RE: هميشه به جدايي فكر ميكنم
saint mary عزيزم
ما هر انرژي كه به سمت كائنات بفرستيم همان را دريافت مي كنيم . پيام بالا ي شما همه سراسر از موج نارضايتي و درك نكردن و درك نشد ن و ....بود
توقع چه دريافتي را داري ؟!
انرژي منفي فرستادن به سمت زندگي ات و اينگونه كه پيام ترس از طلاق مي دهي منجر به جذب اين انرژي هاي منفي مي شود .
اما چه بايد كرد؟
در اولين مرحله
به جاي تمركز بر منفي ها ، به مثبتهاي زندگي ات فكر كن . ليست شكرانه بنويس .
خدايا شكرت كه شوهري دارم . .......
خدايا شكرت كه فرزندي دارم سالم ......
خدايا شكرت كه خودم سالم هستم .....
مي دانم كه هر زندگي كمبودهايي هم دارد اما به جاي تمركز بر نيمه ي خالي ليوان به نيمه ي پر ليوان تمركز كنيد
و در دومين قدم بعد از كنترل افكار منفي
به فكر كسب آگاهي بيشتر به جاي اعلام نارضايتي بيشتر باشيد .
قشنگي زندگي در همين تفاوتهاست اما تا زماني كه ما چگونگي انسان ها را همانگونه كه هستند نپذيريم در سراشيبي فرو خواهيم افتاد .
به جاي افتادن در مسير سراشيبي بهتر است ياد بگيريم با انسانهايي كه با ما متفاوت هستند بايد چگونه برخورد كنيم و رو به رو شويم به شكلي كه هم خودمان خوشحال باشيم و هم منبع خير براي ديگران باشيم .
RE: هميشه به جدايي فكر ميكنم
دوست عزیز،
ببخشید که صحبتی تقریبا نامربوط به تاپیکتان دارم. ولی وقتی تاپیک را خواندم به پروفایل شما مراجعه کردم تا اطلاعات بیشتری از شما داشته باشم و دیدم که شما هر چند وقت یکبار یک تاپیک باز می کنید که تقریبا در همین زمینه است و بعد از کمتر از 5 پست رهایش می کنید.
پیشنهاد من این است که اولا کاش این تاپیک را در ادامه ی یکی از قبلیها می زدید تا سابقه ی صحبتهای شما ضمیمه اش باشد و دوستان با اطلاعات بیشتری نظر بدهند. دوم اینکه تاپیک فعلی را جدی و مصر ادامه دهید و سعی کنید نتیجه بگیرید. این تالار کارشناسان و دوستان با تجربه ی خوبی دارد. از فرصتی که دارید استفاده کنید.
موفق باشید.:72:
RE: هميشه به جدايي فكر ميكنم
ممنون از آني با راهنمايي اميد بخشت . باور دارم كه زندگيه ما نتيجه افكار ماست ولي تكرار بعضي رفتارها و حرفها باعث ميشه كه همه چيز دوباره خراب بشه.
بهشت عزيز توي تايپيك هاي ديگه منظورمو شايد به درستي نگفتم و از جنبه هاي ديگه به زندگيم پرداختم
RE: هميشه به جدايي فكر ميكنم
saint mary عزیز
بهتر نیست کمی بیشتر از مسائل فی ما بین بگی ، تا دوستان بتونند بهتر راهنمائیت کنن ؟
.
RE: هميشه به جدايي فكر ميكنم
سلام:72:
همه تایپیکهایی که تا حالا باز کردی و خوندم. به نظرم بهتره همین یه دونه رو که اسمش به شرایط زندگین نزدیکه ادامه بدی و در همین جا همه شرایط و توضیح بدی تا بتونیم کمکت کنیم. مشکلت قابل حله فقط اختلافات زن و مرد و تفاوت های شخصی باعث مشکل شده.
لطفا کامل توضیح بده تا با کمک هم شروع کنیم.
منتظریم و موفق باشی:72:
RE: هميشه به جدايي فكر ميكنم
سلام
من فردي درونگرا هستم و همسرم مردي برونگرا و اين مهمترين مسئله اي كه كه همه چيز رو تحت تاثير خودش قرار داده .اون خيلي پرانرژي و پرحرفه دوست داره من هم اينجوري باشم ولي من زوركي نميتونم .
من و همسرم همدل نيستيم
اون توي خيلي از شرايط مثل دوران حاملگي منو درك نكرد و من با اينكه واسش توضيح ميدادم كه دوران حساسيه ولي به حرفاش ادامه ميداد. مثلا مادر اون دوست داشت جنسيت فرزندمون پسر باشه و اون هم به تبعيت از مادرش اونقدر حرفهاي ناراحت كننده ميزد كه بارها شبانه روز گريه ميكردم ولي اون هر بار كه سونوگرافي ميداديم همين وضعيت بود.:302: بماند الان بچه مون رو خيلي دوست داره ولي اون ماههاي سخت بارداري رو فراموش نميكنم
همسرم مردي ايراد گيره و خيلي حرفهاي ديگرا واسش مهمه خيلي به ندرت ازش تعريفي در مورد خودم شنيدم با اينكه خيلي مواقع همه چيز توي خونه خوب بوده از غذايي كه ميپزم و يا لباس پوشيدن و آرايشم ولي برعكس حتي توي ذوقم هم زده
همسرم خيلي خيلي خيلي كم ابراز محبت ميكنه طوريكه واقعا بعضي وقتا از اين همه بي محبتي كلافه ميشم حتي نسبت به بچه مون هم تا هعتراض نكردم به خودش نيومد . از وقتي بچه مون به دنيا اومده جدا ميخابه:163: ولي حتي يه بار نشده شب وقتي دخترم گريه ميكنه بياد بپرسه چشه يا اون هم كمك كنه و بچه رو بغل بگيره
RE: هميشه به جدايي فكر ميكنم
سلام عزيزم
از اينكه در از زاويه ي ديد خودت در مورد همسرت گفتي كه چي هست و چگونه است به واقع تشكر مي كنم اما مشكل او نيست . اين حرف به معنا ي اين نيست كه شوهرت كارش درست و تو فقط تو اشكال داري .
اما چون همسرت نيست كه ما با او حرف بزنيم و صداي او را بشنويم الان با تو كار داريم تو چند مشكل بزرگ داري كه بايد روي خودت كار كني
پست اولي كه برات زدم سر جاي خودش هست .
در اولين گام بچه ات را قانونمند كن و اجازه بده كه در تخت خودش بخوابد و همسرت را به اطاق خواب برگردان اين بدترين شيوه ي زنان و مردان ايراني است كه تا پاي بچه وسط مي ايد جاي خوابشان از هم دو كيلومتر فاصله مي گيرد
و اما تو در گذشته زندگي مي كني و يك سري حرف و خاطره را چسبيدي و ول هم نمي كني . اين كار روحيه ي تو تضعيف مي كنه .
چه كار بايد كرد ؟!
تمبر جمع نكن .
اين حرف يعني چي ؟
شوهرم اين كار را كرد
شوهر اين را گفت
مادرش اين را گفت
مادرش اين كار را كرد
و.....
مجموعه ي اين حرفها مي شود تمبر جمع كردن ( كلكسيوني به درد نخور اما تنها مغز و روح را فرسايش مي دهد و لذتي از آن حاصل نميشه )
سعي كن در لحظه زندگي كني
همسرم الان بچه را دوست داره
همسرم مرد پرانرژي است
تا اينجا را داشته باش . بقيه هم داره كه در طي صحبتهاي تو عنوان مي كنم .
RE: هميشه به جدايي فكر ميكنم
ممنونم آني عزيز
من گذشته را تكرار نميكنم اينها رفتارهايي هستن كه همسرم تكرار ميكند و من بعنوان نمونه گفتم . من از همين الان ميترسم كه در آينده بچه دارشوم چون باز همان شرايط قبلي تكرار ميشه تعيين جنسيت رو ميگم موضوع اينه كه همسرم درك شرايط منو نداشت .
در مورد درونگرايي من وبرونگرايي همسرم چي؟
من از خيلي از روانشناسها شنيدم كه ازدواج اين دو نوع تيپ شخصيتي رو توصيه نميكنن . ولي ما الان يه بچه هم داريم حالا چيكار كنيم؟
RE: هميشه به جدايي فكر ميكنم
saint mary عزيز و محترم
زيادي مي ترسي . اين حرفها ابدا نسخه ي واحد نيست . همه بستگي به مهارت و آگاهي و توانايي هاي طرفين دارد . اين افكار و اين باورها را از ذهنت پاك كن
گويي يك حرف را براي خودت گرفتي و براي اين حرف سناريو هم نوشتي و نشسته اي كه اتفاق بيفتد تا بتواني تائيده صادر كني كه ديدي راست مي گفتن !!!! اين حرفها يعني چه ؟!
شما در همين چند پستي كه زدي نشان مي ده كه بايد روي خودت به شكل جدي كار كني .
هنوز در مورد تغيير انديشه هايت و نفرستادن انرژي منفي به سمت كائنات و همسرت و ...( پست اول من ) موفق نيستي . روي خودت كار كن .
RE: هميشه به جدايي فكر ميكنم
ممونم آني عزيز نهايت سعي و تلاشمو ميكنم كه مثبت بيانديشم و مهارتهام رو بهتر كنم
پس همسرم چي؟ در مورد ابراز محبت كردنش كه گفتم خيلي خيلي به ندرته چي؟ البته اون ابراز محبت رو فقط در رابطه جنسي ميبينه .يادمه يه روز داشتم واسش در مورد تفاوتهاي زن ومرد توضيح ميدادم اول از خوبيهاش گفتم كه تو خيلي با اراده اي تكيه گاه خوبي هستي و خيالم واسه آينده راحته چون آينده نگري . شوخ طبعي باهوشي و..........ولي تو هيچوقت در مورد خودمون حرف نميزنيهيچوقت نگفتي فلان رنگ مو يا فلان لباس بهت مياد .... واينكه زن نياز به محبت همسرش داره .در پاسخ گفت تو زن زندگي نيستي.:302: اين جمله رو دو بار تا حالا بهم گفته . منم بي خيال شدم زوركي كه نميشه جلب محبت كرد . اصلا نياز به گوشزد نبود .
بماند كه مناسبتهاي مهم زندگيمون رو همه فقط من يادمه من جشن ميگيريم من كادو ميگيرم و بارها در حضور ديگران اينها رو انجام دادم تادر خاطرش بماند اشكالي نداره اينها رو هم ميذارم به حساب مرد بودنش كه به جزييات توجه نداره
بارها و بارها غرور منو شكسته اونم در مقابل ديگران .و اين اخلاقهاش مثل ايراد گيري رو از پدرش ياد گرفته واونهم همش در حال ايرادگيريه
RE: هميشه به جدايي فكر ميكنم
سعي كن نيمه ي پر ليوان همسرت را ببيني .
همين محاسني كه از او تعريف كردي يعني اينكه تو را دوست دارد .
دنبال بازي با كلمات نباش .
خودت را در جاي زناني ببين كه شوهرانشان نه مسئول هستند و نه با اراده و نه با پشتكارو نه ..... اما تا دلت بخواهد زبان دارند و زبان مي ريزند و دروغ مي گويند و پنهان كاري و..... مي كنند .
از ديد تو اين نوع مرد پسنديده است فقط به صرف اينكه زبان دارد ؟؟!!!
خدا را شكر نازنينم كه شوهرت مرد زندگي است .
يادت باشه كه هر نيمه ي پري يك نيمه ي خالي هم دارد درست مثل خودت .
RE: هميشه به جدايي فكر ميكنم
باز هم ممنونم آني عزيز :72:
نميدوني وقتي اين درد و دل ها رو مينوسم چقدر سبك ميشم با خودم ميگم اين منم كه بايد قوي باشم اين منم كه بايد اونو همينطوري كه هست بپذيرم من هم بي شك براي اون پر از ايرادم ولي خوب هميشه ازش ميخوام كه ايراداتم رو بگه.ولي يه مشكل ديگه كه هيچوقت نميتونم هضمش كنم حرفهاييه كه از روز هاي نخستين ديدارمون تا كنون بارها و بارها در مورد رابطه آزاد ميزنه و به گفته خودش كي گفته مرد بايد با ازدواج محدود باشه . يا اينكه مرد مگه زندونيه كه تا آخر عمرش بخواد هيچكاري نكنه:302: و خيلي عادي در مورد اين جور رفتارها صحبت ميكنه و دليل اصليش كه هميشه براحتي در مورد روابط آزاد حرف ميزنه اينه كه تكرارشون باعث ميشه كه منم هم كم كم نرم بشم و بپذيرم و كنار بيام و تعصب نشون ندم اينها گفته هاي خودشه :302:
ديگه اين يكي رو نميتونم تحمل كنم
RE: هميشه به جدايي فكر ميكنم
دوستان تالار ممنون ميشم شما هم پستهاي قبلي رو بخونيد و كمكم كنيد:325:
RE: هميشه به جدايي فكر ميكنم
سعي نكن تاپيكت را با عجله پيش ببري .
دستكم چند مورد را به تو گفتم كه بايد روي آن كار كني .
آگاهي بايد با ميزان مهارت هماهنگ باشه و پله پله جلو رفت.
وقتي حجمي عظيمي از آگاهي داشته باشي نمي تواني روي هيچكدام از موارد تمركز كني . پس به جاي وسعت آگاهي روي مهارت و توانايي هايت به شكل همراستا با آگاهي كار كن .
و نتايج به دست آمده را بعد از تمرين بياو بنويس تا ببينيم روند پيشرفتت چگونه بوده . شاگرد خوبي باشي تندتند هم درس مي دهيم :311:
RE: هميشه به جدايي فكر ميكنم
سلام راستش سعي كردم مثبت بينديشم و افكار و امواج منفي رو دور بريزم ولي فقط يك روز موفق بودم و در همان يك روز بخاطر حس خوبم تغيير رو هم در همسرم ميديدم احساس ميكنم درون غمگيني دارم وقتي خودمو با آدماي دور و برم مقايسه ميكنم ميبينم اونا هم شرايطي مثل من يا حتي بدتر داشتن ولي مثل من هيچوقت خودشنو نباختن :302:
RE: هميشه به جدايي فكر ميكنم
سلام
من تازه واردم اما به خودم این اجازه رو دادم تو حرفاتون شریک بشم دوست من آدم همیشه احتیاج داره کلمه دوستت دارم رو بشنوه دوست داره تحسین بشه مخصوصا از شریک زندگیش البته من با حرفای اون دوستم زیاد موافق نیستم که
شوهرت و با شوهرای دیگه مقایسه کنی شاید اونها محاسن هم داشته باشن نکته دیگه به نظر من این که تکی بخوای
شرایط روو عوض کنی همه چیز دو طرفه است با شوهرت بشین حرف بزن تو تاریکی حتی اگه دوست داشتی میتونی گریه کنی چه اشکالی داره احساس قشنگ هر طوری که باشه به دل میشینه عزیز دلم حرف بزن و خودت و خالی کن
از کسی که احساس میکنی شناخت کامل رو دو تاتون داره و کاملا بیطرفه کمک بگیر من همیشه میگم بچه تو زندگی جدا بزرگ بشه خیلی بهتر از زندگی هست که همیشه جنگ و دعوا و تشنج باشه(منظورم این نیست که خدای نکرده جدا بشی طلاق همیشه در آخره که باید باز بشه)کل حرفم اینه که باید برای بهتر شدن زندگی دو طرف تلاش کنند
موفق باشی
RE: هميشه به جدايي فكر ميكنم
[quote=saint mary]
سلام راستش سعي كردم مثبت بينديشم و افكار و امواج منفي رو دور بريزم ولي فقط يك روز موفق بودم و در همان يك روز بخاطر حس خوبم تغيير رو هم در همسرم ميديدم
[/
quote]
:104::104::104:
:104::104:
:104:
آفرين عزيزم . از همين يك روز ، يك روزها مجموعه ي روزهاي ما ساخته مي شود . و زماني كه تو تغيير را در مسير زندگي ات احساس كني انگيزه ات براي كار كردن روي خودت بيشتر مي شه . قرار نيست هميشه شاد و شنگول باشي اما بايد به مرور ياد بگيري كه چطور حال خودت را از " جال بد به حال خوب " تغيير بدهي و به غم و اندوه هاي بي دليل اجازه ي رسوب كردن در روانت ندهي . اين تمرين را براي خودت داشته باش.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط saint mary
احساس ميكنم درون غمگيني دارم وقتي خودمو با آدماي دور و برم مقايسه ميكنم ميبينم اونا هم شرايطي مثل من يا حتي بدتر داشتن ولي مثل من هيچوقت خودشنو نباختن :302:
به هر حال عمر مي گذرد و مسيري است كه همه طي مي كنيم و همه ي آدمها مشكلا مختص خود نسبت به زمان و مكان و شرايط و ....خود را داند اما تفاوت در نوع ديدگاه و....است كه يكي را مي كند مثلا خوشحال با حسي سرشار از خوشبختي و ديگري را غمگين و سرشار از حس عدم خوشبختي و ....
كافي است كه ارزش عمر و زندگي و ثانيه هايي كه در آن هستي را بداني و منطق حاكم بر نظام را كاملا درك كني .
از ديد من و كاملا به نظر من ، تو بايد زمانت را پربار تر بكني تا فرصت براي رفتن در اين قالبها را نداشته باشي . به اين دليل كه تو حتما وقت آزاد داري كه مي تواني فكر كني و به افكارت شاخه و برگ بدهي و خودت را با ديگران مقايسه كني وبه اين نتايج شگفت انگيز دستيابي .
RE: هميشه به جدايي فكر ميكنم
سلام آني عزيز
من از نوشته هاتون اين برداشت رو دارم كه كه من نميتونم تغييري ايجاد كنم وفقط ديدگاهم رو نسبت به زندگي و همسرم عوض كنم ؟
راستش خونواده همسرم از من اين انتظار رو دارن كه حالا كه پسرشون با من ازدواج كرده من هم اونو تغيير بدم (راستش خونوادش هم خيلي وقتا از دست اخلاقش شاكين )همون تفكر غلط كه مردها بعد از ازدواج درست ميشن؟
ومن در جواب بهشون گفتم كه من نميتونم چون اون 28 ساله كه با اين اخلاق و رفتار زندگي كرده و در ضمن خودش هم بايد بخواد و تلاش كنه. من يه طرفه نميتونم
RE: هميشه به جدايي فكر ميكنم
ما به شكل مستقيم به هيچ عنوان نمي توانيم كسي را تغيير بدهيم مگر خودش بخواهد اما به شكل غير مستقيم اين امكان تا حدودي وجود دارد كه افراد تحت تاثير رفتارهاي ما در صورت تمايل واكنشهاي مثبت و بهتري نشان دهند .
شما در پذيرش همسرت و زندگي ات به همين شكلي كه هست باش اما روي خودت كار كن تا نقاط ضعف خودت را مرتفع كني و رشد يابي .در صورت موفقيت تو ، همسرت به شكل غير مستقيم تحت تاثير رفتارهاي درست و به جا واكنش هاي بهتري از خود نشان مي دهد و در اين صورت هم نبايد چشمت به واكنشهاي او باشد كه اگر مناسب با توقعات شما نبود دچار حساسيت بشوي .
به اين دليل كه اساسا توقع داشتن يك نوع مشكل است كه بستر مناسبي براي مشكلات بزرگ تر مي شود .
توقعات خانواده ي همسر محترم شما نيز به هزا ر و يك علت دچار مشكل است كه جاي پرداختن آن در اينجا و در صورتي كه حضور ندارند نيست .
RE: هميشه به جدايي فكر ميكنم
باسلام ببخشيد كه دير به دير سر ميزنم
خانم آني[/size][/color]شتياقش در مورد رابطه با جنس مخالف براحتي صحبت ميكرد اوائل كه واكنش منو ميديد ميگفت من اصلا عرضه اين كارها رو نداشتمو ندارم ولي بعد از گذشت دو سال باز هم همون حرفها رو هميشه ميگه ولي ديگه دفاعي از خودش نميكنه و حق خودش ميدونه . البته چيزهاي هم ازش ديدم كه قبح اين روابط واسش از بين رفته بود . مثلا يه بار توي گوشيش كه صداها خودبخود ضبط ميشد و يواشكي گوش دادم با دوست دختر دوستش صحبت كرده بود.قبحي واسش نداره يا ديدم كه داشت برادر كوچيكش رو كه توي يه شهر ديگه زندگي ميكنه به ازدواج موقت تشويق ميكنه .يا اينكه فلان دوستش شبها خونه زني ميره كه شوهرش معتاده و نميتونه نياز جنسي زنش رو برآورده كنه و دوستش براحتي ميره خونشون و ..يا در مورد زنهاي خيابوني و....چيزهايي كه شنيدنش منو داغون ميكنه .ازش خواهش ميكنم كه اين چيزا رو توي خونه نگه ولي باشوق تعريف ميكنه گاهي وقتا با خودم ميگم كه همسرم حتما بايد به يه روانپزشك مراجعه كنه چون با حسرت در مورد روابط آزاد صحبت ميكنه ميگه واسم يه عقده شده . حتي توي خواب هم در مورد فلان دختر حرف ميزنه .تمام ذهن و فكرش رو اينجور روابط گرفته و بقول خودش قبل ز ازدواج هم واسه ازدواج موقت خيلي مصم بوده ولي موفق نشده (اينجاي حرفش رو قبول ندارم چون واكنشهاي منو ميديد ته ماجراجو رو عوض كرده )
واسه همين تمام اين دو سال رو با بدبيني و بي اعتمادي زندگي كردم شايد اگه اين مشكل نبود مشكلات ديگه اي رو كه قبلا ارسال كردم اينقدر واسم پر رنگ نميش
ببخشيد كه اينقدر اشكال توي منتم بود اميدوارم واضح باشه
توي خط اول خواستم بگم كه همسرم هميشه با اشتياق در مورد رابطه با جنس مخالف صحبت ميكنه
RE: هميشه به جدايي فكر ميكنم
سلام امیدوارم وقتی میخونین نظر هم بدین
وقتی پستهایی که خانم آنی توی تاپیکم زده میخونم با خودم میگم باید خودمو قوی کنم و اینقدر منفی باف نباشم ولی وقتی به واقعیت برمیگردم میبینم منم حق دارم از دست مردی که همش ایراد میگیره و زبونش تلخه دلگیر باشم منم دل دارم . احساس دارم چقدر گذشت کنم چقدر
چرا اون سعی نمیکنه اخلاقشو بهتر کنه
همسرم زبونش خیلی تلخه و این اخلاقش به باباش رفته
در ضمن در مسخره کردن همه چیز هم از خونوادم بگیر تا مردم و خودم کم نمیاره
خیلی وقتا ازش خسته میشم
خودش هم بعضی وقتا میگه من هیچ خصلت خوبی ندارم .البته من در جوابش از خوبیاش میگم
دیروز تلویزیون روشن بود و شبکه 3 قرآن میخوند شوهرم داد زد که کمش کن انگاری تو مردی و و واسه ختمت قرآن گذاشتی :302:
منم گفتم از خدامه
اونم گفت چی ا خداته
گفتم اینکه از دست این زبون تلخ تو بمیرم و راحت بشم
گفت راست میگی
گفتم آره اینجوری فکر کنم خوشحال هم بشی ( همیشه همیشه این فکر توی ذهنمه که با نبود من همسرم خوشبحالش میشه)
گفت پس کی ظرف بشوره غذا درست کنه :316:
گفتم یکی دیگه
بعد از 5 دقیقه اومد توی اتاق و بوسم کرد و گفت تا ته اعماقم با این حرفت سوخت
RE: هميشه به جدايي فكر ميكنم
گاهی با خودم میگم چطور ممکنه که همسرم منو دوست داشته باشه و اینقدر سرم داد بزنه و از همه چیز ایراد بگیره
در تمام این سه سال حتی یه بار رفتار محترمانه با من نداشته
دلم واسه خودم میسوزه یاد سال اول زندگیمون میافتم که چقدر شبها و روزها گریه میکردم
به خاطر ایراد گرفتنهاش
بخاطر تحقیرهاش
دادزدنهاش
و الان همه ذهن من پوشیده شده با خاطرات تلخی که هر از گاهی هجوم میارن و از همسرم متنفر میشم
و میبینم که واقعا من چقدر صبورم
خیلی وقتا پای نت مینشستم و دلم میخواست با کسی (جنس مخالف)حرف بزنم اما جراتشو نداشتم و حس بدی بهم دست میداد (لحظات تنهایی خیلی سختی بود )
نه بیرون از خونه میرفتم نه با کسی در ارتباط بودم روزهای بلند بهار وتابستون تنهای تنها بودم
چقدر در انتظار ذره ای محبت بودم که بفهممم اون منو دوست دارد
اما هر روز بیشتر غمگینتر میشدم
پژمرده و بی رمق
شوهرم میگفت ببرمت خونه بابات انگار حوصله زندگی کردن رو نداری
اما نمیدونست که اون منو دیپرس کرده
من از اون اخلاق خوش و یه نگاه محبت آمیز و یه بوس آرامبخش میخواستم
اما اون هیچگاه درک نکرد و نخواهد کرد
و زندگی من همچنان به همان منوال ادامه داره
و به خودم گفته ام که فکر کنم دارم با یک تکه سنگ زندگی میکنم پس چرا این همه منتظرم و چقدر انتظار مسخره ای دارم
RE: هميشه به جدايي فكر ميكنم
در جواب این سوال همسرت که گفته بود "ببرمت خونه بابات انگار حوصله زندگی کردن رو نداری" چی گفتی؟
من یک روز در جواب سوال مشابهی به همسرم گفتم من مثل یک ماشین می مونم که برای حرکت کردن به سوخت نیاز داره. سوخت اش هم عشق و محبت تو هست...
این حرف باعث نشد که ایرادگیری ها و بی احترامی های همسرم از بین بره ولی باعث شد در لا به لای این رفتارها محبت اش رو هم ابراز کنه
RE: هميشه به جدايي فكر ميكنم
نگار جون چیز خاصی نگفتم
متاسفانه شوهرم این چیزا رو بیخود میدونه
اون از نظر عاطفی خیلی بی محبته
و اصلا من و احساساتم و درک نمیکنه
یعنی اون اصلا هیچ وقت درک نداشته