-
مشکلات من با همسرم و خانواده اش در شروع زندگی مشترک
با سلام و عرض خسته نباشید مدت 6 ماه است که نامزد هستم و نامزدم با خانواده ام بد شده ابتدا از مادرم شروع کرد و گفت که مادرت به من اخم کرده و القاب زشت به او نسبت می داد . حدود چند ماهی است که پدرم هم به اضافه شده و دائما از من و خانواده ام ایراد می گیرد.پدرم شخصیتی ساکت دارد و با او مخالف است .و همین رابهانه قرار داده که چرا من آمدم پدرت مرا تحویل نگرفته و 3 ماه است که به خانه ما رفت آمد نکرده چند بار خواستم که این قضیه را تمام کنم اما بخاطر آبروی خانوادگی کوتاه آمدم در ضمن پشتوانه مالی هم ندارد و خانواده اش هم کمکی به او نمی کنند او در این مدت که من درس می خواندم و شهریه می پرداختم هیچ کمکی نکرد و دائم به من می گفت وظیفه پدرت است که خرج تو را بدهد و این مانند نیش درجان من می نشست چون پدر من استطاعت مالی ندارد و من با قرض دانشگاهم را تمام کردم .هر روز به من می گوید من شانس ندارم و به ناحق به خانواده من بی احترامی می کند و به آنها ناسزا می گوید . می گوید حرف حرف من است . پدرش مغزش او را شستشو داده . بعضی وقتها که خوب می شود می گوید مجبورم فعلا حرف پدرم را گوش کنم چون از خودم چیزی ندارم . چند روز پیش امد و گفت اگر می خواهی زندگی کنی باید حرف مرا گوش دهی . طوری که هرجا می رود نباید حرفی بزنم اما من اگر بخواهم تنها تا سرکوچه خریدی کنم نمی توانم . چند بار با پدرش بحثم شد و دیگر به خانه آنها نرفتم چون اعصاب دارد . من بهش گفتم نمی تونم زندگی کنم و ادامه نمی دهم . قبول کرد اما پس فردای اونروز به محل ما امد تا من را سرکوچه دید امد گفت سوار ماشین شو که خانواده من قبول نکردند چون نمی خواستم بروم به خانه پدرش هم دوست داشتم با او باشم . کار به جایی رسید تو محل داد می زد من زنمو می خوام همه مردم جمع شده بودند منم به گفته خانوادم به خانه رفته بودم از دور میدیدم . تا 40 دقیقه اونجا بود تا تمام شد بعد من به گفته خانوادم از او شکایت کردم برای آبرو و احانت و ضرب و شتم چون موقعی که منو می کشید جای دستهاش روی بازوم بود . همه با اون مخالفن من هم می دونم اگر بخواهم زندگی کنم سخت است اما نمی دانم چرا به جای بدیهاش ، خوبی هاش تو زهنم تداعی می شه . و یه بدی دیگر ما یه اشتباه بزرگ کردیم در این دوران نزدیکی کامل داشتیم . خواهشمندم در اسرع وقت مرا در این زمینه راهنمایی کنید ممنون:323::305:
-
RE: چی کار کنم ؟؟؟؟؟؟؟
سلام و خوش امدی گویی ام را به تالار پذیرا باش
مشکل اساسی تو در جای دیگه ای هست
یه کم ارام باش شما اولین نفری نیستی که مشکل داری و اخرین نفر هم نیستی مهم اینکه بتونی مشکلت رو ریشه یابی کنی و بعد راه حل کردنش رو یاد بگیری
خوب
شما و همسرت چند سالت هست
و هرکدومتون فرزند چند خانواده هستید
عقد هستید و یا محرم شده اید؟
-
RE: چی کار کنم ؟؟؟؟؟؟؟
میتونم ازت بپرسم شغل شوهرت به خانوادش مربط میشه؟ من هم تو دوران نامزدیم مشکل تو را داشتم از نظر رابطه جنسی.واین بزرگترین مشکل من بود.ولی با کمک خدا حل شد.امیدوارم مشکل تو هم حل شه 0میتونی صفات بدنامزدت را دقیقا بیان کنی؟
-
RE: چی کار کنم ؟؟؟؟؟؟؟
با سلام به شما عزیزان
من 24 سالمه و همسرم 23 .
2 تامون فرزند اول خانواده هستیم .
و عقد هستیم .
دقیقا شغلش مربوط به خانوادشه مغازه پدرش کار میکنه .
هر دفه که با پدرش بحث میکنه از اونجا میاد بیرون یا پدره میگه نیا بعد میگه خودم کار پیدا میکنم .
بعد یه هفته دوباره بر میگرده .
پدرش خیلی دخالت میکنه ما دعومون میشد اولا زنگ مزد خونه ما که چرا اینجوری میکنید .
یه بار بابام بهش (باباش) گفت که حرف داشتی به خودم بگو که دیگه زنگ نزد به غیر از آخریا.
کلا انگار میترسن پسرشونو ازشون بگیرم .
-
RE: چی کار کنم ؟؟؟؟؟؟؟
عزیزم انگار بیشترین مشکل فقط پدر شوهرت. به نظر من اگه ازش بخای یا شرط بزاری کارشو جدا کنه یا مغازه رهن کنه یا در هرصورت رابطشون کمتر شه میتونی نتیجشو ببینی مشکلتو ریشه یابی کنی این فقط نظر منه میتونی بهش فکر کنی چون به نظر من اگه دوست داشته باشه به راحتی از دستت نمیده و شرایطتتو قبول میکنه
-
RE: چی کار کنم ؟؟؟؟؟؟؟
آقای فرهنگ منظور از عقد ، عقد دائم هست و محرمیت همون عقد موقت هست که مدت کوتاهی فقط برای اینکه دو طرف بتونن با هم در ارتباط باشن و از همدیگه شناخت بدست بیارن ، این خطبه رو میخونن تا رفت و آمدشون مشکل شرعی نداشته باشه...البته نباید از این فرصت سوء استفاده کرد !
عزیزم درسته که کار همسرت اشتباه بوده که تو محل داد و بیدا راه انداخته اما کار تو و خانوادت هم درست نبوده که فورا شکایت کردید.
باید هرطور هست تا جایی که امکان داره در مورد مشکلات موجود صحبت کنید و خودتون مشکلات رو حل کنید نه اینکه فورا شکایت کنید.
ببین دوست من، همسرت تحت تاثیر پدرش یه کارایی میکنه که تو میگی اشتباهه اما خودت هم همینکارو کردی و تحت تثیر خانوادت رفتی شکایت کردی.
عزیز دلم اول زندگی و شکایت بازی اصلا خوب نیست .شما الان باید بهترین دوران زندگی رو طی کنید و عشق بدید و عشق بگیرید نه اینکه مدام جنک و دعوا راه بندازید.
اگه هردوتون لجبازی کنید و هرکی حرف خودشو بزنه که نمیشه عزیزم.
میگن سنگ تا وقتی ینگه که رو زمین باشه و وقتی از زمین بلند شد دیگه سنگینی نداره!
زندگی مشترک هم همینطوره تا وقتی زن و شوهر روابطشون رو حفظ کنن و مشکلات احتمالی رو با درایت و صبوری حل کنن خوبه اما اگه کار به شکایت و کلانتری و دادگاه و ...برسه کارتون سخت میشه
وقتی یه طرف لجبازه و بی منطق اون یکی باید سعی کنه (سخته اما باید سعی کنی) اوضاع رو آروم نگه داره و تلاششو بکنه خدا هم کمکتون میکنه.
شما قبل از عقدتون چه مدت وقت گذاشتید بر ای شناخت همدیگه ؟
چطوری با هم آشنا شدید؟
ایا خانواده اش با یک سال اختلاف سنی تون مشکل ندارن ؟
تحصیلاتش چقدره ؟
-
RE: چی کار کنم ؟؟؟؟؟؟؟
عقد رسمی که توی دفتر خانه ثبت میشه ولی بعضی از خانواده ها هرگونه برقراری رابطه برای آشنایی بین دختر و پسر را نادرست می دانند و صیغه محرمیت با مدت کوتاه می خونند ( که از نظر شرعی همانند عقد میشه ) و منظور من از محرمیت مورد دوم بود
البته حق با شماست
بهتر بود می پرسیدم آیا عقد کرده اید؟
===
(از نظر شخص بالهای صداقت
وقتی عقد صورت می پذیرد و زندگی شکل می گیرد تلاشم بر این هست بر افزایش مهارت های ارتباطی بین زن و شوهر تمرکز کنم و در اون راستا کمک کنم
و چنانچه در مرحله شناخت باشند سعیم بر این است که مراحل شناخت و معیارهای ازدواج بیان بشه تا مراجع بتونه با توجه به کشش احساسی که پدید اومده با چشم بازتری انتخاب صورت بگیره )
-
RE: مشکلات من با و همسرم و خانواده اش در شروع زندگی مشترک
سلام فرانک جون
ما قبل عقد 6 ماه با هم رفت وامد داشتیم البته فقط من و خودش دانشگاه 1 ساعت راه بود که با هم رفت وامد می کردیم . تو دانشگاه یکی از دوستام که همکلاسیش بود مارو به هم معرفی کرد . اون گفته بود که دنبال یه دختر خوب می گرده .
قصد ازدواج هم نداشت اما بعد از چند وقت 1 ماه به قول حودش مثل من پیدا نمی کرد که پیشنهاد ازدواج داد .
تازه به سختی هم به هم رسیدیم . یه بار بابای من جواب رد داد . که دوباره اومدن . خانوادش نمی خواستن زود ازدواج کنه . اما وقتی عقد کردیم اولاش خیلی خوب بودن . کم کم نمی دونم چی شد .
من فکر می کنم خانوادش زیر گوشش می خوندن که باید یکاری کنه که من زیر سلطه اون باشم .
حرفشم گوش می کردم اما بعضی وقتها غیر منطقی بود .
تحصیلاتش فوق دیپلم .
:316::316:
-
RE: مشکلات من با و همسرم و خانواده اش در شروع زندگی مشترک
دوست عزیز
بیا یه کم از خودت بگو و تمرکزت رو از شوهرت به خودت معطوف کن
به نظر من واکنش های شوهرتون احتمالا به خاطر یکسری سوء تفاهم ها باید باشه
-
RE: مشکلات من با و همسرم و خانواده اش در شروع زندگی مشترک
منم با خانوم بالهای صداقت موافقم.سوء تفاهم ها باعث شده و همینکه از نظر مادی به خونوادش وابستس.آیا این امکانو داره یه مغازه دیگه مستقلا باز کنه؟(البته به خونوادش نگه که شما ازش خواستید تابهتون بدبین نشن بلکه به عنوان خواسته خودش مطرح کنه)
راستی خانوم بالهای صداقت میشه تو تاپیک من هم ، راهنماییم کنید.
-
RE: مشکلات من با و همسرم و خانواده اش در شروع زندگی مشترک
من هرچی که بهش می گفتم به خانوادت نگو می گفت . حتی ریز ترین چیزارو .
اما من اولا به خانوادم نمی گفتم تا اینکه دیدم اونجوری اذیت میشم . منم گفتم .
موقعی هم که سرکوچمون اومده بود روزی که دعوا شد یه سره با پدرش در تماس بود کلا گزارش میداد که اومده چیکار کرده .
واقعا نمیدونم چی میشه خانوادم که می خوان مهرم رو اجرا بزارن میگن دیگه بدرد نمیخوره . اما من گفتم فعلا نه.
میگن اونم اخلاق باباشو داره . بری سر خونه و زندگی حتما کتکت می زنه .
هرچی خدا صلاح بدونه
یه وقتایی یاد آرزوهامون برنامه هایی که داشتیم میفتم گریه میکنم که چرا همه چی خراب شد .
یه وقتایی هم یاد سرکوفتاش یاد زرنگ بازی هاش میفتم دلم می خواد بندازمش زندان آب خنک بخوره.
الان نمیدونم تو دلش چی میگذره کاش می شد فهمید .
بعضیام میگن اون سیر شده داره این کارارو میکنه می خواد خودت جدا شی .
-
RE: مشکلات من با و همسرم و خانواده اش در شروع زندگی مشترک
اما خودم میگم پس چرا اینکارارو کرد اگه نمی خواست .
نظرتون چیه؟ :316::316::316::316::316::316::316:
-
RE: مشکلات من با و همسرم و خانواده اش در شروع زندگی مشترک
سلام دوست عزيز
شرايط سخت زندگيتو درك مي كنم
ولي به نظر من گذشته از دخالت خانواده ها و مسايلي كه ساير دوستان صحبت كردند اين آقا نرمال نيست و ممكنه كه در آينده هم همين طور به بي احترامي هاش ادامه بده .
تكليفتو باش روشن كن تا نرفتي سر زندگي و بچه دار نشدي به خودش و خانوادش بفهمون كه بايد رفتارشو اصلاح كنه مطمئن باش اگه كار از كار بگذره ديگه نمي توني عوضش كني
به اميد روزي كه مشكلاتت حل بشه
-
RE: مشکلات من با و همسرم و خانواده اش در شروع زندگی مشترک
خانوم سوزی
نمی دونم چرا ولی من مشکلتونو قابل حل می دونم
شما با رفتارهای نادرست ( هر دو طرف ) و نا پخته درواقع گره انداختید به زندگیتون و بعد محکمترش کردید و الان فکر می کنید این گره ها بازشدنی نیستند
سر نخ رو یک کم شل کنید و ببینید که گره هاتون با صبر و حوصل باز می شن
شوهرتون رو حمایت کنید و بهش پشت گرمی بدید تا بتونه به شما تکیه کنه، بهش علاقه نشون بدید ( تاحد معقول ) و باهاش حرف بزنید و دوستش باشید، اینطوری آروم آروم به طرف خودتون جذبش کنید
در مقابل رفتارهای پدرشوهر فعلا عکس العمل نشون ندید و روابط ایشون رو از خانواده خودتون با صبر و تحمل مدیریت کنید
شوهر شما از یه طرف راس می گه چون از لحاظ مالی وابسته به پدر و مادر هست و صبح تا شب در کنار پدر کار می کنه و سنش هم کمه برای ازدواج بدیهی است که وابسته به پدر می شه
بنابراین فعلا اوضاع رو آروم نگه دارید و باهاش همراهی کنید که یه کار مناسب دیگه پیدا کنه، چون وقتی از کار با پدر دست میکشه و می بینه کار بهتری نیست مسلمه که دفعه بعدی که برگشت پیش پدر دو دستی پدر و کارشو بچسپه
پس اول باید کار خوب پیدا کنید بعدا ایشون راحت از پدرشون جدا می شن
خوب این یه قدم بود : جدایی مالی به دنبالش احساس اعتماد به نفس و استقلال و مرد بودن رو میاره
بعد که این کارو کردید عزیزم پدر شوهرتون مرد هست و چه راحته که مخشو بزنید ( ببخشید از این اصطلاح ولی ...)
خوب قلق پدر شوهره رو دستت بیار و باهاش دوست شو ، خودتو انقدر باهاش صمیمی کن ( البته با رعایت حریم ) که بین پدر و پسر حائل شو ، اینطوری دست از دسیسه چینی بر میداره
در مورد رفتار خانواده با همسرت خوب فعلا رفت و آمد هاشو مدیریت کن و دو هفته یه بار بیارش به خونه تون، اون موقعی که اون میاد سعی کن همه افراد خانواده پیش هم باشند و سفره رنگین و بگو بخند تا بهش خوش بگذره،اونموقع رفت و آمدتو به هفته ای یکی دو بار افزایش بده ولی حواست باشه بکه بهونه دستش ندی
درمورد اینکه اومده داد زده زنمو می خوام رفتار احساسی هیجانیشو به سنش ربط می دم من، شما هم لجبازی کردی و بد کاری کردی رفتی شکایت ، زندگی با شکایت بازی و زندون انداختن پیش نمیره، این کارا واسه موقعیه که رسما می خوای طلاق بگیری نه واسه الان که مرددی، الان وقت چیه ؟
اول از همه خونسرد باشی و از عصبانیت و داد و فریاد و تشنج کاملا پرهیز کنی حتی اگه تحریکت کردن
بعد اقداماتی رو که گفتم و سایر دوستان گفتن پله پله و به تدریج انجام بدی
مشاور یادت نره !
من فکر می کنم شما هم اشتباهت به اندازه شوهرت هست که رفتی مشکلاتتو به خانواده گفتی و الانم داری تحت تاثیر اونها می گی می رم مهرمو می ذارم اجرا :163:
یادمون باشه مهریه هدیه ی شوهر ما به ماست و یک پشتوانه ( مثلا پشتوانه ) برای بعد از طلاق
نه وسیله ای برای آزار و اذیت همسرمون!
بهتره به عقلت تکیه کنی و مشاوره درست نه رفتارهای هیجانی خودت و خانواده
اومدی و امروز با عجله طلاق گرفتی و فردای روز پشیمون شدی، سودی نداره
پس یک فرصت دوباره به زندگیت باید بدی...
از جنجال و دعوا دوری کن
موفق باشی
-
RE: مشکلات من با و همسرم و خانواده اش در شروع زندگی مشترک
سلام دوست عزیزم
من فکر میکنم که اگه یه بار صمیمانه با مادر همسرت صحبت کنی برات خوب باشه هرچی باشه ممکنه حرفاتو بهتر بفهمه فقط اولش با صمیمیت شروع کن وبهش بگو من مثل دخترتم ویه ذره از این حرفا که بات راحت باشه بعد دلیل این حرکاته نامزدتو ازش بپرس وازش کمک بخاه انشاالله درست میشه.طلاق رو به عنوان آخرین راه حل در نظر بگیر نه اولیش .با همسرت پیش مشاور برو من فکر میکنم همسرت یه مرده نابالغه که نمیتونه قاطعانه تصمیم بگیره .باید بهش شجاعت واعتماد به نفس بدی .هی بگو ما میتونیم دونفری بدون کمک کسی زندگیمونو بسازیم .از اطرافیانت واسش مثال بزن در کل زیاد باهاش راجع به اینده صحبت کن ویه تصویر قشنگ براش از ایندتون باهم براش بساز
-
RE: مشکلات من با و همسرم و خانواده اش در شروع زندگی مشترک
سلام آخه مادرش هم شر میکنه اما زیر زیرکی . اصلا پدره اجازه نمیده کسی با اون حرف بزنه.
بعد از اون دعوا همون روز که ما شکایت کردیم نامزدم رفته از طریق قانون خواسته که احضاریه اومده نوشته ::::: با سلام
در مورخ 89/5 با شما با عقد دائم ازدواج کردم . در حال حاضر آمادگی خود را برای شروع زندگی مشترک (تمکین عام ، خاص ) به وسیله ی این احضار نامه اعلام می دارم ، به شما ظرف 10 روز از تاریخ ابلاغ مهلت داده می شود جواب خود را در خصوص زندگی مشترک با اینجانب را اعلام نمایید .
موندم چیکار کنم اصلا از دادگاه رفتن می ترسم میگن آدم از هر چی می تسه سرش میاد . منو چه به طلاق تاحالا تو خانواده نداشتیم .. از اونورم خانوادم میگن اگه رفتی با اون دیگه برو ما که اونو تحویل نمیگیریم حتی خاله هامو مادربزرگ و .... نزدیکام .
بع
-
RE: مشکلات من با و همسرم و خانواده اش در شروع زندگی مشترک
کسی جواب منو نمیده
الان 10 روزه همدیگرو ندیدیم
همه میگن اگه برم باهاش 100 در 100 بد بختم .
-
RE: مشکلات من با و همسرم و خانواده اش در شروع زندگی مشترک
سلام
یعنی قبل از محرمیت فقط روزها یک ساعت ققط راه می رفتید و ایشون یک ماهه به این نتیجه رسید؟یکم زود به این نتیجه نرسیدید؟
به نظر شما توقع به جاییه که می خواستید در دوران نامزدی اون خرج دانشگاهه شما رو بده؟
چرا مسئله رو به خانواده ها کشوندید که اینجوری بشه؟
وقتی رفتید شکایت یعنی علاقه ایی به بهبود رابطه نداشتید،الان چی می خواید به وضعیت سابقتون برگردید؟
با این رفتارهایی که داشته هنوز هم می خوایدش؟
بنظرم رفتار جفتتون نشان می ده امادگی زندگی مشترک رو ندارید.اون خیلی تحت خانوادشه شما هم همینطور.
در مورد اشنایی و مشکلاتتون بیشتر توضیح بدید
-
RE: مشکلات من با و همسرم و خانواده اش در شروع زندگی مشترک
دوست عزیز سلام
راهنمایی کردن در این موردی که مطرح کردید یک کم مشکل است. مساله حقوقی هم شده. شما خودتون تنها کسی هستید که می تونید شرایط را بسنجید و بهترین تصمیم را بگیرید.
خانواده و دوستان اگر به شما می گویند نرو، برای این است که از مساله ارتباط جنسی کامل شما خبر ندارند. مساله کوچیکی نیست. به هر حال شما الان بعد از جدایی از ایشون ....
ولی من فکر می کنم بهترین راه حل این است که یک بزرگتری را واسطه کنید و ایشون را دعوت کنید منزلتون و سعی کنید یه جوری حلش کنید. مثلا اگر با دایی یا عمویتان راحت تر هستید، برید با ایشون صحبت کنید. بگید که عموجان ما یک مقدار بحث و دعوا داشتیم و ندانم کاری کردیم و به شکایت رسیده. الان هم ایشون افتادند سرلح و هم مادر و پدر من. اگه می شه شما با درایت و تجربه خودتون کمک کنید که این مساله حل بشه.
البته دادگاه هم که کاری نمی تونه با شما بکنه. نمی دونم خانمی که تمکین نکنه، چی کارش می کنند؟؟ فوقش اینه که دعوتت می کنن دادگاه و نصیحتت می کنند که برو سر زندگیت یا مثلا بهتون می گن که یک عروسی بگیرید و برید زندگی کنید و از این راه حلها دیگه.
به هر حال فعلا صبر کن یا اگه می شه بزرگتری را واسطه کن. درست نیست که اول زندگی این حرفها پیش بیاد.
خیلی خیلی زیاد هم در مورد همسرداری، رفتار خودت، کنترل خشم و عصبانیت، نحوه رفتار با شوهر، خصوصیات مردان و ... مطالعه کن و روی خودت کار کن که انشالله زندگیتون بهتر بشه.
یه چیز مهم هم این که اگر آمدند برای صحبت کردن، گله و داد و بیداد و بحث نکن. سعی نکن ثابت کنی حق باشماست. توی این شرایط معمولا نتیجه نمی ده.
-
RE: مشکلات من با همسرم و خانواده اش در شروع زندگی مشترک
بزرگترا میگن باید تموم شه . البته نمی تونم قضیه رابطرو به اونا بگم . پدرم هم نمیدونه . مادرم هم با اینکه میدونه میگه نه.
راستش من قضیه تمکین رو به خالم که 28 سالشه گفتم . اون نظرش اینکه اون ادم روانیه با این وضعیت هم نمیشه زندگی کرد.
خودم هم به این نتیجه رسیدم با اینکه دوستش دارم.
شخصیت افراد پارانوئیدی و مردان سو استفاده گر :163:رو که در گوگل جستجو کردم خوندم . همشو این اقا داره .
اگه الان میخوام تموم شه به خاطر اینکه میترسم بریم سر خونه و زندگی با یه بچه اینکارارو کنه منم به خاطر بچه بسوزم .
اصلا خودخواه میتونه عوسی بگیره اما اینکارو نمیکنه . روزی که جشن عقد گرفتیم وقتی مامانم بهش کادو داد پشت سر مامانم بدو بیراه میگفت . وقتی خانوادمو حساب نمیکنه دیگه چه برسه به من . بدیاش از خوبیاش بیشتره .
کلی بدی داشته اما یه حسی دارم بهش شاید به خاطر بعضی محبتاشه که برام سخته جداشم .
اما به کاراش که فکر میکنم میبینم باهاش زندگی کنم و به خواد همونجوری باشه بازم سخته . دچار دوگانگی شدم .
-
RE: مشکلات من با همسرم و خانواده اش در شروع زندگی مشترک
البته الان که دعواست و ایشون نمی آن مشاوره
ولی کاش شما تنهایی بری یک مشاور خوب، شاید شوهرتون این جور که می گید بیمار نباشند. به نظرم اشتباه می کنید.
درسته که اگر الان جدا بشید بهتره تا با یک بچه. اما شاید لازم نباشه که جدا بشید. شاید بشه زندگیتون را درست کرد.
ببنید من اگه یک دستم را قطع کنند بهتره تا دو تا دستم را. ولی اصلا همون یک دست را هم چرا باید قطع کنند؟ فقط چون از قطع کردن دو دست بهتره، من باید رضایت بدم؟ نباید فکر کنم که چرا؟
-
RE: مشکلات من با همسرم و خانواده اش در شروع زندگی مشترک
یه بار رفتم مشاوره گفت باید باهاش خیلی خوب رفتار کنی اگه هم جایی خواست بره یه شهر دیگه بگی که اشکال نداره . من اینکارو کردم اما جواب نداد از رفتار خوبم سو استفاده کرد . میدونی آدم بد بینیه مثلا من یه پولیور ولنتاین بهش کادو دادم . اولش میگفت چرا خریدی بعدش میگفت میخوای خرم کنی .
درک نمیکنه که براش ارزش قائلم دوسش دارم .
هر وقت میخوام محبت کنم میگه میخوای خرم کنی .
یکی نیست بگه بهش چی کار کردی واسه من یا چیکار میخوای بکنی یا چی داری که من بخوام خرت کنم .
این چیزارو بهش گفتم همون موقع ، که دوسش دارم و خرش نمیکنم اما فایده نداره .
الان 2 هفتس همدیگرو ندیدیم . 17 اسفند هم آخرین مهلت واسه اون احضاریست . البته من که جواب نمیدم .
خودش هم واسه شکایت ما نیومد .
-
RE: مشکلات من با همسرم و خانواده اش در شروع زندگی مشترک
عزیزم به نظر من حالا که شکایت شده و احضاریه اومده از نظر من بری بهتره.اینجوری ثابت میشه تو مقصر نیستی به نظر من برو و حرفاتو اونجا بزن البته باید خیلی اروم ولی محکم حرفاتو بزنی .راستش من قشنگ درکت میکنم میفهمم چقد بده اول زندگی این جریانات چقد تو روحیه تاثیر میزاره.حالا که فضاش ایجاد شده برو هرچی حرف تو دلت هست رو بگو.و بیان کن که چی ازش میخای؟اینجوری اونم حرف میزنه و از بلاتکلیفی درمیای.
-
RE: مشکلات من با همسرم و خانواده اش در شروع زندگی مشترک
اره شاپرک جون منم منتظر همین فرصتم اما ما شکایت کردیم موقعی که قرار شد بیاد باهم دادسرا باشیم و حرف بزنیم نیومد . منم فعلا اقدامی نکردم .
-
RE: مشکلات من با همسرم و خانواده اش در شروع زندگی مشترک
سوزی جان ببخشید که این حرف را می زنم ولی حتی برای دعوای بین مالک و مستاجر هم معمولا می گن اگه ممکنه بین خودتون حل کنید و نکشونید به دادگاه. اگر بین خودتون حل نشد برید شورای حل اختلاف. اگر اونجا هم نشد ...
بعد شما اختلافات زندگی زناشویی را به جای مشاوره و وساطت بزرگترها و حل و فصلش، سریع کشوندید به شکایت و شکایت بازی؟
اصلا کار قشنگی نمی کنید. به نظر من شما هزار راه نرفته داشتید، همه را ول کردید چسبیدید به آخرین راه، دادگاه؟؟
به نظر من مشکل شما قابل حل است اگر یک مدت برید مشاوره. اصلا مشکل جدی ای نیست. فقط لج و لجبازی و عدم مهارت و گذشت نکردن.
-
RE: مشکلات من با همسرم و خانواده اش در شروع زندگی مشترک
سلام
بهشت جان آخه اون قبلا هم پیش مشاور نمیومد به هیچ صراطی مستقیم نیست .
شاید خودم برم پیش یه مشاور.
-
RE: مشکلات من با و همسرم و خانواده اش در شروع زندگی مشترک
عزیزم تو موقعیتی داری که ما نمی تونیم نظری بدیم و به نظر من باید حتما از یک کارشناس و مشاوره کمک بگیری چون مساله یک عمر زندگی هست و نمی تونی ریسک کنی حتما به مشاوره مراجعه کن و صادقانه همه چیز رو بهش بگو تا کمکت کنه امیدوارم راه درست رو انتخاب کنی واحساساتی تصمیم نگیر حتما به مشاوره مراجعه کن
همیشه لبخند بزن
-
RE: مشکلات من با و همسرم و خانواده اش در شروع زندگی مشترک
مرسی اسمان نیلی
من تصمیم گرفتم . با این اقا نمیشه زندگی کرد .
-
RE: مشکلات من با همسرم و خانواده اش در شروع زندگی مشترک
so0zi94 عزیز
از ایجاد تاپیک های تکراری بپرهیز
تاپیکهای شما ادغام شد
-
RE: مشکلات من با همسرم و خانواده اش در شروع زندگی مشترک
الان دقیقا 1 ماه از اون روز دعوا میگذره .
منم بعد عید میرم دنبال مهریه و اینا تا الان قسمت نشد برم .
-
RE: مشکلات من با همسرم و خانواده اش در شروع زندگی مشترک
می دونم دلت گرفته و الان نزدیک عید هست و دوست داشتی که با نامزدت این عید را به خوشی و خوبی برگزار می کردید.
اگر نشد برید دنبال مهریه، شاید قسمت نشد برید تا انشالله مساله حل بشه.
به جای این فکرها موقع تحویل سال دعا کن که مشکلتون حل بشه و گره زندگیت باز بشه و اصلا دیگه قضیه دادگاه و شکایت و غیره فراموش بشه. :323:
انشالله
-
RE: مشکلات من با همسرم و خانواده اش در شروع زندگی مشترک
سلام توروخدا کمکم کنید.
از بلا تکلیفی خسته شدم .
تا امروز از فکرم بیرون نرفته . چند روز پیش یه احضاریه اومد که باید 6 ماه دیگه بریم صحبت کنیم . ادامه همون که فرستاده بود . میدونستم میخوام بعد عید برم دنبال اجرا گذاشتن مهریه و اینا.
اما حالا نمیتونم دارم دیوونه میشم یه لحظه مغزم آرامش نداره .
خیلی دوسش دارم فکر جداییو که میکنم انگار قلبم میخواد از جاش کنده شه . الان تقریبا نزدیکه 2 ماهه که تو این وضعیتم .
همه بهم میگن بدرد نمیخوره اما من نمیدونم چرا نمیتونم جدا شم . دیگه اینجوری که همه بهم میگن بده روم نمیشه به کسی بگم دوسش دارم .
همه دلیلایی میارن که راست میگن اما من فقط همون موقع حرفاشون روم اثیر میزاره و فراموش میکنم بعد چند ساعت میبینم تحمل طلاقو ندارم .
الان پدر و مادرم و اطرافیان هم که مسرن واسه جدا شدن ...
میگن اون موقع حرف خودت بود که اینجوری شد حالا به حرف ما باش .
پدرم میگه تو این هفته میره دنبال کارای مهر میگه اگه نداد ول کنیم بره طوافقی . اما من نه میتونم از حقم بگذرم نه میتونم طلاق بگیرم .
اصلا الان نمیدونم اون چی فکر میکنه ..
نمی دونم منو یادش رفته مشغوله خودشه و به خاطر مهر مونده و چیزی نگفته یا منو دوست داره .....
-
RE: مشکلات من با همسرم و خانواده اش در شروع زندگی مشترک
:323::323::323::323:
کمک
دلم خیلی براش تنگ شده نمیدونم چیکار کنم.
-
RE: مشکلات من با همسرم و خانواده اش در شروع زندگی مشترک
سلام هفته پیش واسه مهریه و نفقه اقدام کردم. که 28 همین ماه باید دادگاه حاضر بشیم .
خیلی استرس دارم.
هم دوسش دارم هم یاد کاراش میوفتم و آینده ...
اصلا نمیدونم اونم منو دوست داره یا بخاطر مهریه ممکنه بگه میخواد زندگی کنه .
چرا دیگه کمک نمیکنید
میدونم بلد نیستم منظورمو خوب برسونم آره؟؟:323::323::323::323::323::323:
-
RE: مشکلات من با همسرم و خانواده اش در شروع زندگی مشترک
نقل قول:
نوشته اصلی توسط so0zi94
سلام هفته پیش واسه مهریه و نفقه اقدام کردم. که 28 همین ماه باید دادگاه حاضر بشیم .
خیلی استرس دارم.
هم دوسش دارم هم یاد کاراش میوفتم و آینده ...
اصلا نمیدونم اونم منو دوست داره یا بخاطر مهریه ممکنه بگه میخواد زندگی کنه .
چرا دیگه کمک نمیکنید
میدونم بلد نیستم منظورمو خوب برسونم آره؟؟:323::323::323::323::323::323:
کمک نکردن توی این فروم رسم شده
تایپیک من که داره خاک میخوره فقط 1 نفر شرکت کرده:300:
-
RE: مشکلات من با همسرم و خانواده اش در شروع زندگی مشترک
سلام چرا کسی به من دیگه کمک نکرده ،
ما رفتیم دادگاه واسه نفقه بعد من نمیدونم چی شد بعد دادگاه به نامزدم زنگ زدم .
تو دادگاه گفت حرف دلتو بزن . پشت تلفن گفتم تو هم حرف دلتو بزن . خلاصه بگو مگو کردیم که گفت اونم دوست داره برگردیم . خلاصه امروز همدیگرو دیدیم و به هم یه قولایی دادیم بدون اینکه مادر پدرامون بفهمن . قرار شد تو دادگاه هفته ی دیگه که وقتشه ما وانمود کنیم که قاضی مارو آشتی داده چون فقط مارو میبرن تو اتاق .
چه جوری بفهمم که واقعا کارای قبلیشو نمیکنه چه جوری امتحانش کنم .
-
RE: مشکلات من با همسرم و خانواده اش در شروع زندگی مشترک
هنوز همونه یه روز عاشق یه وز فحش و داد و بیداد سر مسائل بیخودی
امتحانشو بد پس داد
:323:
-
RE: مشکلات من با و همسرم و خانواده اش در شروع زندگی مشترک
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مینا چ
منم با خانوم بالهای صداقت موافقم.سوء تفاهم ها باعث شده و همینکه از نظر مادی به خونوادش وابستس.آیا این امکانو داره یه مغازه دیگه مستقلا باز کنه؟(البته به خونوادش نگه که شما ازش خواستید تابهتون بدبین نشن بلکه به عنوان خواسته خودش مطرح کنه)
راستی خانوم بالهای صداقت میشه تو تاپیک من هم ، راهنماییم کنید.
-
RE: مشکلات من با همسرم و خانواده اش در شروع زندگی مشترک
اصلا نمیتونه به خانوادش نگه چیزی.
-
RE: مشکلات من با همسرم و خانواده اش در شروع زندگی مشترک
به نظر من که کار خوبی کردید شکایت کردید. من موافق این نیستم که هر کاری را باید با مصالحه حل کرد. تو الان که در خانه پدرت هستی با تو این رفتار را دارد وای به حال اینکه بری خانه خودش. اصلا چه حقی داره که پدر و مادرت را با الفاظ بد خطاب کنه؟ متاسفانه بعضی از مردان فکر می کنند اگه دختری بکارت نداشت پس دیگه با همه چی می سازه. به نظر من هر کاری که پدر و مادرت میگن انجام بده. وقتی آبروی تو و خانواده ات براش مهم نیست که می اد تو کوچه و داد و بیداد راه می اندازه یعنی کلا توی یک خانواده بی آبرو بزرگ شده. ضمنا حرفات هم نشان نمیده که خیلی عاشق باشی پس بهش نشان بده که در مقابل هر کاری کوتاه نمی آیی.