مشكلي كه خودش برام درست كرد

با سلام به همه ي دوستاي خوبم
من حدود يكسال و چندماهه كه با همسرم عقد كردم ، بعد از يه چند وقتي كه گذشت همسرم گفتش كه دوست دارم بيني ات رو عمل كني تا خشگل تر بشي اول اينطوري شروع شد ولي كم كم اين بحث جدي شد كاملا جدي ، تا جائيكه حتي چندبار بخاطر اين موضوع دعوامون شد و به همسرم گفتم كه هيچوقت نبايد اين پيشنهاد رو ميدادي چون منو روز اول همينطوري ديدي و قبول كردي و من اصلا علاقه اي به اينكار ندارم و خيلي ميترسم بعد از كلي جروبحث ميگفتم باشه هرجور دوست داري و مجبورت نميكنم ولي چند وقت بعددوباره شروع ميشد و ميگفتش كه حتما تا قبل از عروسي بايد عمل كني،خلاصه بعد از كلي دعوا قرار شد بطور جدي دنبالش باشم بعد از مخالفتهاي زياد خانواده ام و اطرافيان چون همه ميگفتن كه به صورتت مياد و نميخواد عمل كني ولي من بخاطر همسرم رفتم دكتر و به هيچكس نگفتم كه همسرم دوست داره گفتم خودم ميخوام برم و دوست دارم ، اين گذشت رفتم دكتر و بعد از طي مراحل بالاخره 20 روز پيش رفتم عمل كردم بعد از عمل بخاطر خونريزي زياد بيمارستان بستري شدم و فشارم 7 بود ، الان بعد از گذشت 20 روز فكر ميكنم بيني ام اونطوري كه همسرم تصور ميكرد خوب نشده و خيلي خيلي اعصابم بهم ريخته ست و فقط گريه ميكنم بعد از عمل هنوز منو نديده چون توي يه شهر ديگه ست فقط ترسم از اينه كه ببينه خوشش نياد چي ميشه چه حسي داره من بايد چيكار كنم ؟ خيلي داغون شدم خيلي ، چند شب پيش بعد از اينكه اولين بار حمام رفتم و بيني ام رو ديدم خيلي گريه كردم ، وقتي زنگ زد بهش گفتم فكر ميكنم بيني ام خوب نشده ، فقط ميپرسيد چطوريه اينجاش چطوره اونجاش چطوره و از اين حرفا ، روز بعد بهم گفت از ديشب تا حالا اعصابمو خراب كردي گفتي بيني ات خوب نشده و كلي حرفاي ديگه زد ، گفتش كه فكر ميكنم نتونستي خوب به دكترت بگي كه چه مدلي برات عمل كنه بايد بري پيشش شاكي بشي بگي اين چيزي نيست كه ميخواستم بد شده بايد درستش كني و باز بهم گفت كه از مامانت اينا دقيق بپرس و ازشون بخواه بهت واقعيت رو بگن كه واقعا خوب شده يا نه و به مامانت بگو كه اين موضوع به زندگيم بستگي داره و براي همسرم خيلي مهمه كه خوب شده باشه ، بعد از اون بهش گفتم از هز بيني بايد نسبت به نوع و شرايطي كه داره بايد انتظار داشت نبايد از يه بيني گوشتي انتظار داشته باشي كه خيلي خيلي كوچيك شده باشه بيني بايد به صورت بخوره و از اين حرفا ، كه ديدم گفتش كه من پول ندادم بري بدترش كني پول دادم كه بري عمل كني بهتر از قبل بشه ، منم گفتم كه خودت اينقدر اصرار داشتي كه برم عمل كنم از عمل هم بايد انتظار خوب داشت هم بد و تو خودت بايد اين احتمالها رو ميدادي و خودت مقصر بودي كه هميشه باهام دعوا ميكردي كه بايد بري جوابي داد كه اصلا هنوزم باورم نشده كه اون حرف رو زده ، گفتش كه من بگم تو نميرفتي تو مدام ميگفتي نه منم ديگه با اين موضوع كنار ميومدم درصورتيكه واقعا اينطوري نبود كه ميگفت و هميشه باهام دعوا ميكرد بعدشم قهر كرد و از ديروز تا حالا هيچ سراغي ازم نگرفته ، خيلي از خودش نااميدم كرد خيلي زياد .
ببخشيد زياد نوشتم و خسته تون كردم ، ممنون ميشم راهنمائيم كنين و باهام در مورد اين موضوع صحبت كنين [/b]

چرا از پشت تلفن اين صحنه رو براش توصيف كردي ؟‌

بيچاره ذهنش برخلاف انتظارش حسابي شوكه شده .

اولا تعريف و تمجيد بايد ميكردي حتي اگه بد شده باشه .

دوما بايد صبر ميكردي بياد ببينه ! استرس خودت رو هم بهش تقديم كردي حالا نديده استرس شما رو هم داره .

باز هم صبور باش . انشالله خير هست

من فكر ميكنم شوهرتون از اعتماد بنفس پاييني برخورداره.احتمالا اون از اون آدمهاييه كه حرف ديگران تاثيره خيلي زيادي روش ميذاره واين براي يك مرد خيلي بده.
حالا كه عمل كردين وكار از كار گذشته .بهتر بود بهش نميگفتين كه دماغتون بد شده.حتي اگه شما رو ميديد وميگفت به نظرش بيني شما بد شده شما بايد ميگفتيد كه همچين چيزي نيست.البته اين كار خيلي سختيه .اما بهتره با بالا بردن اعتمادبنفستون از حالا كه ابتداي زندگيتونه جلوي اين مسايل رو بگيريد.وگرنه چند سال ديگه خودتون رو آدمي تصور ميكنيد كه از همه پايين تره وبايد هر روز به ساز ديگران برقصه

دوستاي خوبم ممنون از راهنمائيتون
خودش اينقدر گير ميده و ريز مسائل رو ميپرسه كه هيچ حد و حساب نداره كه چه شكلي شده كوچيكه بزرگه بالاست پائينه ، واقعا عصبي ام كرده

سلام

به نظر میاد شوهرتون بیشتر از اینکه بینی شما چه جوری باشه، براش مهمه که بقیه تاییدش کنن. به عنوان یه راه حل موضعی و موقتی می تونید در مورد بینی بهش بگید که اولش چون به بینیتون عادت نداشتید براتون قابل پذیرش نبود ولی الان که با عکسای قبلیتون مقایسه می کنید خیلی هم خوب شده و ازش تشکر هم کنید که باعث شده بینیتونو عمل کنید و اینقدر خوب شده. از قول خانوادتون هم بگید که همه می گن خیلی خوب شده و از خانوادتون بخواید که بعداً هم جلوی شوهرتون تعریف کنن که چقدر بینیتون بعد از عمل خوب شده.

اما اگه واقعاً این اخلاقو داشته باشن که نظر بقیه براشون مهمه باید سعی کنید این مسئله رو برای خودتون یا ایشون پایه ای حل کنید.

عزیزم نباید تا یکسال (حداقل )دیگه انتظار داشته باشی بینیت شکل واقعی خودشه نشون بده.اولش ورم داره دوورچشمت کبوده فاصله لب و بینیت ناجوره و به چشم زیبا نمیاد و 20 روز خیلی خیلی خیلی زوده که نتیجه نهایی و مشخص کنه
عجله نکن .
در ضمن شما مقصر خودت بودی نباید اجازه میدادی برای ظاهرت که خدا آفریده تصمیم بگیرن.البته عمل زیبایی بد نیست اما اگه آدم خودش بخواد و در صورتی که واقعا نیاز باشه
الانم غصه نخور تا تابستون یکمی فرم خودشو نشون میده اما واقعا یک سال تا دوسال باید صبر کنی تا زیبایی و تغییرشو کامل ببینی
من اول که عمل کردم اصلا خوشم نیومد اما الان شدم کارت پخش کن پزشکم:311::311:

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

در ضمن باید خیلی ازش مراقبت کنی و سعی کنی سرتو خیلی کم پایین بگیری.یه مدت صدات بد میشه اما طبیعی
سعی کن در تماس مداوم (حداقل هفتگی)با پزشکت باشی و چسب بینیتو خودت عوض نکنی اجازه بدی پزشکت اینکارو انجام بده چون اون موقع تعویض چسب بینی رو ماساژ لازم میده .خیلی مراقب باش. اصلا هم غصه نخور و اعتماد بنفستو بالا ببر.
راستی هیچ دکتری و هیچ انسانی حتی نمیتونه ادای خدارو هم در بیاره .به من یکی ثابت شده .خیلی دوسش دارم خدارو میگم:46::43:

ممنون از گرين و پرناز عزيزم
ميدونين از چي ناراحتم ؟ خونواده ي همسرم مادرشوهر و خواهرشوهرم اينا بيني هاشون قشنگه و مشكلي نداره قبلا شنيدم چندبار كه داره از من و شكل بيني ام پيش مامان و خواهراش صحبت ميكنه خيلي ناراحتم كرد ،‌الانم همش ميگه يعني بيني ات مثل فلان خواهرمه مثل اينه مثل اونه ، خيلي نااميد شدم اصلا فكر نميكردم اينطوري باشه ، الان فكر ميكنم شكل بيني من براش از خودم و وجودم با ارزشتره :302:
پرناز جون اگه بدوني چيكار ميكرد چي ميگفت ، حتما بايد بري تا قبل از عروسي ، اگه بدوني چه حسه بديه چقدر زجرآوره :302:

من با گرین موافقم و حق رو به شما میدم ولی کاش قبل از عمل میومدی اینجا که ما بهت میگفتیم به هیچ قیمیتی این کارو نکن چون به قول خودت اون تو رو همونطوری که هستی قبول کرده و وسواس الکیش با عمل بینی رفع بشو نیست
به قول گرین عزیز شما بهش بگو از همه پرسیدم و همه تایید کردن و دیگه ازش نپرس نظرت چیه ، به حق حرفهای نشنیده آخه شاید خواهر شوهر شما بینیش خوشگل باشه ولی مثلا قد شما از اون بلند تر باشه اونموقع باید شوهر اون بگه برو عمل افزایش قد؟
به نظر من از این به بعد به این خواسته های نامعقول شوهرت اهمیت نده همیشه آراسته باش ولی یه مقدار مغرور برخورد کن و نظرشو درمورد خودت مستقیما نپرس ولی سعی کن غیر مستقیم سلیقه شو در نظر بیگیری و طوری جلوه بدی که این سلیقه خودت بوده
من فکر میکنم چون عمل بینی به خواست خودت نبوده الان به نظرت عجیب غریبتر میاد و باعث میشه حس بدی داشته باشی سعی کن بهش عادت کنی و اعتماد به نفستو تقویت کن و خودتو جلوی هسمرت با اعتماد به نفس و قوی نشون بده ...

aliara77 عزيز...خودتو ناراحت نكن. كاريه كه شده خودته عذاب نده.
منم بيني ام رو عمل كردم. البته كسي بهم زور نگفت. اما من قبل از عمل با خدا راز و نياز كردم و گفتم خدايا ممكنه فكر كني من دارم كفران نعمتت رو مي كنم اما تو به بزرگواري خودت منو درك كن و همونطور كه مي دوني براي زن مسأله زيبايي خيلي مهمه. اگرچه من تا حالا با بيني ام مشكلي نداشتم ولي تو به لطفت و با دست هاي تواناي خودت اونو دوباره برام بساز!(عجب رويي دارم:311:)
منم بعد عمل از اينكه انقدر بيني ام گنده شده بود ناراحت بودم. حتي از بيني اولم بزرگتر بود كه همش ورم بود و برطرف شد. به گفته همه كساني كه دوربرم هستن بيني ام الان بعد دوسال خيلي خوب شده و اگرچه باز هم يه ايرادهاي كوچيكي داره اما از قبلي بهتره.:311: بنابراين براي قضاوت در مورد اون دماغ بيچاره خيلي زوده! حتما خوب مي شه. 20 روز خيلي زوده!
البته من اينارو ننوشتم كه جراحي بيني رو تاييد يا رد كنم. به حرف شوهرتم كاري ندارم و روانشناسي نمي كنم.فقط مي خواستم كه تو زيادي نگران نشي. در ضمن كاملا اعتماد بنفستو حفظ كن. نصف بيشتر ناراحتيت بخاطر اينه كه با رضايت انجامش ندادي. اما ديگه دفعه بعد بخاطر ديگران به ساز اونا نرقص!:160:

عزیزم من که گفتم هیچکس الان به درستی نمیتونه در مورد بینی شما نظر بده الان ورم داره!کاملا جا نیفتاده!
خواهش میکنم به اعصابت مسلط باش . در ضمن این رفتارت هم طبیعی خیلی ها بعد از عمل زیبایی دچار افسردگی خفیف میشن و اصلا به اطرافیان خیلی مربوط نیست . چون توقع دارن بعد از عمل زیبایی در حد فوق العاده ای زیبا بشن. شما یه کم که حالت بهتر شد خودت میبینی که اصلا هم اونقدرها مهم نیست .
خواهشا خونسرد باش و به حرفهای دیگران هم اهمیت نده.من خیلی هارو میشناسم بعد از عمل به دلیل ناشی بودن پزشک مجبور به ترمیم شدن که درد وحشتناکی داره و هزینه بالاتری نسبت به عمل اصلی.خداروشکر شما که اینطوری نشدی.
کمتر هم با کامپیوتر کار کن برات ضرر داره.:46::43:

1. شما چون از اول با میل خودت این کار را نکردی، یک حس منفی به این کار داری . در ضمن سالها با اون بینی زندگی کردی حالا سخته برات که بیست روزه این جدیده را باور کنی. مشکل اول خودت هستی که فکر می کنی بد شده.
2. بیست روز زمان بسیار کوتاهی هست که بتونی مطمئن بشی شکل بینی ات چطوره. این را دکترت بهت نگفته؟ خیلی طول می کشه تا ثابت بشه.
3. نباید به همسرت می گفتی بد شده. باید می گفتی نمی گم تا هیجانش را داشته باشی و بیایی خودت ببینی.
   واقعا هم نمی شه بجای چشم دیگران قضاوت کرد. شاید به چشم ایشون خوب بیاد. اما شما خودت بهشون پیش ذهنیت بد دادید. اشتباه کردید.
   الان هم بهشون بگو که همه می گن قضاوت کردن در مورد شکل بینی ام زود است و باید صبر کنم. چون ورم داره من اشتباه کرده ام. تا دو سه ماه دیگه عوض خواهد شد.
4. می تونی با دکترت هم در این مورد صحبت کنی. مطمئنا خواهد گفت که این شکل نهایی بینی شما نیست.

با تشكر از همه ي دوستاي خوبم كه منو آرومتر كردن
من صحبتهاي همه ي شما عزيزان رو قبول دارم ولي الان منم كه احتياج به همدردي دارم اينكه كسي ارومم كنه چون در نهايت اين بيني توي صورت منه نه همسرم و اگه هم خداي نكرده خوب نشده باشه عذابش براي من ميمونه نه همسرم ، ولي بجاي اينكه يه كم آرومم كنه بگه خب خداروشكر عمل تموم شد خودت سلامت هستي فقط به فكر بينيمه ،‌ تازه از ديروز تا حالا باهام قهر كرده و هيچ سراغي ازم نگرفته تازه ديروز صبح كه آخرين بار زنگ زد ميگفتش كه اگه من هرچي گفتم تو ميگفتي نه و قبول نميكردي منم با اين موضوع كنار ميومدم درحاليكه قبل از عمل ميگفت حتما تا قبل از عروسي بايد عمل كني .
توروخدا برام دعا كنين خوب شده باشه :316:

اشكال ما خانمها اينه كه انتظار داريم آقايون در اين مواقع عين يه دوست دختر باهامون همدردي كنن و آروممون كنن در حاليكه كاملا برعكسه! مي دوني الان شوهرت چي پيش خودش فكر كرده؟ گفته من مجبورش كردم دماغشو جراحي كنه حالا هم كه خوب نشده پس اي واي! قراره تقصيرا گردن من بيفته!:316:
براي حل اين مشكل(!) اولن اومده شما رو محكوم كرده دوما براي گريز از غرغرهاي احتمالي فرار رو بر قرار ترجيح داده. به همين سادگي! :33:
حالا شما نگران نشو. بهش زنگ بزن بگو كه همه ميگن ورم داره و بهتر مي شه. تازه بگو الان كه دقت مي كنم مي بينم زيادم بد نشده...

با تشكر از سرافراز عزيزم
عزيزدلم همدردي كه فقط مخصوص دوست دختردوست پسرا نيستش كه ، اون همسر منه ، من به اون نياز دارم همونطور كه من در لحظاتي كه نياز داره باهاش همدردي ميكنم و آرومش ميكنم . الان خودش بهم پيام داد و بازم داره ميده .

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط green

ازش تشکر هم کنید که باعث شده بینیتونو عمل کنید و اینقدر خوب شده.

---

نه دوست عزيزم
تو رو خدا اين حرفو نزن :302: باور كن كه تنوع طلبي مردت با اين حرف افزايش پيدا ميكنه وسواس تر ميشه و بعدها انتظارات نامعقولي ازت خواهد داشت.
من اين خاطره رو قبلا هم گفتم يادآوري اون براي بار دوم بد نيست.
دوستي داشتم (البته دخترخاله ي دوستم بود) كه وقتي ازدواج كرد شوهرش مدام به سايز بيني و سينه و .. اش گير ميداد و دلش ميخواست همشو عمل كنه. ايشون هم با روي باز حرفشو ميپذيرفت. شده بود آلت دست اين آقا!
در مورد بيني ما بهش چيزي نگفتيم اما وقتي ميخواست سينه شو عمل كنه (ببخشيد كه من صريحم) تمام فاميلاش گفتن اين كارو نكن براي بچه دارشدن مشكل برات بوجود مياد و اينا ... اما ايشون قبول نكرد و گفت همسرمه هر كار بگه ميكنم. خلاصه ايشون پروتز كرد تا اينكه ...
چون اين آقاي محترم عادت كرده بود بعد از چندوقت دلشو زد و گفت خوشم نمياد سينه هات خيلي بزرگه و نامحرما نگاه ميكنن و ... دوست بيچاره دوباره رفت عمل كرد و ... اما بعد از يك مدت همسرش با بهانه هاي واهي طلاقش داد و الان اون بيچاره مونده و سردرد و هيكل به هم ريخته و تنهايي ...

درسته كه اون آقا آدم متعادلي نبوده اما باور كن كه اين ماهستيم كه باعث رفتارهاي اطرافيانمون با خودمون ميشيم همه چيز به تو بستگي داره. مي توني به خودت كاملا اطمينان و اعتماد به نفس داشته باشي و هميشه خودتو زيبا تصور كني تا همسرت هم باور كنه كه تو زيبايي يا اينكه اينقدر از خودت ايراد بگيري و ... تا اونم بگه برو عمل كن...

عزيزم تو زيبايي :46: اما حيف و صد حيف كه باور نداري به زيبا بودنت و حيف وصدحيف كه عده اي معدود با مدلهاي سليقه اي خود همچون دماغ سربالا و گونه ي فلان و ... زيبايي را براي ما تعريف كرده اند... حيف

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ailara77

با تشكر از سرافراز عزيزم
عزيزدلم همدردي كه فقط مخصوص دوست دختردوست پسرا نيستش كه ، اون همسر منه ، من به اون نياز دارم همونطور كه من در لحظاتي كه نياز داره باهاش همدردي ميكنم و آرومش ميكنم . الان خودش بهم پيام داد و بازم داره ميده .

---

aliara77 عزيز! منظور منو درست متوجه نشدي! منظورم از دوست دختر، دوستهاي خودت بودن نه رابطه دوست پسر دوست دختري! همين الان ببين چندتا دختر اومدن اينجا بهت دلداري دادن؟! قضيه فقط همينه. درثاني، شما كاملا حق داري از همسرت انتظار داشته باشي بهت دلداري بده اما چون اوايل زندگي هستيد بنظرم آقاي شما بر اساس خصلت طبيعيه مردانش داره عمل مي كنه و شما براي رسيدن به اين خواستتون نم نمك بايد يادشون بديد.(مهارتهاي ارتباطي بين زن و شوهر). حتما بعد يه مدت با درخواست هاي درست و بجاي شما، حتما اين انتظارتون رو برآورده خواهد كرد.:43:

من فکر نمی کنم موضوع بینی اونقدر مهم باشه که شوهرتون این همه شما رو تحت فشار بذاره. یک سری از صحبت های دوستان اصلا منصفانه نیست! اگه شوهر ، چهره ایشون رو قبل از عقد پسند نکرده بودند ، پس چرا کار به وصال رسید؟ این کار آقا تحقیر 100% خانوم هست ، جای هیچ توجیهی هم نداره..

ممنون از نظرات دوستاي عزيزم
آره منم رفتم اينكارو انجام دادم ولي اصلا حس خوبي ندارم و هيچوقت از دلم درنمياد و يه جورايي دلم شكست با اينكار ، فقط برام دعا كنين با خداي خودم عهد كردم كه انشاءاله بيني ام خوب بشه و مشكلي نداشته باشم ديگه به هيچكس هيچكس اجازه نميدم كه توي چيزي كه خداي بزرگ درست كرده دخالت كنه و به اينكارا مجبورم كنه ، من خودم از صورتم راضي هستم از خودم تعريف نميكنم ولي صورتم و اجزاش خوبن فقط بيني ام يك كم گوشتي بود كه اونم چون صورتم خيلي كوچيك نيستش زياد به چشم نميومد و هميشه راضي بودم ولي همسرم به اين مسئله اصرار كرد و الان منتظر فقط منو ببينه ، الان كه پيام داد گفتم اين بيني توي صورت منه اگه هم خوب نشده باشه اين منم كه بايد تا آخر عمرم عذاب بكشم ، گفتش كه اخه تو كه مال خودت نيستي مال خود خود مني

اگه هم خوب نشده باشه اين منم كه بايد تا آخر عمرم عذاب بكشم
بازم يه حرفي زدي كه ناخواسته به شوهرت تلقين مي كني دماغت خوشگل نشده . مي تونستي بگي كم كم ورمش داره مي خوابه و خيلي خوشگل شده . چرا خودت خودتو دست كم مي گيري پيش شوهرت . يه كمي اعتماد به نفس داشته باش دختر خوب .

دوست عزيزم سبكتكين جان ممنونم از راهنمائيت
خيلي خيلي دوست داشتم بدونم كارت به كجا رسيد ازت بي خبرم :72:

آیلارای عزیز من تاپیک قبلیتو هم یادمه و فکر می کنم عموما شما در برخورد با همسرت یک مقدار تعادل رو حفظ نکردی و لوسش بار آوردی، یادته بهت چی گفته بودم ؟ گفته بودم بخاطر بعضی مسائل گذشته نذار ناخودآگاه محبتو از حد تعادل خارج کنی ، خودتو دوست داشته باش و به خود ارزش بده، زندگی تو فکر نکنم زندگی بدی باشه مواظب باش کشتی زندگیتو با دست خودت کج نکنی! رمز موفقیت تو اینه در محبت و توجه به همسرت تعادل تعادل تعادل

ببین عزیزم شاید شما توقع داشتی بینی تون خیلی کوچیک بشه ولی با حرفی که خودت میزنی اجزای صورتت درشته !خوب اگه تمام اجزای صورت درشت باشه بعد یه بینی سربالا و کوچیک داشته باشی ترکیب خیلی جالبی نمیشه.
خونسرد باش و اصلا نگران نباش انشااله که خوب شده.بیشتر استراحت کن.سعی کن اصلا کار سنگین انجام ندی.:46:

سلام به دوستاي گلم
ممنون از سابيناوپرناز عزيزم
از توجهت ممنونم سابيناي عزيز،آره درسته حق با شماست من در اين مورد يك كم زياده روي كردم ميخوام كم كم روي اين موضوع كار كنم و به اين فكر كنم كه خودم هم هستم البته نه اينكه خودخواه باشم ، پرناز عزيز من اصلا به فكر بيني كوچيك و سربالا نيستم حتي پيش دكترم كه رفتم گفتم اصلا نميخوام بيني ام روبالا باشه چون دوست ندارم - نظر شخصي در مورد خودم - گفتم ميخوام يه بيني كاملا طبيعي باشه ، اگه به فكر اين مسائل بودم خودم قبل از ازدواجم ميرفتم عمل ميكردم ولي واقعا دوست نداشتم ، الان هم چون ميدونم همسرم چقدر نسبت به اين موضوع و اينكه بيني ام خوب شده يا نه حساسه نميدونم چرا ناخودآگاه اين حساسيت به من هم منتقل شده و نگراني و اضطرابم رو صدبرابر كرده ، موضوع اينه پرنازجونم

از دست شوهرت دلخور نباش.البته برای آشتی هم پیشقدم نباش. بلکه اگر زنگ هم زد خیلی آروم بهش بگو ازت انتظار نداشتم تو این شرایط منو تنها بذاری.بجای اینکه با من قهر کنی باید بهم دلداری میدادی .من بینی ام خیلی هم خوب شده فقط کمی مریض هستم و افسرده شدم تو باید بیشتر ازین بهم توجه کنی و...
بهش هم بگو من هیچ مشکلی با ظاهرم نداشتم و ندارم و خواهشا دیگه ازین تز ها نده
فردا که سنتون بالا بره و صورتتون چروک بشه حتما باید بری بوتاکس و کلاژن و...؟!:300:
اینجوری که نمیشه:300:

ممنون پرناز جون
من اصلا دختر كينه اي نيستم و اصلا هم از قهر و قهر بازي خوشم نمياد و دوست ندارم اگه احيانا دلخوري پيش مياد و ظاهرا با هم قهر ميكنيم اين وضعيت زياد طولاني بشه كه ديگه بعد از يه مدت عادي بشه و زمان قهر طولانيتر ، ولي بابت اين موضوع بي نهايت ناراحت شدم و اصلا هم پيشقدم نشدم چون من كاري يا بي احترامي چيزي نكرده بودم ، ديروز همسرم پيام داد و باهام صحبت كرد و سعي كرد از دلم دربياره منم بهش گفتم كه انتظار نداشتم و از اين حرفا ، ديشبم زنگ زد باهام صحبت كرد ، فعلا كه وضعيت خداروشكر آرومه :323: تا ببينم چي پيش مياد :72:

نقل قول:

---

بلکه اگر زنگ هم زد خیلی آروم بهش بگو ازت انتظار نداشتم تو این شرایط منو تنها بذاری.بجای اینکه با من قهر کنی باید بهم دلداری میدادی .من بینی ام خیلی هم خوب شده فقط کمی مریض هستم و افسرده شدم تو باید بیشتر ازین بهم توجه کنی و...
بهش هم بگو من هیچ مشکلی با ظاهرم نداشتم و ندارم و خواهشا دیگه ازین تز ها نده
فردا که سنتون بالا بره و صورتتون چروک بشه حتما باید بری بوتاکس و کلاژن و...؟!

---

با سلام

به نظر من نبايد يادآوري و تاكيد بشه روي قهر و اسم قهر و تنها گذاشتن نياد وسط تا مشكل ساز نشه .

همسر ايشون توسط خود ايشون در شرايط روحي استرس قرار داده شده و واكنش ايشان كاملا طبيعي هست براي يك مرد جوان و مشتاق براي عمل جراحي بيني همسرش .

دقت كنيد كه بايد كاملا آرامش سازي كنيد . چرا بايد دلخوري خودتون رو به استرسي كه ديروز بهش دادين اضافه كنيد ؟

مانند يك زن خانم و پخته برخورد كنيد و در شرايطي كه همسر شما الان در نقطه اي دور هست و اصلا نميدونه چي به چي هست و داره تاييد جمع ميكنه ايشان رو در شرايط قضاوت كردن و تصميم گرفتن وارد نكنيد .

بانك محبت تشكيل بديد و اروم باشيد . الان وقت هيچ گونه گله و تغيير نيست چرا كه او حتي از خود شما هم دور هست و واقعا توي شك هست .

بهتره بگم قلبش داره مياد تو دهنش از بس استرس داره .

صبور باش . و متين و با وقار برخورد كن . به خودت حق ناراحتي نده تا ناراحت نشي .

m25teh سلام و ممنون از راهنمائيتون
در مورد اون قسمت كه نوشته بودين همسر ايشون توسط خود ايشون در شرايط استرس قرار داده شده بايد بگم كه من بصورت ناخودآگاه و بخاطر حساسيت بيني ام كه خيلي سوال و جواب ميكرد كه شبيه بيني اين شده يا اون و از اين حرفا ، دچار استرس شديد شدم و حتي بعد از اولين بار كه ديدمش خيلي گريه كردم و فقط به اين فكر ميكردم كه حالا كه همسرم اينقدر براش مهمه كه بيني من خوب بشه پس اگه خداي نكرده بد بشه من بايد چيكار كنم و ديگه منو دوست نداره ، خيلي شرايط بدي بود و به اين مسائل خيلي بد فكر ميكردم ولي من خودم اين قصد رو نداشتم كه به همسرم استرس وارد كنم ولي وقتي ميديد آرومم اينقدر ميگفت اين چي گفته اون چي گفته ؟ كوچيكه ؟ بزرگه ؟ روبالاست ؟ و ...

خب عيبي نداره كه قبلا چيكار كردي مهم اينه كه الان ميدوني بهش استرس وارد كردي

پس صبور باش و با وقار و متانت شمرده شمره صحبت كن و اصلا ناراحتي رو فعلا قرنطينه كنيد ناراحتي رو . تازه بايد به همسرتون هم فرصت بدي كنار بياد . حالا خيلي كار داري زياد عجله نكن .

برخورد تلفني با برخورد حضوري زمين تا اسمون فرق داره .

با صبوري خودت ، خوشحالي اطرافيان رو تامين كن . الان همه با استرس شما استرس دارن .

با تشكر

سلام
ديروز نوبت دكتر داشتم ، وقتي برگشتم پيام داد و سوال و جواب ، چشمات قرمزه ؟ گفتم نه خيلي خيلي كمه تا چند روز ديگه كامل جمع ميشه آخه قراره جمعه ما بريم شهر اونا و اولين باره بعد از عمل ميخواد منو ببينه ، صورتت ورم داره اونم گفتم كه اونم خيلي كمه ، آخه نميتونم كه دروغ بگم چندروز ديگه منو مي بينه واقعيته ولي من با شدت كمتر گفتم،دكتر براي شكل بيني ات چي گفت ؟ آخه همون موقع كه باهام قهر كرد ميگفتش كه بايد بري سراغ دكتر و بگي اين چيه برام عمل كردي بايد درستش كني ، ديشب گفتش كه چيكار كردي به دكتر گفتي ؟ چي گفت ؟ گفتم دكتر گفته شما تازه 20 روزه عمل كردي چرا انتظار بيجا داري ؟ از الان انتظار داري كه بيني ات شكل خودش رو كامل نشون بده ؟ و از اين حرفا ، دوباره پرسيد بيني ات رو بالاست ؟ گفتم نه خيلي بالاست و نه خيلي پائين و از اين نظر كاملا نرماله ، ديدم سريع لحن حرف زدن و رفتارش عوض شد و خيلي سرد شب بخير گفت و خوابيد ، خيلي ناراحت شدم پيام دادم گفتم تااين حد از شنيدن حرفام ناراحت شدي كه سريع رفتارت عوض شد ؟ پيام داد شب بخير حوصله حرف زدناي الكيت رو ندارم . امروزم هيچ خبري ازش نيست ، فكر ميكنم كه همسرم بخاطر شكل بيني ام عصبي شده الكي بهم گير ميده دعوا درست ميكنه مثل اينه كه واقعا حوصلمو نداره ، آخه واقعا مگه من چيكار كردم ؟ تقصير منه بيني ام ورم داره ؟:302::302::302::302::302::302:

سلام.شرمنده من به این سن کم خودمو قاتی میکنم.ولی احساس میکنم واقعا چرا آدم باید به خاطر زیبایی ظاهر انقدر زندگیشو خراب کنه؟:305:
ailara77 ی عزیز.بخدا شما زندگی خوبی دارید. این همه مشکل توی زندگی ها هست! یه جوری به همسرتون بفهمونید که این ها انقدرام مهم نیست بخدا. همش استرس همش نگرانی که چی؟ که بهتر شده بینیتون یا نه؟ البته من بگم خونسرد باشید که نمیتونید ولی خداییش یکم آروم باشید. بزارید خودش ببینه و نظر بده. من نمیدونم چرا انقدر حساسه به این مسله.بعضی آدما هستن که وقتی یه بار نگاهشون میکنی میگی اییش چه قیافه ای داره! ولی وقتی با هاش ارتباط برقرار میکنی انقدر حرفاش به دلت میشینه که اونو تو ذهنت زیبا میبینی! آدمهایی هم هستند که از زیبایی هیچی کم ندارن و همه چی تموم وقتی 2 کلام حرف باهاشون میزنی حالت بهم میخوره ازش! ببخشید اینطوری گفتم اصلا منظورم کسی نبود. ولی میخوام بگم این اخلاق آدمه که زیبایی رو تو ذهن انسان میسازه.شاید حرفای من هیچ ربطی به مشکل شما نداشت ولی خداییش همینطوره. یکم صبور باش و به خدا توکل کن.بزار خودش ببینه تورو.من مطمینم تو دلش خیلی هم خودشو سرزنش میکنه که چرا گفته عمل کنی! ولی غرورش اجازه نمیده به روت بیاره.وقتی میگی گفته اگر به حرفام گوش نمیدادی بعدا بیخیال میشدم خودش نشانه ایه که پشیمون شده از عمل کردنت. حالا هم که به خاطر اون عمل کردی ولی اجازه نده خیلی راحت اعصاب خودت و اون بهم بریزه. :72::72: به خدا اینا خیلی چیزای کوچیکیه که اگر به موقع و درست بهش توجه نشه مشکل ساز میشه.توکل به خدا کن همه جی درست میشه ایشالا:46:

سلام به دوست خوبم سينا
ممنون از راهنمائيتون ، ولي همونطور كه قبلا توضيح دادم من اصلا از اين جراحيها و اين مسائل خوشم نمياد از اينا گذشته قيافه ي من واقعا بد نيست البته قصد تعريف ندارم ، خودشم اينو ميدونه همه هم ميگن كه واقعا قيافه ام خوبه فقط بيني ام يك كم گوشتي بود بدبخت ، كه اين همه بلا الان سرش اومده ، منم به همسرم گفتم بذار خودت ببيني بهتر ميتوني قضاوت كني هرچند هنوز شكل اصليش معلوم نيست و همه حتي دكتر ميگه زمان ميخواد ولي همسرم واقعا عرصه رو بهم تنگ كرده اعصابمو خراب كرده بخدا دارم رواني ميشم باهام قهر ميكنه بخاطر اين موضوع ، نميدونم بايد چيكار كنم ، فكر ميكنم دارم افسرده ميشم اينقدر بهش فكر ميكنم ، فكراي بدي توي ذهنم اومده ،‌با خودم ميگم وقتي همسرم بخاطر اين چيزيكه خودش خواسته اينطوري رفتار ميكنه پس اگه خداي نكرده مريض بشم يا اتفاقي برام بيفته و خيلي بد بشم ديگه يك لحظه باهام زندگي نميكنه ، خيلي حس بديه :302:

نقل قول:

---

فكر ميكنم دارم افسرده ميشم اينقدر بهش فكر ميكنم ، فكراي بدي توي ذهنم اومده ،‌با خودم ميگم وقتي همسرم بخاطر اين چيزيكه خودش خواسته اينطوري رفتار ميكنه پس اگه خداي نكرده مريض بشم يا اتفاقي برام بيفته و خيلي بد بشم ديگه يك لحظه باهام زندگي نميكنه ، خيلي حس بديه

---

خب خواهر من ، فكر نكن

ريلكس ريلكس ريلكس تر

خودت رو باور كن و ريسكي كه كردي رو مثل يك مدير واقعي بپذير

من كاري به خوب يا بد شدن بيني شما ندارم ، اما يادت باشه حالا شيرجه زدي توي اين وضعيت چه شنا كردن بلد باشي چه بلد نباشي بايد و بايد ياد بگيري تا غرق نشي .

البته خدا هست غصه نخور ، براي رضاي شوهر عمل كردي ، خدا هم تو رو راضي ميكنه ، غم مخور .

صبور باش و دستور بده تا امواج منفي رو دستيگر و به زندان منتقل كنند . ( يعني متوقفشون كن تا بتوني يه لحظه آرامش پيدا كني .)

با تمركز به 30 ثانيه آرامش برس و به هيچي فكر نكن . مزه آرامش و تمركز رو كه بچشي خوشت مياد تكرار ميكني .

اگه ميخواي هي اينطوري بنويسي خودت داغون ميشي . سعي كن همه چيز رو كنترل كني و ارامش رو به زندگيت هدايت كني . همسرت هم به راه مياد ( اون با من ):305:

m25teh
سلام ، واقعا ازتون ممنونم كه با حرفاي خوبتون بهم آرامش دادين ، ازتون ممنونم ، ولي برام دعا كنين خيلي محتاجم به دعا ،‌ از پريشب تا حالا باهام قهر كرده واقعا نميدونم چرا اينطوريه ، باهام درست حرف نميزنه ، واقعا من متوجه منظورش نميشم ، آخه از چي ناراحته ،‌ مشكلي نداشتيم كه 2 روز بخاطر اون باهام حرف نزنه ، ديشب بهش پيام دادم كه بگو مشكل و ناراحتيت چيه هرچند واقعا اشتباه كردم آخه من كاري نكردم كه اينهمه با رفتاراش عذابم بده ، جواب داد سلام هيچي ، دوباره پيام دادم گفتم پس اينكارا و رفتارات يعني چي ؟ ولي ديگه جوابمو نداد ، خيلي ناراحتم :302:

ailara77 عزيز
نگران نباش و كمتر خودتو ناراحت كن . با گريه كردن و ناراحتي هيچ مشكلي حل نمي شه اگه شده بود مال من حل شده بود . انقدر زنگ نزن به نامزدت . بزار يه خورده زمان بگذره و تحمل كن . هر چقدر تو بيشتر بهش زنگ بزني اون بيشتر فراري مي شه . نمي دونم دليل اين كاراش چيه . ولي تو آرومتر باش و با كاراي ديگه سر خودتو گرم كن . بزار يه خورده فرصت بيشتري داشته باشه تا فكر كنه .
انقدر نگراني نداره كه دختره خوب . تو به خاطر اين كه دل اونو بدست بياري و اونو راضي كني عمل كردي پس بزار يه كم هم اون بشينه فكر كنه و متوجه اين موضوع بشه .
ياد بگير كه بي موقع التماس نكني به شوهرت و از الان عادتش ندي به اينكه تا تقي به توقي مي خوره قهر كنه و تو نازشو بكشي . اينجوري خودت بعدا دچار مشكل مي شي .
فقط در صورتيكه به آرامش برسي مي توني خودت و زندگيتو مديريت كني . من واقعا به اين نتيجه رسيدم .
هر چقدر بيشتر ناله و زاري كني بيشتر احساساتي تصميم مي گيري . فقط همين .
مراقب خودت باش دوست خوبم .

آفرین به سبکتکین عزیز
میبینم که خوب را افتادیو و حرفات و نظراتت کاملا" درستو به جاس
من شدیدا" مئله تورو دنبال میکردم اما الان یه مدته که خبری ازت نیست!
به هر حال حس میکنم که افکارت و روحیت خیلی خوب شده و امیدوارم این حرفای دزست و قشنگی رو که اینجا نوشتی خودتم تو زندگی کاملا" رعایت کنی ..مطمئن باش اگه واقعا" اینجوری باشه 100% آینده روشنی در انتظارته:43::43::46:

ممنون سبكتكين عزيزم
بهت تبريك ميگم بخاطر طرز تفكرت :326::104::104::104::326:

ailara77 جان
من تجربه خودمو گفتم . نمي دونم تا چه حد در مورد تو صدق مي كنه ولي مي دونم كه خيلي شوهرتو دوست داري كه حاضر شدي به خاطرش عمل كني با اينكه به قول خودت بينيت مشكلي نداشت . اميدوارم شوهرت قدرتو بدونه ولي دوست خوبم يه خورده اعتماد به نفستو ببر بالا به خدا حيفه شماست . من با اينكه دماغم بزرگه و بهتره عمل بشه هيچوقت نمي ذارم كسي مجبورم كنه كه عمل كنم حتي شوهرم . شايد به شوخي دماغ همديگرو مسخره كنيم ولي اگه توانايي هات و هنرهاتو بيشتر كني انقدر جا براي تعريف داري كه ديگه كسي از دماغت ايراد نگيره . بيشتر سعي كن رو استعدادهاي ديگت تمركز كني و اونا رو بالا ببري . آدما بالاخره به مرور زمان و تو زمان پيري ظاهرشون عوض مي شه و ديگه مثل قديما خوشگل نيستن ولي اون چيزي كه بهشون اعتبار مي ده طرز فكرشونه و عملكرداشون نه قشنگيشون .
خودت اينو به مرور به شوهرت ثابت كن . :46::72:

ممنون سبكتكين عزيزم
منم باهات موافقم ، تونستم تا حد زيادي تواناييهام رو به همه ثابت كنن ، همه خوب منو ميشناسن ولي نميدونم چرا همسرم اينطوريه ، خيلي اهميت ميده البته منم هميشه به خودم ميرسم و خوب و مرتبم ولي من فكر ميكنم كه همسرم توي ذهنش نه اينكه به من بگه توي ذهنش منو با خواهراش مقايسه ميكنه آخه اوناهمه بيني هاشون قشنگه و پوستشون سفيد - من گندمي هستم - نميدوني چقدر بخاطر اين سفيدي به خودشون افتخار ميكنن و مدام از خودشون تعريف ميكنن فلاني گفته شما همتون قشنگين همهتون اينطور هستين همتون اونطور هستين واقعا خسته شدم از اين حرفا ، مگه واقعا قشنگي به اين چيزاست ، بخاطر همين مسائل فكر ميكنم همسرم منو با اونا مقايسه ميكنه كه اينطوري گير ميده مدام به يه چيزي و نميذاره كه من خودم باشم و حس ميكنم اين موضوع باعث شده اعتماد به نفسم پائين بياد ، با وجود اينكه توي اجتماع محل كار و دانشگاه خداروشكر دختر موفقي هستم ولي در برخورد با خونواده همسرم و گاهي اوقات خود همسرم فكر ميكنم خيلي خيلي پائينتر از اونام ، واقعا نميدونم چرا،واقعا عذاب ميكشم سبكتكين عزيزم ، اين حرفا رو به هيچكس نميتونستم بگم فقط اينجا ميتونم راحت دردودل كنم خيلي ناراحتم :302::302::302::302::302::302::302::302:

اتفاقا شما چون از خانواده شون متفاوتی به نظرشون جذاب تری.

من نمی دونم چرا بعضی خانمهای این تالار اینقد اعتماد به نفسشون کمه؟ اون هم خانومهایی که ازشون بعیده!

من که هر روز تو آینه کلی از دیدن خودم ذوق می کنم. باورتون نمی شه شدم خاله خودپسند :311:

امروز کلی از دیدن چشمام تعجب کرده بودم و می گفتم چشمای من هنوزم بعد این همه زندگی و مصیبت چرا اینقد خوشگل و براقه ؟؟؟؟؟:311:

ایشون فامیل شماست و سالها شما را دیده. حتما پسندیده که اومده خواستگاری دیگه. حتی با توجه به نامزدی قبلی شما ( بد برداشت نفرمایید ) باز هم شما را پسندیدند. این نشونه ی علاقه است دیگه. چرا اینقد سخت می گیری؟

به قول سبکتگین دایم زنگ نزن و راجع به این موضوع حرف نزن. یه مدت کم محلش کن درست می شه.

سلام
با تشكر از شما بهشت عزيزم
باور كن من اينطوري نبودم اين رفتارا باعث شده اعتماد به نفسم پائين بياد ، از پريشب كه بهش پيام دادم و جواب نداد و صحبتهاي دوستاي عزيزم من ديگه نه بهش پيام دادم و نه زنگ زدم ، ديشب ساعت 1 بهم پيام داد كه خيلي خوشي بذار بياي بايد كلي حرف بزنيم بدون سلام و هيچي ، منم گفتم باشه منم از اينكارا و قهر كردنا خسته شدم چون همون روز اولم بهش گفتم كه من اصلا با قهر رابطه ي خوبي ندارم و دوست دارم اگه مشكلي هست در موردش صحبت كنيم نه قهر و از اين بچه بازيا خيلي عذاب ميكشم از قهر كردن ، گفتم با خودت چي فكر كردي كه اينطوري با من رفتار ميكني و واقعا مشكلت با من چيه ؟ گفتم تو هر ثانيه اخلاقت تغيير ميكنه ، همون روز كه شبش باهام قهر كردي كلي قربون صدقه ميري كه دوست داري منو ببيني و از اين حرفا بعد دقيقا چند ساعت بعد به يه دليلي كه واقعا نميدونم چيه فقط بعد از اينكه چند تا سؤال در مورد بيني ام پرسيدي باهام قهر كردي و اين رفتارته ، جواب داد خداحافظ تابياي ، آخه قراره بعد از 3 ماه بريم شهرشون و همديگه رو ببينيم ،‌ وقتي ميگه خداحافظ تا بياي يعني ديگه تا اون روز باهام حرف نميزنه ، واقعا نااميدم كرد ، با چه خوشحالي رفتم براي خودش و مامانش هديه خريدم چقدر برنامه داشتم چقدر خوشحال بودم از اينكه ميخوام ببينمش ولي با اين رفتاراش خيلي توذوقم زد و نااميدم كرد ، خيلي ناراحتم :302::302::302::302::302::302: