانواده و فاميل و جامعه).
۲- (به كارگيري توان جنسي)، ترك موقت روابط زناشوئي در بستر (البته در صورتيكه رديف اول مؤثر واقع نشود، آن هم پس از مدت زمان لازم).
۳- (به كارگيري توان جسمي)، ممانعت از ادامه ارتباط نامشروع و خيانتي كه در شرف وقوع است .(۲)
مرحله ی اول در زمان ما می شه همون مشاور که شما فرمودید.شاید قران اخرین راه رو برای این تنبه گذاشته تا به این واسطه مرد به حریم خانوادش خیانت نکنه
قصد من از بیان این مقاله این بود که هم خودم هم دوستان با بعضی مفاهیم اشنا بشیم و گرنه من کوچکتر از اونم که بخوام این مفاهیم رو برای کسی بیان کنم چون دیدم داره به علت نبود اطلاعات داریم یک جاهایی به قران جفا می کنیم
باز از لطفتون سپاسگذارم
-
RE: مرد متعصب به کی میگن؟(بدبین)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط tamas
من توی این مقالات این لغت رو به معنای زنی که از انجام عمل زناشویی سرباز می زنه دیدم متوجه نمی شم کجا این بیان اومده که شما می فرمایید.
در بعضي قسمتهاش به نظر من سعي شده بود تا القا كنه كه زن ناشزه يعني زن خائن از جله اين قسمت:
"زن نيز در نظام حقوقي اسلام موظف است در ازاي خدماتي كه از شوهر دريافت ميكند، در آنچه مربوط به روابط زناشوئي (امور جنسي) است نسبت به شوهر خود وفادار بوده، نامحرمي را به خود نپذيرد و با ديگري ارتباطي نامشروع، در هر سطحي، برقرار نكند. در اين صورت اگر بيم خيانتي (نُشوزي) در اين زمينه حاصل گردد، طبيعي است كه شرع يا عرف نميتوانند ساكت بمانند."
-
RE: مرد متعصب به کی میگن؟(بدبین)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط yasa
در بعضي قسمتهاش به نظر من سعي شده بود تا القا كنه كه زن ناشزه يعني زن خائن از جله اين قسمت:
"زن نيز در نظام حقوقي اسلام موظف است در ازاي خدماتي كه از شوهر دريافت ميكند، در آنچه مربوط به روابط زناشوئي (امور جنسي) است نسبت به شوهر خود وفادار بوده، نامحرمي را به خود نپذيرد و با ديگري ارتباطي نامشروع، در هر سطحي، برقرار نكند. در اين صورت اگر بيم خيانتي (نُشوزي) در اين زمينه حاصل گردد، طبيعي است كه شرع يا عرف نميتوانند ساكت بمانند."
برای من هم جای سوال بود که چرا به این معنا به کار رفته و جالب بود که مجازاتش ارتباط نامشروع را نصحیت و راهنمایی بیان کرده بود!
البته من اطلاعاتی در این زمینه ندارم، ولی اولین بار بود که می شنیدم.
-
RE: مرد متعصب به کی میگن؟(بدبین)
yasa و بهشت عزیز
همینطور که می دونید ناشزه یعنی هر مرد یا زنی كه از وظائف خود در خانه سرباززند نشوز كرده است.
مرد ناشز و زن ناشزه به مرد و زنی گفته می شود كه خود را در برابر همسرش در موضع بالا ببیند، و تن به انجام وظائف خود در برابر همسرش ندهد.
در اون قسمت که yasa گفتن :
زن نيز در نظام حقوقي اسلام موظف است در ازاي خدماتي كه از شوهر دريافت ميكند، در آنچه مربوط به روابط زناشوئي (امور جنسي) است نسبت به شوهر خود وفادار بوده، نامحرمي را به خود نپذيرد و با ديگري ارتباطي نامشروع، در هر سطحي، برقرار نكند. در اين صورت اگر بيم خيانتي (نُشوزي) در اين زمينه حاصل گردد، طبيعي است كه شرع يا عرف نميتوانند ساكت بمانند."
اگر بيم خيانتي (نُشوزي) یعنی:اگر بیم خیانتی (در امور زناشویی) هست
امیدوارم سئوال شما هارو درست متوجه شده باشم
یعنی اون کلمه رو به معنای خیانت نگرفته گفته اگه در امره ناشزه خیانت کنه