مشكلات بظاهر كوچك، اما تأثيرگذار در زندگي و صميميت
با سلام خدمت همه دوستان خوبم.
شايد براي شما هم وجود دارن مشكلاتي كه اگه بظاهر بهشون نگاه كني جزيي و زودگذر هستند، اما پايه و اساس مشكلات اساسي ميشن. اين دسته مشكلات در زندگي من بسيار وجود داره، دوست دارم و خواهشمندم دوستان عزيزم لطف كنند در اين زمينه راهنماييم كنند. اين دغدغه ها گاهي حتي فكر منو به سمت فكركردن به طلاق هم هدايت كرده.
4 ساله كه ازدواج كردم. چند تا مشكل دارم. اول اينكه شوهرم بددهنه، وقتي عصباني ميشه حرفاي ركيكي ميزنه. حتي وقتي عصباني نباشه الفاظ بدي رو در شوخي هاش بكار ميبره، در جمعهاي خانوادگي خصوصا خانواده خودش شوخيهاش خيلي زننده است.
دوم خيلي رك و بي رودرواسي هستش. خيلي راحت و بدون هيچ ملاحظه اي از هر چيزي كه خوشش نياد انتقاد ميكنه. در شوخيهاش هميشه عادت داره طرفو بكوبه و زيرسؤال ببره.
اگرم من بهش انتقاد كنم به من ميگه تو مدافع ديگراني، تو بايد منو تأييد كني، اينقدر بهم تذكر ندي،...
سوم اينكه حتي اگه با هم خيلي خوب باشيم، اگه پاي يه مهموني وسط بياد كه من مخالفت كنم از كوره درميره و عصباني ميشه.
عوامل ديگه اي هم هستند كه جهت راهنمايي گرفتن به مرور خدمتتون عرض ميكنم.
اينا همگي دست به دست هم داده كه با وجود دوست داشتن همسرم يه حس انتقام جويانه نسبت به همسرم پيدا كنم و يه كينه هميشگي بهش داشته باشم. خيلي نگرانم. حس گذشت نسبت به همسرم درونم كمرنگ شده.
RE: مشكلات بظاهر كوچك، اما تأثيرگذار در زندگي و صميميت
به دنبال محبت عزیز
کلید حل معما ، دست خود شماست. شما با رفتارتون می تونید به همسرتون یاد بدید که می تونه بجای انتقاد و تخریب ، تعریف کنه و تائید. چه جوری ؟؟؟
شما برا یه مدت زمانی مثلا تا بعد از تعطیلات نوروز - 15 فروردین- سعی کنید اصلا انتقاد نکنید و در عوض در صدد یافتن کارهائی ازشون باشید که تعریف و تمجیدشون کنید.
ببینید وقتی که به زبون اورده
"اگرم من بهش انتقاد كنم به من ميگه تو مدافع ديگراني، تو بايد منو تأييد كني، اينقدر بهم تذكر ندي،..."
یعنی مشکل واضحه او از شما انتظار داره که تائیدش کنی ، زیادی بهش تذکر (بخوانید گیر) ندی ، حس کنه که همسرش هستی .
یه نکته دیگه که در حل مسائل کمک زیادی می کنه اینه که تا تقی به توقی میخوره
"اجازه ندیم فکر طلاق و جدائی در ذهنمون رشد کنه ، هر وقت تحت فشار زندگی هستیم و طلاق به ذهنمون می رسه ، خیلی زود شیطون رو لعنت کنیم و دو رکعنت نماز بخونیم و از خدا برا حل مشکلمون کمک بخوایم"
RE: مشكلات بظاهر كوچك، اما تأثيرگذار در زندگي و صميميت
ميترسم از اينكه به بچه دار شدن فكركنم (هر چند شوهرم هم الان اصلا موافق نيست) احساس ميكنم اگه يه موقع اين رفتارا ما رو به سمت جدايي بكشونه چيكار كنم؟ اين 4 سال نتونستم با اين رفتارا كنار بيام.
تازه يه سري مشكلات هم هست كه قطعا با اومدن بچه مضاعف خواهد شد. مثلا همين رفت وآمدها، يا دخالت در تربيت بچه. در حال حاضر شايد زندگيم تقريبا و ظاهرا (فقط ظاهرا) آروم باشه، ولي همش از زخمهاي سربسته زندگيم ميترسم كه گاه به گاه سر باز ميكنه و عميقتر ميشه و موقتا بسته ميشه.
بيبي عزيز بسيار از راهنماييتون ممنونم. بنظر خودم اين خصوصيات روحي ريشه خانوادگي داره، خيلي شبيه به خصوصيات پدرشونه كه در عين مهربوني بسيار عصبي و مستبد هستن ي دنيا انتظار دارن كه جلوشون خم و راست بشه و هيچكس روي حرفشون حرفي نزنه. آيا خصوصياتي كه ريشه در كودكي و خانواده داره، قابل عوض شدن هستش؟
ميخوام كمكم كنيد كه اساسي در مورد زندگيم تصميم بگيرم. تكليفم با خودم معلوم نميشه. من در زندگيم مشكلات خيلي سنگيني رو پشت سر گذاشتم كه شايد اگه صبوري نميكردم بارها كارم به جدايي كشيده بود.
همسرم تك پسره با يه خواهر كه تازه عقد كرده (چه عذابها و دخالتها و متلك ها و دوبهم زني هايي كه در دوران مجرديش من از ايشون نديدم، ولي الان خيلي خوب شده) خونوادش بسيار بهش وابسته هستن، طوريكه اگه دو سه روز خونشون نريم و فاصله بين ديدارشون بيفته، كلي ناراحت ميشن و پدرشون ميگه پدرومادرتو فراموش كردي و عصباني ميشه. هر جا كه مهموني بخوان برن حتما بايد ما هم بريم، وگرنه دلخور ميشن...
RE: مشكلات بظاهر كوچك، اما تأثيرگذار در زندگي و صميميت
به دنبال محبت عزیز
دو طرز فکر می تونید داشته باشید:
1- اینکه این خصوصيات ريشه در كودكي و خانواده شون داره، نتیجه اینکه قابل تغییر نیست.
2- یه سری واکنش های رفتاریه ، که در شرایط متفاوت مکانی و زمانی هم با هم متفاوته ، و قابل درک و تعدیل هست (نمیگم تغییر)
انتخاب با شما ، کدوم رو می پذیری؟؟
نکته اساسی : اگر بدنبال محبت هستی ، محبت کن .
RE: مشكلات بظاهر كوچك، اما تأثيرگذار در زندگي و صميميت
سلام دوست عزيز
به نظر من انتقاد كردن از مردها نه تنها مشكلي رو حل نمي كنه بلكه آتش مشاجره رو زياد مي كنه شما مي توني رفتارتو كاملاً عوض بكني يه مدت به خواسته خودش و خانوادش اهميت بده تا فكر نكنن اونارو دوست نداري يا نميخواي باهاشون رفت و آمد كني بعد كم كم به بهانه هاي مختلف ( باشگاه رفتن - خياطي كردن - كار منزل ) به مهمونيايي كه ميرن نري و كمي فاصله بگيري .
واسه رفتار و طرز صحبت كردن شوهرتون هم با يه لحن ديگه توجيهش كني مثلاً بگي : من ميدونم كه تو آدم با شخصيتي هستي و اينو ميدوني كه نبايد به ديگران توهين كني ............... . اصلاً در شان شما نمي بينم كه خدايي نكرده بخواي از اين الفاظ استفاده كني .
به نظر من جواب ميده
موفق باشي
RE: مشكلات بظاهر كوچك، اما تأثيرگذار در زندگي و صميميت
شوهرم از من انتظار داره اگه كسي از خونوادم حرفي زد كه باعث ناراحتي ايشون شد، من همون موقع جلوي خودش از طرف مقابل انتقاد كنم و با لحن تند برخورد كنم (در خانواده خودش، خودش همين برخوردو ميكنه، يا گاهي مادرش يا پدرش در دفاع از شوهرم سريعا به طرف مقابل اعتراض ميكنن). حالا اينجا دو حالت داره: 1- گاهي اگه حتي حق با ايشون باشه من دوست دارم و ميپسندم كه در خفا و تنهايي تذكر داده بشه) 2- خيلي از وقتا اصلا حق با شوهرم نيست و فقط به خاطر حساسيت روحيش سوء برداشت داشته.
حالا من اين وسط بايد چيكار كنم؟ در حاليكه حق با همسرم نيست من به خانوادم الكي انتقاد كنم؟ (جالب اينه كه شوهرم خودش هر چي دلش بخواد به زبون مياره و هيشكي حق نداره ازش ناراحت بشه، وگرنه بهش برميخوره ميگه من شوخي كردم! يا برخوردشو سرد ميكنه!
بعد از چهار سال برميگرده به من ميگه شما يه انتظار منو هيچوقت برآورده نكردي، هميشه پشت منو خالي كردي و ازم دفاع نميكني.
بابا بخدا من مثل مادرش اينا خصلت روبرو كردن ندارم:316: باور كنيد توي اين چند سال هر موقع هم كه از خونوادش ناراحت شدم به روشون نياوردم، در حاليكه اونا تا تقي به توقي ميخورد شروع به گلايه ميكردن.
ترخدا من بايد چيكار كنم؟
RE: مشكلات بظاهر كوچك، اما تأثيرگذار در زندگي و صميميت
سلام دوست عزيز
تا حالا با همسرت نشستي صحبت كني و حرفهايي كه توي دلته با لحن دوستانه بهش بگي. بهش بگو كه حرفاش تا حالا چقدر دلتو شكونده ؟ واينكه شما قراره يه عمر با هم زندگي كنيد و لازمه زندگي اينكه احترام و حرمت خونه حفظ بشه. بگو مگه نماز نميخوني چرا با اين زبون كه نماز ميخوني اين كلمات زشت رو بكار ميبري . بگو كه اصلا ميدونستي آدمهايي كه ايمانشون ضعيفه بواسطه اخلاق خوبشون بهشت ميرن.و اينكه در آينده اگه بچه دار بشين دوست نداري حرفهاي زشت ياد بگيره و دوست داري بچت متين باشه .و واسه همين ميترسي بچه دار بشين .بهش بگو منم دارم به اين حرفاي زشت عادت ميكنم و دارم ياد ميگيريم مثلا اون روز نزديك بود جلوي بقيه منم اين حرفها از دهنم در بره و آبروم بره :163:واسش شرط بذار كه اگه يه بار ديگه فلان فحش يا فلان حرف زشت رو زد يه تنبيهي با همديگه در نظر بگيرين. ازش خواهش كن كه كلمات و حرفاي درست و سالم بكار ببره
در مورد حرفهاي خونوادت كه باعث ناراحتيش ميشه و به همسرت بگو خوب تو همون موقع جوابشو ميدادي (جوابي كه شوهرت از خودش دفاع كرده و توهيني در كار نيست) من چيكار كنم كه اون اين حرف رو زده در واقع با گفتن اين جمله هم از همسرت حمايت كردي هم اينكه ياد ميگيره كه نبايد رابطه تون رو درگير حرفهاي خودش و ديگران كنه و خودش بايد حرفاشو محترمانه بگه .بگو كه من دوست ندارم رابطه مون بخاطر حرف اين و اون خراب بشه. يا اينكه بگو فلا عضو خونوادم منظوري نداشته كه چنين حرفي زده يا اون باهات راحته و تو رو مثل دوستش ميدونه كه اينو گفته .
وقتي هم از خونواده همسرت كسي چيزي ميگه و تو رو ناراحت ميكنه به همسرت بگو ولي اين هم بگو من دلم نيومد ناراحتش كنم آخه اون بزرگتره يا اينكه بگو نخواستم رومون به همديگه باز بشه و حرمتها از بين بره واسه همين چيزي نگفتم . درواقع داري غير مستقيم بهش ميفهوني كه تو هم اينجوري باش
عزيزم تقريبا من هم اين مشكل رو دارم و چيزهايي كه واست نوشتم من مدتها بكار بردم . زمان زيادي ميبره ولي همين كه همسرت متوجه اشتباه بزرگش بشه خودش كمك خوبيه .
در واقع تو بايد غير مستقيم وبا اخلاق خوب و با صبر اين حرفها رو بگي
RE: مشكلات بظاهر كوچك، اما تأثيرگذار در زندگي و صميميت
نقل قول:
نوشته اصلی توسط saint mary
تا حالا با همسرت نشستي صحبت كني و حرفهايي كه توي دلته با لحن دوستانه بهش بگي.
آره بارها باهاش صحبت كردم. اوايل زياد نميپذيرفت، اما الان ميگه دارم سعي ميكنم حرفايي رو كه تو دوست نداري به زبون نيارم. الان خيلي كمتر شده، اما گاهي نميتونه خودشو كنترل كنه و من خيلي عصبي ميشم. توي جمع اون تعريفا (الفاظ بد و جوكاي بي ادبي) رو ميكنه و خونوادش هم كلي ميخندن و تشويقش ميكنن كه دوباره بگو. منم حرص ميخورم:302: البته الان خيلي بهتر شده.
در مورد حرفهاي خونوادت كه باعث ناراحتيش ميشه و به همسرت بگو خوب تو همون موقع جوابشو ميدادي (جوابي كه شوهرت از خودش دفاع كرده و توهيني در كار نيست) من چيكار كنم كه اون اين حرف رو زده در واقع با گفتن اين جمله هم از همسرت حمايت كردي هم اينكه ياد ميگيره كه نبايد رابطه تون رو درگير حرفهاي خودش و ديگران كنه و خودش بايد حرفاشو محترمانه بگه .بگو كه من دوست ندارم رابطه مون بخاطر حرف اين و اون خراب بشه. يا اينكه بگو فلا عضو خونوادم منظوري نداشته كه چنين حرفي زده يا اون باهات راحته و تو رو مثل دوستش ميدونه كه اينو گفته .
من هر چي بهش ميگم ايشون فقط نظر خودشو داره و اصلا قانع نميشه. وقتي بهش بربخوره، ديگه اصلا از ته دل قانع نميشه و فقط حرف خودشو ميزنه. نميدونم بايد چيكار كنم؟:316: آيا درسته كه الكي بگم تو راست ميگي و ظاهري جلوي ايشون به خانوادم تذكر بدم، اگه حق با همسرم نباشه؟؟ يعني به هر قيمتي و با هر روشي بايد حتما دل ايشون رو بدست بيارم؟ يا بايد واقعيت رو بگم حتي اگه ناراحت بشه و خوشش نياد؟
RE: مشكلات بظاهر كوچك، اما تأثيرگذار در زندگي و صميميت
راهنمايي ميخوام دوستان! من چيكار كنم؟ بايد در مسايلي كه برامون پيش مياد براي بدست آوردن دل شوهرم، از شوهرم دفاع كنم حتي به ناحق؟؟؟ اين قضيه خيلي ريشه دار شده در زندگيمون، طوريكه همسرم اين احساس براش تداعي شده كه من تحت هيچ شرايطي مدافعش نيستم، در حاليكه اينجوري نبوده. نميدونم اشتباه كارم كجا بوده.
RE: مشكلات بظاهر كوچك، اما تأثيرگذار در زندگي و صميميت
به دنبال محبت عزیز
در زندگی تون یاد بگیرید که هرکسی مسئول کار و حرف خودشه. یعنی نه شما مسئول حرفای پدر ومادر و خانوادتون هستید و نه ایشون.
این معنی نمیده که زندگی خودمون رو رها کنیم و همش رو این قضایا مانور بدیم که دیدی مامانت گفت فلان ، بابات گفت بهمان و.... . و بخوایم به همسرمون فشار بیاریم و او معذرت خواهی هم بکنه بخاطر حرف خانوادش.
پس سعی کنید از این حرفای خاله زنکی اجتناب کنید. بهشون بها ندید. خودتون شروع کننده نباشید اگه همسرتون هم شروع کرد توجهی نکنید . اجازه بدید حرفش رو بزنه اما واکنش شما سکوت باشه و بعد عوض کردن حرف به سمت وسوئی دیگه. بعد از یه مدت عادت می کنید که راجع به بقیه افراد کمتر اظهار نظر کنید.
نکته بعدی اصلا لازم نیست برا تائید او بخواهید حقی رو پایمال کنید. دقت کنید ببینید چقدر موارد وجود داره که شما می تونید اونو تائید و تشویق کنید بدون اینکه بخواید کسی رو رد کنید.
مصداقهاش رو خودتون پیدا کنید و لیست کنید.
این قبیل تائیدات رو جایگزین کنید.
RE: مشكلات بظاهر كوچك، اما تأثيرگذار در زندگي و صميميت
اقاي بيبي من ميخوام كه بحثو عوض كنم و دنبال اين حاشيه ها نريم، ولي...
مثلا شوهرم الان از خواهرم ناراحت شده، ناراحتيش هم از نظر من اصلا منطقي نيست و داره اشتباه ميكنه، اومديم خونمون، شروع ميكنه به ابراز ناراحتي، من اولش هيچي نميگم يا اينكه ميگم اينجوري نيست يا منظورش اين نبود كه شما فكر ميكني، ميخوام بحثو عوض كنم كه ميگه الّا وبلا همين الان جلوي خودم زنگ بزن ازش گلايه كن و بهش بفهمون كه من ناراحت شدم، هر چي بگم اشتباه برداشت كردي فايده نداره، حتي گاهي ميخوام دلداريش بدم الكي بخاطر دلش ميگم حق با شماست ولي اجازه بده من بعداً سر فرصت مناسب بهشون تذكر ميدم، اصلا قبول نميكنه و فقط گلايه من پيش خودش و در همون لحظه راضيش ميكنه.
خيلي متعجبم از اينكه شوهرم آدم منطقي هستش، ولي در اين زمينه فقط حرف خودشو ميزنه.
به من هم ميگه شما توي اين مدت خيلي از انتظارات منو برآورده كردي ولي در اين زمينه اصلا منو راضي نكردي و مدافع خونوادتي. من دوست ندارم اينجوري غيرمنطقي راجع به رفتار من برداشت داشته باشه و توي ذهنش حك شده باشه.:302:
بيبي عزيز ضمن تشكر از راهنماييهاي خيلي خوب و مفيدتون ميشه خواهش كنم با توجه به شرايطي كه توضيح دادم يه كمي جزيي تر راهنماييم كنيد كه مثلا ذر اين شرايط من بايد چه عكس العملي داشته باشم.
RE: مشكلات بظاهر كوچك، اما تأثيرگذار در زندگي و صميميت
میشه بگین برخورد شما با اعضای خانواده ایشون وقتی ازشون ناراحت میشید چیه؟
شما هم توقع دارین ایشون از شما دفاع کنه؟
اگه جواب سوالم منفی هست بهشون بگین که خودت منطقی فکر کن و اگه دیدی بهت بی احترامی کردن یا کاری انجام دادن که باعث ناراحتی شما شده میتونی خیلی محترمانه خودت بهشون بگی ، ازشون در مورد منظورشون سوال کنی و پای منو اونم پشت سر وسط نیاری.
این سه فایده داره اولا خونواده شما میفهمن که شوهرتون حساسه و بیشتر مواظب رفتارشون هستن.
ثانیا خود شوهر شما فکر نمیکنم خیلی روش بشه که برای هر چیز کوچیکی گله کنه و تعداد این موارد خیلی کمتر میشه از چیزی که الان هست.
و ثالثا شوهرتون شاید کمتر فکر کنه که احترامش واسه شما اهمیتی نداره. همینکه شما حاضرین که ایشون از خودش دفاع کنه فکر میکنم باز از نظر شوهرتون بهتره.
RE: مشكلات بظاهر كوچك، اما تأثيرگذار در زندگي و صميميت
شما کارهای خانوادتون رو توجیه نکن ، به همسرت هم نگو داری اشتباه فکر می کنی. این جمله مخربی هست .
یکی دوبار بگو درکت می کنم اما اون قاعده ای رو که گفتم براش بگو و بگو بهتره رو این اصل زندگی کنیم.
"در زندگی تون یاد بگیرید که هرکسی مسئول کار و حرف خودشه. یعنی نه شما مسئول حرفای پدر ومادر و خانوادتون هستید و نه ایشون."
بنابراین علیرغم تائید ضمنی (برخی موارد) همسرتون اما بطور شفاف بگید که من اینکار رو نمی کنم .
او از شماتائید میخواد ، همینطور که در پستهای قبلی گفتم ، در زمینه های دیگه تائید و تشویقش کنید ، او از این مسیر خارج میشه.
RE: مشكلات بظاهر كوچك، اما تأثيرگذار در زندگي و صميميت
پوپك جون ممنون از پاسختون. من از ايشون نميخوام بره و ازم دفاع كنه. فقط وقتي ناراحت ميشم بهشون ميگم كه فقط به درددلم گوش كنه. تازه بيشتر وقتا من هيچي نميگفتم، اونا مدام پشت سر و جلوي روي من حرف ميزدن و از حرفاي من سوءبرداشت داشتن كه من هيچوقت در جواب بي احتراميهاشون به خودم، بهشون بي احترامي نكردم، اينم بگم همسرم در مقابل خانوادش براي دفاع از من همين برخوردي رو ميكنه كه از من انتظار داره (البته من كه دوست ندارم جلوي من بهشون تذكر بده و تند بشه، ولي خوب خودشون جلوي من به هر چيزي پيله ميكردن و حساس بودن. باور كنيد من در برابر خانواده شوهرم خيلي صبوري كردم، خيلي مسايل ريز و درشت و دخالتهاي مختلف ديدم و هيچي نگفتم.
اينم بگم همسرم اين خصلت روحي رو در مورد همه داره، حتي محل كار و فقط در مورد خانواده من اينجوري نيست. اختلاف بزرگ ما بر سر همين اختلاف نظر هستش كه بعد از 4 سال هنوز به نتيجه مشترك در مورد نحوه برخورد با قضايا در اين موارد نرسيديم كه روش كدوممون درسته كه سرلوحه زندگيمون قرارش بديم. من روش خودم رو قبول دارم كه بايد از خيلي مسايل گذشت و چشم پوشي كرد و از هر چيز كوچك وبزرگي كه بعضياش فقط توقعات بيجا هستش نه وظيفه، نبايد گلايه كرد.
اما شوهرم طبق روشي كه در خانوادش نيز مرسومه از هر چيز كوچك و بزرگي گلايه ميكنند و ناراحتيشون رو در هر صورت سريعاً به طرف مقابل ابراز ميكنند حتي اگر منطقي نباشه.:316:
آقاي بيبي بسيار ممنون و سپاسگزار از راهنماييهاتون. سعي ميكنم حتما روي اين بعدي كه شما ميگيد تمركز كنم.:303:
دوستان ديگه هم اگه تجربياتي دارن ممنون ميشم از راهنماييهاشون استفاده بيشتر ببرم.
RE: مشكلات بظاهر كوچك، اما تأثيرگذار در زندگي و صميميت
دوستان ديگه هم اگه تجربياتي دارن ممنون ميشم از راهنماييهاشون استفاده بيشتر ببرم. :302:
RE: مشكلات بظاهر كوچك، اما تأثيرگذار در زندگي و صميميت
به دنبال محبت عزيز سلام
توصيه مي كنم كتاب " مثل مرد فكر كن - مثل زن رفتار كن " را بخوني .
خوندن اين كتاب بهت كمك مي كنه تا درك بهتري از همسرت داشته باشي و اين رفتارهايش را درك كني و بدوني كه بايد در مقابل چه كارهايي را انجام بدهي يا ندهي .
RE: مشكلات بظاهر كوچك، اما تأثيرگذار در زندگي و صميميت
سلام. ديشب دوباره سر همين موضوعات با شوشو بشدت دعوامون شد.
ديشب خونه مامانم اينا بوديم و خواهر وشوهرخواهرمم بودن. تلويزيون و اخبار ميديديم كه شوهر خواهرم موضع سياسي گرفت و از اونجا كه موضعش با شوهرم فرق ميكنه، شوهرم ناراحت شد و من با چشم ازش خواستم كه بروز نده و بي خيال. اين بار شوهرم از من ناراحت شد و منو داخل اتاق صدا زد و شروع كرد به بدوبيراه گفتن به من و خانوادم (ولي نذاشتم هيشكي متوجه بشه) كه تو بايد طرف منو بگيري و جوابشو بدجور ميدم و ... . منم بهش گفتم منظورم اين بود كه اين حرفا ارزشي نداره اعصاب خودتو خرد نكن. اما نپذيرفت. شب كه خونه اومديم دستشو گرفتم و با محبت گفتم حيف نيست شب نشينيمونو بخاطر مسائل كوچيك خراب كنيم، گفتم ناراحت شدم كه با من بد صحبت كردي و بهم فحش دادي و ... . كه شروع كرد به عصبانيت گفت تازه بدهكار هم شديم؟ تو هميشه پشت منو خالي ميكني. بايد طلاقت بدم. يه خورده دعواي فيزيكي دوطرفه و ....
منم كه ديگه تحمل زورگوييشو نداشتم مقابله به مثل كردم و جوابشو دادم.
من بهش گفتم اين همه خونه پدر تو برخلاف ميل من حرف زده ميشه اما من اصلا توي زندگيمون وارد نكردم و اصلا به روي خودم نياوردم، حالا تو از كوچكترين حرفي نميگذري و ... تازه بهش گفتم دعوا نداره تو هم همون موقع از مواضع خودت دفاع ميكردي، به من چه ربطي داره كه دادشو سر من ميزني........
آخه زور ميگه چيكارش كنم؟ ميگه تحت هر شرايطي تو بايد از من دفاع كني. الان هم با هم قهريم:302:
من تا روزي كه بميرم اين اخلاق موروثيش رو بايد يدك بكشم؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ديگه دارم از دستش ديوونه ميشم. هر روز يه بهانه جديد. تازه چند روزه پيش تهديد كرده بود كه اگه توي خونتون بحث سياسي بشه و به مواضع من توهين بشه ال ميكنم و بل ميكنم. آخه مگه من ميتونم در دهن مردمو زيپ بكشم؟؟؟؟؟؟؟؟؟ :302::316::302::316::302::316:
آقاي بيبي من خيلي سعي كردم از راهنمايي هاتون استفاده كنم و بكار ببندم، اما آقا اين فرصت رو بهم نميده. همونطور كه گفتم همون موقع منو توي اتاق برد و يه عالمه بددهني كرد.
RE: مشكلات بظاهر كوچك، اما تأثيرگذار در زندگي و صميميت
چيكار كنم؟ خيلي دلهره دارم. امروز اگه خونه اومد چه برخوردي داشته باشم؟ اگه نيومد چيكار كنم؟:325:
RE: مشكلات بظاهر كوچك، اما تأثيرگذار در زندگي و صميميت
سلام. سال جديد رو به همه دوستان مهربونم تبريك ميگم و اميدوارم كه سال خوبي رو پيش رو داشته باشيد.
اوايل كه تازه ازدواج كرده بوديم خونواده شوهرم خيلي منو اذيت كردند، انواع كنايه ها و دخالتها و حساسيتهاي وحشتناك خواهرشوهرم كه مجرد بود و ....
بعد از چهار سال سختي و تحمل چند ماه پيش خواهرشوهرم عقد كرد و يه دفعه همه چيز عوض شد. رفتارشون با من خيلي خوب شده و خيلي احترام ميذارن. خواهرشوهرم خيلي با من صميمي شده و گاهي حرفاشو به من ميگه.
ولي حساسيتهاشون فقط براي من بود. الان مادرشوهرم كه اون موقع اينقدر روي ما حساس بود و منو ميرنجوند كلي حرمت دامادشو ميگيره، همش مواظبه حرفي نزنن كه آقا ناراحت بشه، حتي وقتي دخترش با داماد بيرون ميره زنگ هم به دخترش نميزنه كه راحت باشن و كلي شرايطشونو درك ميكنه.
اوايل ازدواجشون شوهرم خيلي روي رفتاراشون حساس شده بود و مدام به روشون مياورد كه براي من اينجوري بودين، حالا اينجوري هستين و ..... من كلي باهاش صحبت كردم كه ديگه اين حرفايي كه باعث دلسردي ميشه رو به زبون نياره، حالا كه خيلي از برخورداي اونا بهتر شده. و شوهرم اگه هنوز هم حساس باشه ولي كمتر بروز ميده.
اما الان..... ميدونيد چيه؟ خيلي با احترام و محبت با ما برخورد ميكنن، ولي وقتي مقايسه ميكنم واقعا تبعيض هاي زيادي ميبينم و شيطون بهم ميگه برو پيش شوهرت درددل كن، اما بازم ميگم ولش كن، شوهرم بيشتر حساس نشه بهتره. چون ممكنه اونم هم دوباره لج كنن. گاهي هم نميتونم خودمو كنترل كنم و به شوهرم ميگم.
مثلا هر كاري دامادشون ميكنه مادرشوهرم خيلي جلوي چشمشه و مدام ميگه اين كارو برامون كرده و .... مدام ازش تشكر ميكنه ... براي ما به زور پول خرج ميكردن اونم با هزاران هزار منت، ولي الان بيا ببين براي دخترش چه چيزايي كه نخريده، جهيزيه سنگين، خيلي از وسايلي كه اصلا نياز نيست........ اصلا روي حرف و كاراي دامادش حساس نيست ولي اوموقع هفت پدر منو صلواتي كرد، اينقدر دعواها توي زندگيم انداخت. جلوي روي خودم هزار تا متلك، پشت سر مدام شوهرمو عليه من تحريك ميكرد، ولي الان اصلا كاري به دخترش نداره.
تازه بگذريم از مصيبتهايي كه خواهرشوهرم توي زندگيم بوجود آورد، ولي بخدا قسم من تمام اون كاراشو با خوبي براش تلافي كردم و حتي ذره اي به روش نياوردم.
با اين حس هاي درونيم چيكار كنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟
البته اينم بگم كه پدرشوهرم خيلي مردسالار هستش و زورگو. البته با من خوبه ، ظاهرا بهتر از دامادش. ولي كلا اخلاقش در زندگي خوب نيست و خيلي مادرشوهرمو اذيت ميكنه. گاهي به دامادش هم لغز و متلك ميندازه. اگه شوهرم پيشش حرفي يا شكايتي بكنه خيلي زود تحريك ميشه و با دخترش برخورد ميكنه و مانع آزاديش ميشه و ...
يعني وضعي هستش كه من يا بايد ناراحتيم رو توي خودم بريزم يا اينكه اگه بروز بدم مشكلات زيادي بوجود مياد، از جمله كدورت، تلافي، كم شدن آزادي خواهرشوهرم، اذيت و گيردادن به مادرشوهرم و .....
با اين همه شرايطي كه توضيح دادم شوهرم گاهي الكي به رفتار خانواده من گير ميده كه فقط اسمشو ميشه حساسيت و بهانه گذاشت. من چه جوري از خانوادم دفاع نكنم؟ اين همه در مورد رفتاراي خانواده ايشون چشم پوشي ميكنم، چطور از خانواده خودم ناراحت بشم و ازشون دفاع نكنم؟ در اين شرايط كه ايرادي از خانواده من ميگيره دلم ميخواد تمام عيبها و مشكلات خانوادش رو به روش بزنم كه ديگه حرفي نزنه.
تازه به من ميگه تو چرا ازشون دفاع ميكني.:324::316:
RE: مشكلات بظاهر كوچك، اما تأثيرگذار در زندگي و صميميت
به دنبال محبت عزیز سلام چطوری؟سال نوت مبارک باشه.
من شرایطم خیلی بدتر از شماس چون هنوزم مادر و خواهرشوهرم دارن به برخوردای احمقانشون ادامه میدن. شوهر اونو انقدر تحویل میگیرن که خدا میدونه، مواظبن یه وقتی اون ناراحت نشه اعلی حضرت. عید دیدنی خونواده دامادشون با اینکه یه شهر دیگن رفتن اما خونه مامان من که بیست دقیقه راهه، با اینکه منم مستقیما ازشون خواسته بودم نرفتن!!!!!!!
وهزار تا مورد دیگه. هروقت بهش فکر میکنم داغون میشم.بدترین برخوردا رو با من میکنه اما هیچ کس بهش چیزی نمیگه که بماند تموم انگشتا هم به سمت من اشاره میکنن.
وای نمیدونی چطوری کارای دختر و شوهرشو توجیه میکنن در صورتی که اگه من اون کارا رو انجام بدم حکم اعدامم صادر میشه.
از همه اینا بگذریم برو خداتو شکر کن حداقل شوهرت این استثناها رو میفهمه و تازه بیچاره بهشونم گفته اما شوهر من!!!!!!!!!!!!فقط کار اونا رو توجیه میکنه و به خاطر دفاع از اونا حاضره منو بکشه.
یه بار فقط یه بار آرزو به دلم موند که شوهرم حقو به من بده حتی فقط جلو خودمون به اونا هم نمیخواد چیزی بگه ولی آرزوش به دلم موند.
من که نمیتونم مقابله به مثل کنم یا تلافی کنم چون شوهرمم پشتیبانم نیست و اوضاع بدتر میشه اما از نه دل دعا میکنم هر طور با من برخورد میکنن خدا حقشونو بهشون بده میدونم خدا جای حقه.آمین
من اگه جای تو باشم قدر شوهرمو میدونم تازه بهش میگم بیخیال اصلا باهاشون بحث نکن اوضاعو خراب نکن.گذشته ها گذشته، به خاطر گذشته های تلخ حالمونو خراب نکن عزیزم. همین که الان باهامون خوبن خدارو هزار مرتبه شکر.
جای اینکه خودتو با دخترشون مقایسه کنی زمان حالتو با گذشتت مقایسه کن و خدا رو شکر کن. باشه عزیزم؟
RE: مشكلات بظاهر كوچك، اما تأثيرگذار در زندگي و صميميت
ممنون مينا جون. آره واقعيتش اينه كه من اول بخاطر رضاي خدا كه نكنه اختلافي توي زندگي اونا بيفته، بعدش بخاطر اينكه اگه مشكلي پيش بياد ضربش به زندگي ما وارد ميشه خودمو مجاب ميكنم چشم پوشي كنم. اما ديگه در مواقعي كه شوهرم از خونواده من بهونه ميگيره ديگه نميتونم خودمو كنترل كنم و ازشون دفاع نكنم.
RE: مشكلات بظاهر كوچك، اما تأثيرگذار در زندگي و صميميت
دوست خوبم من خودم البته نه کامل،یه ذره اخلاقم شبیه شوهر شماس.مهم نیست طرف انتقادم کی باشه هر کسی حتی دوست صمیمی خودمم که باشه اگه از رفتارش برنجم نمیتونم تو دلم بریزم میام با شوهرم درد دل میکنم اما
دوست دارم اگه یه انتقادی میکنم یا درد دلی میکنم با شوهرم اگه منطقیه حقو به من بده حالا نمیخواد حتما مثلا خونوادشو بکوبه یا مقصر صد در صد اعلامشون کنه اما همین که اگه حرفم منطقیه دفاع الکی نکنه از خونوادش و به قول آقای بیبی فقط بگه درکت میکنم واسم کافیه و تازه خودمم خیلی زود آروم میشم و میبینی واسه رفتارشون یه دلیل توجیهی هم آوردم اما وقتی شوهرم خودشو به کوچه علی چپ و نفهمیدن میزنه و با چشم بسته ازشون دفاع میکنه نه تنها آرومم نمیکنه که راستشو بخوای حس نفرتمو بیشتر هم میکنه.
شما هم به نظر من اگه میبینی حرف شوهرت یه ذره (اگه خودتو جای اون بذاری) منطقیه از خونوادت دفاع نکن مثلا سکوت کن چون این رفتار شوهرت در مورد همه و از جمله خونواده خودشه ،از روی بدجنسی و فقط در مورد خونواده تو نیست.
رفتار خودتو با ایشون مقایسه نکن رفتار ایشونو در مقابل خونواده خودش و خونواده خودتون مقایسه کن میبینی فرقی نداره واسه همه همین طوریه و حتما هم دست خودش نیست ،حساسه.:72::72::72:
کاش شوهر منم مثله شوهر شما بود، ناسیونالیست نبود و حقو میدید .